سرمقاله - تهاجم فرهنگى و فرهنگ تهاجم -6(قهرمانسازی و الگودهی!)
آرشیو
چکیده
متن
هیچ اندیشه کردهاید که از چه کسی تقلید میکنید؟ از چه الگویی خط میگیرید؟ سرمشق زندگیتان، رفتار و کردارتان چیست و کیست؟ مثلِ چه کسی حرف میزنید، نگاه میکنید، لباس میپوشید؟ آداب معاشرتتان را از کجا گرفته و میگیرید؟ تعارفات روزمره و برخوردهایتان با افراد گوناگون را چگونه برگزیدهاید؟ هیچ در این جزئیاتِ معمول و متعارف اندیشه کردهاید و آیا هرگز در این امور عمیق شدهاید؟! گاهی روزمرهگی و معمولی بودن یک رفتار، موجب میشود که در اطراف آن چندان درنگ و تأمل نکنیم و در هالهای از غفلتِ مستمر، همچنان به آن رفتار ادامه دهیم و حال آنکه جا دارد قدری در جوانب آن تأمل کنیم و به ملزومات و توالی آن بیندیشیم.
الگوپذیری و قهرمانطلبی در همه ما انسانها و در همه مراحل سِنّی وجود دارد. تقلید از الگوها و انتخاب سرمشق در همه عمر و در تمامی زمینهها وجود دارد. بچهها و کودکان، ناخودآگاه در بین همسن و سالان خود یکی را به عنوان الگو انتخاب میکنند و در نحوه بازی، لباس پوشیدن، خندیدن و گریستن و حتی در بهانهگیریهای کودکانه و لوسبازیهای بچهگانه نیز از او تقلید میکنند. به ویژه در نوجوانان، این حالت الگوگیری و تقلید بسیار جدّی و عمیق است. التبه خصلت تقلید در سنین بالاتر و تا پایان عمر در همگان وجود دارد و هر فردی در هر مرحله سِنّی اگر اندکی در کار و رفتار خویش دقت کند، کاملا مییابد که آگاهانه و یا ناخودآگاه از الگویی الهام میگیرد و از آن تقلید میکند. استقلال مطلق در رفتار و کردار بسیار اندک تحقق مییابد و گاه به طور ناخودآگاه مستقل اندیشان نیز در همین استقلال اندیشه، از دیگری تقلید میکنند! بنابراین، تقلید برای آدمی ناگزیر و گریزناپذیر مینُماید. مهاجمان فرهنگی از همین نکته بسیار سود جستهاند و هماکنون در استعمار نو نیز به شیوهای ظریف و نازک با توجه به این خاصّه آدمی، برای ما الگوی تولید، مصرف، رفتار، کردار، منش، گرایش، و حتی الگوی تفکر و اندیشه ترسیم میکنند! و آنچه بیش از همه حائز اهمیت و دقت است، الگوهای تفکر و اندیشه فرهنگ است. چه، فرهنگ اساس رفتار و کردار آدمی است. غرب اگر بتواند برای ما الگوی فکری و فرهنگی بسازد، در حقیقت در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز به کام خود رسیده است. و هشدار بادمان که امروز هدف اصلی دشمن در تهاجم فرهنگی همین است. قهرمانسازی از متفکران مغرب زمین، بزرگنمائی اندیشمندان و دانشمندان غربنشین، الگوسازی بر اساس علوم و دانشهای آنان و...
ما گرچه باور داریم که مقام علم و دانش بسیار ارجمند و مرتبت عالمان و دانشمندان بسیار رفیع و والاست، اما معتقدیم که تعظیم دانش چیزی غیر از مطلقسازی نوع خاصی از آن است. کسانی که مفتون فرهنگ و دانش غربیان اند، چُنان آنان را بر صدر مینشانند که گویا تقابل شرق و غرب، تقابل جهل و علم است!
