سرمقاله
آرشیو
چکیده
متن
تاسیس حکومت اسلامى در ایران به دست عالمان دینى، زمینه را براى ظهور و تحقق ارزشها، پیامها و نظامهاى جدید رفتارى در صحنه کنشهاى فردى و اجتماعى انسان معاصر گشوده است. انسان و اجتماع در نگاه دین هویت و ماهیتى ویژه دارند و ارزشها در دستگاه فکرى و فلسفى اسلام، تعریفى خاص پیدا مىکنند. دین هماینک در دنیاى معاصر حیاتى دوباره پیدا کرده است و نهضتهاى دینى، اندیشمندان و کاوشگران علوم انسانى را در فراخوانى جدید، به مطالعهاى از سر دقت و کاوشى همراه با عنایت در باب دین دعوت مىکنند.
حضور دین در صحنه اجتماع و سیاست اقتضا مىکند که اسلامشناسان و فقیهان ما با نگاهى نو از منظرى جدید به فقاهت و دیانت، به تفسیر دین بپردازند و دیدگاههاى جامعهشناختى اسلام را به گونهاى روشن و منقح در ساحت دید و نظر صاحبنظران قرار دهند. بىشک، رهیافت جامعهشناسانه به دین، که امروزه تحت عنوان جامعهشناسى دین خوانده مىشود و نوعى نگاه بروندینى به دین است، از ضروریات روزگار ما در عرصه دین پژوهى مىباشد.
دین واقعیتى انکارناپذیر است و گرچه خود امرى ماوراى طبیعى و آسمانى است، اما اعتقاد آدمى بدان داراى آثار اجتماعى فراوانى مىباشد. از نظر ما، دین نهادى در عرض سایر نهادهاى اجتماعى نیست، بلکه فرانهادى است که همه نهادهاى دیگر را تحت تاثیر خود قرار مىدهد. از اینرو، در جامعهشناسى معاصر، شاخهاى تحت عنوان جامعهشناسى دین تاسیس شده تا در قالبهاى علمى جامعهشناختى به مطالعه رفتار دینى بپردازد و این فرایند رفتارى را چونان یک رفتار اجتماعى مورد دقت و بررسى قرار دهد.
آنان که نمىخواهند تاثیر عمیق دین و حضور آن در صحنه اجتماع و سیاست و تمدن نوین بشرى را بپذیرند، به اعتقاد ما از انصاف علمى و نگاه واقعبینانه برخوردار نیستند.
گرایشهاى دنیاگرایانه (سکولاریستى) امروزه در میان اندیشمندان واقعبین و جامعهشناسان منصف، از وزانتى برخوردار نیست و ادعاى برکنار بودن گوهر دیانت از حوزه اجتماع و سیاست، مکابرهاى بیش نمىباشد.
رابطه دین و جامعهشناسى در حقیقت تعاملى دو سویه است. هر یک از این دو در دیگرى نظر مىکند و به تحلیل و تفسیر پارهاى از اصول، مبادى و مسائل آن مىپردازد. دریافت صحیح و تفسیر درست قوانین اجتماعى و سنن جامعهشناختى در بسیارى از موارد، هرگز بدون آشنایى با بینشهاى درست فلسفى، انسانشناختى و بالاخص، بدون اطلاع از راهبردهاى دین در مقولات فوق امکانپذیر نیست. مباحثى از قبیل فطرت، جبر و اختیار، اصالت فرد یا جامعه و مانند آن از جمله مسائلى است که از سویى، صبغه فلسفى، کلامى و دینى دارند و از سوى دیگر، باید از منظر جامعهشناسى بدانها پرداخت. این ترابط و تعامل دوسویه کاوشهایى نو و تحقیقاتى بدیع و تازه را در این مقولات طلب مىکند. امید است پژوهشگران و محققان ما به گونهاى شایسته و بایسته بیش از گذشته به این مقولات بپردازند. والسلام
حضور دین در صحنه اجتماع و سیاست اقتضا مىکند که اسلامشناسان و فقیهان ما با نگاهى نو از منظرى جدید به فقاهت و دیانت، به تفسیر دین بپردازند و دیدگاههاى جامعهشناختى اسلام را به گونهاى روشن و منقح در ساحت دید و نظر صاحبنظران قرار دهند. بىشک، رهیافت جامعهشناسانه به دین، که امروزه تحت عنوان جامعهشناسى دین خوانده مىشود و نوعى نگاه بروندینى به دین است، از ضروریات روزگار ما در عرصه دین پژوهى مىباشد.
دین واقعیتى انکارناپذیر است و گرچه خود امرى ماوراى طبیعى و آسمانى است، اما اعتقاد آدمى بدان داراى آثار اجتماعى فراوانى مىباشد. از نظر ما، دین نهادى در عرض سایر نهادهاى اجتماعى نیست، بلکه فرانهادى است که همه نهادهاى دیگر را تحت تاثیر خود قرار مىدهد. از اینرو، در جامعهشناسى معاصر، شاخهاى تحت عنوان جامعهشناسى دین تاسیس شده تا در قالبهاى علمى جامعهشناختى به مطالعه رفتار دینى بپردازد و این فرایند رفتارى را چونان یک رفتار اجتماعى مورد دقت و بررسى قرار دهد.
آنان که نمىخواهند تاثیر عمیق دین و حضور آن در صحنه اجتماع و سیاست و تمدن نوین بشرى را بپذیرند، به اعتقاد ما از انصاف علمى و نگاه واقعبینانه برخوردار نیستند.
گرایشهاى دنیاگرایانه (سکولاریستى) امروزه در میان اندیشمندان واقعبین و جامعهشناسان منصف، از وزانتى برخوردار نیست و ادعاى برکنار بودن گوهر دیانت از حوزه اجتماع و سیاست، مکابرهاى بیش نمىباشد.
رابطه دین و جامعهشناسى در حقیقت تعاملى دو سویه است. هر یک از این دو در دیگرى نظر مىکند و به تحلیل و تفسیر پارهاى از اصول، مبادى و مسائل آن مىپردازد. دریافت صحیح و تفسیر درست قوانین اجتماعى و سنن جامعهشناختى در بسیارى از موارد، هرگز بدون آشنایى با بینشهاى درست فلسفى، انسانشناختى و بالاخص، بدون اطلاع از راهبردهاى دین در مقولات فوق امکانپذیر نیست. مباحثى از قبیل فطرت، جبر و اختیار، اصالت فرد یا جامعه و مانند آن از جمله مسائلى است که از سویى، صبغه فلسفى، کلامى و دینى دارند و از سوى دیگر، باید از منظر جامعهشناسى بدانها پرداخت. این ترابط و تعامل دوسویه کاوشهایى نو و تحقیقاتى بدیع و تازه را در این مقولات طلب مىکند. امید است پژوهشگران و محققان ما به گونهاى شایسته و بایسته بیش از گذشته به این مقولات بپردازند. والسلام