
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره 9 بهار و تابستان 11404 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در هستی شناسی عرفانی خود، در باب مباحث تجلی اسمایی، به دلیل خلقت خاص انسان در قوس نزول با عنوان «مَظهریت اسمائی انسان به صورت بالقوه» و در قوس صعود با عنوان «مَظهریت و مُظهریت انسان به صورت بالفعل» به نظریه پردازی روی آورده است. یافته های پژوهش حاضر بیان گر آن است که همه موجودات محدود به یک اسم یا اسامی خاص هستند و از آن تجاوز نمی کنند اما تنها انسان است که چون مظهر اسم جامع الله است استعداد به ظهور رساندن همه اسما را در وجود خود دارد و با توجه به تواناییها و قوای خاصی که خداوند به او ارزانی داشته است می تواند در عرصه هستی اثرات مطلوب و یا ویرانگر از خود برجای گذارد که از آن به «مَظهریت و مُظهریت» تعبیر شده است که البته این تعابیر با توجه به ویژگی های قوس نزول و صعود در همه افراد انسانی یکسان نیست و با عنایت به اینکه هریک از افراد انسانی خلیفه ای از خلفای الهی هستند بنا به حصه وجودی خود در هستی منشأ اثر واقع می گردند که در نهایت و در سیر روند صعودی یا آیینه تمام نمای الهی می گردند یا شیطانی. پژوهش پیش رو به روش کیفی و تحلیلی- توصیفی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای با تأکید بر منابع دست اول صورت گرفته است که غایتش تبیین مسأله مظهریت و مظهریت انسان در هستی شناسی عرفانی ملاصدرا است که امید می رود پاسخی در خور به پرسش های این نگاشت فراهم آورد.
انسان آرمانی در نگاه اندیشمندان چین باستان با تاکید بر واژه «جون زِ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به مانند همه مکاتب فلسفی و البته ادیان، ویژگی های انسان آرمانی در دو مکتب بزرگ فلسفی چین یعنی "رو" و"دائوئیزم" به تفصیل بیان شده است. گرچه در آثار بزرگان مکاتب فکری چین – و نه نزد عوام - تقریبا هیچ گاه باور به وجود انسان کامل وجود نداشته، با این حال آموزه های زیادی برای خودسازی و تلاش برای رسیدن به جایگاه انسان آرمانی وجود داشته است. حکیم کنفسیوس با برشمردن ویژگی های "جون زِ" او را در قالب الگویی پیش روی جامعه نهاده و ویژگی های اخلاقی او را برشمرده و مخاطب را به سمت کسب فضایل اخلاقی سوق می دهد. گرچه این واژه پیش از این برای خطاب طبقه اشراف استفاده می شد، اما چنین می نماید که در پی تکرار پیاپی در سخنان کنفسیوس واژه جون زِ در قامت انسان آرمانی یا واژه ای برابر با انسان آرمانی ظاهر شد. پس از او و به پیروی از او به عنوان معلم اول در اندیشه چین قدیم، دیگر اندیشمندان چینی نیز به هنگام بازگویی نکات اخلاقی و ویژگی های انسان آرمانی، از همین واژه بهره جسته، آن را انسان آرمانی قرار داده و ویژگی های مورد نظر خود را بازشمردند. با این حال بوده اند اندیشمندانی که با به کارگیری واژگان، اسامی یا اصطلاحات دیگر، نمایی از شخصیت و ویژگی های انسان آرمانی یا کامل را بیان کرده و الگویی را به جامعه معرفی نموده اند که در این پژوهش به آنها نیز اشاره خواهیم کرد. نوشتار پیش روی تنها با بهره گیری از منابع چینی گردآمده و تلاش شده تا بی واسطه زبان های دیگر و منابع ترجمه شده، فهمی درست از نگاه اندیشمندان چین قبل از میلاد به انسان کامل یا انسان آرمانی به دست آید و با توجه به نگاه و جهانبینی ادیان شرقی به انسان، از میان سخنان این اندیشمندان، ویژگی های مهم و برجسته انسان آرمانی بازشمرده شود که البته از این منظر این پژوهش در نوع خود نخستین است.
