آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

آنچه در پى مى‌آید، حاصل تحقیقى است که به همت دو تن از محققان مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله) درمرکز پژوهش‌هاى اسلامى صدا و سیما تدوین یافته است. به دلیل اهمیت موضوع، بخش دوم این تحقیق تقدیم ارباب معرفت مى‌گردد. لازم به ذکر است از آنجایى که این تحقیق چند سال پیش نگارش یافته، لذا برخى آمارها و اطلاعات موجود از جمله وضعیت سیما و نیز مطبوعات تغییرات اعم از مثبت و یا منفى چشمگیرى یافته‌اند.
معرفت
د: رسانه‌هاى جمعى و نقش آن‌ها در تضعیف خودباورى فرهنگى
بدون تردید، در هیچ دوره‌اى از تاریخ بشریت، جریان اطلاع‌رسانى همانند امروز سریع و گسترده نبوده است. به همین دلیل، برخى از مهم‌ترین ویژگى‌هاى این دوره تاریخى را سرعت، گسترش و اهمیت فوق‌العاده اطلاعات دانسته، دوره معاصر را «عصر انفجار اطلاعات» مى‌نامند. به راستى، امروز وفور اطلاعات و حضور گسترده آن در همه جا و همه وقت، حیرت‌آور است. اکنون یک آسیایى با گرفتن یک شماره مى‌تواند با شخص مورد نظر خود در امریکا، اروپا و یا هرجاى دیگر مستقیماً ارتباط برقرار نماید، یک افریقایى با نگاه به صفحه اول روزنامه خود، خبرهاى مربوط به تمام جهان را بخواند، یک اروپایى با روشن کردن تلویزیون خود، مناظر زیباى جنگل‌ها، حیوانات وحشى و یا اقوام بدوى افریقا را تماشا کند و بالاخره، یک امریکایى به وسیله رایانه شخصى خود، از آخرین تحقیقات انجام شده در مراکز تحقیقاتى اروپا، ژاپن و یا هر جاى دیگر آگاه شود.
امروز اطلاعات نه تنها در مراکز معیّنى قابل دست‌رسى است، بلکه حتى از درهاى بسته و دیوارهاى ضخیم خانه‌ها نیز به داخل‌نفوذ مى‌کند. تمام‌امواج صوتى و نورى اطراف ما حامل پیام‌ها و اطلاعات است و هیچ‌جایى از نفوذ آن‌ها در امان نیست.
اطلاعاتى که از طریق رسانه‌هاى جمعى به دست مردم مى‌رسد، آن‌ها را با دنیاى اطرافشان آشنا مى‌سازد، بر دانش و آگاهى آن‌ها مى‌افزاید و آن‌ها را با آداب، رسوم و فرهنگ ملت‌هاى دیگر آشنامى‌کند. رسانه‌هاى گروهى انسان‌ها را به سرعت، در جریان مسائل عمده روز قرار مى‌دهند: اتفاقات و رویدادهاى سیاسى، نظامى، اقتصادى، اجتماعى، علمى و هنرى و... علاوه بر خبررسانى، رسانه‌هاى گروهى از طریق ارائه تفسیر رویدادها و حوادث و پخش مطالب دلخواه، مى‌توانند به روشنگرى مردم بپردازند و آن‌ها را به تصمیم‌گیرى‌هاى مطلوب هدایت نمایند. رسانه‌ها مى‌توانند در خدمت رشد و شکوفایى دینى و فرهنگى ملت‌ها قرار گیرند و به بالندگى معنوى آن‌ها کمک نمایند. وظیفه مهم دیگرى که براى رسانه‌ها ذکر کرده‌اند ایجاد سرگرمى براى مردم و پرکردن اوقات فراغت آن‌هاست.
آنچه بدان اشاره شد تنها یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه چهره خطرناک و زیانبخش رسانه‌هاى گروهى است. رسانه‌هاى گروهى، به خودى خود ابزارى هستند که مى‌توان از آن‌ها براى برقرارى ارتباط و ارائه پیام استفاده نمود و در این حد، از هیچ‌گونه بار ارزشى برخوردار نیستند و کاملاً خنثى مى‌باشند. اما در مورد محتواى پیام و انگیزه‌هاى به کارگیرى این وسایل، مفید و مضر بودن و نیز خوب و بدن بودن آن‌ها مطرح مى‌شود. به عبارت دیگر، در مورد وسایل ارتباط جمعى تنها مى‌توان گفت کدام‌یک رساناتر از دیگرى است و چرا، و از این حیث، یکى را بهتر از دیگرى دانست. اما پیامى که توسط این وسایل ارتباطى پخش مى‌شود براساس ارزش‌ها و باورها مى‌تواند مفید و خوب یا بد و مضر باشد.
در این‌جا، منظور بحث درباره ویژگى‌ها و کارکردهاى رسانه‌هاى گروهى که خود بحث‌هاى مفصّل و دامنه‌دارى دارد نیست، بلکه طبق مقتضاى موضوع مورد بررسى، تنها جنبه‌هاى منفى و ا ثرات مخرّب رسانه‌ها مورد توجه است. این مسأله نخست با تأکید بر انگیزه‌هاى استعمارگرانه قدرت‌هاى بزرگ و سوء استفاده‌هاى آن‌ها از این وسایل براى تسلط همه‌جانبه برملل ضعیف‌تر، مورد بحث قرار مى‌گیرد و سپس رسانه‌هاى داخلى پس از انقلاب از این زاویه بررسى خواهد شد که على‌رغم خدمات شایان توجه و بى‌بدیلى که به اسلام، انقلاب و شکوفایى فرهنگى انجام داده و مى‌دهند، چه نقشى به صورت ناخودآگاه در تضعیف فرهنگ خودى و ترویج فرهنگ بیگانه دارند. در برخى نخست بحث، اشاره به مطالبى چند ضرورى‌است تابتوان باروشن‌بینى بیش‌تر، به‌نتیجه دست یافت:
1ـ توزیع وسایل ارتباط جمعى در جهان
وسایل ارتباط جمعى مانند رادیو، تلویزیون، ویدئو، سینما، مطبوعات و... به عنوان محصولات صنعتى جدید، مانند تمام صنایع دیگر، در چند کشور پیشرفته اروپایى و امریکایى متراکم و انباشته شده، به گونه‌اى که سهم این چند کشور در میان کشورهاى دنیا بسیار چشمگیر است. بنا بر اصل تمرکز در جهان صنعتى نوین، وسایل ارتباط جمعى نیز هر روز به سوى تمرکز بیش‌تر به پیش مى‌رود. امروز چهار خبرگزارى بزرگ بیش‌ترین سهم را در ارائه گزارش اخبار و اطلاعات در سطح جهان بر عهده دارند. این غول‌هاى خبرى (یونایتدپرس و آسوشیتدپرس در امریکا، رویتر در انگلیس و فرانس پرس در فرانسه) از پیشرفته‌ترین وسایل ارتباطى، بیش‌ترین نیروهاى تخصصى، بهترین سازمان‌دهى و مدیریت، بالاترین امکانات مالى و عالى‌ترین نفوذ و اعتبار بین‌المللى برخوردار مى‌باشند. همچنین این چهار خبرگزارى از پشتیبانى همه‌جانبه کشورهاى متبوع خود که از قدرتمندترین کشورهاى جهان به شمار مى‌روند برخوردند. « این خبرگزارى‌ها بیش از %90 خبرهاى دنیا را تهیه و پخش مى‌کنند.»1
این خبرگزارى‌ها، که به نام «چهار غول خبرى» معروف شده‌اند، روزانه قریب 000/850/32 واژه (آسوشیتدپرس 000/000/17، یونایتدپرس 000/000/11، فرانس‌پرس 000/350/3 و ، رویتر 5/1 میلیون واژه) به جهان مخابره مى‌کنند، در حالى‌که کل تولید خبرگزارى‌هاى آلمان (115 هزار)، ایتالیا (300 هزار)، اسپانیا (500 هزار)، تاینوگ یوگسلاوى (75 هزار)، واینترپرس (100 هزار) فقط به 000/90./1 واژه در روز مى‌رسد.2
قریب چهل کشور از کشورهاى عضو سازمان ملل خبرگزارى ملى ندارند.3 کشورهایى هم که خبرگزارى دارند وابستگى شدیدى به اطلاعات و اخبار خبرگزارى‌هاى بزرگ دارند. دلیل این وابستگى آن است که تهیه اخبار و اطلاعات براى این کشورها معمولاً مقرون به صرفه نیست. بنابراین، آن‌ها على‌رغم خطرات و مضرّات بسیارى که این کار برایشان دارد، به استفاده و دریافت گزارش‌هاى خبرى از خبرگزارى‌هاى بزرگ متکى هستند.
در زمینه تلویزیون نیز سلطه قدرت‌هاى بزرگ همچنان مشهود است. بر اساس گزارش یک تحقیق، که در سال 1974 از سوىیونسکوانتشار یافت،بسیارى از کشورهاى جهان سوم وابستگى شدیدى به فیلم‌ها و مجموعه‌هاى تلویزیونى امریکایى و اروپایى دارند. بر اساس این گزارش، «امریکا سالانه در حدود 200 هزار ساعت و انگلستان و فرانسه و آلمان غربى هرکدام به ترتیب، در حدود 30، 25 و 15 هزار ساعت برنامه تلویزیونى به کشورهاى دیگر دنیا صادر مى‌کنند».4 تحقیق دیگرى کهیونسکو در سال 1985 انتشار داد نیز نشان مى‌دهد که على‌رغم افزایش تولیدات تلویزیونى کشورهاى جهان سوم، سلطه جهانى برنامه‌هاى تلویزیونى امریکا همچنان پابرجاست.5
پرده‌هاى سینمایى کشورهاى جهان سوم نیز به وسیله برنامه‌هاى کشورهاى بزرگ، به ویژه امریکا پر مى‌شود. «فیلم‌هاى سینمایى امریکایى بیش از نصف تمام پرده‌هاى سینماهاى جهان را اشغال کرده‌اند و هر هفته حدود یک صد و پنجاه میلیون نفر در کشورهاى مختلف، فیلم‌هاى امریکایى مى‌بینند».6
علاوه بر وابستگى شدیدى که رسانه‌هاى گروهى کشورهاى جهان سوم به منابع غربى دارند، رسانه‌هاى غربى با استفاده از ماهواره و فن‌آورى پیش‌رفته، به صورت مستقیم نیز جهان را زیر پوشش گرفته، به‌طور وسیعى اقدام به پخش برنامه‌هاى دلخواه خود مى‌کنند. به عنوان نمونه، در این زمینه به فعالیت‌هاى شبکه‌C.N.Nامریکا توجه کنید:
60 درصد از 92 میلیون امریکایى صاحب تلویزیون، براى شبکه مشترک‌اند.
6 میلیون خانه در سطح جهان از طریق ماهواره به این شبکه متصل‌اند.
120 ایستگاه تلویزیونى در سطح جهان از این شبکه تغذیه مى‌کنند.
250 هزار اتاق از هتل‌هاى جهان به این شبکه وصل است. علاوه بر این، در همه جهان فقط یک آنتن بشقابى به راحتى مى‌تواند بینندگان را زیر چتر این شبکه ببرد.7
رادیو امریکا نیز با برنامه‌هاى متنوعى که به زبان‌هاى گوناگون جهان ارائه مى‌دهد، حضور بسیار فعّالى در سطح جهانى دارد: بیش از 5 هزار ایستگاه رادیویى در بخش‌هاى جهان سخن پراکنى‌هاى رادیویى امریکا را تقویت مى‌کنند.8
چنان‌که مشهود است، استعمارگران غربى، به ویژه امریکا، به‌دلیل دارا بودن فن‌آورى پیش‌رفته رسانه‌اى، در اختیار داشتن نیروهاى انسانى متخصص و همچنین پشتوانه سیاسى اقتصادى بسیار نیرومند، توانسته‌اند به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم، بر روابط اطلاعاتى و رسانه‌هاى گروهى جهان مسلط شوند. آن‌ها به مرجع و منبع تام نرم‌افزارى و سخت افزارى اطلاعات تبدیل شده‌اند.
از سوى دیگر، کشورهاى جهان سوم به دلیل ضعف اقتصادى، نداشتن فن‌آورى پیشرفته و نیروى انسانى متخصص و کافى، نه تنها در سطح جهانى، بلکه در سطح منطقه‌اى و حتى در سطح کشور خویش نیز نمى‌توانند حضور فعّالى داشته باشند. ضعف و نقصى که بر این کشورها حاکم است زمینه مساعدى براى رشد و گسترش رسانه‌هاى نیرومند غرب به شمار مى‌رود. بدین ترتیب، براى استیلاى جهانى رسانه‌هاى غربى مقتضى موجود است و مانع نیز مفقود بنابراین همان‌گونه که مى‌بینیم آن‌ها بدون هیچ مزاحمتى، بلکه غالباً با تشویق و همکارى برخى کشورها بر رسانه‌هاى جمعى جهان مسلط مى‌شوند. کشورها، بر رسانه‌هاى جمعى جهان مسلط مى‌شوند.
2ـ جریان آزاد اطلاعات
مدت‌هاست که دو نظر متفاوت در سطح جهانى وجود دارد؟ یکى از آزادى کسب و انتشار اخبار و اطلاعات بدون مراعات مرزها حمایت مى‌کند و دیگرى به عکس، خواستار آن است که جریان جهانى اطلاعات تحت قوانین و ضوابطى در آید تا به کشورهاى قدرتمند اجازه هرگونه تاخت وتازى داده نشود. کشورهاى پیش‌رفته غربى (به استثناى فرانسه) و در رأس آن‌ها ایالات متحده امریکا، از نظریه نخست و بیش‌تر کشورهاى در حال توسعه و عقب نگه‌داشته شده بلوک شرق (سابق) و فرانسه از نظریه دوم پشتیبانى مى‌کنند.
