آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

برهان «وجود کامل مطلق‏» که از سوى نگارنده مطرح گردیده، ابتدا در شماره‏16 مجله معرفت‏به چاپ رسیده است. در این مقاله، نگارنده کوشش نموده است‏با پاسخ به اشکالاتى که احیانا خود یا دیگران نسبت‏به این برهان مطرح نموده‏اند بر اتقان آن بیفزاید. معرفت
مرورى بر اصل برهان:
بر اساس اصل امتناع تناقض، کامل مطلق یا موجود است و یا معدوم، لکن کامل مطلق نمى‏تواند معدوم باشد; زیرا معدوم بودن کامل مطلق یا بالذات است‏یا بالغیر. اما او وابسته بالغیر نیست; چون وابستگى نقص است و با مفهوم کامل مطلق سازگارى ندارد. پس کامل مطلق نمى‏تواند معدوم یا وابسته بالغیر باشد. از سوى دیگر، کامل مطلق معدوم بالذات هم نیست، چون معدوم بالذات آن است که در مفهومش تناقض باشد، اما در مفهوم کامل مطلق تناقضى وجود ندارد. پس کامل مطلق موجود است، وجودش هم وابسته بالغیر نیست; زیرا وابستگى بالغیر همان‏گونه که گذشت - نقص است و نقص با کامل مطلق سازگارى ندارد.
اشکالات مطرح شده بر این برهان:
ورذیل، اشکالاتى که نسبت‏به این برهان مطرح شده یا به نظرى رسیده است، مطرح گردیده و نسبت‏به آنها پاسخ داده شده است:
اشکال اول:
در برهان «وجود کامل مطلق‏» اگر مفهوم «کامل مطلق‏» مورد نظر باشد استدلال بى نتیجه خواهد بود; زیرا احکامى که دراستدلال ذکر شده متعلق به مصداق کامل مطلق است و اگر منظور از عنوان «کامل مطلق‏» مصداق آن باشد در این صورت، یا مصداق موجود چنین موجودى محقق است و یا مقدر و مفروض. اگر مصداق چنین موجودى محقق باشد در این صورت، مصادره به مطلوب است; زیرا چیزى که محقق وجود است نیازى به اثبات ندارد، اما اگر مقدر و مفروض باشد مصداق فرضى کامل مطلق، کامل مطلق فرضى است; یعنى در ظرف فرض، کامل مطلق است. لذا، در ظرف فرض نیز ممتنع بالذات و ممتنع بالغیر نخواهد بود. به عبارت دیگر، در واقع، بازگشت این سخن به این قضیه شرطیه است: «اگر کامل مطلق مصداقى داشته باشد - یعنى موجود باشد - چنین مصداقى ممتنع بالذات یا ممتنع بالغیر نیست، در حالى که صدق شرطیه مستلزم صدق مقدم آن نیست; یعنى نمى‏توان از صدق شرطى صدق مقدم را نتیجه گرفت. لذا، از شرطى مزبور نمى‏توان وجود کامل مطلق را استنتاج نمود.
پاسخ:
هر عنوان و یا مفهومى به مطلب یا مصداق خاص خود اشاره دارد و مقصود از ارائه مفهوم این نیست که آن مصداق موجود است، بلکه مقصود آن است که آن عنوان و یا مفهوم شانیت ارائه مصداق خود را; دارد و مى‏تواند آن را ارائه کند. لذا، ممکن است چنان مصداقى در خارج موجود باشد و ممکن است موجود نباشد. بهترین شاهد بر این مطلب، هلیات بسیطه است. در هلیات بسیطه، محمول قضیه موجود است; در قضایاى موجبه، بر محمول حمل مى‏شود و در قضایاى سالبه، از موضوع سلب مى‏گردد. چنین نیست که در هلیات بسیطه، موجود موضوع باشد، به گونه‏اى که وجود در موضوع، ماخوذ باشد; زیرا اگر چنین باشد باید دایما در هلیات بسیطه، یا با حمل‏هاى تحلیلى سر و کار داشته باشیم و یا با حمل‏هاى متناقض با خود. بدین معنى که اگر مصداق موجود باشد و وجود را بر آن حمل نماییم قضیه تحلیلى خواهد بود و اگر مصداق معدوم باشد و وجود را از موضوع مقید به وجود، سلب نماییم قضیه متناقض خواهد بود.
به عبارت دیگر، در هلیات بسیطه، دو فرض در موضوع معقول است: یا موجود باشد و یا معدوم. دو فرض نیز در نسبت قضیه معقول است: یا موجبه باشد و یا سالبه. پس در هلیات بسیطه، چهار حالت وجود دارد:
1- موجبه با موجود بودن موضوع.
