فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۵٬۰۰۱ تا ۴۵٬۰۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان مسلط در غزلیات حافظ بر مبنای وجوه چالشی-استدلالی نظریه کنش گفتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کنش گفتار، یکی از مباحث مهم کاربردشناسی و فلسفه زبان است که پژوهشگر در تحلیل خود، بیشترین نقش را به گفتمان در بافت قائل می شود. این مقاله بر آن است که از گفتمان مسلط غزلیات حافظ روشنگری کرده و نشان دهد که شاعر، در جایگاه یک منتقد اجتماعی، برای القای دیدگاه های خود به مخاطب، چگونه از شیوه های کلامی متعدد و کنش های گفتار بهره برده است. بررسی کنش های گفتار غزلیات حافظ، برای کشف ابعاد نظام باورهای او، دارای اهمیت پژوهشی است. فرض بر این است که گفتمان مسلط و وجه ممیزه غزلیات حافظ، گفتمان رندی است و از ایدئولوژی و نحوه ارتباط شاعر با نهادهای قدرت حکایت دارد. بدین منظور، بر اساس مباحث مرتبط با نظریه کنش گفتار با محوریت الگوی پنج گانه جان سرل، عمل نمودیم و داده های مستخرج از دیوان را به روش های آماری- توصیفی، مورد تحلیل و تفسیر قرار دادیم. ره آورد تحقیق، حاکی از آن است که حافظ، در تولید گفتمان خود، از کنش های تلفیقی و شیوه های مختلف استدلال ازجمله آمرانه- اقناعی- چالشی- ترغیبی استفاده کرده تا با تأثیرگذاری بهتر بر مخاطب، او را به جهان باورهای خود دعوت کند؛ همچنین، گفتمان مسلط در غزلیات این شاعر، گفتمان رندی است.
سیاست های ادبی استالین: تحلیل محتوای بخشنامه ها و مصوبات پرولتکولت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
231 - 252
حوزههای تخصصی:
سانسور هنر و ادبیات یکی از سیاست های استالین در راستای اهداف انقلاب فرهنگی بود. پس از انقلاب اکتبر، هنر و فرهنگ روسیه دستخوش تغییراتی اساسی شد. حاکمان سیاسی با اعمال سانسور سعی داشتند فرهنگ پرولتاریایی را جایگزین فرهنگ قدیم نموده و انقلاب و دستاوردهای آن را زیبا جلوه دهند. یکی از مهمترین سازمان هایی که در جهت تحقق این هدف ایجاد شد، سازمان ادبی-هنری و فرهنگی- ارشادی پرولتاریا (مشهور به پرولتکولت) بود. باگدانوف از نظریه پردازان اصلی این سازمان به شمار می رفت که بر فعالیت نویسندگان نظارت داشت و پس از بررسی های سختگیرانه و اعمال سانسور اجازه ی چاپ آثار ادبی را صادر می کرد. ادبیات و هنر در راستای تحقق اهداف حکومت شوروی تبدیل به ابزار شده بود و هنر و کار از نظر اهمیت، در یک رده قرار می گرفتند. در این مقاله با تحلیل محتوای بخشنامه های پرولتکولت به بررسی نقش و تاثیر این سازمان بر جامعه ی ادبی روسیه در قرن بیستم خواهیم پرداخت.
