آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

با وفات ابوطالب و خدیجه، دیگر مکه حریم مطمئنى براى پیامبر(ص) و پیروانش نبود. از این‏رو، رسول خدا(ص) براى تداوم رسالت الهى‏اش و به منظور رهانیدن یاران خود از آزار کافران، در پى آن بود که به پایگاه و پناهى استوار دست‏یابد.
موسم حج، که مشرکان نیز آن را محترم مى‏شمردند، فرارسید و این خود فرصتى مناسب بود تا پیامبر(ص) براى شناساندن «اسلام‏» به قبایل عرب همت گمارد. «عقبه منى‏»، گردنه‏اى سخت گذر در بیرون از مکه، (1) در این موسم، از سال یازدهم تا سیزدهم بعثت، شاهد صحنه‏هایى از پرشورترین ابراز احساسات اوسیان و خزرجیانى (2) است که بیزار از ستیز و عداوت و شیفته پیوندى برادرانه بودند. همانان به جان پذیراى راهبرى محمد(ص) و آیین او شدند.
در جدال میان یثربیان بت‏پرست و یهودیان یثرب، همواره یهودیان تهدید مى‏کردند که به‏زودى، با ظهور پیامبرى تازه مردمان یثرب را نابود و بت‏پرستى‏شان را واژگون خواهند کرد و این تهدید، خود زمینه‏ساز بود تا اهل یثرب در یاورى این آیین مبین پیشى گیرند و به دریافت نشان پرافتخار «انصار» مفتخر شوند.
این گزارش، توصیفى است از «اسلام انصار» که خود بى‏گمان سرفصلى مهم در تاریخ اسلام است و در آن پیمان، «عقبه اول‏»، زمینه‏ها و پیامدهاى آن، به عنوان نخستین آشنایى جمعى یثربیان با اسلام و مقطعى مهم از پدیده تاریخى مورد بحث، بررسى خواهد شد.
اسلام نخستین گروه از یثربیان
در موسم حج‏سال یازدهم بعثت (3) در عقبه، محمد امین(ص) با شش تن (4) روبه‏رو مى‏شود که سرهاى خود را تراشیده‏اند (5) و اینک پس از انجام حج‏به دیار خود باز مى‏گردند. پیامبر(ص) رو به آنان مى‏پرسد: «شما کیستید؟» پاسخ مى‏دهند: «گروهى خزرجى.» گویا او6 بدان سبب که اقوام مادرى‏اش یثربى بوده‏اند و در خردسالى نیز سفرى به یثرب کرده، به مجاورت یثربیان و یهود آشناست، پس مى‏پرسد: «همان هم‏پیمانان یهود؟» و پاسخى مثبت مى‏شنود: «آرى.»
با وجود انحراف یهود از مکتب آسمانى حضرت موسى(ع)، همسایگى با ایشان مى‏توانسته در آشنایى این مردان یثربى با مبناهایى از توحید و پیام‏آورى الهى کارگشا باشد. سپس پیامبر(ص) ایشان را به شنودن گفتار خود دعوت مى‏نماید: «آیا نمى‏نشینید تا با شما سخنى بگویم؟» یثربیان که کمابیش مردمانى زراعت پیشه و کمتر گرفتار تندخویى بودند، این دعوت برادرانه را اجابت مى‏کنند و رسول خدا(ص) با بیان آیاتى از قرآن کریم، آنان را به خداى یگانه و آیین اسلام فرا مى‏خوانند. اینان در رقابت‏با یهود یثرب همواره تهدید مى‏شدند که «به‏زودى، پیامبرى مبعوث مى‏شود و یهود به همراهى‏اش چیره و پیروز مى‏گردند و کیش بت‏پرستى از بین مى‏رود.» از این‏رو، با خود اندیشیدند: «این همان پبامبرى است که یهودیان مى‏گفتند. مبادا، یهود دریارى او بر ما پیشى گیرند!»