پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی
پژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی سال 15 بهار و تابستان 1404 شماره 32 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های مهم در ترجمه قرآن کریم، انتخاب معادل های مناسب برای واژگان قرآنی است که در عین دقت معنایی با زبان معیار همخوانی داشته و قابل درک برای مخاطب فارسی زبان باشد. ترجمه ای که از زبان معیار فاصله گرفته و شامل واژگان غیرمتداول و مهجور باشد، ممکن است زمینه را برای دوری مخاطب از مفاهیم قرآن فراهم آورد. بنابراین، استفاده از معانی نزدیک به مفهوم و قابل درک، هم به انتقال پیام الهی کمک می کند و هم زمینه پذیرش و عمل به معارف قرآن را تقویت می نماید. این تحقیق با هدف بررسی معادل های واژگان قرآن کریم در ترجمه قرآن حداد عادل و ارزیابی تناسب آن ها با زبان معیار انجام شده است. در این پژوهش که با روش تحلیلی- مقایسه ای انجام شده، ابتدا واژگانی که در ترجمه حداد عادل به کار رفته، مورد تحلیل قرار گرفته و واژگان مهجور و منسوخ شناسایی شدند. همچنین، معادل های پیشنهادی برای این واژگان ارائه شده است تا ضمن حفظ دقت معنایی، فهم مخاطب عمومی از آیات قرآن تسهیل شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که استفاده از واژگان غیرمتداول در برخی معادل ها می تواند منجر به کاهش درک و فهم آیات گردد. در عوض، معادل های نزدیک تر به زبان معیار، باعث تسهیل فهم مفاهیم قرآنی و ارتباط بهتر با مخاطب می شود. این پژوهش همچنین بر اهمیت استفاده از معادل های ساده، دقیق و قابل درک تأکید دارد تا فرآیند انتقال معانی قرآن به طور مؤثرتر صورت پذیرد.
بررسی معادل یابی استعاره های مفهومی صحیفه سجادیه در بستر مبدأگرایی و مقصدگرایی (مطالعه موردی: ترجمه انصاریان و آیتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی اصطلاحی جدید و نوظهور در حوزه زبان شناسی شناختی است که منجر به فهم یک موضوع و حوزه مفهومی بر حسب حوزه مفهومی دیگر می شود. این جستار قصد دارد استعاره های مفهومی صحیفه سجادیه و نحوه بازتاب آن را در دو برگردان مشهور از این کتاب -حسین انصاریان و عبدالمحمد آیتی- در بستر مبدأگرایی و مقصدگرایی بررسی کند. 296 استعاره مفهومی بر اساس اصول تعریف شده لیکاف و جانسون در این کتاب یافت شد که تنها به بررسی نمونه هایی خواهیم پرداخت که تفاوت روش مترجمان در برگردان استعاره های مدنظر از منظر مبدأگرایی و مقصدگرایی بارزتر بوده است. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر محورهای نظریه استعاره مفهومی که توسط لیکاف و جانسون ارائه شده است. نتایج حاکی از آن است که مفاهیم مجرد موجود در زبان دعا در صحیفه سجادیه ، اغلب از استعاره های وجودی به عینیت رسیده اند. مترجمان برای انتقال استعاره های مفهومی از زبان مبدأ به زبان مقصد از هر دو روش مبدأگرایی و مقصدگرایی استفاده کرده اند، اما نگاه و رویکرد آیتی به گونه ای بوده است که در برخی موارد مترجم سعی در ارائه ترجمه ای کاملاً وفادار به ساختار زبان مقصد داشته است و یا گاهی عبارات مدنظر را بدون ترجمه و عین لفظ مبدأ ذکر کرده است و همین امر باعث شده است تا ترجمه وی در برخی از نمونه ها نتواند استعاره های مفهومی را به درستی منتقل کند، اما روشی که انصاریان در انتقال این عبارات اتخاذ کرده است، منجر به نمود بهتر استعاره های مفهومی در زبان مقصد شده است.
