سرمقاله: فرهنگ مطالعه، تحقیق و پژوهش در علوم انسانى
آرشیو
چکیده
متن
تاکنون شده است که از کسى بپرسید: گرفتارى و مشکلات چیست؟ و او بگوید: گرفتارىام اینست که کتاب نمىخوانم و اهل مطالعه نیستم!؟ چند جوان سراغ دارید که مطالعه نداشتن را براى خود عیب بدانند؟ از میان توده مردم با چندنفربرخورد کردهاید که اولین ومهمترین عیب خود رابىسوادى بشمارد؟ تاکنون با چند استاد و معلم برخورد کردهاید که مهمترین معضل خود را کمبود مطالعه و کتابخوانى بدانند!؟ آیا هیچ اندیشه کردهاید که فقر حقیقى ما و جامعه ما چیست؟ و چرا فقر آگاهى و دانش را حقیقتا فقر نمىدانیم؟ چرا در جامعه اسلامى ما اگر کسى کمبود مالى داشته باشد، شرم مىکند وضعیت فقیرانه خود را به دیگران بگوید، اما بسیارند کسانىکه بىسوادند و از اظهار بىسوادى خود هرگز احساس شرم نمىکنند؟ چرا اکثریت دانشجویان ما پس از اخذ مدرک و اشتغال به کار، دیگر سراغ کتاب و مطالعه نمىروند وبسیارى از اساتید ومعلمان نیز هر روز به تکرار مکررات مشغولند و آنچه را امروز مىدانند و مىگویند، همان است که ده یا بیستسال پیش مىگفتهاند؟
ریشه همه این دردها این است که در جامعه ما فرهنگ مطالعه و تحقیق ضعیف است، کتاب و کتابخوانى جایگاه و نزلتبایسته و شایسته خویش را ندارند، اهل دانش و مطالعه چندان که باید قدر نمىبینند و چنان که شاید بر صدر نمىنشیند، و این یک ضعف فرهنگى است. وقتى ارزشهاى کاذب جاى ارزشهاى حقیقى را مىگیرند و معیارها و ملاکها معکوس مىشوند، رغبت ها دگرگون مىشوند و قسر بجاى طبیعت مىنشیند.
مگر نه این است که حقیقت و جوهر انسان، جان و نفس اوست؟ و مگر موضوع اصلى کار انبیاء و رسولان الهى روح انسان نبوده است؟ اگر چنین است، ما را چه شده است که به قالب بیشتر عنایت مىکنیم تا محتوى، و به پوستبیشتر بها مىدهیم تا مغز؟ به نظر ما ریشهاىترین هجوم فرهنگى غرب همین است که جامعه ما را از سلامت درون غافل سازد و همتها را تماما مصروف سلامتبرون سازد; فرهنگ مطالعه، تامل و تحقیق را در نسل جوان نابود سازد، هم و غم همگان را در محور حیات حیوانى خلاصه نماید، پول ورفاه و پرخوردن و شیک پوشیدن و خوش بودن و امورى از این دست را تنها وجهه همت جامعه ما قرار دهد. این همه، آفت مطالعه و کاوش و پژوهش جوانان و دانشجویان بویژه در معقولات علوم الهى و انسانى است. چرا امروزه هر کسى فرزندى نابغه و مستعد روزىاش مىشود بیش از هرچیز رغبت دارد او را در رشتهاى نان آور! و باصطلاح روز (کاربردى!) مشغول به تحصل نماید؟! چرا اندکاند کسانى که خوش استعدادترین و باهوشترین فرزندان خود را به حوزههاى علوم الهى و انسانى روانه کنند؟