افزون بر این، رنج‏برادرکشى و سیتز خانگى نیز به‏روشنى، بر آن چهره‏ها نقش بسته بود، از این‏رو، همگان پذیراى اسلام گردیدند و خطاب به پیامبر(ص) گفتند: «پیوسته میان قوم ما فتنه و دشمنى است. امید آنکه خداوند به‏وسیله تو، ما را برادر و یگانه سازد. ما به‏سوى یثربیان بازمى‏گردیم و آنان را به آیین تو فرا مى‏خوانیم. اگر آنرا بپذیرند و با هم متحد شوند، تو گرامى‏ترین فرد - در میان ما - خواهى بود.» به نقل تاریخ، آنان پس از بازگشت‏به یثرب و ورود به شهر، ماجراى دین جدید را براى مردم بازگو کردند و در معرفى اسلام بسى کوشش‏ها نمودند تا بدانجا که در یثرب، هیچ خانه‏اى یافت نمى‏شد که سخنى از پیامبر(ص) در آن نباشد. (6)
اسلام آوردن این شش خزرجى در سال یازدهم بعثت مبتنى است‏بر نقل ابن‏اسحاق که استوانه نگارش تاریخ زندگانى رسول کریم‏6 است، اما از میان دیگر روایتگران، زهرى و موسى‏بن عقبه (در نقل بیهقى در کتاب دلائل النبوة (7) ) درباره ماجراى مزبور گرفتار خلط شده و آن‏را با «بیعة النساء» در عقبه اولى یک واقعه پنداشته‏اند. على‏بن ابراهیم نیز (در نقل مجلسى در کتاب بحارالانوار (8) ) مرتکب همین خطا گردیده است. یعقوبى، مورخ بزرگ، که در این مورد، مستقیما خطا ننموده، اما درباره «بیعة النساء» و اعزام مصعب (که بدان اشاره خواهد شد) دچار اشتباه شده است. در این میان، ابن‏کثیر، که خود متوجه این اختلاف است، به شایستگى، روایت ابن‏اسحاق را تمام‏تر از روایت زهرى مى‏شمارد. (9) در مقام ارزیابى، شاید بتوان گفت: در اصطلاح مورخان اسلامى، چون اسلام انصار در سال‏هاى دوازدهم و سیزدهم بعثت همراه با «بیعت‏» بوده اهمیت‏بیشترى داشته و به ترتیب، عقبه اولى و عقبه ثانى نام گرفته است. صرف این نام‏گذارى سبب گردیده تا حادثه عقبه سال یازدهم نزد برخى فراموش و نزد برخى دیگر با حوادث بعدى مخلوط شود.
در اینجا، به منظور ارج نهادن بر همت والاى این یثربیان پیشگام در اسلام و گرامیداشت نامشان، فهرستى از احوال ایشان ارائه مى‏شود:
1. اسعدبن زراره، ابوامامه، از «بنى‏نجار»; او یکى از دوازده نقیب انصار (10) بود که در سال‏هاى دوازدهم و سیزدهم بعثت‏با حضور در پیمان‏هاى اول و دوم عقبه بر بیعت‏خود با رسول خدا(ص) تاکید کرد. (11) اسعد پیش از نبرد بدر وفات یافت. سپس طایفه «بنى‏نجار» از پیامبر(ص) نقیبى دیگر خواستند، اما حضرت در پاسخ به این تقاضا فرمود: «من خود نقیب شمایم.» (12)
2. عوف بن‏حارث، ابن عفراء، از «بنى‏نجار»; در نبرد بدر به فیض شهادت دست‏یافت.
3. رافع‏بن مالک، ابومالک (ابورفاعه)، از «بنى‏زریق‏»; وى در عقبه اول و دوم شرکت کرد و یکى از نقیبان گردید. به سبب افتخار حضور در پیکار بدر، همچون دیگر شرکت‏کنندگان، به لقب «بدرى‏» نامور گشت.