بررسی تطبیقی مفهوم درد در شعر عطار نیشابوری و حافظ شیرازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال سوم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۸
53 - 66
حوزههای تخصصی:
عطار و حافظ از چهره های درخشان عرفان و ادب فارسی هستند که کلام ایشان به لحاظ سموّ فکر و وسعت اندیشه دربردارنده ی برجسته ترین مفاهیم عارفانه و عاشقانه است. عشق، جان شوریده ی ایشان را به دردمندی کشانیده است و شراره های درد از شعر دل انگیز اینان فرو می بارد. درد از بن مایه های مشترک و پررنگ سخن ایشان است. انفعالات روحی و شراره های درونی شان سبب نزدیکی نگرش و تلقی ایشان نسبت به درد می گردد و از سوی دیگر تعلق به دو دوره ی زیستی متفاوت و بینونت در جهان بینی عرفانی، منجر به بروز تباین در دیدگاه ایشان نسبت به مضمون درد می گردد، به این سبب نگارندگان در مطاوی این مقال بر آنند تا رویکرد عطار و حافظ به مفهوم درد را مورد مداقه قرار دهند. از این رو بر اساس روش توصیفی و تحلیلی، با استناد به منابع کتابخانه یی و اسناد موجود، ابتدا به بررسی مفهوم درد پرداخته، سپس به بیان وجوه تشابه مفهوم درد در کلام ایشان روی آورده و دغدغه های این دو شاعر سحّار و چیره دست را در این زمینه تشریح نموده اند. در ادامه به بررسی وجوه تمایز رویکرد ایشان به مفهوم درد پرداخته ایم.
Les calques dans les pratiques langagières au Québec : témoignage de la presse(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۴, No ۲۶, L’hiver Et Le printemps ۲۰۲۰
87 - 103
حوزههای تخصصی:
Cette recherche s’est intéressée à l’étude de l’une des représentations du contact de l’anglais avec le parler français québécois, à savoir la question des emprunts et plus précisément les mots et expressions calqués sur les mots anglais. Notre recherche s’est penchée sur un corpus constitué du contenu de deux titres de la presse écrite francophone au Québec, le quotidien Le Journal de Montréal et Le Soleil, pendant la période d’un an, afin d’y repérer les occurrences des calques à l’anglais dans le cadre d’une étude comparative avec celles des équivalents français proposés par notre ouvrage de référence Le Multidictionnaire de la langue française. Il s’agit de mettre en scène le témoignage de la presse écrite en termes des usages des calques par rapport aux équivalents français en cours des calques en question. Après avoir fait différents constats significatifs concernant le nombre des occurrences relevées des deux groupes, nous avons été capable de vérifier l’hypothèse proposée en ce qui concerne l’usage fréquent des calques à l’anglais dans le français québécois. Ainsi nous avons constaté que malgré la présence et la vitalité des calques à l’anglais, ceux-ci ne sont pas en mesure de rivaliser avec leurs équivalents français et ce dans un corpus de la presse écrite québécoise.
بررسی ایهام تناسب و کارکردهای آن در غزل های سلمان ساوجی
حوزههای تخصصی:
ایهام و به خصوص ایهام تناسب نقش مهمی در هنری کردن شعر هر شاعری دارد. هدف از نگارش این مقاله نیز بررسی این صنعت بدیعی و کارکردهای آن در اشعار سلمان ساوجی است. ایهام تناسب مهمترین مختصه ی سبکی شعر سلمان است و از آن برای ایجاد ابهام هنری، موسیقی شعر، برجسته سازی معنا، گسترش زبان، تزئین هنری و انسجام بهره برده است. ایهام تناسب به گونه ای در شعر سلمان به کار رفته است که می توان هر دو معنی را مد نظر داشت یا این که انتخاب یکی از دو معنی بسیار دشوار است، این موضوع سبب ایجاد ابهام هنری در شعر وی شده است. همچنین از طریق تقابل و تناظرهای ایجاد شده از طریق ایهام تناسب، موسیقی شعر خود را غنی کرده است. با ارتباطی که از طریق ایهام تناسب در بین کلمات شعر ایجاد می کند، انسجام شعر وی نیز بسیار قوی شده است. همراه شدن ایهام تناسب با صنایع بدیعی و صورخیالی همچون تضاد و ترادف، تلمیح، تشخیص، حس آمیزی، تشبیه، استعاره، مجاز و به خصوص کنایه، موجب شده تا زبان شعر سلمان از زبان نثر فاصله بگیرد، ظرفیت زبان شعر وی برای برانگیختن عواطف خواننده بالا برود و با توجه به این که خواننده در کنش خواندن و خلق معنا مشارکت می یابد، به یک خواننده فعال تبدیل شود و در نتیجه به التذاذ هنری دست بیابد.
