فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۷ مورد.
منبع:
pure life, Volume ۱۲, Issue ۴۱, Winter ۲۰۲۵
73 - 92
حوزههای تخصصی:
SUBJECT & OBJECTIVES: Intellectual virtues refer to virtues that deal with various aspects of human intellect and thought and are divided into faculty-oriented and character-oriented categories. The objective of this article is to explain the key instances of intellectual virtues from Mullā Ṣadrā's perspective. Considering the greater compatibility of Mullā Ṣadrā's views with character-oriented virtues, the article has extracted, categorized, and analyzed instances of this category of intellectual virtues.METHOD & FINDING: This study employs a descriptive and analytical methodology, utilizing a deductive approach. Our analysis reveals that the key instances of character-oriented intellectual virtues in Mullā Ṣadrā's philosophy include a profound eagerness for knowledge, the practice of intellectual contemplation—which encompasses avoiding superficiality, looking for valid reason, conducting adequate research, accuracy and sharpness, and examining the consequences of knowledge—alongside intellectual patience and intellectual independence—which encompasses the avoidance of imitation and prejudice. CONCLUSION: The research findings demonstrate a manifestation of intellectual virtues within the works of Mullā Ṣadrā, one of the preeminent Islamic philosophers. This phenomenon can be attributed to the significance he assigned to authentic human happiness and the role of intellectual virtues in attaining such happiness according to his perspective.
اسلام و مسئله شرّ: بررسی مختصر کتاب شناسی آثار اصلی موجود به زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فجایع انسانی حاصل از جنگ جهانی دوم و همچنین تجربه کشتارهای دسته جمعی یهودیان که پس از دوران حاکمیت عقل روشنگری و ارزش های شکل گرفته از آن رخ داده بود، به پرسش های وجودی و فلسفی بسیاری انجامید که منجر به شکل گیری گفتمان شر در سنت فلسفی و الهیاتی غرب گردید. در این فضا، فلاسفه ملحد در معقولیت خداباوری سنتی و دیدگاه آن نسبت به مسئله شرّ تردید نمودند. همچنین جریان های ضدتئودیسه نیز شکل گرفتند که هر گونه تلاش برای توجیه شرور را شرم آور و غیراخلاقی می خواندند. در این پس زمینه، متکلمان یهودی و مسیحی و فلاسفه دین باور به بازخوانی سنت دینی شان و ارائه پاسخ هایی با تاب آوری بیشتر در خصوص مسئله شرّ روی آوردند. اما در جهان اسلام متفکران مسلمان علاقه چندانی به این بازخوانی نشان ندادند. در این مقاله مختصر، با بررسی کتبی که به زبان انگلیسی در زمینه اسلام و مسئله شرّ در دوره معاصر نگاشته شده، نشان داده می شود که این آثار معدود نیز غالباً به واگویی همان پاسخ های کلاسیک و سنتی پرداخته اند و یا این که گفتمان شرّ را دغدغه ای غربی یا بیگانه قلمداد کرده اند. از این رو به نظر می رسد که الهیات اسلامی همچنان نیازمند پرداختن جدی تر به وجه وجودی و انسانی شرّ و ارائه پاسخ ها ی عملی بدان است.
باز پژوهی ادله انتقال ما فی الذمه مقتول مؤمن به ذمه قاتل در قتل عمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
115 - 129
حوزههای تخصصی:
در آیات و روایات متعددی از قبح قتل مسلمان و مجازات شدید قاتل سخن به میان آمده است، به طوری که ظاهر برخی از ادله بیانگر آن است که تمام گناهان مقتول مؤمن به سبب قتل عمد بر ذمه قاتل مستقر شده و مقتول از تمام آن ها بری می شود. نویسندگان در پژوهش حاضر مسئله «انتقال تمام گناهان مقتول مؤمن به ذمه قاتل در اثر قتل عمد» را مورد تحقیق و واکاوی قرار داده و پس از تحلیل و بررسی ادله مورد استناد به شیوه توصیفی تحلیلی بر آن شده اند که در خصوص حقوق الهی ادله انتقال ذنوب مقتول به ذمه قاتل، در اثر قتل عمد، موجب تخصیص عموم قاعده وزر می شود. اما در رابطه با حقوق الناس، اعم از حقوق مالی و غیر مالی، با توجه به وجود دلیل خاص مبنی بر لزوم ادای دیون و حقوق غیر مالی دیگران، این قبیل ذنوب تخصیصاً از ادله انتقال ذنوب مقتول به ذمه قاتل خارج می شود.
