آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

در انسان نیازهائى وجود دارد مانند نیاز به تغذیه، نیاز به همسر، نیاز به عواطف متقابل اجتماعى،نیاز به‏ابراز شخصیت و سایر غرائز فطرى انسان،از جمله آنهانوعى نیازنهفته وناآگاهانه در اعماق روح انسان است‏که در برخى افراد خودبخود و در بعضى دیگر،باتلاش وکوشش به سر حد آگاهى مى‏رسد.این تمایل، شریف‏ترین‏و ارزنده‏ترین تمایلى است که در وجود انسان هست واو رابه سوى عالى‏ترین کمال انسان سوق مى‏دهد.این تمایل را اجمالا «تمایل عرفانى‏» یابه تعبیر ساده «حس‏مذهبى‏» مى‏نامیم.
اینک قسمت دوم این مجموعه از سخنرانى را پى مى‏گیریم.
کیفیت تبلور تمایل عرفانى و ظهور آن در انسان
اکنون مناسب است درباره کیفیت تبلور تمایل عرفانى، تاریخ ظهورش در انسان و راههایى که براى ارضاء آن پیموده است اشاره‏اى کنیم.
گفته شد که: ریشه عرفانى «یعنى خداجویى و خداپرستى و خدادوستى‏» امرى فطرى است و همانطور که مى‏دانیم امور فطرى در همه افراد و در همه زمانها وجود دارد و تخلف واختلافى در آنهاپیدانمى‏شود: «فطرة الله التى فطرالناس علیها، لاتبدیل لخلق الله‏».
آفرینش الهى و امور فطرى که شؤون آفرینش هستند، تغییرپذیر نیستند.بنابراین انسان از روز آغاز پیدایش‏اش روى‏این کره خاکى، داراى این تمایل بوده است و از همان آغاز زندگى در این سیاره، براى ارضاء این خواست تلاش کرده است.آن خدایى که انسان رابراى تکامل در جهان آفریده است،از همان ابتدا، راه تکامل واقعى رابه او نشان داده است. و به همین جهت است که نخستین انسان، پیامبر خدا بوده است. ولى راههایى که خداوند متعال براى تکامل بشر و رفع نیازهاى مادى و معنوى او به صورت دین و شریعت‏بوسیله انبیاء نازل فرموده است،تدریجا در طول زمان بواسطه عوامل مختلف دچار انحرافات و تحریفاتى شده‏اند (1) اسلام، پیدایش دین توحیدى را همراه با پیدایش انسان دانسته ونخستین انسان راپیامبر توحیدى مى‏داند. ما مسلمانها معتقدیم که نسل بشر به حضرت آدم (ع) منتهى مى‏شود و او خود پیامبر خدابود و دین حق رابه فرزندانش آموخت و نخستین انسانها موحد ویکتاپرست‏بودند و تدریجا بر اثر عوامل مختلفى،دین توحیدى بصورت دینهاى شرک‏آمیز، تحریف شده است و ادیانى که امروز گوشه و کنار دنیابه صورت بت‏پرستى و شبه بت‏پرستى وجود دارند همه تحریفاتى از ادیان توحیدى است.
از نظر زمانى نزدیکترین دینى که به اسلام و جود دارد و امروز به نوعى شرک تبدیل شده است دین مسیحیت است. بدون هیچ شکى، عیسى بن مریم «على نبینا و آله و علیه‏السلام‏» هیچگاه مردم را به پرستش خود دعوت نکرد و هرگز ادعانکرد که «من خدا، یاپسر خداهستم‏» ولى طولى نکشید که پیروان حضرت مسیح،با عوامل وانگیزه‏هاى مختلفى پدیده شرک رابا مسیحیت مخلوط کرده اساس مسیحیت رابر اعتقاد تثلیث قرار دادند.
