مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
بساطت
حوزه های تخصصی:
پژوهشی در مفهوم بداهت
حوزه های تخصصی:
کی از نظریات مهم در توجیه معرفت گزاره ای، نظریه ی مبناگروی است. مبناگرایان، گزاره ها را به دو قِسم بدیهی یا پایه و غیربدیهی یا مستنتَج، تقسیم کرده و عمارت معرفت را بر اساس قِسم اول، یعنی بدیهیات، بنا می کنند. ویژگی این گزاره ها آن است که نیازمند استدلال نبوده و خود، ذاتاً موجه و بدیهی هستند.
نظر شایع و مقبول نزد فلاسفه ی مسلمان، در باب توجیه، مبناگروی کلاسیک است. ایشان، تلاش کردند تا سر بداهت برخی مفاهیم و گزاره ها را توضیح دهند. در این نوشتار، معلوم می شود که بساطت مفهومی، به عنوان ملاک بداهت مفاهیم، در آثار متقدمین، مورد تصریح قرار گرفته است. سپس، با بیان ملاک بداهت گزاره ها، به اختصار با نقل دو دیدگاه مبناگروی کلاسیک و معرفت شناسی اصلاح شده، همراه با برخی نکات انتقادی، بحث ادامه می یابد.
بساطت واجب الوجود در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بساطت ذات واجب ـ که در فلسفه با همین نام، و در کلام با نام «توحید احدی» از آن یاد میشود ـ از مباحث مهمّ الهیات بالمعنیالاخص است. نفی ترکیب از ذات الهی، به ویژه ترکیب از اجزای خارجی (اعم از اجزای مقداری و مادّه و صورت) و اجزای حدّی، مدّعای این مقاله است که با تبیین دلایل ابن سینا، اثبات خواهد شد.
روش پژوهش حاضر توصیفی و مبتنی بر آثار ابن سینا و گاه، شارحان اوست. ابن سینا سه دلیل برای اثبات مدّعا اقامه میکند؛ در یکی از دلایل، اجزای خارجی و در دو دلیل دیگر، اجزای حدّی و ماهیت را از واجب نفی میکند، که با این نفی، انواع مختلفی از ترکیب نفی میشود.
چگونگی اتّصاف ذات الهی به اوصاف کمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرآن کریم صفاتی برای خداوند متعال اثبات شده است و این آیات منشأ طرح این بحث شده که نحوه اتّصاف ذات الهی به صفات چگونه است؟ با چه ادلّه ای صفات، به خداوند متعال نسبت داده میشوند؟ آیا این اوصاف دارای واقعیت اند یا اینکه واقعیتی ندارند و نام هایی بیش نیستند، هرچند ذات الهی آثار آنها را دارد؟ هدف این مقاله ارائه یک بحث منسجم و منظم از اوصاف الهی، که به صورت منطقی وارد حیطه اوصاف الهی گردد و آنها را از حیث هستیشناختی مورد بررسی قرار دهد. در این تحقیق، چگونگی اتّصاف خداوند به اوصاف کمالی و محدودیت یا عدم محدودیت اوصاف در مورد پروردگار عالَم، با توجه به قاعده «واجب الوجود بالذات از همه جهت واجب الوجود است»، و فروعی که از این قاعده متفرع میشود، مورد بررسی واقع میشود و اشکالاتی که در نحوه اتّصاف ذات اقدس الهی به اوصافش به وجود آمده، مطرح و مورد بررسی قرار میگیرد.
قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از سویی حکما، قاعده «الواحد» (از یکی جز یکی صادر نگردد) را بدیهی میدانند و از سوی دیگر معتقداند خداوند یکتا، قادر مطلق است.