بوطیقای مکانی انزوا و تأثیر آن در چگونگی روایت داستان یک شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش و پرورش می خواهد شهروند تربیت کند (گزارش هفتمین نشست نقد آثار غیر تخیلی)
حوزههای تخصصی:
بازخوانی بلاغتِ «واو آغازین» در نثر مرسل با تأکید بر قطب مجازی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واو آغازین در دوره نثر فارسی مرسل بسامد بالایی دارد و با عدول از زبان معیار یک پدیده سبکی به شمار می آید. قرار گرفتن این حرف در آغاز جمله ها، چه نقشِ زیبایی شناختی در نثر مرسل دارد؟ این مقاله برای یافتن پاسخ مناسب با روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر سبک شناسی ساختارگرا با تأکید بر علم معانی، آرای بلاغیون و نحویون را مطالعه نموده و با تکیه بر نظریه قطب مجازی زبان به شیوه استقرایی متون نثر مرسل را تحلیل کرده است. نتایج نشان می دهد که واو آغازین در ساختار نثر مرسل تحت تأثیر زبان عربی نبوده، بلکه به عنوان ابزار مهمِ فارسی، درونه زبان را متحول کرده و ضمن مجازی کردن زبان از طریق جای گردانی نحوی، با کارکرد عاطفی، موسیقایی، ایجاز، انسجام متن، ایجاد توازن نحوی، تحمیل دلالت های ثانویه بر متن، آرایش واژگان و تقویت امکانات ادبی به شکل معناداری نثر مرسل را هنری و زیبا کرده است.
نسبت سلوک و شهود در عرفان مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۴
101 - 129
حوزههای تخصصی:
اگر سلوک را مجموعه خصوصیات زیست عملی در مقابل محتوای معرفتیِ شهود که در تبیین نظام هستی و معرفت حق به کار می آید، درنظر بگیریم، آنگاه می توانیم درباره نسبت میان آن دو در عرفان عارفان بزرگی چون مولانا سخن بگوییم. در این مقاله با روش تفسیری کوشیده ایم نشان دهیم که چگونه ویژگی های سلوکی عارفی مثل مولانا در تناظر و تناسب با ویژگی هایِ معرفتیِ شهودیِ اوست، بنابراین در دو ساحتِ 1. صدق شهود و 2. کیفیت معرفتی شهود به ابعاد گوناگون این نسبت پرداخته ایم. در عرفان مولانا لزوم تصفیه نفس با اموری همچون ستایش عابدانه در قالب نماز و ذکر و تبعیت از شریعت بسیار مهم تلقی می شوند. در کنار این امور، بنا به مراتب سلوک در درجات مختلفِ آدمیان، کیفیت شهود هم درجات مختلفی دارد. این مدعا را در عرفان مولانا می توان با ذکر ویژگی های سلوک و شهود او نشان داد و این تناظر و تناسب را آشکار ساخت. برای مثال، در عرفان مولانا پاکی و خلوص سالک برای اتصال با منبع الهیِ شهود ضروری است و به صدق شهود می انجامد. درباره کیفیت معرفتی شهود مهم ترین نمونه ها، تناظر رویکرد سبب سوزیِ مولانا و مقید نبودن به آداب و رسومی ثابت و پایبند نبودن به فرمالیسم صوفیانه در سلوک، با نگاهِ شهودیِ او مبنی بر مقید نبودن عالم به اسباب ثابت و ضروری و انکار رابطه ضروری علّی و معلولی است. نمونه دیگر تناظر سلوک عاشقانه با شهود خدایی عاشق همراه با اراده ای عاشقانه در عالم است که مولانا بسیار به آن توجه داشته است. درحقیقت توصیف ویژگی های اصلی سلوک و شهود مولانا و قرار دادن آن ها در تناظر با یکدیگر، به مثابه یک کل مرتبط به هم، سنخیت میان آن ها را به تصویر می کشد.