براى خدا، سه عنصر و یا به تعبیر خودشان سه اقنوم، قائل شدند «پدر و پسر و روح‏القدس‏» یا طبق عقائد برخى طوایف «پدر و مادر و فرزند» اکثر مسیحیان تثلیث راپدر و پسر و روح القدس مى‏دانند.پدر را خدا،همان آفریننده جهان مى‏دانند و پسر را حضرت مسیح و روح‏القدس را واسطه بین پدر و پسر. ولى بعضى دیگر بجاى روح‏القدس، حضرت مریم را مى‏پرستند و مجسمه ایشان را در کلیساها عبادت مى‏کنند.
در مورد همین مسئله در قرآن مجید در موارد متعددى با مسیحیان، بر سر همین مساله مناقشه شده است که شما چگونه قائل به سه خدا شده‏اید؟ این سخنى بسیارگران است «کبرت کلمة تخرج من افواههم‏» و «تکاد السماوات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا ان دعوا للرحمن ولدا» از این سخن نزدیک است که آسمانها از هم بپاشد، این چه تهمت عظیمى است که به خداى بزرگ نسبت مى‏دهید و براى او شریکانى به نام پسر و همسر قائل مى‏شوید؟ «ولا تقولوا ثلثة انتهوا خیرا لکم‏» و یا«انما الله اله واحد» (نساء - 171) نگوئید سه تاست، خدا یکى است.
پس این تثلیثى که اکنون در مسیحیت وجود دارد بدون شک ساخته دست کسانى است که خود را بزرگان مسیحیت قلمداد مى‏کردند، اما چرااین کار را کردند؟ داستان مفصلى دارد که فعلا ازبحث ما خارج است. غرض اینست که: ما در عصرى قریب به عصر اسلام شاهد چنین تحریف عظیمى در دینى توحیدى بوده‏ایم. دین مسیحیت دینى توحیدى بوده ولى مردم آن رابه صورت دینى شرک آمیز درآوردند، عین همین جریان در ادیان گذشته هم بوده است.
ادیانى که انبیاء عظام صلوات الله علیهم اجمعین براى مردم آورده‏اند همه دین توحیدى بوده است، در عالم دین غیرتوحیدى نداشته‏ایم و نخواهیم داشت آنچه شرک است، ساخته دست انسانهاست، بنابراین نخستین دین آسمانى دین توحید بوده است و مردم در ابتدا موحد بودند ولى به تدریج در اثر جاه طلبى برخى ازمقام پرستان و هوس بازى بعضى هوى پرستان، ادیان شرک‏آمیز به وجود آمده است.
«عرفان‏» هم در ابتدااز طرف انبیاء براى راهنمایى بشر و ارضاء حس فطرى عرفانى انسان آورده شده است، در حقیقت عرفان همان روح دین است. دین بمعناى مجموعه‏اى از عقاید و احکام و اخلاقیات به منزله کالبد است که روح آن توجه به خداست. واضح است‏شرافت‏بدن به واسطه روح است، مطلوب اصلى تکامل روح است و بدن تنها ابزارى است‏براى رشد و تعالى روح. از اینرو هدف اصلى همه انبیاء این بوده است که بشر را به خدا نزدیک کنند، یعنى راه تکامل معنوى و عرفانى را به بشر بیاموزند، راهى که انبیاء به بشر ارائه داده‏اند، راهى خدایى بود که خود خدا آن راه را براى بشر نازل کرده بود ولى مع‏الاسف همانگونه که احکام و عقاید و ادیان مختلف تحریف و مسخ شده است روح عرفانى هم چه از بعد نظرى و عقیدتى و چه از بعد عملى و سیروسلوک رفتارى مورد تحریف واقع شده است.
