آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

به شهادت تاریخ، «دین» از دیرینه ترین عناصر فرهنگ انسانى است و آدمیان سرگشته و حیران همواره به آن تعلق خاطر داشته اند. با تمام تنوع و گونه گونى که دین داشته و شکلهاى متفاوتى که در جوامع مختلف به خود گرفته است، امّا، همواره انسانها نوعى وابستگى به ماوراء این جهان و شکلى از احساس قدسى داشته اند. کاوشهاى باستان شناسانه و مردم شناسانه تاکنون خبر از پیدا شدن قومى نداده اند که از عنصر دینى بى بهره مانده باشند.
اما تنها دین این ویژگى را ندارد، «اخلاق» نیز دل مشغولى انسان در طول حیاتش بر کره خاک بوده است. در سرتاسر زمین، از شرق دور تا قاره سیاه و سرزمینهاى تازه پیداى غربى، هر جا که انسانى بوده، از پیش از عصر تاریخ تا عصر جدید و انسانهاى متمدن و پیشرفته امروز، صورتى از دین یافت شده و به موازات آن نیز اخلاقیات و نظامهاى اخلاقى وجود داشته است. وانگهى تاریخ هر دینى را که بررسى مى کنیم، یکى از اولین عنصرهاى برجسته تعلیمات پیامبران و مؤسسان ادیان را اخلاق و شیوه تعالى روح و روان آدمى مى یابیم.
آنان هدف رسالت و پیام دینشان را تعالى اخلاق بزرگوارانه و سعادت نوع بشر اعلام کرده اند. متفکران و فیلسوفان بزرگ نیز همواره انسانها را به اخلاق متعالى فرا خوانده اند. اگر نزاع و اختلافى در کار آمده، بر سر تعاریف و مصادیق اخلاق و نه بر اصل آن بوده است. مثلاً آنجا که افلاطون از مذهب یونانیان عیب مى گیرد و از آن انتقاد مى کند، از این باب است که آن را تعلیمى رمزى براى کسب پاداش و جلب نفع مى داند. به عقیده او، آنان مبادى اخلاق عالیه و تقوا را به منظور جلب نفع و برکات آسمانى و سعادت و شادکامى مى خواهند، و این خالى از خلوص و صفاى مورد نیاز در عمل اخلاقى است. یعنى آنها اصل «عدالت براى عدالت» را رعایت نمى کنند و «عدالت را براى پاداش و برکت و...» مى خواهند.
نقش برجسته اخلاق در ادیان ابراهیمى آنچنان درخشان است که نه تنها براى دین پژوهان و فیلسوفان اخلاق، که براى همه کسانى که اندک اطلاعى از این ادیان داشته باشند، جاى هیچ تردیدى باقى نمى گذارد که از ابراهیم خلیل(علیه السلام)تا موساى کلیم(علیه السلام)و پیامبران بنى اسرائیل و عیسى روح الله(علیه السلام)و، بالاتر از و والاتر از همه، محمد رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم)، همه پیام آوران اخلاق و مکرمتهاى عالى انسانى بوده، و خود بهترین الگوها و اسوه ها را ارائه داده اند.
یکى از پرهیاهوترین نزاعهاى متکلمان مسلمان، که از همان قرنهاى اول آغاز گشته و تا به امروز نیز ادامه دارد، مسأله حسن و قبح ذاتى افعال و عدم آن است. اشاعره و اهل حدیث از یک سو و عدلیه ـ معتزله و شیعه ـ از سوى دیگر هر کدام در باب اخلاق و ارتباط آن با دین و خداوند نظر پردازى کرده اند.
در هند، از هزاره سوم پیش از میلاد، سرایندگان و داها انسانها را به تعالى و رهایى روح از ظلمتها و شرور عالم ماده فراخوانده اند. هندوئیسم و دو آئین انشعابى از آن یعنى جاینیسم و بودیسم، همه بر جنبه روحانى انسان و سیر و سلوک عرفانى او که سراسر دعوت به اخلاق است تأکید دارند.
عهدهاى پنجگانه جوکیها وپیمانهاى دوازده گانه عوام جاینى ها یا ده قانون اخلاقى ودعوت به جهادبراى رستگارى در آیین بودا هر کدام به شکلى و به زبانى بر ضرورت حضور عنصر اخلاق در جان و جامعه انسانى تأکید ورزیده اند.
گاهى اساس ایجاد فرقه هاى مذهبى، اخلاقیات بوده است; چنانچه فرقه ماهایاناى بودایى شدیداً پیروان فرقه هینایانا را مورد حمله و عتاب قرار داده و آنها را خودخواه و نفس پرست دانسته، از سر میل و اراده خود را از سعادت وصول به مرتبه فنا یا نیروانا محروم کردند تا در اثر تکمیل نفس و تربیت باطن به مرتبه بودایى برسند و از راه محبت به نوع، صفات عالى خود را به دیگران منتقل سازند.
در تائوئیسم چینیان نیز آدمیزاد مى تواند به عالى ترین قلل سعادت و سلامت روح برسد، مشروط بر آن که زندگانى خود را با تائوموزون کند. مرد حکیمى که به تعالیم تائو رفتار کند، در اثر موزون ساختن وجود خود با تائو و فضیلتمند شدن داراى نیروى سحرآمیزى خواهد شد که به برکت آن هیچ چیز بر او فایق و غالب نخواهد آمد.