2- سالبه با موجود نبودن موضوع.
3- موجبه با موجود نبودن موضوع.
4- سالبه با موجود بودن موضوع.
حال چنانچه موضوع قضیه مقید به وجود یا عدم باشد - یعنى موضوعى مصداق وجود یا عدم خود را نشان دهد - در این صورت، در حالت اول و دوم، قضیه صادق و تحلیلى است - یعنى منطقا قضیه صادق است - و در حالت‏سوم و چهارم، قضیه کاذب و با خود متناقض است - یعنى منطقا کاذب است - در حالى که در هلیات بسیطه، تا وقتى که در موضوع، وجود را صریحا اخذ نکنند، قضیه منطقا صادق یا کاذب نخواهد بود، بلکه صرفا یا صادق است و یا کاذب.
با ذکر این مقدمه، مى‏گوییم: مقصود از «کامل مطلق‏» مفهوم بما هو مفهوم نیست، بلکه مقصود، مفهومى است که مصداق خود را نشان مى‏دهد. بنابراین، مقصود، مصداق موجود نیست تا مصادره به مطلوب باشد. مصداق مفروض نیز مورد نظر نیست تا فقط در ظرف فرض صادق باشد. و اساسا اگر بحث در حلیات بسیطه باشد، آن هم هلیه بسیطه‏اى که از طریق امتناع اجتماع نقیضین به اثبات رسیده است نتیجه‏اش مصداق واقعى عنوان خواهد بود. لکن فرق است‏بین اینکه مصداق موجود با قید وجود، عنوان قرار گیرد با مصداق، صرف نظر از آنکه موجود یا معدوم باشد. هرچند در انتهاى برهان، به این نتیجه خواهیم رسید که عنوان «کامل مطلق‏» همان مصداق موجود است، ولى در مقام اثبات، وجود را در عنوان موجود در خارج اخذ نکرده‏ایم تا مصادره مطلوب پیش بیاید. به عبارت دیگر، صرف نظر از اصل امتناع تناقض که در برهان اخذ شده، در حکم، قضیه شرطیه است، ولى با اصل امتناع تناقض، وجود مقدم شرطى به اثبات مى‏رسد.
اشکال دوم:
همانند استدلال بر «وجود کامل مطلق‏»، بر شریک‏البارى نیز چنین استدلالى وجود دارد; زیرا شریک‏البارى نیز کامل مطلق است. اگر او کامل مطلق نباشد عنوان شریک‏البارى بر او ممکن نیست، زیرا شریک هر شیئى کفو آن است و کفو کامل مطلق باید کامل مطلق باشد. پس شریک‏البارى نمى‏تواند موجودى ناقص باشد.
پاسخ:
اگر طرح چنین اشکالى درست هم باشد بر اثبات شریک‏البارى وارد نیست; زیرا - همان‏گونه که در اصل برهان نیز آمده - پس از اثبات وجود کامل مطلق، توحید او اثبات گردیده است. علت این مساله نیز آن است که عنوان کامل مطلق در ظاهر، امرى مفهومى است و کلى به نظر مى‏رسد. لذا، اثبات وجود چنین عنوانى عبارت از اثبات مصداق آن است. حال چنانچه این مصداق واحد باشد واحد اثبات مى‏گردد و چنانچه کثیر باشد کثیر اثبات مى‏شود. به همین دلیل، در اصل برهان، اثبات توحید او مورد تحلیل قرار گرفته است. در آنجا، گفته شده که عنوان «شریک‏البارى‏» عنوان متناقض است. لذا، این برهان، شریک‏البارى را اثبات نمى‏کند. بنابراین، پاسخ امکان مزبور چنین است: آنچه از برهان کامل مطلق به دست مى‏آید این است که این عنوان، موجود است و اگر این عنوان دست کم، دو مصداق داشته باشد هر یک نسبت‏به دیگرى شریک به حساب مى‏آیند و عنوان «شراکت‏» خواهند داشت، ولى شراکت موجب نقض هر یک از آنهاست; زیرا بى‏نیازى وجود هر یک از این دو نسبت‏به دیگرى نقض هر کدام از آنها را در پى خواهد داشت. لذا، هر کدام از این دو شریک نمى‏تواند کامل مطلق باشد. پس کامل مطلق با تکثر ناسازگار است و واحد مى‏باشد.