ظاهر قضیه امریکا و طرفدارانش را، که آزادى بیان و آزادى رسانه‌ها را یدک مى‌کشند، ذى حق جلوه مى‌دهد، ولى عملکرد آن‌ها نشان داده که در این ادعا صادق نیستند. همان‌گونه که ملاحظه مى‌شود، اخبار واطلاعات جهانى تقریباً به‌طور انحصارى در دست امریکا و چند کشور اروپایى قرار دارد و آن‌ها بهترین و پیشرفته‌ترین فن‌آورى رسانه‌اى را در اختیار دارند. این کشورها با شرکت‌هاى پیشرفته اطلاعاتى که در اختیار دارند، علاوه بر منافع کلان اقتصادى، مى‌توانند به منافع سیاسى نظامى خود در سطح جهانى نیز دست یابند. آن‌ها براى دست‌یابى به اهداف مورد نظر خویش، به وضع یک قانون بین‌المللى نیاز دارند که دست آن‌ها را در هرگونه فعالیت اطلاعاتى و خبرى باز بگذارد. بهترین قانونى که مى‌تواند آن‌ها را در این زمینه یارى رساند «جریان آزاد اطلاعات» است. این مسأله براى امریکا از اهمیت فوق‌العاده‌اى برخوردار است; زیرا مکمّل سلطه جهانى این کشور مى‌باشد. از این‌رو، امریکا سال‌هاست تلاش مى‌کند تا آن را به صورت یک قانون بین‌المللى درآورد. البته امریکا توانست آن را در اعلامیه جهانى حقوق بشر منعکس سازد، ولى تلاش‌هاى کشورهاى جهان سوم، بلوک شرق سابق و فرانسه پس از سال‌ها امریکا، را مغلوب ساخت و این کشور نتوانست در مقابل این کشورها ایستادگى نماید و ازیونسکو که مجرى نظریه جریان آزاد اطلاعات بود بیرون رفت.9
آزادى جریان اطلاعات در شرایطى که اطلاعات در قبضه چند کشور استیلاطلب و سلطه‌جو قرار دارد و غالب کشورها قدرت رقابت قابل ملاحظه‌اى در صحنه‌هاى اطلاعاتى و خبرى ندارند، شعار فریبنده‌اى بیش نیست. امریکا، که این موضوع را به عنوان یک حق انسانى در سطح بین‌المللى مطرح مى‌سازد، در واقع مى‌خواهد از آن براى استثمار انسان‌ها، پاى‌مال کردن حقوق انسان‌هاى ضعیف و استیلاى اقتصادى، سیاسى و نظامى خویش استفاده نماید. امریکایى‌ها در عمل، نشان داده‌اند که جریان آزاد اطلاعات را نمى‌خواهند، بلکه آزادى فعالیت رسانه‌هاى خود را مى‌خواهند. امریکا علاوه بر خودسانسورى نیرومند و پیچیده‌اى که بر رسانه‌ها حاکم کرده است، هرگاه لازم بداند از سانسور مستقیم نیز خوددارى نمى‌کند.
3ـ دروازه‌بان‌هاى خبرى
شاید تصور شود اخبار و اطلاعاتى که از رسانه‌ها پخش مى‌شود عین واقعیت است و باید آن‌ها را به همان صورت که عرضه مى‌شود، پذیرفت. رسانه‌هاى غربى با ادعاهاى فریبنده‌اى از قبیل آزادى بیان، عدم سانسور و مانند آن، این ذهنیت را براى افراد ایجاد مى‌نمایند که در این رسانه‌ها، هیچ عاملى براى تحریف اخبار و اطلاعات وجود ندارد و رسانه‌هاى غربى در سایه یک وضعیت اجتماعى و سیاسى بسیار مطلوب به ارائه واقعیت‌هاى ناب مشغول‌اند و هیچ‌گونه فشار، زور و ترفندى براى لکه‌دار کردن آیینه صاف واقعیت‌ها وجود ندارد. ولى متأسفانه واقعیت چیز دیگرى است. عوامل متعدد ذهنى، عینى، فردى و ساختارى وجود دارند که نمى‌گذارند خبرنگاران و تهیه کنندگان اخبار و اطلاعات واقعیت‌ها را بدون دخل و تصرف به سمع و بصر عموم برسانند.
هر چند در غرب، به ویژه امریکا، جز در مواقع اضطرارى رسانه‌ها مستقیماً مورد سانسور قرار نمى‌گیرند، ولى عدم سانسور مستقیم هرگز به معناى طرفدارى دولت‌ها و سرمایه‌داران غربى از آزادى اخبار و اطلاعات به معناى واقعى کلمه نیست بلکه آن‌ها ساختارى را به وجود آوده‌اند که در آن، همه چیز بر وفق مرادشان به پیش مى‌رود، بدون آن‌که نیازى به مداخله دولت و سانسور مستقیم باشد.این نوع مهار، که از آن، «خودسانسورى» یاد مى‌شود، بسى بهتر و مطلوبتر از سانسور مستقیم عمل مى‌کند. مهم‌تر از همه آن‌که در این وضعیت، مردم به گمان آن‌که قدرت‌ها در جریان اخبار و اطلاعات مداخله نمى‌کنند، به رسانه‌ها بیش‌تر اعتماد مى‌نمایند و بدین ترتیب، مطلوب نهایى قدرت حاکم و گروه‌هاى ذى‌نفع حاصل مى‌شود.
برخى از محققان عواملى را که موجب سلطه بر اخبار و اطلاعات مى‌گردد «فیلترهاى خبرى» و برخى دیگر «دروازه‌بان‌هاى خبرى» خوانده‌اند. اینان معتقدند که این عوامل مانند صافى (فیلتر) و یا دروازه‌بان در موارد گوناگونِ ساختن و پرداختن اخبار در کمین نشسته‌اند و تنها به اطلاعاتى اجازه عبور مى‌دهند که قابلیت گذشتن از صافى را داشته و یا داراى ملاک‌هاى مورد نظر دروازده بان بوده باشد. نوآم چامسکىوادوارد هرمان براى رسانه‌هاى امریکا پنج صافى ذکر مى‌کنند. آن‌ها مى‌گویند: خبرى که نتواند از تمامى این پنج مرحله به سلامتى بگذرد، نمى‌تواند ارزش خبر شدن پیدا کرده، از رسانه‌ها براى عموم انتشار یابد. بنابراین، چنین نیست که هر واقعیتى در داخل یا خارج امریکا وجود دارد شانس آن را داشته باشد که به وسیله وسایل ارتباط جمعى منعکس گردد. این پنج صافى، به‌طور خلاصه، به قرار ذیل است:
الف. مالکیت: در امریکا، وسایل ارتباط جمعى در مالکیت شمار اندکى از شرکت‌هاى بزرگ مالى قرار دارد. طبق یک گزارش تحقیقى، که در سال 1983 انتشار یافت، بیش‌تر وسایل ارتباط جمعى امریکا تا اوایل دهه 1980 به وسیله پنجاه شرکت و مؤسسه بزرگ اداره مى‌شده‌اند. همین محقق در سال 1987 گزارش دیگرى منتشر کرد که همان رسانه‌ها در این سال، به وسیله 29 شرکت اداره مى‌شدند. این شرکت‌ها مانند تمام مؤسسات اقتصادى دیگر، تنها دنبال به حداکثر رساندن سود خود مى‌باشند و بنابراین، از وسایل ارتباط جمعى فقط به گونه‌اى استفاده مى‌کنند که سود بیش‌ترى به دست دهند. علاوه بر آن، فعالیت این شرکت‌ها به رسانه‌ها محدود نمى‌شود و آن‌ها در حوزه‌هاى دیگر اقتصادى از قبیل بیمه، توتون، تولید سلاح، و انرژى هسته‌اى نیز فعالیت دارند.
ب. تبلیغات: بخش اعظم درآمدهاى وسایل ارتباط جمعى امریکا از طریق انتشار آگهى‌هاى تبلیغاتى به دست مى‌آید. روزنامه‌ها قریب 75 درصد، مجلاتى که در سطح عموم توزیع مى‌شود 50 درصد و رادیو تلویزیون 100 درصد درآمدهاى خود را از طریق آگهى‌هاى تبلیغاتى به دست مى‌آورند. رسانه‌ها از این طریق، زیر فشار قرار مى‌گیرند تا به عنوان سازندگان سود عمل کنند و بدین ترتیب، اطلاعاتى باید انتشار یابد که سود داشته باشد.
ج. منبع: رسانه‌ها بخش زیادى از گزارش‌هاى خبرى خود را از مراکز دولتى دریافت مى‌کنند. آن‌ها باید با قدرت همکارى کنند، وگرنه از منابع خبرى محروم مى‌شوند. اطلاعاتى که دولت، به خصوص مقامات عالى‌رتبه، در اختیار آن‌ها قرار مى‌دهند، بدون آن‌که در مورد صحت و سقم آن تحقیقى شود، انتشار مى‌یابد; مثلاً، وقتى که ریگان رئیس جمهور وقت امریکا در ماه مارس 1986 اعلام کرد که حکومت نیکاراگوئه به‌طور گسترده‌اى در قاچاق مواد مخدّر دست دارد، رسانه‌ها بلافاصله آن را منتشر کردند. بدین ترتیب، رسانه‌هاى امریکا بدون آن‌که از نظر مالکیت، دولتى باشند، از لحاظ عمل‌کرد به بلندگوهاى دولتى تبدیل شده‌اند.
د. ضدیت و اعمال فشار: مراد از «ضدیت» در این‌جا، واکنش منفى نسبت به برنامه‌هاى رسانه‌هاى گروهى است. افراد، سازمان‌ها و نهادها ممکن است علیه برنامه‌هاى یک روزنامه، رادیو و یا تلویزیون اعتراض کنند. این اعتراض نیز ممکن است به صورت فرستادن نامه، تلگراف، تماس تلفنى، دادخواست، دعواى قانونى و مانند آن باشد. این ضدیت‌ها وسایل ارتباط جمعى را، که هرگز دوست ندارند دچار دردسر و جنجال شوند، وادار مى‌کند استانداردهاى محاقطه‌کارانه را نقض نکنند، وگرنه باید دردسرهایى را، که کم و بیش پرهزینه‌اند، انتظار داشته باشند.
هـ . ایدئولوژى ضد کمونیسم: ضدیت باکمونیسم جزء لاینفک فرهنگ سیاسى غرب است.10
پس از بیدارى مسلمانان در سطح جهان و استقرار جمهورى اسلامى در ایران، که با فروپاشى قدرت کمونیسم هم‌زمان بود، ایدئولوژى ضد کمونیسم به ایدئولوژى ضد اسلام تبدیل شده و امروز ضدیت با اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله) به عنوان یک معیار عام، که تمام رسانه‌هاى امریکا و غرب باید در انتشار اخبار و اطلاعات، همواره آن را مدّ نظر داشته باشند، مطرح است.
به‌طور کلى، مى‌توان گفت: مجموعه‌اى از عوامل دست به دست یکدیگر داده و ساختارى را به وجود آوده‌اند که در آن، افرادى که دست اندرکار تولید و پخش اخبار و اطلاعات‌اند آگاهانه یا ناخودآگاه، به نفع دولت و سرمایه‌داران غربى عمل مى‌کنند. در این ساختار، چند عنصر مهم‌تر از بقیه به نظر مى‌رسند: یکى از این عناصر، قوم‌مدارى غربى‌هاست. «غرب‌مدارى» شاید یکى از اساسى‌ترین معیارهایى است که در ساخت و انتشار اخبار و اطلاعات نقش دارد. هر خبرى که در جهان با سلطه غرب، به ویژه امریکا، سازگار باشد خوب است و باید انتشار یابد (هر چند به فقر، گرسنگى و حتى کشتار یک ملت بینجامد.) و هر خبرى که با سلطه آن‌ها در تضاد باشد و منافع آن‌ها را به خطر بیندازد بد است و باید مسکوت بماند و یا علیه آن شدیداً تبلیغ شود (اگرچه موجب آزادى، استقلال و پیش‌رفت یک ملت باشد.)
قوم‌مدارى غربیان اساس بسیارى از تحریف‌ها، دروغ‌پردازى‌ها و تبلیغات سوء علیه ملت‌ها و کشورهاى دیگر است. آن‌ها اصیل‌ترین حرکت‌هاى سیاسى اجتماعى جهان سوم را «ارتجاعى» مى‌نامند و قیام‌هاى ضد استعمارى آن‌ها را شورش، ترور و مانند آن مى‌خوانند. ولى انواع فساد و فحشا را، که در جوامع غربى رواج دارد و قلم از ذکر آن‌ها شرمگین است، به نام آزادى و برابرى تبلیغ مى‌کنند.
یکى دیگر از عناصر مهم این ساختار حفظ منافع ملى است که از طریق سازمان‌ها و قوانین، نهادینه شده است و افراد به انحاى گوناگون، به حفظ و حمایت از منافع ملى وادار مى‌شوند.ویلیام ورثى، خبرنگار سیاه پوست امریکایى، در این‌باره معتقد است که در رسانه‌هاى امریکا، «معیار قضاوت در مورد کشورهاى جهان سوم، میزان مخالفت یا موافقت این کشورها با سیاست‌هاى امریکاست.»11
در این مورد، به مثالى ازنوآم چامسکى، جامعه‌شناس و زبان‌شناس امریکایى توجه کنید. وى مى‌گوید: «زمانى که... مردم ایران براى انجام تظاهرات علیه رژیم وحشت و ارعاب شاه به خیابان‌ها ریختند، «مطبوعات آزاد» و سازش‌کار غرب این جبّار سفاک را به عنوان یک «رهایى بخش» بزرگ، که کوشش مى‌کند کشور عقب‌مانده خود را با وجود مخالفت مذهبى‌هاى متعصّب و دانشجویان چپ، از تمام مزایاى نوسازى برخوردار سازد، معرفى مى‌کردند... در صفحات مطبوعات بزرگ امریکا حتى یک مقاله و نیز یک گزارش هم نمى‌توان یافت که در آن، براى معرفى شاه کلمه «دیکتاتور» به کار رفته باشد.»12
پنج صافىهرمان چامسکى که قبلاً اشاره شد از عناصر دیگر ساختار مورد نظر در این بحث است. این عناصر و عناصر دیگرى که ممکن است با مطالعات دقیق‌تر تشخیص داده شوند ارتباط بسیار پیچیده‌اى با یکدیگر دارند، به‌گونه‌اى که این مجموعه ساختارى را مى‌سازد که مى‌تواند بر افرادى که دست‌اندرکار تولید و پخش اخبار و اطلاعات‌اند فشار وارد نماید تا انواع معیّنى از اطلاعات را پخش کنند، از پخش اطلاعات خاصى نیز خوددارى به عمل آورند و اطلاعات دیگرى را نیز وارونه جلوه دهند. ساختار موجود علاوه بر ایجاد انگیزه‌ها، علایق و تعصّب‌ها در افراد، از بیرون نیز بر آن‌ها، که به عنوان انسان‌هاى حسابگر خواهان ازدیاد منافع و اجتناب از ضرر هستند، فشار وارد مى‌کند تا به شیوه‌اى عمل نمایند که منافع افراد و سازمان‌هاى ذى‌نفع تأمین شود. این مطلب را براى دست‌یابى به وضوح بیش‌تر، مى‌توان به صورت نمودار نشان داد:
فنونى که این خبرسازان براى تولید و پخش اطلاعات و اخبار به کار مى‌برند بسیار ظریف، پیچیده و گوناگون است. آن‌ها از مخالفان خود با عناوینى مانند ارتجاعى، متعصّب، تروریست، شورشى، افراطى و مانند آن یاد مى‌کنند، اما از طرفداران و حامیان خود هیچ‌گاه با عناوین و برچسب‌هایى که نشانگر ماهیت آن‌ها باشد نام نمى‌برند; مثلاً، شیوخ خلیج فارس على‌رغم آن‌که مصداق بارز ارتجاع در جهان امروزند، هرگز چنین عنوانى را از سوى رسانه‌هاى غربى دریافت نمى‌کنند. رژیم غاصب اسرائیل، که هیچوقت سعى نکرده است حتى به ظاهر، خود را حامى حقوق بشر نشان دهد و سال‌هاست به کشتار و قتل عام فلسطینى‌هاى مظلوم مشغول است، در رسانه‌هاى غربى هرگز به نقض حقوق بشر و تعصّب متهم نمى‌شود، اما جمهورى اسلامى ایران با وجود داشتن بسیارى از استانداردهاى بین‌المللى در زمینه‌هاى حقوقى، سیاسى، اقتصادى و... در رسانه‌هاى غربى، غالباً با عناوینى مانند شورشى، تروریست، متعصب و ارتجاعى را به همراه دارد. دلیل آن نیز روشن است: تسلیم نشدن در برابر قدرت‌هاى بزرگ جهان و پیروى از اصول الهى و اسلامى.