ارزیابی ترجمه کلیله و دمنه بر اساس نظریه اسکوپوس (مطالعه موردی: ترجمه مرعشی پور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش تأثیر معیارهای نظریه اسکوپوس (skopos) در ترجمه فارسی کلیله و دمنه از موضوعات زبان شناسی است و معیارهای آن، تأثیری فراوان در رساندن معنا و حفظ استقلال دو زبان دارد. طبق هدف هانس ورمیر آلمانی، هر مترجمی باید طبق این نظریه، ترجمه کند تا به شایستگی، معنا را رسانده و استقلال و انسجام هر دو زبان نیز حفظ گردد. در این جستار، بر اساس این الگو و با روش توصیفی- تحلیلی، ترجمه فارسی مرعشی پور از کلیله و دمنه ارزیابی شده است. از جمله نتایج این بررسی آن است که انگیزه مترجم برای ترجمه، شخصی بوده و به دنبال ارائه ترجمه ای امین و نیز به روزرسانی ترجمه و پوشاندن جامه فارسی امروز بر تن ترجمه است. مترجم از روش هایی همچون ترجمه بر اساس دستور زبان حالت، بافت و موقعیت واژگان و عبارات، توجه به ساختار زبان مقصد، پایبندی هم زمان به متن مبدأ و ساختار معاصر زبان مقصد و نیز ادبیت متن استفاده کرده است. همچنین در بیشتر موارد، ارزش و اهمیت فرهنگی متن اصلی و ترجمه در ارتباط و نزدیک است و همان ارزش و اهمیت، مستقیماً یا در قالب هایی همچون، استعاره و ضرب المثل، منتقل گردیده است. مترجم، این ترجمه را با توجه به سطح همه مخاطبان و تا حد امکان، نزدیک به سطح آنان انجام داده و هنجارهای آن را رعایت کرده است.
گفتار مؤدبانه در فیلم فصل آخر و زیرنویس عربی آن در چارچوب نظریه ادب براون و لِوینسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ادب را، ادب زبان شناختی نامیده اند که در حوزه علوم کاربردشناسی و تحلیل گفت وگو قرار دارد؛ این نظریه را براون و لِوینسون در سال ۱۹۷۸ مطرح و در سال ۱۹۸۷، بازنگری و اصلاح کردند. در این پژوهش، تلاش می شود با تکیه بر نظریه ادب براون و لِوینسون، شماری از زوایای پنهان ترجمه گفتار مؤدبانه در فیلم فصل آخر (1387) و زیرنویس عربی آن بررسی شود تا بفهمیم که کاربرد هر یک از واژه ها و عبارت ها در زبان فارسی بر کدام یک از راهبردهای ادب این دو نظریه پرداز سازگار است؛ این راهبردها عبارت است از: بیان مستقیم، غیرمستقیم، ادب مثبت و منفی. سبب گزینش این فیلم، وجود حجم بالای گفتارهای مؤدبانه غیرمستقیم، تعارف های فرهنگی و خطاب های احترام آمیز در دیالوگ های آن است. از همین رو، با روش توصیفی- تحلیلی، واژه ها و عبارت های مربوط به موضوع ادب را در این فیلم گزینش کرده ایم، آنگاه زیرنویس عربی آن را استخراج، جدول بندی و پس از آن بر پایه نظریه نامبرده، تحلیل کرده ایم. نتایج، حاکی از آن است که گوینده در بخش های گوناگون فیلم می کوشد به صورت غیرمستقیم، مفهوم سخن خود را به مخاطب انتقال دهد و به گونه ای ضمنی و کنایی او را نسبت به درون مایه سخنش آگاه کند. همچنین مترجم تلاش کرده است ابزارهای غیرمستقیم را جهت ادب مند کردن ساختار زبانی دیالوگ های شخصیت های فیلم به کار ببرد؛ به طوری که و در برخی از بخش های زیرنویس، گوینده نمی تواند درخواست خود را ارائه دهد و هیچ یک از کُنش های تهدیدکننده وجهه را به کار نمی برد.
