فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۵٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
فلسفه هایدگر اهتمام به پرسش از معنای هستی است و نقطه شروع برای پاسخ به این پرسش، سئوال از هستی خود پرسشگر است. در تفکر هایدگر متقدم دو خصوصیت عمده برای دازاین می توان یافت: اولا،ً یک شخص اساساً یک کنشگر است. شخصیت و جهان جداناپذیرند و هایدگر این نکته را به صورت در-جهان-بودن بیان می کند. ثانیاً، شخصیت انسان، با بودن- میان- دیگر- مردم توضیح داده می شود. بنابراین، باید دید، آیا فلسفه هایدگر اولاً تفکیکی میان زندگی معنادار و زندگی فاقد معنا قائل می شود یا خیر؟ و ثانیاً در صورت تفکیک میان این دو زندگی، محتوای زندگی معنادار را چگونه تبیین می کند؟ بررسی آراء هایدگر متقدم نشان می دهد اولاً وی میان زندگی معنادار و زندگی فاقد معنا تفکیک می نهد و ثانیاً میان میراث فرهنگی و معناداری زندگی ارتباط معناداری وجود دارد. بنابر دیدگاه وی، تسلط دیگران بر انسان و پیروی انسان از افکار عمومی، برای انسان زندگی غیراصیل است. مرگ اندیشی انسان را به سوی زندگی اصیل سوق می دهد و زندگی معنادار از نظر هایدگر زندگی اصیل است. محتوای زندگی معنادار نیز از تعامل میراث فرهنگی و واقع مندی انسان بر انسان مکشوف می شود.
نقد و بررسی چالش های علم مدرن از دیدگاه دکتر سید حسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله ضمن واکاوی ابعاد گوناگون چالش های نظام معرفتی علم مدرن و تأثیر آن بر حیات فعلی بشر، به بررسی دقیق تر این مسئله از نگاه سید حسین نصر می پردازد. در نگاه نصر، علم مدرن برخلاف نظر بسیاری از دانش مندان علوم تجربی، فارغ از ارزش و بی طرف نیست، بلکه دارای نظام ارزشی خاص خود است که جلوات این نظام ارزشی را در تکنولوژی مدرن می توان دید که آثار آن از بین رفتن روح تقدس در بشر و ملال آور شدن زندگی روزمره است.
وی معتقد است بر خلاف علم مدرن، در علم سنتی دوران تمدن اسلامی، بسیاری از این مشکلات وجود نداشت.
او پیشنهاد می کند، در مواجهه با علم و تکنولوژی مدرن ابتدا بایستی به صورت عمیق فلسفه و مبانی علم مدرن را درک کرد و سپس با استفاده از مبانی اسلامی خویش، به تولید دستگاهی جدید برای علم ورزی و ساخت تکنولوژی روی آورد
تحلیلی از مبانی و مؤلفه های مثبت اندیشی و راهکارهای پیدایش آن در اسلام و عهدجدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
در دنیای کنونی، مطالعات تطبیقی بین ادیان،یکی از راه هایی است که موجب ایجاد صلح و همزیستی و تقریب بین پیروان ادیان می شود. یافتن مفاهیم مشترک می تواند اساس گفتگوی شرایع الهی و زمینه ای جهت رفع سوء تفاهم ها و دستیابی به نقاط مشترک باشد. در این راستا، نوشتار حاضر برآن است که به روش توصیفی تحلیلی، به بررسی مفهوم مثبت اندیشی، در متون دینی اسلام و مسیحیت پرداخته و مبانی مشترک و مورد اختلاف این دو حوزه را در موضوع فوق کشف نماید تا بدین وسیله، به تعارف مبنایی تعالیم ادیان در راستای تفاهم پیروان آن ها کمک کرده باشد. برای نیل بدین هدف، ابتدا واژه شناسی مفهوم مثبت اندیشی در اسلام و مسیحیت انجام شده و سپس راهکارهای ایجاد و تقویت آن، در هریک ادیان فوق، بررسی گردیده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مفهوم مثبت اندیشی در ادیان توحیدیِ اسلام و مسیحیت از راه کلیدواژه امید قابل پیگیری است که متعلق اصلی این امید، در بینش توحیدی اسلام، خداوند سبحان و در اناجیل سه گانه(متی، مرقس و لوقا) و نیز تعالیم پولس، وعده فرارسیدن ملکوت است. در تفکرات یوحنا نیز، مسیح سرچشمه امید به شمار می آید. البته گرچه پیرامون کیفیت دستیابی به این امید و راهکارهای تقویت آن، در ادیان فوق، اختلافاتی وجود دارد اما به طور کلی، امید، در دو حوزه فوق، مرتبط با هدفمندی حیات بشر بوده و در راستای زندگانی اخرویآدمی واقع شده است. از آثار و کارکردهای آن نیز، تقویت روح محبت و احسان به سایرین است.
