مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
تحلیل بلاغی
حوزه های تخصصی:
تحلیل بلاغی و منظورشناختی در جمله های انشایی (نمونه بررسی: داستان واره های موسی در مثنوی مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در علم معانی، جمله های انشایی است که به طلبی و غیرطلبی تقسیم می شود. انشای طلبی شامل گزاره های امری و نهی، پرسشی، تمنّی و ندا و دعا می باشد. بنا بر اصل سه گانه؛ مقتضای حال مخاطب و مقام او و هدف نویسنده، گاهی گزاره های انشایی از ظاهر دستوری خود عدول کرده و معنیِ معنی آنها -کارکرد بلاغی- چشمگیر شود. با بررسی منظورشناختی این گزاره ها، می توان لایه های پنهانی زبان را کشف کرد. ازآنجایی که گفتگو، عنصر اصلی در برقراری ارتباط است، در این پژوهش، گزاره های انشایی درگفتگوها و داستان واره های موسی در مثنوی مولوی تحلیل و بررسی می-شود. در این پژوهش، به این نتیجه رسیدیم که مولوی ازکارکردهای ترغیبی و همدلی زبان بسیار بهره می برد تا به وسیله شیوه خطابی و منبری، به هدف خود که اقناع و برانگیختگی و ترغیب مخاطب است، دست یابد. بیشترین نمونه های این ترغیب و برانگیختگی نیز در گزاره های امری و ندایی و نیز پرسشی نمود یافته است.
بررسی و تحلیل بلاغی تلمیحات شاهنامه ایِ محمد سلمانی
حوزه های تخصصی:
تلمیح با تداعی رویدادهای آشنا، متن را از نظر صورت و معنا، استحکام و عمق می بخشد و ذهن خواننده را از لذت ادبی سرشار می سازد. شاعران از این صنعت ادبی، چونان ابزار شعری و بیانی در مقاصد گوناگون بهره می برند. محمد سلمانی، غزلسرای معاصر، (متولد 1334) در دو دفتر شعری که تا کنون با نامهای «غزل زمان» و «دربه در درپی نیافتنت» به چاپ رسانده، گرایش ویژه ای به تلمیح داشته است. این مقاله به تلمیحات شاهنامه ایِ موجود در شعر او نظر داشته و 22 نمونه یافت شده در دو کتاب نامبرده را به شیوه بلاغی و بویژه بیانی، تحلیل کرده است. هدف اصلی مقاله، نشان دادن پاره ای از توانمندیهای شاعر در بهره گیری از تلمیح از منظر زیبایی شناسی بوده و در ضمنِ آن، دخل و تصرفها، نوآوری ها، تسامحات و اشتباهات احتمالی شاعر نیز در این نمونه ها مورد بررسی قرار گرفته است. در این واکاوی مشخص شد که سلمانی در کاربرد تلمیحات اسطوره ای شاهنامه، حتی المقدور، از خام سرایی پرهیز کرده و ملزومات دیگری از جمله ایهام را نیز رعایت کرده و این امر در زیبایی شناسی شعر او از منظر تداعی تأثیرگذار بوده است. همچنین مشخص شد که سلمانی از میان شخصیتهای اسطوره ای، توجه ویژه ای به شخصیت سیاوش داشته است. در چند مورد اندک نیز در رعایت تناسبها و اعلام تلمیحی، تسامحات و اشتباهاتی دیده شد. درخور ذکر است که با این رویکرد، پژوهشی درباره شعر سلمانی انجام نگرفته است.
گفتمان استعمارزدای متفکرین اصولگرا: استعارگی در بلاغت حسن رحیم پور ازغدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با تلفیق مفهوم استعاره لکان و بلاغت استعمارزدا به عنوان چارچوب نظری، به تحلیل بلاغی سخنرانی های حسن ازغدی می پردازد. پیش فرض مقاله آن است که سیاست گام دوم جمهوری اسلامی، رویکرد دوگانه به مدرنیته در یک سطح، و مدرنیزاسیون در سطح دیگر، دارد. سؤال پژوهش این است که «بلاغت حسن ازغدی چگونه در خدمت بازتولید دال های استعمارزدای گفتمان جمهوری اسلامی قرار دارد؟». براساس نظریه استعمارزدایی، گسست از میراث استعمار مستلزم گفتمان سازی است. لذا، برای فهم استعارگی در بیان ازغدی هم به عنوان یک رویکرد گفتمانی و هم به عنوان یک صنعت بلاغی، از روش پنج مرحله ای «استعاره مفهومی» استین (۱۹۹۸) استفاده می کنیم. سخنرانی ازغدی با عنوان تمدن سازی اسلامی به دلیل محتوای استعمارزدایانه شاخص آن به صورت قضاوتی برای بررسی انتخاب شده است. بر آن هستیم که «بیداری اسلامی» استعاره اصلی ازغدی و انسجام دهنده ایده تمدن سازی اسلامی او است. ذیل این استعاره، چهار مفهوم کانونی استخراج و تحلیل می شود: دعوت، استعلاء، ارگانیسم، و دیگری سازی که سه مفهوم اول برسازنده مفاهیم کانونی گفتمان استعمارزدای جمهوری اسلامی و آخرین مفهوم براندازنده گفتمان های رقیب یعنی سرمایه داری و بنیادگرایی هستند. در یافته های پژوهش، استعاره های عمده ذیل هریک از این چهار مفهوم به روش استین بررسی می شوند. در بخش نتیجه گیری و در پاسخ به پرسش اصلی، اشاره می شود که استعاره در بلاغت ازغدی ذهن مخاطب را برای گسست از معرفت شناسی لیبرال و بازگشت به نظام فکری اسلامی به عنوان سنگ بنای تمدن اسلامی و بدیل تمدن غرب ترغیب می نماید.
