فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۵۵٬۶۳۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
تغییر مدل کسب وکار استارتاپ ها برای تطبیق با نیازهای متغیر بازار و افزایش رقابت پذیری ضروری است، اما بیشتر مطالعات پیشین بر شرکت های مستقر متمرکز بوده اند. همچنین برخلاف مطالعات پیشین که بیشتر به عوامل تاثیر گذار بر نوآوری مدل کسب وکار پرداخته اند، این پژوهش به طور ویژه بر فرآیند تغییر مدل کسب وکار مبتنی بر الگوهای مدل کسب وکار تمرکز دارد. در جهت برطرف کردن این شکاف علمی، هدف این مطالعه ارائه چارچوبی برای درک بهتر تغییر مدل کسب وکار استارتاپ ها بود. برای تحقق این هدف، از روش مرور نظام مند استفاده شد و پس از تعیین سؤال پژوهش، استراتژی جست وجو و غربالگری، ۹۵ مقاله معتبر منتشرشده بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴ مورد تحلیل قرار گرفت. در ابتدا، چارچوب مفهومی اولیه بر اساس ادبیات نظری شکل گرفت و سپس با استفاده از تحلیل مضمون قیاسی-استقرایی توسعه داده شد. مضامین فراگیر شناسایی شده شامل تازگی، کارایی، قفل درونی، مکملی، و انطباق بودند که در چهار بعد تغییر مدل کسب وکار شامل محتوا، ساختار، حاکمیت و جریان تحلیل شدند. هر یک از این مضامین شامل مضامین پایه مختلف هستند که نشانگر نحوه تغییر اجزای مدل کسب وکار استارتاپ ها هستند. این پژوهش با شناسایی الگوی جدید «انطباق» در کنار چهار الگوی متداول (تازگی، کارایی، قفل درونی و مکملی) و افزودن بعد «جریان» به ابعاد سه گانه محتوا، ساختار، حاکمیت، نوآوری مدل کسب وکار استارتاپ ها را از منظر گسترده تری بررسی می کند. نتایج نشان داد که این مضامین به صورت هم افزا عمل کرده و نقش اساسی در ایجاد مزیت رقابتی و پایداری کسب وکار ایفا می کنند.
بررسی کاربرد سیستم پشتیبان تصمیم گیری (DSS) در صنعت گردشگری با استفاده از روش مرور دامنه
حوزههای تخصصی:
فناوری اطلاعات و ارتباطات پیامدهای عمیقی برای صنعت گردشگری دارد. آنها به طور گسترده در عملکردهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرند و کاربردهای بسیاری دارند. در این میان، سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری می توانند نقش اساسی در جهت کمک به سازمان ها و مقصدهای گردشگری ایفا کنند تا به سازمان ها و افرادی که مقاصد گردشگری را مدیریت می کنند، این امکان را بدهند که تمام تصمیم گیری های مربوط به سیاست ها، توسعه زیرساخت ها و پیشرفت سهامداران را بر پایه های منطقی و منطقی استوار کنند. هدف این مقاله ارائه مروری بر استفاده از سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری در سازمان های مدیریت گردشگری ونشان دادن یک چارچوب و مدل کلی برای طراحی و اجرای عملی مؤثر است. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و از نوع اسنادی انجام شده است. داده های مورد نیاز از منابع معتبر علمی، مقالات و گزارش های مرتبط با سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری و صنعت گردشگری گردآوری شده و با استفاده از روش مرور دامنه تحلیل شده اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که سیستم های پشتیبانی تصمیم گیری می تواند به عنوان ابزاری مؤثر در شناسایی الگوهای تقاضا، تخصیص بهینه منابع و بهبود تجربه مشتریان عمل کند.
بررسی نقش تعدیل گری جنسیت مدیر حسابرسی داخلی بر رابطه بین کیفیت حسابرسی داخلی و عملکرد شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش بررسی نقش تعدیل گری جنسیت مدیرحسابرسی داخلی بر رابطه میان کیفیت حسابرسی داخلی و عملکرد واحد تجاری است. روش:در این پژوهش داده های مورد نیاز با استفاده از اطلاعات افشا شده توسط شرکت های پذیرفته شده در بورس و اوراق بهادار تهران در سال های 1397 تا 1401 در سامانه جامع اطلاع رسانی ناشران (کدال) جمع آوری گردیده و سپس با استفاده از روش رگرسیون (GLS) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته ها: پس از تجزیه وتحلیل داده ها، نتایج نشان داد جنسیت مدیر حسابرسی داخلی تأثیر معناداری در رابطه بین کیفیت حسابرسی داخلی و عملکرد واحدهای تجاری مورد بررسی نداشته اند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که در شرکت های مورد بررسی برخلاف عمده پژوهش های پیشین، به دلایلی از قبیل مسائلی که در اقصادهای درحال توسعه مثل ایران وجود دارد و درآن کشورها عملکرد مالی شرکت ها در کوتاه مدت تحت تأثیر عوامل متعددی از قبیل تحریم ها، تغییرات نرخ ارز و سایر عواملی بوده که به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر عملکرد شرکت ها تأثیر می گذارند و عوامل مذکور تحت کنترل واحد تجاری نیستند و با پیاده سازی حسابرسی داخلی باکیفیت نیز تأثیر منفی برخی از این عوامل را در عمل نمی توان خنثی نمود و یاپیاده سازی شکلی (و نه محتوایی) حسابرسی داخلی، رابطه منفی بین کیفیت حسابرسی داخلی و عملکرد وجود داشته و تاثیرجنسیت مدیر حسابرسی داخلی بر رابطه مذکور معنادار شناسایی نشد. دانش افزایی: با توجه به اینکه تاکنون پژوهشی برای سنجش نقش تعدیل گری جنسیت مدیرحسابرسی داخلی بر رابطه کیفیت حسابرسی داخلی وعملکرد واحد تجاری در ایران انجام نشده، این پژوهش می تواند کمکی به پر نمودن شکاف پژوهشی مربوطه بنماید.
