فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۷ مورد.
منبع:
اخلاق وحیانی سال ۱۴بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
189 - 230
حوزههای تخصصی:
امروزه رقابت برای دستیابی به فناوری های جدید بالا گرفته ولی متاسفانه فراموش شده که برای رسیدن به کمال مطلوب، بشر نیازمند قطب نمایی به نام «اخلاق» است. دو دغدغه درباره کودکان مطرح است اول نبود اخلاقیات، و دوم گسترش فناوری های نوینی که با زندگی کودکان آمیخته شده است. بر این اساس ضروری است با استفاده از همین ابزار نوین، زمینه افزایش رفتارهای اخلاقی فراهم گردد. خوشبختانه هوش اخلاقی وراثتی نبوده و امکان افزایش و ارتقاء آن وجود دارد و با توجه به اینکه زمان آموزش آن، دوران کودکی است؛ نباید در این امر مهم کوتاهی کرد. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش هوش اخلاقی از طریق انیمیشن، قصه، تصاویر و بازی های رایانه ای بر کودکان بوده و برای اجرای این پژوهش از روش پژوهشی نیمه تجربی و بررسی طرح های عاملی استفاده شده است. بنابراین تعداد 100 نفر دانش آموز دختر مدارس اصفهان انتخاب و در 5 گروه تقسیم بندی و سپس سطح هوش اخلاقی آنان با استفاده از پرسشنامه «هوش اخلاقی بوربا» بررسی گردید. پس از ارائه آموزش از طریق انیمیشن، قصه و... دوباره سطح هوش اخلاقی بررسی و بعد از یکماه پایداری نتایج ارزیابی گردید. یافته ها نشان داد آموزش هایی که از طریق انیمیشن، قصه، تصاویر و بازی های رایانه ای ارائه گردید موجب افزایش هوش اخلاقی کودکان شده است؛ منتها با مقایسه تغییرات، معلوم شد قصه و انیمیشن بیشترین تاثیر را در افزایش هوش اخلاقی دارند و تصویر، تاثیر کمتری نسبت به آنها و در آخر بازی رایانه ای کمترین تأثیر را در افزایش هوش اخلاقی در مقایسه با سه گروه آزمایشی دیگر دارد.
کارآمدی فقه سیاسی در کاربست دکترین حقوق بشری «آرتوپی» در اجرای حمایتگرایی بین المللی جمهوری اسلامی ایران
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
105 - 123
حوزههای تخصصی:
کنش حمایتگرایانه در سیاست خارجی، پیوسته نقطه کانونی چالش هایی قلمداد شده که جمهوری اسلامی ایران در حکمرانی بین المللی خود در مواجهه با هژمونیک گرایی اراده های مستبد نظام بین الملل با آن درگیر بوده است. فقدان چارچوب گفتمانی متناسب جهت تبیین و صورت بندی این راهبرد متعالی انسانی، به گونه ای که در ضمن تقارن و تناسب حداکثری با موازین اسلامی و قانون اساسی، از قدرت اِقناعی و اِعمالی لازم برخوردار باشد وضعیتی را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رقم زده که می توانیم از آن به «تاخر گفتمانی» تعبیر کنیم. بر اساس این ضرورت تحقیق پیش رو بر این فرضیه ابتنا دارد که «با تدقیق در اجزاء، ارکان و عناصر دکترین حقوق بشری «آرتوپی» و تطبیق آن با آموزه های فقه سیاسی -اعم از احکام فقه سیاسی و مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان امرِ معاصرِ متبلور از فقه سیاسی شیعه- می توان این مهم را تامین نمود». بنابراین تحقیق حاضر در مقام پاسخ به این پرسش است که «فقه سیاسی شیعه از چه ظرفیت هایی جهت کاربست دکترین نوظهور آرتوپی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است؟». پرسش مزبور با رویکردی تحلیلی و توصیفی و از رهگذر مطالعه کتابخانه ای در قلمرو آموزه های فقه سیاسی و اسناد بین المللی مرتبط دنبال شده و نگارنده کارآمدی گفتمانی فقه سیاسی در کاربست این مبنای حقوق بشری را در سه ساحت «مفهوم شناختی»، «مبناشناختی» و «راهبردشناختی» تبیین نموده است.
تفسیری درباره تمایز حد نصاب اخلاق و تربیت اخلاقی از منظر آیت الله مصباح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
107 - 123
حوزههای تخصصی:
آیت الله مصباح به پیروی از مشهور اندیشمندان، علم اخلاق را دربردارنده تربیت اخلاقی می داند؛ اما در مباحث فلسفه اخلاق، تربیت اخلاقی را از اخلاق تفکیک می کند. ایشان در فلسفه اخلاق، ایمان به خدا و اعتقاد به قیامت را حد نصاب اخلاقی می داند، اما سخاوت غیرمسلمانانی همچون حاتم طائی را نیز دارای ارزش و تخفیف در عذاب قلمداد می کند. باتوجه به اینکه حد نصاب اخلاقی، به شرایط لازم برای وصول به هدف نهایی اخلاق اطلاق می شود، سخاوت حاتم طائی که مؤمن نبوده است نباید ارزش و حد نصاب اخلاقی داشته باشد، پس تخفیف در عذاب او چه توجیهی دارد و چه ارزشی برای سخاوت او می توان در نظر گرفت؟ این تحقیق با تفسیری نو از دیدگاه آیت الله مصباح در پاسخ به این پرسش ها، از تمایز میان علم اخلاق و تربیت اخلاقی استفاده می کند که این دو علم، دست کم در هدف، روش، واقعیت و حد نصاب متمایزند و براساس این تمایز، حد نصاب و ارزش اخلاقی برای اعمال کفار وجود ندارد، اما برخی اعمال کفار امکان دارد حد نصاب و ارزش تربیت اخلاقی را داشته باشد. دیدگاه آیت الله مصباح در تربیت اخلاقی نیاز به تکمیل دارد که این نوشتار حد نصاب تربیت اخلاقی را، در مسیر وصول به قرب الهی بودن می داند و به گونه ای هدف تربیت اخلاقی را تبیین می کند که سخاوت افرادی همچون حاتم طائی به دلیل حُسن فعلی داشتن، حد نصاب و ارزش تربیت اخلاقی را دارا باشد.