4. قطبة بن‏عامر، ابوزید، از «بنى‏سلمه‏»; در بیعت عقبه اولى و ثانى شرکت کرد. او هم بدرى است و هم به‏دلیل افتخار رزم‏آورى در کارزار احد، «احدى‏» مى‏باشد. در فتح مکه، وى پرچمدار بنى‏سلمه بود. قطبة در عصر خلافت عثمان درگذشت.
5. عقبة‏بن عامر بن‏نابى، از «بنى‏حرام‏»; او در بیعت عقبه اولى حضور داشت و به لقب «بدرى‏» نیز مفتخر گردید.سرانجام، در یمامه به فوز شهادت دست‏یافت.
6. جابربن عبدالله‏بن رئاب، از «بنى‏عبیدبن عدى‏»; بدرى، احدى و خندقى بود. (13)
با آنکه اسامى این شش تن در منابع تاریخى (14) مضبوط است، اما باید اشاره کرد که در بحارالانوار به اشتباه (شاید اشتباه چاپى)، عون بن‏حارث، قطبة‏بن عامر و عقبة بن‏عامر بن‏ناى به ترتیب، به‏جاى عوف بن‏حارث، قطنة بن‏عامر و عقبة بن‏عامربن نابى ذکر شده‏اند. (15) همچنین یعقوبى، ایاس بن معاذ را در زمره نخستین گروه خزرجى آورده است، در حالى‏که وى پیش از این، در جنگ بعاث (میان اوس و خزرج) کشته شده بود. (16)
پیمان در عقبه (عقبه اولى)
هنوز یکسال بیشتر از ترویج اسلام در یثرب به کوشش نخستین گروه خزرجى مسلمان شده نمى‏گذشت که این بار در موسم حج‏سال دوازدهم بعثت، دوازده مرد یثربى به شوق دیدار پیامبر(ص) خود را به مکه رسانیدند و آن حضرت را در خارج از مکه و در گردنه‏اى موسوم به «عقبه منى‏» ملاقات کردند. ابتدا رسول خدا(ص) به تلاوت آیاتى از قرآن کریم - سوره ابراهیم، از آیه «و اذ قال ابراهیم ...» - پرداختند (17) و آنگاه در فضایى پرنور، یثربیان بیعتى (18) به یاد ماندنى با رسول الله‏6 نمودند. این بیعت پیش از وجوب قتال با مشرکان بود و بعدها به «بیعة النساء» مشهور گشت; زیرا مفاد آن منطبق بر بیعت و معاهده‏اى بود که در سال ششم هجرى، در حدیبیه گروهى از زنان مسلمان (نساء) خود را متعهد به رعایتش کردند.
بیعت‏کنندگان پیمان بستند که: «به خداوند متعال شرک نورزند، دزدى نکنند، مرتکب زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، به یکدیگر تهمت و افترایى نزنند و از انجام هیچ کار پسندیده‏اى تخلف ننمایند.» پیامبر(ص) به ایشان فرمود: «اگر به این پیمان و فادار بمانید به بهشت جاوید خواهید رسید و در صورت سرپیچى از هر یک از مفاد آن، خداوند خود عهده‏دار کارتان خواهد بود; یا عذابتان مى‏کند و یا اگر خواست مى‏بخشاید.» (19) در روایتى از زهرى گزارش شده که پیامبر(ص) در ضمن این کلام پایانى، سخن از اجراى «حد» به میان آوردند: «... در صورت سرپیچى، در دنیا بر شما حد جارى خواهد شد تا کفاره گناهتان باشد... .» (20) اما مى‏توان استبعاد کرد که از سویى، شرایط خطرناک مسلمانان در مکه و بى‏پناهى ایشان چندان موافق آن نبود که پیامبر(ص) خطابى عتاب‏آمیز مطرح نماید و از سوى دیگر، هنوز حکومت اسلامى تشکیل نشده بود تا اجراى حد ممکن باشد.