رتبه بندی شاخص های تکنولوژی مالی دربانک ها مبتنی بر رویکرد فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصر کنونی با گسترش استفاده از تکنولوژی به وجود آمد، از یک طرف مؤسسات مالی و بانک ها چاره ای جز پذیرش این روند نیافتند، از طرف دیگر در کشور ارزیابی عملکرد موسسات و نهادهای بانکی اهمیت خاصی پیداکرده است. شناسایی و تعیین میزان اهمیت (وزن) عوامل و شاخص های مهم تأثیرگذار بر بهبود عملکرد و افزایش کارایی نهادهای بانکی از مباحث بسیار مهم محسوب می شوند، بنابراین در این مطالعه با استفاده از نظر خبرگان در قالب پرسشنامه که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفته و اطلاعات آمار جمع آوری شده و در دسترس برای دوره زمانی از مهر تا بهمن 1401، روش تجزیه و تحلیل فرآیند سلسله مراتب فازی، شاخص های بخش بانکی در 2 گروه نرم افزاری و سخت افزاری و شاخص های انتخابی 9 شاخص اصلی و پر اهمیت در عرصه بانکداری توسط خبرگان تعریف گردیده است. نتایج رتبه بندی تکنولوژی های مالی بخش پولی نشان می دهد که تمامی شاخص های سازگاری کمتر از 1/0 می باشند که مؤید پایایی و قابل اعتماد بودن ابزارهای اندازه گیری است. در میان وزن های به دست آمده ابزارهای نرم افزاری به ترتیب همراه بانک 0.256، اینترنت بانک 205/0 و بانکداری دیجیتال 193/0 و در میان ابزارهای سخت افزاری به ترتیب دستگاه های خودپرداز برون شعبه ی 290/0 و دستگاه خودپرداز درون شعبه ی 271/0 از بالاترین سطح اهمیت برخوردار هستند.
بررسی اثر معیارهای پیش بینی پذیری سود و مربوط بودن اطلاعات مالی بر خوانایی گزارش های سالانه شرکتها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تجربی حسابداری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۵
255 - 278
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تلاش گردیده تا بررسی شود که آیا در بورس اوراق بهادار تهران، معیارهای پیش بینی پذیری سود و مرتبط بودن اطلاعات مالی بر خوانایی صورت های مالی شرکت ها تأثیرگذار هستند یا خیر. هدف اصلی پژوهش، بررسی تأثیر معیارهای پیش بینی پذیری سود و مربوط بودن اطلاعات مالی بر خوانایی گزارش های سالانه شرکت های فعال در بورس اوراق بهادار تهران است. برای ارزیابی خوانایی صورت های مالی، از شاخص خوانایی فاگ و همچنین جهت تحلیل تأثیر پیش بینی پذیری سود و ارتباط اطلاعات مالی از مدل های فرانسیس (2012)، پروتی و واگن هوفر (2013)، و بوشمن (2004) استفاده گردیده است. این پژوهش با بررسی 781 سال-شرکت در بازه زمانی 1390 تا 1400 ، نشان می دهد که خوانایی گزارش های سالانه شرکت ها به طور قابل توجهی تحت تأثیر معیارهای پیش بینی پذیری سود و مرتبط بودن اطلاعات مالی قرار گرفته است.
الگوی مدیریت عملکرد سبز منابع انسانی در شرکت دولتی صنایع برقی و الکترونیک عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
157 - 186
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به دنبال آن است که برای تحقق مدیریت منابع انسانی سبز در صنایع برق و الکترونیک عراق، الگویی از مدیریت عملکرد سبز را به عنوان یکی از زیرنظام های مهم مدیریت منابع انسانی سبز ارائه دهد و میزان استقرار آن را در این شرکت بررسی کند و راه کارهایی را برای تکمیل و استقرار کامل آن ارائه دهد. در بخش کیفی پژوهش، هدف استخراج الگوی مدیریت عملکرد سبز و در بخش کمّی نیز، هدف بررسی و آزمون الگوی استخراج شده است.
روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف، در دسته پژوهش های کاربردی و از حیث ماهیت، در دسته بندی پژوهش های ترکیبی یا آمیخته از نوع اکتشافی متوالی قرار می گیرد. در واقع این پژوهش در دو بخش کیفی و کمّی انجام شده است. در بخش کیفی پژوهش، از روش تحلیل مضمون استفاده شده و در بخش کمّی، الگوی به دست آمده آزمون شده است. جامعه آماری بخش کیفی پژوهش، اساتید صاحب نظر دانشگاهی و مدیران مطلع در شرکت دولتی صنایع برقی و الکترونیک عراق و در بخش کمّی، مدیران و کارشناسان شرکت دولتی صنایع برقی و الکترونیک عراق بودند. مشارکت کنندگان بخش کیفی با استفاده از روش گلوله برفی انتخاب شدند و در بخش کمّی، از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای برای انتخاب مشارکت کنندگان استفاده شد. ابزار جمع آوری داده های کیفی، مصاحبه نیمه سازمان یافته با ۱۲ نفر و در بخش کمّی، توزیع پرسش نامه محقق ساخته به تعداد ۴۵۰ نسخه بود. ابزار تجزیه وتحلیل داده های مربوط به روش کیفی، نرم افزار اطلس بود. همچنین برای آزمون کمّی الگو از نرم افزارهای اس پی اس اس ۲۲ و آموس ۲۴ استفاده شد.
یافته ها: نتایج به دست آمده در بخش کیفی، در قالب یک الگوی کلی و چهار زیرالگو دسته بندی شد که عبارت اند از: تعیین اهداف عملکردی سبز (اهداف سازمانی سبز و اهداف اجتماعی سبز)، پایش و مربیگری عملکرد سبز (توسعه دانش سبز و توسعه عملکرد سبز)، ارزیابی عملکرد سبز (بازه زمانی ارزیابی عملکرد سبز، شاخص های ارزیابی عملکرد سبز و راهبرد عملکرد سبز) و بازبینی و مرور عملکرد سبز (ارائه بازخوردهای رفتارهای فردی سبز، مالی سبز و غیر مالی سبز). در بخش کمّی نیز با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته، ابعاد مدیریت عملکرد سبز سنجش و بررسی شد. یافته ها نشان دهنده پایایی قابل قبول تمامی متغیرهای پنهان (بالای ۰/۸) پرسش نامه بود. برای تعیین روایی هم زمان پرسش نامه، از روایی هم گرا و روایی واگرا استفاده شد که نتایج آن تأیید اعتبار ملاکی پرسش نامه مدیریت عملکرد سبز منابع انسانی را نشان داد.
نتیجه گیری: در بخش کیفی، الگوی طراحی شده در این پژوهش نشان می دهد که در نظر گرفتن هر چهار بُعد مدیریت عملکرد سبز منابع انسانی با زیرمؤلفه های مربوطه، می تواند به ایجاد عملکرد و فرهنگ سبز در سازمان کمک کند. این پژوهش جزء اولین پژوهش هایی است که به بررسی و تدوین الگوی مدیریت عملکرد سبز، آن هم در یک کشور در حال توسعه (عراق) می پردازد. در بخش کمّی نیز نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که تمامی ابعاد و مؤلفه ها قابل قبول هستند و شاخص برازش کلی مدل (GOF) محاسبه شده با استفاده از نسخه ۲۴ نرم افزار آموس نیز نشان دهنده برازش خوب مدل و اعتبار مؤلفه ها و اجزای فرعی آن هاست.
شناسایی مؤلفه های مدیریت سبز در بیمارستان های دولتی شیراز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نظر به اهمیت مدیریت سبز درسازمانهای بهداشتی و درمانی، پژوهش حاضر باهدف شناسایی مولفه های مدیریت سبز در بیمارستانهای دولتی شیراز انجام شده است. پژوهش حاضر کاربردی و اکتشافی است. روش کار در بخش کیفی شامل زمینه مبنا و در بخش کمی شامل مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش کارکنان بخش اداری بیمارستان های دولتی شیراز در بازه زمانی اجرای پژوهش بود. نمونه بخش کیفی شامل 14 نفر به روش هدفمند و در بخش کمی شامل 320 نفر با نمونه گیری تصادفی ساده بود. ابزار گرداوری داده ها شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته و مقیاس محقق ساخته عوامل مرتبط با مدیریت سبز بود. پژوهش در بخش کیفی از طریق کدگذاری براساس مطالعه استراوس و کوربین (1) و در بخش کمی توسط نرم افزار SPSS26 و AMOS24 تحلیل شدند. در نهایت مولفه های شناسایی شده در بخش کیفی در (1 مضمون عمده) و فرعی (4 مضمون) به مفاهیم عملیاتی (20 مفهوم) دسته بندی شد. از نظر پاسخگویان مؤلفه های اخلاق کار می تواند به شکل مثبت و معناداری بر استقرار مدیریت سبز در بیمارستان ها اثرگذار باشد. درنتیجه به مدیران توصیه می شود تا برای پیشبرد مدیریت سبز به نقش مؤلفه های به دست آمده و همچنین اهمیت محوری اخلاق کار توجه داشته باشند.
