آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

در مقدمه این بحث به این پرسش اساسی و مقدر پاسخ داده خواهد شد که «ملاک اثربخشی در آموزش و به ویژه آموزش ارزش ها چیست؟» آموزشی دارای این ویژگی دانسته شده است که اجمالا آثار «تربیتی» داشته و منجر به بروز رفتار آگاهانه مطابق با آن ارزش می شود. چنین آموزشی، به عبارت دیگر، باید فرد را در عمیق ترین لایه های وجودی یا به تعبیر مرجّح نگارنده در سطح  «هویت» درگیر سازد و در نتیجه از او انسان متفاوتی پیش و پس از این آموزش ها بسازد که به افراد و گروه هایی شبیه و به افراد و گروه هایی بی شباهت است. آموزش فاقد این ویژگی عبث، ابتر و ناکارآمد ارزیابی می شود. مطلوبیت آموزش با این کیفیت، یعنی کیفیت به اصطلاح «تربیتی» یا «هویتی»، در کلیه ساحت های یادگیری و به ویژه ساحت اخلاق و ارزش ها بر کسی پوشیده نیست. لذا باید در تلاش برای دستیابی به رویکردهایی بود که این مهم را ممکن و میسر سازد. در این نوشتار و در چارچوب رویکرد مطالعاتی موسوم به سنتز پژوهی، خوانندگان در معرض سیری هدفمند که نگارنده در این وادی انجام داده و به قدر وسع کوشیده تا مهم ترین مباحث مطرح شده در منابع تخصصی تعلیم و تربیت را شناسائی نماید، قرار می گیرند. حاصل این جست وجو دستیابی به تلفیق مشتمل بر پنج رویکرد است که هرکدام از زاویه ای خاص نوری بر موضوع تابانده، موجب احیای اصلی از اصول شناخته شده یادگیری اثر بخش می شود و مجموع آن ها می تواند نتایجی نیکو از حیث تربیتی در این زمینه به بار آورد. رویکردهای پنجگانه مورد بحث عبارتند از:  • رویکرد فرهنگی، با محوریت آراء جکسون،سَرَسون ، استِن هوس و ویگوتسکی؛ • رویکرد تلفیقی، با محوریت آراء رَگ، فوگارتی و دِرِیک؛ • رویکرد هنری، با محوریت آراء برودی و پرکینز؛ • رویکرد شناختی، با محوریت آراء ایگِن و برونر؛ • رویکرد کنش وری، با محوریت آراء آیزنر.    

تبلیغات