بررسی نسبت میان امکان فقری و امکان ذاتی از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
183 - 202
حوزههای تخصصی:
«امکان فقری» از نوآوری های صدرالمتالهین شیرازی در باب مفهوم «امکان» است و حقیقت آن را به گونه ای متفاوت شناسانده است. از میان حکیمان صدرائی، آیت الله جوادی آملی معتقد است نظریه امکان فقری، در تنافی و تضاد با «امکان ذاتی» قرار داشته بلکه اساسا بساط «ماهیت» را برمی چیند و مجالی برای امکان ذاتی باقی نمی گذارد. در مقابل برخی از محققان، با ارجاع به علامه طباطبایی، معتقدند امکان فقری، امتداد و تعمیق امکان ذاتی است و این دو با هم سر ناسازگاری ندارند. بر این اساس، هدف از این پژوهش پاسخ به این پرسش اصلی است که آیا پایبندی به نظریه امکان فقری نافی صدق انگاره امکان ذاتی است؟ اگر چنین است این تنافی و ناسازگاری چگونه تبیین می شود؟این پژوهش از نوع مطالعه بنیادین است که به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا و با جست وجوی داده های مرتبط با هدف و سؤال اصلی تحقیق، ابتدا امکان ماهوی را تقریر و سپس تبیینی از امکان فقریِ ملاصدرا ارائه می کند. در ادامه با استناد به تعابیر آیت الله جوادی آملی، به توضیح و تشریح نظریه ایشان پرداخته و استدلال مخالفان ایشان مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. این پژوهش در پایان، با تایید و تاکید بر درستی نظریه آیت الله جوادی آملی و اشاره به برخی از لوازم این دیدگاه، نتیجه می گیرد که سازگاری میان امکان فقری و امکان ذاتی منتفی است؛ چرا که با تثبیت امکان فقری، ماهیات هویت و تذوّت خود را از دست می دهند و به تعبیر آیت الله جوادی آملی، ماهیت از فرهنگ نامه فلسفی مرخص شده، به موزه معرفت باستانی می رود.
The Role of Knowledge and Practice in Human Happiness from the Perspective of Sadr Al-Mota'allehin(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
91 - 116
حوزههای تخصصی:
Are opinion (as the product and perfection of theoretical reason) and practice (as the result and perfection of practical reason) involved in the ultimate happiness of humans? Why and how? According to a well-known perspective, Sadr Al-Mota'allehin regards the perfection of theoretical reason as the foundational structure of ultimate human happiness and the perfection of practical reason as a means of removing obstacles toward achieving theoretical reason's perfection, which constitutes ultimate happiness. Furthermore, he advances a related theory suggesting that ultimate happiness not only stems from the knowledge derived from theoretical reason but also requires detachment from material concerns—a practical virtue and outcome of practical reason. This detachment is an intrinsic affirmative act within the core structure of ultimate happiness. In this view, the perfection of theoretical reason (knowledge) is the principal element of ultimate happiness, while the perfection of practical reason (virtuous dispositions) forms its supporting framework. Finally, Sadr Al-Mota'allehin identifies the highest human ascent as annihilation, where theoretical and practical faculties unify and merge in the Divine Essence, culminating in ultimate happiness.
طرحی از فلسفه دینی در اندیشه فارابی با تمرکز بر «رساله فی أغراض مابعدالطبیعه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه فارابی برساختی هوشمندانه از پاره ای آیات و اشارات قرآنی و بعضی آموزه های میراث فلسفه یونانی است که سهم خلاقیت های این فیلسوف نیز در آن محفوظ است. این نوع تألیف قبل از فارابی سابقه داشته و به فلسفه دینی نام بردار است. در این الگوی فکری (فلسفه دینی) اصول اعتقادی موجود در هر یک از ادیان ابراهیمی (برای پیروان هر کدام از این ادیان) به عنوان اصل مفروض در نظر گرفته می شود و از میان آموزه های فلسفی، آنهایی که با این اصول موضوعه تقابل نداشته باشند، در برساخت یک نظام فلسفی دینی با تنظیمی سازگار مورد استفاده قرار می گیرند. به زعم ما، می توان طرح اولیه ای از نزدیک شدن به فلسفه دینی در عالم اسلام را در رساله فی أغراض مابعدالطبیعه فارابی مشاهده کرد. او در این رساله ابتدا الله را مبدأ موجود مطلق دانسته و آن بخشی از مابعدالطبیعه را که عهده دار بررسی مبدأ موجودات است شایسته نام علم الهی می داند. در ادامه، موضوع اول مابعدالطبیعه را موجود مطلق معرفی می کند. فارابی از این دو مقدمه نتیجه می گیرد که علم الهی به وجهی همان مابعدالطبیعه است. این برداشت وی منجر به دگردیسی مابعدالطبیعه به الهیات در عالم اسلام شده است. این هرگز به معنای آن نیست که الله موضوع فلسفه اسلامی شده باشد، بلکه می توان گفت الله (به عنوان مبدأ وجود) محور فلسفه اسلامی و اندیشه توحیدی قرار گرفته و به تبع آن مفاهیم اصلی اعتقادی مانند نبوت و معاد وارد فلسفه اسلامی می شود. به علاوه می توان خطوط برجسته از طرح فلسفه دینی را در آثار دیگر این فیلسوف مانند آراء أهل المدینه الفاضله، السیاسه المدنیه، و رساله های الجمع، المله و الحروف مشاهده کرد. این امر بیانگر آن است که الگوی فلسفه دینی در حکم بن مایه و اندیشه بنیادین در نگارش آثار فارابی بوده است.