شناسایی و اولویت بندی استراتژی های مدیریت پروژه چابک در مواجهه با بحرانی ترین تغییرات در پروژه های ساخت و ساز با روش ترکیبی AHP-TOPSIS فازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تغییرات در پروژه ها اجتناب ناپذیر بوده و اثرات زیان باری را در قالب تاخیر، افزایش هزینه و کاهش بهره وری بر پروژه های عمرانی می گذارد. مدیریت تغییرات نقش بسزایی در افزایش موفقیت پروژه ها دارد. جستجوی مکانیزمی منعطف برای تسهیل مدیریت پروژه که سازگاری بیشتری با تغییرات داشته باشد، انگیزه اولیه برای انجام این پژوهش است. مدیریت پروژه چابک فرصت های مدیریتی جدیدی را از طریق پذیرش تغییر، که جزء اجتناب ناپذیر فرآیند مدیریت پروژه در بخش ساخت و ساز است، ارائه می دهد. از آنجا که هزینه های سرمایه گذاری تغییرات بالا است، نیاز به اولویت بندی راهبردها و استراتژی های اصلی می باشد. بنابراین، این پژوهش با هدف معرفی و اولویت بندی عوامل چابک برای مدیریت تغییر پروژه های عمرانی انجام شد. برای این منظور بحرانی ترین تغییرات از طریق ادبیات در حوزه ساخت و ساز شناسایی شد. با استفاده از تکنیک ترکیبی AHP-TOPSIS فازی، اوزان معیارها و رتبه بندی استراتژی های چابک مشخص شدند. در بین معیارهای اصلی، معیار مشتری با وزن 0.631 رتبه اول، معیار پیمانکار با وزن 0.168 رتبه دوم، معیار مشاور با وزن 0.147 رتبه سوم و معیار عوامل خارجی با وزن 0.054 رتبه چهارم را کسب کرده است. در میان استراتژی های چابک، بهبود مستمر از طریق جلسات روزانه رتبه اول ، نظارت و ارزیابی پیشرفت پروژه به طور مداوم رتبه دوم و جریان کاری انعطاف پذیر رتبه سوم را کسب کردند.
رهبری زنان در سازمان های آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۷
31 - 56
حوزههای تخصصی:
مطالعات آینده در رهبری سازمان ها نشان داده است که در دنیای آینده، زنان سهم قابل توجهی در نقش های مدیریتی و رهبری خواهند داشت. تامین این نیروی انسانی کلیدی و آماده سازی ایشان برای پذیرش نقش های رهبری مستلزم شناسایی چالش های رهبری زنان در آینده و ارائه راهبردهایی جهت غلبه بر چالش ها می باشد. لذا هدف پژوهش حاضر کشف چالش های رهبری زنان در سازمان های آینده در ایران و شناسایی راهبردها است. در این راستا پژوهش حاضر در فضای آینده پژوهی، از روش اکتشافی با رویکرد کیفی و مبتنی بر نظر خبرگان بهره گرفت. پس از انجام مصاحبه با 21 نفر خبرگان دانشگاهی و اجرایی و تحلیل محتوای مصاحبه ها، سه تم اصلی شامل یک دسته چالش و دو دسته راهبرد شناسایی شدند. چالش ها شامل "چالش های رهبری زنان ناشی از ویژگی های سازمان های آینده" مانند مواجهه با انتظارات دشوار و متناقض حاصل شدند. راهبردها نیز در دو دسته اصلی "راهبردهای بستر سازی رهبری زنان" مانند ساختار و فرهنگ حامی و "راهبردهای رشد زنان" شامل بزرگ اندیشیدن و دنیال کردن اهداف بزرگ حاصل شدند. در نهایت پژوهش حاضر پیشنهاد بر انجام مطالعات گسترده تر آینده پژوهانه در رهبری دارد.
ارائه الگوی پیدایش مدیریت ذره بینی؛ چگونگی شکل گیری مدیریت ذره بینی با روش مدل سازی ساختاری- تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
81 - 96
حوزههای تخصصی:
هدف: در میان سبک های غیر کارکردی مدیریت، سبک و شیوه ای وجود دارد که به لحاظ ریزبینی، توجه به جزئیات، و ظرافت بیش از حد در تصمیم گیری با عنوان مدیریت ذره بینی شناخته می شود. مدیرانِ دارای این سبک فاقد انعطاف پذیری و چابکی برای تغییر هستند و گاه به علت فقدان دوراندیشی و ریزبینی بیش از حد سازمان را با مخاطراتی مواجه می سازند. پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی پیدایش مدیریت ذره بینی و چگونگی شکل گیری آن با روش مدل سازی ساختاری تفسیری انجام شد. طرح پژوهش/ روش شناسی/ رویکرد: این پژوهش بر پایه پژوهش های آمیخته به صورت کیفی و کمی با رویکرد متوالی اکتشافی در پارادایم قیاسی استقرایی است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که در فاز کیفی از روش تحلیل محتوا و در فاز کمی از روش پیمایش بهره گرفته است. جامعه آماری پژوهش خبرگان هستند که اعضای نمونه آن با روش نمونه گیری گلوله برفی و بر اساس اصل کفایت نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته است که روایی و پایایی آن با روش محتوایی و روایی نظری و پایایی درون کدگذار و میان گذار تایید شد. همچنین ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کمی پرسشنامه بود که روایی و پایایی آن با روش روایی اعتبار محتوا و پایایی بازآزمون سنجیده شد. یافته ها: نتایج پژوهش مشتمل بر شناسایی مؤلفه های مدیریت ذره بینی و ارائه مدل چگونگی شکل گیری این سبک غیر کارکردی است. مدل مدیریت ذره بینی در این پژوهش در چهار سطح اصلی و بر اساس بسترهای شکل گیری، عوامل همبسته و مداخله جو، عوامل اصلی بروز مدیریت ذره بینی، و پیامدهای آن تدوین شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که ریزبینی و نبود فرهنگ دوراندیشی، نبود فرهنگ آینده نگری، فرهنگ مبتنی بر عقلانیت محدود، سندروم بازخورد سریع، شخصیت ریزنگر، انگیزش پایین جهت تغییر، اثر زهرآگین موفقیت، مدیریت بر مبنای راه حل رضایت بخش، مدیریت غیر یادگیرنده، فشار ساختاری، جمود فکری، ارتباطات بسته، جابه جایی اصل و فرع، و عدم تفکر سیستمی باعث به وجود آمدن مدیریت ذره بینی برای سازمان ها می شود.