لازمه قدرت مطلق خداوند، صدور کثیر از خدای یکتاست، آیا این، با قاعده الواحد متعارض است؟ چگونه میتوان همزمان، قاعده الواحد و قدرت مطلق خداوند را پذیرفت؟
در این مسئله میگوییم:
در پذیرش این قاعده، وفاق حکیمان، عارفان و متکلمان ادعا شده است که اساسی نداشته، پشتوانه قاعده الواحد، سنخیت علّی و معلولی است. به مقتضای قاعده «سنخیت»، عقل نمیپذیرد از علت دارنده یک کمال، بیش از یک معلول پدید آید؛ اما اگر علتی، چند کمال داشته باشد، پیدایش چند معلول از آن محال نیست؛ ازاین رو، قاعده مزبور درباره خدا جاری نمیگردد؛ زیرا خداوند بسیط الوجود است و بسیط الوجود کلّ الاشیا؛ و صدور کثرات از او نافی قانون سنخیت نیست.
بنابراین، قاعده مزبور، تضادی با قدرت مطلق خداوند ندارد.
مقارنه و تطبیق برهان صدیقین سینا و عرشی صدرا در وحدت واجب تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألّهین از برهان خاصّ خود دراثبات توحید واجب تعالی به عنوان برهان عرشی یاد کرده وبرتری آن را بر دیگر براهینی که از سوی حکمای پیشین از جمله ابن سینا، اقامه شده یاد آور شده است. وی ضمن دقّت قابل ملاحظه در آن براهین، هیچ یک از آن ها را به عنوان برهان تامّ و بدون نقص قلمداد نمی کند و بر این عقیده است که اگر بخواهیم آن براهین را به عنوان برهان کامل تلقی کنیم باید در رفع نقص آن ها بکوشیم؛ از این رو جهت تتمیم آن دلایل وجه تصحیحی را پیشنهاد می کند. او حتّی برهان اقامه شده از سوی ابن سینا را نیز بی نیاز از این تصحیح نمی داند، اما با دقّتی که در این مقاله به عمل آمده نشان داده شده است که بر خلاف براهین حکمای دیگر، برهان ابن سینا با تقریرهای مختلفی که دارد به ترمیم و تصحیح وی نیاز نداشته و در حد خود قابلیّت لازم را جهت اثبات وحدت واجب تعالی دارد.
ساختار تحلیل زبانی نظریات فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با به کارگیری روش تحلیل زبانی در بررسی آرای فلسفی ملاصدرا، نشان داده شده است که الگوی زبانی واحدی را می توان بر تمامی نظریات فلسفی وی منطبق کرد. بدین منظور بر اساس دو نظریه زبانی در مورد ساختار معنایی لفظ مشتق، نشان داده شده است که هنگامی که وی نظام فلسفی خویش را بیان می کند، نظریات فلسفی وی با الگوی زبانی بساطت معنایی مشتق انطباق دارد و هنگامی که بر مبنای قوم به دفاع از نظریات خویش می پردازد، از الگوی زبانی ترکب معنایی مشتق استفاده می کند. الگوی زبانی ارائه شده در این مقاله، بر آرای فلسفی ملاصدرا در مباحث زیر تطبیق داده شده اند: پاسخ به اشکال اعتباری بودن وجود، موضوع حرکت، اتحاد عاقل و معقول. همچنین نشان داده شده است که اگر نخست نظریه زبانی بساطت مشتق را بپذیریم و سپس به سراغ مباحث فلسفی برویم، در پذیرش نظریات فلسفی ملاصدرا نیازمند دلیل نخواهیم بود. همچنین برای مخالفت با نظریات فلسفی ملاصدرا حتماً باید به نظریه ترکب معنایی مشتق قائل باشیم.
مبانی تطابق عوالم از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«تطابق عوالم» اصلی است که در حکمت متعالیه بیانگر چندوچون نسبت و روابط حاکم بین عوالم می باشد. ملاصدرا هستی را در چهار عالم اله، عقل ، مثال و ماده طبقه بندی می کند و نسبت این عوالم را از نوع قشر و لُبّ، محیط و محاط، حقیقه و رقیقه و، در یک کلام، «تطابق» توصیف می نماید. تطابق که حاکی از نوعی عینیت در عین غیریت است به معنای حضور عوالم مادون در عوالم مافوق به نحو اعلا و اشرف می باشد. طبق این اصل، ماهیتی که در عالم ماده با وجودی خاص موجود است با وجود برتر مثالی و عقلی و الهی در عوالم برین حضور دارد. اصل تطابق عوالم در حکمت متعالیه با اصول و قواعد شاخص این مشرب حکمی اثبات و تبیین شده است. این اصول عبارت اند از: صرافت و بساطت وجود، تشکیک، و وجود رابط معلول و ارجاع علیت به تشأن. مبانی مذکور از دیگر سو حکمت متعالیه را به اثبات وحدت شخصی وجود سوق داده است. نتیجه این امر جانشینی تجلی و ظهور به جای وجود معلول و همچنین جانشینی تطابق عوالم ظهور به جای تطابق عوالم وجود است.
