سرمقاله
آرشیو
چکیده
متن
الف) با آغاز سال جدید تحصیلى و با شروع دور جدید مدیریت در حوزه علمیه قم، بجاست که متذکر این نکته شویم که دو کتاب قرآن و نهج البلاغه - که اخ القرآن است - هنوز هم چندان که باید و شاید در متن درس و بحث اساتید و فضلا و طلاب قرار نگرفتهاند و به نحو شایسته و بایسته به تحقیق،تدقیق و تعمیق در محتواى معارف این دو کتاب گرانسنگ پرداخته نمىشود. آیا بدان میزان که در «لا تنقض الیقین بالشک» بحث و فحص مىشود، در معناى «الله الصمد» تعمق و تدبر صورت مىگیرد؟ آیا به همان مقدار که در باب «صحیح و اعم» صرف وقت مىشود، براى درک مفهوم «و اذا الوحوش حشرت» وقت مصروف مىگردد؟! نهج البلاغه نیز همچون قرآن مهجور و تنهاست و جا دارد که براى درک و فهم معارف بلند آن، برنامهریزى دقیق و عمیقى صورت گیرد و طلاب و فضلاى بیشترى به این کتاب ارجمند بپردازند و در اقیانوس بیکرانه آن، غور و خوض نمایند.
بیایید باور کنیم که اگر «قرآن» در میان ما مهجور باشد، حوزه علمیه ما معمور نخواهد شد.
ب) یکى از طرحها و نقشههاى استعمار در کشورهاى اسلامى همواره این بوده و هست که به هرگونه که مىتواند قرآن را از صحنه زندگى فردى و اجتماعى مردم کنار بزند و از نقش و تاثیر مثبت قرآن در رفتار و سلوک مسلمانان بکاهد. آخرین نغمهاى که اینک ساز کردهاند این است که فرهنگ قرآن مانند زبان قرآن، رنگ و صبغه قومیت و عربیت دارد و لذا مخاطب این کتاب، ما انسانهاى قرن بیستم نیستیم، بلکه مخاطب آن اقوام و اعراب بدوى بودهاند که عصر آنان سپرى شده است و هم از اینروست که اینک قرآن دیگر مخاطبى ندارد.
جوانان و به خصوص دانشجویان عزیز ما باید توجه و دقت داشته باشند که اولا: قرآن کتاب هدایتبراى همه انسانها (ناس) است و ثانیا: فرهنگ قرآن، عربیت و عجمیت ندارد و این دو از صفات لغات و واژههاى زبانى هستند و ثالثا: اگر فرهنگ قرآن، فرهنگ عربى بود، امروزه این کتاب مقدس، پرتیراژترین کتاب دنیا نبودو بیش از یک میلیارد مسلمان با ملیتهاى گوناگون، پیرو و مخاطب آن نبودند.
ج) شکر و سپاس خدا را که امروزه در جامعه ما رغبت نونهالان به حفظ قرآن، فراوان است. امید بدان روزى مىبریم که در جامعه ما در کنار حافظان زبان قرآن، محافظان فرهنگ قرآنى نیز فراوان باشند و استوار و محکم از ارزشها و معارف وحیانى این سراج منیر پاسدارى کند و در نقطه نقطه این خاک، عطر گلهاى محمدى و شکوفههاى قرآنى بپراکنند. والسلام
بیایید باور کنیم که اگر «قرآن» در میان ما مهجور باشد، حوزه علمیه ما معمور نخواهد شد.
ب) یکى از طرحها و نقشههاى استعمار در کشورهاى اسلامى همواره این بوده و هست که به هرگونه که مىتواند قرآن را از صحنه زندگى فردى و اجتماعى مردم کنار بزند و از نقش و تاثیر مثبت قرآن در رفتار و سلوک مسلمانان بکاهد. آخرین نغمهاى که اینک ساز کردهاند این است که فرهنگ قرآن مانند زبان قرآن، رنگ و صبغه قومیت و عربیت دارد و لذا مخاطب این کتاب، ما انسانهاى قرن بیستم نیستیم، بلکه مخاطب آن اقوام و اعراب بدوى بودهاند که عصر آنان سپرى شده است و هم از اینروست که اینک قرآن دیگر مخاطبى ندارد.
جوانان و به خصوص دانشجویان عزیز ما باید توجه و دقت داشته باشند که اولا: قرآن کتاب هدایتبراى همه انسانها (ناس) است و ثانیا: فرهنگ قرآن، عربیت و عجمیت ندارد و این دو از صفات لغات و واژههاى زبانى هستند و ثالثا: اگر فرهنگ قرآن، فرهنگ عربى بود، امروزه این کتاب مقدس، پرتیراژترین کتاب دنیا نبودو بیش از یک میلیارد مسلمان با ملیتهاى گوناگون، پیرو و مخاطب آن نبودند.
ج) شکر و سپاس خدا را که امروزه در جامعه ما رغبت نونهالان به حفظ قرآن، فراوان است. امید بدان روزى مىبریم که در جامعه ما در کنار حافظان زبان قرآن، محافظان فرهنگ قرآنى نیز فراوان باشند و استوار و محکم از ارزشها و معارف وحیانى این سراج منیر پاسدارى کند و در نقطه نقطه این خاک، عطر گلهاى محمدى و شکوفههاى قرآنى بپراکنند. والسلام