نهادینه سازی رمزارزها در اقتصادهای نوظهور (مورد مطالعه: شرکت های خانوادگی)
حوزههای تخصصی:
هدف: این مقاله به بررسی ظهور و نهادینه سازی ارزهای دیجیتال در شرکت های هلدینگ خانوادگی در ایران می پردازد. هدف این پژوهش، درک چگونگی استفاده اعضای جوان تر این شرکت ها از فناوری های اجتماعی برای پر کردن شکاف دانش مالی و تبدیل شدن به کارآفرینان نهادی است که تغییرات بنیادینی را در شرکت های عمدتاً سنتی خانوادگی خود ایجاد کرده اند.روش پژوهش: این مطالعه بر اساس یک تحقیق کیفی طولی است که در طی یک دوره ۱۸ ماهه بر روی پنج شرکت خانوادگی انجام شده است. داده های مطالعه با استفاده از مصاحبه با افراد در سطوح مختلف شرکت ها، مشاهدات و جمع آوری اسناد مرتبط سازمانی صورت پذیرفته است. با استفاده از مفاهیم نظری منطق نهادی، چارچوب بندی و قابلیت، این پژوهش به بررسی فرآیندی می پردازد که از طریق آن اعضای جوان تر این شرکت ها، فرصت ها را در زمینه های نهادی دیگر شناسایی کرده، دانش لازم برای اجرای این نوآوری ها را به دست آورده و این نوآوری ها را برای سایر اعضای سازمان چارچوب بندی کرده اند.یافته ها: یافته ها نشان می دهد که معرفی ارزهای دیجیتال منجر به تغییراتی تحول آفرین از جمله ایجاد خطوط سرمایه گذاری نوآورانه، پذیرش روش های کسب و کار مدرن تر و توسعه ساختارهای سازمانی جدید در شرکت های مورد بررسی شده است که همگی با منطق نهادی بازار همسویی دارند.نتیجه گیری: با تکیه بر یک بدنه رو به رشد از پژوهش ها در مورد مفهوم چارچوب بندی، این مقاله به بحث در مورد رابطه بین گفتار مخل و تحول دیجیتال، چالش های مرتبط با نهادینه سازی و در نهایت ترتیبات نهادی موجود که داوران اصلی در تعیین نحوه مشروعیت یافتن ترتیبات جدید هستند، کمک می کند، و تحولی که توسط اعضای جوان تر شرکت های خانوادگی ایجاد شده است را به عنوان فرآیندی که با شناسایی فرصت های خارجی، کسب دانش مرتبط و چارچوب بندی مؤثر نوآوری برای پذیرش در زمینه سازمانی پشتیبانی می شود، مفهوم سازی می کند.
ارتباط تأمین مالی سبز و نوآوری سبز در ریسک پذیری شرکت ها با رویکرد نظریه بازی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر یکی از دغدغه های جوامع انسانی حفاظت از محیط زیست و توسعه پایدار زیست محیطی است. در این میان صنعت بانکداری با در نظر گرفتن ریسک زیست محیطی در تأمین مالی شرکت ها، نقش مهمی در حفظ محیط زیست و حرکت به سوی اقتصاد سبز دارد. تأمین مالی سبز به عنوان یکی از ابعاد بانکداری سبز است که می کوشد تا تعادل زیست محیطی را با توسعه صنایع و رشد اقتصادی بهبود بخشد. هدف این مقاله بررسی ارتباط تأمین مالی سبز و نوآوری سبز در ریسک پذیری شرکت های لبنیات با رویکرد نظریه بازی است. در این پژوهش با استفاده از روش دلفی و مصاحبه با خبرگان مولفه های مؤثر بر تأمین مالی سبز از دید صنعت بانکداری در شرکت های لبنیات در قالب 19 مقوله شناسایی و رتبه بندی گردید. سپس با استفاده از نظریه بازی تکاملی در دو شرکت لبنیات انتخابی، این نتیجه حاصل می شود که تأمین مالی سبز نقش مهمی در ترویج نوآوری سبز از هر دو جنبه نظری و تجربی دارد. در نهایت این مقاله شواهدی در سطح خرد برای بررسی تأثیر ریسک پذیری شرکتی بر رابطه بین تأمین مالی سبز و نوآوری سبز مشخص نموده و نشان می دهد که شرکت هایی که سطح ریسک پذیری پایین تری دارند، تأمین مالی سبز تأثیر مثبت قوی تری بر نوآوری سبز آنها خواهد داشت. نتیجه گیری پس از آزمون پایداری با تغییر روش های اندازه گیری متغیرهای توضیحی، توضیح متغیرها و به کارگیری مدل های مختلف برای برآورد معتبر است.