بررسی و نقد نظریه سوئینبرن درباره تجربه دینی
حوزههای تخصصی:
تجربه دینی یکی از مباحث مهم در فلسفه دین معاصر میباشد. مسألهای که توجه متفکرین را در این موضوع به خود جلب نموده، این است که آیا تجربههای دینی میتوانند اعتقاد افراد را به متعلَّق تجربههایشان توجیه نمایند یا خیر؟ ریچارد سوئینبرن معتقد است که با تمسک به اصل سادهباوری میتوان اعتبار تجربه دینی را برای شخص صاحب تجربه اثبات نمود. طبق این اصل اگر به نظر شخصی برسد که فلان شیء را دیدهاست، پس احتمالاً آن شیء در خارج تحقق دارد البته به شرط عدم تحقق پارهای از شرایط. وی به مدد اصل گواهی، اعتبار تجربه دینی را برای سایر افراد توجیه میکند، مگر آنکه آشکار شود که شخص ناقل دچار سوء فهم گردیده یا اغراق کرده یا دروغ میگوید.
نگارنده با تفکیک عقل به دو ساحت فلسفی و عرفی بر این باور است که نظریه سوئینبرن در ساحت عقل فلسفی غیرقابل دفاع است، ولی در ساحت عقل عرفی میتوان سخن او را پذیرفت.
از رئالیسم علمی لاتور تا رئالیسم انتقادی باسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رئالیسم از مفاهیم مناقشه برانگیزی است که همواره از دغدغه های صاحبنظران حوزه مطالعه فیلسوفان علم و همینطور جامعه شناسان معرفت علمی می باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مفهوم رئالیسم انتقادی باسکار و واقع گرایی لاتور از دو رویکرد متفاوت است. باسکار معتقد است که بیشتر «آنچه که هست» وجود دارد تا «آنچه که شناخته می شود»، بیشتر نیرو وجود دارد تا کاربرد و استعمال نیرو. در مقابل، لاتور با روی آوردن به برساخت گرایی، به ساخت واقعیت در فرایند فعالیت علمی تاکید می ورزد که در این مقاله، ادعای اصلی لاتور و باسکار به تفصیل بیان شده و ضمن بررسی تطبیقی افکار آن دو، وجوه اتفاق نظر و اختلاف آنها تشریح خواهد شد.
باز سازی انجیل زنده مانی بر پایه متن های ایرانی مانوی، یونانی، قبطی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از کتاب هایی که مانی خود به زبان مادری اش سُریانی به نگارش درآورده است، «انجیل زنده» (Ewangelyōn zīndag) نام دارد. نام این کتاب در روایت های ایرانی مانوی، چینی، یونانی، لاتین، قبطی و نوشته های اسلامی آمده است. در هر یک از این زبان ها نقل قول هایی از انجیل نیز می توان یافت که کاملترین آنها نقل قول های یونانی در دست نوشتة یونانی مانوی (CMC) است. پس از آن می توان نقل قول های قبطی مانوی (MSC) را نام برد. روایت های ایرانی مانوی شامل قطعه هایی به فارس ی میانه، پهلوانیگ و سغدی است. پس از این قطعه ها باید از قطعه ای چینی نام برد و سپس دو نقل قول کوتاه در ادبیات چینی مانوی. نام انجیل زنده اگرچه در نوشته های اسلامی آمده است، متأسفانه تنها چند نقل قول بسیار کوتاه از آن روایت شده که که از آن جمله می توان از روایتی که ابوریحان بیرونی بیان داشته، یاد کرد. هدف این مقاله ارائة طرحی کلی از «باب الف» انجیل زنده مانی است. از آن جا که انجیل مانی دارای 22 باب بوده است، می توان از باب های دیگر آن نیز نقل قول هایی هر چند کوتاه ذکر کرد. در واقع بخش اصلی این مقاله از ترجمه ای است به فارسی از تمام شواهد و نقل قول های انجیل زندة مانی در یک متن نسبتاَ یکپارچه.