بررسی میثاق در قرآن با استفاده از تفاسیر سده اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع و مفهوم میثاق در متون مقدس ادیان ابراهیمی، به ویژه در عهد عتیق از اهمیت فراوانی برخوردار بوده تا جاییکه این اجماع تا حدی میان پژوهشگران کتاب مقدس وجود دارد که کل کتاب مقدس تفصیلی از اصل میثاق در این دو دین است. در قرآن کریم آیه 172 سوره اعراف به این موضوع پرداخته و منظور و پیام آن مورد توجه مفسران قرار گرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی تحلیلی و تطبیقی این آیه در پنج تفسیر المیزان، تفسیر نمونه، تفسیر المنار، تفسیر تسنیم و فی ظلال القرآن می پردازد. مفسران این پنج تفسیر درباره آیه میثاق دیدگاه واحدی ندارند و هر کدام تبیین خاصی از عالم ذر مطرح شده در این آیه ارائه کرده اند. نتایج تحقیق بیانگر این است که علامه طباطبایی متفاوت ترین تفسیر را از این آیه ارائه می دهد و معتقد است عالم ذر همان عالم ملکوت است که اگر انسان به وجود ملکوتی خود از راه دلش توجه کند، آن معارف کلی توحیدی را درک می کند. جوادی آملی با وجود آنکه شاگرد علامه طباطبایی است؛ اما در این زمینه، اندکی از استاد خود فاصله می گیردغ وی در ابتدا این عالم را بیان واقعیت خارجی می داند و می گوید این عالم همان فطرت و سرشت انسان است. آیت الله مکارم شیرازی به نظریه تمثیل در آیه میثاق قائل است. سید قطب این عالم را فطرت توحید عالم وحی و عقل می داند و رشید رضا به «انکار اصل عالم ذر» اشاره می کند و در قسمتی دیگر قائل به همان جنبه عقلی و وحی است.
تبارشناسی انگاره ی معراج پیامبر(ص) (تطبیق گزاره های معراج پیامبر(ص) با مصادیق مشهور عروج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"عروج(روایات سفرهای دیگرجهانی)"؛ در ادبیّات اساطیری شرق و غرب بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ روایی رابطه انسان و خدایان، و نمونه ای اعلا از ارتباط با غیب است. در ادیان ابراهیمی نیز مصادیق متعدّدی به عروج مشهورند. هدف نوشتار پیش رو کشف نسبت تطّور دیدگاه ها مسلمانان صدر اسلام به معراج پیامبر(ص) با سایر مصادیق مشهور عروج دوره ی پیشاقرآنی است. بدین منظور آرای مسلمانان جزیزه العرب، در دو قرن نخست هجری پیرامون معراج پیامبر(ص) به روش تحلیل-توصیفی و با رویکرد تاریخ انگاره کاویده شده. فرضیه آن است که با گذر زمان دیدگاه مسلمان به معراج پیامبر(ص)، فاصله اش نسبت به دیدگاه باورمندان سایر مصادیق عروج کمتر شده است. نتایج ضمن متبلور شدن ریشه های ماهوی عروج طیِّ دو قرن نخست هجری در معراج پیامبر(ص) و نزدیکی معراج پیامبر(ص) به تبار عروج در ادیان ابراهیمی، این فرضیه را تأیید می نماید(هر چند تفاوتی هایی در مسیر پیموده شده و سایر گزاره ها هست)، در چرایی این نتیجه علاوه بر تعامل مسلمانان با صاحبان کتب، نقش کهن الگوها و داشته های ناخودآگاه جمعی اعراب موثر دانسته شد.