شناسایی و اولویت بندی راهکارهای عملیاتی بهبود تجربه لذت بخش مشتری در خریدهای الکترونیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
113 - 131
حوزههای تخصصی:
هدف: رقابت شدید،کسب وکارهای الکترونیکی را به سوی خلق تمایز از طریق ایجاد تجربه لذت بخش برای مشتریان سوق داده است؛ زیرا تجربه لذت بخش و موفق باعث رضایت مندی مشتریان، تبلیغات توصیه ای و در نهایت خرید مجدد می گردد و تجربه ناموفق سبب از بین رفتن اعتماد مشتری و انتخاب جایگزین برای خریدهای آتی خواهد شد. بنابراین هدف این پژوهش شناسایی و اولویت بندی راهکارهای عملیاتی بهبود تجربه لذت بخش مشتری در خریدهای الکترونیک فروشگاه های مجازی در صنعت پوشاک است.روش: برای این منظور از رویکرد آمیخته (کیفی - کمی) از نوع متوالی اکتشافی با استفاده از روش دلفی فازی بهره گرفته شد. جامعه مورد مطالعه شامل16 نفر از خبرگان در زمینه موضوع مورد پژوهش بود. جهت جمع آوری داده ها، از دو روش اسنادی و میدانی بهره گرفته شد. ابزار جمع آوری داده ها در فاز کیفی، بررسی اسناد و مدارک و مصاحبه نیمه عمیق و در فاز کمی، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. داده ها در بخش کیفی با بکارگیری تکنیک تحلیل محتوا و در بخش کمی با استفاده از روش دلفی فازی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که راهکارهای بهبود تجربه لذت بخش مشتری در خریدهای الکترونیکی به ترتیب اولویت شامل تقویت آمیخته بازاریابی با امتیاز 669/.، بهبود ویژگی های وب سایت با امتیاز 663/. و مشتری مداری با امتیاز 647/. می باشند. نتیجه گیری: لذا با توجه به خرید الکترونیکی پیشنهاد می گردد که تبلیغات کاملا متناسب با کیفیت محصول و منطبق با واقعیات باشد تا مشتریان با اطمینان بیشتری خرید کنند.
بررسی تأثیر محرک های درون فروشگاهی بر خرید هیجانی با توجه به نقش میانجی احساسات آنی و نقش تعدیلگری ارتباط برند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
353 - 371
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر محرک های درون فروشگاهی بر خرید هیجانی مشتریان با در نظر گرفتن نقش میانجی احساسات آنی و نقش تعدیل گر ارتباط برند در فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش شهر گرگان انجام شده است. روش: مطالعه حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی از نوع پیمایشی می باشد که به دنبال ارائه راهکارهای عملی برای بهبود استراتژی های بازاریابی و فروش در محیط های خرده فروشی است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مشتریان فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش در شهر گرگان بود که با استفاده از فرمول کوکران، حجم نمونه 384 نفر تعیین گردید. نمونه گیری به روش تصادفی ساده و با رعایت اصول تنوع جمعیت شناختی انجام شد.یافته: یافته های تحقیق نشان داد که محرک های درون فروشگاهی در دو بعد اصلی تأثیرگذار بوده اند: اولاً، عوامل محیطی شامل طراحی فضای فروشگاه، نورپردازی، موسیقی زمینه و چیدمان محصولات که همگی تأثیر معناداری بر ایجاد احساسات مثبت در مشتریان داشتند. ثانیاً، عوامل خدماتی شامل رفتار پرسنل، سرعت خدمات و کیفیت تعاملات که در شکل گیری تجربه خرید نقش کلیدی ایفا می کردند. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که مدیران فروشگاه های زنجیره ای می توانند با تمرکز بر بهینه سازی عوامل محیطی و خدماتی، زمینه را برای ایجاد تجربه های خرید هیجانی فراهم کنند. پیشنهادهای عملی شامل بازطراحی دوره ای فضای فروشگاه، آموزش کارکنان برای تعاملات مؤثرتر، استفاده از نورپردازی و موسیقی مناسب، و چیدمان هوشمندانه محصولات می باشد. همچنین، با توجه به عدم تأثیر تعدیل گری ارتباط برند، به نظر می رسد سرمایه گذاری بر روی برنامه های وفاداری مشتریان در کوتاه مدت تأثیر محدودی بر افزایش خریدهای هیجانی خواهد داشت.
