پژوهشى در زمینه نزول آیه اکمال
آرشیو
چکیده
متن
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکمالاسلام دینا»;(مائده:3)
امروز کافران از دین شما مایوس و ناامید شدند. پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز براى شما دینتان را کامل و نعمتخود را بر شما تمام کردم و براى شما اسلام را بهعنوان دین پسندیدم.
مقدمه
خداى تعالى در آیه سوم از سوره مبارکه مائده، پس از ذکر برخى از محرمات - مانند خون و گوشت تعدادى از حیوانات - بهصورت جملهاى معترضه، از روزى با این ویژگىها یاد مىکند:
1- روز ناامیدى کافران از دین شما مسلمانان;
2- روز برداشته شدن زمینه ترس مسلمانان از کافران;
3- روز کامل شدن دین;
4- روز اتمام نعمت الهى;
5- روزى که خداوند اسلام را به عنوان دین براى مسلمانان پسندید.
با توجه به ویژگىهایى که در آیه کریمه براى این روز بیان شده، روشن مىشود که در این روز، واقعه مهمى اتفاق افتاده که این ویژگىهارابه همراه داشته است. بنابراین، براى مشخص شدن این روز، باید روزهاى مهم تاریخ اسلام را بررسى کنیم تا معلوم شود این ویژگىها و خصوصیات در کدام روز جمع شده است.
از سوى دیگر، باید جهات مقابل این خصوصیات نیز روشن گردد; مانند اینکه:
1- طمع و امید کافران در چه موضوعى بوده که به ناامیدى مبدل شده است؟
2- ترس مسلمانان از کافران در چه زمینهاى بوده که زمینه آن برداشته شده است؟
3- نقصان دین در چه اصلى یا فرضى یا حکمى بوده که در این روز کامل گردیده است؟
4- نعمت الهى چه کمى و کاستى داشته که به اتمام رسیده است؟
5- عدم رضایت پروردگار چه دلیلى داشته که در این روز، رضایت الهى نسبتبه دین اسلام حاصل شده است؟
بهمنظور روشن شدن مصداق این روز مهم (الیوم) و واقعه مهمى که در این روز اتفاق افتاده و خداوند با این عظمت از آن یاد مىکند، ابتدا اجزا و مفردات آیه کریمه و خصوصیاتى که آیه براى این روز بیان کردهاستبررسى مىگردد تا مشخص شود که این روز کدامیک از روزهاى تاریخ حیات پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله اسلام بوده است.
مفردات آیه
«الیوم»: از معانى متعددى که در کتب لغتبراى «یوم» بیان شده، سه معنا مشهورتر و رایجتر است:
1- مدت زمانى که از طلوع فجر تا غروب خورشید را دربر مىگیرد، در مقابل شب;
2- برههاى از زمان یا مطلق زمان (روز یا شب);
3- «حین» یا هنگام.
ابن فارس مىگوید: «الیوم واحد من الایام»; یکى از روزها را یوم گویند.
- در لسانالعرب، ابن منظور چنین گفته است: «الیوم مقداره من طلوع الشمس الى غروبها... و قالوا اناالیوم افعل کذا لایریدون یوما بعینه و لکنهم یریدون الوقت الحاضر»; روز از طلوع خورشید تا غروب است و گاهى مراد زمان حاضر است.
فیومى در المصباح المنیر مىگوید: «اوله من طلوع الفجر الثانى الى غروب الشمس»; ابتداى آن از طلوع فجر دوم تا غروب خورشید است. بهدنبال آن، مىگوید: «الیوم مذکر و جمعه ایام و تایث الجمع اکثر، فیقال ایام مبارکة و شریفة والتذکیر على معنىالحین والزمان. والعرف قد طلق الیوم و یرید الوقت والحین نهارا کان اولیلا...»;
کتاب التحقیق فى کلماتالقرآن براى هر کدام از این سه معنا آیاتى بهعنوان شاهد آورده است:
الف - یوم به معناى روز، در مقابل شب: «قال موعدکم یومالزینة و ان یحشرالناس ضحى»(طه:59); «فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر...»(بقره: 185)
ب - استعمال کلمه یوم در معناى مطلق زمان (روز یا شب) - برههاى از زمان: «قالوا لا طاقة لناالیوم بجالوت و جنوده»(بقره:249)، «لقدنصرکمالله فیمواطنکثیره و یوم حنین...»(توبه: 25)
ج - یوم به معناى حین: «لمسجد اسس على التقوى من اول یوم احق ان تقوم فیه»(توبه: 108)، «و جعل لکم من جلودالانعام بیوتا تستخفونها یوم ظعنکم و یوم اقامتکم...» (نحل:80)
تمامى مفسران الف و لام در کلمه «الیوم» را براى عهد مىدانند. عدهاى به آن تصریح دارند و دیگران از معنا و تفسیرى که بیان کردهاند، به نظر مىرسد که الف و لام را براى عهد گرفتهاند. ابى السعود در تفسیر خود آورده است: «اللام للعهد والمراد به الزمان الحاضر و ما یتصل به من الازمنة الماضیة والآتیة و قیل: یوم نزولها...» (1) ابن حیان اندلسى مىگوید: «الالف واللام للعهد... .» (2)
در نتیجه، معناى «الیوم» امروز یا آن روز است.
در اینکه الف و لام عهد اشاره به چه روزى دارد، دو نظر مطرح شده است:
1- روز معین - یعنى، روز نزول آیه: «قیل: ارید یوم نزولها...» (3)
2- زمان حاضر و زمانهاى نزدیک به آن از گذشته و آینده: «المراد به الزمانالحاضر و ما یتصل به و یدانیه من الازمنة....» (4)
تقدیم «الیوم» و «لکم»
در تمام زبانها، قرار بر این است که در جمله، بخشى یا کلمهاى را که بیشتر مورد نظر گوینده است و اهمیت دارد در ابتداى کلام ذکر مىکنند. در آیه کریمه مزبور، کلمه «الیوم» با توجه به اینکه ظرف است، بر تمامى کلام سبقت گرفته و در ابتداى آیه ذکر شده و این به دلیل عظمتى مىباشد که خداوند براى این روز قایل شده است. مرحوم علامه طباطبائى; چنین بیان کردهاند: «ان التقدیم للدلالة على تفخیم امرالیوم و تعظیم شانه....» (5)
همچنین مقدم شدن کلمه «لکم» جار و مجرور براى اعلان این مطلب است که منفعت و مصالح شما مورد نظر بوده و نیز ایجاد علاقه است نسبتبه آنچه که بعدا ذکر خواهد شد; «تقدم الجار والمجرور للایذان من اول الامر بانالاکمال لمنفعتهم و مصلحتهم کما فى قوله تعالى: الم نشرح لک صدرک.» (6)
در کلمه «علیکم» نیز همین مطلب مورد نظر بوده است و نیز «علیکم» متعلق به «نعمتی» نیست; زیرا معمول مصدر بر آن مقدم نمىشود، هرچند گفتهاند: اگر ظرف باشد اشکالى ندارد. (7)
«یاس»: در مقابل رجا و امیدوارى، به معناى قطع و بریده شدن آرزوها و امیدهاست. ابن فارس در مقائیس اللغة مىگوید: «الیاس قطعالرجاء.»
ابن منظور در لسانالعرب، «یاس» را چنین معنا کرده است: «القنوط و قیل: نقیضالرجاء.»
در قاموسالمحیط چنین آمده است: «الیاس ضدالرجاء او قطع الامل.»
راغب اصفهانى نیز یاس را از بین رفتن آرزوها معنا کرده است.
«خشى»: این واژه به معناى «ترس» است، اما اهل لغت و تفسیر براى خوف و خشیت تفاوتهایى بیان کردهاند. راغب اصفهانى مىگوید: «خشیت ترس آمیخته با تعظیم است و معمولا همراه با علم به چیزىکه از آن مىترسد، مىباشد و به همین دلیل علما بدان منحصر شدهاند:
اقربالموارد از کلیات ابوالبقاء نقل مىکند که خشیت از خوف شدیدتر است.
جزایرى در فروق اللغات از محقق طوسى نقل مىکند که خوف حالتى است در نفس بر اثر انتظار عقاب یا عذاب، ولى خشیتحالتى است که در اثر شعور به عظمتخالق و هیبت آن حاصل مىشود.
مرحوم علامه طباطبائىرحمه الله در المیزان از جمله تفاوتهایى که بین خوف و خشیتبیان مىکند این است که «خشیت» تاثر قلب از روىآوردن شر است، ولى «خوف» تاثر عملى و اقدام به عمل در مقابل هراس درونى مىباشد. بنابراین، خداوند در توصیف انبیاعلیهمالسلام مىفرماید: «ولا یخشون احدا الاالله»، در صورتىکه خوف را در بسیارى از موارد براى انبیاعلیهمالسلام اثبات نموده است: «فاوجس فی نفسه خیفة موسى.» (8)
کتاب التحقیق فى کلماتالقرآن «خشیت» را چنین معنا کرده است:
«هوالمراقبه والوقایة معالخوف بان یراقب اعماله و یتقی نفسه معالخوف والملاحظة.»
آنچه از مجموع این اقوال و گفتارها استفاده مىشود این است که «خشیت» نوع خاصى از ترس و خوف و همراه با ادراک و شعور عظمتخداوند و حالتى درونى است، ولى «خوف» اعم از آن مىباشد. برخى «خوف» را به مرحله عمل و «خشیت» را به مرحله درون و برخى «خشیت» را خوف و عمل (مراقب) مىدانند.
«اکمال» و «اتمام»:
راغب اصفهانى مىگوید: «کمال هر چیزى به حاصل شدن آن غرضى است که در آن وجود دارد و تمام هر چیزى رسیدن آن به حدى است که احتیاج به چیز دیگرى ندارد و در مقابل، ناقص موجودى است که به چیزى خارج از خود احتیاج دارد.»
صاحب کتاب التحقیق فى کلمات القرآن چنین آورده است: غالبا «تمام» در کمیات و «کمال» در کیفیات استعمال مىشود. کمال پس از تمام شدن اجزا محقق مىشود، به این صورت که خصوصیات دیگرى به آن اضافه شود. در نتیجه، کمال پس از تمام است و کمال، در دین و تمام، در نعمتبهکار گرفته شده; چون دین پس از تمام شدنش به احکام و آداب و بیان معارف الهى، خداوند آنرا به ولایت و تعیین خلیفه و جانشین پس از پیامبرصلى الله علیه وآله کامل گردانید تا مرجع مردم در ادامه دین باشند.