بررسی مبانی خوانش متن از منظر هرمنوتیک شلایرماخر و تحلیل آن بر اساس مبانی نظری کلاسیسیسم و رمانتیسیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
191 - 221
حوزههای تخصصی:
«هرمنوتیک کلاسیک» تلاشی برای دستیابی به چگونگی خوانش متن با ارائه اصول و مبانی روشمند است. «شلایرماخر» از هرمنوتیست های برجسته کلاسیک به شمار می رود. نمایان ترین نقش شلایرماخر در تحول هرمنوتیک، گذار از هرمنوتیک های تخصصی و ابداع اصول و ضوابط عام تفسیری است که غالباً نشأت گرفته از گفتمان های ادبی-عصری اوست و نکات ارزنده ای را فراروی مفسران اسلامی می گذارد. ازاین رو، نوشتار حاضر با مطالعه نظریات هرمنوتیکی شلایرماخر به روش توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است که مهم ترین مبانی شلایرماخر در تحلیل و خوانش متن چیست؟ و با نظر به آموزه های کلاسیسیسم و رمانتیسیسم چگونه تحلیل می شود؟ حاصل آنکه، اثرپذیری شلایرماخر از مکاتب ادبی-عصریِ خویش سبب شده است تا از القای نگرشی تک بُعدی به مقوله فهم متن پرهیز کرد و از گفتمان های مختلف ادبی، نظیر گفتمان های کلاسیستی و رمانتیستی بهره جُست. ازجمله اصول مبتنی بر تفکر کلاسیستی شلایرماخر عبارت است از: محوریت مؤلف، غایت مندی معنا، عینیت معنا، فراعصری بودن فهم، روش گرایی فهم و اهمیت قواعد زبان شناختی. اصول مبتنی بر تفکر رمانتیستی وی نیز عبارت اند از: اصالت فردیت مؤلف، اصالت سوء فهم، عدم کفایت قواعد زبان شناختی، عدم امکان پرهیز کامل از تأثیر پیش فرض ها، امکان تحقق فهم برتر از مؤلف و بشری بودن گزاره های کتاب مقدس.
جستاری در وجوه افتراق عقل و عشق از دیدگاه حکیم ملاهادی سبزواری
منبع:
آموزه های حکمت اسلامی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
103 - 128
حوزههای تخصصی:
تاکید قرآن کریم و روایات بر عقل و نپرداختن به واژه «عشق» با وجود کاربرد زیاد آن میان اقشار مختلف، مؤلف را به بررسی وجوه افتراق عقل و عشق واداشت. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی–تحلیلی، به واکاوی نظریات حکیم سبزواری می پردازد. وی با اینکه فیلسوف نامداری است؛ اما در بیان عقل و عشق از جاده انصاف خارج نشده است. عاقلانه نوشته و عاشقانه سروده است. طریق عقل را هموار و طریق عشق را دشوار دانسته و بر این باور است که عقل، اهل تمییز و عشق، اهل توحید است. عقل، مُلک فنون و عشق مُلک جنون است؛ ازاین جهت، عشق را عاشق کش و جان پرور، یغماگر و خون خوار و آذرِ آتشین خو، و عقل را هستی طلب، ناصح، آزرم، نرم خو و رنجور می داند. گاهی عشق را جامع اوصاف متضاد دانسته است. هرچند رتبه عشق را برتر می داند؛ ولی از بیان عظمت عقل منور غافل نبوده است. مراد از عقلی که به اوصاف نکوهشی متصف کرده است، عقل مشوب است؛ از این رو، بر خلاف عده ای که عقل را سامری و عشق را موسوی دانسته اند، عشق را خضر و عقل منور را موسی می داند. هرچند مراد آن ها نیز باید عقل مشوب، جزئی و مشوش به اوهام و خیال باشد. طبق یافته های پژوهش، عقل و عشق با هم افتراقاتی دارند که این تحقیق به تبیین تفاوت ماهوی، وصفی و رتبی آن ها پرداخته است.
Subjective Holism and the Problem of Consciousness(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
135 - 150
حوزههای تخصصی:
How does unconscious matter become conscious? How does our physical part, which lacks consciousness, have such a subjective quality? This is the explanatory gap in the problem of consciousness or the hard problem of consciousness which comes from a physicalist (eliminativist physicalism) point of view. From the opposite point of view, that is, dualism, the mind-body problem has led to the problem of consciousness and the explanation of how our unconscious physical (matter) part (substance) is related to our conscious mental part (substance). If the problem of consciousness is the result of such views (eliminativism and dualism), is it possible to adopt a different perspective so that the problem does not arise at all? Or find a solution for it (maximum answer) or at least determine the right way to solve the problem (minimum answer)? The current research goes into this issue by adopting subjectivism and holism to make its subjective holism theory. Therefore, it gives a positive (maximum and minimum) answer to the above questions.
Is Knowledge a Justified Belief?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
175 - 192
حوزههای تخصصی:
Epistemologists have widely accepted that truth, justification, and belief are necessary conditions for knowledge. This article challenges the necessity of the two components, “belief” and “justification”, in the definition of knowledge. It argues that belief is distinct from knowledge; belief is an act of will, whereas knowledge is acquired automatically. One may possess knowledge without being actively willing to believe it, and conversely, one may will to believe something without actually knowing it. Additionally, justification should be seen as a method of validating knowledge, not a fundamental part of its definition. Therefore, knowledge without justification remains knowledge, even though its truth cannot be proven. Building on this perspective, the proposed definition of knowledge shifts to “awareness or recognition of facts.” According to this definition, the Gettier problem and the lottery paradox find alternative solutions.