سبک شناسی لایه نحوی در داستان قِران حبشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار نحوی یک متن، یکی از مهم ترین لایه ها و شاخص های تعیین سبک یک متن است. یک اثر هنری به صورت یک سیستم نظام مند است که همه عناصر آن با یکدیگر در ارتباط هستند. ساختار نحوی در خوانش متن بسیار مؤثر است و با معنای آن ارتباط تنگاتنگی دارد؛ به طوری که بخشی از ادراک ما از نشانه ها و شاخص های نحوی آن حاصل می شود. داستان قِران حبشی داستانی زیبا و حماسه ای منثور است درباره دلاوری و عیاری قِران حبشی که روایت پرداز ایرانی، ابوطاهر طرسوسی آن را در قرن ششم نوشته است. در این پژوهش لایه نحوی این داستان و تناسب آن با درون مایه اثر به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است که مهم ترین ویژگی های سبکی آن در لایه نحوی عبارت اند از: بسامد و فراوانی بالای فعل در جملات، فراوانی جمله های ساده، کوتاه و هم پایه، فراوانی وابسته های اسمی، تقدیم فعل بر مسندالیه و جابه جایی ارکان جمله به دلایل زیبایی شناختی و بلاغی، فراوانی فعل های کنشی و حرکتی و ایجاد صدای فعال، کاربرد بسیار افعال ساده و پیشوندی، بروز وجهیت (مدالیته) در فعل جمله، فراوانی وجه اخباری، نقش و سپس تناسب آهنگ افتان و خیزان با معنا و عاطفه موجود در کلام. همچنین پیوند جمله ها آمیخته ای از سبک گسسته و هم پایه است که کارکردی هنری در متن دارد.
بررسی تقابل های دوگانه در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و کریستین اندرسون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چکیده کودک، به ویژه داستان، با سبک و روش و اهداف تعلیمی خاص، مخاطب خود را به دانش، بینش، روش و جهت گیری خاصی هدایت می کند، جهان او را شکل می دهد و در پیدا کردن شخصیت و فردیت او نقش اساسی دارد. برای پیشرفت روایت و داستان باید شخصیت از کنشی به کنشی دیگر برسد. تنها از راه تقابل است که روایت ایجاد می شود و از همین رو باید شخصیت ها و کنش های آنان را در تقابل های دوتایی بررسی کرد. منظور از ساختارهای مفهومی در این جا و در این پژوهش ساختارهای دوگانه و تقابلی است که اعم از تقابل های خیر و شر، بد و نیک و غیره است که در کل گفتمان ادبیات فارسی مشاهده می شود. بررسی ساختارگرایانه ی آثار هوشنگ مرادی کرمانی و هانس کریستین اندرسن، بیانگر آن است که فقیر برای رهایی خود از شرایط دست به تلاش می زند؛ امّا در نهایت وضعیت او تغییر چندانی نمی کند. اسارت و بندگی طبقه ی فقیر نیز از خصوصیات مشترک این آثار است. اِعمال زور، خشونت و لحن توهین آمیز طبقه ی ثروتمند از دیگر ویژگی های مشترک آثار این دو نویسنده است. پژوهش پیش ِرو بر آن است تا ساختارهای مفهومی تقابل های دوگانه را در سه اثر هوشنگ مرادی کرمانی و سه اثر هانس کریستین اندرسن استخراج کند و سپس به مقابله ی این آثار بپردازد. نویسندگان در این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی و منابع کتابخانه ای-اِسنادی بهره گرفته است.