تبیین رابطه صفات ذاتی و ذات واجب از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیرامون صفات ذاتی خداوند دو دیدگاه عمده وجود دارد. فلاسفه اسلامی قبل از صدرا و متکلمان امامیه عینیت صفات و ذات را برگزیدند. دسته ای از متکلمان غیر امامیه مانند اشاعره و کرامیه قائل به زیادت صفات بر ذات شدند ملاصدرا با رد کردن دیدگاه متکلمین غیر امامیه ادعای فلاسفه و متکلمان امامیه قبل از خود را که تنها با مبنا قرار دادن بساطت ذات، کثرت صفات را از ذات واجب نفی کردند؛ برگزید و ادعای عینیت صفات و ذات در تحقق خارجی را مطرح کرد. وی ضمن تشبیه رابطه صفات و ذات به رابطه معقولات ثانی فلسفی و وجود، و با استفاده از حیثیت تقییدیه کیفیت عینیت صفات و ذات را بیان کرد. ملاصدرا در مقام تصدیق و اثبات علاوه بر بیان محذورات زیادت صفات بر ذات و شکل دادن آنها در قالب قیاس استثنائی؛ استدلال های دیگری را اقامه کرد که با استفاده از مبانی خاص فلسفی خود نظیر اصالت و تشکیک وجود به اثبات مدعای خویش نائل آمد. به مناسبت طرح بحث صفات ذات؛ صفات اضافی، سلبی و فعلی هم بررسی شد که با تحلیل صدرا صفات اضافی و سلبی عین ذات واجب هستند و صفات فعل هم به اعتبار ارجاع به صفت قدرت عین واجب شدند.
تحلیلی معرفتی از بساطت و غیریت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود در فلسفه کانت به مفهومی مقولی بدل می شود که با انکار عینیت وجود به مثابه کمال، در یک چرخش ذهن گرایانه جدایی ذهن و عین را نتیجه می دهد. اما خارجیت وجود مبنایی است که نمی توان به آسانی از آن عبور کرد؛ هرچند با مشکل بساطت و غیریت، و تاریخی و فراتاریخی بودن مواجه است. مسئله این است که چگونه باید از تنگنای این تعارضات عبور کرد. با فرض قاعده فرعیه، می توان ضمن نقد سفسطه، به اثبات وجود به مثابه امر مشترک میان عین و ذهن راه یافت. حقیقت هستی بسیط است و در بساطت اش سیطره مطلق بر هر کثرتی دارد و از همین رو به مثابه کل، تمام کثرات را در خود دارد و بدون استثنا برای همه هست. به این ترتیب، بر اساس تشکیک وجود، غیریت هستی را باید ناشی از حدود بساطت آن دانست. هرآنچه بهره مند از هستی است با هستی بسیط مواجه است، مواجهه ای که تکین و خاص است. هستی حقیقت بسیطی است که در مقام تحقق در دیگری حضور یافته و بساطت آن غیبت تلقی می شود، حال آنکه غیریت، چیزی جز تعین بساطتِ «هستی» نیست.