بستر نوافلاطونی فلسفۀ اشراقی سهروردی: فلسفه به مثابۀ تصوف
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
147 - 172
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تحلیل مضامین نور و عشق در آثار سهروردی نشان داده شده است که عشق در سه ساختار: عشق و نور، عشق و اشراق، و عشق (مهر) و قهر زیرساخت اصلی کتاب حکمه الاشراق را تشکیل می دهد. همچنین در فلسفه سهروردی نظریه «فیض» (صدور) نوافلاطونیان تحت عنوان نظریه «اشراق» به مجرایی از نور برای جریان یافتن عشق الهی تبدیل شده است. بدین ترتیب در نظام حکمت اشراق اصطلاح فیض در فلسفه با اصطلاح عشق (محبت) در تصوف (عرفان) پیوند یافته است و اصطلاحات فلسفی سهروردی محملی برای بیان نظریات عرفانی وی به شمار می آیند. بر این اساس می توان ارتباط میان عوالم سافل و عالی در نظام سهروردی را تحت عنوان الگوی «نردبان شوق» ترسیم نمود که بازتابی از یک الگوی کهن تر فلوطینی است. در این الگو همه چیز بر اساس فرایند صدور (اشراق) از خداوند پدید می آید و بر مبنای فرایند عشق، آرزومند رجعت به سوی او است. همچنین از طریق این اسطوره، خدا و انسان و نور وظلمت با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. چنانکه این اسطوره فلسفی، با اسطوره بی اعتنایی تقریباً حلاج گونه سهروردی به زندگی نیز مطابقت دارد.
واکاوی عناصر مثلث عشق استرنبرگ در طوق الحمامة ابن حزم اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
94 - 111
حوزههای تخصصی:
بسیارند کسانی که در باب عشق سخن رانده اند ولی از اولین کسانی که بدان پرداخته است، ابن حزم، ادیب، فقیه و فیلسوف اندلسی؛ عالم و جامع علوم زمان خویش است؛ او در کتاب طوق الحمامه به صورت بی سابقه و بی مانند به سان روانشناسی به عشق پرداخته است و کتاب خویش را بر سی باب مشتمل نموده و بر هر بابی اسمی قرار داده و در بیان و بررسی این ابواب قلم نهاده است، در سویی دیگر یکی از اندیشمندان حوزه روانشناسی به نام رابرت استرنبرگ رئیس پیشین انجمن روانشناسان آمریکا، عشق را به سان مثلثی می داند که از سه ضلع «صمیمیت » «میل » و «تعهد » شکل گرفته و رابطه هریک از این اضلاع انواع عشق را شکل می دهند. هرچند با وجود غنای ادبیات عربی در مسأله روانشناسی عشق، هنوز به اندازه شایسته ای بدان پرداخته نشده، لذا جا داشت تا بدین موضوع از منظر این نظریه مهم حوزه روانشناسی پرداخته شود. نوشته حاضر تلاش نموده تا به شیوه تحلیلی– توصیفی، این نظریه را که به دیدگاه های ابن حزم بسی نزدیک است، بر کتاب طوق الحمامه تطبیق دهد و بدین وسیله روشن گردد که طوق الحمامه کدامین مؤلفه ها را داراست؟ وکدامیک بسامد بیشتری دارند؟ او در این اثر کوشیده به مدد تجربه شخصی خویش انواع عشق را واکاوی نموده، علل و آفتهایش را بررسی نماید. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که عناصر «صمیمیت» «میل» و «تعهد» در کتاب به صورت چشمگیری و به طرق مختلف به شکل داستان گونه در لابلای اشعار آمده اند یا به شیوه نثر نمود یافته اند. همچنین یافته های پژوهش حاکی از انطباق این نظریه بر کتاب طوق الحمامه است، از سویی دیگر در خلال پژوهش عیان شد که شیدایی و عشق آرمانی از بیشترین بسامد در این کتاب برخوردارند
کارکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در بررسی پیشینه های فرهنگی طه حسین و عباس محمود العقّاد (بررسی موردی قصیدۀ «إبراهیمیّه» أبونواس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: نقد ادبی در طول تاریخ همواره تحت تأثیر بسترهای فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیک ناقدان قرار داشته است. در این میان، تحلیل شخصیت های ادبی از منظرهای متفاوت وابسته به رویکردهای فکری و گرایش های شخصی منتقدان است. أبونواس، شاعر مشهور عباسی، از جمله شخصیت هایی است که ناقدان متعددی، در طول تاریخ ادبیات عربی، وی را نقد و بررسی کرده اند. دو تن از مهم ترین ناقدانی که به تحلیل این شاعر پرداخته اند، طه حسین و عباس محمود العقاد هستند که هر یک، با پیشینه های فرهنگی و روش شناسی خاص خود، دیدگاه هایی متفاوت دربارهٔ او ارائه کرده اند. طه حسین، به عنوان متفکری نواندیش و تأثیرپذیرفته از فلسفهٔ شک گرایانه، نقدی بر مبنای تحلیل تاریخی و اجتماعی ارائه داده و شخصیت