تاریخ ادیان نشان مى‏دهد که در قدیمى‏ترین ادیان شناخته شده عناصر عرفانى وجود داشته است. در ادیان هندى از هندویسم، بودیسم مذاهب جوکى و سائر مشتقات مذهب هندى نوعى گرایش به عرفان وجود داشته است، حتى در مورد یهودیت نیز این مطلب صادق است. پیروان یهودیت در بین همه ادیان بیش از همه گرایش به مادیات دارند. هم اعتقاداتشان آمیخته به اعتقادات مادى و جسمانى است‏به طورى که کتاب تورات پس از تغییر و تحریف خدا رابه صورت جسم معرفى مى‏کند و هم انگیزه‏ها و اندیشه‏هاى یهودیان، اندیشه‏هاى ماده‏گرایانه و ماده پرستانه است. علائقى که یهودیان به مال و ثروت و امور دنیا دارند در کمتر قومى دیده مى‏شود ولى با این وجود در برخى از دانشمندان یهود گرایشهاى عرفانى دیده مى‏شده است. حتى پاره‏اى از آنها از بزرگان عرفان به شمار رفته‏اند که بعضى از آنها معاصر حضرت عیسى بوده‏اند.
در بین مسیحیان هم فرفه‏هایى که گرایشهاى عرفانى داشتند خیلى زیاد بوده‏اند و اکنون هم وجود دارد.
بنابراین در مذاهب معروف دنیا، اعم از مذاهب ابراهیمى، مانند یهودیت و یاحتى مذاهبى‏که به صورت آئین‏هاى بت‏پرستى درآمده‏اند مثل هندویسم و بودیسم، گرایشهاى عرفانى وجود دارد و بزرگانشان کسانى بوده‏اند که در راه تکامل معنوى و عرفانى، ریاضتها مى‏کشیده‏اند و زحماتى تحمل مى‏کرده‏اند که به آن کمال روحى و معنوى نایل شوند، الان هم آئین‏هاى بودیسم و آئین‏هاى جوکى و چیزهایى که دربین چینى‏ها و تبتى‏ها و هندیها رواج دارد، همه از نوعى گرایش وجهه همت امام بزرگوارمان (رضوان الله تعالى علیه) این بود که به تعبیرخودشان «اسلام ناب محمدى‏»(صلى‏الله‏علیه وآله) را عرضه کنند و شوائب و پیرایه‏هایى که به اسلام بسته شده بود بزدایند و با خرافات و انحرافاتى که دراسلام بوجود آمده وامروز درقسمت اعظم کشورهاى اسلامى رواج دارد مبارزه کنند.
عرفانى سرچشمه مى‏گیرد. اینها همه نشانه این است که:تمایل به عرفان به معناى عامش، تمایلى فطرى است که از قدیمى‏ترین ادیان در میان بشر وجود داشته است و چون دین براى ارضاء فطرت است، طبعا براى ارضاء این خواست فطرى که عالى‏ترین و لطیف‏ترین خواست انسانى است راههائى ارائه داده است،بلکه اساسا مى‏توان گفت‏حقیقت و روح ادیان، عرفان است و سائر مسائل به منزله کالبد و اندامهاى این پیکر است.
وجه مشترک گرایشات عرفانى مذاهب
راههایى که بشر براى ارضاء این خواست پیموده است، از بررسى و روشهایى که طالبان عرفان و معرفت در ادیان مختلف جهانى پیموده‏اند و راه و رسمهایى که در بین آنها وجود دارد بدست مى‏آید. مى‏توان گفت تقریبا همه کسانى که در راه عرفان قدم برداشته‏اند نوعى دورى گزینى از امور مادى و حیوانى را لازم مى‏دانسته‏اند، منتهى آئین‏هایى که براى تحقق بخشیدن به این خواست اعمال مى‏کرده‏اند مختلف بوده است. در بسیارى از موارد این آئین‏ها تابع سلیقه‏هاى افراد بوده یعنى طبق سلیقه خود راهى را برگزیده‏اند ولى گاهى نیز آئین‏هاى صحیحى وجود داشته است که به مرور زمان تحریف و دگرگون گشته است، یعنى اساسش صحیح بوده ولى تدریجا به شکل نادرستى درآمده است.