در نهایت، باید بگوییم که معناى اکمال و اتمام بهیکدیگر نزدیک است و تفاوتى که براى این دو واژه مىتوان بیان کرد این است که آثارى که براى اشیا وجود دارد بر دو گونه است:
یک قسم آثارى است که با جمع شدن تمام اجزاى اثر حاصل مىگردد، بهگونهاى که اگر یک جزء نباشد ناقص است و اثر بر آن مترتب نمىگردد; مانند روزهاى که اگر تمام روز را پرهیز کنند، صحیح است، ولى اگر به جزئى از آن اخلالى وارد شود باطل مىباشد. بنابراین، در مورد روزه لفظ «تمام» استعمال شدهاست: «ثم اتموا الصیام الى اللیل.»(بقره:187)
نوع دوم آثارى است که بر اجزا مترتب است; یعنى، هر جزئى اثر خود را دارد و اگر همه اجزا جمع شوند، تمام اثر مطلوب حاصل مىگردد. بنابراین، درباره 30 روز از ماه مىفرماید: «و لتکملوا العدة.»(بقره: 185) پس هر روز از روزه اثر خود را دارد، صرف نظر از روز دیگر; مثلا، ساختمان تا زمانىکه قابل سکونت نشود، تمام نیست و ناقص مىباشد، ولى بچه در رحم و جنین در ابتداى تولد تمام است و نقصى ندارد، ولى هنوز کامل نشده است و قابل رشد مىباشد.
«رضى»: به معناى رضایت، خشنودى، پسندیدن و موافق میل و طبع بودن است. البته در موقعى که همراه «لام» استعمال شود، معناى اختیارکردن دارد.
زبیدى در تاج العروس، «رضیتبه و ارتضاه لصحبته» را به معناى اختیارکردن آورده است.
در المصباح المنیر، فیومى مىگوید: «رضیتالشىء و رضیتبه: اخترته.» مفسران نیز درباره کلمه «رضیت له» معناى اختیارکردن را آوردهاند.
آلوسى در روح المعانى گفته که در «رضى» معناى اختیار در نظر گرفته شده و به این دلیل، با «لام» متعدى شده است. (9)
معترضه بودن بخشى از آیه
در آیه3 سوره مبارکه مائده، پس از اینکه خداوند حرام بودن چیزهایى را بیان مىکند و مواردى را استثنا مىنماید، در وسط این کلام - یعنى، بیان موارد حرام و موارد استثنا - کلامى را مىآورد که هیچگونه ارتباط ظاهرى و معنایى با قبل و بعد ندارد: «حرمت علیکم ... و ان تستقسموا با لازلام الیوم ... فمن اضطر...» از ابتداى آیه تا کلمه «بالا زلام» کاملا مربوط به هم و نیز «فمن اضطر» مربوط به احکام صدر آیه است، ولى در بین اینها بخشهایى که با کلمه «الیوم» شروع شده هیچگونه ارتباطى با قبل و بعد آیه ندارد.
شواهد گویایى وجود دارد که این قسمتها ارتباطى با کل آیه و قبل و بعد آن ندارد و کلامى مستقل مىباشد که مطلب مستقلى را بیان مىکند:
1- از نظر معناى کل آیه، اگر این بخش برداشته شود نه تنها ضررى به معناى آیه نمىرسد و اخلالى در مفهوم پیدا نمىشود، بلکه ارتباط فقرات مربوط به هم بهتر نیز خواهد بود. همچنین اگر مجموعه آیاتى را که در این زمینه (حرام بودن گوشت تعدادى از حیوانها) نازل شده در کنار یکدیگر قرار دهیم، کاملا روشن خواهد شد که در سوره مائده این قسمت معترضه مىباشد.
در سورههاى بقره، نحل، انعام و مائده - بهترتیب - آیاتى چنین نازل شده است:
«انما حرم علیکم المیتة والدم و لحمالخنزیر و مااهل بهلغیراللهفمن اضطر غیر باغ...»(بقره:173)
«انما حرم علیکم المیتة والدم و لحمالخنزیر و ما اهللغیراللهبهفمناضطر غیرباغ...»(نحل: 115)
«... الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا اهل لغیرالله به فمن اضطر...»(انعام: 145)
«حرمت علیکم المیتة والدم و لحمالخنزیر و ما اهل لغیرالله به... فمن اضطر فی...» (مائده:3)
در تمام این آیات، که شباهت فراوانى از جهت لفظ و معنا و سیاق با یکدیگر دارند، بلافاصله پس از بیان چیزهایى که حرامند، موارد استثنا (فمن اضطر) آمده، ولى در سوره مائده، بین این دو بخش، قسمتهایى با کلمه «الیوم» آمده که از نظر معنا، هیچگونه ارتباطى به قبل و بعد ندارد. در نتیجه، معلوم مىشود که این قسمت (الیوم) مستقل یا معترضه است.
2- روایات شان نزول و اسباب نزول آیه همگى این بخش از آیه (الیوم) را تنها ذکر کرده و هیچ شان نزولى این قسمت را همراه کل آیه نیاورده است. این نیز دلیل روشنى بر استقلال این قسمت از آیه مىباشد.
طبرى از سدى، وسیوطى و عبدبن حمید از شعبى نقل مىکنند که آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» روز عرفه نازل شده است. (10)
همچنین اهل سنت روایات مشهورى نقل کردهاند که یهود به عمر گفتند: در کتاب شما آیهاى هست که اگر بر ما یهودیان نازل شده بود، ما آن روز را عید قرار مىدادیم و این آیه همان «الیوم اکملت لکم دینکم» مىباشد. (11) روایاتى نیز گریه عمر را هنگام نزول این آیه نقل مىکند. (12)
گذشته از اینها، روایات فراوانى که از طریق فریقین نقل شده، نزول این آیه را روز هیجدهم ماه ذىالحجه - روز غدیر خم و هنگام نصب امیرالمؤمنین على بن ابىطالبعلیهالسلام توسط پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله به جانشینى و خلافتخود - مىداند. (13)
آنچه در این روایات شان نزول کاملا مشهود مىباشد این است که تمامى آنها اشاره به نزول آیه اکمال به صورت آیهاى مستقل دارند و در هیچ شان نزول یا روایتى، این قسمت از آیه همراه با فقرات قبل و بعد ذکر نشده است. اگر ارتباطى ظاهرى یا از نظر معنا، بین فقرات قبل و بعد این آیه بود دستکم، تعدادى از روایات یا شان نزولها به آن اشاره مىکردند. پس باید بپذیریم این قسمت از آیه خود بخشى مستقل مىباشد، هرچند در خلال آیهاى دیگر قرار گرفته است.
3- سومین شاهد بر استقلال این بخش از آیه آن است که مفسران در ابتداى سوره مائده نقل مىکنند که این سوره مدنى است، مگر آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» که در مکه یا در بین راه مکه و مدینه نازل شده است. این خود شاهدى بر مستقل بودن این قسمت از آیه است; زیرا هیچکدام از مفسران و روات در مقام استثنا، کل آیه3 این سوره را از «حرمت علیکم» به عنوان غیر مدنى ذکرنکردهاند و تنهاآیه اکمال (الیوم اکملت) را غیر مدنى دانستهاند.
آلوسى در ابتداى سوره مائده چنین نقل مىکند: «قال ابو جعفربن بشر والشعبى: انها مدینة الا قوله تعالى: «الیوم اکملت لکم دینکم» فانه نزل بمکة.» (14)
4- شاهد دیگر اینکه بسیارى از مفسران، به معترضه بودن این جمله تصریح کرده و جمله «فمناضطر» را از قسمت ابتداى آیه - یعنى «ذلکم فسق» - دانستهاند. در نتیجه، این قسمت از آیه بین این دو بخش معترضه و مستقل مىباشد.
زمحشرى در کشاف، در پاسخ این سؤال که جمله «فمن اضطر» به چه قسمتى ارتباط دارد و به کجا متصل مىباشد، مىگوید: به ذکر محرمات مرتبط است. (15)
آلوسى در روح المعانى مىگوید: جمله «فمن اضطر» متصل بهذکر محرمات بوده و بین آن دو - که به گفته طیبى هفت جمله است - معترضیه مىباشد. (17)
صاحب تفسیر مجمع البیان نیز مىگوید: این قسمت از آیه معترضه مىباشد. (17) سایر مفسران نیز نظیر تعابیر یادشده را در تفسیر خود آوردهاند.
ارتباط و هماهنگى بین دو بخش «الیوم» در آیه از بحثهاى قبل روشن شد که در آیه3 سوره مبارکه مائده دو موضوع به صورت جداگانه و مستقل مطرح شده است:
1- شمارش تعدادى از محرمات که در این بخش از آیه، شباهت کاملى با آیات173 بقره، 145 انعام و 115 نحل دیده مىشود که حکایت از نوعى ارتباط و هماهنگى بین ابتداى آیه و انتهاى آن مىکند، ضمن آنکه معلوم مىدارد بخشهایى که در وسط آیه قرار دارد همراه با کلمه «الیوم» ارتباطى با شمارش محرمات ندارد و آیه مبارکه سوره مائده در شمارش محرمات و شباهت آن به آیات دیگر، نیازى به قسمتهاى وسط آیه ندارد.
2- با کلمه «الیوم» صحبت از روزى شده و خصوصیاتى براى این روز در چندین جمله بیان شده است که هماهنگى کاملى بین این قسمتها از حیث معنا و سیاق دیده مىشود.
مرحوم علامه طباطبائىرحمه الله در مورد ارتباط و هماهنگى این قسمتها مىفرماید:
«ثم ان هاتینالجملتین اعنی قوله "الیوم یئسالذین کفروا من دینکم" و قوله "الیوم اکملت لکم دینکم" متقاربتان مضمونا، مرتبطتان مفهوما بلا ریب لظهور ما بین یاسالکفار من دینالمسلمین و بین اکمالالدین منالارتباط القریب و قبولالمضمونین لان یمتزجا فیترکبا مضمونا واحدا مرتبطة الاجزاء متصل الاطراف بعضها ببعض، مضافا الى ما بینالجملتین منالاتحاد فىالسیاق و یؤید ذلک مانرى انالسلف والخلف من مفسرىالصحابة والتابعین والمتاخرین الى یومنا هذا اخذوا الجملتین متصلتین یتم بعضها بعضا و لیس ذلک الا لانهم فهموا من هاتین الجملتین ذلک و بنوا على نزولهما معا و اجتماعهما من حیث الدلالة على مدلول واحد.»
در نتیجه، معلوم مىشود که در آیه3 سوره مائده از یک سو، دو موضوع کاملا جداگانه مطرح شده و از سوى دیگر، هر قسمت، از جملاتى تشکیل یافته که کاملا با یکدیگر هماهنگ است. دو جمله «الیوم یئس» و «الیوم اکملت» ضمن اینکه با یکدیگر هماهنگ و مرتبط هستند، در ضمن آیه، بهصورت معترضه قرار گرفتهاند، خواه همراه بقیه آیه یکجا نازل شده باشند و یا اینکه این دو بخش، آیه مستقلى بوده، ولى بعدا در بین این آیه قرار گرفته باشند، هر دو صورت شواهدى در آیات دیگر قرآن دارند.