ذهبى در مفاد بیعت مزبور، به روایت از عبادة بن‏صامت نقل مى‏کند که یثربیان در بیعت‏خود بر حمایت از پیامبر(ص) همچون جان و خانواده خویش تاکید کردند، اما واقع آن است که اعلام حمایت از جان پیامبر(ص) و آمادگى ستیز در دفاع از آن حضرت، مربوط به بیعت در عقبه دوم بود و از آنجا که عباده در نقل خود اشاره‏اى ندارد بر اینکه منظورش عقبه اول است پس احتمالا این اشتباه از سوى خود ذهبى بوده آن روایت را مربوط به عقبه مزبور دانسته است. (21)
به‏هرروى، پنج تن از دوازده مردى که به افتخار انجام این بیعت دست‏یافتند جزو همان کسانى بودند که در سال پیش، اسلام آورده بودند. از آن گروه نخستین، تنها جابربن عبدالله بن رئاب در این بیعت غایب بود. بدین‏سان، بدون تکرار شرح احوال نامبردگان - به نامهاى اسعد بن‏زراره، عوف بن حارث، رافع بن مالک، عقبة بن عامر و قطبة بن عامر - با سایر افراد شرکت کننده در این پیمان آشنا مى‏شویم: (از میان افراد ذیل، پنج نفر اول از خزرجیان و دو نفر آخر از اوسیان بودند)
1- معاذبن حارث، ابن عفراء، از طایفه «بنى‏نجار»; او برادر عوف بن‏حارث بود و از مردان بدرى شد.
2- ذکوان بن‏عبد قیس، از طایفه «بنى‏زریق‏»;
3- عبادة بن‏صامت، ابوالولید، از طایفه «بنى‏غنم بن‏عوف‏»; وى پس از این در عقبه دوم (22) نیز شرکت نمود و بعدها، در زمان عمر، قاضى شام گردید، در فلسطین وفات کرد و در بیت‏المقدس دفن شد.
4- یزیدبن ثعلبه، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بلى‏» (حلیف بنى عوف);
5- عباس‏بن عباده، از طایفه «بنى‏سالم بن‏عوف‏»; وى پس از این بیعت، نزد رسول الله‏6 در مکه ماند و سپس به مدینة‏النبى (یثرب) مهاجرت کرد. لذا، «مهاجر انصارى‏» نامیده مى‏شود. او جزو بیعت‏کنندگان در عقبه دوم و نیز جنگاوران نبرد بدر شد که سرانجام، در احد به فوز شهادت دست‏یافت.
6- مالک بن‏التیهان، ابوالهیثم، از طایفه «بنى‏عبدالاشهل‏» (حلیف بنى‏عبدالاشهل); او که در عقبه دوم نیز بیعت کرد، بنابر قولى، در سال سى‏و هفتم هجرى در صفین و در رکاب امیرالمؤمنین على(ع) به شهادت رسید. این صحابى پیامبر(ص) به دلیل آنکه با دو شمشیر و با هر دو دست جنگ مى‏کرده به «ذوالسیفین‏» معروف بوده است. (23)
7- مریم بن‏ساعده، ابوعبدالرحمن، از طایفه «بنى‏عمروبن عوف‏» (حلیف «بنى‏امیة بن‏زید»); او به حضور در بیعت عقبه دوم و نیز به رزمندگى در بدر، احد و خندق مفتخر گردید و در همان عصر رسول خدا(ص) در گذشت.