اشکال سوم:
«کامل مطلق‏» تنها یک عنوان است که اگر مصداقى هم داشته باشد عالم هستى را منحصر در خود مى‏کند; زیرا «کامل مطلق‏» مفهومى بى‏نهایت است و بى‏نهایت جایى براى غیر خود باقى نمى‏گذارد، در حالى که کثرت در جهان مشهود است. بنابراین، با پذیرش کامل مطلق باید منکر کثرتها شویم، با توجه به اینکه وجود کثرت‏ها بدیهى است. و اگر کثرت‏ها را بپذیریم کامل مطلق، کامل مطلق نخواهد بود.
پاسخ:
همان گونه که در اصل برهان نیز گفته شده است، با پذیرش موجود محدود مقایسه آن با کامل مطلق، اثبات خواهد شد که موجود محدود، معلول کامل مطلق است و این معلول بودن عین‏الربط به کامل مطلق مى‏باشد. پاسخ اشکال مزبور نیز در همین نکته نهفته است که معلول عین‏الربط به علت‏خود مى‏باشد. اگر معلول، وجودى مستقل داشت و به علت‏خود وابسته نبود در این صورت، ممکن بود بتوان ادعا کرد که بى‏نهایت جایى براى غیر باقى نمى‏گذارد، ولى در این مساله، که معلول، عین‏الربط به علت‏خود است، شکى نیست تا چیزى بخواهد در مقابل کامل مطلق وجود داشته باشد که با این قاعده منافات کند; زیرا معلول نسبت‏به علت‏خود، غیر محسوب نمى‏شود. علت این مساله نیز آن است که معلول هر چه دارد متعلق به علت است و از خود چیزى ندارد تا در مقابل کامل مطلق، اظهار وجود و استقلال نماید.
این تحلیل که معلول عین‏الربط به علت مى‏باشد از گهرهاى ناب حکمت متعالیه مرحوم ملاصدراست و - همان‏گونه که گذشت - تحلیل ما از کامل مطلق، ما را به این واقعیت مى‏رساند که اگر در عالم وجود، وجودى محدودى هست، آن وجود عین‏الربط به کامل مطلق است. پس اشکال «کامل مطلق جایى براى غیر خود باقى نمى‏گذارد» قابل قبول است، ولى منافاتى با کثرت هایى که عین‏الربط به کامل مطلق‏اند، ندارد; نه تنها با کامل مطلق منافاتى ندارد، بلکه فقدان کثرت‏ها منافى مطلق بودن کامل مطلق است. بنابراین، کثرت‏ها عین ربط به کامل مطلق‏اند.
اشکال چهارم:
این برهان مبتنى بر اصل امتناع تناقض است و به نظر مى‏رسد که اصل امتناع تناقض متفرع بر اصل هوهویت‏باشد. بر اساس این برهان، چون هر چیزى خودش، خودش است، نمى‏توان خودش را از خودش سلب نمود; یعنى در هر قضیه حملیه، ابتدا موضوع قضیه فرض مى‏شود و با فرض موضوع، سلب هر شى‏ء از خودش معقول نیست.
به عبارت دیگر، در ناحیه عقدالوضع، عنوان موضوع بر ذات آن وضع شده است. بنابراین، در ناحیه محمول، نمى‏توان خود موضوع را از موضوع سلب نمود. پس در این صورت، اگر اصل امتناع تناقض متفرع بر اصل هوهویت‏باشد چگونه اصل هوهویت ناظر به واقع نیست ولى اصل امتناع تناقض ناظر به واقع است؟ دلیل این مطلب نیز آن است که با تمسک به اصل هر هویت، نمى‏توان نتیجه گرفت چیزى که خودش خودش است، موجود است. اما در برهان کامل مطلق، از فروعات اصل هوهویت استفاده گردیده و نتیجه گرفته شده است که کامل مطلق، موجود است. این، زیادتى فرع بر اصل است و نمى‏توان زیادتى فرع بر اصل را پذیرفت.
پاسخ:
اگر به مضمون اصل هوهویت توجه کنیم درخواهیم یافت که این اصل متفرع بر اصل تناقض است و لذا، هر چیزى خودش خودش است; زیرا هر چیزى نمى‏تواند خودش خودش نباشد. به تعبیر دیگر، اصل امتناع تناقض و اصل وجوب هوهویت هر دو یکى‏اند ولى چهره اثباتى را اصل هوهویت و چهره سلبى را اصل امتناع تناقض بیان مى‏کند. بنابراین، اصل هوهویت نیز ناظر به واقع است; زیرا مضمون هوهویت، عینیت دو طرف موضوع و محمول است. گذشته از آن، اگر نتوانیم رابطه اصل امتناع تناقص را با اصل هوهویت اثبات نماییم این دلیل بر رد جواز التزام به اصل امتناع تناقض نیست. بدون شک، اصل امتناع تناقض، آنجا که پاى وجود و عدم در میان باشد، ناظر به واقع است و بر این اساس، از این حیث‏بر برهان وجود کامل مطلق خدشه‏اى وارد نیست.