غیر از روش برچسب، یکى دیگر از روش‌هایى که در رسانه‌هاى غربى به کار مى‌رود «سکوت» است. آن‌ها که بخش اعظم تولید خبرى دنیا را در دست دارند، در هر موردى که منافع‌شان اقتضا نماید سکوت اختیار مى‌کنند و سکوت آن‌ها مى‌تواند یک موضوع بسیار مهم جهانى را از اذهان جهانیان پاک و آن را خنثى نماید.
روش دیگرى که با سکوت نیز سنخیت دارد این است که یک واقعه را بکلى مسکوت نگذارند، ولى آن‌را برعکس آنچه هست، بسیار کم اهمیت و یا بسیار پراهمیت جلوه دهند. این روش نیز در رسانه‌هاى غربى رواج دارد.
حاصل آن‌که در کشورهاى صنعتى غرب، رسانه‌هاى گروهى جز در موارد اضطرارى، به‌طور مستقیم سانسور نمى‌شوند، اما این به معناى آن نیست که این رسانه‌ها شب و روز تلاش مى‌کنند تا واقعیت‌هاى جهان را بدون هیچ‌گونه غرضورزى به جهانیان عرضه نمایند. عوامل گوناگونى وجود دارند که تهیه‌کنندگان اخبار و اطلاعات را جهت مى‌دهند که چه نوع اطلاعاتى را منتشر سازند و کدام را منتشر نسازند. بدین ترتیب، بدون آن‌که نیازى به سانسور مستقیم باشد، رسانه‌ها به خودسانسورى وادار مى‌شوند.
وضعیت کنونى رسانه‌هاى جهانى
تا این‌جا سه مسأله را در مورد رسانه‌ها مورد بحث قرار گرفت. به عنوان نتیجه‌گیرى از آنچه تا این‌جا ذکر شد، مى‌توان گفت: بخش اعظم وسایل ارتباط جمعى در اختیار چند کشور قدرتمند قرار دارد و تولید و پخش اطلاعات و اخبار، تقریباً به‌طور انحصارى در اختیار آن‌هاست. کشورهاى ضعیف‌تر به دلیل ضعف امکانات و فن‌آورى لازم، نه تنها در سطح جهانى حضور فعّالى ندارند، بلکه در محدوده داخلى خود نیز غالباً قادر به رقابت با شرکت‌هاى بزرگ جهانى نمى‌باشند. این شرکت‌ها از طرفى، به رسانه‌هاى ملى این کشورها اطلاعات مى‌دهند و از طرف دیگر، با استفاده از ماهواره و مراکز پخش محلى، به پخش مستقیم برنامه‌هاى خویش مى‌پردازند. مهم‌تر آن‌که رسانه‌هاى غربى دقیقاً در راستاى سیاست‌هاى کلى کشورهاى صنعتى غرب حرکت مى‌کنند. آن‌ها با تلاش و هشیارى زیاد، سعى مى‌کنند به تبلیغ ارزش‌هاى حاکم بر جوامع غربى بپردازند و به مردم جهان تلقین کنند که جهان به سوى یک‌رنگ شدن پیش مى‌رود و فرهنگ‌هاى متعدد جاى خود را به یک فرهنگ جهانى خواهند داد. این‌گونه تبلیغات و تلاش‌هاى فراوان دیگرى که در این زمینه انجام مى‌گیرد، نشان مى‌دهد که اگر کشورهاى جهان سوم از حریم فرهنگى خود دفاع نکنند، رسانه‌هاى غربى، که از پشتوانه عظیم سیاسى، اقتصادى برخوردارند، موجودیت فرهنگى آن‌ها را به‌طور جدّى تهدید مى‌کنند. اگر چه تاکنون اعتراض‌هاى رسمى و تظاهرات مردمى از سوى کشورهاى گوناگون علیه تهاجمات فرهنگى رسانه‌هاى غربى صورت گرفته، ولى این واکنش‌ها تنها نشانگر آن است که ملت‌ها و دولت‌ها این تهاجم فرهنگى را احساس کرده‌اند، اما مبارزه با آن، روش‌هاى مخصوص خود را مى‌طلبد.
بارى، شرکت‌هاى بزرگ اطلاع‌رسانى غرب بر جریان جهانى اطلاعات کاملاً مسلط گردیده‌اند و این تسلط، هم از حیث سخت‌افزارى است و هم از حیث نرم‌افزارى. از سوى دیگر، آن‌ها از این وضعیت شدیداً سوء استفاده مى‌کنند. چنین تسلطى که از سوى رسانه‌هاى غربى، مسلّماً فرهنگ و تمام ابعاد جوامع عقب نگه داشته شده را تهدید مى‌کند، کم‌ترین اثرش آن است که افراد را نسبت به فرهنگ خویش بى‌اعتنا و نسبت به فرهنگ غرب متمایل مى‌گرداند که آن را «خود باختگى فرهنگى» مى‌نامند.
رسانه‌هاى داخلى
در این‌جا، رسانه‌هاى پیش و پس از انقلاب به‌طور جداگانه مورد بحث قرار مى‌گیرد، ولى تمرکز بحث بیش‌تر بر رسانه‌هاى پس از انقلاب است.
1ـ رسانه‌هاى داخلى پیش از انقلاب اسلامى
در مورد رسانه‌هاى پیش از انقلاب و نقش آن‌ها در تضعیف فرهنگ ملّى و دینى سخن بسیار است و بسیارى از مشکلات کنونى فرهنگى ملّى و دینى، ناشى از رسانه‌هاى جمعى پیش از انقلاب، به ویژه تلویزیون، سینما و مطبوعات مى‌باشد. ولى براى پرهیز از اطاله کلام، از میان رسانه‌هاى پیش از انقلاب، به اختصار، سینما و تلویزیون مورد بحث قرار مى‌گیرد.
الف تلویزیون: هر چند تنها حدود دو دهه از تأسیس تلویزیون در ایران گذشته بود که انقلاب اسلامى به پیروزى رسید، ولى تلویزیون توانست در این مدت جاى خود را در جامعه باز کند. در فضایى که حکومت از هر نظر وابسته و مجرى استعمار خارجى بود و مستشاران خارجى نیز در صحنه‌هاى فرهنگى و اقتصادى حضور فعّال داشتند، طبیعى بود که رسانه‌هاى گروهى، به ویژه تلویزیون، نقش مهمى در ترویج و اشاعه فرهنگ بیگانه و تضعیف فرهنگ ملى و دینى ایفا نماید. در جامعه وابسته‌اى نظیر ایران آن زمان، که وسایل اطلاع رسانى و ارتباطى در حدى بسیار ضعیف بود، تلویزیون یکباره ظهور کرد و انفجار عظیمى در جامعه سنّتى ایران ایجاد نمود. این رسانه نوظهور فرایند آموزشى نهاد تعلیم و تربیت و نظام سنّتى جامعه و خانواده را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
برنامه‌هاى تلویزیونى پیش از انقلاب به‌طور کلى دو هدف عمده را تعقیب مى‌کردند:13
1ـ برخى از برنامه‌هاى تلویزیونى پیش از انقلاب به نحو اغراق‌آمیزى صحنه‌هاى عصیانگرى، پرخاشگرى، کشتار، خشنونت، قانون‌شکنى، بى‌بندوبارى اخلاقى و هوس‌بازى را نمایش مى‌دادند و این زمینه‌هاى فکرى جوانان را آماده پذیرش هرگونه فساد مى‌کرد.
2ـ ترویج و اشاعه فرهنگ و ارزش‌هاى غیر ملى و غیر دینى، بلکه هنجارهاى ضد دینى از تلویزیون موجب مى‌گردید که فرهنگ وارزش‌هاى دینى و ملّى اهمیت خود را نزد جوانان از دست بدهد و نسل جوان به سوى پذیرش فرهنگ و ارزش‌هاى بیگانه سوق داده شوند.
با ترویج ارزش‌هاى فرهنگى بیگانه، که در جامعه سنّتى و بسته ایران آن روز، عناصر نو و متجدد تلقّى مى‌شد، افراد، به ویژه جوانان، به آسانى آن‌ها را مى‌پذیرفتند. عناصر فرهنگ دینى و ملّى به‌دلیل عدم حمایت، مقاومت خود را به شدت از دست مى‌داد و در فرهنگ بیگانه هضم مى‌گردید. در اثر تضعیف عناصر فرهنگ خودى و ترویج فرهنگ بیگانه، خودباورى فرهنگى به شدت‌تضعیف گردید. به‌طور خلاصه، آثار عملکرد تلویزیون پیش از انقلاب هنوز در جامعه باقى است.
ب سینما: سینما در ایران نسبت به تلویزیون از قدمت بیش‌ترى برخوردار است. اولین بار مظفّرالدین شاه قاجار در سفرى که به فرنگ داشت، ایستگاه نمایش فیلم را به ایران آورد.14 وضعیت سینماى پیش از انقلاب به مراتب بدتر از تلویزیون بود. سینما به عنوان یک وسیله سرگرمى و تفریحى، از بازارگرمى برخوردار بود و سالانه صدها فیلم مبتذل خارجى به بازار ایران وارد مى‌شد و در ازاى فساد جامعه، میلیون‌ها دلار از سرمایه ملى کشور خارج مى‌گردید. فیلم‌هاى خارجى، که به وسیله شرکت‌هاى صهیونیستى منتشر مى‌گردید، محور اصلى تلاش خود را ارائه آخرین مدها و الگوهاى مبتذل رقّاصان و متولّیان آلودگى غرب قرار داده بودند. فیلم‌سازان داخلى نیز دقیقاً در همان مسیر حرکت مى‌کردند. در بیش‌تر فیلم‌ها، عریان پیکرى، میگسارى، قمار، چاقوکشى، سرقت و تجاوز محور اساسى بود و افراد دزد، جانى و ولگرد عموماً افرادى خوش‌نیت، پاکدل، عفیف و با غیرت جلوه داده مى‌شدند.15
از عمل‌کردهاى مهم سینماى پیش از انقلاب مى‌توان به انهدام فرهنگ دینى و ملّى، ترویج و اشاعه فرهنگ مبتذل و مصرفى غرب و ترویج روحیه مصرف‌گرایى اشاره کرد. نتیجه کار چنین سینمایى، آن هم در طول چندین دهه، چیزى جز تهى کردن ملت، به ویژه جوانان، از فرهنگ دینى و ملّى و ایجاد خودباختگى شدید در آن‌ها نسبت به فرهنگ مصرفى و مبتذل غرب نخواهد بود.
همانگونه که گذشت، عصر امروز «عصر ارتباطات» خوانده مى‌شود. امروز ارتباطات رکن رکین جامعه بشرى است و اهمیت فوق‌العاده‌اى در زندگى نوین دارد.ارتباطات در حکومت، مدیریت، اقتصاد و آموزش نقشى تعیین کننده‌اى دارد. تعدد، تنوع و اشکال گوناگون نظام‌هاى بسیار پیچیده ابزار و فن‌آورى اطلاع رسانى جهانى فوق‌العاده گسترده است، به‌گونه‌اى که انسان‌ها را در خود محصور نموده و آزادى، اختیار، انتخاب و گزینش آن‌ها را به شدت، محدود کرده است. متأسفانه جریان بین‌المللى اطلاعات بیش‌تر غرب‌مدار است و این کشورهاى به اصطلاح جهان سوم هستند که تحت نفوذ امواج شدید جریان اطلاعات جهانى قرار دارند و از این طریق، ارزش‌ها و فرهنگ مصرفى غرب به آنان القا شده، فرهنگ ملّى آن‌ها تضعیف مى‌گردد. در بسیارى از کشورها، رسانه‌هاى غربى به شدت فعالیت مى‌کنند، به گونه‌اى که نمى‌توان مرز دقیقى بین رسانه‌هاى بیرونى و درونى تعیین کرد.