تعالیم کنفوسیوس نیز سراسر اخلاقى است. وى در تلاش بود تا اصول عدالت بنیان نظام اجتماعى را بر اساس قاعده «لى» برقرار سازد و در همه انواع روابط انسانى چیزى شبیه به قانون معروف «طلایى» عیسوى را که در انجیل آمده، معیار عمل قرار دهد. تصویرى که کنفوسیوس از انسان کامل مى دهد آنچنان اخلاقى است که وى را در عداد بزرگترین فیلسوفان اخلاقى جهان قرار داده اند.
اسطوره شینتو (= طریق خدایان) نیز، که سابقه اى بس دراز در افسانه هاى ژاپنى دارد، موجب پیدایش دینى در کشور ژاپن شد که مورد حمایت دولتها بود. آیین شینتو آمیزه اى از عناصر اخلاقى و اجتماعى است که همچون عاملى فعال و قوى و به سان یک نیروى محرک ملّى نقش عظیمى در بهبودى و بهروزى مادّى و معنوى جامعه بر عهده داشته است.
اساس دین زرتشت بر پایه جنگ و جدال دائم میان نور و ظلمت و خوبیها و بدیها بنیان نهاده شده، و از میان همه ارواح تنها یک روان خوب و نیکو ـ اهورمزدا ـ را پذیرفته و آن را برترین روانهاى علوى قرار داده تا این که ابدالاباد با بدى و دروغ بستیزد و به راستى و درستى رهنمون باشد.
با صرف نظر از مسأله حقانیت، عجین بودن این ادیان دیرینه پاى با عنصر اخلاق مى تواند نشانى باشد از ارتباط «دین و اخلاق» که اینک در پى آنیم.
اما این همه تنها یک سوى قضیه است. در سوى دیگر اخلاق غیر دینى (سکولار = secular) قرار دارد، که پس از رنسانس در اروپا شکل گرفت و براى خود داعیه هایى دارد و بر اخلاق دینى خرده مى گیرد، از جمله این که اخلاق دینى مصلحت اندیشانه است در حالى که در اخلاق روح ایثار و از خود گذشتن، اصالت دارد; اخلاق دینى تشتت آور است. مثلاً در یک دین کشتن حیوان جایز است و در دین دیگر جایز نیست، بنابراین نمى توان با چنین اخلاقى جامعه را اداره کرد; اخلاق دینى براى جهان متغیر احکام ثابت وضع مى کند; اخلاق دینى خواستگاه تعصب و آزار و ظلم نسبت به غیر هم کیشان بوده است و... اما آیا این اشکالات واردند؟
از طرفى باید دید مرز میان اخلاق و دین در کجاست و آیا اساساً چنین تمایزى وجود دارد؟ آیا مى توان دین را به اخلاق تحویل برد یا اخلاق را به دین فرو کاست؟ آیا دین بدون اخلاق متصور است؟ و آیا اخلاق بدون خدا پشتوانه عملى دارد؟ آیا حاکمیت اصول اخلاقى بر خداوند با قدرت مطلق او منافات دارد؟ غایت قصواى اخلاق چه نسبتى با غایت قصواى دین دارد؟ آیا مى توان از اخلاق براى اثبات وجود خداوند استفاده کرد؟ آیا دین مى تواند اخلاق را از ورطه نسبیت نجات دهد؟
همچنین مطالعه تاریخ اخلاق دینى و توفیق ادیان و پیامبران در ساختن انسانها و تعالى اخلاقى آنها لااقل در برهه اى از زمان از یک سو، و بررسى تاریخ اخلاق غیر دینى و پایان یافتن فضیلت در جوامع عصر جدید که بر مبناى غیر دینى بنیان یافته اند از سوى دیگر، مسأله اى تأمل برانگیز و جدّى است. آیا، گذشته از تمام قیل و قالهاى نظرى و شک و شبهه هاى عقل بوالفضول، نابودى فضایل انسانى و انحطاط اخلاقى جامعه هاى جدید (modern) در جریان غیردینى کردن همه چیز، از جمله اخلاق، زمینه اى مساعد براى ایجاد تأمل و تفکر در انسانهاى هوشمند و فضیلت خواه نیست تا رویکردى دوباره به دین داشته باشند و عطش برخاسته از این نیاز انسانى را با اتصال به سرچشمه زلال معارف الهى سیراب کرده و فضاى روح و روان خویش را با عطر دل انگیز فضایل اخلاقى معطر سازند؟ آن هم دینى همچون اسلام، آن هدیّت خداى مهربان بر رسول اعظم(صلى الله علیه وآله وسلم)، که در جامعه اى ظهور کرد که تربیت نایافته ترین مردمان عصر خود را داشت، و از آنان قومى ساخت که به اعتراف دوست و دشمن، فرهیخته ترین و متخلق ترین اقوام بودند و چه پیوندى وثیق تر از این میان دین و اخلاق؟ اینها همه از باب طرح بحث و ایجاد زمینه گفتگو و نگارش است; بر اهل معرفت و فضیلت است که در این دفتر و نیز در دفتر بعد ما را در پیگرى گوشه اى از مباحث یارى کنند و برگى از دفتر معرفت را رقم زنند.

تبلیغات