أبونواس را در بستر فرهنگی دوران عباسی بررسی کرده است. در مقابل، عباس محمود العقاد، با رویکردی روان شناختی، او را فردی خودشیفته و گرفتار عقده های اجتماعی معرفی کرده و تحلیل خود را بر پایهٔ ویژگی های شخصیتی و روانی شاعر بنا نهاده است. این اختلاف دیدگاه، ناشی از تفاوت های اساسی در روش نقد و پیشینهٔ فکری این دو ناقد است. هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی دیدگاه های این دو ناقد دربارهٔ شخصیت أبونواس براساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است. این پژوهش تلاش دارد تا نشان دهد که چگونه نقدهای ادبی می تواند بازتابی از پیشینه های فکری، اجتماعی و فرهنگی ناقدان باشد. همچنین، با تحلیل زبان و سبک بیان هر دو ناقد، این پژوهش روشن می سازد که چگونه ویژگی های زبانی و گفتمانی در نقدهای آنان به بازتولید ایدئولوژی های مختلف می انجامد. در نهایت، این مطالعه در پی آن است که نشان دهد نقد ادبی نه تنها بازتابی از باورهای شخصی ناقدان است، بلکه متأثر از گفتمان های قدرت، سنت های فرهنگی و جریان های فکری زمانهٔ آن ها نیز هست.روش شناسی: این پژوهش با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف انجام شده که شامل سه مرحلهٔ توصیف، تفسیر و تبیین است. در مرحلهٔ توصیف، ویژگی های زبانی نقدهای طه حسین و عقاد و، در مرحلهٔ تفسیر، رابطهٔ میان زبان و پیشینهٔ فکری آنان تحلیل شده است. در مرحلهٔ تبیین، چگونگی بازتولید گفتمان های مختلف از طریق این نقدها بررسی شده است. داده های پژوهش شامل متون انتقادی این دو ناقد دربارهٔ أبونواس و مقایسهٔ واژگان، سبک بیانی و استدلال های آنان است. پژوهش بر این نکته تأکید دارد که هر کدام از این ناقدان، با توجه به پیشینهٔ فرهنگی و اجتماعی خود، به شیوه ای خاص و با توجه به آرمان های خود به تحلیل آثار أبونواس پرداخته اند. تحلیل گفتمان به ما کمک می کند تا متوجه شویم که چگونه زبان و انتخاب واژگان می تواند به عنوان ابزاری برای انتقال و تقویت ایدئولوژی های مختلف عمل کند و در نهایت تأثیرات آنان را بر جامعه و فرهنگ های مختلف بررسی کنیم. یافته ها: بررسی متون نقدی نشان داد که طه حسین از واژگان علمی و سبک زبانی استدلالی استفاده می کند و نقدهای او دارای ساختاری تحلیلی و منطقی است. او أبونواس را به عنوان نمایندهٔ یک جریان اجتماعی-فرهنگی معرفی کرده و تحلیل های خود را در چهارچوب تاریخ و جامعه انجام می دهد. در مقابل، عقاد از واژگان احساسی، قضاوت محور و روان شناختی بهره می گیرد و تحلیل او بر ویژگی های فردی و عقده های شخصیتی أبونواس متمرکز است. سبک زبانی عقاد شامل جملات کوتاه و مستقیم با تأکید بر اخلاق گرایی و شخصیت شناسی است. دیدگاه های انتقادی این دو ناقد تحت تأثیر گفتمان های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی قرار دارد که در زبان و سبک بیان آن ها منعکس شده است. این تفاوت ها در شیوه های تحلیلی و زبانی نشان دهندهٔ تفاوت های عمیق در نگرش های فلسفی و اجتماعی هر دو منتقد به مسائل ادبی و فرهنگی است. طه حسین، با تمرکز بر جنبه های اجتماعی و تاریخی، رویکردی علمی و تحلیلی به آثار أبونواس دارد، در حالی که عقاد با تأکید بر ابعاد فردی و روان شناختی به بررسی شخصیت شاعر می پردازد.بحث و نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد که تحلیل گفتمان انتقادی می تواند به درک عمیق تری از تأثیر پیشینه های فرهنگی و اجتماعی بر نقد ادبی منجر شود. طه حسین، با نگرش عقل گرایانه و تاریخی، نقدی جامعه شناختی از أبونواس ارائه می دهد که او را در چهارچوب تاریخ و سنت های فرهنگی تحلیل می کند. در مقابل، عباس محمود العقاد، با تأکید بر ابعاد روان شناختی، تصویری فردگرایانه از أبونواس ارائه داده و او را شخصیتی خودشیفته معرفی می کند. این تفاوت در دیدگاه ها نشان دهندهٔ تأثیر پیشینه های فکری و فرهنگی بر قضاوت های منتقدان است. از منظر فرکلاف، گفتمان های انتقادی نه تنها بر اساس زبان، بلکه تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و ایدئولوژیک شکل می گیرند. تفاوت در زبان و سبک بیان ناقدان نتیجهٔ جایگاه آنان در گفتمان های فرهنگی متفاوت است که یکی به سمت نوگرایی و تحلیل اجتماعی و دیگری به سمت محافظه کاری و تحلیل فردی گرایش دارد.