اشکال پنجم:
برهان کامل مطلق در صدد اثبات وجود کامل مطلق است. در صورتى «کامل مطلق‏» بر موجودى صدق مى‏کند که وجودى داشته باشد; زیرا چیزى که موجود نیست و مصداق عدم است عنوان «کامل مطلق‏» بر او صدق نمى‏نماید. بنابراین، اگر مقصود از این عنوان، معنونى باشد که کامل مطلق بر آن صادق است در این صورت، نیازى به اثبات ندارد; زیرا فرض صدق عنوان بر معنون خودش، در صورتى که معنون موجود باشد، نیازى به اثبات ندارد و اگر هم اثبات شود مصادره به مطلوب است.
پاسخ:
درست است که عنوان «کامل مطلق‏» همراه با وجود کامل مطلق است، اما صرف عنوان دلیل بر تحقق معنون نیست و این برهان براى آن اقامه مى‏گردد که گفته شود این عنوان مانند هر عنوان دیگرى که معنون آن شان خود را نشان مى‏دهد از دو حال خارج نیست، یا موجود است و یا معدوم و نه جمع این دو ممکن است و نه رفعشان. بنابراین، با اصل امتناع تناقض، وجود یا عدم این معنون شانى را اثبات مى‏کنیم، پس اثبات کامل مطلق، مصادره به مطلوب نیست.
اشکال ششم:
این برهان ممتنع بالذات را منحصر در مصادیق اجتماع نقیضین نموده ولى دلیلى بر انحصار امتناع بالذات در اجتماع نقیضین ارائه نکرده است. ممکن است چیزى دیگرى نیز ممتنع بالذات باشد ولى مصداق اجتماع نقیضین نباشد; مثلا، عدم مطلق ممتنع است و به نظر نمى‏رسد در این امتناع، اجتماع نقیضین نهفته باشد. بنابراین، تا وقتى که حصر امتناع بالذات در مصادیق اجتماع نقیضین ارائه نشود، نمى‏توان نتیجه گرفت که کامل مطلق موجود است. بر این اساس، محتمل است کامل مطلق نیز با آنکه از مصادیق اجتماع نقیضین نیست از ممتنعات بالذات باشد. پس وقتى کامل مطلق اثبات مى‏گردد که منطقا بتوانیم نشان دهیم که «کامل مطلق‏» نمى‏تواند مصداق ممتنع بالذات باشد، خواه عدم مصداقیت آن به دلیل این باشد که ممتنع بالذات منطقا منحصر در مصادیق اجتماع نقیضین است و خواه به این دلیل که مصادیق اجتماعى دیگرى نیز ممتنع بالذات است ولى مصداق اجتماع نقیضین نیست.
پاسخ:
قطعا «کامل مطلق‏» - صرف نظر از صدق عنوان تناقض - از عناوین ممتنع بالذات نیست; زیرا از یک سو، اگر «کامل مطلق‏» تحلیل شود از آن وجوب وجود بدست مى‏آید، همان‏گونه که علم مطلق و حیات مطلق نیز از آن به دست مى‏آید. از سوى دیگر، هر عنوانى بر معنون فرضى خود صادق است. بنابراین، وجوب وجود یعنى «کامل مطلق‏» بر معنون فرضى خود صادق مى‏باشد; یعنى ممتنع بالذات و ممتنع بالغیر و واجب بالغیر است. تنها آنچه محتمل است اینکه کامل مطلق هم وجوب وجود و هم غیر وجوب وجود یا هم حیات مطلق و هم غیر حیات مطلق فرض شود که اگر چنین بود مصداق اجتماع نقیضین گردید و در اصل برهان به این فرض نفى شده است.
اما درباره مطلق نبودن او، به نظر مى‏رسد که این نیز از مصادیق تناقض است; زیرا همیشه اگر عدم مضاف واقع شود معقول است ولى اگر آن را مطلق فرض کنیم مستلزم تناقض مى‏باشد. دلیل این مساله نیز آن است که همیشه عدم مضاف معقول است و اگر عدم را مطلق فرض کنیم مستلزم تناقض مى‏باشد. یکى از راههاى نشان دادن تناقض عدم مطلق راهى است که مرحوم علامه طباطبائى پیموده است. (1)
- تعلیقه علامه طباطبائى برالحکمة‏المتعالیة فى‏الاسفارالعقلیة‏الاربعة، ج‏6، ص 14 و 15

تبلیغات