تحلیل زمینه محور «انسان سیاسی» در اندیشه ابوعلی مسکویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
177 - 208
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی از مباحث بنیادین فلسفه و به خصوص فلسفه سیاسی است. هر فیلسوف(سیاسی) لاجرم به بحث انسان توجه ویژه ای داشته و با مطالعه انسان شناسی یک فیلسوف بهتر می توان نگاه سیاسی او و اثرات این نگاه بر جامعه را فهم کرد. به تعبیری شناخت انسان، همواره از دغدغه های مهم بشری در اعصار مختلف بوده است. در این میان، شناخت بعد سیاسی انسان در تنظیم بهتر مناسبات اجتماعی کمک شایانی می کند. این مسئله توجه به انسان شناسی سیاسی در دانشگاه ها و پژوهشگاه های کشورهای توسعه یافته را بالا برده است. سؤال اصلی این مقاله این است که انسان سیاسی مدنظر مسکویه فیلسوف انسان گرای اسلامی چگونه انسانی است؟ برای تحلیل آن از روش زمینه محور کونتین اسکینر استفاده می شود، بدین صورت که ابتدا به زمانه ابن مسکویه رجوع و چرایی توجه به انسان را در دوره آل بویه واکاوی می شود و سپس به تحلیل انسان سیاسی مسکویه ای در قالب آن زمینه پرداخته می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد، انسان مدنظر مسکویه در صورت فضیلت مندی صاحب حق سیاسی می شود، این نگاه درس های پیشروی ما می گذارد که می توان در تنظیم مناسبات سیاسی از آن بهره برد.
تحلیل قصدی بودن معنا در بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و اریک دونالد هرش (مطالعه موردی: دلالت وضعی معنا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت متن و کشسانی آن بین مؤلف و خواننده، قصدگرایی متن به خواننده و مفسر کمک می کند تا او به فهمی بهتر از قصدگرایی متن در آرای طباطبایی و هرش و تأثیر آن بر عینیت بخشی معنا در متون بشری و متن قرآن دست یابد. این پژوهش با هدف بررسی تحلیل قصدی بودن معنا در بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و هرش انجام شده است. در این نوشتار، از روش تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی - تحلیلی استفاده شده است تا پس از گردآوری اطلاعات درباره قصدی بودن معنا، به این مفهوم برسیم که طباطبایی متأثر از مفسران اسلامی و اصولی، قائل به قصدگرایی متن است. در کنار ایشان، هرش برخلاف برخی از هرمنوتیست ها که خواننده را محور فهم متن و تفسیر می دانند، قصدگرایی معنا را با این پیش فرض پذیرفته است که حتی واژه ها و لغات نیز تابع قصد و نیت ماتن هستند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که با استناد به معنای سمانتیک، می توان لغت را یکی از منابع تفسیری طباطبایی در تفسیر متن قرآن دانست؛ اما هرش، برخلاف طباطبایی، از آنجا که به معنای عرفی الفاظ در متن توجه ندارد و معنای لغات را برگرفته از نیت صِرف مؤلف می داند، از تبیین و توجیه زبان شناختی واژگان عاجز است؛ در نتیجه، بین معنای زبان شناختیِ متن و معنای مدنظر مؤلف ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد که در یک حرکت رفت و برگشتی می تواند مفسر را به معنای اصلی و مدنظر متن قرآن راهنمایی کند و ذیل آن، جامعه تفسیری را از تشتت تفسیری به اجماع تفسیری سوق دهد.
تحلیل نگاشت های استعاره های مفهومی «انسان انگاری» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربرد نظریه های جدید زبان شناسی در حوزه فهم آیات وحیانی می تواند نگاهی عمیق، علمی و دقیق برای درک مفاهیم الهی باشد. استعاره مفهومی از نظریه های جدید در حوزه زبان شناسی شناختی است که نشان می دهد مجاز جزء اساسی تفکر بشری است و بدون استعاره امکان فهم بسیاری از پدیده ها و مفاهیم انتزاعی ممکن نیست. نوعی ویژه از استعاره مفهومی هستی شناختی (وجودی) شخصیت بخشی و انسان انگاری پدیده ها، اشیاء و موجودات غیربشری است که می تواند به فهم و درک پدیده ها و مفاهیم الهی در قرآن کریم کمک بسیار کند. این مقاله، به روش توصیفی – تحلیلی، نمونه هایی از استعاره-های هستی شناختی قرآن کریم از نوع انسان انگاری را بررسی و تحلیل کرده است. نتایج حاصل نشان می دهد مفهوم قرآنی «حق» به مثابه انسانی مفهوم سازی شده است که از کانون اصلی خود، یعنی جهان غیبت، حرکت کرده و در این دنیا پیش سایرانسان ها حاضر شده است. این انسان انگاری حق و وصف آن با صفات انسانی ما را به وجود واقعی و ملموس مفهومی انتزاعی و معنوی رهنمون می سازد. از دیگر پدیده ها و اشیاء و موجوداتی که به صورت استعاره «انسان انگاری» در قرآن کریم تصویرسازی شده اند می توان به حضور و اشراف مرگ در پیش آدمی، رفت وآمد شب و نفس کشیدن صبح، سرکشی آب و سکوت خشم اشاره کرد.
نقد و تحلیل ترجمه های معنایی در برگردان ژرف ساخت آیات قرآن کریم (موردکاوی ترجمه های فولادوند، خرمشاهی، مجتبوی و مشکینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روساخت و ژرف ساخت از مباحث علم زبان شناسی هستند. نوآم چامسکی، اولین فردی است که نظریه دستور زایشی - گشتاری را مطرح کرده است. وی از جملات عینی به روساخت و از جملات نهفته در پس آن ها به ژرف ساخت تعبیر می کند. ترجمه لایه های سطحی و توجه به رویکرد صورت مدار در ترجمه، مترجم را از تأمل در لایه های عمیق معنا باز می دارد. در جستار حاضر، نگارندگان بر آن هستند تا از رهگذر رویکرد متن مدارانه، ترجمه های فولادوند، خرمشاهی، مجتبوی و مشکینی را بررسی و هر یک را تجزیه وتحلیل کنند. هدف پژوهش آشنایی بیشتر مترجمان با موضوع ژرف ساخت معنایی به ویژه در متون دینی است تا به وسیله آن مخاطب بتواند ارتباطی بهتر با آن اثر برقرار کند. برآیندهای حاصل از این پژوهش نشان می دهند مترجمان یادشده که ترجمه هایشان ترجمه ای معنایی است، در ترجمه آیات پرکاربرد این کتاب آسمانی، فقط به لایه سطحی معنا توجه داشته باشند و این امر آن ها را از بررسی معنای نهفته عبارت ها بازداشته است.