خداشناسی اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«مایستر اکهارت» از عرفایی است که سنت مسیحی در قرون وسطی اندیشه وی را برنتافت و خداشناسی وی را بدعت آمیز دانست. مهم ترین مسائلی که خداشناسی اکهارت را از سلف مسیحی اش متفاوت می سازد عبارتند از: طرح دو وجهی خدا/الوهیت که یکی برابر با وجود و دیگری برتر و فراتر از آن است، باور به عدم ادراک الوهیت توسط بشر و توسل به کلام سلبی برای سخن گفتن از او، ارائه تقریری جدید از اصل تثلیث و باور به وحدت الوهیتِ برتر از تثلیث و ... . کلیسای کاتولیک، اکهارت را بدعت گذار و نافی تثلیث دانست و او در دفاعیه ای به یکایک اتهاماتش پاسخ گفت. به دلیل گرایش باطنی و عرفانی اکهارت، تفکر وی بیش از آنکه به خدای سه گانه و قابل ادراک مسیحی نزدیک باشد، متأثر از کلام سلبی مورد توجه دیونیسیوس و تفکرنوافلاطونی است و بدون نفی تثلیث، ضمن پذیرش ماهیت و کارکرد هریک از اشخاص تثلیث و ذکر آن در موعظاتش، وحدت را برترین ویژگی «الوهیت فراتر از وجود و عدم» می خواند و الوهیت بی نام و نشان را در رأس تثلیث قرار می دهد. الوهیتی که شناخت آن ناممکن و تنها راه سخن گفتن از آن الهیات سلبی است.
بررسی و نقد مسئلة شر ازنظر الهیات پویشی با تأکید بر اندیشة هارتسهورن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله شر یکی از مهم ترین مسائلی است که دغدغه فیلسوفان دین و متکلمان بوده است. الهی دانان پویشی مانند وایتهد، هارتسهورن و گریفین، رویکرد جدیدی به این مسئله داشته اند؛ یعنی فلاسفه و متکلمان گذشته، بیشتر با قبول صفات (علم، قدرت و خیرخواهی مطلق) خداوند به تبیین و توجیه شرور پرداختند؛ اما فلاسفه دین پویشی با رد علم و قدرت مطلق الهی این مسئله را بررسی می کنند؛ یعنی علم خدا را زمانی می دانند، موجودات را نیز دارای قدرت خلاقه می دانستد و با محدود دانستن قدرت خداوند او را از شبهه شر مبرا می کنند. در این نوشتار ضمن بررسی اندیشه آن ها و البته با تأکید بر هارتسهورن، دیدگاه آن ها را نقد خواهیم کرد.