چند منظوره سازی دانشگاه ها: تحولی نوین در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۳
301 - 332
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل مفهوم و ابعاد چندمنظوره سازی دانشگاه به عنوان یک رویکرد نوین در آموزش عالی بوده است. پژوهش از لحاظ هدف جز تحقیقات توسعه ای و از لحاظ شیوه گردآوری یافته ها با رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون اجرا شده است. جامعه آماری پژوهش شامل اساتید و متخصصین حوزه آموزش عالی، مدیریت آموزشی، روانشناسی و علوم اجتماعی شهر تهران در سال 1403 بودند. با روش نمونه گیری هدفمند معیار تعداد 20 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری یافته ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و با استفاده از راهبرد کدگذاری سه مرحله ای در محیط نرم افزاری MAXQDA مورد تحلیل قرار گرفتند. بر اساس نتایج پژوهش در مرحله کدگذاری باز تعداد 478 مضمون پایه، 52 مضمون سازمان دهنده 9 مضمون فراگیر شناسایی و طبقه بندی شدند. بدین ترتیب ابعاد مدل استحصال شده این پژوهش شامل آموزش چندوجهی، پژوهش کاربردی و نوآورانه، توسعه کارآفرینی و همکاری با صنعت، پاسخگویی به نیازهای جامعه و مسائل زیست محیطی، فناوری و دیجیتالی شدن، بین المللی سازی و تنوع فرهنگی، اسلامی سازی و تربیت اصول اخلاقی، مدیریت و حکمرانی مؤثر، توسعه مهارت های بین رشته ای بود. توجه به این ابعاد می تواند دانشگاه ها را از نهادهای صرفاً آموزشی به سازمان هایی چندمنظوره و تأثیرگذار در سطح جامعه و بین المللی تبدیل کند. بنابراین، مدیران و سیاست گذاران آموزش عالی با اتخاذ این رویکرد می توانند به بهبود پاسخگویی دانشگاه ها به نیازهای روزافزون جامعه و ارتقای نقش آن ها در پیشبرد توسعه پایدار کمک شایانی نمایند.
عوامل مؤثر بر قصد استفاده مشتریان از برنامه وفاداری هدیه نقدی مبتنی بر مدل یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری در خریدهای آنلاین (مورد مطالعه: دیجی کالا)
منبع:
راهبردهای نوآورانه توسعه کسب و کارها دوره ۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
110 - 138
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر عواملی که بر قصد استفاده مشتریان از برنامه وفاداری هدیه نقدی در خریدهای آنلاین شرکت دیجی کالا مؤثر می باشد، صورت گرفته است که بدین منظور از تئوری یکپارچه پذیرش و استفاده از تکنولوژی 2 بهره گرفته شده است.روش پژوهش: این پژوهش به لحاظ روش گردآوری داده ها از نوع پیمایشی و به لحاظ این که تا چه حد می توان نتایج مورد انتظار را در حوزه بازاریابی در دنیای واقعی بسط داد، کاربردی خواهد بود. گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل مشتریان شرکت دیجی کالا در شهر تهران است که با توجه به عدم دسترسی به لیست مشتریان دیجی کالا، از روش نمونه گیری تصادفی ساده (از مخاطبان شبکه های اجتماعی دیجی کالا) استفاده شده است. در نهایت، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر محاسبه گردید.یافته ها: براساس نتایج پژوهش، از 14 فرضیه ای که در این پژوهش مطرح شده است، 9 فرضیه (باتوجه به موقعیت جغرافیایی انتخاب شده برای پخش پرسشنامه) مورد تأیید واقع شده است.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که انتظار عملکرد، انتظار تلاش، تأثیر اجتماعی، انگیزه طلبی، عادات، سهولت در استفاده، توانایی شخصی، ریسک درک شده، جنبه های رفتاری و شرایط تسهیلاتی بر قصد استفاده مشتریان از برنامه بازپرداخت نقدی در خریدهای آنلاین تأثیر دارد. همچنین، شرایط تسهیلاتی، عادات و قصد استفاده بر رفتار استفاده مشتریان از برنامه بازپرداخت نقدی در خریدهای آنلاین مؤثر است.
Optimizing HRM Practices and Decision-Making Quality through Big Data Quality Components(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This research aims to examine the impact of Big Data Quality (BDQ) components, including completeness, accuracy, format, and currency, on Big Data-driven Human Resources (BDHRP) management practices and Decision-Making Quality (DMQ) from the viewpoint of HR managers. It also seeks to identify the most impactful components among completeness, accuracy, format, and currency in the context of BDHRP and DMQ. A survey of HR professionals in 108 French organizations deploying Big Data Analytics systems revealed positive relationships between BDQ, BDHRP, and DMQ. Statistical analyses conducted with the Partial Least Squares Structural Equation Modeling (PLSEM) method showed a positive relationship between BDQ components and BDHRP, with currency and accuracy emerging as the most influential factors. Additionally, a strong positive relationship was found between BDQ components and DMQ, with currency and accuracy leading the way. The research also found a significant connection between BDHRP and DMQ, further underscoring the importance of effective HRM practices in enhancing decision-making quality. These findings contribute significantly to understanding the crucial role played by big data quality in BDHRP and decision-making, highlighting the potential for organizations to improve outcomes by focusing on currency and accuracy-related concerns. In practical terms, this research offers insights that can guide data quality practices, resource allocation, and strategic decision-making within organizations.
تاثیر بازاریابی دوستدار محیط زیست بر عملکرد استارت آپ های حوزه انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت توسعه سبز سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
155 - 174
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف ارزیابی تاثیر بازاریابی دوستدار محیط زیست بر عملکرد استارتآپ های حوزه انرژی انجام شده است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت و شکل اجراء، توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان استارتآپ های انرژی در استان تهران می باشند (103 نفر) که از این میان، نمونه ای متشکل از 82 نفر با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شده است. در این مطالعه برای جمع آوری اطلاعات جهت آزمون فرضیات از پرسشنامه ای شامل هشت بعد و 29 سوال استفاده شده است که بر مبنای طیف لیکرت پنج درجه تدوین شده است. روایی پرسشنامه با روش روایی همگرا و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و روایی ترکیبی مورد تایید قرار گرفت. برای آزمون فرضیات از تکنیک حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش نشان داد که بازاریابی دوستدار محیط زیست تاثیر معناداری بر رضایت مشتری، اعتماد مشتری و شهرت سازمانی دارد. همچنین بر اساس نتایج بدست آمده مشخص شد که هر سه متغیر رضایت مشتری، اعتماد مشتری و شهرت سازمانی بر هر چهار بعد کارت امتیازی متوازن تاثیر مثبت و معناداری دارد.
