مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
استالین
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تبعات اجتماعی حضور مهاجرین لهستانی در طی جنگ جهانی دوم در ایران است.
روش/رویکرد پژوهش: در این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای وبر پایه اسناد موجود به روش تحلیلی به توصیف این تبعات پرداخته شده است.
یافته ها ونتایج : یافته ها حاکی از آن است که با حمله هیتلر و استالین به لهستان، روس ها هزاران اسیر از آنها را به سیبری منتقل کردند. زمان حمله هیتلر به روسیه، در توافق حاصل شده بین استالین و فرمانده لهستان، عده ای از آنها برای کمک به متفقین در بهار 1321 از طریق بندر انزلی وارد ایران شدند. نظامیان برای جنگ در جبهه های متفقین به آفریقای جنوبی و هند رفتند، غیر نظامیان نیز در اردوگاههای دایر شده تا پایان جنگ در ایران باقی ماندند، از آنجا که مسئله اصلی این پژوهش بررسی تبعات اجتماعی حضور آنها در ایران بود، نتیجه حاصله این شد که در بدو ورود آنها، تبعاتی مثل بحرانی تر شدن خواروبار، شیوع امراض مسری و بروز فساد اخلاقی در جامعه پدیدآمد. اما به تدریج که زمینه فعالیت آنها در اجتماع فراهم شد، کودکان در آموزشگاههای دایر شده به آموختن قالی بافی و حکاکی روی آوردند. مردان نیز در کافه ها و هتل ها و همچنین زنان در منازل ثروتمندان به اشتغال پرداختند. فعالیت های فرهنگی و ورزشی آنها نیز رونق زیادی پیدا کرده بود. آنها تعامل اجتماعی مطلوبی نیز با ایرانیان برقرار کرده بودند. بطوریکه اهداء یک باغ توسط یک خیّر ایرانی برای اسکان کودکان، در مقابل کمک مهاجرین به آسیب دیدگان زلزله گرگان مؤید این مطلب است.
پیوند سیاست و هنر در شوروی (مطالعه موردی: واقع گرایی سوسیالیستی در عصر استالین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار می خواهیم رابطه هنر و سیاست با تمرکز بر نظریه هنری در شوروی دوران استالین را واکاوی و نقد کنیم. پس از آنکه استالین در آیین نامه ای سازمان های مستقل فرهنگی اتحاد شوروی را منحل کرد، کنگره نویسندگان این کشور، مهم ترین هدف خود را تحقق واقع گرایی سوسیالیستی معرفی کرد. بنابر آن همه تولیدات فرهنگی به لزوم وفاداری از آرمان های انقلاب فراخوانده شدند. واقع گرایی سوسیالیستی از ابتدای دهه 1930 تا زمان سقوط اتحاد شوروی یگانه روش رسمی خلاقیت و تعهد برای اهالی فرهنگ و هنر بود. چنانکه ساختار قدرت تخطی از آن را برنمی تافت. با توجه به حضور سیاست در ساحت فرهنگ و هنر، این پرسش مطرح است که چگونه واقع گرایی سوسیالیستی و نوع عملکرد آن بازتاب دهنده علائق قدرت و سیاست در شوروی عصر استالین بوده است؟ در پاسخ سه اصل زیربنایی، زیبایی شناسی و واقع گرایی سوسیالیستی را بررسی می کنیم تا فرضیه نوشتار را به آزمون بگذاریم: 1. هنر برای خلق ها یا اصل مردم گرایی در هنر؛ 2. تعهد به حزب؛ 3. اصالت ایدئولوژیک. برای ارائه نشانه هایی از اصول گفته شده برخی آثار هنری و ادبی این دوره به همراه دیدگاه ساخت قدرت را بررسی کردیم. یافته ها نشان می دهد این مکتب در برابر نظام سیاسی برخوردی فعالانه داشته و با توجه به پیوند با امر سیاسی اصل آزادی در هنر به مصلحت قدرت تسلیم شده است. این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی نوشته شده و رویکرد نظریه انتقادی را مورد توجه قرار داده است.
سیاست های ادبی استالین: تحلیل محتوای بخشنامه ها و مصوبات پرولتکولت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
231 - 252
حوزه های تخصصی:
سانسور هنر و ادبیات یکی از سیاست های استالین در راستای اهداف انقلاب فرهنگی بود. پس از انقلاب اکتبر، هنر و فرهنگ روسیه دستخوش تغییراتی اساسی شد. حاکمان سیاسی با اعمال سانسور سعی داشتند فرهنگ پرولتاریایی را جایگزین فرهنگ قدیم نموده و انقلاب و دستاوردهای آن را زیبا جلوه دهند. یکی از مهمترین سازمان هایی که در جهت تحقق این هدف ایجاد شد، سازمان ادبی-هنری و فرهنگی- ارشادی پرولتاریا (مشهور به پرولتکولت) بود. باگدانوف از نظریه پردازان اصلی این سازمان به شمار می رفت که بر فعالیت نویسندگان نظارت داشت و پس از بررسی های سختگیرانه و اعمال سانسور اجازه ی چاپ آثار ادبی را صادر می کرد. ادبیات و هنر در راستای تحقق اهداف حکومت شوروی تبدیل به ابزار شده بود و هنر و کار از نظر اهمیت، در یک رده قرار می گرفتند. در این مقاله با تحلیل محتوای بخشنامه های پرولتکولت به بررسی نقش و تاثیر این سازمان بر جامعه ی ادبی روسیه در قرن بیستم خواهیم پرداخت.