گفت وگوی ادیان و مساله «دیگریِ دینی» در الهیات ناظر به ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر باور غالب، شکل گیری و ثمر بخشی گفت وگوی ادیان بیش از هر چیز مبتنی بر گشودگی نسبت به دین دیگر و به رسمیت شناختن «دیگریِ دینی» است، به گونه ای که باید پذیرفت دین دیگر هم واجد بهره و نصیبی از حقیقت است و متدینان به آن نیز که اینک طرف گفت وگو قرار گرفته اند واجد حظی از نجات و رستگاری هستند. اما پرسش مهم این است که بر پایه کدام بستر الهیاتی می توان تکثر دینی را ارج نهاد و چنین سهمی از حقیقت و نجات را برای دیگر ادیان در نظر گرفت؟ امروزه واکاوی ابعاد این مساله و جستجو برای یافتن بهترین پاسخ به آن در الهیات ناظر به ادیان، پی گیری می شود. سه رویکرد انحصارگرایی، شمول گرایی و کثرت گرایی که هر یک متضمن تفسیر الهیاتی ویژه ای نسبت به دیگر ادیان است، الگوهایی هستند که با گذشت زمان در دل الهیات ناظر به ادیان شکل گرفته اند و بخت و اقبال خود را در سامان دادن پاسخی به مسئله دیگریِ دینی آزموده اند. این مقاله در صدد است تا پاسخ های فوق را مورد ارزیابی قرار دهد. پژوهش حاضر از روش تحقیق کیفی بهره می گیرد و بر این پیش فرض استوار است که الگوهای کلاسیک الهیات ناظر به ادیان، از شکل دادن بستر الهیاتی مناسبی برای گفت وگوی ادیان به گونه ای که «دیگریِ دینی» را به رسمیت بشناسد و هم زمان التزام و هویت دینی مشارکان در گفت وگوی ادیان را پاس دارد، قاصر است
ارتباط بین فهم و زبان دراندیشه ویتگنشتاین و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین متأخر و گادامر معتقدند فهم متضمن کاربرد است. در اندیشه آنها، حضور ِ«دیگری» در فهم راستین نمایان می شود. ویتگنشتاین برآن است که ما نمی توانیم هیچ شکل زندگی خاصی را مستقل از شکل های دیگر زندگی بفهمیم. گادامر نیز می گوید «من» نسبت به گفته های دیگری گشوده است، زیرا گفتگوی واقعی فقط با چنین گشودگی ای میسر می شود. از دیدگاه ویتگنشتاین، اساساً داشتن زبان خصوصی برای انسان مقدور نیست، زیرا قواعد حاکم بر کاربرد واژه های مبین حسیات، قواعدی همگانی و اجتماعی اند. ما این قواعد را در صحنهجامعه و در گفتگو با دیگران یاد می گیریم و به کار می بندیم. نزد گادامر نیز زبان محیطی است که در آن، دو طرف گفتگو به فهم متقابل می رسند و ویژگی هر گفتگوی راستین این است که دو طرف گفتگو برای دیدگاه و گفته های یکدیگر ارزش قائل باشند.
نقد و بررسی دلالت های تربیتی انسان شناسی برتراند راسل بر اساس دیدگاه محمدتقی جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
بازخوانی و توجه به آراء صاحب نظران و دانشمندانی که در حوزه های گوناگون، از جمله انسان شناسی مطالعات عمیقی داشته و در زمینة تعلیم و تربیت نیز آراء قابل تأملی ارائه داده اند امری ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش کیفی که به روش «توصیفی تحلیلی» انجام گرفته، نکات مهمی در زمینة انسان شناسی برتراند راسل ذکر و سپس دلالت های تربیتی انسان شناسانة او بر اساس دیدگاه محمدتقی جعفری نقد و بررسی شده است. مطابق دیدگاه علامه جعفری، حیات انسان تنها به دو قلمرو فردی (لذت و الم شخصی) و فرافردی محدود نمی شود، بلکه از قلمرو سومی به نام «کمال و تعالی» نیز برخوردار است؛ قلمروی مهمی که در دیدگاه راسل جایگاهی ندارد. نتایج تحقیق نشان می دهد که با وجود این تفاوت و دیگر تفاوت های اساسی در جهت گیری های کلی انسان شناسانة این دو فیلسوف، برخی از اهداف واسطی و اصول و روش های تربیت از دیدگاه راسل به سبب آنکه سعادت فردی و اجتماعی بشر در دنیا را هدف گرفته، بر اساس دیدگاه علامه جعفری، که حیات طیبة طبیعی و دنیوی را مقدمة حیات معقول می داند، تأیید شده، اما ناکافی است. اصل «لزوم تربیت»، اصل «تطبیق تربیت بر غرایز»، و اصل «نافع بودن تربیت» از جملة این اصول است. نکات غیرقابل تأییدی نیز در آراء تربیتی راسل وجود دارد؛ از جمله نقش هنر در تربیت، اصل «شک گرایی صرف» و اصل «تفوق مشارکت بر رقابت». همچنین مشخص گردید بیشتر نقد های وارد شده بر دیدگاه راسل مربوط به آن بعد از حیات انسان و تربیت اوست که به سبب انکار خدا و معنویت یا تردید در آن از سوی راسل، در آراء تربیتی وی مغفول مانده است.