کاوش کیفی در مؤلفه های هوشمندسازی آمیخته بازاریابی جهت توسعه ورزش های غیررایج
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
275 - 290
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف واکاوی مفهومی و طراحی مدل نظری آمیخته بازاریابی در راستای ارتقای جایگاه ورزش های غیررایج، بر مبنای رویکرد کیفی و داده بنیاد انجام شد. به منظور دستیابی به درکی ژرف از پویایی های بازاریابی در این حوزه، از مصاحبه های نیمه ساخت یافته با خبرگان دانشگاهی و مدیران میانی در حوزه بازاریابی ورزشی بهره گیری شد. داده های گردآوری شده به روش تحلیل مضمون و طی فرآیند کدگذاری سه مرحله ای (باز، محوری و انتخابی)، به استخراج ده مقوله ی مفهومی منجر گردید که شامل راهبردهای بومی سازی شده در بازاریابی ورزشی، نقش ساختاریافته رسانه های دیجیتال، ظرفیت سازی برای کنش های فرامرزی، روایت پردازی تبلیغاتی، موانع نهادی و فرهنگی، الگوهای تفکیک شده تحلیل بازار هدف، ظرفیت های آموزشی در فضای بازاریابی، ضعف زیرساختی و در نهایت، چالش های نگرشی و ارزش محور در پذیرش عمومی ورزش های خاص می باشد.فرایند نظریه پردازی، به شکل گیری مدلی اولیه انجامید که در آن، تعامل میان مؤلفه های زمینه ای، مداخله گر و راهبردی در بستری علی، مسیرهای احتمالی کنش بازاریابی را ترسیم می کند. یافته ها حاکی از آن است که بازاریابی ورزش های غیررایج نیازمند نگاهی فراتر از ابزارهای کلاسیک، و مستلزم درک تحلیلی از نظام باورها، ارزش ها و ظرفیت های رسانه ای نوین است. از منظر مشارکت کنندگان، نبود انسجام نهادی، ضعف در تولید محتوا و فقر روایت گری فرهنگی، از موانع محوری در مسیر گسترش این ورزش ها تلقی می شود.پژوهش حاضر با تأکید بر بازنگری انتقادی در نظام های مرسوم بازاریابی ورزشی، توصیه می کند که هرگونه مداخله ی توسعه ای در این حوزه، باید بر مبنای شناخت عمیق اجتماعی فرهنگی، طراحی مدل های ارتباطی هوشمند و فعال سازی ذینفعان چندسطحی بازتعریف گردد. این مطالعه، ضمن ترسیم نقشه ای ابتدایی از مدل آمیخته بازاریابی متناسب با اقتضائات ورزش های خاص، بستری را برای توسعه مطالعات آینده در قالب پارادایم کیفی و بومی شده فراهم می آورد.
تاثیر امضا و دانش برند بر ارزش ویژه برند با نقش میانجی نگرش و شهرت برند در بین مصرف کنندگان لوازم خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
132 - 151
حوزههای تخصصی:
هدف: اگر امضای برند به خوبی تبیین و طراحی شده باشد می تواند در قدرت حضور برند در ذهن مصرف کنندگان اثرگذار باشد. علاوه بر این، دانش برند یک موضوع اصلی مرتبط با برند سازی است که به شناخت برند در ذهن مصرف کننده اشاره دارد. مطالعاتی که به ادراک مصرف کننده نسبت به امضا برند پرداخته اند کمتر مورد توجه قرار گرفته است زیرا این موضوع حوزه تحقیقاتی پیچیده با موضوعات مختلفی را در بر می گیرد. از این رو هدف مطالعه حاضر، توسعه دانش و بررسی تاثیر امضا و دانش برند بر افزایش ارزش ویژه برند در صنعت لوازم خانگی است. این صنعت برای کشورهای در حال توسعه که درآمد متوسطی دارند بسیار جذاب است. از دو تئوری اسناد و ارزش انتظار جهت تبیین فرضیه ها استفاده شده است.روش: از نظر هدف توصیفی؛ جهت گیری، کاربردی؛ استراتژی، پیمایش؛ شیوه پژوهش، کمّی؛ قلمرو زمانی، تک-مقطعی و روش جمع آوری داده، پرسش نامه است. با توجه به این که حجم جامعه نامعلوم بود از جدول مورگان برای تعیین حجم نمونه استفاده شد که تعداد 389 نفر به دست آمد. همچنین از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد. در این مطالعه به منظور تنظیم پرسش نامه نهایی، در ارتباط با متغیرهای مدل مفهومی از پرسش نامه استاندارد شده مستخرج از ادبیات استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش مصرف کنندگان یک برند فعال در صنعت لوازم خانگی می باشد. هدف از انتخاب صنعت لوازم خانگی این است که این صنعت برای کشورهای در حال توسعه که درآمد متوسطی دارند بسیار جذاب است ه