آیات و جملات معترضه در قرآنمفسران در میان آیات و یا جملات بین آیات، بعضى را معترضه مىدانند; مانند:
1- «انه من کیدکن ان کیدکن عظیم یوسف اعرض عن هذا و استغفری لذنبک»(یوسف:29)
2- «انالملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة و کذلک یفعلون»(نحل: 34)
آیاتى که در محل مخصوصى قرار داده شدهاند
- آیه «و اتقوا یوما ترجعون فیه الى الله» به امر جبرئیل، در سوره بقره (آیه 280) بین آیه ربا و دین قرار داده شده است. (18)
- سیوطى به سند خود نقل مىکند که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و دستور داد که این آیه را در این موضع از سوره قرار دهم: «ان الله یامرو بالعدل و الاحسان.» (19)
در پایان این بخش، نتیجه گرفته مىشود که آیه اکمال (آیه3 سوره مائده) یا معترضه استیا آیه مستقلى که به دستور پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله در این موضع خاص قرار گرفته و یا در زمان جمعآورى قرآن توسط افراد دیگر در این محل قرار داده شده است.
در مورد این آیه، نقل شده که هرگاه آیاتى پیامبرصلى الله علیه وآله را به شگفت مىآورد، آنها را در ابتداى سوره قرار مىدادند. (20)
منظور از «الیوم» در آیه کریمه
اکنون بحث در این است که این روز با اهمیت، چه روزى بوده است. جهاتى که اهمیتاین روز را مىرساند، عبارت است از:
1- کلمه «الیوم» در ابتداى کلام قرار گرفته و این اهمیت آن را مىرساند.
2- این روز، روز ناامیدى کافران است.
3- روزى است که ترس مسلمانان از ناحیه کافران برداشته شد.
4- روز اکمال دین و اتمام نعمت است.
5- روزى است که خداوند دین اسلام را براى مسلمانان پسندید.
معناى کلمه «الیوم»
در خصوص لفظ «الیوم» - همراه با الف و لام - چند مطلب بیان شدهاست:
1- معناى لغوى یوم - یعنى، روز - در نظر نیست، بلکه معناى کنایى آن مورد نظر مىباشد; یعنى دوران که مدت زمانى بیشتر از یک روز مىباشد; مثلا، مىگویند: «دیروز جوان بودم، ولى امروز پیر شدهام.» در اینجا، مراد از دیروز و امروز یک روز معین نیست، بلکه دورانى در نظر گرفته شده است.
2- اگر الف و لام را عهد بدانیم و معناى لغوى یوم را درنظر بگیریم، در نتیجه، یکى از این دو معنا از آن مستفاد است:
الف - آن روز;
ب - امروز.
نقد و بررسى
در مورد معناى اول، هرچند ممکن است کلمه «الیوم» در این معنا به کار گرفته شود، ولى این یک معناى مجازى و کنایى براى کلمه به حساب مىآید و در به کارگیرى معانى مجازى و کنایى، حتما باید در کلام شاهد و قرینهاى باشد، وگرنه همان معناى حقیقى کلمه به ذهن مىرسد. در آیه کریمه قرینه و شاهدى که دلیل بر اراده معناى مجازى باشد، وجود ندارد.
اما در مورد معناى دوم، اگر «آن روز» منظور باشد یعنى، یکى از روزهاى گذشته تاریخ اسلام و زندگانى پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله از روز بعثت و ظهور اسلام تا رحلت آن بزرگوار منظور است. روزهاى مهمى که احتمال داده شده کلمه «الیوم» به یکى از آنها اشاره داشته باشد از این قرار است:
1- روز ظهور اسلام و بعثت;
2- روز هجرت از مکه به مدینه;
3- روز تشکیل حکومت;
4- روز فتح مکه;
5- روز نزول و قرائت آیه برائت;
و اگر معناى «الیوم»، «امروز» باشد یعنى، روز نزول آیه. در مورد این روز دو احتمال بیشتر وجود ندارد:
1- روز عرفه در حجةالوداع که بیشتر عامه نقل کردهاند.
2- روز غدیر خم (روز هیجدهم ماه ذىالحجه) در حجةالوداع که علماى شیعه بر این قول اتفاق دارند.
براى تعیین این روز از میان احتمالات دو راه در پیش داریم:
1- بررسى شواهد تاریخى و روایات و شان نزولهایى که ذیل آیه شریفه نقل شده که این بررسى در فصل روایات انجام خواهد شد.
2- بررسى شواهد و قراینى که از متن خود آیه کریمه این روز را معین مىکند.
بررسى شواهد آیه
در بررسى شواهد و قراین موجود در آیه، خصوصیاتى مورد توجه قرار مىگیرد که آیه شریفه براى این روز ذکر کرده است تا معلوم شود که این خصوصیات با چه روزى قابل تطبیق مىباشد. خصوصیاتى که آیه کریمه براى این روز بیان کرده عبارت است از:
1- سد روزنه امید کافران: از ظاهر آیه چنین استفاده مىشود که کافران نسبتبه دین اسلام و از میان برداشتن آن امید و طمعى داشتند که خداوند مىفرماید: در این روز، طمع و امید کافران به یاس و ناامیدى مبدل شد. بنابراین، باید دید آنچه که مایه طمع و امید کافران بوده چه چیزى بوده که با تغییر آن، این امید به ناامیدى مبدل گردیده است.
2- بیان حکم: پساز بیان طمع و امید کافران در دین اسلام، باید روشن شود که در این روز، چه حکمى از طرف خداوند نازل شد که موجب ناامیدى و یاس کافران گردید.
3- برداشته شدن زمینه ترس: ابتدا باید روشن شود که علت ترس مسلمانان از کافران چه بوده که خداوند مىفرماید: با حکمى که امروز نازل شد و اتفاقى که به وقوع پیوست، زمینه ترس شما از کافران برداشته شد و در نتیجه دیگر از آنها نترسید، ولى با اینهمه، از من بترسید. که خود ترس از خداوند نکته مهمى در بر دارد.
4- اکمال دین: با توجه به این نکته که احکام دین اسلام در زمانى نزدیک به بیستسال به تدریج، نازل و براى مردم بیان مىشد و هر روز حکم جدیدى بیان مىگردید و این جریان تا روزهاى آخر عمر پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله ادامه داشت و حتى پس از نزول این آیه، آیات و احکامى نازل شد، حال باید معلوم شود که در این روز چه حکمى از احکام دین نازل شده که خداوند مىفرماید: من امروز دین شما را برایتان کامل کردم.
5- اتمام نعمت: با توجه به اینکه تمام مردم در همه لحظات غرق در نعمتهاى الهى هستند، در این روز، خداوند چه نعمتى به مردم و مسلمانان عنایت کرده که مىفرماید: امروز نعمتخودم را بر شما تمام کردم و نیز در این خصوص، اصل معنا و واقعیت نعمت چیست؟
6- رضایتالهى: درنهایت، چه حکمى به احکام دین در این روز اضافه شد که موجب رضایتخداوند نسبتبه دین اسلام گردید و آیا تا آن روز دین مرضى خداوند نبود؟
اکنون به بررسى موارد یادشده مىپردازیم تا درپرتو آن، مصداق آن روز مهم و باعظمت روشن شود.
روزنه امید کافران
کافران و مشرکان از ابتداى ظهور اسلام به نوعى، امیدوار بودند که شریعت اسلام استوار و پابرجا نگردد و مصمم بودند که از همان ابتدا، این حرکت را در نطفه خفه کنند، ولى با پیشرفت این حرکت و استقرار دین اسلام در قلوب مؤمنان، کافران احساس خطر زیادترى کردند و به مقابله جدى پرداختند. ابتدا تلاش مىکردند در اراده شخص پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله سستى ایجاد کنند، ولى تلاش آنها بىاثر ماند. راه دیگرى را در پیش گرفتند و آن اذیت و آزار مسلمانان بود; سعى مىکردند با اذیت و شکنجه مسلمانان مانع از پیشرفت دین اسلام شوند.
ولى هر چه کافران به این حیلهها و دسیسهها روى آوردند، نتوانستند مانع این حرکتشوند و سرانجام، دین اسلام به صورت یک حکومت و دین رسمى در مدینه منوره استقرار کامل یافت و پس از جنگهاى فراوان، روزنههاى امید کافران - یکى پس از دیگرى - بسته شد و امیدها به ناامیدى گرایید. اما با اینهمه، هنوز تمامى امید کافران از دست رفته نبود، آنها امیدوار بودند که روزى پشتیبان اصلى این حرکت و سرپرست و رهبر این دین از میان برود. با توجه به اینکه آن حضرت فرزند پسرى هم نداشتند، پیشبینى مىکردند که این حرکت و دین الهى بدون سرپرست و نگهبان باقى بماند و این همان روزى بود که کافران انتظار آن را مىکشیدند و به عنوان روزنه امید، به آن دل بسته بودند. آنان گمان مىکردند حکومت اسلامى مانند دیگر حکومتها و سلطنتها با از دنیا رفتن رهبر آن، رو به زوال و سستى مىرود و این فرصت مناسبى براى کافران خواهد بود.آیاتى از قرآن - ازجمله سوره مبارکه کوثر - به همین امید کافران اشاره مىکند.
ناامیدى کافران
خداوند در ابتداى آیه مىفرماید: «امروز کافران ناامید شدند.» حال سؤال این است که علت ناامیدى کافران در این روز چه بود؟
عدهاى علتیاس کافران را بیان احکامى مىدانند که در قسمتهاى نخستین آیه بیان شده است. اما جاى این سؤال وجود دارد که آیا بیان تعداد محدودى از محرمات که در قسمتهاى قبلى آیه ذکر شده، چنان اهمیتى دارد که مىتواند موجب یاس و ناامیدى کافران از دین اسلام گردد؟ بهخصوص اینکه بیان این موارد خصوصیتى براى این روز به شمار نمىآید; زیرا بیان همین امور در آیاتى که قبلا نازل شده بود، آمده است; مانند: آیات173 بقره، 145 انعام و 115 نحل که همگى پیش از آیات سوره مائده نازل شده است. آیا کافران با نزول احکامى مانند نماز، روزه، حج، جهاد و امثال آن، که اهمیتبیشترى دارند، از دین اسلام ناامید نشدند، ولى با بیان حرمت استفاده از گوشت مردار و مانند آن از دین اسلام ناامید شدند؟
گروهى از مفسران اجتماع مسلمانان در روز عرفه در حجةالوداع سال دهم هجرى و کامل شدن مراسم حج و پاک شدن خانه خدا از مشرکان را علت ناامیدى کافران مىدانند. اما در پاسخ به این عده باید گفت: ابتدا باید روشن شود که منظور از کافران کدام گروه از آنها مىباشد. اگر مراد ناامیدى کافران قریش باشد، آنها روز فتح مکه در سال هشتم هجرى ناامید شدند و این جریان دو سال پیش از حجةالوداع مىباشد و با روز عرفه ارتباطى ندارد. و اگر کافران و مشرکان عرب منظور باشد، آنها نیز روز نزول آیه برائت، در سال نهم هجرى، از دین اسلام ناامید شدند و این جریان نیز یکسال پیش از حجةالوداع بوده و با روز عرفه ارتباطى ندارد. در نهایت، اگر مراد تمامى کافران و مشرکان باشد - که شامل یهود، نصارى، مجوس و غیر آنها بشود - ظاهر اطلاق «الذین کفروا» همین شمول را مىرساند، با توجه به اینکه در آن زمان، هنوز قدرت و شوکت اسلام به خارج از جزیرةالعرب نرسیده بود. در نتیجه، مىتوان گفت: تمامى کافران هنوز از غلبه و سیطره بر مسلمانان یا محو دین ناامید نبودند.