بررسی دلایل افول هنر آوانگارد در روسیه و نسبت آن با تصلُّب ایدئولوژی در بازه زمانی پیش از انقلاب اکتبر تا پایان دوران زمامداری استالین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همان طور که همه می دانیم مبانی فکری مارکس متأثر از فلسفه هگل بود و به همین دلیل وی در مواجهه با دوگانه معروف هنرمستقل و هنرمتعهد (کانت - هگل) طرف هنرمتعهد هگلی را می گرفت. از لحاظ نظری، این سوگیری به معنای رد خودمختاری و استقلال اندیشمند و مردود دانستن تفرّد سوژه خلاق در ساحت خلق اثر است، اما در عمل خواهیم دید که با توجه به ذات انسان باورانه ادعاهای اتوپیاگرایانه کمونیستی (برابری جامعه بی طبقه)، لاجرم سویه های اومانیستی در آراء متقدم مارکس نیز مشاهده می شود. همین سویه هاست که موتور محرکه هنرمندان نوگرای چپ در سال های منتهی به انقلاب اکتبر شد. در این نوشتار سعی شده تا به جستجوی ریشه های رشد هنرآوانگارد (هنر مارکسیستی پیش از انقلاب اکتبر) در آراء متقدم مارکس پرداخته و حتی الامکان نشان داده شود که چگونه کم رنگ شدن این آموزه ها و سنگینی کفه ترازوی اندیشه مستقل متعهد به سمت رویکرد هگلی و تصلّب نظام ایدئولوژیک، اسباب افول اندیشه نوگرا در فاصله زمانی پسا مارکس [پیش از انقلاب] تا اوج ایدئولوژی استالینیستی را در سپهر اندیشه چپ، فراهم کردند. این مقاله مطالعه ای موردی در باب «نسبت هنر و ایدئولوژی» است که به قبل و بعد انقلاب اکتبر روسیه اختصاص یافته اما به لحاظ نظری، نتایجی قابل تعمیم دارد.
استالین و مدیریت فرهنگی در سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آغاز قرن بیستم، بحران های ریشه داری در سطوح اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روسیه بروز کرد. این بحران ها به اندازه ای گسترده بود که پس از تحولات بنیادین به سرنگونی حکومت تزاری در سال 1917 منجر شد. دولت موقت نیز کارایی لازم را نداشت و سرانجام پس از سرنگونی دولت موقت در اکتبر 1917 حکومت به دست بلشویک ها افتاد. در سال های ابتدایی انقلاب، لنین در سخنانی توجه عمیق خود را به ابزار رسانه ای سینما ابراز کرد. پس از مرگ لنین، استالین نیز به این شاخه از فرهنگ اهمیت فراوانی داد. مدیریت فرهنگی استالین بر سینما مؤلفه ها و ویژگی هایی داشت که نوع خاصی از مدیریت رسانه را ایجاب می کرد. در این نوشتار می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که شیوه مدیریت فرهنگی استالین در سینمای سیاسی شوروی چگونه بود؟ سپس با استفاده از رویکرد توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانه ای، شیوه مدیریت او بر سینما را ارزیابی می کنیم. در این نوشتار فرض بر این است که مدیریت استالینی بر سینمای شوروی نشان داد که در شرایط کنترل و سانسور نیز کارگردان هایی آثار متفاوت و فاخری خلق کردند. نتیجه اینکه، کنترل و سانسور به ضرورت سبب افت کیفی آثار هنری در سینما نمی شود و هنرمند می تواند در یک فرایند والایش هنری، اثر سفارشی را تبدیل به اثری ارزشمند در سینما کند. در این نوشتار با استفاده از نظریه های گلوله جادویی، برجسته سازی و جریان دو مرحله ای پیام، مدل مدیریتی استالین بر سینمای شوروی را تبیین می کنیم.
واکاوی جامعه شناختی نقش روشنفکران در مبارزه با استبداد در آثار اوسیپ ماندلشتام(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر جستاری بین رشته ای در حوزه نقش ادبیات و روشنفکر در تقابل با حکومت استبدادی در شوروی است. انقلاب اکتبر در روسیه سبب بروز تغییرات اساسی در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور شد. این تحولات در حالی رخ داد که جامعه و به ویژه روشنفکران امید داشتند تا با روی کارآمدن حکومت بلشویکی، آزادی های مدنی گسترش یابد؛ اما با ظهور سیاست های استبدادی استالین، به تدریج عرصه برای هرگونه نقد خلاف جریان رسمی کشور به شدت تنگ شد. اوسیپ ماندلشتام را می توان یکی از برجسته ترین روشنفکران مخالف دوره استالین نامید که با وجود آگاهی از تبعات اعتراض به سیاست های استالین، با استفاده از ابزار خود؛ یعنی شعر به نقد وضعیت موجود در جهت آگاه سازی مردم پرداخت. در آثار وی بر مسائلی همچون آزادی بیان، حق اعتراض و نفی انفعال عمومی تأکید شده است. در نوشتار حاضر به روش تحلیل محتوای کیفی تلاش شده است با تحلیل مضمون آثار ماندلشتام که برخی از آن ها برای اولین بار از زبان روسی به فارسی ترجمه شده است، به پرسش اصلی پژوهش درباره نقش و جایگاه اوسیپ ماندلشتام به عنوان نماینده برجسته روشنفکران در مقابله با استبداد و خودکامگی پاسخ داده شود و عملکرد مبارزاتی وی و رابطه اش به عنوان نماینده برجسته روشنفکران مخالف با جامعه و حکومت بررسی شود. نتایج این پژوهش بین رشته ای متمرکز بر رابطه ادبیات و سیاست براساس نظریات سعید و گرامشی بیانگر آن است که ماندلشتام از طریق آثار خود، نقش و تأثیر اجتماعی مهم و آموزنده ای در مبارزه با حکومت استبدادی داشته است.