باید اعتراف کنیم که ما در عمل به مقتضاى آنچه انسان شناسى اسلامىمان اقتضا مىکند، رفتار نمىکنیم، بهاى بیشتر را به راحت جسم مىدهیم تا سلامت جان! و همین، مساعدترین زمینه براى نفوذ کتب، فیلمها، مجلات و خلاصه فرهنگ منحط غربى است. مادام که در محافل فرهنگى، دانشگاهها و آکادامىها علمى ما ارج و اعتبار بیشتر از آن علوم طبیعى است، جامعه علمى ما عملا همسو با فرهنگ غرب به پیش خواهد رفت. و اگر مىخواهیم جامعه را در برابر تهاجم فرهنگى غرب بیمه کنیم، مىبایست انقلاب و تحولى در باورها و ارزشهاى دانشیان جامعهمان نسبتبه قدر و منزلت علوم انسانى و الهى و ارزش و اهمیت مطالعه و پژوهش در این معقولات بوجود آوریم. انگیزه مطالعه و پژوهش و ارائه افکار بدیع را در دانشوران جامعهمان تقویت نمائیم و جوانان را با کتاب آشتى دهیم و فضائى فراهم سازیم که همگان بخصوص قشر جوان مطالعه و انس با کتاب و تفکر را عنصر اصلى شخصیتخویش بدانند.والسلام
ریشه همه این دردها این است که در جامعه ما فرهنگ مطالعه و تحقیق ضعیف است، کتاب و کتابخوانى جایگاه و نزلتبایسته و شایسته خویش را ندارند، اهل دانش و مطالعه چندان که باید قدر نمىبینند و چنان که شاید بر صدر نمىنشیند، و این یک ضعف فرهنگى است. وقتى ارزشهاى کاذب جاى ارزشهاى حقیقى را مىگیرند و معیارها و ملاکها معکوس مىشوند، رغبت ها دگرگون مىشوند و قسر بجاى طبیعت مىنشیند.
مگر نه این است که حقیقت و جوهر انسان، جان و نفس اوست؟ و مگر موضوع اصلى کار انبیاء و رسولان الهى روح انسان نبوده است؟ اگر چنین است، ما را چه شده است که به قالب بیشتر عنایت مىکنیم تا محتوى، و به پوستبیشتر بها مىدهیم تا مغز؟ به نظر ما ریشهاىترین هجوم فرهنگى غرب همین است که جامعه ما را از سلامت درون غافل سازد و همتها را تماما مصروف سلامتبرون سازد; فرهنگ مطالعه، تامل و تحقیق را در نسل جوان نابود سازد، هم و غم همگان را در محور حیات حیوانى خلاصه نماید، پول ورفاه و پرخوردن و شیک پوشیدن و خوش بودن و امورى از این دست را تنها وجهه همت جامعه ما قرار دهد. این همه، آفت مطالعه و کاوش و پژوهش جوانان و دانشجویان بویژه در معقولات علوم الهى و انسانى است. چرا امروزه هر کسى فرزندى نابغه و مستعد روزىاش مىشود بیش از هرچیز رغبت دارد او را در رشتهاى نان آور! و باصطلاح روز (کاربردى!) مشغول به تحصل نماید؟! چرا اندکاند کسانى که خوش استعدادترین و باهوشترین فرزندان خود را به حوزههاى علوم الهى و انسانى روانه کنند؟
باید اعتراف کنیم که ما در عمل به مقتضاى آنچه انسان شناسى اسلامىمان اقتضا مىکند، رفتار نمىکنیم، بهاى بیشتر را به راحت جسم مىدهیم تا سلامت جان! و همین، مساعدترین زمینه براى نفوذ کتب، فیلمها، مجلات و خلاصه فرهنگ منحط غربى است. مادام که در محافل فرهنگى، دانشگاهها و آکادامىها علمى ما ارج و اعتبار بیشتر از آن علوم طبیعى است، جامعه علمى ما عملا همسو با فرهنگ غرب به پیش خواهد رفت. و اگر مىخواهیم جامعه را در برابر تهاجم فرهنگى غرب بیمه کنیم، مىبایست انقلاب و تحولى در باورها و ارزشهاى دانشیان جامعهمان نسبتبه قدر و منزلت علوم انسانى و الهى و ارزش و اهمیت مطالعه و پژوهش در این معقولات بوجود آوریم. انگیزه مطالعه و پژوهش و ارائه افکار بدیع را در دانشوران جامعهمان تقویت نمائیم و جوانان را با کتاب آشتى دهیم و فضائى فراهم سازیم که همگان بخصوص قشر جوان مطالعه و انس با کتاب و تفکر را عنصر اصلى شخصیتخویش بدانند.والسلام