توضیح مطالب
در اسلام خیلى از مطالب وجود دارد که در گوشه و کنار جهان اسلام امروز به صورت اصلى خودش باقى نیست، درآنها تصرفاتى صورت گرفته، پیرایه‏هایى به آن بسته شده، خرافاتى به آن ملحق گردیده واز شکل اصلى خود خارج شده است. چه در زمینه عقاید، چه احکام، چه آداب و رسوم، چه مسائل سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و چه سایر امور مربوط به دین.
وجهه همت امام بزرگوارمان (رضوان الله تعالى علیه) این بود که به تعبیرخودشان «اسلام ناب محمدى‏»(صلى‏الله‏علیه وآله) را عرضه کنند و شوائب و پیرایه‏هایى که به اسلام بسته شده بود بزدایند و با خرافات و انحرافاتى که دراسلام بوجود آمده وامروز درقسمت اعظم کشورهاى اسلامى رواج دارد مبارزه کنند.
این مطلب در زمان گذشته با وسعت‏بیشترى وجود داشته است، امروز وسائل ارتباطى بسیار فراوان و رایج است. مردم دنیا به آسانى مى‏توانند با هم تماس بگیرند، تبادل نظر کنند و افکار و عقائدشان رابه یکدیگر ارائه دهند. ولى در گذشته چنین نبوده است. مثلا هنگامى که شخصى قصد داشت از چین به اسپانیا حرکت کند (2) مى‏بایست، سالها راه مى‏پیمود تا از این نقطه زمین به نقطه دیگر برسد، در چنین شرائطى تبادل نظر و رساندن پیام‏ها به طور سالم و دست نخورده با اختلاف زبانهایى که وجود داشته،کارى بس مشکل بوده است.
امروزه با اینکه بسیارى از زبانهاى مختلف در همه جاى دنیا آموخته مى‏شود و هر کشورى و ملتى کم و بیش با چندین زبان آشنایى دارند، ولى ملاحظه مى‏شود که در ترجمه مطالب بطور یکسان و به یک نحو، عمل نمى‏شود و در اثر بى‏دقتى در امر ترجمه، گاهى مطالب تحریف مى‏شوند، مقصود گوینده و نویسنده درترجمه‏ها، درست منعکس نمى‏شود.
در روزگاران قدیم که وسائل ارتباطى بسیار محدود بوده است. تبادل نظر و اندیشه با زبانهاى مختلف و رفت و آمدهاى محدود بسیار دشوار بوده است، و همین امر یکى از عوامل تحریف افکار و اندیشه‏هاى منتقل شده بوده است. مطلبى مى‏خواست از زبانى به زبان دیگر و از کشورى به کشور دیگرمنتقل شود مى‏باید از وسائط متعددى عبور کند که هر کدام طبق سوابق ذهنى خود تصرفات و توجیهاتى در آن مى‏کردند بطورى که وقتى از یک طرف دنیا به طرف دیگر مى‏رسید، تصرفات عجیبى در آن انجام گرفته بود و سرانجام در اثر مرور زمان و گذشت قرنها، مطلبى به نسلهاى آینده به صورت دیگرى منتقل مى‏شد.
همین مساله، یکى از عوامل و عللى است که خدا،پیامبران جدیدى مى‏فرستاده تاتحریفهاى گذشتگان راتصحیح کنند. علت این که انسان بعد از اسلام احتیاج به دین جدید ندارد این است که خداى متعال ضمانت کرده که قرآن محفوظ بماند و تحریف نشود و در سایر ادیان چنین ضمانتى نشده است،لذا سایرکتابها آسمانى دستخوش تحریفات فراوانى واقع شده‏اند.امروزازکتاب نوح و ابراهیم، هیچ اثرى در دست نیست، معلوم نیست اصل این کتابهاچه بوده، چگونه کتابى بوده‏اند، مطالب تورات موجود آنقدر دگرگون شده که خود تورات گواهى بر بطلان خودش مى‏دهد.تورات به عنوان کتابى که حضرت موسى (ع) از طرف خدا براى مردم آورده مطرح مى‏شود.اماخود تورات مى‏گوید «موسى در فلان زمان، از دنیارفت‏»آیااین وحى است که خدابر حضرت موسى وحى کندکه:به مردم بگو موسى در فلان زمان از دنیا رفت؟! علاوه برخرافات دیگرى که این کتاب راپرکرده و به صورتى متبدل درآورده است‏یکى ازمطالب معروف تورات این است که:یک شب خداازآسمان پائین آمد و بایعقوب کشتى گرفت و یعقوب آنقدر قدرتمند بودکه خدارابه زمین زد و روى سینه‏اش نشست و تا صبحگاه او رارهانکرد، خداالتماس مى‏کرد که من را رهاکن و یعقوب مى‏گفت رهایت نمى‏کنم،گفت الساعه خورشید مى‏دمد و مردم مرازیر دست تو مى‏بینند.!گفت: اگر مى‏خواهى تو را رها کنم باید به من برکت‏بدهى و خدابه او برکت داد وآنوقت رهایش کرد. این متن تورات امروز است!