نظام زیبایی شناختی گفتمان در هم کنشی صدا و نور بر مبنای قصه «یاری خواستن حلیمه از بتان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
145-170
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیش رو، نحوه تحقق نظام زیبایی شناختی گفتمان در قصه «یاری خواستن حلیمه از بتان» از دفتر چهارم مثنوی بررسی و تحلیل شده است. تعامل و هم کنشی دو عامل ادراکی-حسی «صدا» و «نور» در پی رنگ این قصه، نقش بارزی ایفا می کند و اساس شکل گیری معنا در آن هاست. بررسی کارکرد نشانه-معناشناختی این دو عامل نشانگر آن است که بر زیرساخت این داستان، نوعی نظام زیبایی شناختی حاکم است. این نظام، در فرایندی ادراکی-حسی و رخدادی و با حضور عناصری مانند عاطفه، حس، رخداد و شوش تحقق می یابد. مسیله ای که طرح می شود این است که چگونه دو عامل نور و صدا در فرایند هم کنشی و ادراکی-حسی، شرایط گفتمانی جدیدی را ایجاد می کنند و معنایی نامنتظر می آفرینند. از این رو، پرسش بنیادین پژوهش حاضر این است که این دو عامل چگونه می توانند سبب تحقق نظام زیبایی شناختی و استعلای گفتمان شوند. همچنین این پرسش مطرح می شود که کارکرد چنین فرایندی چیست. درواقع، هدف از پژوهش حاضر، بررسی نحوه شکل گیری نظام زیبایی شناختی در قصه مورد بحث و تبیین کارکرد نشانه-معناشناختی آن است. فرض ما این است که دو عامل «صدا» و «نور»، فضایی هم کنشی را شکل می دهند. این وضعیت، فضایی حسی، رخدادی و شوشی را در گفتمان رقم می زند که نتیجه آن، تحقق نظام زیبایی شناختی و وضعیت استعلایی حضور است.
بررسی و تحلیل بلاغی تلمیحات شاهنامه ایِ محمد سلمانی
حوزههای تخصصی:
تلمیح با تداعی رویدادهای آشنا، متن را از نظر صورت و معنا، استحکام و عمق می بخشد و ذهن خواننده را از لذت ادبی سرشار می سازد. شاعران از این صنعت ادبی، چونان ابزار شعری و بیانی در مقاصد گوناگون بهره می برند. محمد سلمانی، غزلسرای معاصر، (متولد 1334) در دو دفتر شعری که تا کنون با نامهای «غزل زمان» و «دربه در درپی نیافتنت» به چاپ رسانده، گرایش ویژه ای به تلمیح داشته است. این مقاله به تلمیحات شاهنامه ایِ موجود در شعر او نظر داشته و 22 نمونه یافت شده در دو کتاب نامبرده را به شیوه بلاغی و بویژه بیانی، تحلیل کرده است. هدف اصلی مقاله، نشان دادن پاره ای از توانمندیهای شاعر در بهره گیری از تلمیح از منظر زیبایی شناسی بوده و در ضمنِ آن، دخل و تصرفها، نوآوری ها، تسامحات و اشتباهات احتمالی شاعر نیز در این نمونه ها مورد بررسی قرار گرفته است. در این واکاوی مشخص شد که سلمانی در کاربرد تلمیحات اسطوره ای شاهنامه، حتی المقدور، از خام سرایی پرهیز کرده و ملزومات دیگری از جمله ایهام را نیز رعایت کرده و این امر در زیبایی شناسی شعر او از منظر تداعی تأثیرگذار بوده است. همچنین مشخص شد که سلمانی از میان شخصیتهای اسطوره ای، توجه ویژه ای به شخصیت سیاوش داشته است. در چند مورد اندک نیز در رعایت تناسبها و اعلام تلمیحی، تسامحات و اشتباهاتی دیده شد. درخور ذکر است که با این رویکرد، پژوهشی درباره شعر سلمانی انجام نگرفته است.