بنابر این، از خزرجیان افزون بر پنج تن که از زمره نخستین گروه یثربى بودند و در سال یازدهم مسلمان شدند، چهار نفر دیگر و یک «حلیف‏» (هم‏پیمان) - روى هم ده تن - در این پیمان شرکت جستند. اما از قبیله اوس دو نفرى که از آنها یاد شد، در واقع، هیچ‏یک اوسى نبودند و تنها به دلیل «حلیف‏» بودن با اوسیان، (24) اوسى به شمار آمده‏اند. بعد از این، اوسیان پس از عقبه اولى و بیشتر پس از مسلمان شدن سرکرده‏شان، سعدبن معاذ، ایمان آورده‏اند. (25) در اینجا، یاداور مى‏شویم که مقریزى مورخ معتقد است که على(ع) و ابوبکر نیز در «بیعة النساء» شرکت کردند. همچنین وى به جاى عباس بن عباده، براء بن معرور اوسى را در زمره بیعت کنندگان دانسته است. (26)
اولین تشکل اسلامى در فراسوى مکه
هنگام بازگشت مردان یثرب، رسول گرامى(ص) مصعب بن‏عمیر را مامور کردند تا همراه آنان به یثرب برود و در آن دیار، به ترویج اسلام و بیان احکام آن بپردازد. مصعب، جوانى زیبارو از بنى‏هاشم و عموزاده عبدالله، پدر بزرگوار حضرت رسول‏6، بود. وى در یثرب میهمان ابوامامه - اسعدبن زراره - گردید و خانه او را منزل گزید. بنابر نقلى، عبدالله بن ام مکتوم نیز در این ماموریت او را همراهى مى‏کرد. (27)
مصعب در شهر یثرب، مسائل دین اسلام را باز مى‏گفت و در بین یثربیان، آیات قرآن کریم را با لحنى دلکش تلاوت مى‏کرد. لذا، لقب «مقرى‏» (قرائت کننده قرآن) بدو دادند. بر اثر کوشش‏هاى او و دیگر مسلمانان، اسلام در یثرب چنان جاى گرفت که او حتى در آن ایام براى مسلمانان «نماز جماعت‏» اقامه مى‏کرد. در این زمینه، مورخان نگاشته‏اند که چون اوس و خزرج به‏دنبال اختلافاتى دیرینه امامت‏یکدیگر را ناپسند مى‏دانستند، مصعب را به امامت‏بر گزیدند; اما باید توجه داشت که چون مصعب نماینده تبلیغى رسول خدا(ص) در مدینه بوده، لذا، تنها اقتدا به او سزاوار بوده است. شاید یعقوبى، مورخ بزرگ، نیز که این مبلغ اعزامى پیامبر(ص) را نخستین «مهاجر» به مدینة‏النبى‏6 مى‏پندارد، از این مطلب غفلت نموده است که رنگ و بوى سفر مصعب به یثرب بیش از آنکه «هجرت‏» به دیارى امن و دور باشد، یک «ماموریت‏» تبلیغى بوده (28) و اساسا فرمان هجرت به یثرب پس از عقبه دوم و «بیعة الحرب‏» صادر شده است. (29)
به هرصورت، با وجود ترس از برخورد مشرکان، تبلیغات آشکار و نهان مصعب، اسعدبن زراره و دیگر مسلمانان به گسترش روز افزون اسلام در یثرب و به تشکیل انجمنى از مسلمانان، بالغ بر چهل تن، انجامید که به تعبیر مورخان، «جماعتى‏» بالغ بر چهل مسلمان (30) شکل یافت. هرچند تکیه بر شناسایى یکایک این افراد و یا کسانى که بعدا تا پیمان عقبه دوم، به آنها پیوستند، کارى ارزنده است، اما بجز آن، مى‏توان همین «تشکل‏» اسلامى را در بیرون از مرزهاى مکه مهم‏ترین نقطه عطف در تاریخ اسلام دانست. به‏دنبال این تشکل، پیمان عقبه دوم در بیعتى گسترده منعقد شد و به امداد «الهى‏»، یثرب شهر پیامبر(ص) «مدینة النبى‏6» نام یافت و هم پایگاه یارى رسانى به مسلمانان گردید تا مردمانش در همیشه تاریخ با مباهات بر این نصرت، به لقب «انصار» آراسته شوند.