2ـ رسانه‌هاى داخلى پس از انقلاب اسلامى
آنچه در این بخش مورد بحث قرار مى‌گیرد، تأثیر منفى رسانه‌هاى پس از انقلاب بر خودباورى است. خدمات ارزنده و تلاش‌هاى پرارج رسانه‌هاى داخلى پس از انقلاب، جاى هیچ تردیدى باقى نگذاشته و بر احدى پوشیده نیست. ولى براى پربارتر شدن این تلاش‌ها، باید سعى شود تا نقاط ضعف و اشکالات رسانه‌هاى پس از انقلاب، به ویژه سیما، مورد توجه قرار گیرد. البته در این‌جا، به مسائلى توجه مى‌شود که تأثیرى منفى برخودباورى مى‌گذارند. همانگونه که گذشت، رسانه‌هاى ارتباط جمعى گروه بسیار بزرگى را تشکیل مى‌دهند، ولى این بحث بیش‌تر بر سیما به عنوان یک وسیله بسیار مهم رسانه‌اى، متمرکز است:
الف تلویزیون: تلویزیون در بین رسانه‌هاى جمعى و همگانى جایگاه بلند و ممتازى دارد. این بلندگوى همگانى ابزار بسیار مؤثرى براى ارشاد و هدایت انسان‌ها محسوب مى‌شود; زیرا مخاطبان کتاب و مطبوعات قشر خاصى از جامعه یعنى: باسوادان و تحصیل‌کردگان را تشکیل مى‌دهند و مطالب آن باید به‌گونه‌اى باشد که براى مخاطبان خاص خود مفید باشد، در حالى‌که تماشاگران تلویزیون نیاز به سواد خواندن و نوشتن ندارند و فرد عامى و بى‌سواد هم مى‌تواند جلوى تلویزیون بنشیند و از آن استفاده نماید. مطبوعات تنها با چشم سروکار دارند، رادیو فقط با گوش، ولى تلویزیون با چشم و گوش، هر دو در ارتباط است. بنابراین، پیام آن از حواس گوناگون جذب مى‌شود. بر اساس تحقیقات به عمل آمده در امریکا، مردم بیش از %70 اطلاعات روزمره خود را از طریق تلویزیون به دست مى‌آورند و به‌طور میانگین هر خانواده امریکایى در شبانه روز، قریب 5/7 ساعت وقت خود را صرف تماشاى تلویزیون مى‌کند.16 محققان پیش‌بینى مى‌کنند که اگر روند جارى در تماشاى تلویزیون ادامه یابد به‌طور متوسط، کودکى که امروز متولد مى‌شود تا سن 18 سالگى بیش‌ترین وقت خود را، غیر از خوابیدن، صرف تماشاى تلویزیون خواهد کرد.17
در جهان سیاست نیز نقش تلویزیون بسیار چشمگیر است. سیاست عملى و سیاست رسانه‌اى موضوعاتى که قرار است مقام‌هاى کشورها با یکدیگر مطرح کنند، چند ساعت پیش از دیدار، در رسانه‌ها مطرح مى‌شود; یعنى: پیش از آن‌که مقام‌هاى کشورها با همدیگر صحبت ومذاکره کنند، از طریق رسانه‌هاى جمعى حرف‌هاى خود را زده‌اند. و یا به گونه‌اى رسانه‌ها آن‌ها را در جوّى قرارمى‌دهند که چه موضوعاتى را مطرح‌کنند.
کارکردهاى تلویزیون: عمده‌ترین کارکرد تلویزیون نقش آن در آموزش است و این ویژگى، آن را به صورت ابزارى ممتاز در میان دیگر وسایل ارتباط جمعى قرار داده است. تلویزیون در رابطه با فرهنگ ملّى و جامعه‌پذیر کردن افراد مى‌تواند داراى کارکرد مثبت، کارکرد منفى و بى‌کارکرد یا خنثى باشد. از جمله کارکردهاى مثبت آن، مى‌توان این موارد را نام برد: ایجاد وحدت ملّى، تقویت فرهنگ عمومى، هنجارپذیر کردن افراد، الگودهى، آموزش همگانى، و پرکردن سالم اوقات فراغت. از جمله کارکردهاى منفى آن هم مى‌توان به تشعّب اندیشه، ایجاد پرخاشگرى و تنازغ در خانواده، ایجاد تعارض نقش‌ها، بحران هویت، و تبلیغ ارزش‌هاى بیگانه اشاره نمود.
وضعیت کنونى سیماى جمهورى اسلامى: به‌طور کلى، هر نظام، سازمان یا مؤسسه‌اى اعم از آموزشى و غیر آموزشى به منظور نیل به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود، برنامه‌هایى تهیه و از ابزارها و شیوه‌هاى گوناگون براى رسیدن به آن‌ها استفاده مى‌کند. صدا و سیما نیز از آن‌جا که یک سازمان مهم آموزشى پس از خانواده و مدرسه است، با عنایت به اهداف نظام اسلامى، برنامه‌هایى را براى بارور ساختن فرهنگ اسلامى تهیه و در قالب صوت و یا صوت و تصویر به مخاطبان ارائه مى‌دهد. اصولاً مطلوب این است که برنامه‌هاى ارائه شده در تلویزیون به نحوى، بخشى از اهداف نظام را تعقیب نماید. در دیگر کشورها نیز این هماهنگى میان رسانه‌ها و نظام سیاسى فرهنگى وجود دارد. براى مثال، در امریکا توجه نظام حاکم به سوى مردم دیگر کشورها در تولید فیلم‌هاى سینمایى مورد توجه قرار مى‌گیرد. امریکایى‌ها از طریق فیلم‌هاى خود، اقدام به اشاعه و ترویج فرهنگ خویش مى‌کنند، در فیلم‌هاى تفریحى و خنده‌دار، خود را مردمانى با تربیت; در فیلم‌هاى انتظامى، مردمانى دلاور، بى‌باک و در عین حال، معصوم و بى‌گناه; و در فیلم‌هاى جنگى و جاسوسى، خود را ناجى انسان‌هاى سراسر جهان معرفى مى‌کنند.18 در این‌جا، نخست هر یک از برنامه‌هاى سیماى‌جمهورى اسلامى (تفریحى، خبرى و آموزشى) و سپس آن دسته از کارکردهاى منفى آن، که موجب تضعیف فرهنگ ملّى و تضعیف خودباورى مى‌گردد، مورد بحث قرار خواهد گرفت:
الف برنامه‌هاى سرگرمى و تفریحى: با آن‌که یکى از وظایف رادیو و تلویزیون ایجاد سرگرمى در اوقات فراغت براى تماشاگران و شنوندگان است، ولى توجه به این مطلب نیز ضرورى است که آموزنده بودن و داشتن محتوا و پیام یا دست‌کم، پیام منفى نداشتن، باید در همه برنامه‌هاى سیما و صداى جمهورى اسلامى مورد توجه قرارگیرد; زیرا هر برنامه تلویزیونى ملیون‌ها بیننده از اقشار گوناگون را در مقابل خود دارد، به ویژه برنامه‌هاى سرگرمى که مرزهاى سنّى را مى‌شکند وبراى همه گروه‌هاى سنّى و علمى قابل استفاده است. تفریح و سرگرمى اگرچه لازم و ضرورى است، ولى نباید صرفاً به‌دلیل سرگرمى بودن آن، به بى‌بند و بارى و ابتذال گراید و به اصطلاح، از هر ابزارى براى ایجاد سرور و فرح در بینندگان استفاده کرد; چون جامعه اسلامى یک جامعه رها و بى‌بند و بار نیست، بلکه مقیّد به یک نظام ارزشى منظّم است که نمى‌توان آن‌ها را در اعمال و رفتار خود نادیده گرفت.
سؤالى که مطرح است این که آیا مى‌توان برنامه‌اى را صرفاً براى ایجاد سرگرمى و بدون هیچ پیامى پذیرفت ؟ در پاسخ، باید گفت که برنامه‌ها از نظر پیام، سه نوع‌اند: خنثى، داراى پیام مثبت و داراى پیام منفى. این‌که برنامه‌هاى صدا و سیما نباید داراى پیام منفى باشد بر هیچ اهل فن و اندیشه‌اى پوشیده نیست; یعنى: مطلوب این است که برنامه‌ها داراى پیام مثبت و آموزنده باشند و برنامه‌اى با پیام منفى مطلوب هیچ عاقلى نیست.
اما برنامه خنثى چه ؟ آیا مى‌توان برنامه‌اى را صرفاً براى سرگرمى و از نظر پیام خنثى تولید کرد؟ اولاً، این‌که عملاً بتوان چنین برنامه‌اى تهیه کرد جاى تردید دارد. ثانیاً، در عقلایى بودن آن جاى کلام و بحث است; زیرا از سویى، تهیه و پخش برنامه‌ها با بیت‌المال مسلمانان به قدر کافى گران تمام مى‌شود و از سوى دیگر، با آن‌که وجود برنامه‌هاى تفریحى و سرگرم کننده در رسانه‌ها، به ویژه صدا و سیما، ضرورى است، ولى مى‌توان برنامه‌هاى شاد و مفرّحى تهیه کرد که در عین حال، از لحاظ دینى، اجتماعى، سیاسى و اقتصادى، مفید و آموزنده باشند. بنابراین هیچ عاقلى نمى‌پذیرد که از بیت‌المال مسلمانان، با صرف هزینه‌هاى گزاف، برنامه‌اى را صرفاً براى خنداندن تهیه کرد. صدا و سیما دست کم، در نظام اسلامى، باید وسیله‌اى آموزشى و تربیتى براى القاى ارزش‌ها و هنجارپذیر کردن افراد باشد و این هدف را باید در همه برنامه‌ها لحاظ کرد.
ب برنامه‌هاى آموزشى: واضح است که در یک نظام اسلامى، از وظایف مهم وسایل ارتباط جمعى هنجارپذیر و جامعه‌پذیر کردن افراد جامعه براساس الگوها وارزش‌هاى دینى‌است. ارزش‌ها و الگوهاى دینى و فرهنگى باید از طریق تلویزیون به بینندگان آموزش داده شود و تلویزیون نیز باید هماهنگ و همگام با خانواده و مدرسه و دیگرنهادهاى تربیتى حرکت کند تا گیرندگان پیام دچار تعارض ارزشى نشوند. علاوه بر این، جدیدترین دستاوردهاى علمى و تحقیقاتى و نیز پیش‌رفت‌هاى آموزنده و مفید کشورهاى دیگر در زمینه تحقیقات، صنعت و مانند آن باید از طریق برنامه‌هاى آموزشى تلویزیون به جامعه القا شود. آموزش کودکان به‌دلیل آمادگى بسیارى که آن‌ها براى پذیرش دارند، از اهمیت فراوانى برخوردار است. کودکان بیش از هر گروه دیگر، از فیلم‌ها، مجموعه‌هاى تلویزیونى و کارتون‌ها تأثیر مى‌پذیرند. بنابراین، در مورد برنامه‌هاى کودکان، باید دقت لازم و کافى انجام گیرد تا موجب بدآموزى آینده‌سازان این مرز و بوم نگردد.
ج برنامه‌هاى خبرى و اطلاعاتى: پس از انقلاب اسلامى، ایران یکى از خبرسازترین کشورهاى جهان گردید. تا اواخر دهه هفتاد میلادى، مدت زمان خبرى که از سوى امریکا و رسانه‌هاى آن به ایران اختصاص مى‌یافت، به‌طور چشمگیرى پایین بود. تنها سالى 5 دقیقه از برنامه‌هاى خبرى هفتگى تلویزیون امریکا مربوط به ایران بود و عمدتاً دراین برنامه‌ها، شاه به عنوان پادشاهى اندیشمند نشان داده مى‌شد و هیچ توجهى به زندگى مردم عادى نبود. اما در زمان گروگان‌گیرى، پوشش خبرى در مورد ایران حتى بیش از جنگ ویتنام بود.19 وقتى رسانه‌هاى جهانى این‌قدر به مسائل ایران علاقه نشان مى‌دهند، رسانه‌هاى داخلى نیز متناسب با اهمیت مسأله، باید به حوادث و روى‌دادهاى ایران و جهان توجه نمایند و اطلاعات لازم را در اختیار هموطنان قرار دهند. در جهانى که43 مطبوعات، اخبار، کتب و مجلات آن به انگلیسى تهیه و توزیع مى‌گردد20، وظیفه ما و لزوم حضور فعّال رسانه‌هایمان در صحنه‌هاى بین‌المللى اخبار، بیش از پیش، جدّى به نظر مى‌رسد.
مشکل عمده کشورهاى جهان سوم و از جمله کشور ما وابستگى نظام اطلاع‌رسانى آن‌ها به خبرگزارى‌هاى بزرگ غربى است. وظیفه اصلى رسانه‌هاى ما حضور فعّال در صحنه‌هاى بین‌المللى و گزینش اخبار وکسب اطلاعات از منابع مستقل است. متأسفانه در این زمینه، اشکالات زیادى داریم. براى نمونه، نمایندگى خبرگزارى جمهورى اسلامى مستقر در لندن در حال حاضر، روزانه به‌طور متوسط 20 خبر و گزارش به تهران مخابره مى‌کند که تا چندى پیش، این اخبار با فن‌آورى ضعیف خط مستقیم نقطه به نقطه (تلکس) نمابر مى‌شد.21
حاصل آن‌که از نظر خبرى، صدا و سیماى ما همانند دیگر کشورهاى جهان سوم وابسته به خبرگزارى‌هاى بزرگ غربى است. بنابراین، در انتخاب و گزینش اخبار و اطلاعات باید دقّت کافى به عمل آورد.
نقایص برنامه‌هاى سیما:با توجه به مطالعات و تحقیقاتى که صورت گرفته و با نگاهى اجمالى به برنامه‌هاى سیماى جمهورى اسلامى، نقایصى چند به نظر مى‌رسد که به اختصار بیان مى‌گردد:
1ـ ترویج ارزش‌هاى بیگانه: على‌رغم تلاش‌هاى زیادى که سیماى جمهورى اسلامى براى خدمت به فرهنگ و جامعه اسلامى انجام مى‌دهد، ضعف‌هایى دارد که قابل توجه است. یکى از این ضعف‌ها آن است که به صورت ناخواسته، ارزش‌هاى فرهنگى بیگانه را در جامعه اسلامى ترویج مى‌کند. براى روشن شدن این مسأله نخست به دو گزارش از برنامه‌هاى سیما و تفسیر آن‌ها توجه کیند:
1ـ از میان 27 فیلم و مجموعه تلویزیونى برنامه‌هاى کودک، در مدت یک ماه (15 مهر سال 74 15 آبان همین سال) از شبکه‌هاى اول و دوم سیماى جمهورى اسلامى پخش شد، تنها سه فیلم از تولیدات داخلى بوده و بقیه (24 فیلم و سریال) همگى خارجى بودند، یعنى: 1/11 درصد داخلى و 9/88 درصد خارجى.22
2ـ بررسى انجام شده در میان کودکان و نوجوانان تهرانى23 نشان مى‌دهد که مجموعه‌هاى تلویزیونى و کارتون‌هاى خارجى بیش‌ترین بیننده را در میان کودکانو نوجوانان داشته است. در میان برنامه‌هاى تلویزیونى فیلم‌ها، مجموعه‌هاى تلویزیونى و کارتون‌هاى داستانى بیش از دیگر برنامه‌ها بر افراد تأثیر مى‌گذارند. تأثیر فیلم‌ها و مجموعه‌هاى تلویزیونى بر افراد، هم وسیع و گسترده است و هم ژرف و عمیق; زیرا فیلم‌ها و مجموعه‌هاى تلویزیونى، هم موضوعات دقیق و حساب شده‌اى دارند و هم در آن‌ها از پیش‌رفته‌ترین فنون تأثیر بر مخاطب استفاده مى‌شود.