اما در مورد انجیل باید گفت:اصلا در عالم کتابى به این عنوان که حضرت عیسى (ع) آورده باشد، وجود ندارد، چهار انجیل هست (انجیل‏هاى دیگرى هم بوده که آنها رامحو کردند) مجموع این چهار انجیل کتاب (عهد جدید) راتشکیل مى‏دهد، خود این اناجیل با هم تناقض دارند و تمام این مطالب گزارشى از زندگى حضرت عیسى مسیح است. کتابى تاریخچه مانند است، آهنگ یک کتاب آسمانى که خدا به پیامبرى وحى کرده باشد ندارد،نقل مى‏کند: عیسى وارد فلان شهر شد و به مردم چنین گفت و مردم هم در جوابش چه گفتند،! اینها متن انجیل است و خود مسیحى‏ها هم ادعا ندارند که این کتاب خداست، زیرا اناجیل موجود چهار کتاب است که هر کدام به نام شخص معینى است و هیچ کدامش کتاب عیسى نیست تنها کتابى که کتاب خداست و خدا حفظ آن را ضمانت کرده است، قرآن است.
پس وقتى دستورات و ادیان انبیاء تحریف مى‏شد، وجود پیامبرى جدیدى لازم بود که آنها راتصحیح کند، اما چون کتاب آسمانى اسلام محفوظ است، احتیاجى به پیامبربعدى نخواهد بود. این یکى از دلایل جاودانگى اسلام است. البته دلایل دیگرى هم وجود دارد که از جمله آنها جامعیت قرآن نسبت‏به همه نیازهاى انسانى است که اکنون درصدد توضیح آن نیستیم. به هرحال مى‏توان گفت امتیاز بزرگ اسلام که در هیچ دینى وجود ندارد اینست که: قرآن کریم که آخرین و کاملترین کتاب آسمانى است‏بدون کوچکترین تحریفى در اختیار همه انسانها قرار دارد.این امتیاز مختص به اسلام است و یکى از علل خاتمیت دین اسلام همین است که: خداى متعال بقاء این کتاب و محفوظ ماندن آن راتضمین فرموده است.
دلیل اعتقاد به تحریف نشدن قرآن
بهترین دلیل این است که 1400 سال است که قرآن، تمام مخالفین خود را دعوت کرده است‏به اینکه مشابه آنرابیاورند، از بدو بعثت پیغمبراکرم(ص)تاکنون، ازنزدیکترین خویشاوندان پیغمبر گرفته تا دورترین مردم در اقصى نقاط عالم دشمنى عجیبى با این دین و آئین داشته‏اند و از هیچ کوششى در راه خاموش کردن این چراغ فروگذار نکرده‏اند.
امروز هم همان طور که مشهود است هرچند تمام ابرقدرتها با هم اختلافاتى دارند ولى در این مساله همه متفقند که باید ریشه اسلام رابخشکانند زیرا به اصطلاح این بزرگترین دشمن تمدن غربى است.
