آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

سردبیر محترم مجله معرفت، با اهداى سلام و تحیت،در شماره‏26 مجله، مقاله‏اى با عنوان «بررسى دیدگاه علامه طباطبائى; درباره رابطه داده‏هاى فلسفى با تعالیم وحیانى‏» آمده بود که نویسنده محترم در بیان برخى از مطالبى که به مرحوم علامه; نسبت داده‏اند، دقت لازم به کار نبسته و از همه نوشته‏هاى به جاى مانده از ایشان در رابطه با راه‏هاى تفسیر قرآن بهره نبرده‏اند و در نتیجه، دیدگاهى ناصواب به ایشان منتسب شده است. در این‏جا، ضمن تشکر از محقق محترم، که موضوع یاد شده را مطرح نموده‏اند، براى رفع پاره‏اى ابهام‏ها و روشن شدن دیدگاه علامه; نکاتى یادآورى مى‏گردد:
- در ابتداى مقاله آمده است: «با استفاده او از این شیوه [عقلانى] در تفسیر قرآن و تفسیر خاص وى در مورد آیه ویژه‏اى در ارتباط با اهمیت منطق، مى‏توان روشن ساخت که علامه طباطبایى; تاکید خاصى بر نقش فلسفه، منطق و استدلالات عقلانى در تفسیر وحى دارد.»
در جاى دیگرى مرقوم داشته‏اند: «با دقت در تفسیر المیزان، در مورد برخى از مفاهیم قرآنى، مى‏توان دریافت که وى روش عقلى را در زمینه فهم وحى ترجیح مى‏دهد. به عنوان مثال، به تفسیر ایشان از واژه «صراط مستقیم‏» ( راه راست) اشاره مى‏نماییم... با اشاره به صراط مستقیم، ایشان مى‏گویند: روش صحیح اندیشیدن و راه صحیح همان علم منطق است که راه تشخیص قضایاى منسجم از میان قضایاى بدیهى و روش را شرح مى‏دهد.»
بنابراین، نویسنده مدعى‏اند که علامه; نه تنها تاکید خاصى بر نقش فلسفه و استدلالات عقلانى در تفسیر وحى دارند، بلکه روش عقلى را در زمینه فهم وحى ترجیح مى‏دهند.
- مرحوم علامه; در چند مورد شیوه تفسیرى خود را بیان کرده‏اند:
در رساله الانسان بعد الدنیا، شیوه تفسیرى خود را آیه به آیه (قرآن به قرآن) معرفى کرده و پس از توضیحى اندک درباره آن، اعتراف مى‏کنند که مفسران گذشته به این شیوه توجهى نداشته و به این سبب، میراثى در این زمینه براى ما به جاى نگذارده‏اند و کسى که در پى آن باشد مانند رزمنده‏اى است که بى‏سلاح به میدان مبارزه مى‏رود (1) . در کتاب قرآن در اسلام نوشته‏اند: «تفسیر واقعى قرآن تفسیرى است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر به دست مى‏آید.» ایشان معتقد است که تفسیر با مقدمات علمى و غیر علمى قابل اعتماد نیست و در حقیقت، از قبیل تفسیر به راى است، مگر در جایى که با تفسیر قرآن به قرآن توافق کند. (2)
در کتاب شیعه در اسلام آمده است: «... در درک معانى آن‏ها، روش اهل‏بیت: را باید اتخاذ نمود و هر آیه قرآنى را با آیات دیگر قرآنى توضیح داده و تفسیر کرد، نه به راى و نظر خود...» سپس مثالى ساده براى این روش بیان کرده‏اند: «خداى تعالى در قصه عذاب قوم لوط، در جایى مى‏فرماید: "بر ایشان باران بد بارانیدیم" (شعراء:127) و در جاى دیگر، این کلمه را به کلمه‏اى دیگر تبدیل کرده، مى‏فرماید: "بر ایشان سنگ بارانیدیم" (حجر: 74) و از انضمام آیه دوم به آیه اول، روشن مى‏شود که مراد از باران بد، سنگ‏هاى آسمانى است.» و در پایان افزوده‏اند: «کسى که با نظر کنجکاوى در احادیث اهل‏بیت و در روایاتى که از مفسرین صحابه و تابعین در دست است، رسیدگى نماید، تردید نمى‏کند که روش تفسیر قرآن به قرآن تنها روش ائمه اهل‏بیت: مى‏باشد.» (3)
مرحوم علامه در مقدمه تفسیر قیم المیزان، به شیوه بحث فلسفى براى کشف مدلول‏هاى آیه‏هاى قرآن اشاره مى‏کنند و آن را مورد رضایت و پسند قرآن نمى‏دانند، سپس فرموده‏اند: «طریق مستقیم و راه هموارى که معلمان قرآن: در تفسیر قرآن پیموده‏اند آن است که از خود قرآن کمک بگیریم.» (4) در جاى دیگرى از همین مقدمه، فرموده‏اند: «پژوهشگرى که در این کتاب جست‏وجو مى‏کند موردى نخواهد یافت که با کمک دلیلى نظرى، عقلى یا فرضیه‏اى علمى، آیه‏اى تفسیر شده باشد.» (5)
با نگاهى گذرا به آنچه یاد شد، روشن مى‏شود که مرحوم علامه به هیچ روى، تاکیدى ویژه بر نقش فلسفه و استدلالات عقلانى در تفسیر وحى ندارد، چه رسد به این‏که این شیوه را بر دیگر شیوه‏ها ترجیح دهد.