پس چنین نتیجه مىگیریم که روز عرفه جریان فوقالعادهاى روى نداده که علتیاس و ناامیدى تمامى کافران شود و اگر تاریخ اسلام را تا روز عرفه مرور کنیم، مىبینیم یکى از روزهایى که ممکن است روز ناامیدى کافران باشد، روز فتح مکه یا نزول آیه برائت است. اما اتفاق مهمى که در ماههاى آخر عمر پربرکت پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله و در جریان حجةالوداع سال دهم هجرى روى داد و روزنه امید و نقطه مرکزى آمال و آرزوهاى کافران و مشرکان عالم را نسبتبه دین مقدس اسلام هدف گرفت و امیدها و آرزوهاى چندین ساله آنها را به یاس و ناامیدى کشانید، ماجراى روز هیجدهم ماه ذىالحجه در غدیر خم - یعنى، نصب امیرالمؤمنین علىبن ابىطالبعلیهالسلام به جانشینى و خلافت پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله به امر الهى - بود که این حکم و روىداد تاریخى همان بود که روزنه آمال کافران را از میان برد. روزى را که انتظار مىکشیدند آن حضرت از دنیا برود و دین اسلام و مسلمانان بدون سرپرستبمانند، برایشان پیشنیاورد; زیرا در این روز، سرپرستى و ولایت نوعى ائمه اطهارعلیهمالسلام به مردم عالم اعلان گردید و به کافران جهان اعلام شد که فکر روز رحلت پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله و دل بستن به آن روز را از سر خود بیرون کنند.
برداشته شدن زمینه ترس
بهدنبال این، خداوند مىفرماید: «پس دیگر از کافران نترسید.» با این حکم، موضوع ترس شما از کافران از میان برداشته شد، ولى در عین حال، از من بترسید.
در باره این قسمت از آیه، به چند نکته اشاره مىکنیم:
1- فاء در «فلاتخشوهم» تفریع و نتیجهگیرى از کلام قبل است; یعنى، بهواسطه این حکم، امروز کافران ناامید شدند و در نتیجه، زمینه و موضوع ترس شما از آنها نیز برداشته شد. پس دیگر از آنها نترسید، بلکه از من بترسید. (21) همچنین از فاء تفریع معلوم مىشود که مسلمانان تا آن روز از کافران دلهره و ترس داشتند.
2- امر به نترسیدن از کافران و ترس از خداوند در این آیه، امرى ارشادى و بیان واقعیتخارجى است، در مقابل امر مولوى که وظیفه و تکلیف به وجود مىآورد; زیرا نترسیدن از کافران و ترس از خداوند همیشه لازم و واجب است، ولى در این مورد، اتفاقى روى داده که در خارج و واقعیت، زمینه ترس از کافران برداشته شده و موردى براى ترس نمانده است، مگر ترس از خداوند. (22)
3- نکته دیگرى که در این قسمتباید بررسى شود، علت ترس مسلمانان از کافران است که چرامسلمانان ازکافرانمىترسیدند، همانگونه که اشاره شد، از فاء تفریع چنین نتیجهگیرى مىشود که تا آنروز، زمینه ترس مسلمانان از کافران موجود بوده است.
در ابتدا، توجه بهاین نکته اهمیت دارد که نقش سرنوشتساز شخصنبىاکرمصلى الله علیه وآله،رهبرى ایشان و ابهت و آثار معنوى آن وجود پربرکت و هول و هراسى که خداوند از وجود ایشان در دل دشمنان نهاده بود، آثار غیر قابل انکارى در قدرت و قوت اسلام و مسلمانان گذارده بود و این نکتهاى بود که هم مسلمانان به آن توجه داشتند و هم کافران.
در نتیجه، آنچه علت دلهره و ترس مسلمانانبودازدستدادن چنین رهبرى مقتدر با آن همه آثار وجودى بود; زیرا در قرآن آمدهاست که «انک میت و انهم میتون.» و ترس مسلمانان از چنین روزى بود که نمىدانستند چه خواهد شد و کافران نیز انتظار همین روز را مىکشیدند و به آن امید بسته بودند.
4- از بحثهاى پیشین، این مطلب روشن شد که چرا و چگونه زمینه ترس مسلمانان از کافران برداشته شد. اما باید در نظر داشت که این کار عظیم روز هیجدهم ماه ذىالحجه سال دهم هجرى، در حجةالوداع، در غدیر خم انجام گرفت که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: «من کنت مولاه فهذا على مولاه.»
در این روز، امیرالمؤمنین، علىابن ابىطالبعلیهالسلام، توسط پیامبر گرامى اسلام، حضرت محمدبن عبداللهصلى الله علیه وآله، و به امر الهى، به خلافت و ولایتبرمسلمانان نصب شدند و این نور امیدى در دل مؤمنان تابانید، زمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد.
5- این ماجرا مربوط به غدیر بود کهزمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد، ولى بهدنبال آن، خداوند مىفرماید: «واخشون.» با وجود آنکه زمینه ترس از کافران برداشته شده، اما زمینه ترس دیگرى هنوز باقى است: از کافران نهراسید، از جانب آنها خطرى نیست، ولى از من بترسید و راه اتفاق در پیش گیرید، از ولى امر تعیین شده اطاعت و حمایت کنید، از منافقان بترسید که نگذارند این مقام ولایت در محل خود قرار گیرد. نکته بسیار دقیق و ظریفى در این کلام نهفته است.
اکمال دین
در این روز - عرفه یا غدیر - چه حکمى از احکام الهى یا فرایض دینى بر مسلمانان ابلاغ شد و چه روى داد مهم تاریخى بهوقوع پیوست که خداوند این روز را روز اکمال دین مىنامد؟ تعدادى از مفسران عامه با توجه به قسمتهاى قبلى آیه گفتهاند: علت اکمال دین در این روز بیان احکامى است که در ابتداى آیه ذکر شده; زیرا با نزول این آیه، بیان احکام کامل شد و حکمى دیگر باقى نماند که بعدا نازل شود و در این روز، باب تشریع احکام مسدود گردید و این اکمال دین است. (23)
در پاسخ به این نظریه، اولا، قبلا بیان شد که این قسمت از آیه در وسط آیه3 مائده از نظر معنا ارتباطى با قبل و بعد ندارد و کلامى مستقل یا معترضه مىباشد.
ثانیا، در این نظریه گفته شد که روز عرفه یا روز نزول این آیه باب تشریع احکام مسدود گردید، در صورتىکه بیشتر اهل تحقیق بر این عقیدهاند که نزول احکام تا روزهاى آخر عمر پیامبرصلى الله علیه وآله ادامه داشته است. طبرى مىگوید: در اینکه احکام در این روز کامل شده باشد اختلاف است، بلکه روزهاى آخر عمر آن حضرت بیشتر وحى نازل مىشد و آخرین آیاتى که نازل شد آیه کلاله و ربا مىباشد که صحیح بخارى از عمر نقل مىکند. (24)
با توجه به نزول تدریجى احکام و نزول مسائل مهمى مانند نماز، روزه، حج و جهاد، آیا ممکن است تحریم امورى مثل مردار و خون و گوشتخوک موجب اکمال دین گردد و علتیاس کافران باشد، در صورتىکه تحریم این موارد در آیاتى که نزولا مقدم بر این آیه بودهاند، بیان شده بوده است؟!
ادامه دارد.
پىنوشتها
1- ابىالسعود، تفسیر ابى السعود، ج3، ص6
2-ابنحیان اندلسى، تفسیر بحرالمحیط، ج3، ص425
3-4- محمودبن عمر زمخشرى، تفسیر کشاف، ج 1، ص 605; ص 604
5- سیدمحمدحسین طباطبایى،المیزان،ج 5، ص177
6-7- ابن السعود، همان، ج3، ص7 / محمودبن عبدالله آلوسى، روح المعانى، ج6، ص 60
8-سیدمحمدحسینطباطبائى،همان،ج5،ص343
9- محمود بن عبدالله، همان
10- محمدبن جریر طبرى، تفسیر طبرى، ج6، ص5 / جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، ج3، ص17
11- محمدبن جریر طبرى، همان، ص 52
12-13- جلالالدین سیوطى، همان، ص 18، ج3، ص19
14-محمودبنعمرعبداللهآلوسى،همان،ج6،ص1
15- محمود بن عمر زمخشرى، همان، ج 1، ص 605
16- هفت جمله مزبور اشاره به ابتداى «الیوم یئس» تا «رضیت لکم الاسلام» مىباشد. محمودبن عبدالله آلوسى، همان، ص 61
17- فضلبن حسن طبرسى، مجمع البیان، ج 2، (رحلى)، ص159
18- جلال الدین سیوطى، همان، ج 1، ص 190
19- البته به نظر مىرسد که جمع قرآن به صورت کامل - آیهها و سورهها - همگى در زمان حیات پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله بوده و پس از ایشان کسى دستى در قرآن نبرده باشد.
20- جلالالدین سیوطى، همان، ج3، ص17
21- «و هو متفرع عن الیاس» محمودبن عبدالله آلوسى، همان، ج6، ص 60
22-«فالنهى ارشادى، لامولوى» سیدمحمد حسین طباطبائى، همان، ج 5، ص177
23- «اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام»(محمود زمخشرى، همان، ج 1، ص 605); «عن ابن عباس والسدى: اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی» (محمودبن عبدالله آلوسى، همان، ج6، ص 61)
24- «فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم لا ... ولا یدفع ذو علم ان الوحى لم ینقطع عن رسولالله صلى الله علیه وآله الى ان قبض بل کان الوحى قبل وفاته اکثر ما کان تتابعا... (فضلبن حسن طبرسى، همان، ج6، ص 52)
امروز کافران از دین شما مایوس و ناامید شدند. پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز براى شما دینتان را کامل و نعمتخود را بر شما تمام کردم و براى شما اسلام را بهعنوان دین پسندیدم.