اینک شایسته است که بر جلوه‏هاى پر صدق و صفاى اسلام‏پذیرى یثربیان تکیه کنیم و آن هنگام را به یاد آوریم که شش خزرجى - گروه نخستین - نشستند و برادرانه، به سخنان سراسر مهر رسول خدا(ص) دل سپردند; به خاطر آوریم دورانى را که طنین روح‏نواز صداى مصعب در قرائت قرآن، نومسلمانان یثربى را به دور از تفرقه و جنگ‏هاى فرساینده گردهم آورد; .... . بى‏گمان، این گزارش‏هاى تاریخى را نمى‏توان به‏دور از محیطى آکنده از مهربانى تجسم نمود و این صحنه‏ها هیچ‏یک نمى‏تواند در گسترش برون مرزى اسلام، آن هم در نخستین گام، خبر از قهر و غلبه و یا دخالت «شمشیر» داشته باشد. پس بجاست تا محققان از سر انصاف درباره اتهامى که از سوى برخى از شرق‏شناسان و با عنوان «روح ستیزه‏جویى‏» درباره رشد مرزهاى اسلامى مطرح شده است، (31) به قضاوت بپردازند و به ستیزه‏جویى ایشان با اسلام پى ببرند.
سخنى در گرایش انصار به اسلام
در پایان این مختصر، شایسته است که در نگاهى گذرا، خاستگاه‏هاى اسلام انصار را مورد توجه قرار دهیم. در این زمینه، بجز آنچه معمول است و تاریخ‏پسند (که در اینجا نیز بدان اشاره مى‏شود)، با تکیه بر مدارک موجود باید بر تاثیر شگفت‏آور قرآن کریم بر اهل یثرب و نقش تبلیغى مصعب، نماینده رسول الله‏6 تاکید ورزیم که بر اثر تلاش‏هاى این مبلغ بزرگ و سایر مسلمانان، در سال سیزدهم بعثت هفتاد و چند یثربى دیگرباره، در عقبه منى با پیامبر(ص) بیعت کردند و این خود زمینه «هجرت‏» مهم مسلمانان را به یثرب فراهم ساخت.
گفتار شش خزرجى در موسم حج‏یازدهمین سال بعثت در عقبه، اعترافى است‏بر این که اهل یثرب در کشاکش درگیرى با مجاوران یهودى، بر بعثت زود هنگام پیامبرى شرک‏ستیز آگاه شده بودند و نیز همان سخنان فاش مى‏کند که ایشان از منازعات داخلى خود به شدت بیزار و به همان میزان، به آیینى عدالت گستر و صمیمیت‏پرور علاقه‏مند بودند. این آرمان سبب شد تا حتى آن شش تن آمادگى خود را براى ترویج این کیش تازه در بین قوم خود (32) اعلام نمایند که بى‏گمان، از پیش‏آمدن خطرات احتمالى نیز غافل نبودند.
باید دانست که بر خلاف اهل مکه و یا دیگر بلاد، نه زمینه‏هاى سوداگرى براى یثربیان - که کمتر به تجارت و بیشتر به زراعت مى‏پرداختند - فراهم بود و نه ایشان به روحیه سوداگرى گرفتار بودند و این همه سبب مى‏شد تا پس از شناخت آیین اسلام،به شدت شیفته آن شوند و حتى به بذل مال و جانفشانى راضى گردند.
تا چندى پیش، آنان درصدد بودند تا عبدالله بن ابى را به دلیل عدم شرکت در جنگ بعاث، به امیرى برگزینند (33) و این سندى است‏بر آنکه یثربیان در جستجوى یک زندگى «برادرانه‏» بودند و انصراف بعدى‏شان نیز از این تصمیم و اینکه اسلام را بر حاکمیت عبدالله‏بن ابى ترجیح دادند، خود گواه تعالى خواهى ایشان است. البته این را هم نمى‏توان گفت که مردم به‏دنبال یک زندگانى به‏دور از مخاطره بودند; زیرا خود در عقبه دوم بر «بیعة الحرب‏» (پیمان جنگ) متعهد شدند و گفتند: «فانا ناخذه على مصیبة الاموال و قتل الاشراف.» (34)
کوتاه سخن آنکه اهل یثرب همتى کردند و همواره بر آن بالیدند. جابربن عبدالله مى‏گوید: «رسول الله‏6 ده سال تمام در منازل مکیان و در موسم حج در عکاظ و مجنه ندا در مى‏داد که «کیست مرا پناه دهد و کیست که مرا در ابلاغ رسالتم یارى رساند»، هیچ‏کس اجابتش نمى‏نمود و اگر کسى هم از یمن یا مصر درصدد یارى او بر مى‏آمد، نزدیکانش او را باز مى‏داشتند و مى‏گفتند: از این جوان قریش بپرهیزید، مبادا که شما را بفریبد! ... تا آنکه خداوند ما یثربیان را به‏سوى او فرستاد; پس پناهش دادیم و یاریش نمودیم. مردمان یثرب نزد پیامبر(ص) مى‏رفتند و با شنیدن آیات قرآن، ایمان مى‏آوردند ... . سپس با خود گفتیم: تا کى رسول الله‏6 بى‏پناه و یاور باشد؟ لذا، هفتاد تن از ما به مکه آمدند و در موسم حج، در شعب عقبه با او بیعت نمودند... .» (35)
تاریخ از جفا بر این یاوران رسول خدا(ص) بسیار حکایت‏ها دارد... .