تبیین دیدگاه و جایگاه انسان شناسی در آئین زرتشت و شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان و ماهیت او در مکاتب مختلف فکری و دینی از مهمترین مفاهیمی می باشد که بحث های مختلفی حول چیستی و هستی آن شکل گرفته است. بر همین اساس از ایران و یونان باستان تا دوران معاصر و در ادیان مختلف از زرتشت تا اسلام مباحث و دیدگاههای مختلفی حول انسان و ماهیت آن پدید آمده است. به گونه ای که اندیشمندان مختلف اعم از غربی یا اسلامی در طول تاریخ برای بررسی و تبیین این مفاهیم با تمسک به مبانی و طرق مختلفی که در پیش گرفته اند، به نتایج مختلفی نیز دست یافته اند. آنچه در این مقاله پرسش اصلی را شکل می دهد عبارت است از: اینکه مهمترین وجوه اشتراک و افتراق دین زردشت و حکمت اشراق سهروردی در بحث از ماهیت انسان چیست؟ فرضیه پژوهش ما بر این مبنی است که انسان و ماهیت آن نزد زرتشت بیشتر مبتنی بر آموزه های اخلاقی و دینی(دین ایران باستان) و نزد شیخ اشراق بیشتر فلسفی و مبتنی بر آموزه های اسلامی می باشد. در حکمت اشراق انسان تلفیقی از نفس و بدن و از سنخ نورالانوار (جوهری بسیط و مجرد) است که اصالت با او می باشد. این مقاله با روش تحلیلی استنتاجی، به بررسی نگرش زرتشت و شیخ الاشراق به انسان و ماهیت وجودی می پردازد. در آموزه های زرتشت، انسان موجودی نیست که بی اختیار باشد و سرنوشتش را از پیش برایش تعیین کرده باشند و خودش در آن نقشی نداشته باشد. در حکمت اشراقی انسان نیز که واحد مراتب نورانیت است به دلیل آفرینش خاصی که دارد در مراتب مختلف وجودی خود واجد مقامات مختلف آگاهی و تعالی می شود و به همان اندازه نیز می تواند در مراتب پایین و عالم غواسق باقی بماند.
تورات علیه تلاویو: نقدی کتاب مقدسی بر کشتار ساکنان غزه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین پژوهی رشته ای دانشگاهی است و باید به بایسته های آن پایبند باشد، اما این تعهد را نباید مانع دین پژوه برای واکاوی دیدگاه های کتاب مقدس درباره مسائل عینی گذشته و امروز دانست. تفسیر پیش رو از قصه های کتاب مقدس مبتنی بر دو مدعاست: نخست، میان جهان امروز و جهان نویسندگان کتاب مقدس گسستی (معرفت شناسی یا هستی شناختی) واقع است، و دوم با روشی مناسب (اسطوره گشایی) می توان به آن جهان متفاوت ورود کرد. مطابق این خوانش، دیدگاه نویسندگان کتاب مقدس درباره خشونت و خون ریزی بر انسان شناسی آن ها استوار است که در قصه آدم به نحوی مجمل و استعاری بازگو شده است. مطابق آن، انسان (فارغ از جنسیت، موقعیت، قومیت، ملیت و نژاد) به «سیمای خدا» و «شبیه خدا» است، و خدا متوجه نیازهای مادی و عاطفی اوست، و کشتن او را منع کرده است، و بی تردید خاطیان عقاب خواهند شد. قصه هابیل و قابیل داستان «جنایات و مکافات» است و بیانگر آن که خدا خون خواه بی گناهان است و بی تردید مجرمان را مکافات خواهد کرد. قصه سیلاب نوح نفرت خدا از خشونت و خون ریزی (حَمَس) را بازگو می کند و تهدید این اعمال برای جان، جامعه و جهان را یادآور می شود. نتیجه اینکه خشونت و خون ریزی جنون آمیز صهیونیست ها علیه ساکنان غزه برخلاف تعالیم کتاب مقدس است و رویکرد نویسندگان کتاب مقدس نه دفاع و توجیه چنین رفتاری علیه انسان ها که محکومیت آن است.