قرآن در مقابل همه اینها از روز اول صریحا ادعا فرموده است که: هر زمان یک سطر مثل قرآن آوردید من دست از ادعاى خود بر مى‏دارم «و ان کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله‏» هر کس شک دارد که قرآن از طرف خداست، یک سوره - سوره‏هاى یک سطرى هم در قرآن وجود دارد - مثل آنرابیاورد بنابراین اگر کسى یک سطر، مثل سوره کوثر،توحیدبیاورد،این ادعاى قرآن «العیاذ بالله‏» باطل مى‏شود و روشن مى‏شودکه کتابى‏است که بشر هم‏مى‏تواند مثلش را بیاورد واز طرف خدانیست.این راه‏هائى که براى مبارزه با اسلام انتخاب کرده‏اند آسان‏تراست‏یااینکه تمام نیروهاشان را روى هم بگذارند و یک سوره مثل قرآن درست کنند و در رسانه‏هاى گروهى دنیا اعلام کنند که یک سوره مثل قرآن آورده‏ایم و بنابراین قرآن سخن خدا و معجزه نیست پس این ادعاى قرآن باطل است. «یک سطر مثل قرآن آوردن‏» براى سرکوبى اسلام بسیار آسان است، چه راهى از این نزدیکتر وآسانتر؟
ولى مى‏دانیم که چنین کارى نشده و نخواهد شد. «و ان لن‏تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجاره اعدت للکافرین‏» اما اگر نتوانستید چنین کارى کنید «ولن‏تفعلوا» که هرگز نخواهید توانست، پس از عذاب خدابترسید از اینکه با چنین دینى مبارزه کنید. همین مطلب خود،نیز دلیل این است که قرآن تحریف نشده است زیرا اگر بخشى از این قرآن ساخته دست‏بشر بود و تحریف شده بود،یعنى مردم سطرى بدان افزوده بودند پس آوردن مثل این سطر ممکن بود، در حالى که مى‏دانیم ممکن نیست‏بنابراین معلوم مى‏شود آنچه بنام قرآن موجود است، چیزى بدان افزوده نشده است زیرااگر افزوده شده بود آوردن مثل قسمت افزوده شده ممکن بود ولى اکنون در قرآن بخشى نداریم که انسانها بتوانند مثلش را بیاورند پس روشن است که قرآن یکپارچه از طرف خداست.
شاید گفته شود که هرچند برقرآن افزوده نشده است ولى شاید چیزى از قرآن کم شده باشد؟ جواب این است که وقتى معلوم شد، آنچه در قرآن وجود دارد از طرف خداست و از طرفى خدا درخود قرآن مى‏فرماید: ما حافظ این قرآنیم «انا نحن نزلناالذکر و اناله لحافظون‏» ما ضمانت کردیم که قرآن محفوظ بماند، پس این آیه نیز از طرف خداست و بنا به آیه آنچه موجود است، کتاب خداست و این دلیل مصونیت قرآن از تحریف است تفصیل بیشتر این مطلب رادر کتاب آموزش عقائد جستجوکنید.
به هرحال، این امتیاز بزرگى است‏براى اسلام که کتاب آسمانى‏اش دستخوش تحریف و تغییر و تبدیل قرار نگرفته است.
متن آنچه از طرف خداوند نازل شده، در اختیار ماست، ولى آنچه در قرآن وجود دارد و با روشهاى عقلائى مى‏توانیم معارفى از آن استفاده کنیم، مستقیما همه نیازهاى ما را دربر ندارد، همه نیازمندیهاى ما رابیان نکرده است. مثلا: فرموده است،نماز بخوانید اما نفرموده، چگونه نماز بخوانید و چند رکعت‏بخوانید، فرموده است طواف کنید و حج‏به جا آورید اما تعیین نفرموده چند بار طواف کنید.
تفاصیل احکام چه در زمینه‏هاى فردى، چه اجتماعى، معمولا در قرآن بیان نشده است، مگر اتفاقا بعضى از احکام که به تفصیل بیان شده، که آن نیز حکمتى داشته است.