از سوى دیگر، نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و تمام کسانى که در تولید فیلم نقش دارند، به‌طور آگانه و ناآگاهانه، ارزش‌ها و هنجارهاى فرهنگى خویش را در فیلم‌ها منعکس مى‌سازند. تمام مراحل ساخت و تولید فیلم متأثر از ارزش‌هاى فرهنگى سازندگان آن است.
با در نظر گرفتن این مطالب وسعت و ژرفایى تأثیرات فیلم و متأثر بودن پیام‌هاى فیلم از ارزش‌ها و هنجارهاى فرهنگى تولید کنندگان آن مى‌توان به اهمیت موضوع بیش‌تر پى‌برد. گزارش‌ها نشان مى‌دهد که تعداد فیلم‌هاى خارجى، که از سیماى جمهورى اسلامى پخش مى‌شود، بسیار زیاد مى‌باشد. همچنین پربیننده‌ترین فیلم‌ها و مجموعه‌هاى تلویزیونى برنامه کودک را فیلم‌ها و مجموعه‌هاى خارجى تشکیل مى‌دهد. روشن است که برنامه‌هایى با بیش‌ترین بیننده، بیش‌ترین جذّابیت و تأثیر را دارند. بنابراین، مردم ما، به ویژه کودکان، هر روز از طریق سیماى جمهورى اسلامى ایران در معرض تبلیغات فرهنگى غرب قرار مى‌گیرند، بدون آن‌که کسى متوجه باشد و یا اعتراضى بکند. این تبلیغات مستمر در تضعیف فرهنگ خودى و جذب مردم بسوى فرهنگ بیگانه اثرات غیر قابل انکارى دارد.
یادآورى این نکته ضرورى است که فیلم‌هاى خارجى، که از سیماى جمهورى اسلامى پخش مى‌شوند، با دقّت فراوان انتخاب شده و احیاناً با سانسور ومراقبت لازم پخش مى‌شوند. اما با وجود این، اثرات تبلیغى آن‌ها همچنان باقى است. حتى اگر هیچ اثر منفى هم نداشته باشند که قطعاً چنین نیست و بهترین موضوع و پیام را هم داشته باشند، کم‌ترین اثر منفى آن بر تماشاگران ایرانى این خواهد بود که بگویند: «این آدم خوب و این رفتار خوب، که در فیلم وجود دارد، مربوط به فرهنگ غرب است» و «این فرهنگ غرب است که از چنین مزیّت‌هایى برخوردار مى‌باشد»!
همچنین باید توجه کرد که باتوجه به کمبود تولیدات داخلى و لزوم ارتباطات فرهنگى با کشورهاى دیگر و نیز برخى دلایل دیگر، نمى‌توان پخش فیلم‌هاى خارجى را بکلى مذموم دانست. ولى باتوجه به خطراتى که یادآورى گردید، مسؤولان امر باید مراقبت و دقّت بیش‌ترى مبذول دارند.
ب ارائه الگوهاى غلط: یکى از وظایف مسؤولان سیما ارائه الگوهاى مناسب است. کودکان به دلیل روحیه تقلیدپذیرى، الگوهاى ارائه شده در تلویزیون را به عنوان الگوهاى مورد نظر خود مى‌پذیرند و در آن‌ها ابراز هویّت مى‌کنند و چون بیش‌ترین و پربیننده‌ترین برنامه‌هاى کودک، از تولیدات خارجى است، بنابراین، قهرمانان کارتونى خارجى الگوهاى مورد پسند کودکان ما قرار مى‌گیرند. از این گذشته، در فیلم‌هاى داخلى هم یکى از برنامه‌هاى سرگرمى که بیش‌ترین بیننده را از کودکان و نوجوانان به خود اختصاص داده بود، برنامه «ساعت خوش» بود که %82 بیننده کودک و نوجوان داشت.24 متأسفانه همین برنامه از بدترین برنامه‌هایى بود که تاکنون از سیما پخش شده است. این برنامه سراسر بى‌ادبى، بدزبانى و رکیک‌گویى بود.
در مورد فیلم‌هاى آموزشى براى خانواده‌ها نیز سخن براى گفتن بسیار است. تحقیقى که در این مورد انجام گرفته نشان مى‌دهد در این فیلم‌ها، الگوهاى رفتارى منفى زیاد بوده است. این الگوهاى رفتارى ممکن است براى بیش‌تر زنان و مردان بى‌سواد و کم‌سواد جامعه به عنوان الگوهاى درست زندگى تلقى گردد. این تحقیق نشان مى‌دهد که در فیلم‌هاى مورد بررسى، این الگوها در خصوص نقش مادران ارائه شده است: بى‌توجهى نسبت به فرزند، تفاوت فکرى با فرزند، روش تربیتى غلط، پرخاشگرى و مانند آن، الگوهاى رابطه خواهران و برادران نیز غالباً منـ فى بوده اسـ ت: حسادت‌آمیز، فاصله فکرى زیاد و مانند آن.25 برادرى خواهر خود را به طلاق و جدایى از شوهر تشویق مى‌کند. خواهرى به خواهر خود، که داراى زندگى آرام و ساکتى است، فشار مى‌آورد تا از شوهرش تقاضاى پول و رفاه بیش‌ترى کند. رابطه یک خواهر نازا با خواهر حامله خود مملوّ از حسادت و ناراحتى است. کودکان خانواده با همدیگر پرخاشگرى مى‌کنند و قادر به تحمل یکدیگر نیستند. تنها رابطه خوب زن و شوهرى در این فیلم‌ها مربوط به خانواده‌اى است که متشکل از یک زن خانه‌دار (دبیربازنشسته) و شوهر معلول و بازنشسته‌اش مى‌باشد که معلولیت شوهر از ناحیه هر دو پا این مسأله را تداعى مى‌کند که فقط در اثر معلولیت و ضعف جسمانى یکى از زوجین، تفاهم امکان‌پذیر مى‌گردد، البته آن‌هم از باب ترحّم و دل‌سوزى.26
بسیارى از فیلم‌ها و مجموعه‌هاى تلوزیونى داخلى نسبت به ارزش‌هاى دینى و فرهنگى شدیداً بى‌مهرى از خود نشان مى‌دهند; مثلاً، افرادى با موقعیت‌هاى اقتصادى اجتماعى، بالا کم‌تر اهل نماز و عبادت نشان داده مى‌شوند و غالب افرادى که در فیلم‌ها و نمایش‌هاى تلویزیونى، نماز، قرآن و دعا مى‌خوانند، به مسجد مى‌روند و یا صبح زود براى نماز از خواب بلند مى‌شوند، سال‌خوردگان، فقرا، بى‌سوادان و از این قبیل‌اند. تحصیل‌کرده‌ها، پزشک‌ها، مهندس‌ها و مانند آن‌ها هرگز در حال انجام نماز و دیگر اعمال دینى دیده نمى‌شوند و این‌گونه افراد صبح که آفتاب طلوع مى‌کند، از خواب بیدار مى‌شوند (مانند مجموعه تلویزیونى «پدر سالار» چادر. که از بهترین حجاب‌هاى اسلامى و نشانه فرهنگ ملّى ایران به شمار مى‌رود، در فیلم‌ها و نمایش‌هاى داخلى موقعیت بسیار پایینى دارد; زنانى در نقش‌هاى پایین و حتى نقش‌هاى پست مانند زنان بى‌سواد، پرخاشگر، و حتى بزهکار با چادر در صحنه ظاهر مى‌شوند (مانند مجموعه تلویزیونى «آواى فاخته») ولى زنانى با نقش‌هاى مثبت مانند زنان تحصیل‌کرده و اهل کارهاى سیاسى و اجتماعى با مانتو و روسرى دیده مى‌شوند. این‌گونه برخوردها با ارزش‌هاى دینى و ملّى باعث مى‌شود که مردم از آن‌ها فاصله بگیرند.
البته آنچه در این فیلم‌ها و نمایش‌ها نشان داده مى‌شود تا حدى با واقعیت منطبق است، ولى وظیفه رسانه‌اى مانند تلویزیون اقتضا مى‌کند که به نقش هدایتگرى و ارشاد خود بیش از این، توجه کند و با استفاده از فنون و روش‌هاى هنرى، به بالندگى و شکوفایى ارزش‌هاى دینى و ملّى کمک نماید.
ج زبان فارسى: در تلویزیون، مسأله غلط‌خوانى کلمات و اشتباهات دستورى، در سطوح گوناگون، یک مسأله جدّى و قابل توجّه است. آیات قرآن کریم، احادیث و اصطلاحات دینى و فقهى به وفور، غلط خوانده مى‌شوند. حتى «بسم‌اللّه الرّحمن الّرحیم» را غالباً اشتباه مى‌خوانند. در شأن سیماى جمهورى اسلامى نیست که قرآن و اصطلاحات دینى را اشتباه تلفظ کنند. زبان فارسى نیز مشکلات مخصوص خود را دارد. به عنوان مثال، در یکى از برنامه‌ها دیده شد که مجرى، برنامه را با جمله «فتح بابى را باز کنیم» شروع کرد و روشن است که هنر زبان فارسى در ثقیل‌گویى به خصوص که اشتباه باشد نیست، بلکه در روان‌گویى است. اصطلاحات خارجى نیز در سیما زیاد مورد استفاده قرار مى‌گیرد.
د اغراق گویى: اغراق گویى‌هایى که همه چیز را بر وفق مراد جلوه مى‌دهد از جمله بیمارى‌هایى است که دامنگیر سیماى جمهورى اسلامى نیز مى‌باشد; مثلاً، براى نشان دادن رشادت‌هاى یک رزمنده، به جاى آن‌که از واقعیت‌ها بهره‌گیرى شود، مکرّر مشاهده شده که در فیلمى، یک نفر به تنهایى بسیارى از نیروهاى دشمن را از پاى درآورده است و بدون این‌که کوچک‌ترین جراحتى بردارد،به پیروزى‌هاى بسیار بزرگى دست یافته است. یا در برنامه «اخلاق در خانواده»، که از شبکه اوّل سیما پخش مى‌شد، فقط به جنبه‌هاى مثبت زندگى، آن هم در حد بسیار اغراق‌آمیز، پرداخته مى‌شد، به گونه‌اى که همه چیز در آن، بر وفق مراد جلوه داده مى‌شد; گویا هیچ خانواده‌اى دچار مشکل و آسیب نیست.
تبلیغات یک هنر بسیار ظریف و پیچیده است که اغراق‌ها هم در آن باید حساب‌شده باشد. مخاطب، اغراق‌هاى بى‌جا را باور نمى‌کند و از این‌رو، اعتماد خود را نسبت به سیما از دست مى‌دهد. بهتر است مشکلات جامعه نیز در سیما مطرح گردد و به وسیله افراد متخصص و در خور فهم مردم، حلاّجى شود و در عین حال، الگوهاى مناسب ارائه شود و بر جنبه‌هاى مثبت تأکید گردد.
هـ . مصرف‌گرایى: در مورد ترویج روحیه مصرف‌گرایى در سیما، حرف‌هاى گفتنى بسیار است. براى دورى از اطاله کلام، تنها به چند مورد اشاره مى‌شود: برنامه‌هاى تبلیغاتى سیما حجم بزرگى را تشکیل مى‌دهد. البته تبلیغات سالم و سازنده، که موجب رقابت سالم و رشد و شکوفایى اقتصادى مى‌شود، بسیار بجا و حتى ضرورى است. آنچه مذموم است و باید از آن دورى گزید ترویج روحیه مصرف‌گرایى و رفاه‌طلبى است.
طبق تحقیقات به عمل آمده، از مجموع پنج هزار ساعت سالانه پخش شبکه اول و دوم %9/18 آن آگاهى‌هاى عمومى بوده که بخش اعظم آن تبلیغات بازرگانى و اقتصادى است.27 تبلیغات صنعتى و بازرگانى به این سبک هرچند موجب رشد و شکوفایى اقتصادى گردد، موجب ترویج روحیه مصرف‌گرایى و رفاه‌زدگى مى‌شود که خود ضایعه اقتصادى فرهنگى بزرگى است. تبلیغ وسایل خانگى شیک اگر چه فروش شرکت‌هاى تولیدى را افزایش مى‌دهد و این افزایش فروش به نوبه خود، در رشد و افزایش تولید مؤثر است، ولى فرهنگ مصرف‌گرایى را از این طریق در جامعه ترویج مى‌کند و این بهاى گزافى است که جامعه مى‌پردازد.
علاوه بر تبلیغات بازرگانى، بعضى از برنامه‌هاى دیگر نیز موجب ترویج مصرف‌گرایى مى‌گردد.براى نمونه، در «برنامه خانواده» شبکه اول و یا برنامه «تصویر زندگى» شبکه دوم، در بخش آشپزى، غذاهایى آموزش داده مى‌شود که عملاً تبلیغ و ترویج مصرف‌گرایى است; غذاهایى که علاوه بر مواد گوناگون و گران‌قیمت، به وسایل و دستگاه‌هاى گران‌قیمتى چون فرگاز، هم‌زن برقى و مانند آن نیازمند است. منازلى هم که براى آموزش این برنامه‌ها مورد استفاده قرار مى‌گیرند بسیار شیک، وسیع و مجهّز به لوازم خانگى جدید مى‌باشند.
و کیفیت نامناسب ارائه برنامه‌هاى دینى: ارائه برنامه‌هاى دینى از کیفیتى بسیار پایین برخوردار است. بنابراین، برنامه‌هاى مزبور نه تنها موجب اشاعه فرهنگ دینى در جامعه نمى‌شود، بلکه عاملى در جهت روى‌آورى مردم، به خصوص جوانان، به برنامه‌هاى خارجى و فیلم‌هاى ویدئویى مى‌گردد; مثلاً، گاهى سخنرانى‌هاى طولانى و حتى کلاس‌هاى درس تخصصى به‌طور کامل، از تلویزیون پخش مى‌شود البته اخیراً کمى بهتر شده است.
ارائه مطالب و حقایق دینى بدین صورت دو پیامد ناگوار در بردارد: یکى دور شدن و روى‌گردان شدن مردم از مطالب دینى و دیگرى روى آوردن بسیارى از آن‌ها به برنامه‌هاى مبتذل ویدئویى و ماهواره‌اى; چون باتوجه به محدودیت شبکه‌هاى تلویزیونى در کشور، اگر برنامه‌هاى این شبکه‌ها نیز گیرایى کافى نداشته باشد، کسانى که امکانات بیش‌ترى در اختیار دارند به برنامه‌هاى غیر مجاز و فیلم‌هاى مبتذل روى خواهند آورد.