نقد و ارزیابی ترجمه جلیل زاده از رمان «حبیبی داعشی» (با تکیه بر الگوی لادمیرال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی ترجمه، بررسی سطوح و واحدهای متن، سنجش و بررسی میزان توفیق مترجم در یافتن ترجمه این واحدها است. واژه نیز ابتدایی ترین و تأثیرگذارترین واحد ترجمه است که قابلیت برخورداری از سطوح مختلف معانی را داشته است؛ به همین دلیل معادل یابی دقیق آن اهمیت بسزایی دارد. برگردان واژه باید متناسب و همسو با بافت متن باشد، گاهی برگردان واژه و بار معنایی آن قابل ترجمه نیست. برای رفع یا کاهش درصد این چالش ها در ترجمه، می توان شیوه های مختلفی را به کار گرفت. لادمیرال نظریه پرداز مقصدمحور فرانسوی مؤلفه هایی را در این خصوص مطرح می کند که مترجم با گزینش واژه هایی به عنوان معادل، بین متن ترجمه شده و متن اصلی تعادل نسبی برقرار سازد. پژوهش حاضر درصدد است که با روش توصیفی- تحلیلی، ترجمه ستار جلیل زاده از داستان «حبیبی داعشی» نوشته هاجر عبداصمد را بر اساس نظریه های کاربردی لادمیرال که عبارت اند از: جابه جایی اجزای جمله، حق انتخاب مترجم، ابهام زدایی، تکرار، ناهمگون سازی، حذف، افزوده سازی، تفسیر حداقلی، چیستی ترجمانی و خوانایی، نقد و ارزیابی نماید. مقاله حاضر با پذیرش این اصل که مناسب ترین شیوه برای برگردان کتاب «حبیبی داعشی»، شیوه ای مقصدگرا و آزاد است، نظریه لادمیرال را منطبق ترین نظریه با این اصل دانسته و آن را معیار اصلی سنجش و بررسی ترجمه جلیل زاده قرار داده است. برآیند پژوهش نشان می دهد که ترجمه جلیل زاده مطابق با این اصل، همسویی چشم گیری با نظریه لادمیرال به خصوص در مؤلفه های ابهام زدایی، خوانایی، افزوده سازی و تفسیر حداقلی دارد و مترجم توانسته، اثری متناسب با بافت فرهنگی و ادبی زبان مقصد ارائه نماید.
کیفیت سنجی بازگردانی تلمیحات نمادین در ترجمه های عربی منطق الطیر بر اساس مدل لپیهالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عطار نیشابوری، شاعر برجسته و عارف نامدار سده ششم و هفتم هجری، مضامین متعالی عرفانی را با بهره گیری از نماد و رمز در آثار خویش بازتاب داده است. از مهم ترین این آثار، منظومه فاخر منطق الطیر است که با شبکه ای پیچیده از تلمیحات دینی و عرفانی در پیوند است. از آنجا که تلمیح نقشی محوری در انتقال مفاهیم عرفانی دارد، عطار آن را در قالب رمز و نماد به کار می گیرد تا پیام های تربیتی و حکمی او در جان مخاطب نفوذ کند. این شاهکار ادبی به زبان های متعددی از جمله عربی ترجمه شده است. تاکنون سه ترجمه عربی از این منظومه به قلم احمد ناجی القیسی، بدیع محمد جمعه و علی عباس زلیخه منتشر شده که بازگردانی صحیح تلمیحات و رموز آن، مهم ترین چالش مترجمان به شمار می آید. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی و بر اساس مدل لپیهالم به بررسی کیفیت بازگردانی تلمیحات نمادین در این سه ترجمه پرداخته است. برای دستیابی به نتایج، ۶۵ بیت آغازین با عنوان «سخنی با مرغان» به دلیل فراوانی تلمیحات به عنوان پیکره پژوهش انتخاب شد. یافته ها نشان می دهد که تنها ناجی القیسی به لایه های نهفته در تلمیحات نمادین توجه داشته و کوشیده است معادل های مناسبی برای آن ها ارائه دهد. در مقابل، بدیع جمعه صرفا به برخی تلمیحات داستانی یا قرآنی در پانویس اشاره کرده و زلیخه بدون هرگونه توضیح، به بازگردانی تحت اللفظی بسنده کرده است. بر این اساس، می توان گفت، بر پایه مدل لپیهالم، ترجمه ناجی القیسی در مقایسه با دو ترجمه دیگر از کارآمدی و دقت بیشتری در انتقال ابعاد نمادین تلمیحات برخوردار است.