دیومردُمان* واکاوی کیش دیویسنا در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیش دیویسنا که غالبا در تقابل با مزدیسنا مورد اشاره قرار می گیرد، از جمله کیش های رایج در ایرانِ باستان است که ردّپای آن تا روزگارانِ کهن تر قابل پیگیری و شناسایی است. هدف از نگارش این مقاله پژوهشی، تاریخی و دینی درباره این کیش است که با روشِ کتابخانه ای و استناددهیِ متنی صورت گرفته است. با بررسی متونِ اوستایی و پهلوی و بازخوانیِ برخی از کتیبه های باستان، چشم اندازی از اعتقادات دیویسنان و چگونگی برگزاری آیین ها و مناسک ایشان به دست می آید. در عین حال، مردمانِ دیویسنان به لحاظ باورها و آیین های خود، شباهت هایی با برخی گروه های دینی و قومی و یا برخی طبقات اجتماعیِ عصر خود دارند که شناخت آنها را دشوار ساخته و ترسیم روشنِ خطوطِ شکل گیری، زیست و موقعیتِ آنها در میان مزدیسنان را دشوار می سازد. با این همه، دیویسنان به لحاظ سیاسی، دینی و اجتماعی از چنان تأثیری برخوردار بودند که به یکی از دغدغه های شاهان هخامنشی تبدیل شدند و در اوستای کهن و متأخر، یک کتیبه هخامنشی و نیز متونِ دست اولِ پهلوی مورد طعن و لعن قرار گرفتند. توجه به تحولات زبانیِ اقوامِ هندواروپایی و سپس هندوایرانی، دقت در دگردیسی های معنایی و مصداقیِ برخی واژگان کلیدی همچون دَئِوَه، شناخت و بررسیِ خط تمایز بین کاست های مختلف اقوام ایرانی همچون مادی ها و پارسی ها، کوشش در فهم درستِ بنیادهای الهیات مزدیسنایی همچون ثنویت و ریشه یابیِ علتِ رواج یا ممنوعیت برخی آیین ها همانند رسم قربانی خونین، به فهمِ بهترِ کیشِ دیویسنا کمک می کند. آنچه که در پایان به عنوان نتیجه پیش رویِ پژوهشگر قرار می گیرد، وجود مفهومی و مصداقی سه دسته دیو و به تَبَعِ آن، سه گروه دیویسنان در متون اوستایی و پهلوی است.
سویه های مرگ شناسانه و فرجام شناختی "کوه مقدس" در اسطوره ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها نوعی روایتگر ظهور امر قدسی در ساحت این جهانی هستند. مکان مقدس از جمله این برساخته هاست. یکی از مکان های این جهانی که در فرهتگ ها و ادیان مختلف، با امور قدسی پیوند داشته، کوه مقدس است. کوه به واسطه بلندی، مهارناپذیری، غرابت، نزدیکی اش به آسمان و ثبات و پایداری اش، با بسیاری از تصویرسازی های دینی و اسطوره ای همراه بوده است. کوه مقدس اغلب ابعاد کیهان شناسانه به خود می گیرد و با الوهیت، آفرینش، زندگی و مرگ، الهام و وحی و جهان پسین پیوند می خورد. حضور این مضمون در باورهای دینی و اسطوره ای در فرهنگ های مختلف و پیچیدگی های نمادین آن، تحقیق دقیق در اطراف این مضمون را ضرورت می بخشد. در این تحقیق به طور خاص، به ابعادی از تصویرسازی های مختلف درباره کوه مقدس پرداخته ایم که با مرگ، جهان مردگان و بهشت و دوزخ ارتباط دارند. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با رویکرد مقایسه ای و پدیدارشناسانه است. در این تحقیق 1- با ذکر مصادیق نشان داده ایم که باور به کوه مقدس و ترسیم ابعاد مرگ شناسانه و فرجام شناختی برای آن، تقریباً در اکثر فرهنگ های دینی و مضامین اسطوره ای ملل مختلف و حتی در سرزمین های مسطح و فاقد کوه های بلند وجود داشته است، 2- بررسی تطبیقی و پدیدارشناسانه نشان می دهد که خصوصیات طبیعی کوه همچون بلندی، استحکام، ثبات، پوشیدگی و ناشناختگی و همچنین حفره ها و غارهای طبیعی موجود در آن، زمینه لازم را فراهم آورده تا اسطوره پردازان، مفاهیمی همچون جایگاه خدایان، مرگ، جهان ارواح و بهشت و دوزخ را در تصویر کوه نمادینه کنند و بدین طریق، امور ناشناخته ای چون مرگ و جهان پسین را به ساحت امور شناخت پذیر وارد سازند و از غرابت آنها بکاهند و 3- در نهایت اینکه کوه مقدس در بسیاری موارد، کارکردی دوگانه دارد، یعنی در عین حال که با مضامین فرجام شناختی مرتبط است، به نحوی با آغاز آفرینش و زندگی نیز ارتباط دارد.