- در مقام علم نیز مرحوم علامه به روش تفسیرى «قرآن به قرآن‏» تا جایى که امکان داشته پاى‏بند بوده‏اند و البته جاى پژوهش و بررسى باقى است. (6)
- مثالى که نویسنده از المیزان یاد کرده‏اند قابل تامل است. براى آگاهى یافتن از دیدگاه تفسیرى مفسران، باید گفته‏هاى آنان را در ذیل آیه‏اى که از آن تفسیر مى‏کنند جست‏وجو کرد. به این ترتیب، خوب بود براى بررسى نظریه علامه; درباره «صراط مستقیم‏» به بحث تفسیرى ایشان در جلد اول المیزان مراجعه مى‏شد تا روشن شود که وى در تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم‏» (حمد:6)، از ده‏ها آیه دیگر (قریب 40 آیه) کمک گرفته‏اند. خلطى که در این بحث رخ داده آن است که بحث‏هاى مرحوم علامه در اهمیت فکر و نقش آن در زندگى آدمى و ستایش علم منطق و پاسخ به شبهه‏هایى را که درباره آن مطرح گردیده، به حساب نقش فلسفه و منطق در تفسیر وحى گذارده شده و این اجتهادى است در برابر بیان‏هاى روشنى که علامه; در آن ساحت، تفسیر قرآن را از استدلال‏هاى فلسفى مبرا مى‏داند و فیلسوفان را از تطبیق آیه‏هاى قرآنى بر داده‏هاى فلسفى بر حذر مى‏دارد، همان‏گونه که محدثان و عارفان را از یک‏سونگرى و تحمیل نظریه ویژه خود بر قرآن باز مى‏دارد. (7) واگر این جمله «فلسفه علمى است که ما را در درک عمیق وحى یارى مى‏دهد» از مرحوم علامه باشد (که جاى تردید است و در کتاب شیعه در اسلام یافت نشد) بدان معناست که سر و کار داشتن با برهان‏هاى فلسفى ورزیدگى فکرى براى فرد به همراه دارد و زمینه فهم دقیق و عمیق را از مسیر صحیح به ارمغان مى‏آورد - مانند آن‏که به دانش‏پژوهان فلسفه سفارش مى‏کنند تا مباحث ریاضى را در حد مطلوب بیاموزند - این بدان معناست که ریاضى در کشف برهان‏هاى فلسفى دخالت داده شود، بلکه به این هدف است که ذهن فیلسوف را ورزیده کند.
پى‏نوشت‏ها
1 - سید محمد حسین طباطبائى، رسائل التوحیدیه، قم، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبائى، 1365، ص‏203.
2- همو، قرآن در اسلام، قم، انتشارات اسلامى، ص 61.
3 - همو، شیعه در اسلام، قم، انتشارات اسلامى، 1375، ص 80 و 81.
4- همو، المیزان، چاپ بیروت، ج 1، ص 12.
5 - همان.
6 - براى آگاهى بیش‏تر، ر. ک. به: خضیر جعفر، تفسیر القرآن بالقرآن عندالعلامة الطباطبائى / على الاوسى، الطباطبائى و منهجه فى المیزان
7 -بنگرید به: مقدمه المیزان

تبلیغات