بازخوانی رساله مواجهه با اندوه کندی بر اساس فلسفه به مثابه روش زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
333 - 348
حوزههای تخصصی:
کندی به عنوان نخستین فیلسوف مسلمان، طرحی فلسفی را مبتنی بر نگرش توحیدی اش از رسائلی که از او به جا مانده است، ارائه کرده است. با وجود اینکه، نظام فلسفی او التقاطی است، اما چهارچوب دینی آن، تمایز جدی نظام وی را از متقدمان غیر مسلمانش نشان می دهد. این تمایز به وضوح در رساله عملی وی یعنی مهارت های رویارویی با اندوه مشخص تر می شود. به نظر می رسد که می توان فلسفه کندی را به مثابه یک مدل از فلسفه به مثابه روش زندگی در نظر گرفت. در فلسفه به مثابه روش زندگی که معمار آن پی یر آدو، فیلسوف فرانسوی است، فهم متمایزی از فلسفه باستان در اختیار ما قرارمی گیرد. می توان چنین فهمی از فلسفه را در خوانش فلسفه در جهان اسلام نیز دنبال کرد. چنانچه با نگرش آدو نظام فلسفی کندی را مورد مطالعه قراردهیم، فهمی متفاوت از آنچه تاکنون پنداشته شده است حاصل می گردد. این پژوهش تلاش می کند تا با تأکید بر رساله کندی، وجوهی از روش زندگی او که متاثر از نگرش توحیدی او است را مورد تحلیل قرار دهد. در ابتدا با بیان مختصری از فلسفه به مثابه روش زندگی و اندیشه رواقیون، غایت فلسفه ورزی نزد کندی را بازخوانی می کنیم. در پرتو نگرش آدو وجوه مشترکی از رساله کندی با اندیشه رواقیون را تحلیل و سپس نشان خواهیم داد که رهیافت ما مبنی بر تفاوت بنیادین کندی در مواجهه با اندوه از رواقیون مبتنی بر روش زندگی او است.
ارزیابی نزاع فخر رازی با فلسفه اسلامی در مسئله اقلّی بودن شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
475 - 492
حوزههای تخصصی:
مسئله شر و چگونگی وارد شدن آن در قضای الهی از مهمترین مسائل مطرح در فلسفه اسلامی است. یکی از مشهورترین پاسخ ها در این رابطه، نظریه تقسیم پنج گانه موجودات نزد فیلسوفان مسلمان است که به ارسطو نسبت داده شده است. طبق این پاسخ، شرور اقلّی، لازمه جدایی ناپذیر عالم ماده هستند و بنابراین باید عالم علیرغم احتمال رخ دادن این شرور آفریده شود؛ زیرا رخ ندادن این شرور اقلّی هیچ راهی ندارد جز اینکه عالم اصلا آفریده نشود؛ راهی که به نظر فیلسوفان اسلامی، ترک خیر کثیر و ارتکاب شر کثیر است. ایشان در ضمن استدلالی قیاسی و پیشینی کوشیده اند با محاسبات کمّی نشان دهند که چگونه شرور در عالم انسانی و غیر انسانی در نسبت با خیرات اندک هستند. در مقابل، فخر رازی با نقد فلسفه اسلامی در این مسئله مدعی شده است که شرور لازمه جدایی ناپذیر عالم نیستند کما اینکه عدم آفرینش عالم به قیمت رخ ندادن شرور اصلا شر کثیر نیست. وی در ضمن استدلالی استقرایی و پسینی و در عین حال چونان فلاسفه اسلامی تلاش کرده است تا با محاسبات کمّی نشان دهد که اکثر انسان ها مبتلا به شرور زیاد و محروم از لذت های گوناگونند و در نتیجه، برخلاف محاسبات عددی فیلسوفان مسلمان، اکثری بودن خیرات نادرست است. در این مقاله که با رویکرد توصیفی تحلیلی سامان یافته است، عمدتاً با تمرکز بر گفته های ابن سینا دیدگاه فلسفه اسلامی را تقریر نموده و آن را با نقدهای فخر رازی پی خواهیم گرفت. در نهایت نیز نشان خواهیم داد که ارزیابی این نزاع بنیادین جهان کلاسیک در آینه افق نگاه امروزین به مسئله شر گویای آن است که اگرچه فخر رازی با فیلسوفان مسلمان در تقریر چرایی وجود شرور در عالم اختلاف نظر جدی دارد اما در نداشتن و یا غفلت از منظر انسانی و کیفی در تحلیل این مسئله هم داستانند.
چیستی فناوری: تأملی بر اساس هستی شناسی بسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، بر اساس هستی شناسی مطرح در فلسفه علم روی بسکار، تعریفی برای فناوری ارائه شده است. درک چیستی فناوری پیش نیازی جدی برای پاسخگویی به پرسش های کلیدی در حوزه فلسفه فناوری است، پرسش هایی در حوزه تعامل فناوری و جامعه، اخلاق و فناوری، فناوری و دانش، آزادی و دموکراسی و فناوری، و بسیاری مباحث دیگر. مقاله با بهره گیری از هستی شناسی بسکاری و تحلیل ساختارهای طبیعی، مصنوعی و اجتماعی، فناوری را به عنوان برهم کنش انسان با ساختاری ترکیبی تعریف می کند که هدف آن دستیابی به کارکردهایی مشخص است. بر اساس این تعریف، فناوری نه امری خنثی، بلکه ارزش بار و بدیل پذیر است، به این معنا که مسیر توسعه و کارکردهای آن می تواند با توجه به ارزش ها و انتخاب های اجتماعی تغییر کند. مقاله نشان می دهد که فناوری محصول تعامل پیچیده انسان با ساختارهای طبیعی، مصنوعی و اجتماعی است، و همین تعامل امکان ایجاد شکل های مختلف فناوری را فراهم می کند. در این مقاله تلاش شده به لحاظ فلسفی فهمی عمیق تر از چیستی فناوری ارائه شود. این فهم نشان می دهد که در مواجهه با فناوری نمی توان منفعل بود و می توان فعالانه در شکل گیری آن نقش ایفا کرد. به این ترتیب محتوای مقاله روی خوشی به دیدگاه جبرانگاری فناوری نشان نمی دهد.