بررسی اثربخشی مدل های تربیت محقّق علوم اسلامی در ایران براساس الگوی ارزشیابی سیپ (CIPP)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
1 - 22
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: مؤسسات و مراکز آموزشی و پژوهشی به مثابه مهمترین زیرنظام های کلان علمی که در فرآیند توسعه یک کشور به تربیت و آماده ساختن نیروی انسانی کارآمد، شایسته و دارای مهارت جهت پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه در زمینه های مختلف می پردازند، نقش حیاتی و کلیدی را برعهده دارند براین اساس ضروری است در طراحی، اجرا و ارزشیابی فعالیت های این مؤسسات از شیوه های مطلوب، دقیق و نظام مند استفاده شود. مؤسسات و مراکز علوم اسلامی به عنوان ساختار نظام مند آموزش های اسلامی، «راهبرد اهتمام به پروردن استعدادهای فطری و به منصه فعلیت نشاندن قوای خدادادی متربّیان و ساخت شاکله معرفتی، معنویتی، مهارتی و هویتی آنان در چهارچوب شاخص اصلی نظام مطلوب آموزشی تربیتی» را همواره مطمح نظر قرار داده اند (رشاد، 1395، ص116).در میان مجموعه نظام های آموزشی، پژوهشی، تبلیغی و ترویجی حوزه علوم اسلامی زمینه پژوهش به عنوان بخش پیشران و نظام ساز شمرده می شود. براین اساس تربیت مؤثّر و کارآمد محقّقان نیازمند طراحی و استفاده از مدل های تربیتی اثربخش می باشد. امروزه مراکز علوم اسلامی از مدل های مختلفی برای تربیت محقّقان استفاده می کنند.در نظام های تربیتی اثربخش باید به عوامل زمینه ای، دروندادی، فرآیندی و بروندادی برای پدیدآوری نتیجه و اثر توجّه نمود. وجود مدل های مؤثّر تربیت محقّق نقش مهم عاملیت را در اثربخشی پژوهش ها بارز می سازد.براساس بررسی های صورت گرفته تاکنون مطالعه جامع و دقیقی که به بررسی کلیه ابعاد مدل های تربیتی موجود پرداخته و به طور مستقیم با حوزه علوم اسلامی مرتبط باشد، انجام نشده است.این پژوهش با هدف شناسایی، تحلیل و سنجش اثربخشی مدل های تربیت محقّق و ارائه پاسخ به این سؤال است که مهمترین مدل های موجود تربیت محقّق علوم اسلامی در سطح مؤسسات علوم اسلامی کشور کدام و دارای چه اجزاء، مؤلفه ها، نقاط قوت و ضعف می باشد.روش: پژوهش حاضر از حیث ماهیت و نوع داده ها جزء تحقیقات کیفی بوده و مشتمل بر گردآوری و تحلیل داده های غیرعددی برای شناخت مفاهیم، دیدگاه ها و تجارب و تحلیل داده های بدون ساختار می باشد و از لحاظ شیوه اجرا و جمع آوری داده ها در گروه تحقیقات پدیدارشناسی قرار می گیرد. همچنین ازآنجایی که دستاوردها و نتایج پژوهش ارائه شده چهارچوبی برای عمل فراهم می آورد تا نظام های تربیت محقّق علوم اسلامی بر پایه آن اقدام نموده و بخش عمده ای از مشکلات اجرایی نظام تربیت محقّق را برطرف سازد، جزء تحقیقات کاربردی محسوب می شود. برای گردآوری داده های غیرعددی ابتدا در مرحله اکتشافی ازطریق مطالعات اسنادی و کتابخانه ای و نیز مصاحبه نیمه ساختاریافت، مدل های تربیت محقّق با بهره گیری از روش تحلیل مضمون به شیوه اترید − استرلینگ (۲۰۰۱) «شامل مضامین پایه، مضامین سازمان دهنده و مضامین فراگیر» شناسایی گردید. پس از مرحله اکتشافی در مرحله تحلیلی برای سنجش اثربخشی مدل های موجود از الگوی ارزشیابی سیپ (cipp) استفاده گردید و ابعاد چهارگانه الگو شامل؛ بعد زمینه، بعد درونداد، بعد فرایند و بعد برونداد یا فرآورده مورد ارزیابی قرار گرفت. جامعه پژوهش، صاحب نظران و محقّقان مؤسسات و مراکز علوم و معارف اسلامی بودند که مدل مؤسسه یا مرکز آنان مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته بود. واحدهای آماری به شیوه نمونه گیری هدفمندِ در دسترس انتخاب شد. سپس تعداد 15 نفر از صاحب نظران و مشارکت کنندگان که هریک از آنها نماینده یکی از مؤسسات و مدل های تربیت محقّق شناسایی شده بودند دعوت به مصاحبه شدند و ابعاد مدل تربیت محقّق از ایشان اخذ گردید. همچنین به منظور سنجش اعتبار متغیرهای پژوهش از اعتبار صوری و سازه استفاده شد.نتایج: براساس تحلیل مضمون صورت گرفته در اثربخشی بعد «زمینه»، مدل های تربیت محقّق مورد مطالعه دارای 4 مشخصه اساسی و مشترک هستند. