همان گونه که ملّاصدرا یک فیلسوف متبحر است، یک اندیشمند سیاسی نیز هست؛ گرچه پذیرفتن حکمت سیاسی وی، مبتنی بر اصول موضوعه ای است که نگارنده از آن به «مبادی» تعبیر میکند. این مقاله با روش تحلیلی، و با هدف تبیین مبادی روشی و محتوایی که ملّاصدرا برای بیان حکمت سیاسی خود بدان تمسک جسته است، درصدد است تا با بررسی این مبادی، منشأ خطای بسیاری از منکران حکمت سیاسی وی را به صورت روشن بیان کند. حاصل اینکه، در زمان ملّاصدرا، به خاطر شرایط خاص حاکم برآن زمان، شاهد رکود اندیشه سیاسی هستیم نه زوال آن، و ملّاصدرا یک اندیشمند سیاسی با ویژگیهای متفاوتی است که در مبانی و نوع اندیشه سیاسی خود و روش بیان نظریات سیاسی، به اندیشمندان سیاسی دیگر مشابهتی ندارد. همین تفاوت باعث شده است که برای دست یافتن به اندیشه سیاسی وی راهی بجز فهم، و پذیرش مبادی روشی و محتوایی ملّاصدرا نداشته باشیم.