پى‏نوشت‏ها
1- «عقبه‏» گردنه و گذرگاهى صعب‏العبور و سخت‏گذر بر روى کوه است. عقبه مزبور در خارج از مکه، بین مکه و منى، با فاصله دو میل واقع شده است. ر. ک. به: یاقوت حموى، معجم‏البلدان، ج 4، ص 134، بیروت، داراحیاء التراث العربى،1399 ق.
2- به نقل یعقوبى، مورخ مسلمان، اوس و خزرج پسران حارثة‏بن ثعلبه بودند که هر یک اساس قومى شدند و میان این دو قوم جنگ‏هایى پیاپى به وقوع پیوست. ر. ک. به: یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج 2، ص‏37، بیروت، دارصادر، بى‏تا.
3- از آنجا که «بیعت النساء» به ثبت مورخان، یک سال پس از جریان مزبور و در سال دوازدهم بعثت رخ داده است، پس زمان وقوع این جریان همان سال یازدهم بعثت است. ر. ک. به: ابن‏هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقاء، ج 2 ، ص 431 ، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا/ طبرى، تاریخ الطبرى، ج 2 ، ص 494 ، بیروت، عزالدین، بى‏تا/ ذهبى، تاریخ الاسلام، ج 2 ، ص 234 ، بى‏تا، دارالکتاب المصرى و بیروت، دارالکتاب اللبنانى/ ابن‏کثیر، السیرة النبویه، ج 2، ص 178، بیروت، دارالوائد العربى، بى‏تا/ مقریزى، امتاع‏الاسماع، ص‏33 ، مصر، بى‏تا/ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج‏19 ، ص‏23.
4- درباره اینکه پیش از این افراد نیز اشخاص دیگرى از مردمان یثرب، به صورت جداگانه، با اسلام آشنا شده باشند، مباحثى مطرح است، لکن به عنوان یک آشنایى جمعى، شناخت این شش تن اهمیت مى‏یابد، بویژه آنکه با فعالیت ایشان نخستین زمینه‏هاى پذیرش اسلام در یثرب فراهم مى‏آید و اینکه این زمینه توسط نفرات پیشین فراهم شده باشد، مساله‏اى است که فاقد سند تاریخى مى‏باشد.
5- مقریزى، پیشین، ص 32
6- ابن‏هشام، ج 2 ، ص‏429 / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 494 / هاشم معروف حسنى، سیرة‏المصطفى، ص‏229 ، قم، منشورات الرضى، بى‏تا
7- بیهقى، دلائل النبوة، ج‏2، ص‏430 و438، بیروت، دارالکتب العلمیة، بى‏تا
8- محمدباقرمجلسى، پیشین، ج‏19 ، ص 8
9- ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 178 و 180
10- پس از آنکه انصار در عقبه دوم، به «بیعت الحرب‏» معتهد شدند، به دستور پیامبر(ص) دوازده نقیب ( نماینده) از میان خود برگزیدند.