مسئله شناسی روایت ذبح فرزند ابراهیم علیه السلام در ادیان ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابراهیم به عنوان نیای مشترک ادیان ابراهیمی، از جایگاهی ویژه در سنت دینی یهودیت، مسیحیت و اسلام برخوردار است. درحالیکه به باور برخی اندیشمندان معاصر، اختلاف این سه دین در مورد ابراهیم، از نقاط اشتراک آنها بیشتر است. مروری بر ادبیات تفسیری و مجادله ای پیرامون روایت ابراهیم در قرآن و کتاب مقدس، به ویژه تا پیش از شورای دوم واتیکان و عطف نظر کلیسای کاتولیک به اصل گفت وگو و تعامل ادیان، شاهدی بر این مسئله است. در این میان، ماجرای ذبح پسر ابراهیم علیه السلام ، از محوری ترین مسائل اختلافی است که در ادیان ابراهیمی تفاسیر متفاوتی از آن ارائه شده و در هر سنت دینی نقطه ثقل متمایزی یافته است. این مقاله درصدد است تا با بازخوانی برداشت های مختلفی که با تکیه بر روایت قرآن و عهدین از این واقعه صورت گرفته است، جان مایه اصلی روایت ذبح فرزند ابراهیم در ادیان ابراهیمی را مورد واکاوی قرار داده و این موضوع را در سه سنت دینی اسلام، مسیحیت و یهودیت در روایت ماجرایی واحد (ذبح پسر ابراهیم) بازنمایی کند.
تحلیل رئالیسم معرفتی از دیدگاه لری لائودن آیا رئالیسم معرفتی تبیین صحیحی از پیشرفت علم ارائه می دهد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهة 1970 میلادی میان رئالیست ها و پسارئالیست ها مناقشه ای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه می توان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهم ترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریه ها بود؛ پاسخ رئالیست ها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین می شد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر می دانستند. در مقابل، برخی نظیر لائودن دو مفهوم توفیق در علم و صدق را از یک دیگر متمایز می کردند؛ لائودن با بهره گیری از تاریخ فلسفة علم رئالیسم معرفتی را از دو نقطه آماج حمله قرار داد؛ اولاً از نظر او مفهوم صدق تقریبی یک نظریه یا پیش روی به سمت صدق دارای تعریفی روشن از جانب رئالیست ها نبود، ثانیاً ارتباط میان صدق تقریبی نظریه و پیشرفت علم به صراحت تبیین نشده است. در این نوشتار دو نقد بنیادین لائودن بر رئالیسم معرفتی تبیین و بررسی خواهد شد.
صوری سازی مکانیک لاگرانژی و ناوردایی معادلات لاگرانژ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس دیدگاه تجربه گرایان منطقی، که به دیدگاه مورد قبول شهرت دارد، نظریة علمی مجموعه ای از گزاره هاست که در منطق مرتبة اول صورت بندی می شوند. مطابق با دیدگاه رقیب که با نام دیدگاه معنایی یا غیرگزاره ای شناخته می شود، نظریة علمی مجموعه ای از مدل هاست. در این مقاله سعی می شود نشان داده شود که دیدگاه مورد قبول نمی تواند الگوی قابل قبولی از تعین نیروهای تعمیم یافته در مکانیک کلاسیک ارائه کند. بر این اساس در قسمت دوم، از ناوردایی معادلات لاگرانژ و استلزامات آن بحث می شود. در آخر این بخش این نکته مورد تأکید قرار می گیرد که ناوردایی معادلات لاگرانژ مستلزم این است که مقادیر فیزیکی هم جنس هم بُعد نباشند. در بخش سوم، آخرین نسخة دیدگاه مورد قبول معرفی می شود. سپس صوری سازی مکانیک لاگرانژی در این دیدگاه ارزیابی و مشاهده می شود که این دیدگاه نمی تواند مقادیر فیزیکی هم جنس را به صورت یک سان متعین کند. در بخش آخر، دیدگاهِ معناییِ سوپیز اسنید معرفی می شود و نسخة ساختاری مکانیک لاگرانژی مطرح خواهد شد. در نهایت نشان داده می شود که این دیدگاه می تواند مقادیر فیزیکی هم جنس را به صورت یک سان متعین کند
Place Goes Wrong in Treating Mind-brain Relationship Clarifying why identity theory is neither reasonable nor a mere scientific problem in disguise(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
U. T. Place claims that philosophical problems concerning the true nature of mind-brain relationship disappears or is settled adhering to materialism, especially type identity theory of mind. He takes above claim as a reasonable scientific hypothesis. I shall argue why it is not as he claims. At first, to pave the way for refutation, I will briefly clarify Place's approach to the subject in hand; although the rest of the paper will also contain more details about his position. Then, I will reduce his position into four theses and try to prove that the main claim of type identity theory is neither reasonable nor a mere scientific problem in disguise. I think that we ought to regard type identity theory, at most, just as a hypothesis which approximately displays the function of mind-brain relationship but tells us nothing justifiably about its true nature.