شطح و تکفیر در تأملی منصفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان خاص عرفان لطافتی رازآلود دارد که غالبا در بیان معانی عالیه، ابتر می ماند یا محصولی چون شطح برون می دهد. شطح به معنی تراوشات زبانی عارف شوریده، در طول تاریخ به موازات تکفیر حرکت کرده و بر دار رفتن حلاج اوج آن بوده است. دامنه این چالش از عارفی که زبانش خدا شده تا کافری که قتلش واجب است، ادامه دارد. برخی به دنبال توجیه شطحیات برآمده و شروع شطح را از خداوند می دانند و آن را بر معصوم نیز تعمیم می دهند که خطبه البیان علی(ع)در راس آن قرار می گیرد. عارفان بی خودی و فنا و از دیگر سو ضیق تعبیر و عدم بیان و مخاطب را عامل اصلی چالش به وجود آمده می دانند. مخالفان با بیرون راندن شطح از دایره اسلام بر خرده گیری از گویندگان اصرار دارند و لااقل روش گویندگان را با اخبار کتمان و تقیه و سیره کملین مباین می بینند. با توجه به تغییر واژه قافیه به فاصله در علوم قرآن، در راستای اجتناب از نگاه شعرگونه به کلام الله که قرآن نیز آمر به آن است، می توان از شطح به واژه قرآنی و عام القبول متشابه تعبیر کرد و این نزاع را در حد اختلاف لفظی تقلیل داد. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی بوده است. بر اساس یافته های تحقیق، با فهم در حد امکان و بدون تعصب زبان عرفان می توان به پذیرش آن نزدیک شد و شطح را نه ضد دین و عقل بلکه فرا عقل دانست.
مفهوم و کارکرد شخینا و سکینه درمسئله ازدواج در قرآن و تلمود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخینا (שְׁכִינָה)، واژه ای عبری از ریشه «شخُن» (שכן) به معنای سکونت کردن، ساکن شدن، قرار یافتن و ایستادن است که به مفهوم سکونت و حضور در یک مکان خاص اشاره دارد و در سنت دینی یهود، به معنای حضور خداوند (یهوه) و پیامدهای مربوط به این حضور است. از سوی دیگر، سکینه اصطلاح معادل شخینا در سنت اسلامی و قرآنی است. تناظر و یکسانی این دو اصطلاح، پیش از این در پژوهش های بسیاری اثبات شده است. ریشه واژه سکینه می تواند سکون یا سَکَنْ باشد: «سُکُون » به معنای ایستادن و ثابت شدن پس از حرکت است و در مورد ساکن شدن و منزل گزیدن به کار مى رود و واژه «سَکَنْ» به معنای آرامش یافتن و هر چیزى که موجب آرامش شود. بررسی دو متن دینی قرآن از اسلام و تلمود از سنت ربانی یهودیت نشان می دهد که دو مفهومِ متناظرِ شخینا و سکینه، در کانون نظریه این دو کتاب درباره خانواده قرار دارد و دیگر کارکردهای خانواده، با این مفهوم (شخینا/سکینه) معنا می یابد. شخینا و سکینه، رمز و نماد حضور الهی هستند که با دل و جان آدمی گره خورده اند و در نتیجه پیوندِ مشروع، آرامش حاصل از ازدواج را برای جسم و جان زوجین در بر دارند؛ آرامشی که برکت و رحمت برای فرد و جامعه دینی را در پی خواهند داشت. در واقع، شخینا/سکینه پس از ازدواج، در سه ساحت زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی جلوه گر می شود و به نتایجی چون فرزندآوری و تربیت نسل باایمان، ارضای نیازهای غریزی و حفظ طهارت و عفت خود، کامل شدن انسان، همراهی و تقویت توان زوجین برای دین ورزی منجر می شود.