ز موسیقى غربى: در تلویزیون جمهورى اسلامى، انواع موسیقى، اعم از ایرانى و غربى پخش مى‌شود. موزیک 4/53% آگهى‌هاى بازرگانى را موسیقى‌هاى غربى تشکیل مى‌دهد.28 در این اواخر، براى تبلیغات بازرگانى، آوازهاى کوتاهى خوانده مى‌شود که دقیقاً به تقلید از آهنگ‌هاى غربى است. این نکات به ظاهر کوچک، پیامدهاى بس بزرگى به دنبال دارد.
بیرون از صدا و سیما، در سطح جامعه نیز موسیقى رواج زیادى پیدا کرده است. اخیراً مراکزى در سطح کشور، به خصوص تهران، براى آموزش موسیقى دایر مى‌گردد. این روند آسیبى جدّى به فرهنگ اسلامى وارد خواهد کرد. رهبر معظّم انقلاب در پاسخ به استفتایى در این خصوص فرمودند: «آموزش موسیقى و نوازندگى به نونهالان و نوجوانان موجب انحراف انسان و ترتّب مفاسد است و جایز نیست. به‌طور کلى، ترویج موسیقى با اهداف عالیه نظام اسلامى منافات دارد... .»29
ح خشونت: وجود خشونت در بسیارى از فیلم‌هاى خارجى، به خصوص نوع امریکایى آن و برنامه‌هاى کارتونى خارجى و برخى از مجموعه‌هاى تلویزیونى داخلى، در برنامه‌هاى سیما جلب توجه مى‌کند. محتواى برخى از فیلم‌هاى کارتونى از جمله مجموعه تلویزیونى «دژ فضایى»، «جنگجویان کوهستان»، «سه برادر» و بعض دیگر که اختلافات خانوادگى و بگو مگوهاى زن و شوهر در آن‌ها نمایش داده مى‌شود، مانند برخى قسمت‌هاى مجموعه «همسران» یا فیلم سینمایى «همسر» موجب ترویج خشونت است. بجاست صدا و سیما به جاى تقلید از سینما و تلویزیون غرب و تبلیغ خشونت، از ملایمت، انسانیت و نوع دوستى تبلیغ کند. خشونت، فرهنگ و جامعه را به تباهى مى‌کشاند. بنابراین، تمام تلاش‌ها باید براى از بین بردن آن صرف شود، نه ترویج آن.
ب سینما: سینما یکى دیگر از وسایل ارتباط جمعى بسیار مهم است. سینما از قدرت نفوذ فوق‌العاده‌اى برخوردار است، به گونه‌اى که مى‌تواند افکار و اذهان عمومى را در جهت مثبت یا منفى به شدت تغییر دهد. برخى از ویژگى‌هایى که به سینما قدرت یاد شده را اعطا مى‌کند عبارت است از:
1ـ تمرکز فکرى شدید تماشاگران نسبت به فیلم: تاریکى فضاى سینما و توجه شدید افراد به پرده سینما وضعیتى مانند هیپنوتیزم به وجود مى‌آورد و افراد در این وضعیت، آمادگى کاملى براى درک و پذیرش محتواى فیلم پیدا مى‌کنند.
2ـ وجود انبوه تماشاگران: مطالعات علمى و جامعه‌شناختى نشان مى‌دهد که احساسات و هیجانات در انبوه خلق به راحتى انتشار مى‌یابد. احساساتى که به‌طور دسته جمعى نسبت به حوادث فیلم ابراز مى‌شود، مى‌تواند به تأثیر فیلم بر افراد عمق بیش‌ترى بدهد.
3ـ ویژگى تصویرى سینما: تصاویر سینمایى به دلیل بزرگ و طبیعى بودن، افراد را بیش از رسانه‌هاى تصویرى دیگر تحت تأثیر قرار مى‌دهد.
ویژگى‌هاى مزبور تأثیر فوق‌العاده سینما را در تثبیت و یا تغییر افکار، عقاید و نگرش‌ها نشان مى‌دهد. باتوجه به اهمیّت فوق‌العاده سینما باید مواظت بود تا از این وسیله تبلیغى براى شکوفایى فرهنگ دینى ملّى به نحو احسن استفاده گردد.
پس از انقلاب اسلامى، در سینما همانند سایر رسانه‌هاى گروهى، تحولات عمیق و چشمگیرى به وجود آمد. امروز فیلم‌هاى خارجى با کمال دقّت انتخاب و پس از حذف بخش‌هاى نامطلوب آن‌ها، نمایش داده مى‌شوند. در ساخت فیلم‌هاى داخلى نیز بسیارى از ملاک‌هاى اجتماعى فرهنگى موجود مراعات مى‌گردد. با وجود همه این تلاش‌هاى شایسته و درخور توجه، نواقص و کاستى‌هایى وجود دارد که مى‌تواند به مرور زمان، اثرات نامطلوبى بر فرهنگ و خودباورى فرهنگى بگذارد. برخى از این مشکلات را در این‌جا مورد توجه قرار مى‌دهیم:
در مورد فیلم‌هاى خارجى، مسأله مهمى وجود دارد که توجه بدان لازم است: از سویى، به دلایل متعدد اقتصادى و فرهنگى، لازم است فیلم‌هاى خارجى در سینمایى جمهورى اسلامى نمایش داده شود. از سوى دیگر، نمایش آن‌ها در هر حال مشکل‌آفرین است. این فیلم‌ها یا محتواى مطلوب دارند و یا محتواى نامطلوب و در هر صورت، مشکلات ویژه خود را دارند; یعنى: اگر این فیلم‌ها محتواى نامطلوب داشته باشند، نمایش آن‌ها مستقیماً به تخریب فرهنگ خودى و ترویج فساد، فحشا و خشونت مى‌انجامد و چنین چیزى هرگز براى مردم مسلمان ونظام جمهورى اسلامى قابل تحمل نیست. بر همین اساس، مسؤولان از میان فیلم‌هاى خارجى دست به گزینش و انتخاب مى‌زنند و فیلم‌هایى خریدارى مى‌کنند که از محتواى بهترى برخوردار باشد.
وقتى فیلم‌هاى خوب و پسندیده را براى نمایش در بازارهاى داخلى گزینش و انتخاب کردند، آیا مشکل بکلّى حل مى‌شود؟ البته مشکل بدآموزى کاهش مى‌یابد، ولى به‌طور کامل، حل نمى‌شود; زیرا تفاوت فرهنگى میان جوامع اسلامى و جوامع غربى به حدّى زیاد است که حتى صحنه‌هاى عادى زندگى غربى مى‌تواند براى یک جامعه اسلامى نامطلوب بوده و جنبه بدآموزى داشته باشد. بر فرض این‌که فیلم‌هاى انتخاب شده از هر حیث مطلوب بوده و هیچ‌گونه اشکالى در محتواى آن‌ها وجود نداشته باشد، مشکل دیگرى پدید مى‌آید که حلّ آن بسى دشوارتر است. این مشکل با خودباورى فرهنگى ارتباط نزدیکى دارد: نمایش فیلم‌هاى خوب خارجى یعنى: فیلم‌هایى که رفتار افراد در آن‌ها مؤدبانه، محبت‌آمیز، آمیخته با حس انسان‌دوستى، دستگیرى از بیچارگان و... مى‌باشد از نظر محتوا ضررى به فرهنگ خودى نمى‌رساند، ولى نتیجه‌اى که بینندگان ایرانى از آن‌ها مى‌گیرند این است که «فرهنگ غرب پیش‌رفته و عالى است و رفتارهاى آن‌ها انسانى، ملایم و مؤدبانه است»! سپس آنچه را در فیلم مشاهده کرده‌اند با فرهنگ خود یعنى: با آنچه خودشان درک و لمس کرده‌اند مقایسه مى‌کنند و نتیجه مى‌گیرند که «فرهنگ غرب بسى بهتر و مطلوبتر از فرهنگ ماست»! این همان چیزى است که آن را «خودباختگى فرهنگى» مى‌نامیم. یافتن راه حل این مشکل کار ساده‌اى نیست، ولى مشکل بودن ارائه راه حل هرگز نمى‌تواند دلیلى براى اغماض از اصل مشکل باشد.
فیلم‌هاى داخلى على‌رغم تلاش‌هاى زیادى که پس از انقلاب براى بهبودى آن‌ها به عمل آمده، با اشکالات عدیده‌اى مواجه است. این فیلم‌ها از نظر برخورد با فرهنگ خودى به سه دسته تقسیم مى‌شود:
1ـ فیلم‌هایى که بیش‌تر به ارزش‌هاى فرهنگ خودى توجه دارد;
2ـ فیلم‌هایى که ارزش‌هاى فرهنگ بیگانه در آن‌ها نفوذ قابل توجهى دارد;
3ـ فیلم‌هایى که بیش‌تر جنبه سرگرمى داشته و نسبت به فرهنگ خودى جهت‌گیرى قابل توجهى (مثبت یا منفى) ندارد.
فیلم‌هاى نوع اول، که تعدادشان نیز قابل توجه است، از عوامل بسیار مؤثر در تقویت خودباورى فرهنگى است. فیلم‌هاى پس از انقلاب، که غالباً از این دسته‌اند، هرکدام به بخشى از نقاط قوّت فرهنگ و جامعه اسلامى پرداخته و تماشاگران را با غناى فرهنگ ایران اسلامى آشنا مى‌سازد. از آن‌جا که بررسى عوامل تضعیف خودباورى فرهنگى مورد نظر مى‌باشد، از بحث در این نوع فیلم‌ها خوددارى مى‌شود و تنها به برخى از مشکلات فیلم‌هاى نوع دوم و سوم اشاره مى‌شود.
فیلم‌هایى که از فرهنگ غربى تبلیغ و یا فرهنگ خودى را به نحوى تحقیر مى‌کند، به‌طور مستقیم فرهنگ خودى را تضعیف و باورهاى مردم را نسبت به آن کاهش مى‌دهد. اما فیلم‌هاى از نوع سرگرمى و تفریحى، اگر هیچ پیامى جز فراهم ساختن اوقات خوش براى تماشاگران نداشته باشد هرچند در واقع چنین چیزى عملى نیست تأثیرى مثبت یا منفى بر خودباورى فرهنگى نخواهد داشت. ولى از آن‌جا که هزینه‌هاى ملّى هر کشورى محدود است و معمولاً مبالغ معیّنى صرف این‌گونه کارهاى فرهنگى مى‌شود، به نظر نمى‌رسد تولید این‌گونه فیلم‌ها، که هیچ هدفى جز خنداندن افراد ندارد، عاقلانه باشد. علاوه بر آن، مى‌توان فیلم‌هاى شاد و تفریحى را با پیام‌هاى مثبت و مطلوب نیز تولید کرد.
ج مطبوعات و نقش آن در خودباورى فرهنگى
مطبوعات یکى از عوامل مهم و اساسى در رشد و توسعه فرهنگ ملّى و تقویت باورهاى دینى است، همان‌گونه که مى‌تواند در تضعیف فرهنگ خودى نیز مؤثر باشد. پیش از انقلاب، که ساختار حاکم بر جامعه ساختارى وابسته بود و استعمار نیز به انحاى گوناگون در مسائل فرهنگى و اجتماعى ما دخالت مى‌کرد، همه وسایل ارتباط جمعى و از جمله مطبوعات، تماماً در راستاى سیاست‌هاى نظام حاکم و به‌طور کلى، در جهت ترویج عناصر فرهنگى بیگانه و تضعیف فرهنگى ملّى دینى عمل مى‌کرد. اما پس از انقلاب وضعیت بکلّى دگرگون شد و مطبوعات نیز مانند سایر رسانه‌ها در جهت ترویج و اشاعه ازرش‌هاى دینى و ملّى به کار گرفته شد. با وجود تغییرات و اصلاحات عمیقى که در مطبوعات به وجود آمد، برخى اشکالات و نقایص هنوز هم در آن به چشم مى‌خورد که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به عدم بارورى و یا تضعیف فرهنگ خودى منجر مى‌شود. در این‌جا به تعدادى از آن‌ها اشاره مى‌شود:
الف. عدم حضور فعّال
مطبوعات در ایران نسبت به برخى دیگر از کشورهاى در حال توسعه، از نقش و اهمیت فروترى در اطلاع‌رسانى برخوردار است و در زندگى روزانه مردم جاى کم‌ترى براى خود باز کرده است. عدم حضور فعّال مطبوعات یا به دلیل شمارگان پائین آن‌هاست یا به دلیل توزیع نامتعادل آن‌ها و یا به دلیل عدم حضور فعّال در صحنه‌هاى جهانى و به روز نبودن محتواى آن‌ها:
1ـ کم شمارگان بودن: در ایران شمارگان مطبوعات نسبت به جمعیت باسواد بسیار کم‌تر است. براى روشن شدن این مطلب، به مقایسه ایران با کشور همسایه خود یعنى: پاکستان توجه کنید: در پاکستان، تنها روزنامهجنگ قریب 000/200/1 نسخه منتشر مى‌شود،30 در حالى‌که شمارگان کل 28 روزنامه کشور ما حدود 000/200/1 نسخه است.31 این در حالى است که میزان با سوادان ایران بیش‌تر از پاکستان مى‌باشد.
2ـ توزیع نامتعادل: مشکل دیگرى که امروز گریبانگیر مطبوعات ماست توزیع بسیار ناعادلانه آن (البته از نظر انتشار) در سطح کشور است. براى روشن شدن توزیع مطبوعات در سطح کشور، به آمار ذیل توجه کنید: آذربایجان شرقى 11 مورد، آذربایجان غربى 4، اصفهان 12، چهارمحال بختیارى 3، خراسان 12، شهرستانهاى استان تهران 10، زنجان 5، فارس 6، کردستان و کرمانشاه و هرمزگان 3، گیلان 12، لرستان 1، همدان 5، یزد 4.32
در شرایطى که فرهنگ غرب به شیوه‌ها و وسایل پیش‌رفته نظیر رادیو، تلویزیون، ماهواره، الگوهاى لباسى، انواع وسایل رفاهى و... تبلیغ مى‌شود و به همه اقشار ملت و در تمام نقاط جغرافیایى مى‌رسد، کم‌ترین اثر عدم حضور فعّال مطبوعات در صحنه‌هاى فرهنگى کشور این است که صحنه را براى فعالیت‌هاى تبلیغى بیگانگان خالى گذارد و آن‌ها با خیال راحت و موفقیت بیش‌تر، به تهاجم فرهنگى خود ادامه دهند.