کاربست متون موازی در آموزش ترجمه متون حقوقی میان فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، با هدف معرفی روشی برای آموزش ترجمه متون حقوقی میان فارسی و عربی به بررسی قابلیت های «متون حقوقیِ موازی» می پردازد؛ یعنی متونی حقوقی که در ژانر و موضوعاتِ مشابه به دو زبان فارسی و عربی نوشته شده اند. مطالعه با بهره گیری از روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر تحلیل مقایسه ایِ متون حقوقیِ موازی به دنبال ارائه یک چارچوب آموزشی است که در آن دانشجویان در فرآیند یادگیریِ ترجمه نقش فعال تری بیایند. در ابتدا، متون حقوقی از منظر ترجمه بررسی و در چهار دسته «قانون گذار، قضایی، خصوصی و علمی» دسته بندی می شوند. سپس با تحلیل و مقایسه نمونه هایی از این متون به فارسی و عربی، مزایای استفاده از آنها در آموزش ترجمه تشریح می گردد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که متون حقوقی موازی میان فارسی و عربی بر اساس میزان شباهت به سه دسته تقسیم می شوند: متونی با مطابقت حداکثری، متونی با ساختار اطلاعاتی مشابه و متونی با تشابه محتوایی. این مطالعه همچنین مجموعه تمرین های متنوعی را متناسب با هر یک از این دسته ها پیشنهاد می کند که موجب می شوند دانشجویان با مقایسه و تحلیل این متون، مهارت های ترجمه خود را به طور فعالانه ارتقا دهند. این رویکرد، با محوریت قرار دادن دانشجویان و تأکید بر یادگیری از طریق عمل، می تواند گامی مؤثر در جهت بهبود آموزش ترجمه حقوقی میان فارسی و عربی باشد.
نقش سنجی اسامی خاص در سیاحت نامه ابراهیم بیگ و بازنمود آن در ترجمه عربی بر اساس الگوی گیبکا و تکنیک های فرناندز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسامی خاص در متون ادبی، به ویژه در متون سفرنامه ای، تنها ابزارهای ارجاعی به افراد، مکان ها یا نهادها نیستند، بلکه می توانند کارکردهایی فراتر از شناسایی داشته باشند و لایه هایی از معنا، هویت، ایدئولوژی و حافظه فرهنگی را منتقل کنند. پژوهش حاضر با تمرکز بر رمان «سیاحت نامه ابراهیم بیگ» و بر اساس نظریه دو عمل گیبکا (2018)، به بررسی نقش های ثانویه ای پرداخته است که اسامی خاص در متن اصلی ایفا می کنند. این نقش ها شامل نقش اجتماعی، بومی سازی، معنایی، طنز، تعلیمی، کنشی، تلمیحی، آشکارسازی، بیانگری، آرزومندی، شاعرانه، مخفی گری و یادبودی هستند. در ادامه، ترجمه عربی این اثر با استفاده از چارچوب راهبردهای فرناندز (2006) تحلیل شده است تا میزان موفقیت هر یک از راهبردها در انتقال این نقش ها ارزیابی شود. یافته ها نشان داد که راهبرد «نسخه برداری» بیش از سایر راهبردها در انتقال برخی نقش ها، مانند نقش اجتماعی و بومی سازی، موفق عمل کرده است، اما در بازنمایی سایر نقش های اسامی اشخاص و نقش های چندوجهیِ اسامی مکان ها، ناکارآمد ظاهر شده است. تحلیل نهایی بر اساس نظریه «فضای سوم» سوجا (1996) نشان داد که بسیاری از مکان های فرهنگی که کارکردی فراتر از موقعیت جغرافیایی دارند، در ترجمه دچار تقلیل معنایی شده و به فضاهایی صرفاً جغرافیایی تبدیل شده اند. این پژوهش بر لزوم رویکردی نقش محور و بافت محور در ترجمه اسامی خاص تأکید دارد.