مقدمه
خداى تعالى در آیه سوم از سوره مبارکه مائده، پس از ذکر برخى از محرمات - مانند خون و گوشت تعدادى از حیوانات - بهصورت جملهاى معترضه، از روزى با این ویژگىها یاد مىکند:
1- روز ناامیدى کافران از دین شما مسلمانان;
2- روز برداشته شدن زمینه ترس مسلمانان از کافران;
3- روز کامل شدن دین;
4- روز اتمام نعمت الهى;
5- روزى که خداوند اسلام را به عنوان دین براى مسلمانان پسندید.
با توجه به ویژگىهایى که در آیه کریمه براى این روز بیان شده، روشن مىشود که در این روز، واقعه مهمى اتفاق افتاده که این ویژگىهارابه همراه داشته است. بنابراین، براى مشخص شدن این روز، باید روزهاى مهم تاریخ اسلام را بررسى کنیم تا معلوم شود این ویژگىها و خصوصیات در کدام روز جمع شده است.
از سوى دیگر، باید جهات مقابل این خصوصیات نیز روشن گردد; مانند اینکه:
1- طمع و امید کافران در چه موضوعى بوده که به ناامیدى مبدل شده است؟
2- ترس مسلمانان از کافران در چه زمینهاى بوده که زمینه آن برداشته شده است؟
3- نقصان دین در چه اصلى یا فرضى یا حکمى بوده که در این روز کامل گردیده است؟
4- نعمت الهى چه کمى و کاستى داشته که به اتمام رسیده است؟
5- عدم رضایت پروردگار چه دلیلى داشته که در این روز، رضایت الهى نسبتبه دین اسلام حاصل شده است؟
بهمنظور روشن شدن مصداق این روز مهم (الیوم) و واقعه مهمى که در این روز اتفاق افتاده و خداوند با این عظمت از آن یاد مىکند، ابتدا اجزا و مفردات آیه کریمه و خصوصیاتى که آیه براى این روز بیان کردهاستبررسى مىگردد تا مشخص شود که این روز کدامیک از روزهاى تاریخ حیات پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله اسلام بوده است.
مفردات آیه
«الیوم»: از معانى متعددى که در کتب لغتبراى «یوم» بیان شده، سه معنا مشهورتر و رایجتر است:
1- مدت زمانى که از طلوع فجر تا غروب خورشید را دربر مىگیرد، در مقابل شب;
2- برههاى از زمان یا مطلق زمان (روز یا شب);
3- «حین» یا هنگام.
ابن فارس مىگوید: «الیوم واحد من الایام»; یکى از روزها را یوم گویند.
- در لسانالعرب، ابن منظور چنین گفته است: «الیوم مقداره من طلوع الشمس الى غروبها... و قالوا اناالیوم افعل کذا لایریدون یوما بعینه و لکنهم یریدون الوقت الحاضر»; روز از طلوع خورشید تا غروب است و گاهى مراد زمان حاضر است.
فیومى در المصباح المنیر مىگوید: «اوله من طلوع الفجر الثانى الى غروب الشمس»; ابتداى آن از طلوع فجر دوم تا غروب خورشید است. بهدنبال آن، مىگوید: «الیوم مذکر و جمعه ایام و تایث الجمع اکثر، فیقال ایام مبارکة و شریفة والتذکیر على معنىالحین والزمان. والعرف قد طلق الیوم و یرید الوقت والحین نهارا کان اولیلا...»;
کتاب التحقیق فى کلماتالقرآن براى هر کدام از این سه معنا آیاتى بهعنوان شاهد آورده است:
الف - یوم به معناى روز، در مقابل شب: «قال موعدکم یومالزینة و ان یحشرالناس ضحى»(طه:59); «فمن کان منکم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر...»(بقره: 185)
ب - استعمال کلمه یوم در معناى مطلق زمان (روز یا شب) - برههاى از زمان: «قالوا لا طاقة لناالیوم بجالوت و جنوده»(بقره:249)، «لقدنصرکمالله فیمواطنکثیره و یوم حنین...»(توبه: 25)
ج - یوم به معناى حین: «لمسجد اسس على التقوى من اول یوم احق ان تقوم فیه»(توبه: 108)، «و جعل لکم من جلودالانعام بیوتا تستخفونها یوم ظعنکم و یوم اقامتکم...» (نحل:80)
تمامى مفسران الف و لام در کلمه «الیوم» را براى عهد مىدانند. عدهاى به آن تصریح دارند و دیگران از معنا و تفسیرى که بیان کردهاند، به نظر مىرسد که الف و لام را براى عهد گرفتهاند. ابى السعود در تفسیر خود آورده است: «اللام للعهد والمراد به الزمان الحاضر و ما یتصل به من الازمنة الماضیة والآتیة و قیل: یوم نزولها...» (1) ابن حیان اندلسى مىگوید: «الالف واللام للعهد... .» (2)
در نتیجه، معناى «الیوم» امروز یا آن روز است.
در اینکه الف و لام عهد اشاره به چه روزى دارد، دو نظر مطرح شده است:
1- روز معین - یعنى، روز نزول آیه: «قیل: ارید یوم نزولها...» (3)
2- زمان حاضر و زمانهاى نزدیک به آن از گذشته و آینده: «المراد به الزمانالحاضر و ما یتصل به و یدانیه من الازمنة....» (4)
تقدیم «الیوم» و «لکم»
در تمام زبانها، قرار بر این است که در جمله، بخشى یا کلمهاى را که بیشتر مورد نظر گوینده است و اهمیت دارد در ابتداى کلام ذکر مىکنند. در آیه کریمه مزبور، کلمه «الیوم» با توجه به اینکه ظرف است، بر تمامى کلام سبقت گرفته و در ابتداى آیه ذکر شده و این به دلیل عظمتى مىباشد که خداوند براى این روز قایل شده است. مرحوم علامه طباطبائى; چنین بیان کردهاند: «ان التقدیم للدلالة على تفخیم امرالیوم و تعظیم شانه....» (5)
همچنین مقدم شدن کلمه «لکم» جار و مجرور براى اعلان این مطلب است که منفعت و مصالح شما مورد نظر بوده و نیز ایجاد علاقه است نسبتبه آنچه که بعدا ذکر خواهد شد; «تقدم الجار والمجرور للایذان من اول الامر بانالاکمال لمنفعتهم و مصلحتهم کما فى قوله تعالى: الم نشرح لک صدرک.» (6)
در کلمه «علیکم» نیز همین مطلب مورد نظر بوده است و نیز «علیکم» متعلق به «نعمتی» نیست; زیرا معمول مصدر بر آن مقدم نمىشود، هرچند گفتهاند: اگر ظرف باشد اشکالى ندارد. (7)
«یاس»: در مقابل رجا و امیدوارى، به معناى قطع و بریده شدن آرزوها و امیدهاست. ابن فارس در مقائیس اللغة مىگوید: «الیاس قطعالرجاء.»
ابن منظور در لسانالعرب، «یاس» را چنین معنا کرده است: «القنوط و قیل: نقیضالرجاء.»
در قاموسالمحیط چنین آمده است: «الیاس ضدالرجاء او قطع الامل.»
راغب اصفهانى نیز یاس را از بین رفتن آرزوها معنا کرده است.
«خشى»: این واژه به معناى «ترس» است، اما اهل لغت و تفسیر براى خوف و خشیت تفاوتهایى بیان کردهاند. راغب اصفهانى مىگوید: «خشیت ترس آمیخته با تعظیم است و معمولا همراه با علم به چیزىکه از آن مىترسد، مىباشد و به همین دلیل علما بدان منحصر شدهاند:
اقربالموارد از کلیات ابوالبقاء نقل مىکند که خشیت از خوف شدیدتر است.
جزایرى در فروق اللغات از محقق طوسى نقل مىکند که خوف حالتى است در نفس بر اثر انتظار عقاب یا عذاب، ولى خشیتحالتى است که در اثر شعور به عظمتخالق و هیبت آن حاصل مىشود.
مرحوم علامه طباطبائىرحمه الله در المیزان از جمله تفاوتهایى که بین خوف و خشیتبیان مىکند این است که «خشیت» تاثر قلب از روىآوردن شر است، ولى «خوف» تاثر عملى و اقدام به عمل در مقابل هراس درونى مىباشد. بنابراین، خداوند در توصیف انبیاعلیهمالسلام مىفرماید: «ولا یخشون احدا الاالله»، در صورتىکه خوف را در بسیارى از موارد براى انبیاعلیهمالسلام اثبات نموده است: «فاوجس فی نفسه خیفة موسى.» (8)
کتاب التحقیق فى کلماتالقرآن «خشیت» را چنین معنا کرده است:
«هوالمراقبه والوقایة معالخوف بان یراقب اعماله و یتقی نفسه معالخوف والملاحظة.»
آنچه از مجموع این اقوال و گفتارها استفاده مىشود این است که «خشیت» نوع خاصى از ترس و خوف و همراه با ادراک و شعور عظمتخداوند و حالتى درونى است، ولى «خوف» اعم از آن مىباشد. برخى «خوف» را به مرحله عمل و «خشیت» را به مرحله درون و برخى «خشیت» را خوف و عمل (مراقب) مىدانند.
«اکمال» و «اتمام»:
راغب اصفهانى مىگوید: «کمال هر چیزى به حاصل شدن آن غرضى است که در آن وجود دارد و تمام هر چیزى رسیدن آن به حدى است که احتیاج به چیز دیگرى ندارد و در مقابل، ناقص موجودى است که به چیزى خارج از خود احتیاج دارد.»
صاحب کتاب التحقیق فى کلمات القرآن چنین آورده است: غالبا «تمام» در کمیات و «کمال» در کیفیات استعمال مىشود. کمال پس از تمام شدن اجزا محقق مىشود، به این صورت که خصوصیات دیگرى به آن اضافه شود. در نتیجه، کمال پس از تمام است و کمال، در دین و تمام، در نعمتبهکار گرفته شده; چون دین پس از تمام شدنش به احکام و آداب و بیان معارف الهى، خداوند آنرا به ولایت و تعیین خلیفه و جانشین پس از پیامبرصلى الله علیه وآله کامل گردانید تا مرجع مردم در ادامه دین باشند.