رابطه فقر ذاتی و تربیت انسان در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
78 - 99
حوزههای تخصصی:
در قرآن انسان موجودی با فقر ذاتی معرفی شده است که در هر حالی تحت ولایت الله یا تحت ولایت شیطان، مطیع و فرمان بردار خواهد بود؛ از این رو انسان همچون آینه ای است که باید رو به سوی خدا داشته باشد که به صفات کمالی آراسته شود. با توجه به اینکه فقر ذاتی انسان یکی از چالش های اساسی او در مسیر رشد و تربیت است و برای فهم فقر ذاتی باید به قرآن به عنوان مهم ترین منبع معرفت دینی مراجعه نمود. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نقش فقر ذاتی در رشد و کمال انسان، تأثیر آن در عبودیت و نیز به دست آوردن قاعده اخلاقی و تربیتی در قرآن با توجه به مسئله فقر ذاتی پرداخته شده است. بر اساس یافته های این پژوهش تعادل قوا با توجه انسان به فقر ذاتی و نیازمندی و در سایه بندگی خدا حاصل می شود و قاعده رشد و تربیت بر محور بودن در هویت حقیقی (فقر ذاتی) انسان است. با توجه به آیات قرآن آثار توجه به فقر ذاتی شامل ذکر، شکر، توکل، آرامش و آثار عدم توجه به فقر ذاتی، شرک و توهم استقلال است.
بازنمایی شناختی «ضدارزش ها» در گفتمان قرآنی با محوریت طرحواره حجمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوزه شناختی، «طرحواره حجمی» به عنوان پربسامدترین گونه طرحواره تصویری با ویژگی هایی تجربی در ساختار «حفاظت»، «محدودیت»، «مهارشدگی» و «ثبات مکانی» شناخت مفاهیم انتزاعی را با سازمان دهی مکان مند فراهم می آورد. انگاره های حجمی با مقوله سازی عینی خاستگاه فکری و مراد جدی خالق متن را بازنمایی می کنند. در گفتمان قرآنی، نگرش شناختی و استعاری بنیاد به امور معنوی و به ویژه صفات ضدارزشی بیشتر با انگاره «ظرف-بودگی»، «درون و بیرون» و «اشغال بخشی از فضا» عینیت یافته است. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی، شیوه مفهوم سازی صفات ضدارزشی در قرآن را با فرافکنی استعاری و تناظر نگاشت حوزه مبدأ و مقصد در فضای هندسی واکاوی می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که مکان مندی در این صفات به چه بسامدی از ظرافت های معنایی در چشم انداز الهی اشاره دارد؟ رهیافت های حاصل آنکه ضدارزش هایی مانند «تصاحب مال یتیم»، «شیطان گرایی»، «ترک انفاق»، «شک»، «کفر» و «نفاق» و ... در حجمی ناخوشایند همچون «غذای آتشین»، «مهلکه»، «بار سنگین» و «اسارت گاه» و «پوشش ضخیم» کالبدینه شده اند که هر یک با توجه به استلزامات منطقی ظرف بودگی، آموزه ای معرفتی همچون «گستردگی آسیب»، «کارکرد انحرافی»، «مهارشدگی»، «محدودیت» و ... را پدیدار می کند. گفتنی است، کاربست چنین طرحواره ای در ضدارزش ها به واکاوی دقیق اندازه، شکل، ابعاد حضور و کارکرد محیطی آن اشاره دارد و به این ترتیب، مفسر یا مترجم را از ارجاع به تعابیر غیرمنطقی وجایگزین بازمی دارد.
صهیونیسم چالش جدی در برابر انقلاب اسلامی ایران با رویکرد حکومت زمینه ساز(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
133 - 158
حوزههای تخصصی:
صهیونیسم یک تفکر خطرناک است که چند قرن پیش به وجود آمده و تاکنون ادامه داشته است و صهیونیست ها در زمان فعلی، در سطح جهانی در حال فعالیت هستند و بر مراکز و رسانه های مهم جهانی نیز تسلط دارند. خطر صهیونیسم برای اسلام و مسلمانان از امور قطعی است و آنان تلاش کرده اند تا بر امور مسلمانان تسلط پیدا کنند و در موارد مختلف، از جنگ و خشونت علیه مسلمان نیز ابایی نداشته اند. بعد از انقلاب اسلامی ایران، دشمنی صهیونیسم جهانی و رژیم صهیونیستی با انقلاب اسلامی آغاز شد و از هیچ تلاش و حرکتی در جهت ضربه زدن به این انقلاب کوتاهی نکردند؛ تهاجم فرهنگی، ایجاد مشکلات سیاسی، اعمال تحریم های اقتصادی، جلوگیری از پشرفت علمی و تهدید و اقدامات نظامی از بارزترین نمونه های این دشمنی ها بوده است. به نظر می رسد علت این دشمنی ها، علاوه بر لطمه های اقتصادی، فرهنگی و... که انقلاب اسلامی بر استکبار جهانی و صهیونیسم وارد کرده است، آن است که صهیونیست ها متوجه شده اند که این انقلاب در مسیر زمینه سازی برای ظهور منجی عالم بشریت و حکومت جهانی ایشان، قرار دارد و ادامه این مسیر موجودیت اسرائیل و صهیونیسم را با مخاطره جدی روبرو می کند.
درنگی در دلالت روایات «کلب الصید» با تکیه بر دیدگاه امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۰۴
29 - 57
حوزههای تخصصی:
از مباحثی که از دیرباز در کتب فقها موردبحث بوده، بیع کلاب است؛ ازآن رو که عمده دلیل این مسئله، روایات است و ظاهر آن ها جواز بیع کلب «صید» است مشهور فقهای متقدّم، بیع کلاب نافع دیگر را جایز ندانسته اند، برخی هم مانند شیخ مفید جواز را اختصاص به صید سلوقی داده اند، در مقابل مشهور متأخران با دقت در روایات و جمع بندی امارات، به این نتیجه رسیده اند که «صید» در روایات، عنوان مُشیر برای تمام کلابی است که دارای منفعت محلله مقصوده باشند. یکی از ابتکارات فقهی امام خمینی در همین باب است که با دقت نظر در روایات باب به این نتیجه رسیده است که تمامی کلابی که منفعت محلله داشته باشند داخل در عنوان «صید» شده و عنوان اساسی صحت بیع، ملکه صید است. پژوهش حاضر پس از بررسی دیدگاه فقها به تفصیل دیدگاه امام خمینی را بررسی کرده و درنهایت با دلایلی که ارائه داده یکی دیگر از احتمالات ایشان را تقویت کرده و به این نتیجه رسیده که عنوان محوری روایات، «معلّم» بودن است و فروش هر کلبی که در جهات محلله مقصوده آموزش ببیند جایز است و «صید» هم یکی از این مصادیق است.