به هرحال بناى قرآن بر این نیست که تمام تفاصیل را بیان کند و اگر چنین کارى صورت مى‏پذیرفت، دیگر قرآن از چنین حجمى که بتواند به آسانى در اختیار مردم قرار بگیرد، خارج مى‏شد بایستى دائرة‏المعارف چند صد جلدى باشد.
اراده الهى بر این تعلق گرفته که قرآن کریم طورى باشد که مردم آن را در اختیار داشته باشند و از آن استفاده کند و اگر چنان بود که گفته شده قرآن دیگر مخصوص کتابخانه‏هاى استثنائى دنیا مى‏شد و مردم هرگز نمى‏توانستند به آن دسترسى پیدا کنند. قرآن مدعى است که:
تمام تحریفاتى که در ادیان رسمى واقع شده است، عمدى و از طرف دانشمندان همان دین بوده است، علماى ادیان بخاطرعوامل نفسانى خویش، دین و کتاب خدا راتغییر داده‏اند. «و ما اختلف فیه الاالذین ...» این اختلاف را از روى بغى و عمد و بناحق انجام داده‏اند،نه اینکه اشتباه بوده و یا حقى و یا عذرى در این کار داشته باشند: «فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم و یقولون هذا من عندالله‏» واى بر کسانى که خودشان به دست‏خویش کتاب مى‏نوشتند و مى‏گفتند اینها از طرف خداست. علماى یهود و نصارى آمدند،اینها را نوشتند، ادعاى مسیحیت هم امروز همین است که اینها را علمایشان نوشته‏اند، کتابى از پیش خود مى‏نویسند و آنگاه مى‏گویند: کتاب از آن خداست، بنابراین هیچ بعید نیست که حقایقى بوسیله پیامبران به مردم ابلاغ شود ولى در طول تاریخ عمدا - مانند بسیارى از تغییراتى که در ادیان آسمانى واقع شده - و یا سهوا - مانند اینکه گاهى نسخه‏هایى پاک مى‏شود و یا در ترجمه، مضمون آن بصورتهاى مختلف عوض شود - به دلایل مختلفى این حقایق تحریف شود.
از جمله راه اصلى‏اى که در ادیان براى بشر در جهت‏سیر الى‏الله بوسیله انبیاء ارائه شده بود، به مرور زمان دچارتحریفاتى شده است، از جمله این تحریفات سلیقه‏هاى شخصى بود که اعمال مى‏شد، باز استبعاد نکنید!.
امروزه اگر از طوائف مختلفى که داعیه عرفان دارند و خود را اهل عرفان مى‏دانند، سؤال کنید، متوجه مى‏شوید بین اینها آئین‏هاى مختلفى وجود دارد دستورالعملهایى که مى‏دهند همه یکسان نیست، طوایف کمابیش در دستورالعملها اختلاف دارند، با این که هر کدام بیش از چند قرن از عمرشان نمى‏گذرد، وقتى از آنها سؤال کنید، سند این دستورالعملها چیست و از کجاست؟ مى‏گویند: سند دستور به فلان شیخ و قطب و مرشد مى‏رسد و اگر از ایشان سؤال شود که دستورالعمل فلان شخص چه اعتبارى براى دیگران دارد مى‏گویند: این در عالم کشف براى ایشان روشن شده است. که باید در این زمینه بحث‏شود که: کشف چیست؟ چه اندازه براى دیگران اعتبار دارد؟