بررسی و تطبیق مضامین اجتماعی در ادبیات جبران خلیل جبران و نیما یوشیج
حوزههای تخصصی:
شاعران و نویسندگان در هر دوره ای متأثّر از محیط سیاسی – اجتماعی خویش هستند و این تأثیر در آثار و نوشته ها یشان نمود می یابد. از عدالت و برابری خرسند بوده اند و زبان به بیان عشق خود به وطن، زن، آزادی و...گشوده اند و از ظلم و ستم ها، بی عدالتی ها و ... شکایت کرده اند. از جمله این شاعران می توان جبران خلیل جبران را نام برد که در سال(1931 –1833م) در «البشری» در لبنان متولد شد و به خاطر ترس از فقر و تحت تأثیر اوضاع سیاسی- اجتماعی مجبور به ترک لبنان شد. و نیما یوشیج از جمله شاعران سیاسی و اجتماعی است که در سال( 1274- 1338ش) در یوش، دهکده نور مازندران متولد شد. او زندگی خود را به ناچار دور از زادگاه و در تهران سپری کرد. جبران و نیما مانند هر شاعر دیگری متأثر از محیط و اوضاع سیاسی- اجتماعی زمان خویش بوده اند و مسائل سیاسی- اجتماعی به وضوح در آثار شان نمود پیدا کرده است. از جمله این مضامین می توان به طبیعت، آزادی، انسان گرایی و جامعه آرمانی، سیاست و... اشاره کرد. این مقاله کوشش تطبیقی است در بررسی مضامین اجتماعی از دیدگاه دو شاعر معاصر عرب زبان جبران خلیل جبران و شاعر فارسی زبان، نیما یوشیج. جبران و نیما به خوبی توانسته اند مضامینی مانند وطن، طبیعت، آزادی، سیاست و ظلم ستیزی و ... را به تصویر بکشند. از طبیعت زنده و پویای لبنان و یوش سخن بگویند و با یاد وطن آرام گیرند و با طامعین و ظالمان مبارزه کنند و مرگ در راه آزادی را برتر از زندگی با ذلت بدانند. روش پژوهش بر اساس مکتب تطبیقی آمریکاست. در این مقاله، تفاوت و شباهت فکری این دو شاعر و نقاش در رابطه با مضامین اجتماعی موجود در عصرشان به تصویر کشیده می شود.
بررسی تفاوت و تقابل آرمان خواهی در دو جامعه ایران و آمریکا در رمان های «بیوتن» و «قیدار» از رضا امیرخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
199-226
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله نشان دادن تفاوت و تقابل نگاه آرمان خواهانه در دو جامعه ایرانی و آمریکایی با درنگ در دو رمان «بیوتن» و «قیدار» از رضا امیرخانی است. آرمان خواهی و تعالی طلبی یکی از مضامین رایج در آثار ادبی است. روشن است که آرمان خواهی در جوامع مختلف بسته به فرهنگ، باورداشت های دینی و ضرورت های اجتماعی متفاوت است و در مقام مقایسه، گاه آرمان خواهی در دو جامعه مختلف حالت تقابلی دارد. مقاله حاضر که با روش تحلیل محتوا به شیوه کتابخانه ای و با مطالعه مستقیم و مقابله هر دو متن صورت گرفته است، تقابل این دو نظرگاه را در جامعه ایرانی و آمریکایی بر اساس آنچه در دو رمان بیوتن و قیدار از رضا امیرخانی بازتاب داده شده است، بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که از میان پنج مؤلفه و انگاره ای که به بررسی جنبه های تقابلی آن پرداخته ایم، روابط اجتماعی و پیشه و اقتصاد، بیشترین تضارب و تفاوت را میان دو فرهنگ نمودار می کند؛ اگرچه تعصّب و حساسیّت در انگاره خانواده و ازدواج، نزد ایرانیان بیش از سایر مؤلفه هاست؛ همچنین اثبات شده است که مبنای فرانمود جنبه های آرمان خواهی در جامعه ایرانی به طرز روشنی تنها دین و دستورهای دینی است؛ در حالی که در جامعه آمریکایی علم، مدنیّت و قانون، کارکردی به مراتب بیش از مذهب دارند. قابل ذکر این است که جنبه تقابلی این دو جامعه در مؤلفه های آرمان خواهی، هرگز به صورت بیانیه و شعارگونه در رمان ها ابراز نشده است؛ بلکه به صورت پوشیده و نمادگونه طرح شده و دریافت نکته های تقابلی، حاصل تحلیل مقاله است.