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می کند با آگاهی، مدلی را در تربیت محقّق گزینش نمایند که ضمن توجّه به عوامل اثرگذار بر تربیت محقّق، رویکرد مناسب و مؤثّری در مواجهه با مسائل و موضوعات پیرامونی و متناسب با ویژگی های شناختی و شخصیتی محقّقان داشته باشد.همچنین در اثربخشی بعد «درونداد»، مدل های تربیت محقّق مورد مطالعه 9 مشخصه اساسی و مشترک تحت عنوان مضامین سازمان دهنده مطرح می باشد. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می نماید مدلی در تربیت محقّق انتخاب نمایند که دارای رویکرد توأم آموزشی و پژوهشی بوده و ضمن توجّه به روش شناسی علمی قادر باشد ارزش ها، نگرش ها، نیازها، نقشه علمی و . . . را با توجّه به توانمندی های منابع انسانی مؤسسه فراهم آورد.در بررسی اثربخشی بعد «فرایند»، مدل های تربیت محقّق موردمطالعه دارای 6 مشخصه اساسی و مشترک تحت عنوان مضامین سازمان دهنده می باشند. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می کند مدلی برای تربیت گزینش نمایند که قادر باشد مشخصه های زمینه ای و دروندادی را در فرایند تربیت محقّق بکار گیرد و آنها را در رسیدن به اهداف سازمان دهد. این بُعد از مدل به مراکز تربیت محقّق امکان خواهد داد قابلیت ها و ظرفیت های پژوهشی اعم از قوانین، مقررات و منابع انگیزشی موجود در ارزشیابی و ارتقاء محقّقان را بسیج نماید.در بررسی اثربخشی بعد «برونداد»، مدل های تربیت محقّق مورد مطالعه دارای 3 مشخّصه اساسی و مشترک تحت عنوان مضامین سازمان دهنده می باشد. این مشخصه ها به مراکز تربیت محقّق کمک می کند مدلی را انتخاب نمایند که ضمن استفاده از روش ها، استانداردها و ابزارهای ارزیابی و اثربخشی، خروجی و بازده برنامه تربیت محقّق را مورد ارزیابی قرار داده و با بهره گیری از ویژگی های نظام ارتقایی مؤسسه، روش ها و ابزارهای مورد استفاده در تربیت محقّق را مورد بازنگری و بهسازی قرار می دهد. بحث و نتیجه گیری: مطابق با ارزیابی مدل های تربیت محقّق علوم اسلامی می توان به مهمترین نقاط قوّت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «زمینه» شامل: اهمیّت برنامه درسی یکپارچه و رسمی حوزه، نظام انگیزشی متناسب با نظام و زی طلبگی، اهمیّت عوامل انگیزشی در محیط نزدیک و مرتبط با پدیدآوری تحقیق، حضور در صحنه های واقعی علم، توجّه توأمان به مسائل و نیازهای عینی و کاربردی، توجّه به عناصر مشترک روش تحقیق در علوم انسانی و اسلامی، روش مندی و تسلّط محتوایی بر موضوع، توانایی مسأله یابی و نیازسنجی پژوهشی می باشد. همچنین مهمترین نقاط قوّت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «درونداد» شامل: پدیدآوری روش شناسی پژوهشی اختصاصی هر مرحله پژوهش، باورمندی به توانایی تولید علم دینی، ارزشیابی محصول محور و خروجی محور، ایجاد فضای نقد تعاملی، تأکید بر نظریه پردازی در علوم انسانی اسلامی، پذیرش دانش پژوهان تحصیلات تکمیلی از فارغ التحصیلان با تأکید بر زنجیره ارزش، مواجهه و حل مسائل نظام اسلامی با رویکرد دینی و مسأله محوری، توجّه به زیرساخت و نظام های پشتیبانی پژوهش های علوم اسلامی، تأکید بر یکپارچگی سه بعد پژوهش، آموزش و ترویج در تربیت محقّق می باشد. مهمترین نقاط قوت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «فرآیند» شامل: مهارت روش پرونده سازی و نگارش مستقیم در جمع آوری اطّلاعات، بهره مندی از دانش زبان های خارجی در استفاده از منابع اصلی، توجّه به برانگیزاننده ها و نظام انگیزش درونی و دینی، انجام دیدارهای علمی با صاحب نظران و الگوهای موفق، توانمندسازی علمی و مهارتی محقّقان، ارزشیابی مهارت محور، مباحثه محور، گروه محور و نیز مدل محور، توانایی اتقان و رویکرد کیفی در نظریه پردازی است. و نهایتا مهمترین نقاط قوّت مضامین و مؤلّفه های پایه در سطح «برونداد» شامل: مهارت محوری به جای حافظه محوری، ارزیابی ناظر به فرایند در مسائل علوم اسلامی، ارزشیابی مبتنی بر انگیزش درونی قرب الهی، ارتقای نیروهای مستعد تربیت شده حاضر و شاغل در سازمان ها و نهادها، افق گشایی و طرح نگاه های نو برای محقّقان علوم اسلامی می باشد.