نظریه وحدت متعالی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به صورت تحلیلی- توصیفی با روش کتابخانه ای در حوزه علوم قرآن و حدیث انجام گرفته است و در پی بیان نظریه ای جدید است که میان اختلاف دیدگاه ها در مورد نسبت ادیان، داوری نماید. قرآن، به کلمه مساوی (کلمه سواء) دعوت می کند. این کلمه مساوی «اسلام» است، اما اسلام نه به معنای ظاهری، بلکه به معنای تسلیم و پرستش بی شریک خدا. به شرط آن که این حرکت تحت هیمنه و شهادت رسول خاتم(ص) و امت وسط او باشد. در این پژوهش چنین نتیجه گرفته می شود که علی رغم طرح نظریات مختلف در باب وحدت یا کثرت ادیان، قرآن مستقلاً دارای بیانی متفاوت و ویژه در باب مناسبات میان ادیان است که می توان آن را «وحدت متعالی دین»، نام گذاری نمود که ویژگی های منحصر به فردی دارد که عبارتند از لزوم رسوخ در دین و دعوت ادیان به توحید از مسیر دینی منحصر به هر یک از آن ها، مبارزه با انحصارگرایی و لزوم تعالی مسلمانان برای وحدت، بیان نقش شیعه در تحقق وحدت ادیان، پس از تفسیر حداقلی از امت و بیان عمودی بودن شهود امت بر مردم
پیامدهای تفسیر سابجکتیو هگل از اخلاق ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
در این مقاله، قرائت هگل از اخلاق ارسطویی ذیل دو مفهوم بنیادی «سعادت» و «فضیلت» و پیامدهایی که بر این قرائت مترتب است، بیان می شود. در تفسیر هگلی، این دو مفهوم نسبت به تلقی کلاسیک ارسطویی کارکردی اجتماعی تر و در عین حال تعینی سابجکتیو به خود می گیرند، تا از این طریق فرد و اجتماع در روندی دیالکتیکی در چهارچوبی فضیلت مند به خیری یگانه که همان آزادی است، دست یابند. اصالت و به یک معنا تقدم اندیشه سیاسی در نظام فلسفی هگل، نیازمند دستگاهی اخلاقی است که بتواند فراتر از طبیعت گرایی اخلاقی ارسطو عمل کرده، مناسبات و اقتضائات حیات بیرونی اجتماعی و سیاسی را تبیین کند. چنین است که در اندیشه هگل، سعادت و فضیلت اگرچه همچون نظام اخلاقی ارسطو واجد اهمیت بی بدیلی هستند، وظیفه ای فراتر از تعلیم و تربیت افراد می یابند. در این پژوهش نشان داده می شود که هگل با استخدام دو مفهوم بنیادی اخلاق ارسطویی، یعنی سعادت و فضیلت در چهارچوب کلی نظام فکری خود، زمینه را برای دگردیسی معنایی این مفاهیم فراهم می آورد.