تحلیل شاخص های هویت معنوی و اخلاقی فرهنگ حسینی (ع) در محتوای کتاب های درسی
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال ۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۶
49 - 70
حوزههای تخصصی:
هویت معنوی و اخلاق حسینی مبتنی بر معرفت، محبت، معبودیت، شریعت، حب الله، عبدالله و عندالله است. این هویت شاخصه اساسی قیام و فرهنگ حسینی است. این مقاله با هدف تحلیل محتوای کتاب های درسی دوره ابتدایی از منظر فرهنگ حسینی نوشته شده است. پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی از نوع استقرایی با گزینش هشت متن درسی انجام شده است. واحد تحلیل همه صفحات کتاب ها شامل نثر، نظم، تصویر، فعالیت و تکلیف درسی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاخص های ایثار و فداکاری، ظلم و استکبار ستیزی، صبر و تحمل گرایی، شجاعت و وفاداری بیشترین توجه و محتوای کتاب هدیه های آسمان پایه سوم با دو درس مستقل به نام های «روز دهم» که به واقعه عاشورا و «بانوی قهرمان» که به رشادت های حضرت زینب(س) می پردازند، از بیشترین تأکید و مناسب ترین ظرفیت های هویتی برخوردارند.
ارتباط شهادت امام حسین(ع) با «ذبح عظیم» در آیه 107 سوره صافات
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال ۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۶
115 - 132
حوزههای تخصصی:
ظاهر روایات در بیان ذبح عظیم در آیه 107 سوره صافات مختلف است. برخی بر شهادت امام حسین(ع) و برخی بر قوچ دلالت دارند. بنابراین چگونه آیه می تواند دلالت بر عظمت شهادت حضرت داشته باشد در حالی که ذبح عظیم گوسفند آسمانی دانسته شده است؟ آیا دلالت آیه بر عظمت شهادت امام به دلالت ظاهر است یا باطنی و نمی توان رابطه ظاهر آیه را با آن درک کرد؟ این پرسش ها، دغدغه هایی هستند که در فهم و ارتباط آیه با شهادت امام حسین(ع) بسیار تاثیر گذارند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش ها است. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که ارتباط عمیقی بین ظاهر آیه و عظمت شهادت امام وجود دارد و مقصود از ذبح عظیم، قوچ آسمانی ذبح شده توسط ابراهیم(ع) نیست.
تجدید تجربه ی تربیت عقلانی اخوان الصفا به عنوان برون رفتی از چالش های موجود در نظام تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
87 - 102
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی تجدید تجربه ی تربیت عقلانی اخوان الصفا به عنوان برون رفتی از چالش های موجود در نظام تعلیم و تربیت است . اخوان الصفا از جمله اندیشمندان اسلامی است که اهتمام ویژه ای به تربیت عقلانی در پرتو آموزه های دینی داشته اند، از منظر این اندیشمندان تربیت یعنی حرکت از قوه به فعل یا حرکت از امکان به وجود . تعلیم و تربیت تلاش (معلمان) برای پرورش و ارتباط با دانش آموز است . همچنان که در این مسیر انگاره های جدید تعلیم و تربیت ناظر بر تعامل با فراگیر از سوی مربیان تأکید شده است . اخوان تربیت عقلانی را از قوه به فعل رساندن نهاده های سرشتی انسان می دانند و تصریح می کنند که عالمان علّامه بالفعل و متعلمان، علّامه بالقوه اند و تعلیم چیزی نیست مگر به فعلیت رساندن آنچه بالقوه است، و یادگیری هم رسیدن از قوّه به فعلیت است . ناظر بر این مبنا وظیفه معلم به روزرسانی استعدادها و مهارت های بالقوه فراگیران است . بدین ترتیب می توان گفت که آموزش کنش و واکنش بین دو قطب تربیت، یعنی بین معلم و متعلم است . از سوی دیگر به رهاوردهای تجربه عقلانی اخوان در تربیت رسمی اشاراتی خواهد شد . به گونه ای که تربیت در پرتوانگاره ی عقل شاید بتواند از بار مشکلات موجود در تربیت رسمی بکاهد و فراگیران را برای زندگیِ بهتری تمهید نماید . پژوهش حاضر کیفی است و از روش تحلیلی- اسنادی بهره می گیرد که با گرد آوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است . این پژوهش را می توان از جمله پژوهش های فلسفه تعلیم و تربیت دانست چراکه ابتدا فلسفه تربیت عقلانی اخوان الصفا را بررسی کرده و سپس به تأمل و استنتاج دلالت های تربیتی آن می پردازد . در پژوهش کنونی با مطالعه منابع گوناگون در قالب استخراج، تجزیه و تحلیل و طبقه بندی متون در آثار اخوان الصفا، به ویژه رسائل اخوان الصفا، پیرامون تربیت عقلانی و استخراج دلالت های تربیتی آن صورت گرفته است . پژوهشگر سعی در تفسیر و تفهیم مطالب استخراج شده و تبیین آنها دارد، و در نهایت در پایان در این تحقیق، با ارائه نتیجه گیری، حاصل این بررسی بیان شده است . روش به کار رفته در بررسی پاسخ به سؤالات پژوهش، روش توصیفی - تحلیلی است، که با استفاده از منابع مکتوب صورت می گیرد . در این پژوهش فلسفه تربیت عقلانی اخوان الصفا به عنوان مبنایی برای تربیت عقلانی و معنوی انسان در نظر گرفته می شود، در این راستا از روش تحلیل محتوای کیفی مفهومی برای مشخص شدن فلسفه تربیت عقلانی اخوان الصفا و بررسی دلالت های تربیتی آن استفاده می شود .