آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

مقاله حاضر در پی ارائه الگویی برای تبیین تناسب آموزش های فنی وحرفه ای با نیازهای بازارکار از دیدگاه صاحبان صنایع شهر یزد است. به لحاظ کفایت نداشتن مدل های ارائه شده در ادبیات موجود برای تبیین تناسب آموزش های فنی وحرفه ای با نیازهای بازارکار و برای به دست آوردن داده هایی متناسب با زمینه مورد مطالعه، از روش کیفی نظریه داده بنیاد استفاده شد. داده های مطالعه از مصاحبه با 14 نفر از صاحبان صنایع و مدیران سازمان فنی وحرفه ای شهر یزد گردآوری شد. با طبقه بندی مفاهیم، مقوله های فرعی و محوری و یافتن مقوله محوری با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی، مقوله های شکل دهنده الگوی تناسب آموزش های فنی وحرفه ای با نیازهای بازارکار و روابط بین آن ها در قالب مدل پارادایمی ظهور یافت که شامل موجبات علّی (هفت مقوله)، مقوله محوری (هم راستایی آموزش ها)، راهبردها (هشت مقوله)، شرایط محیطی (شش مقوله)، ویژگی های زمینه ای (چهار مقوله) و پیامدها (سه مقوله) می شود. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت با استفاده از راهبردهای نیازسنجی، مشارکت ذینفعان، آموزش مربیان، همکاری های داخلی و خارجی، آینده پژوهی شغلی، آمایش سرزمینی و برنامه ریزی، آشنایی کارآموزان با بازارکار، و مشاوره و هدایت شغلی، می توان تناسب آموزش های فنی وحرفه ای با نیاز های بازارکار را محقق کرد.

تبلیغات