در نهایت، باید بگوییم که معناى اکمال و اتمام بهیکدیگر نزدیک است و تفاوتى که براى این دو واژه مىتوان بیان کرد این است که آثارى که براى اشیا وجود دارد بر دو گونه است:
یک قسم آثارى است که با جمع شدن تمام اجزاى اثر حاصل مىگردد، بهگونهاى که اگر یک جزء نباشد ناقص است و اثر بر آن مترتب نمىگردد; مانند روزهاى که اگر تمام روز را پرهیز کنند، صحیح است، ولى اگر به جزئى از آن اخلالى وارد شود باطل مىباشد. بنابراین، در مورد روزه لفظ «تمام» استعمال شدهاست: «ثم اتموا الصیام الى اللیل.»(بقره:187)
نوع دوم آثارى است که بر اجزا مترتب است; یعنى، هر جزئى اثر خود را دارد و اگر همه اجزا جمع شوند، تمام اثر مطلوب حاصل مىگردد. بنابراین، درباره 30 روز از ماه مىفرماید: «و لتکملوا العدة.»(بقره: 185) پس هر روز از روزه اثر خود را دارد، صرف نظر از روز دیگر; مثلا، ساختمان تا زمانىکه قابل سکونت نشود، تمام نیست و ناقص مىباشد، ولى بچه در رحم و جنین در ابتداى تولد تمام است و نقصى ندارد، ولى هنوز کامل نشده است و قابل رشد مىباشد.
«رضى»: به معناى رضایت، خشنودى، پسندیدن و موافق میل و طبع بودن است. البته در موقعى که همراه «لام» استعمال شود، معناى اختیارکردن دارد.
زبیدى در تاج العروس، «رضیتبه و ارتضاه لصحبته» را به معناى اختیارکردن آورده است.
در المصباح المنیر، فیومى مىگوید: «رضیتالشىء و رضیتبه: اخترته.» مفسران نیز درباره کلمه «رضیت له» معناى اختیارکردن را آوردهاند.
آلوسى در روح المعانى گفته که در «رضى» معناى اختیار در نظر گرفته شده و به این دلیل، با «لام» متعدى شده است. (9)
معترضه بودن بخشى از آیه
در آیه3 سوره مبارکه مائده، پس از اینکه خداوند حرام بودن چیزهایى را بیان مىکند و مواردى را استثنا مىنماید، در وسط این کلام - یعنى، بیان موارد حرام و موارد استثنا - کلامى را مىآورد که هیچگونه ارتباط ظاهرى و معنایى با قبل و بعد ندارد: «حرمت علیکم ... و ان تستقسموا با لازلام الیوم ... فمن اضطر...» از ابتداى آیه تا کلمه «بالا زلام» کاملا مربوط به هم و نیز «فمن اضطر» مربوط به احکام صدر آیه است، ولى در بین اینها بخشهایى که با کلمه «الیوم» شروع شده هیچگونه ارتباطى با قبل و بعد آیه ندارد.
شواهد گویایى وجود دارد که این قسمتها ارتباطى با کل آیه و قبل و بعد آن ندارد و کلامى مستقل مىباشد که مطلب مستقلى را بیان مىکند:
1- از نظر معناى کل آیه، اگر این بخش برداشته شود نه تنها ضررى به معناى آیه نمىرسد و اخلالى در مفهوم پیدا نمىشود، بلکه ارتباط فقرات مربوط به هم بهتر نیز خواهد بود. همچنین اگر مجموعه آیاتى را که در این زمینه (حرام بودن گوشت تعدادى از حیوانها) نازل شده در کنار یکدیگر قرار دهیم، کاملا روشن خواهد شد که در سوره مائده این قسمت معترضه مىباشد.
در سورههاى بقره، نحل، انعام و مائده - بهترتیب - آیاتى چنین نازل شده است:
«انما حرم علیکم المیتة والدم و لحمالخنزیر و مااهل بهلغیراللهفمن اضطر غیر باغ...»(بقره:173)
«انما حرم علیکم المیتة والدم و لحمالخنزیر و ما اهللغیراللهبهفمناضطر غیرباغ...»(نحل: 115)
«... الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا اهل لغیرالله به فمن اضطر...»(انعام: 145)
«حرمت علیکم المیتة والدم و لحمالخنزیر و ما اهل لغیرالله به... فمن اضطر فی...» (مائده:3)
در تمام این آیات، که شباهت فراوانى از جهت لفظ و معنا و سیاق با یکدیگر دارند، بلافاصله پس از بیان چیزهایى که حرامند، موارد استثنا (فمن اضطر) آمده، ولى در سوره مائده، بین این دو بخش، قسمتهایى با کلمه «الیوم» آمده که از نظر معنا، هیچگونه ارتباطى به قبل و بعد ندارد. در نتیجه، معلوم مىشود که این قسمت (الیوم) مستقل یا معترضه است.
2- روایات شان نزول و اسباب نزول آیه همگى این بخش از آیه (الیوم) را تنها ذکر کرده و هیچ شان نزولى این قسمت را همراه کل آیه نیاورده است. این نیز دلیل روشنى بر استقلال این قسمت از آیه مىباشد.
طبرى از سدى، وسیوطى و عبدبن حمید از شعبى نقل مىکنند که آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» روز عرفه نازل شده است. (10)
همچنین اهل سنت روایات مشهورى نقل کردهاند که یهود به عمر گفتند: در کتاب شما آیهاى هست که اگر بر ما یهودیان نازل شده بود، ما آن روز را عید قرار مىدادیم و این آیه همان «الیوم اکملت لکم دینکم» مىباشد. (11) روایاتى نیز گریه عمر را هنگام نزول این آیه نقل مىکند. (12)
گذشته از اینها، روایات فراوانى که از طریق فریقین نقل شده، نزول این آیه را روز هیجدهم ماه ذىالحجه - روز غدیر خم و هنگام نصب امیرالمؤمنین على بن ابىطالبعلیهالسلام توسط پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله به جانشینى و خلافتخود - مىداند. (13)
آنچه در این روایات شان نزول کاملا مشهود مىباشد این است که تمامى آنها اشاره به نزول آیه اکمال به صورت آیهاى مستقل دارند و در هیچ شان نزول یا روایتى، این قسمت از آیه همراه با فقرات قبل و بعد ذکر نشده است. اگر ارتباطى ظاهرى یا از نظر معنا، بین فقرات قبل و بعد این آیه بود دستکم، تعدادى از روایات یا شان نزولها به آن اشاره مىکردند. پس باید بپذیریم این قسمت از آیه خود بخشى مستقل مىباشد، هرچند در خلال آیهاى دیگر قرار گرفته است.
3- سومین شاهد بر استقلال این بخش از آیه آن است که مفسران در ابتداى سوره مائده نقل مىکنند که این سوره مدنى است، مگر آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» که در مکه یا در بین راه مکه و مدینه نازل شده است. این خود شاهدى بر مستقل بودن این قسمت از آیه است; زیرا هیچکدام از مفسران و روات در مقام استثنا، کل آیه3 این سوره را از «حرمت علیکم» به عنوان غیر مدنى ذکرنکردهاند و تنهاآیه اکمال (الیوم اکملت) را غیر مدنى دانستهاند.
آلوسى در ابتداى سوره مائده چنین نقل مىکند: «قال ابو جعفربن بشر والشعبى: انها مدینة الا قوله تعالى: «الیوم اکملت لکم دینکم» فانه نزل بمکة.» (14)
4- شاهد دیگر اینکه بسیارى از مفسران، به معترضه بودن این جمله تصریح کرده و جمله «فمناضطر» را از قسمت ابتداى آیه - یعنى «ذلکم فسق» - دانستهاند. در نتیجه، این قسمت از آیه بین این دو بخش معترضه و مستقل مىباشد.
زمحشرى در کشاف، در پاسخ این سؤال که جمله «فمن اضطر» به چه قسمتى ارتباط دارد و به کجا متصل مىباشد، مىگوید: به ذکر محرمات مرتبط است. (15)
آلوسى در روح المعانى مىگوید: جمله «فمن اضطر» متصل بهذکر محرمات بوده و بین آن دو - که به گفته طیبى هفت جمله است - معترضیه مىباشد. (17)
صاحب تفسیر مجمع البیان نیز مىگوید: این قسمت از آیه معترضه مىباشد. (17) سایر مفسران نیز نظیر تعابیر یادشده را در تفسیر خود آوردهاند.
ارتباط و هماهنگى بین دو بخش «الیوم» در آیه از بحثهاى قبل روشن شد که در آیه3 سوره مبارکه مائده دو موضوع به صورت جداگانه و مستقل مطرح شده است:
1- شمارش تعدادى از محرمات که در این بخش از آیه، شباهت کاملى با آیات173 بقره، 145 انعام و 115 نحل دیده مىشود که حکایت از نوعى ارتباط و هماهنگى بین ابتداى آیه و انتهاى آن مىکند، ضمن آنکه معلوم مىدارد بخشهایى که در وسط آیه قرار دارد همراه با کلمه «الیوم» ارتباطى با شمارش محرمات ندارد و آیه مبارکه سوره مائده در شمارش محرمات و شباهت آن به آیات دیگر، نیازى به قسمتهاى وسط آیه ندارد.
2- با کلمه «الیوم» صحبت از روزى شده و خصوصیاتى براى این روز در چندین جمله بیان شده است که هماهنگى کاملى بین این قسمتها از حیث معنا و سیاق دیده مىشود.
مرحوم علامه طباطبائىرحمه الله در مورد ارتباط و هماهنگى این قسمتها مىفرماید:
«ثم ان هاتینالجملتین اعنی قوله "الیوم یئسالذین کفروا من دینکم" و قوله "الیوم اکملت لکم دینکم" متقاربتان مضمونا، مرتبطتان مفهوما بلا ریب لظهور ما بین یاسالکفار من دینالمسلمین و بین اکمالالدین منالارتباط القریب و قبولالمضمونین لان یمتزجا فیترکبا مضمونا واحدا مرتبطة الاجزاء متصل الاطراف بعضها ببعض، مضافا الى ما بینالجملتین منالاتحاد فىالسیاق و یؤید ذلک مانرى انالسلف والخلف من مفسرىالصحابة والتابعین والمتاخرین الى یومنا هذا اخذوا الجملتین متصلتین یتم بعضها بعضا و لیس ذلک الا لانهم فهموا من هاتین الجملتین ذلک و بنوا على نزولهما معا و اجتماعهما من حیث الدلالة على مدلول واحد.»
در نتیجه، معلوم مىشود که در آیه3 سوره مائده از یک سو، دو موضوع کاملا جداگانه مطرح شده و از سوى دیگر، هر قسمت، از جملاتى تشکیل یافته که کاملا با یکدیگر هماهنگ است. دو جمله «الیوم یئس» و «الیوم اکملت» ضمن اینکه با یکدیگر هماهنگ و مرتبط هستند، در ضمن آیه، بهصورت معترضه قرار گرفتهاند، خواه همراه بقیه آیه یکجا نازل شده باشند و یا اینکه این دو بخش، آیه مستقلى بوده، ولى بعدا در بین این آیه قرار گرفته باشند، هر دو صورت شواهدى در آیات دیگر قرآن دارند.