ب. نداشتن جذابیت کافى
یکى از مسائل بسیار مهم در موفقیت مطبوعات، جذّابیت محتوا و شکل ظاهرى آن است. مطالب مفید و جذّاب، کیفیّت خوب چاپ و پردازش صفحات از ویژگى‌هایى است که از نظر روانى، تأثیر عمده‌اى بر خواننده مى‌گذارد. متأسفانه این ویژگى‌ها در مطبوعات ما کم‌تر به چشم مى‌خورد.
یکى از دلایل عمده راه نیافتن مطبوعات در زندگى روزمّره مردم، جذّابیت نداشتن و ناتوانى در ارضاى خوانندگان است. وقتى مطلبى هرچند بسیار مهم، را در قالبى خشک، بى‌روح و بدون جذّابیت به خواننده ارائه دهیم، قطعاً توجه خواننده را جلب نخواهد کرد. اما اگر موضوعات، پردازش زیبایى داشته باشد، افراد به سوى آن کشیده شده و مطبوعات به تدریج، بخشى از زندگى آن‌ها خواهد شد. در آن صورت، مطبوعات مى‌تواند بر عقاید و آراء آن‌ها تأثیرات بسیارى بگذارد و به عنوان یک وسیله بسیار مفید در خدمت فرهنگ خودى درآید.
ج. عدم استفاده کافى از متخصصان
تردیدى نیست که مطبوعات مانند زمینه‌هاى دیگر، به متخصصان و کارشناسان مخصوص به خود نیاز دارد. متأسفانه آمارها نشان مى‌دهد که بسیارى از دانشجویان رشته روزنامه‌نگارى پس از اتمام تحصیلات خود، به کار اصلى اشتغال ندارند و در مقابل، افرادى غیر متخصص وارد کارهاى مطبوعاتى مى‌شوند. طبق یک آمار، از سال 1345 1373، حدود 900 نفر در رشته روزنامه‌نگارى از دانشگاه‌هاى داخل کشور فارغ التحصیل شده‌اند، ولى در سال 1373 قریب %93 آن‌ها در مطبوعات اشتغال نداشته‌اند.33 البته دلیل این مسأله یا عدم تناسب مواد درسى رشته روزنامه‌نگارى با نیازها و شرایط اجتماعى کشور است و یا این‌که اشتغال در مطبوعات از لحاظ اقتصادى براى آن‌ها مقرون به صرفه نیست. در هر صورت، باید در این مورد اقدامى اساسى صورت گیرد و این مشکل جدّى حل شود.
موارد مزبور بخشى از مشکلاتى است که دامنگیر مطبوعات پس از انقلاب اسلامى است. نقایص مذکور از طرفى، مانع آن مى‌شود که مطبوعات نقش خویش را در بارورى و بالندگى فرهنگ خودى ایفا نماید و از طرف دیگر، موجب مى‌شود تا صحنه براى تاخت و تازهاى مهاجمان فرهنگى باز و بدون رقیب گردد.
برایند بحث
آنچه گذشت عمده‌ترین عوامل پیدایش خودباختگى فرهنگى در طى دهه‌هاى اخیر و نیز چگونگى رشد و توسعه آن بود. مى‌توان چنین برداشت کرد که:
1ـ در دهه‌هاى گذشته، عوامل متعددى (از قبیل حکومت‌هاى وابسته، دخالت‌هاى استعمارگران، روشن‌فکران خودباخته، رسانه‌هاى گروهى، مدرسه و...) دست به دست هم داده و موجب تضعیف خودباورى فرهنگى گردیده است.
2ـ اقشار گوناگون مردم به‌طور یکسان از عوامل یاد شده متأثر نیستند بلکه میزان تأثیرپذیرى و نحوه واکنش اقشار و افراد گوناگون در مقابل عوامل یاد شده متفاوت است.
3ـ بسیارى از آنچه به عنوان عوامل تضعیف کننده خودباورى مورد بحث قرار گرفت اکنون در جامعه، یا حضور ندارند و یا به‌طور اساسى، تغییر کرده‌اند; مثلاً، کشورهاى استعمارى اینک دیگر بر کشور اسلامى ما تسلط ندارند و حکومت و نهادهاى مربوط به آن نیز نسبت به سابق بکلّى تغییر ماهیت داده است. با روى کار آمدن جمهورى اسلامى به عنوان یک حکومت دینى و مردمى، تمام سازمان‌ها و نهادهاى دولتى و غیر دولتى، که در گذشته به انحاى گوناگون، ارزش‌ها و عناصر فرهنگى غرب را ترویج و در نتیجه، فرهنگ و باورهاى فرهنگى خودى را تضعیف مى‌کرد، تغییر جهت داده و به‌طور مؤثرى اقدام به اشاعه فرهنگ ملى و دینى از فرهنگ خودى مى‌کنند.
4ـ تغییرات ناشى از انقلاب اسلامى به معناى امحاى کامل خودباختگى و عوامل تضعیف کننده خودباورى فرهنگى در میان اقشار گوناگون جامعه نیست; زیرا:
اولاً، با وجود تغییرات اساسى، که پس از انقلاب در سطح جامعه به وجود آمده و سازمان‌هاى گوناگون در راستاى رشد و تعالى خودباورى و اجتناب از بیگانه‌پرستى و پایمال به فرهنگ بیگانه به کار گرفته شد، هنوز هم کم و بیش عوامل داخلى تضعیف خودباورى که به صورت نقص‌ها و کاستى‌ها در سازمان‌ها و نهادهاى گوناگون بروز مى‌یابد، وجود دارد و این نقایص به‌طور ناخواسته بر خودباورى فرهنگى تأثیر منفى مى‌گذارد.
ثانیاً، عوامل برون‌مرزى نیز به اشکال و صور گوناگون (از قبیل رسانه‌ها، ارائه الگوها، فن‌آورى و مانند آن) وجود دارد و به شدت عوامل داخلى را تحت تأثیر قرار مى‌دهد.
ثالثاً، همان‌گونه که بیان شد، خودباورى فرهنگى نوعى نگرش است و تغییر نگرش‌ها علاوه بر وجود عوامل، نیاز به زمانى نسبتاً طولانى دارد. بنابراین، نگرش‌ها به محض تغییر در عوامل ایجاد کننده خود، تغییر نمى‌کنند، بلکه همان‌گونه که در طى زمانى نسبتاً طولانى ایجاد مى‌شوند، براى از بین بردن و یا تغییر آن‌ها نیز به زمان کافى نیاز است.
رابعاً تا زمانى دیگر کاملاً تغییر نکرده است و بمعناى فرهنگى خودى را باور نکرده‌ایم، عوامل ناخواسته و غیرمستقیم به راحتى مى‌تواند نگرش افراد را تغییر دهد و به حالت سابق برگرداند.
راهکارها
عملکردهاى مثبت صدا و سیما در انقلاب اسلامى و پس از آن بسیار بوده و این سازمان زبان گویاى انقلاب و جمهورى اسلامى در تمام دوره‌هاى سخت انقلاب، به خصوص جنگ تحمیلى و پس از آن، بوده است. ولى از آن‌جا که بناى کار بر رفع اشکالات و ارائه خدمات بیش‌تر است، مواردى چند که به رفع نقایص موجود مى‌پردازد، یادآورى مى‌گردد تا سازندگان محترم برنامه‌هاى صدا و سیما بیش از پیش، در انجام وظایف خطیر خود در قبال فرهنگ و جامعه اسلامى موفق باشند و نقش خویش را در بالندگى و شکوفایى فرهنگ اسلامى به نحو احسن ایفا نمایند.
الف رعایت احکام و شؤونات اسلامى و اشاعه فرهنگ دینى
صدا و سیما در تمامى برنامه‌هاى خود، باید احکام، دستورات و ارزش‌هاى شرع مقدس اسلام را مراعات نماید و تبلیغ و ترویج تعالیم و ارزش‌هاى اسلامى را همواره در سرلوحه کارهاى خویش قرار دهد. فراموش نکنیم که نظام جمهورى اسلامى براساس دستورات سعادت‌بخش‌اسلام بنا نهاده شده و صدا و سیما، که مبلّغ این نظام است، باید برنامه‌هاى خود را بر محور این معیار اساسى تنظیم نماید. به عنوان نمونه، موارد ذیل به‌طور مداوم و در تمام برنامه‌ها مورد توجه قرار گیرد:
1ـ احتراز از پخش موسیقى‌هایى که متناسب با مجالس لهو و لعب است;
2ـ ظاهر شدن بازیگران فیلم‌ها و نمایش‌ها، اعم از مرد و زن، با پوشش کامل اسلامى;
3ـ در نمایش‌ها، به زنان چادرى، نقش‌هاى مثبت داده شود;
4ـ پرهیز از دادن نقش‌ها و موقعیت‌هاى اجتماعى پایین و پست، به چهره‌هاى افراد مذهبى;
5ـ در نمایش‌ها و فیلم‌ها همان‌گونه که معمولاً به همه جنبه‌هاى زندگى توجه مى‌شود، مسائل دینى نیز مورد توجه قرار گیرد; مثلاً، نماز خواندن، مسجد رفتن،قرآن خواندن و مانند آن نیز نشان داده شود (هرچند به صورت کوتاه).
6ـ بى‌توجهى نسبت به اعمال دینى به صورت یک موضوع عادى نشان داده نشود;
7ـ نقش‌هایى که نشان دهنده افراد جاهل، بى‌سواد و کهنه‌گرا است نباید همراه با اعمال و مناسک دینى باشد; گاهى در فیلم‌ها مشاهده مى‌شود که در میان افراد گوناگون و متفاوت، مثلاً پیر مردى بى‌سواد یا پیرزنى خرافه‌پرست (گاهى هم به شدت بداخلاق) و یا دهاتى بى‌سواد، نماز مى‌خواند، مسجد مى‌رود ویا تسبیح به دست گرفته و ذکر مى‌گوید. روشن است که این‌گونه برخوردها با عقاید و اعمال دینى، مردم را نسبت به دین بدبین خواهد کرد.
8ـ آموزش احکام، عقاید و معارف دینى‌به صورت جذّاب و با استفاده از فنون پیشرفته هنرى انجام گیرد. متأسفانه در مورد معارف دینى از هنر بسیار کم استفاده مى‌شود و غالباً سخنرانى‌ها و مرثیه‌ها به صورت خام پخش مى‌شود.
9ـ مسائل دینى و اخلاقى تا حدّى که ممکن است، به صورت فیلم و نمایش نامه در آیند; اگر هنرمندان به سوى دریاى بى‌کران معارف اسلامى کشیده شوند، موضوعات ناب و قابل طرح بسیارى خواهند یافت که نه تنها در جامعه اسلامى، بلکه در تمام جهان طرفداران زیادى خواهد یافت; موضوعاتى که انسان‌ها را به سعادت، سلامت و کرامت دعوت مى‌کند.
10ـ در مسابقات اطلاعات عمومى، که از صدا و سیما پخش مى‌شود، مطالب دینى به قدر کافى گنجانده شود; مسابقات معارف دینى به صورت جداگانه نمى‌تواند جاى این ترکیب را بگیرد; زیرا مسابقات معارف مشتریان خاص و معدودى دارد، در حالى‌که مسابقات اطلاعات عمومى مخاطبان بیش‌تر دارد.
11ـ به تصویر کشیدن نقش ائمّه اطهار(علیهم السلام) در تاریخ اسلام;
12ـ تبیین جنبه‌هاى گوناگون زندگى از دیدگاه ائمّه(علیهم السلام);
13ـ تشویق کودکان به حفظ روایات قرآن;
14ـ احیاى نماز وتبیین نقش معنویت در زندگى فردى، اجتماعى و اخروى;
15ـ ترویج امر به معروف و نهى از منکر ونقش اجتماعى آن و احیاى عملى آن در ساختار خانواده;
16ـ احیاى فرهنگ اسلام در مورد صدقه، وقف و...
ب تکیه بر عناصر مثبت فرهنگ خودى
فرهنگ هر جامعه ارتباط نزدیک و تفکیک‌ناپذیرى با دین آن جامعه دارد. دین در تمام بخش‌هاى حیات انسانى نفوذ مى‌کند و آن را تحت تأثیر قرار مى‌دهد. غالب ملت ایران را مسلمانان و اکثریت بالایى از آن‌ها را شیعیان تشکیل مى‌دهند. بنابراین، مذهب شیعه در فرهنگ این ملت نقش فوق‌العاده‌اى ایفا کرده است. بر سازمان صدا و سیما لازم است نکات و عناصر مثبت این فرهنگ غنى را بازشناسى کند و آن‌ها را با شیوه‌هاى صحیح و مناسب فرهنگى اشاعه دهد. در این‌جا، به برخى از عناصر مثبت فرهنگ خودى اشاره مى‌شود:
1ـ صله رحم;
2ـ احترام به والدین و بزرگترها;
3ـ احترام به کهن‌سالان و دستگیرى از آن‌ها;
4ـ روابط حسنه و عاطفى با همسایگان;
5ـ دستگیرى از تهى‌دستان;
6ـ اهمیت دادن به دانش;
7ـ ارزش قایل شدن براى نقش معلمى و تشویق آن‌ها;
8ـ تقویت روحیه مهمان‌نوازى (به صورت ساده و بدون تکلّف);
9ـ ارزش دادن به مشاغل فرهنگى;
10ـ احیاى فرهنگ صدقه;
11ـ ضد ارزش جلوه دادن سودجویى و گران‌فروشى;
12ـ احترام به کودکان و رعایت حقوق آن‌ها;
13ـ توصیه به نظم و برنامه‌ریزى در زندگى و...
ج تأکید بر جنبه‌هاى درخشان تاریخ ملّى اسلامى
گذشته چراغ راه آینده است و ملتى که گذشته روشن و درخشانى در تاریخ دارد بسان درخت تنومندى است که ریشه در اعماق خاک دوانیده، و هیچ طوفانى آن را تهدید نمى‌کند. ملت ما در تاریخ پرشکوه خود، حوادث مهم، خاطرات به‌یاد ماندنى و مردان بزرگ بسیارى دیده است که یادآورى آن‌ها به آحاد ملت احساس غرور، افتخار و بزرگى مى‌دهد. تأکید بر آن حوادث تاریخى که به مردم احساس بزرگى و عظمت مى‌بخشد و از خودباختگى آن‌ها جلوگیرى مى‌کند ضرورى است. تشخیص حوادث و شخصیت‌هاى مهم تاریخى براى ارائه در صدا و سیما وظیفه مورخان است. به عنوان نمونه، به چند مورد اشاره مى‌شود:
1ـ مبارزه مردم ایران علیه استعمار;
2ـ نهضت‌مشروطیت وعللوعوامل‌شکست وپیروزى آن
3ـ نهضت تنباکو;
4ـ نهضت سربداران;
5ـ قیام جنگل;
6ـ نهضت روشن‌فکرى و نقش آنان در مبارزه با استعمار;
7ـ نقش روحاینت در تاریخ سیاسى ایران;
8ـ قیام امام خمینى; و نقش آن در احیاى اسلام;
9ـ شخصیت‌هاى علمى و ادبى و تأثیر آن‌ها بر تمدن جدید;
10ـ جنگ تحمیلى و رشادت‌هاى هشت سال دفاع مقدس،... .