به هرحال اختلافاتى که بین افراد وجود دارد و روشهایى که براى سیر و سلوک ارائه مى‏شود در واقع تابع سلیقه‏هاى شخصى ایشان است، کسانى یا به نظرشان رسیده اینگونه عمل کردن براى رسیدن به هدف مطلوبتر است و زودتر نتیجه مى‏دهد و یا تجربه کرده‏اند و بعد آنرا جزء دستورالعمل قرار داده‏اند و تدریجا به صورت یک آئین درآمده است و پیروان آن فرقه خاص از آن آئین پیروى مى‏کنند، پس این اختلاف و دستوراتى که بین فرقه‏هاى مختلف دیده مى‏شود مربوط به اختلاف سلیقه‏هاى شخصى است. یکى مى‏گوید اگر اینگونه عمل کنیم بهتر است و دیگرى مى‏گوید اگر آنگونه عمل کنیم بهتر است. ولى براى اینکه دیگران بپذیرند، مى‏گوید این برایشان کشف شده و در عالم مکاشفه اینگونه دیده‏اند و یا به ایشان الهام شده است و یا تعبیرات دیگرى از این قبیل. طبعا در زمانهاى گذشته و در تاریخ چندین هزار ساله گذشته بین طوایف مختلفى که گرایشهاى عرفانى داشته‏اند، اینگونه اختلافات شایع بوده است، کسانى مى‏آمدند به سلیقه خودیک روش را اختراع مى‏کردند،کسانى هم حسن نظر داشته، آنها هم قبول مى‏کرده‏اند و به تدریج‏سینه به سینه منتقل شده سپس تدوین مى‏شد و به صورت مجموعه‏اى از یک آئین در مى‏آمد که نمونه‏اش آئین بودا است.
جوکى‏ها امروز، در دنیا پیروان زیادى دارند حتى در کشورهاى غربى، اروپائى و آمریکایى براى آیین‏هاى بودایى و آیین‏هاى جوکى و مشابه اینها طرفدارانى وجود دارد، مکتبهایى دارند، کسانى هستند، ساختمانهایى عظیمى با وسائل رفاهى فراوان و با نوعى تشکیلات در اختیار دارند که دستورات نیز به افراد مى‏دهند. از بین مردم این کشورها کسانى که تحت فشار روحى و ناراحتى زندگى مادى هستند به آنها روى مى‏آورند تا شاید آسایش و آرامش روحى پیدا کنند. آنها هم دستوراتى به ایشان مى‏دهند مثل اینکه در خلوت بنشینند و در تاریکى چند جمله را با خود به صداى بلند بگویید یا اینکه نفستان رالحظاتى در سینه حبس کنید، چنین و چنان کنید، حرکاتى انجام بدهید دستهایتان را چنان و پاهایتان را چنین کنید، اینگونه بنشینید و آنگونه بلند شوید.
خلاصه دستورالعملهایى مى‏دهند، و قطعا نوعى تمرکز ایجاد مى‏کنند و نوعى آرامش بر ایشان بوجود مى‏آورد،لذا فکر مى‏کند در اثر نفس پیر بزرگ است که آرامش روحى پیداکرده‏اند.
ادامه دارد
پى‏نوشتها
1- البته دربین جامعه‏شناسان در این مسئله اختلاف است که: نخستین دینى که بشر به آن گرایش پیدا کرده دین توحید بوده است و بعد تدریجا ادیان شرک آمیز پدید آمده‏اند یا نخستین دین شرک بوده و بعد کم‏کم،ادیان شرک آمیز به وحدت گرائیده‏اند و نهایتا دین توحید پیدا شد. اینها معتقدند که ابتدا بشر مشرک بوده و طوایف مختلفى برحسب گوناگونى عوامل اجتماعى، انواعى از شرکها را در جامعه خودشان بوجود آورده‏اند، مثلا هر قبیله‏اى که بزرگشان از دنیا مى‏رفت‏سمبلى یا مجسمه‏اى از او مى‏ساختند و آن را احترام مى‏کردند، تدریجا این احترام بصورت پرستش بت درآمده و بعد در میان قبایل و طوایف، بتهاى متعدد و معبودهاى زیادى پیدا شده و به این ترتیب دنیاى شرک‏آمیز، تولد یافت، ولى این فرضیه از نظر اسلام مردود است.
2- البته لازم به تذکر است که آن روزها که هنوز آمریکا کشف نشده بود، غربى‏ترین نقطه زمین را اسپانیا مى‏دانستند.

تبلیغات