آیات و جملات معترضه در قرآنمفسران در میان آیات و یا جملات بین آیات، بعضى را معترضه مىدانند; مانند:
1- «انه من کیدکن ان کیدکن عظیم یوسف اعرض عن هذا و استغفری لذنبک»(یوسف:29)
2- «انالملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة و کذلک یفعلون»(نحل: 34)
آیاتى که در محل مخصوصى قرار داده شدهاند
- آیه «و اتقوا یوما ترجعون فیه الى الله» به امر جبرئیل، در سوره بقره (آیه 280) بین آیه ربا و دین قرار داده شده است. (18)
- سیوطى به سند خود نقل مىکند که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و دستور داد که این آیه را در این موضع از سوره قرار دهم: «ان الله یامرو بالعدل و الاحسان.» (19)
در پایان این بخش، نتیجه گرفته مىشود که آیه اکمال (آیه3 سوره مائده) یا معترضه استیا آیه مستقلى که به دستور پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله در این موضع خاص قرار گرفته و یا در زمان جمعآورى قرآن توسط افراد دیگر در این محل قرار داده شده است.
در مورد این آیه، نقل شده که هرگاه آیاتى پیامبرصلى الله علیه وآله را به شگفت مىآورد، آنها را در ابتداى سوره قرار مىدادند. (20)
منظور از «الیوم» در آیه کریمه
اکنون بحث در این است که این روز با اهمیت، چه روزى بوده است. جهاتى که اهمیتاین روز را مىرساند، عبارت است از:
1- کلمه «الیوم» در ابتداى کلام قرار گرفته و این اهمیت آن را مىرساند.
2- این روز، روز ناامیدى کافران است.
3- روزى است که ترس مسلمانان از ناحیه کافران برداشته شد.
4- روز اکمال دین و اتمام نعمت است.
5- روزى است که خداوند دین اسلام را براى مسلمانان پسندید.
معناى کلمه «الیوم»
در خصوص لفظ «الیوم» - همراه با الف و لام - چند مطلب بیان شدهاست:
1- معناى لغوى یوم - یعنى، روز - در نظر نیست، بلکه معناى کنایى آن مورد نظر مىباشد; یعنى دوران که مدت زمانى بیشتر از یک روز مىباشد; مثلا، مىگویند: «دیروز جوان بودم، ولى امروز پیر شدهام.» در اینجا، مراد از دیروز و امروز یک روز معین نیست، بلکه دورانى در نظر گرفته شده است.
2- اگر الف و لام را عهد بدانیم و معناى لغوى یوم را درنظر بگیریم، در نتیجه، یکى از این دو معنا از آن مستفاد است:
الف - آن روز;
ب - امروز.
نقد و بررسى
در مورد معناى اول، هرچند ممکن است کلمه «الیوم» در این معنا به کار گرفته شود، ولى این یک معناى مجازى و کنایى براى کلمه به حساب مىآید و در به کارگیرى معانى مجازى و کنایى، حتما باید در کلام شاهد و قرینهاى باشد، وگرنه همان معناى حقیقى کلمه به ذهن مىرسد. در آیه کریمه قرینه و شاهدى که دلیل بر اراده معناى مجازى باشد، وجود ندارد.
اما در مورد معناى دوم، اگر «آن روز» منظور باشد یعنى، یکى از روزهاى گذشته تاریخ اسلام و زندگانى پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله از روز بعثت و ظهور اسلام تا رحلت آن بزرگوار منظور است. روزهاى مهمى که احتمال داده شده کلمه «الیوم» به یکى از آنها اشاره داشته باشد از این قرار است:
1- روز ظهور اسلام و بعثت;
2- روز هجرت از مکه به مدینه;
3- روز تشکیل حکومت;
4- روز فتح مکه;
5- روز نزول و قرائت آیه برائت;
و اگر معناى «الیوم»، «امروز» باشد یعنى، روز نزول آیه. در مورد این روز دو احتمال بیشتر وجود ندارد:
1- روز عرفه در حجةالوداع که بیشتر عامه نقل کردهاند.
2- روز غدیر خم (روز هیجدهم ماه ذىالحجه) در حجةالوداع که علماى شیعه بر این قول اتفاق دارند.
براى تعیین این روز از میان احتمالات دو راه در پیش داریم:
1- بررسى شواهد تاریخى و روایات و شان نزولهایى که ذیل آیه شریفه نقل شده که این بررسى در فصل روایات انجام خواهد شد.
2- بررسى شواهد و قراینى که از متن خود آیه کریمه این روز را معین مىکند.
بررسى شواهد آیه
در بررسى شواهد و قراین موجود در آیه، خصوصیاتى مورد توجه قرار مىگیرد که آیه شریفه براى این روز ذکر کرده است تا معلوم شود که این خصوصیات با چه روزى قابل تطبیق مىباشد. خصوصیاتى که آیه کریمه براى این روز بیان کرده عبارت است از:
1- سد روزنه امید کافران: از ظاهر آیه چنین استفاده مىشود که کافران نسبتبه دین اسلام و از میان برداشتن آن امید و طمعى داشتند که خداوند مىفرماید: در این روز، طمع و امید کافران به یاس و ناامیدى مبدل شد. بنابراین، باید دید آنچه که مایه طمع و امید کافران بوده چه چیزى بوده که با تغییر آن، این امید به ناامیدى مبدل گردیده است.
2- بیان حکم: پساز بیان طمع و امید کافران در دین اسلام، باید روشن شود که در این روز، چه حکمى از طرف خداوند نازل شد که موجب ناامیدى و یاس کافران گردید.
3- برداشته شدن زمینه ترس: ابتدا باید روشن شود که علت ترس مسلمانان از کافران چه بوده که خداوند مىفرماید: با حکمى که امروز نازل شد و اتفاقى که به وقوع پیوست، زمینه ترس شما از کافران برداشته شد و در نتیجه دیگر از آنها نترسید، ولى با اینهمه، از من بترسید. که خود ترس از خداوند نکته مهمى در بر دارد.
4- اکمال دین: با توجه به این نکته که احکام دین اسلام در زمانى نزدیک به بیستسال به تدریج، نازل و براى مردم بیان مىشد و هر روز حکم جدیدى بیان مىگردید و این جریان تا روزهاى آخر عمر پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله ادامه داشت و حتى پس از نزول این آیه، آیات و احکامى نازل شد، حال باید معلوم شود که در این روز چه حکمى از احکام دین نازل شده که خداوند مىفرماید: من امروز دین شما را برایتان کامل کردم.
5- اتمام نعمت: با توجه به اینکه تمام مردم در همه لحظات غرق در نعمتهاى الهى هستند، در این روز، خداوند چه نعمتى به مردم و مسلمانان عنایت کرده که مىفرماید: امروز نعمتخودم را بر شما تمام کردم و نیز در این خصوص، اصل معنا و واقعیت نعمت چیست؟
6- رضایتالهى: درنهایت، چه حکمى به احکام دین در این روز اضافه شد که موجب رضایتخداوند نسبتبه دین اسلام گردید و آیا تا آن روز دین مرضى خداوند نبود؟
اکنون به بررسى موارد یادشده مىپردازیم تا درپرتو آن، مصداق آن روز مهم و باعظمت روشن شود.
روزنه امید کافران
کافران و مشرکان از ابتداى ظهور اسلام به نوعى، امیدوار بودند که شریعت اسلام استوار و پابرجا نگردد و مصمم بودند که از همان ابتدا، این حرکت را در نطفه خفه کنند، ولى با پیشرفت این حرکت و استقرار دین اسلام در قلوب مؤمنان، کافران احساس خطر زیادترى کردند و به مقابله جدى پرداختند. ابتدا تلاش مىکردند در اراده شخص پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله سستى ایجاد کنند، ولى تلاش آنها بىاثر ماند. راه دیگرى را در پیش گرفتند و آن اذیت و آزار مسلمانان بود; سعى مىکردند با اذیت و شکنجه مسلمانان مانع از پیشرفت دین اسلام شوند.
ولى هر چه کافران به این حیلهها و دسیسهها روى آوردند، نتوانستند مانع این حرکتشوند و سرانجام، دین اسلام به صورت یک حکومت و دین رسمى در مدینه منوره استقرار کامل یافت و پس از جنگهاى فراوان، روزنههاى امید کافران - یکى پس از دیگرى - بسته شد و امیدها به ناامیدى گرایید. اما با اینهمه، هنوز تمامى امید کافران از دست رفته نبود، آنها امیدوار بودند که روزى پشتیبان اصلى این حرکت و سرپرست و رهبر این دین از میان برود. با توجه به اینکه آن حضرت فرزند پسرى هم نداشتند، پیشبینى مىکردند که این حرکت و دین الهى بدون سرپرست و نگهبان باقى بماند و این همان روزى بود که کافران انتظار آن را مىکشیدند و به عنوان روزنه امید، به آن دل بسته بودند. آنان گمان مىکردند حکومت اسلامى مانند دیگر حکومتها و سلطنتها با از دنیا رفتن رهبر آن، رو به زوال و سستى مىرود و این فرصت مناسبى براى کافران خواهد بود.آیاتى از قرآن - ازجمله سوره مبارکه کوثر - به همین امید کافران اشاره مىکند.
ناامیدى کافران
خداوند در ابتداى آیه مىفرماید: «امروز کافران ناامید شدند.» حال سؤال این است که علت ناامیدى کافران در این روز چه بود؟
عدهاى علتیاس کافران را بیان احکامى مىدانند که در قسمتهاى نخستین آیه بیان شده است. اما جاى این سؤال وجود دارد که آیا بیان تعداد محدودى از محرمات که در قسمتهاى قبلى آیه ذکر شده، چنان اهمیتى دارد که مىتواند موجب یاس و ناامیدى کافران از دین اسلام گردد؟ بهخصوص اینکه بیان این موارد خصوصیتى براى این روز به شمار نمىآید; زیرا بیان همین امور در آیاتى که قبلا نازل شده بود، آمده است; مانند: آیات173 بقره، 145 انعام و 115 نحل که همگى پیش از آیات سوره مائده نازل شده است. آیا کافران با نزول احکامى مانند نماز، روزه، حج، جهاد و امثال آن، که اهمیتبیشترى دارند، از دین اسلام ناامید نشدند، ولى با بیان حرمت استفاده از گوشت مردار و مانند آن از دین اسلام ناامید شدند؟
گروهى از مفسران اجتماع مسلمانان در روز عرفه در حجةالوداع سال دهم هجرى و کامل شدن مراسم حج و پاک شدن خانه خدا از مشرکان را علت ناامیدى کافران مىدانند. اما در پاسخ به این عده باید گفت: ابتدا باید روشن شود که منظور از کافران کدام گروه از آنها مىباشد. اگر مراد ناامیدى کافران قریش باشد، آنها روز فتح مکه در سال هشتم هجرى ناامید شدند و این جریان دو سال پیش از حجةالوداع مىباشد و با روز عرفه ارتباطى ندارد. و اگر کافران و مشرکان عرب منظور باشد، آنها نیز روز نزول آیه برائت، در سال نهم هجرى، از دین اسلام ناامید شدند و این جریان نیز یکسال پیش از حجةالوداع بوده و با روز عرفه ارتباطى ندارد. در نهایت، اگر مراد تمامى کافران و مشرکان باشد - که شامل یهود، نصارى، مجوس و غیر آنها بشود - ظاهر اطلاق «الذین کفروا» همین شمول را مىرساند، با توجه به اینکه در آن زمان، هنوز قدرت و شوکت اسلام به خارج از جزیرةالعرب نرسیده بود. در نتیجه، مىتوان گفت: تمامى کافران هنوز از غلبه و سیطره بر مسلمانان یا محو دین ناامید نبودند.