د تأکید برجنبه‌هاى مثبت دستاوردهاى انقلاب اسلامى
دستاوردهاى انقلاب اسلامى بسیار گسترده، متنوع و چشمگیر است و تمام رسانه‌هاى گروهى وظیفه دارند آن‌ها را براى مردم بازگو نمایند. انقلاب، تحولات عمیقى در تمام بخش‌هاى جامعه (سیاست، اقتصاد، آموزش، حقوق و...) به وجود آورد و این تحولات، ملت ایران را از وابستگى‌هاى همه‌جانبه به غرب نجات داد و به یک ملت زنده و سرافراز در جهان مبدّل ساخت. یادآورى این دستاوردها ملت را بر استمرار این راه مصمّم‌تر مى‌سازد و بر خودباورى آن‌ها مى‌افزاید. دستاوردهاى انقلاب بسیار است. در این‌جا، تنها به مواردى چند اشاره مى‌گردد:
1ـ توسعه کمّى و کیفى امکانات و خدمات آموزش عمومى و آموزش عالى;
2ـ سرمایه‌گزارى‌هاى زیر بنایى و اصولى در زمینه اقتصاد;
3ـ اتّکا به متخصصان داخلى در روند توسعه اقتصادى;
4ـ خدمات و دستاوردهاى سپاه و وزارت دفاع در زمینه صنایع نظامى;
5ـ خدمات جهاد سازندگى در دفاع مقدس و سازندگى مناطق روستایى;
6ـ افزایش چشمگیر شاخص‌هاى توسعه (از قبیل بهداشت، مرگ و میر کودکان، سوادآموزى و...);
7ـ تلاش‌هاى مخلصانه رزمندگان اسلام در طول هشت سال جنگ;
8ـ خدمات و جان‌فشانى‌هاى شهدا، اسرا و جانبازان در طول جنگ;
9ـ ارزش دادن به زن و احیاى احترام اجتماعى آنان;
10ـ اتحاد شیعه و سنّى;
11ـ احیاى عدالت اجتماعى;
12ـ مشارکت دادن مردم در تصمیم‌گیرى‌هاى سیاسى اجتماعى و... .
هـ پرهیز از به کار بردن نمادهاى فرهنگ غرب
هر فرهنگى داراى ویژگى‌هاى خاصى است که براى دیگران تا حدودى شناخته شده است. این ویژگى‌ها و علایم ممکن است اشیاى خارجى باشد; مانند لباس و لوازم و وسایل خانگى; ممکن است از نوع گفتارى باشد; مانند شیوه‌هاى سخن گفتن و اصطلاحات مشخص; ممکن است از نوع رفتارى باشد; مانند شیوه‌هاى معیّنى در پذیرایى از مهمان، برخورد با اعضاى خانواده، طرز نشستن در منزل و نحوه غذا خوردن و... .تبلیغ الگوهاى فرهنگ غرب از صدا و سیما موجب مى‌شود مردم آن‌ها را عادى و خودى تلقى کرده و در نهایت، بپذیرند. (روشن است که منظور عناصر مفید فرهنگ غرب نیست. به عنوان نمونه، مواردى از عناصر فرهنگ غرب را که نباید در صدا و سیما استعمال شود، ذکر مى‌گردد:
1ـ شیوه‌هاى معاشرت;
2ـ الگوهاى لباسى و آرایشى;
3ـ اصطلاحات و عبارات گفتارى و... .
و تأکید بر جنبه‌هاى ناسالم فرهنگ غرب
تمدن جدید غرب دو جنبه کاملاً متفاوت و ناهماهنگ دارد: یکى جنبه علمى و صنعتى و دیگرى جنبه انسانى و معنوى. غرب در بُعد نخست، بیش‌ترین ترقى و پیشرفت را در تاریخ بشریت به خود اختصاص داده، ولى در بُعد دوم، بر عکس، به چنان انحطاطى رسیده که تاریخ بشر کم‌تر به خود دیده و یا اصلاً ندیده است. توضیح هر یک از این دو جنبه و رابطه آن‌دو در فرهنگ و تمدت غربى بحث وسیع و گسترده‌اى مى‌طلبد که باید در جاى خود مطرح شود. اما آنچه در این‌جا لازم است مورد اشاره قرار گیرد این که صدا و سیماى جمهورى اسلامى باید به مردم نشان دهد که تمدن غرب تنها در زمینه صنعت درخشیده و در زمینه انسانى و معنوى نه تنها کار مثبتى براى بشریت انجام نداده، بلکه مشکلات عدیده‌اى نیز آفریده است. به عنوان مثال، به چند نمونه اشاره مى‌شود:
1ـ خشونت;
2ـ خلا معنویت در زندگى فردى و اجتماعى;
3ـ فساد جنسى و پیامدهاى ناگوار فردى و اجتماعى آن;
4ـ ناپایدارى روابط خانوادگى و....n
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت‌ها
1ـ مجلهرسانه، سال اول، ش 10، ص 27.
2ـ حمید مولانا،جریان بین‌المللى اطلاعات، ترجمه یونس شکرخواه، تهران، 1371، ص 47
3ـ اکبر نصراللهى، «جهان سوم و امپریالیسم خبرى و ارتباطى»، مجلهرسانه، سال چهارم، ش 3، ص 31
4ـ 5ـ 6ـ 7ـ 8ـ همان، سال سوم، ش 1، ص 22/ سال چهارم، ش 3، ص 32/ ش 1، ص 10 / ش 3، ص 33
9ـ یونس شکرخواه، «ارتباطات در خدمت جنگ روانى»، مجلهرسانه، سال چهارم، ش 1، ص 9
10ـ 11ـ 12ـ همان، سال سوم، ش 3، ص 29ـ 32/ ش 1، ص41/ ص 29
13ـ 14ـ فرهت قائم مقامى،مقدمه بر جامعه‌شناسى ارتباط جمعى، سازمان نشر فرهنگ انسانى، 1355، ص 111/ ص 127
15ـ احمد رزاقى،عوامل فساد و بد حجابى و شیوه‌هاى مقابله با آن، چ دوم، سازمان تبلیغات اسلامى، 1369، ص42.
16ـ مجلهرسانه، سال پنجم، ش 2، ص 2
17ـ آنتونى گیدنز،جامعه‌شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، تهران، چاپ مهارت، 1373، ص 475
18ـ مجله سروش، ش 233، ص 42
19ـ روزنامه ابرار، یکشنبه، 30 مهر 74، ص 10
20ـ رحمت‌اللّه صدیق،جامعه‌شناسى صنعتى(جزوه)، تهران، دانشکده علوم اجتماعى، 72ـ 1371، ص 54
21ـ روزنامه ایران، یکشنبه 2 مهر 74، ص 8.
22ـ بر اساس برنامه‌هاى اعلام شده سیما در مطبوعات و نگاهى اجمالى به برنامه‌هاى نمایش داده شده از سیما این مطلب به دست آمده است. لازم به ذکر است که منظور از 27 فیلم، فقط فیلم‌هاى قابل توجه است.
23ـ24ـ مرکز تحقیقات و مطالعات سنجش برنامه صدا و سیما،نظرات پیام‌گیران کودک و نوجوان درباره برنامه‌هاى صدا و سیما جمهورى اسلامى، زمستان 73، ش 61، ص 32 36/ ص 55
25ـ 26 26ـ شهلا اعزازى، خانواده و تلویزیون، 1373، ج 1، ص 114 167
27همان، ص 100 193/ ص 134
28ـ مجلهسروش، ش 735، ص 52
29ـ نشریهپیام صادق(علیه السلام)، ش 1، (مهر و آبان 1374)، ص 8
30ـ روزنامه ایران، ش 193، یکشنبه 9/7/74، ص 11
31ـ شبکه اوّل سیماى جمهورى اسلامى، اخبار ساعت 14، مورخ 4/8/74
32ـ33ـ مجلهرسانه، سال پنجم، ش 2، ص 14
--------------------------------------------------------------------------------
سایر منابع
ـ تغییرات اجتماعى، گى روشه، ترجمه منصور وثوقى، چاپ سوم (تهران، نشر نى، 1370)
ـ توسعه اقتصادى درجهان سوم، مایکل تودارو، ترجمه غلامعلى فرجادى (تهران، وزارت برنامه و بودجه، 1364)
ـ زمینه فرهنگ‌شناسى، محمودروح‌الامینى، چاپ دوم(تهران،عطار، 1368)
ـ اندیشه اصلاحى در نهضت‌هاى اسلامى، محمد جواد صاحبى (تهران، کیهان، 1370)
ـ فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، چاپ دوم (تهران، صدا و سیما، 1363)
ـ مبانى جامعه‌شناسى، منصور وثوقى، ترجمه على‌اکبر نیک خلق
ـ جامعه‌شناسى عمومى، چاپ نهم، منوچهر محسنى
ـ کنش اجتماعى، گى‌روشه، ترجمه هما زنجانى‌زاده
ـ فرهنگ علوم اجتماعى، آلن بیرو، ترجمه باقر ساروخانى، چاپ دوم (تهران، کیهان، 1370)
ـ نیروى پیام، ژان لویى سروأنشرابیر، ترجمه سروش حبیبى (تهران، سروش، 1371)
ـ جامعه شناسى آموزش و پرورش، مصطفى عسکریان (تهران، انتشارات توس، 1368)
ـ مجموعه مقالات انجمن‌ها، بررسى مسائل ایران شناسى، چاپ دوم (تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بین‌المللى، 1371)
ـ شش گفتار درباره دین و جامعه، حمید عنایت، چاپ دوم (تهران، دفترنشر فرهنگ اسلامى، 1361)
ـ فرهنگ و تهاجم فرهنگى، سید على خامنه‌اى (رهبر معظّم انقلاب)
ـ مبانى جامعه‌شناسى، هانرى مندراس، ترجمه باقر پرهام (تهران، امیرکبیر، 1369)
ـ اقتصاد سیاسى ایران، محمد على همایون کاتوزیان، ترجمه محمدرضا نفیسى و کامبیز عزیزى (تهران، نشر مرکز، 1372)ـ جامعه شناسى ماکس وِبِر، ژولین فروند، ترجمه عبدالحسین نیک گهر چاپ دوم (تهران، چاپخانه اسلامیه، 1368)ـ در خدمت و خیانت روشنفکران، جلال‌آل احمد، چاپ دوم (تهران، داور پناه، 1374)
ـ جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن، محمد تقى مصباح (تهران، سازمان تبلیغات اسلامى،1368)
ـ تلویزیون و دکترین‌هاى آن در غرب بیریوک، ترجمه محمد حفاظى (تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، 1372)
ـ فرهنگ مهاجم و فرهنگ مولد، جلال رفیع (تهران، اطلاعات، 1374)
ـ مجله15 خرداد، ش 8 9 (پاییز 71) و ش 18 (بهار 74)
ـ کیهان هوایى، ش 992
ـ رونامههمشهرى 20/11/71 16/11/72
ـ کلمه دانشجو، ش 12 (خرداد 74) و ش 6، (مهر 72)
ـ مجلهحوزه و دانشگاه، ش 1، دکتر احمد صدرى
ـ روزنامهکیهان، 15/12/70
ـ مجلهرسانه، سال دوم، ش 1 3 / سال اول، ش 1 4 / سال چهارم، ش 1 3 / سال سوم، ش 3 4
ـ مجلهسروش، ش 750
ـ مجلهمعرفت، ش 14 (پاییز 1374)
ـ روزنامهایران، سال اول، ش 193، 9/7/74
ـ روزنامهجمهورى اسلامى، پنج‌شنبه 20 مهر 74
ـ روزنامهایران، سال اول، ش 187 (یکشنبه 2 مهر 74)
ـ روزنامهابرار، یکشنبه 30 مهر 74
ـ مفخر شرق، سید جمال‌الدین‌اسدآبادى، سیّدهادى خسروشاهى (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى)
ـ شیخ فضل الله نورى و مشروطیت، مهدى انصارى (تهران، امیر کبیر، 1369)
ـ تاریخ تحولات سیاسى و روابط خارجى ایران، سیدجلال‌الدین مدنى (قم، انتشارات اسلامى، 1369)، ج 2
ـ تاریخ معاصر ایران، پیتر آورى، ترجمه محمد رفیعى مهرآبادى
ـ روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر به فرنگستان، محمد اسماعیل رضوانى و فاطمه قاضى (عرصه خدمات فرهنگى رسا، 1369)
ـ میرزا تقى‌خان امیرکبیر، عباس اقبال آشتیانى، بى‌تا
ـ تعلیم وتربیت در خدمت امپریالیسم فرهنگى، مارتین کارنوى، ترجمه حسن پاشا شریفى (تهران، نشر روشن‌نو، 1365)
ـ سیر فرهنگ وتاریخ تعلیم وتربیت در ایران واروپا، مرتضى راوندى (تهران، انتشارات پگاه، 1368)
ـ جغرافیاى سیاسى (جزوه)، مصطفى ملکوتیان، (تهران، دانشکده حقوق دانشگاه تهران، 1366)
ـ روابط سیاسى ایران و امریکا، آبراهام سیلسول، ترجمه محمدباقر آرام (تهران، امیرکبیر، 1369)
ـ ایرانیان مهاجر در ایالات متحده، عبدالمعبود انصارى، ترجمه ابوالقاسم سرى (تهران، نشر آکه، 1369)
ـ سیرى در خاطرات سیاسى رجال ایران، محمود کلیمى، (نشر پیدایش، 1371) ج 1
ـ فرهنگ علوم سیاسى، على بخشى (تهران، تندر، 1363)
ـ حیرت‌نامه، میرزا ابوالحسین شیرازى (ایلچى)، تصحیح حس مرسلوند
ـ درون جهان سوم، پل هریسون، ترجمه شاداب وجدى (تهران، فاطمى، 1364)
ـ نگرشى جدید به علم سیاست، مونتى پالمر و دیگران، ترجمه منوچهر شجاعى (تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بین‌المللى، 1367)

تبلیغات