اشتراکات و افتراقات سبک زندگی اسلامی و غربی با تأکید بر قرآن و روایات اهل بیت (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن، فرهنگ و تمدن سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
89 - 110
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی مجموعه ای از سلیقه ها، ارزش ها، هنجارها، نوع ِمصرف، طرز تلقی ها و عمدتاً مبحثی مشترک و جمعی است که به صورت نمادین، برای افراد و مجموعه انسانی یک ملت، موجب هویت بخشی در جامعه می گردد؛ ازاین رو، بررسی تطبیقی سبک زندگی اسلامی و سبک زندگی غربی که برخاسته از تمدن غرب است، اهمیت می یابد. بر این اساس، این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای، اشتراکات و افتراقات سبک زندگی اسلامی و غربی را مبتنی بر آیات و روایات اهل بیت C بررسی می کند. یافته ها نشان می دهد هر دو سبک زندگی بر اصولی چون عدالت خواهی، آزادی، حقوق بشر، صلح طلبی و انسان دوستی تأکید دارد؛ اما از نظر تفاوت ها، سبک زندگی اسلامی و غربی دو الگوی متفاوت از سبک زندگی را در جنبه های اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نشان می دهد. اسلام بیشتر به ارزش های اخلاقی و انسانی توجه می کند و به ترویج این مفاهیم می پردازد، درحالی که سبک زندگی غربی بیشتر به توسعه فنّاوری و اقتصاد تمرکز دارد و ارزش های فردی را بر ارزش های جمعی ترجیح می دهد. این تحقیق نشان داد که توسعه مشترک ارزش های انسانی و اجتماعی و بهبود و ارتقاء شرایط جامعه و تعالی انسانی، با توجه به تفاوت ها و اشتراکات این دو سبک زندگی ممکن است. این نتایج می توانند به سازمان دهی و تدوین سیاست های مناسب جهت تحقق این اهداف کمک کند.
بررسی دوگانگی حقوق و اخلاق در دسترسی کودکان به فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، گسترش حضور در فضای مجازی، چالش های حقوقی و اخلاقی مهمی را درخصوص دسترسی کودکان به این پدیده به وجود آورده است. نگرانی والدین بابت دسترسی کودکان به محتواهای نامناسب، ارتباط کودکان با افراد غیرمعمول، سوءاستفاده های جنسی و مالی و همچنین آسیب دیدن ارزش های اخلاقی باعث شده است والدین محدویت هایی اساسی را در دسترسی کودکان به فضای مجازی ایجاد کنند؛ حال آنکه درواقع، این مسئله، مغایر با حقوق مصرَّح کودکان در حقوق بین الملل و ازجمله کنوانسیون حقوق کودک و حقوق داخلی است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و گردآوری داده ها به روش اسنادی، درصدد پاسخ گویی به این پرسش بوده ایم که چگونه می توان دوگانگی حقوق و اخلاق در دسترسی کودکان به فضای مجازی را مرتفع کرد. نتایج پژوهش نشان می دهد حل این دوگانگی حقوقی و اخلاقی در بستر آموزش دهی به کودکان و فراهم کردن زمینه های توسعه فکری و مخصوصاً آموزش دادن سواد رسانه ای به آنان امکان پذیر است. آموزش دادن سواد رسانه ای به صورت عمومی به کودکان از سنین کم در مدارس، ضمن برطرف کردن نگرانی والدین، یکی از عوامل محافظت از حقوق کودکان در دسترسی به فضای مجازی است که درعین حال، زمینه را برای رشد و توسعه فکری آنان فراهم می کند.
رویکرد رویه قضایی به مسئله نشوز در مرحله رسیدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله نشوز و فروعات آن هم در فقه که از کلام وحی نشئت گرفته، مطرح است و هم در علم حقوق، موردتوجه حقوق دانان قرار گرفته و به تبع، در دادگاه های خانواده با تقدیم دادخواست الزام به تمکین یا اعلام و احراز نشوز زوجه مطرح می شود. درپی بررسی آرای صادرشده، فراوانی تشتت آرا و اختلاف سلایق قضات اثبات می شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی علت یا علل تشتت و تعدد رویه محاکم درخصوص تمکین و نشوز است. این پژوهش با استفاده از روش اسنادی- کتابخانه ای انجام شده و ازنوع توصیفی- تحلیلی است. برای پیشبرد تحقیق از آرای تمکین و نشوز صادرشده از محاکم خانواده بهره گرفته ایم که در سامانه ملی آرای قضایی و نیز نظرات مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضاییه جمع آوری شده اند. دعاوی مربوط به تمکین و نشوز زوجه به میزان زیادی به استنباط قاضی بستگی دارند و همین مسئله باعث ایجاد رویه های متعدد شده است؛ لذا برای رسیدن به وحدت رویه، لازم است رویه قضایی در این حوزه تحلیل و میزان انطباق یا عدم انطباق آرای صادرشده با مبانی فقهی و نیز حقوق موضوعه بررسی شود. پس از تتبع در آرای صادرشده، و بررسی منابع فقهی و حقوقی درخصوص تمکین و نشوز نتیجه می گیریم برخی مسائل و چالش های مرتبط با این موضوع، ریشه فقهی دارند و به اختلاف نظر میان فقها مربوط می شوند، برخی دیگر به بُعد حقوقی و جنبه قانون گذاری مسئله مربوط ا ند و درنهایت، برخی نیز در مرحله اجرای قوانین و کاربست آن ها در این حوزه ریشه دارند. بعضی ابهامات موجود در این موضوع را هم می توان با توجه به مراحل دادرسی، شامل مرحله طرح دعوا، دادرسی، انشای رأی و اجرای حکم دسته بندی کرد. این مقاله صرفاً بر مرحله رسیدگی قضایی به پرونده های تمکین و نشوز، متمرکز است.