11- به روایت‏ابونعیم، اسعدنخستین‏خزرجى بودکه‏ایمان آوردوبه‏قولى‏دیگر که معاذبن عفراء را جزو همین گروه نخست مى‏شمارد، معاذ و رافع‏بن مالک، پیشترازدیگران‏اسلام‏آوردند. ر.ک.به:ابن‏کثیر،پیشین،ج‏2،ص‏177.
12- ر.ک.به:ابن‏حجرعسقلانى،الاصابة فى‏تمییزالصمابة،ج‏1،ص‏34،بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا/ ابن عبدالبر اندلسى، الاستیعاب فى معرفة‏الاصحاب (درحاشیه‏کتاب‏الاصابة فى‏تمییزالصمابة)،ج‏1،ص‏84.
13- براى شرح احوال این افراد، ر. ک. به: ابن حجر عسقلانى، پیشین/ ابن عبدالبر اندلسى، پیشین.
14- ابن هشام، پیشسین، ج 2 ، ص‏177 / مقریزى، پیشین، ص 32/ محمدباقر مجلسى، ج 5 ، ص 370 و ج‏19 ،23
15- محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 15 ، 370 و ج‏19 ، ص‏23
16- ر. ک. به: یعقوبى، پیشین، ج 2 ، ص‏37 / ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص‏427 / طبرى،پیشین،ج‏1،ص‏493/ ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 175.
17- ابن کثیر، پیشین، ص‏179
18- «بیعت‏» یعنى معاهده و معاقده. ر. ک. به: لسان‏العرب و تاج‏العروس.
19- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص‏433 / ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص 235 / مقریزى، پیشین، ص 34
20- طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 495 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 180
21- ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص‏236
22- در شب سیزدهم ماه ذیحجه از سال سیزدهم بعثت، هفتاد و اندى یثربى در عقبه منى، باردیگر، با پیامبر(ص) بیعت کردند و چون آن بیعت پس از اذن الهى بر قتال مشرکان بود، یثربیان بر اساس آن متعهد شدند که از رسول خدا(ص) همچون فرزندان و خاندان خود دفاع کنند. آن بیعت‏به «بیعت‏الحرب‏» نام یافت. ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 438 و446 و 454 و467 / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 498.
23- تحقیق محمود محمد شاکر بر امتاع الاسماء مقریزى، ص‏33
24- ر. ک. به: ابن عبدالبر اندلسى، پیشین (در حاشیه کتاب الاصابة فى تمییز الصحابة) / طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 495.
25- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص‏437
26 و27- مقریزى، پیشین، ص 34
28- روشن است که این سخن به معناى انکار فضیلت هجرت از مصعب - رضوان‏الله علیه - نیست وتنها نظربه‏اصطلاحات‏تاریخى‏اسلام‏مى‏باشد.
29- چنان که پیشتر اشاره شد، یعقوبى درباره زمان اعزام مصعب نیز مرتکب‏خلطشده، آن‏راپیش‏ازبیعت النساءانگاشته است که درباره زمینه این اشتباه نیز سخن به میان آمد. ر.ک.به: یعقوبى، پیشین، ج 2 ، ص 38.
30- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص 435 / ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص‏237
31- این دسته از مستشرقان در اظهاراتى ناعادلانه، کوشیده‏اند تا هم سیره رسول خدا(ص) را مخدوش نمایند و هم مسلمانان غیر عرب را بر فتوحات اسلامى به خرده‏گیرى وادارند.
32- در این فراز از سخن ایشان دقت‏شود: «فسعى ان یجمعهم الله بک... فندعوهم الى امرک.» ر. ک. به: ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص‏429.
33- طبرى، پیشین، ج 2 ، ص 620 / بیهقى، پیشین، ج 4 ، ص‏53
34- ابن هشام، پیشین، ج 2 ، ص‏446 / ابن کثیر، پیشین، ج 2 ، ص 201
35- ذهبى، پیشین، ج 2 ، ص 241 / ابن کثیر، پیشین، ص 194

تبلیغات