فخریّه در ادب فارسی (واکاوی گونه شناختی فخریّه و زیرگونه های آن با نگاهی به گونه های هم سنگش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۵
1 - 26
حوزههای تخصصی:
فخریّه که تسامحاً در ادبیات فارسی مفاخره نامیده می شود، یکی از آن دست گونه های ادبی است که در منابع کهن جزو اغراض شعری به حساب آمده است. نظر به اینکه اصلی ترین فخریّات در ادبیّات فارسی عمدتاً فخر به شاعری و قدرت سخنوری است و زمینه پیدایش اش، بیشتر رقابت های صنفی در خاستگاه های قدرت و بعضاً سرخوردگی های فردی و اجتماعی بوده است، با برخی گونه ها و همچنین اغراض و موضوعات ادبی مربوط به این خاستگاه مثل مدحیّه ها، قسمیّه ها و شکواییّه ها، هماهنگی و هم سنگی دارد، به طوری که گاه در هم آمیخته می شوند و در قالب یک اثر ارائه می گردند. البته باید خاطرنشان کرد که بنا به تعریف و نگاه ما در این مقاله، فخریّه آثار دیگری را نیز شامل می شود که تا به امروز یا شناخته نشده اند یا از زیرگونه های فخر به شمار نمی آمده اند. تحقیق حاضر در پی آن است که با اتّکا به مبانی نظری لازم در این تحقیق و تتبّع در نمونه های متنوّع آن و گونه های همسنگش به تعریف و دسته بندی علمی تری دست یابد.
خوانش تطبیقی حضور راوی نامعتبر در رمان های سن عقل از ژان پل سارتر و ناقوس از آیریس مرداک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر، با تمرکز بر روایت شناسی، به بررسی تطبیقی رمان های سن عقل از ژان پل سارتر و ناقوس از آیریس مرداک می پردازد. تمرکز اصلی این تحقیق بر روی راوی نامعتبر است، مفهومی محبوب در دنیای کنونی که بشریت در آن از سوء تفاهم ها رنج برده و طعم ناکامی زبان در انجام رسالت خود در گردآوری انسانها در کنار یکدیگر را چشیده است. در روایت شناسی، بی اعتباری بعنوان یک ویژگی گفتمان روایی در نظر گرفته شده است. وین بوث تئوری مفهوم «راوی نامعتبر» را پایه ریزی کرده و چارچوب نظری مطالعه حاضر متشکل از مفاهیم نویسنده واقعی، نویسنده ضمنی و راوی نامعتبر وی به منظور انجام تحلیلی تطبیقی از رمان های منتخب است. در گذشته، مطالعات انجام شده بر روی راوی نامعتبر بر راویان هومودایجتیک متمرکز بوده اند. در اینجا، تکنیک های روایی دیگری مانند زاویه دید روایت در بررسی هدف حضور راویان نامعتبر در رمان های منتخب در نظر گرفته شده اند. به عبارت دیگر، زاویه دید و حضور چند صدایی در روایت نامعتبر از اهمیت زیادی برخوردار هستند. این تکنیک های روایی و راویان نامعتبر در زمینه سیاسی و فرهنگی آثار مورد بررسی قرار می گیرند تا به واکاوی نقش آنها در ایجاد این نوع از راویان و ذهنیت و عینیت روایت هایشان پرداخته شود. بر این مبنا، تحقیق از تاریخ گرایی نوین، به خصوص نظریه استفان گرین بلت، بعنوان رویکردی دیگر برای مطالعه حضور و کارکرد راویان نامعتبر استفاده می کند تا حضور راویان نامعتبر را در این آثار آشکار سازد.