بررسی فقهی و حقوقی اهلیت صغیر ممیز و سفیه در انعقاد عقود رایگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قانون مدنی در مواد متعدد به لزوم وجود اهلیت برای طرفین معامله تأکید می کند و اشخاص فاقد اهلیت را از انعقاد معامله منع می کند. ازجمله اشخاص فاقد اهلیت، صغیر ممیز و سفیه هستند که چون قدرت تشخیص سود و زیان خویش را ندارند، معاملات و تصرفاتشان در امور مالی، غیر نافذ دانسته شده است؛ اما به رغم این حکم کلی، قانونگذار در قسمت پایانی مواد 1212 و 1214 به آن ها اجازه تملک بلاعوض را داده است. علت اصلی این حکم آن است که در قبول تملک بلاعوض هیچ گونه ضرری به صغیر ممیز و سفیه نمی رسد.البته این حکم استثنایی صرفاً درخصوص عقود رایگان تملیکی جاری است و در عقود رایگان غیر تملیکی، صغیر ممیز و سفیه، اهلیت پذیرش عقد را ندارند؛ زیرا ممکن است به دلیل دانش و آگاهی کم، باعث ورود زیان به خود گردند. ازطرفی اگر عقد رایگان تملیکی، متضمن شرط عوض یا تعهدی باشد، دیگر صغیر ممیز و سفیه اهلیت قبول عقد را ندارند، چون قبول این عقد منجر به دخالت آنان در اموال خود می شود و دخالت ولیّ یا قیم آن ها را می طلبد؛ ازاین رو این پژوهش با شیوه توصیفی تحلیلی و با رویکردی فقهی و حقوقی به بیان اهلیت صغیر ممیز و سفیه در عقود رایگان می پردازد و موارد اهلیت یا عدم اهلیت آنان را بیان می دارد.
ترجمه مسند امام رضا (ع) در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۹
205 - 228
حوزههای تخصصی:
مرحوم عزیزالله عطاردی از حدیث پژوهان برجسته معاصر، تلاش های فراوانی در گردآوری، ترجمه و ترویج روایات معصومان(ع) انجام داده که از آن جمله، گردآوری و تنظیم روایات اهل بیت(ع) در قالب مُسنَد به تفکیک هر یک از ایشان بوده است. عطاردی در خصوص روایات امام رضاg غیر از گردآوری و تنظیم و انتشار آن ها با نام «مسند الإمام الرضا ابى الحسن على ابن موسى(ع)» به ترجمه روایات این اثر نیز اهتمام ورزید و آن را «اخبار و آثار حضرت امام رضا(ع)» عنوان نهاد. آقای عطاردی در ترجمه برخی روایات به لغزش هایی دچار شده است و ترجمه صورت گرفته انعکاس دقیقی از متن عربی روایات ندارد؛ بنابراین، این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به این سؤال است که چه نقدهایی بر ترجمه مسند امام رضا(ع) وارد است؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که به ترجمه صورت گرفته دست کم در پنج محور نقد وارد است: 1. اشتباه در معادل یابی معنای واژگان؛ این محور خود در دو بُعد در معرض نقد است: الف. معنایابی نادرست واژگان ب. مذکَّر ترجمه کردن واژگان مطلق 2- اشتباه در ترجمه عبارات و جملات 3- اشتباه در ترجمه کنایات 4- معنا نکردن برخی واژگان و عبارات 5- آوردن جملات و عباراتی که در متن عربی نیامده است.
مطالعه ای تطبیقی در باب مفهوم «رویداد از آنِ خودکننده» در هایدگر متأخر و «تجلی» نزد ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۸۲)
1 - 20
حوزههای تخصصی:
پرسش از چگونگی فهم نسبت انسان با وجود، پرسشی مهم است که می توان به واسطه ی آن دو متفکر غیرمتافیزیکی، یعنی هایدگر (Heidegger) و ابن عربی را استنطاق کرد. هایدگر در پاسخ به فهم نسبت انسان به وجود در اندیشه ی متأخر خود به مفهوم «رویداد ازآنِ خودکننده» متوسل می شود که مفهوم محوری اندیشه ی متأخر اوست. نسبت میان انسان و وجود و چگونگی فهم وجود در حوالت تاریخی آن توسط رویداد متعین می گردد. رویداد با مؤلفه هایی اساسی چون غیرمفهومی بودن، رخصت به گشودگی، تاریخیت و قرب به وجود شناخته می شود. ازسوی دیگر، نزد ابن عربی، رابطه ی انسان با وجود با «تجلی خاص وجود بر انسان» متعین می گردد. در این پژوهش، محقق کوشیده است با روش تحلیلی تطبیقی نسبت میان «رویداد در هایدگر متأخر» با «تجلی نزد ابن عربی» را در پاسخ به پرسش از نسبت انسان با وجود موردبررسی قرار دهد. با توجه به روش تطبیقی تشابه نسبت ها، می توان اذعان کرد دو مفهوم رویداد و تجلی تقارب معناداری با یکدیگر دارند و مؤلفه های اساسی مشابهی در آنها وجود دارد. بر این اساس، نگارنده بر آن است که میان «رویداد ازآنِ خودکننده» و «تجلی خاص وجود» تشابه تناسب برقرار است و می توان امکانات هم سخنی دو متفکر از قبیل امکان تفکر غیرمفهومی در ساحت حضور، تجربه ی قرب به وجود و امکان فهم تاریخی وجود را بر مبنای دو مفهوم فوق نشان داد. با این امکانات می توان باب گفت وگو میان دو متفکر از دو سنت مختلف را گشود و افق مشترکی را در باب تفکر معطوف به وجود دنبال کرد.