یافته های پژوهش کنونی نشان می دهد که راهکارهای برون رفتن از چالش های نظام تعلیم و تربیت موجود با توجه به تربیت عقلانی اخوان الصفا عبارتند از : 1- تلفیق علم و عمل؛ 2- تهذیب نفس؛ 3- تفاوت های فردی به مثابه نقطه ی آغاز 4- اهتمام به نقش خانواده؛ 5- اهمیت تخصص گرایی؛ 6- عطف و توجه به آخرت؛ 7- ضرورت نگاه به خود.راهکارهای برون رفتن از چالش های نظام تعلیم وتربیت با توجه به تجربه تربیت عقلانی اخوان الصفا به شرح زیر معرفی گردید:راهکار تلفیق علم و عمل : متاسفانه یکی از بزرگترین مشکلات نظام آموزشی ما این است که مربیان و متربیان بسیاری از مطالبی که فراگرفته اند را در عمل به کار نمی گیرند و به آن عمل نمی کنند لذا اخوان الصفا در تعلیم و تربیت عمل به آموخته ها را اهتمام ویژه ای داشته اند و آن را به عنوان خصلتی که متعلم به آن نیازمند است برشمرده اند، و علم و عمل را ملازم به یکدیگر دانسته و به آن تأکید کرده اند .راهکار تهذیب نفس: در دیدگاه اخوان الصفا نیز، تزکیه نفس از اهمیت بالایی برخوردار بود و این گروه از اساتید مسلمان با تکیه بر تفسیر قرآن و روایات اسلامی، روش هایی را برای تزکیه نفس ارائه دادند . در این دیدگاه، تزکیه نفس به عنوان یکی از مراحل تکاملی و پیشرفتی در زندگی انسان در نظر گرفته می شد و هدف آن، به دست آوردن آرامش و صفای دل بود . به همین دلیل، تزکیه نفس به عنوان یکی از اساسی ترین مسائل در فلسفه و عرفان اسلامی در نظر گرفته می شد و در تربیت شخصیت های شایسته و اخلاقی بسیار موثر بود .راهکار توجه به تفاوت های فردی متربیان : اخوان الصفا به عنوان اندیشمندان مسلمان در تعالیم خود، متناسب با احوال مخاطبان سخن می گویند و با توجه به شخصیت و افکار و آرای متعلمان به دعوت آنها مبادرت می ورزند . توجه اخوان به تفاوت ها منحصر به تفاوت های اجتماعی و طبقاتی نبوده، بلکه هویت فرهنگی افراد را به طور عام مورد توجه قرار می داده اند . توجه اخوان به تفاوت های فردی به گونه ای است که آنها حتی مراحل رشد شناختی را مورد تأکید قرار داده اند .راهکار اهتمام به نقش خانواده در تربیت دینی متربیان : اخوان الصفا در بررسی نقش خانواده در تربیت کودکان، بر این باورند که تربیت کودکان به شیوه ای موثر و صحیح، می تواند در کاهش مشکلات اجتماعی و اختلافات افراد در جامعه مؤثر باشد . ازاین رو، اهمیت ویژه ای به تربیت کودکان در خانواده داده شده است .راهکار به کارگیری مربیان متخصص و متعهد: اخوان الصفا وجود مربیانی را در نظر می گیرد که از دانش و تجربه ی کافی در زمینه ی شغلی برخوردار باشند و بتوانند وظایف خود را به خوبی ایفا کنند ، مربیانی که فهرستی از ویژگی های مثبت و مطلوب را در خود پرورش داده و به آن پایبند باشند. همچنین اخوان مربیان دین مداری را در نظر می گیرند که نسبت به کار خود متعهد باشند و اعمال و رفتارشان مطابق با موازین اسلامی باشد .راهکار عطف و توجه به آخرت: اخوان الصفا از ویژگی های انسان عاقل را آخرت گرایی می دانند، و دنیا را به عنوان منزلگاهی در نظر می گیرند که باید از آن برای آخرت توشه برداشت ، چراکه آخرت برتر از دنیاست و انسان عاقل همواره در جستجوی آخرت بوده و از گرایش به دنیا می پرهیزد. و از آنجایی که بسیاری از مشکلات آموزشی و پرورشی از حب دنیا سرچشمه می گیرد ، ایمان به معاد می تواندتأثیر بسیار عمیقى در اعمال ورفتار درست مربیان و متربیان برجای گذارد .راهکار خودشناسی : اخوان به خودشناسی و آشنایی با خود بیشتر از هرچیزی تأکید می کنند و آن را به عنوان آغاز و گشایش همه دانش ها می شمارند . از منظر اخوان الصفا خودشناسی راهی برای خداشناسی است و انسان باید قبل از شناخت هر چیزی ، ابتدا خود را بشناسد و در جهت تهذیب روح بکوشد ، چراکه از نگاه اخوان شناخت خود ، مقدم بر شناخت هر علمی است . لذا تا زمانی که انسان نتواند شناخت درستی ازخود و استعدادهایش به دست آورد ، نمی تواند از آنها به درستی و در مسیر حق گام بردارد . ازاین رو خودشناسی راهی برای حل مشکلات و چالش های تعلیم و تربیت است .