جوانان و دانشجویان ما باید هماره از این نکته غافل نمانند که کسانی درصددند با پوشش علمجویی و در حجاب دانشطلبی و با شیوهای ظریف و زیرکانه، در ذهن آنان از غربیان در همه جهات و ابعاد و شاخههای دانش و معرفت قهرمان بسازند و بدین طریق در راستای تفکر و اندیشیدن نیز الگوسازی کنند. باید از "غربپرستی در چهره علمپرستی"! سخت بر حذر باشیم و بدانیم آنان که دیار فرنگ را مهد قهرمانان علم و دانش جلوه میدهند و با این شیوه ظریف جوانان ما را دلباخته بیگانگان و بیگانه از خود میکنند، خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب مهاجمان فرهنگی میریزند و دستی در این "شبیخون" دارند!
الگوپذیری و قهرمانطلبی در همه ما انسانها و در همه مراحل سِنّی وجود دارد. تقلید از الگوها و انتخاب سرمشق در همه عمر و در تمامی زمینهها وجود دارد. بچهها و کودکان، ناخودآگاه در بین همسن و سالان خود یکی را به عنوان الگو انتخاب میکنند و در نحوه بازی، لباس پوشیدن، خندیدن و گریستن و حتی در بهانهگیریهای کودکانه و لوسبازیهای بچهگانه نیز از او تقلید میکنند. به ویژه در نوجوانان، این حالت الگوگیری و تقلید بسیار جدّی و عمیق است. التبه خصلت تقلید در سنین بالاتر و تا پایان عمر در همگان وجود دارد و هر فردی در هر مرحله سِنّی اگر اندکی در کار و رفتار خویش دقت کند، کاملا مییابد که آگاهانه و یا ناخودآگاه از الگویی الهام میگیرد و از آن تقلید میکند. استقلال مطلق در رفتار و کردار بسیار اندک تحقق مییابد و گاه به طور ناخودآگاه مستقل اندیشان نیز در همین استقلال اندیشه، از دیگری تقلید میکنند! بنابراین، تقلید برای آدمی ناگزیر و گریزناپذیر مینُماید. مهاجمان فرهنگی از همین نکته بسیار سود جستهاند و هماکنون در استعمار نو نیز به شیوهای ظریف و نازک با توجه به این خاصّه آدمی، برای ما الگوی تولید، مصرف، رفتار، کردار، منش، گرایش، و حتی الگوی تفکر و اندیشه ترسیم میکنند! و آنچه بیش از همه حائز اهمیت و دقت است، الگوهای تفکر و اندیشه فرهنگ است. چه، فرهنگ اساس رفتار و کردار آدمی است. غرب اگر بتواند برای ما الگوی فکری و فرهنگی بسازد، در حقیقت در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز به کام خود رسیده است. و هشدار بادمان که امروز هدف اصلی دشمن در تهاجم فرهنگی همین است. قهرمانسازی از متفکران مغرب زمین، بزرگنمائی اندیشمندان و دانشمندان غربنشین، الگوسازی بر اساس علوم و دانشهای آنان و...
ما گرچه باور داریم که مقام علم و دانش بسیار ارجمند و مرتبت عالمان و دانشمندان بسیار رفیع و والاست، اما معتقدیم که تعظیم دانش چیزی غیر از مطلقسازی نوع خاصی از آن است. کسانی که مفتون فرهنگ و دانش غربیان اند، چُنان آنان را بر صدر مینشانند که گویا تقابل شرق و غرب، تقابل جهل و علم است!
جوانان و دانشجویان ما باید هماره از این نکته غافل نمانند که کسانی درصددند با پوشش علمجویی و در حجاب دانشطلبی و با شیوهای ظریف و زیرکانه، در ذهن آنان از غربیان در همه جهات و ابعاد و شاخههای دانش و معرفت قهرمان بسازند و بدین طریق در راستای تفکر و اندیشیدن نیز الگوسازی کنند. باید از "غربپرستی در چهره علمپرستی"! سخت بر حذر باشیم و بدانیم آنان که دیار فرنگ را مهد قهرمانان علم و دانش جلوه میدهند و با این شیوه ظریف جوانان ما را دلباخته بیگانگان و بیگانه از خود میکنند، خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب مهاجمان فرهنگی میریزند و دستی در این "شبیخون" دارند!