ماهیت حقوقی ارزهای دیجیتال و چالشهای تقنین در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
65 - 80
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ارزهای دیجیتال نوعی از رمز ارزهای مقررات گذاری نشده است که به صورت معمول توسط توسعه دهندگان آن پایش می گردد و توسط اعضای یک جامعه مجازی خاص پذیرفته شده و مورد استفاده قرار می گیرد که در سراسر جهان و نیز در ایران به شدت کاربرد آن در حال گسترش است. هدف مقاله حاضر بررسی ماهیت حقوقی ارزهای دیجیتال و چالش های تقنینی آن در ایران است. مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است. ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است. یافته ها : یافته ها بر این امر دلالت دارد که ارز دیجیتال عین است. قابلیت استناد در برابر همه، حق تعقیب توسط مالک، مالیت و منفعت داشتن و قابلیت خرید و فروش از مهمترین دلایل تلقی ارزهای دیجیتال به عنوان عین است. رمز ارز نوعی پول مجازی است و قاعدتاً باید ساختار پولی و مالی کشور در این زمینه اقدام به مقررات گذاری و نظارت نماید. نتیجه : تقنین در زمینه ارزهای دیجیتال در ایران با چالش هایی روبه روست. این چالش ها عبارتند از: خلق ارز دیجیتال و به تبع آن مشکلات تورمی، بدون پشتوانه بودن ارزهای دیجیتال، نوسانات قیمتی ارزهای دیجیتال، گسترش فعالیت های زیرزمینی (اقتصاد سایه) با پتانسیل ارزهای دیجیتال..
بررسی و نقد روش های اثبات عقاید مبتنی بر نقل در دیدگاه ابن تیمیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
40 - 71
حوزههای تخصصی:
در میان آنچه در نقد افکار و عقاید ابن تیمیه نوشته شده، جای نگاه روش شناسانه به آثار او همچنان خالی است؛ ازاین رو این تحقیق با روش توصیفی - تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش است که روش ابن تیمیه در اثبات عقاید دینی مبتنی بر ادله نقلی چگونه بوده و چه نقدهایی بر آن وارد است. وی در مرحله اثبات عقاید، در موارد بسیاری، به قول سلف تمسک می کند و صفات خبریه را با تمسک به قول سلف، بر معنای ظاهری آن حمل می کند؛ درحالی که کبرای تمسک به قول سلف بی بنیاد بوده و صغرای هم رأی بودن سلف در مواجهه با صفات خبریه مخدوش است. همچنین ابن تیمیه، همچون دیگران قائل به حجیت ظهور است؛ ولی اتکای وی به ظواهر الفاظ تا جایی است که قواعد و قرائن عقلی را نادیده می گیرد. در استفاده از احادیث برای اثبات عقاید نیز از روش ثابتی پیروی نمی کند و در جایی که احادیثی متضمن فضایل اهل بیت^ است، گاهی در سند حدیث خدشه کرده است و گاهی حتی اگر صدور حدیث نزد عالمان مذاهب اسلامی اجماعی باشد، آن را مجعول عنوان می کند.
پیشینه قرائت صدرایی ایده «وجود ذهنی» و ابطال آن در مکتب نومشایی رجب علی تبریزی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
72 - 102
حوزههای تخصصی:
در تبیین ایده «وجود ذهنی» و فهم دغدغه ناقدان آن باید میان «وجود در ذهن» با «وجود ذهنی»، تفاوت قائل شد. مورد اول به این معناست که پس از مواجهه انسان با شیئی جدید، چیزی در ذهن او نقش می بندد که پیش از آن مواجهه، ذهن فاقد آن بود؛ اما در قرائت صدرایی نظریه «وجود ذهنی»، مطابقت ماهوی ذهن با عین ادعا شده است. پرسش تحقیق، ناظر به پیشینه دیدگاه ملاصدرا در این مسئله و نقدهای رجب علی تبریزی بر آن است. پژوهش پیشِ رو با بهره مندی از مطالعات کتابخانه ای، تأکید بر آثار دست اول فیلسوفان نامی و با شیوه تحلیل مفهومی نشان می دهد که اغلب متفکران متقدم بر صدرا، معنای اول را در قالب نظریه «شبح» منظور داشته اند؛ ولی معنای دوم، دیدگاه اختصاصی ملاصدراست و فقط زمینه هایی از آن در مکتب شیراز ملاحظه می شود. حکیم تبریزی با ادبیات نومشایی خویش، نظریه وجود ذهنی را به لحاظ مبادی و لوازم آن، به چالش کشیده است. ابطال مبانی ملاصدرا در طرح آن نظریه، از خلال مباحث وجودشناختی تبریزی استنباط می شود؛ ولی نقد لوازم دیدگاه صدرا به روشنی در آثار تبریزی و شاگردان وی آمده است. به باور ایشان، انفکاک لوازم ماهیت، نظیر سوزندگی آتش از آن، در هیچ موطنی اعم از خارج و ذهن جایز نیست.