تعامل متن و ترجمه در بازتاب فرهنگ؛ موردپژوهی خار و میخک یحیی سنوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه میان زبان و فرهنگ دوسویه است و عناصر فرهنگی در زبان به صورت واژه، عبارت و اصطلاح تجلی پیدا می کند. واژگان فرهنگی به مفاهیم، روابط، پدیده ها، ابزارها و... به طور کلی جنبه های مادی و معنوی جامعه ای خاص مربوط می شوند که در زبان دیگر ناشناخته هستند و چالشی جدی در تعامل میان فرهنگ ها و زبان ها به وجود می آورد.کتاب خار و میخک سنوار به دلیل پرداختن به ابعاد مختلف زندگی مردم فلسطین حاوی عناصر فرهنگی است که مترجم برای ارائه ترجمه رسا و قابل فهم باید عناصر خاص آن را به خوبی شناخته و در زبان خود معادل یابی کند تا فرهنگ به درستی منتقل شود. پژوهش حاضر تلاش دارد ترجمه شنی از این کتاب را براساس انواع عناصر فرهنگی و راهکارهای مترجم مورد بررسی قرار دهد. ارزیابی کلی اثر حاکی از آن است که با وجود ماهیت سیاسی روایت و پرداختن به موضوعات نظامی به دلیل نزدیک شدن به زندگی مردم، اشکال مختلفی از عناصر فرهنگی را در خود دارد و با توجه به جایگاه و هدف آن در انتقال معنی و بیان حقایق تاریخی فلسطین، ترجمه نقش مهمی در انتقال بینافرهنگی دارد. مترجم نیز در ترجمه اثر در دوراهی بیگانه سازی و بومی سازی بوده و تلاش دارد هم اصالت زبان مبدأ را به ترجمه منتقل کند و هم با روش های تلفیقی اعم از یادداشت، معادل های توصیفی و فرهنگی و... به فهم مخاطب کمک کند، اما متن ترجمه را به خصوص با آوردن دو نوع معادل متفاوت (عربی و فارسی) در متن اصلی از روایی و رسایی دور ساخته است.
سنجش و ارزیابی تکنیک های بازآفرینیِ ترجمه در رمان «ارواح کلیمانجارو» اثر ابراهیم نصرالله بر اساس نظریه لانس هیوسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرآیند ترجمه، انتخاب های واژگانی (انتخاب کلمات و عبارات خاص) و ساختاری (انتخاب نحوه سازماندهی جملات و عبارات) هر دو نقشی کلیدی ایفا می کنند و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. مترجم باید با در نظر گرفتن اهداف ارتباطی متن، ویژگی های فرهنگی و اجتماعی هر دو زبان مبدأ و مقصد و همچنین نیازهای مخاطب، بهترین انتخاب ها را انجام دهد تا پیام اصلی به شکلی مؤثر منتقل شود. این دقت و مهارت مترجم به طور مستقیم بر کیفیت نهایی ترجمه تأثیر می گذارد و در بازآفرینی متن و انتقال مؤثر پیام نقش حیاتی دارد. انتخاب های واژگانی به ویژه می توانند درک و تفسیر خواننده از متن را عمیقاً تحت تأثیر قرار دهند. رمان «ارواح کلیمانجارو» نوشته ابراهیم نصرالله و با ترجمه سید حمیدرضا مهاجرانی، اثری مهم است که به تجارب و احساسات فلسطینی ها می پردازد. این رمان به مضامین هویتی، فرهنگی و اجتماعی فلسطینی ها می پردازد و صعود آن ها به قله کلیمانجارو را به عنوان نمادی از اراده و تلاش برای رساندن پیام و هویتشان به جهانیان نشان می دهد. این صعود نمادی از ارتقای روحی و معنوی و عزم فلسطینی ها در مواجهه با سختی ها است. این جستار ادبی با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس بن مایه های تراسازگازی و نظریه لانس هیوسن به بررسی رمان «ارواح کلیمانجارو« و ترجمه آن توسط سید حمیدرضا مهاجرانی با تمرکز بر سطوح گزینش ساختاری و واژگانی در ترجمه می پردازد.