بازخوانی تناسب آیات سوره ی مجادله با تکیه بر بلاغت سامی و نظریه ی نظم متقارن میشل کویپرس
حوزه های تخصصی:
بررسی تناسب آیات سوره ی مجادله، با رویکرد نظم خطی، مخاطب را با چالش هایی مواجه می کند؛ لذا در این رویکرد، ممکن است محتوای سوره از جهت عدم تناسب، معین نبودن غرض و محور کلی و نیز اشاره به مسائل تاریخی فاقد اعتبار در جهان امروزی، مظان اتهام سطحی نگران قرار گیرد. این درحالی است که کشف تناسب آیات سوره با تکیه بر بلاغت سامی دستاوردهایی برای دفاع از موارد پیش گفته دربردارد؛ کاربست بلاغت سامی و قواعد نظم متقارن در سوره ی مجادله تناسب آیات آن را در سه مقطع با الگوی چینش محوری و نظم معکوس به تصویر کشید و نشان داد اشاره به مسائل تاریخی همچون ظهار، علاوه بر آثار تربیتی که در زمان نزول داشته، نمونه مستدل تاریخی برای رسیدن به غرض سوره است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به اثبات رسانید که به کارگیری بلاغت سامی می تواند به فهم غرض و محور اصلی سور قرآن که به دلیل طرح مباحث گوناگون در سوره و نگاه خطی به تناسب آیات، در هاله ی ابهام فرو رفته، مفید واقع گردد؛ چنانکه به مدد نظریه ی بلاغت سامی غرض و محور اصلی در سوره ی مجادله که در سه مقطع به تناوب تکرار شده و بر کل ساختار سوره حاکم است، کشف شد.
تحلیل بلاغی حوزه های معنایی استعاره در نثر واعظ کاشفی (بدایع الافکار فی صنایع الاشعار و انوار سهیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
261 - 286
حوزه های تخصصی:
یکی از مطرح ترین شگردهای بلاغی، استعاره است که نه تنها در نوشتار منظوم و منثور ادبی، بلکه در گفتار روزمره،آگاهانه و ناآگاهانه جاری است و مددبخش ظرافت و زیبایی کلام می گردد. در درازنای تاریخ ادبی ایران این فن با دیگر فنون بدیعی اوج و فرودی بسیار پیموده،در قرن نهم هجری، دوره رواج سبک هرات و دنباله آن سبک هندی، به ذروه خود رسید و پس از چندی رو به ابتذال گذاشت. یکی از مؤلّفان و ادیبانی که آثارش به ویژگی های سبکی این دوره آراسته است، ملّاحسین واعظ کاشفی،نویسنده نام دار و پُرکار فارسی است که آثار پرشمار و دیگرگونه ای از خود به جای نهاده است. قلمرو مطالعه نوشتار کنونی، دو کتاب بدایع الافکار و انوار سهیلی از این نویسنده است. نظر به اهمیت ادبی این دو اثر و مؤلّفشان، مقاله پیشِ رو قصد دارد تا به روش توصیفی تحلیلی، نمونه هایی از استعاره های آثار نام برده را در حوزه معنایی و ادبی، تحلیل بلاغی نماید. یافته ها نشان می دهد که کاشفی، با وجود الگوبرداری از نوشته های پیشینیان، با ترکیب حوزه های معنایی چندگانه و دور از هم درکاربرد استعاره نوآوری هایی داشته بدین معنی که اسم معنی را با فعل مربوط به اسم ذات ترکیب کرده تا برای بیان «سپری شدن جوانی» استعاره تبعیّه بسازد و با اضافات تشبیهی و استعاری، معانی فاصله داری را با چاشنی استعاره تبعیّه، شخصیّت بخشی، اضافه بیانی و استعاری ممزوج نموده و در سوی دیگر با درآمیختن اضافه استعاری اسنادی، اسناد مجازی، استعاره مکنیّه، تشخیص، استعاره تبعیّه و پارادوکس معنایی، شبکه پیچیده ای از استعاره و دیگر آرایه ها را با این حوزه های معنایی در هم تنیده است.