آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

مقاله حاضر بر آن است که ضمن بررسی عمیق برنامه درسی هنر در ایران و ژاپن، هدف ها، اصول، رویکردها، محتوا، چگونگی اجرا، ارزشیابی و سایر ویژگی های آن ها را به گونه ای منطقی به تصویر بکشد. برای نیل به این مقصود، ابتدا مروری بر برنامه درسی هنر در هر دو کشور شده و پس از آن، با تأملی دوباره در این برنامه درسی، عناصر استنتاج و با مقایسه آن ها، تحلیل و نتیجه گیری انجام شده است. این پژوهش از نوع مطالعات تطبیقی است و با استفاده از روش جورج بردی انجام شده است. به طورکلی، نتایج مقایسه و ارزیابی نشان می دهند که اساساً تربیت هنری در نظام آموزشی کشور ما در مقایسه با کشور ژاپن، از یک سو با محدودیت های نظری و فکری، و از سوی دیگر با موانع و تنگناهای اجرایی و عملی دست به گریبان است. محدودیت های نظری ریشه در عدم اعتقاد و باور برنامه ریزان و کارورزان آموزشی به ضرورت و نقش ویژه تربیت هنری در شکوفایی قابلیت ها و استعدادهای مختلف دانش آموزان و تحقق هدف های نظام آموزشی دارد. به همین دلیل، تربیت هنری در کشور ما همواره دارای نقش و جایگاه فرعی و حاشیه ای در برنامه های درسی مدارس است. موانع اجرایی هم ناظر بر مشکلات و کمبودهای عمده ای است که در زمینه اجرای مناسب برنامه درسی هنر در مدارس وجود دارد.

تبلیغات