تحلیل و کاربرد الگوی ژان رنه لادمیرال در ترجمه فارسی واژگان کتاب «الأجنحة المتکسرة» اثر جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبدیل معنایی واژگان در فرآیند ترجمه یکی از چالش های مهم و پیچیده برای مترجمان است و یافتن معادل دقیق آن اهمیت زیادی دارد؛ زیرا ترجمه واژه باید با زمینه و ساختار متن هماهنگ باشد. گاهی اوقات نیز انتقال معنای دقیق واژه در ترجمه ممکن نیست. برای کاهش این مشکلات می توان از روش های گوناگونی استفاده کرد. لادمیرال مؤلفه هایی را مطرح کرده که به مترجم کمک می کند تا در انتقال مفهوم واژگان تصمیمات بهتری بگیرد و با انتخاب واژه های مناسب، تعادل نسبی میان متن اصلی و متن ترجمه شده برقرار شود. نظریه لادمیرال بر بازآفرینی معنا و رمزگشایی مقصدگرا تأکید دارد و ابزاری مؤثر برای سنجش کیفیت ترجمه ارائه می دهد.کتاب «الأجنحه المتکسره» اثر جبران خلیل جبران با نثری شاعرانه، مفاهیمی چون عشق نافرجام، آزادی و تقابل میان عشق و عرف جامعه را به تصویر می کشد. عمق معنایی و لایه های پیچیده این اثر شامل تعارض میان عشق و محدودیت های اجتماعی است. وجه تمایز این اثر در ترکیب همزمان این ابعاد عاطفی و اجتماعی است که خواننده را به درکی چندسطحی از آزادی و عشق می رساند. این پیچیدگی معنایی، ترجمه اثر را چالشی ویژه می سازد و نیازمند دقت در انتقال دقیق این لایه هاست. این پژوهش با کاربست الگوی لادمیرال به توصیف و تحلیل ترجمه فارسی این کتاب به ویژه ترجمه سید مصطفی طباطبائی، می پردازد که با حفظ لحن شاعرانه و دقت در انتخاب واژگان، معنای پیچیده متن اصلی را به خوبی منتقل کرده است.
بازتاب ایدئولوژی در ترجمه ادبی: تحلیل ترجمهه امیرحسین الهیاری از رمان «القندس» با کاربست رویکرد حاتم و میسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ترجمه ادبی، به ویژه رمان، انتقال صرفِ واژگان نمی تواند منعکس کننده ی تمام ظرفیت های معنایی متن مبدأ باشد؛ چراکه معنا در این متون در پیوندی تنگاتنگ با گفتمان، فرهنگ و ایدئولوژی شکل می گیرد. پژوهش حاضر با تکیه بر رویکرد تحلیلی حاتم و میسون به بررسی بازتاب ایدئولوژی در ترجمه امیرحسین الهیاری از رمان "القندس" نوشته محمدحسن علوان می پردازد. در این چارچوب، مؤلفه هایی چون تفصیل، تقلیل، عینی سازی، تبدیل ساختار معلوم به مجهول و بالعکس، اسمی شدگی، تکرار و تغییر در عاملیت مورد تحلیل قرار گرفته اند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است و داده ها با روش بسامدگیری و استقراء تام، از طریق نمونه گیری هدفمند از کل رمان و ترجمه فارسی آن گردآوری و تحلیل شده اند. در مجموع، 1255 نمونه از مؤلفه های گفتمانی شناسایی گردید. نتایج نشان می دهند که الهیاری با بهره گیری از رویکردهایی نظیر عینی سازی و اسمی شدگی، گفتمان متن مبدأ را با حفظ هویت نحوی و معنایی به زبان مقصد منتقل کرده است. این یافته ها نشانگر آن است که ترجمه در چنین متونی نه یک بازتاب منفعل، بلکه کنشی فعال و ایدئولوژیک است.