بررسی شناختی استعاره در غزل: مطالعه ای تطبیقی و پیکره بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تطبیقی غزل از دیدگاه استعاره مفهومی (لیکاف، ۱۹۸۰) می پردازد. پیکره زبانی این پژوهش شامل ۲۴ غزل (۱۸۹ بیت) از زبان های فارسی، ترکی آذربایجانی و انگلیسی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که پربسامدترین حوزه مقصد در نظام مفهومی شعرا در غزل حوزه «عشق» است. همچنین، استعاره های مفهومی غالب در حوزه عشق، با توجه به دیدگاه لیکاف، در زبان های فارسی، ترکی و انگلیسی بدین قرار است: الف) زبان فارسی: عشق سفر است، عشق شراب است، عشق پیوند است، عشق آتش است، عشق بیداری است، عشق معامله است. ب) زبان ترکی: عشق ظلم است، عشق ضرر است، عشق انتظار است، عشق چرخش/طواف است، عشق بهار است، عشق شراب است، عشق واعظ است. ج) زبان انگلیسی: عشق زنده است، عشق ناپایدار است، عشق تضاد است. از دیگر یافته های مطالعه حاضر این است که در برخی از غزل ها صورت زبانی شعر در بسامد وقوع استعاره مؤثر می باشد. به عبارت دیگر، فرم زبانی در غزل می تواند بر نوع و میزان استفاده شاعر از استعاره تاثیر مستقیم داشته باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که استعاره مفهومی غالب در غزل همان هسته تشکیل دهنده و ایجادکننده شعر می باشد. استعاره مفهومی مذکور از ابتدای تشکیل غزل به عنوان نیروی محرک شاعر بوده و احتمالا شاعر را به گفتن شعر واداشته است.
بازنمایی کنش گران اجتماعی در داستان «در بویراحمد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۲
139 - 166
حوزههای تخصصی:
این تحقیق بر آن است تا در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی و با بهره گیری از الگوی ون لیوون (2008) تحت عنوان بازنمایی کنش گران اجتماعی، گفتمانی مربوط به عشایر کشورمان را بررسی کند. برای این منظور، داستان «در بویراحمد» نوشته محمد بهمن بیگی مورد بررسی قرار گرفته تا معلوم شود نویسنده چگونه از بازنمایی کنش گران اجتماعی برای بیان ایدئولوژی و دیدگاه های خود استفاده کرده است. بررسی داده های تحقیق نشان داد که بازنمایی کنش گران اجتماعی در داستان «در بویراحمد» هدفمند و متأثر از دیدگاه های فکری- اجتماعی نویسنده است. بهمن بیگی با مکان نمایی به تمامی طغیان های رخ داده در بویراحمد، مشروعیت می بخشد و اتحاد مردم بویراحمد را به تصویر می کشد. وی همه کنش گران بویراحمد -از بچه های مدرسه گرفته تا یاغیان- را فعال نمایی کرده و با منفعل نمایی کنش گران مؤنث، ظلم وجوری را که نسبت به آن ها روا می شود، برجسته می کند. نویسنده از طرفی با بازنمایی های عام، مردم بویراحمد را به عنوان کنش گرانی درگیر در معضلات اجتماعی یکسان بازنمایی می کند و از طرف دیگر، با نام دهی خاص، هم فرهنگ نام دهی فرزندان در جوامع عشایری را به تصویر می کشد و هم کنش گران را به عنوان افرادی دارای هویت متمایز بازنمایی می کند. عدم نام بری کنش گران مؤنث، منعکس کننده دیدگاه جوامع عشایری نسبت به حفظ حرمت زنان است و ارزش دهی ها و نمادین شدگی های متن در خدمت بازنمایی کنش گران بویراحمدی در قالب افرادی شجاع، با اصل ونسب و دارای سابقه تاریخی است.