مبانی معرفت شناختی دیدگاه ولترستورف دربارة معقولیت باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رهیافت هایی که در معرفت شناسی دینی به دفاع از معقولیت باورهای دینی پرداخته است، «معرفت شناسی اصلاح شده» است. در بین معرفت شناسانِ اصلاح شده دیدگاهِ «ولترستورف» با انتقادات کمتری مواجه است. این نوشتار سعی دارد با بهره مندی از روش توصیف و تحلیل، مبانی معرفت شناختی دیدگاه ولترستورف را دربارة معقولیت باورهای دینی نشان دهد. مبانی معرفت شناختی ولترستورف از طریق بررسی چالش دلیل گرایی قابل تبیین است. وی برای رهایی از تلقی جزمی و ناقص معرفت شناسی در عصر روشنگری، مفهوم معقولیت را بسط داده و معرفت شناسی وظیفه گرایانه و معقولیت موقعیتی را اتخاذ کرده است. به همین جهت از قلمرو معرفت شناسی خارج و به حوزة روانشناسی وارد شده است. ولترستورف در باب توجیه، مبناگراییِ توأم با انسجام را پذیرفته است؛ اما به دلیل پذیرش انسجام گرایی منفی، مبناگرایی تأثیر چندانی در دیدگاه ایجابی او نداشته است. او برای دفاع از معقولیت باورهای دینی جنبه های گوناگونی را مورد نظر قرار داده، اما به نوعی کثرت گرایی دچار گشته است.
زبان و معرفت در کراتولوسِ افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون درباره ی معرفت بخشیِ زبان در محاوره ی کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر این که تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین می کند) و طبیعت گرایی (یا ذات گرایی، مبنی بر این که هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را درباره ی درستیِ واژگان بررسی و سپس رد می کند. همچنین، او به ریشه شناسیِ شماری از واژگان یونانی رو می آورد و گویی از این کار مرادی جز این ندارد که ثابت کند نباید در پیِ معرفتِ راستین، به پژوهش درباره ی واژگان توسل جست. او در پایان محاوره به این نتیجه می رسد که باید به روشی مستقل از واژگان در جست وجوی معرفت بود. این نتیجه گیریِ سلبی، به ویژه به سبب اختصار آن در مقایسه با حجم محاوره، به تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه افلاطون در پرتو دیگر آثار او دامن زده است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون در کراتولوس هرگونه روش متکی بر زبان را در کسب حقیقت محض ناکارآمد می یابد
بررسی و نقد نظام قوانین اخلاقی در نظریه اخلاقی شخص گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی نظام قوانین اخلاقی در نظریه اخلاقی شخص گراست. برای دستیابی به این هدف، از دو روش «توصیفی- تحلیلی» و «نقد توسّعی» استفاده می شود. مطالب در چهار بخش ارائه می شوند: نخست، به چیستی قانون اخلاقی پرداخته شده است، دوّم، چگونگی شناسایی و کشف قوانین اخلاقی بیان شده است، سوّم، نظامی از قوانین اخلاقی معرفی شده که از سه طبقه «قوانین صوری»، «قوانین ارزش شناختی» و «قوانین شخص گرا» تشکیل یافته است و چهارم، هم چالش های نظام قوانین اخلاقی مطرح شده و هم شکل اصلاح یافته این چالش ها نیز بیان شده است. یافته های این مطالعه نشان می دهد که قوانین اخلاقی، جایگاه بسیار برجسته ای در نظریه اخلاقی شخص گرا دارند؛ به این معنا که راهنمای خوبی برای شخص در موقعیّت انتخاب هستند. همچنین نظریه اخلاقی شخص گرا، با اتّخاذ رویکردی کُل گرایانه، دوگانه انگاری قوانین صوری و ارزش شناختی را نمی پذیرد و آن ها را در ترکیبی هماهنگ و سازوار ارائه می دهد. علاوه بر این، اضافه کردن قوانین جدیدی به فهرست قوانین صوری و ارزش شناختی و مطرح ساختن طبقه نوینی با عنوان قوانین شخص گرا، از دیگر نوآوری های این نظریه در حوزه اخلاق است. سرانجام، چالش هایی چون زائد بودن قوانین اخلاقی در اخلاق منش شخص گرا و عدم کفایت این قوانین در نقش هدایتگری و تجویز بیان شده اند. از دید این مطالعه، هرگاه نقش وحدت بخشی را برای قوانین اخلاقی قائل باشیم، می توان آ نها را در اخلاق منش گنجاند و کفایت اخلاقی آن ها نیز اثبات می گردد.