نقد معناشناختی برگردان اصطلاحات عرفانی حکایت «زاهد و دزد» در بازنویسی های معاصر کلیله ودمنه بر اساس تحلیل مؤلفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگام مطالعه متون ادبی می توان به آیین ها، باورها، فرهنگ و جهان بینی گذشته یک ملت پی برد. تأثیر عرفان و آموزه های آن در این متون، غیرقابل انکار است. باتوجه به دشواری متون ادبی، بازنویسی روشی برای انتقال مفاهیم به خوانندگان امروزی است. ازاین رو، بررسی بازنویسی ها از اهمیت بالایی برخوردار است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی بر آن بوده است که اصطلاحات عرفانی «حکایت زاهد و دزد» کلیله و دمنه را مشخص و با بهره گیری از روش مؤلفه های معنایی تحلیل کند و اهمیت آنها را در فهم پیام حکایت بازگو و درنهایت چگونگی بازتاب این اصطلاحات را در بازنویسی های معاصر کلیله و دمنه بررسی و نقد نماید. برای نیل به این هدف، در گام نخست به شناساییاصطلاحات عرفانی متن اصلی پرداخته شد، در گام دوم این اصطلاحات هر یک با استفاده از متون عرفانی نزدیک به متن اصلی تشریح و مؤلفه های معنایی آن استخراج و در گام سوم، معادل این اصطلاحات در بازنویسی های معاصر استخراج و با استفاده از فرهنگ های معاصر معانی این معادل ها مشخص گردید. در گام پایانی به نقد و بررسی معادل های این اصطلاحات پرداخته شد. یافته ها نشان می دهد بازنویس در اکثر موارد امکان انتقال بخشی از مؤلفه های معنایی را پیدا نکرده است. به نظر می رسد یکی از موانع قابل توجه برای انتقال پیام متن اصلی، برگردان این نوع واژگان و ساختار، در بازنویسی های کلیله و دمنه است.
نقدهای محمدعلی بهبهانی بر طریقت نعمت اللهی در مساله جایگاه شریعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آقامحمدعلی بهبهانی در رساله خیراتیه، ضمن نقد جریان کلی تصوف، از سه مساله؛ 1. باور به اسقاط تکالیف برای واصلان و پیروان طریقت، 2. پیروی نعمت اللهیه از جریان های اباحه گرا و 3. برشمردن مصادیقی از ترک شریعت براساس فقه شیعی سخن می گوید. از همین رو یکی از نقدهای فقهی او به پیروان و اقطاب طریقت مذکور، ترک التزام کوتاه کردن شارب است. یافتن پاسخ به انتقادات بهبهانی، در مورد پایبندی و جایگاه شریعت در طریقت نعمت اللهی، هدف پژوهش پیش رو است. این پژوهش به روش کتابخانه ای، با توصیف و تحلیل پدیدارشناسانه منابع موجود، صحت این مناقشات را بررسی می کند. واکاوی منابع مکتوب نعمت اللهی، ادعای اسقاط تکالیف برای سالکان و اقطاب طریقت را رد می کند و پیروان این طریقت مدعی اند در شریعت، پیرو سنت نبوی(ص) و فقه شیعه هستند. ضمن اینکه در بازشناسی تاریخی، ارتباط و تاثیرپذیری نعمت اللهی از کرّامیه (به عنوان یک جریان اباحه گر) واضح نیست، زیرا تأکید پیروان این طریقت بر تبعیت از فقها و عالمان در مسایل فقهی، نشان از پایبندی ایشان به شریعت و فقه شیعی، دست کم در مقام نظر است. نقد مسأله فقهی شارب نیز مبتنی بر تسامح در ادله سنن و سیره متشرعین است که در بازخوانی تاریخی و فقهی این مسأله، دلیل منتقدین، ضعیف دانسته شده بلکه مستنداتی تاریخی از گذاشتن شارب در سنّت متشرعین شیعه یافت می شود. بنابراین در نعمت اللهیه، شریعت جایگاهی همسو با علما و فقها داشته و نقدهای بهبهانی، بر اساس مشهوراتی است که واقعیت تاریخی یا صحت نظری ندارد.