استقلال فکری و حرّیت اندیشه، یکی از مهم ترین و ضروری ترین ویژگی هایی است که همگان، به ویژه اهل علم و تحقیق، سخت در پی دست یابی به آنند. اما در این میان، «آفت شخصیت زدگی» و حبّ و ارادت افراط گونه به دانشمندان و تأثیرپذیری شدید و بی جا از بزرگان، به عنوان یکی از موانع شناخت صحیح، طالبان علم و معرفت را از مواجهه منطقی، تحلیلی و انتقادی با افکار ایشان باز داشته و در دام خودباختگی و تقلید فکری گرفتار می سازد. برخی از حکما برای رهایی از معضله اسارت فکری و وصول به مقام «مستقل اندیشی»، به نوبه خود توصیه ها و راه کارهای سودمندی ارائه نموده اند. اما بنا بر مدّعای این نوشتار، «آموختن فلسفه» و «التزام به برهان محوریِ» حاصل از آن، یکی از راه هایی است که وصول به این مهم را تا حدّ زیادی تسهیل نموده و میسّر ساخته است. هدف پژوهش حاضر آن است که با بهره گیری از روش نظری و تحلیلی، استقلال اندیشه و از میان برداشتن سدّ تقلید در حوزه عقاید را، به مثابه یکی از کارکردهای متعدّد و متنوّع فلسفه اسلامی، به اثبات رسانده است.