پس چنین نتیجه مىگیریم که روز عرفه جریان فوقالعادهاى روى نداده که علتیاس و ناامیدى تمامى کافران شود و اگر تاریخ اسلام را تا روز عرفه مرور کنیم، مىبینیم یکى از روزهایى که ممکن است روز ناامیدى کافران باشد، روز فتح مکه یا نزول آیه برائت است. اما اتفاق مهمى که در ماههاى آخر عمر پربرکت پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله و در جریان حجةالوداع سال دهم هجرى روى داد و روزنه امید و نقطه مرکزى آمال و آرزوهاى کافران و مشرکان عالم را نسبتبه دین مقدس اسلام هدف گرفت و امیدها و آرزوهاى چندین ساله آنها را به یاس و ناامیدى کشانید، ماجراى روز هیجدهم ماه ذىالحجه در غدیر خم - یعنى، نصب امیرالمؤمنین علىبن ابىطالبعلیهالسلام به جانشینى و خلافت پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله به امر الهى - بود که این حکم و روىداد تاریخى همان بود که روزنه آمال کافران را از میان برد. روزى را که انتظار مىکشیدند آن حضرت از دنیا برود و دین اسلام و مسلمانان بدون سرپرستبمانند، برایشان پیشنیاورد; زیرا در این روز، سرپرستى و ولایت نوعى ائمه اطهارعلیهمالسلام به مردم عالم اعلان گردید و به کافران جهان اعلام شد که فکر روز رحلت پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله و دل بستن به آن روز را از سر خود بیرون کنند.
برداشته شدن زمینه ترس
بهدنبال این، خداوند مىفرماید: «پس دیگر از کافران نترسید.» با این حکم، موضوع ترس شما از کافران از میان برداشته شد، ولى در عین حال، از من بترسید.
در باره این قسمت از آیه، به چند نکته اشاره مىکنیم:
1- فاء در «فلاتخشوهم» تفریع و نتیجهگیرى از کلام قبل است; یعنى، بهواسطه این حکم، امروز کافران ناامید شدند و در نتیجه، زمینه و موضوع ترس شما از آنها نیز برداشته شد. پس دیگر از آنها نترسید، بلکه از من بترسید. (21) همچنین از فاء تفریع معلوم مىشود که مسلمانان تا آن روز از کافران دلهره و ترس داشتند.
2- امر به نترسیدن از کافران و ترس از خداوند در این آیه، امرى ارشادى و بیان واقعیتخارجى است، در مقابل امر مولوى که وظیفه و تکلیف به وجود مىآورد; زیرا نترسیدن از کافران و ترس از خداوند همیشه لازم و واجب است، ولى در این مورد، اتفاقى روى داده که در خارج و واقعیت، زمینه ترس از کافران برداشته شده و موردى براى ترس نمانده است، مگر ترس از خداوند. (22)
3- نکته دیگرى که در این قسمتباید بررسى شود، علت ترس مسلمانان از کافران است که چرامسلمانان ازکافرانمىترسیدند، همانگونه که اشاره شد، از فاء تفریع چنین نتیجهگیرى مىشود که تا آنروز، زمینه ترس مسلمانان از کافران موجود بوده است.
در ابتدا، توجه بهاین نکته اهمیت دارد که نقش سرنوشتساز شخصنبىاکرمصلى الله علیه وآله،رهبرى ایشان و ابهت و آثار معنوى آن وجود پربرکت و هول و هراسى که خداوند از وجود ایشان در دل دشمنان نهاده بود، آثار غیر قابل انکارى در قدرت و قوت اسلام و مسلمانان گذارده بود و این نکتهاى بود که هم مسلمانان به آن توجه داشتند و هم کافران.
در نتیجه، آنچه علت دلهره و ترس مسلمانانبودازدستدادن چنین رهبرى مقتدر با آن همه آثار وجودى بود; زیرا در قرآن آمدهاست که «انک میت و انهم میتون.» و ترس مسلمانان از چنین روزى بود که نمىدانستند چه خواهد شد و کافران نیز انتظار همین روز را مىکشیدند و به آن امید بسته بودند.
4- از بحثهاى پیشین، این مطلب روشن شد که چرا و چگونه زمینه ترس مسلمانان از کافران برداشته شد. اما باید در نظر داشت که این کار عظیم روز هیجدهم ماه ذىالحجه سال دهم هجرى، در حجةالوداع، در غدیر خم انجام گرفت که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: «من کنت مولاه فهذا على مولاه.»
در این روز، امیرالمؤمنین، علىابن ابىطالبعلیهالسلام، توسط پیامبر گرامى اسلام، حضرت محمدبن عبداللهصلى الله علیه وآله، و به امر الهى، به خلافت و ولایتبرمسلمانان نصب شدند و این نور امیدى در دل مؤمنان تابانید، زمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد.
5- این ماجرا مربوط به غدیر بود کهزمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد، ولى بهدنبال آن، خداوند مىفرماید: «واخشون.» با وجود آنکه زمینه ترس از کافران برداشته شده، اما زمینه ترس دیگرى هنوز باقى است: از کافران نهراسید، از جانب آنها خطرى نیست، ولى از من بترسید و راه اتفاق در پیش گیرید، از ولى امر تعیین شده اطاعت و حمایت کنید، از منافقان بترسید که نگذارند این مقام ولایت در محل خود قرار گیرد. نکته بسیار دقیق و ظریفى در این کلام نهفته است.
اکمال دین
در این روز - عرفه یا غدیر - چه حکمى از احکام الهى یا فرایض دینى بر مسلمانان ابلاغ شد و چه روى داد مهم تاریخى بهوقوع پیوست که خداوند این روز را روز اکمال دین مىنامد؟ تعدادى از مفسران عامه با توجه به قسمتهاى قبلى آیه گفتهاند: علت اکمال دین در این روز بیان احکامى است که در ابتداى آیه ذکر شده; زیرا با نزول این آیه، بیان احکام کامل شد و حکمى دیگر باقى نماند که بعدا نازل شود و در این روز، باب تشریع احکام مسدود گردید و این اکمال دین است. (23)
در پاسخ به این نظریه، اولا، قبلا بیان شد که این قسمت از آیه در وسط آیه3 مائده از نظر معنا ارتباطى با قبل و بعد ندارد و کلامى مستقل یا معترضه مىباشد.
ثانیا، در این نظریه گفته شد که روز عرفه یا روز نزول این آیه باب تشریع احکام مسدود گردید، در صورتىکه بیشتر اهل تحقیق بر این عقیدهاند که نزول احکام تا روزهاى آخر عمر پیامبرصلى الله علیه وآله ادامه داشته است. طبرى مىگوید: در اینکه احکام در این روز کامل شده باشد اختلاف است، بلکه روزهاى آخر عمر آن حضرت بیشتر وحى نازل مىشد و آخرین آیاتى که نازل شد آیه کلاله و ربا مىباشد که صحیح بخارى از عمر نقل مىکند. (24)
با توجه به نزول تدریجى احکام و نزول مسائل مهمى مانند نماز، روزه، حج و جهاد، آیا ممکن است تحریم امورى مثل مردار و خون و گوشتخوک موجب اکمال دین گردد و علتیاس کافران باشد، در صورتىکه تحریم این موارد در آیاتى که نزولا مقدم بر این آیه بودهاند، بیان شده بوده است؟!
ادامه دارد.
پىنوشتها
1- ابىالسعود، تفسیر ابى السعود، ج3، ص6
2-ابنحیان اندلسى، تفسیر بحرالمحیط، ج3، ص425
3-4- محمودبن عمر زمخشرى، تفسیر کشاف، ج 1، ص 605; ص 604
5- سیدمحمدحسین طباطبایى،المیزان،ج 5، ص177
6-7- ابن السعود، همان، ج3، ص7 / محمودبن عبدالله آلوسى، روح المعانى، ج6، ص 60
8-سیدمحمدحسینطباطبائى،همان،ج5،ص343
9- محمود بن عبدالله، همان
10- محمدبن جریر طبرى، تفسیر طبرى، ج6، ص5 / جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، ج3، ص17
11- محمدبن جریر طبرى، همان، ص 52
12-13- جلالالدین سیوطى، همان، ص 18، ج3، ص19
14-محمودبنعمرعبداللهآلوسى،همان،ج6،ص1
15- محمود بن عمر زمخشرى، همان، ج 1، ص 605
16- هفت جمله مزبور اشاره به ابتداى «الیوم یئس» تا «رضیت لکم الاسلام» مىباشد. محمودبن عبدالله آلوسى، همان، ص 61
17- فضلبن حسن طبرسى، مجمع البیان، ج 2، (رحلى)، ص159
18- جلال الدین سیوطى، همان، ج 1، ص 190
19- البته به نظر مىرسد که جمع قرآن به صورت کامل - آیهها و سورهها - همگى در زمان حیات پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله بوده و پس از ایشان کسى دستى در قرآن نبرده باشد.
20- جلالالدین سیوطى، همان، ج3، ص17
21- «و هو متفرع عن الیاس» محمودبن عبدالله آلوسى، همان، ج6، ص 60
22-«فالنهى ارشادى، لامولوى» سیدمحمد حسین طباطبائى، همان، ج 5، ص177
23- «اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام»(محمود زمخشرى، همان، ج 1، ص 605); «عن ابن عباس والسدى: اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی» (محمودبن عبدالله آلوسى، همان، ج6، ص 61)
24- «فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم لا ... ولا یدفع ذو علم ان الوحى لم ینقطع عن رسولالله صلى الله علیه وآله الى ان قبض بل کان الوحى قبل وفاته اکثر ما کان تتابعا... (فضلبن حسن طبرسى، همان، ج6، ص 52)