فهم و اثبات بساطت حق تعالی در پرتو قیومیت الهی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهتمام صدرالمتألهین به صفت قیوم پروردگار در مجموع صفات الهی، مسئله ای غیر قابل انکار است. آن سان که وی جمیع معارف ربوبی و مسائل معتبر در علم توحید را منشعب از آن می داند که به همراه اسم حیّ به عنوان اسم اعظم حق تعالی در برخی از روایات بیان شده است. نوشتار حاضر در صدد تبیین بساطت حقیقی پروردگار بر مبنای قیومیت الهی است. ملاصدرا به کرّات، با ترسیم جایگاه صفت قیوم به عنوان مبدأ صفات اضافی، آن را واسطه اتصاف ذات به صفات فعلیِ متأخر از ذات می داند که در نتیجه خللی در بساطت ذات الهی وارد نمی شود. بر اساس مبانی صدرایی، فهم و اثبات مقدمات قاعده بسیط الحقیقه نیز بر پایه قیومیت امکان پذیر است؛ به گونه ای که اثبات بساطت ذات الهی و فهم نحوه کل الاشیاء بودن آن، در پرتو این اسم صورت می پذیرد.
نگاهی نو به امکان شناسایی ذات در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در باب امکان شناسایی ذات اشیاء دو گونه سخن گفته است: در مواردی معرفت به ذات اشیاء و یافتن فصول محصِّل آنها را امری ممکن و درعین حال سخت و دشوار دانسته و در مواردی دیگر معرفت به ذوات و یافتن فصول آنها را امری ناممکن و دایره شناسایی انسان را محدود به ادراک لوازم و اعراض شیء دانسته است. برای رفع این تعارض باید به مبانی وجودشناختی و معرفت شناختی بوعلی سینا توجه کرد. یافته این تحقیق آن است که از یک سو طیف فاعل های شناسا از حیث نیل به مراتب معرفتی حس و تخیل و یا ارتقا به مرتبه تعقل و از سوی دیگر بساطت یا ترکیب متعلق شناخت در فلسفه شیخ الرئیس، طیفی از انسان ها را تشکیل می دهد که امکان شناسایی ذات اشیاء برایشان محال یا ممکن است. نیل به مرتبه شناخت عقلی از سویی و ترکیب بیشتر در متعلق شناخت از سوی دیگر، ادراک را ممکن می سازد و بازماندن در مرتبه حس و خیال و هم چنین بساطت متعلق شناخت، به امتناع ادراک منتهی می شود.
استدلال برای آموزة «توحید» بررسی، تحلیل و مقایسه دیدگاه علامه طباطبائی و ابن میمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزة «توحید» از جملة اصل های مورد تأکید همة ادیان الهی بوده و در میان آنها، تنها یهودیت و اسلام دارای توحید خالص و ناب هستند. ازآنجاکه ابن میمون در یهودیت و علامه طباطبائی در امامیه، نقش بسزایی در شکوفا کردن تعالیم دینی داشتند، این مقاله به روش تطبیقی تحلیلی، پس از ارائة دیدگاه های این دو دانشمند بزرگ از براهین توحید، نقاط اتفاق و اختلاف آنان را بیان، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. تنها استدلال ابن میمون برای توحید، بساطت ذات الهی است. اما با وجود اینکه مهم ترین برهان علامه طباطبائی، صرافت وجود الهی است، ولی برهان بساطت و براهین دیگر را نیز برای توحید اقامه کرده است. ابن میمون، اشکالاتی بر براهین توحید وارد کرده است که این تحقیق بیانگر آن است که هیچ یک از آنها، بر تقریرهای علامه طباطبائی از برهان تمانع و تغایر وارد نیست.
بررسی ادله قاعده «واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات» و دلالت آنها بر عینیت ذات و صفات الهی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
113-126
حوزه های تخصصی:
یکی از قواعد مهمی که که از دیرباز مورد توجه فلاسفه بوده است قاعده « واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات» است؛ حکمت متعالیه به این قاعده توجه ویژه دارد و با نگاهی متفاوت از پیشینیان بدان پرداخته است . این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به بررسی این مسئله پرداخته است که معنا، ادله و لوازم فلسفی این قاعده در حکمت متعالیه چیست؟ و در پی این بررسی، اثبات شده است که ملاصدرا علاوه بر توجه به لوازم الهیاتی این قاعده که تا پیش از او، از آنها غفلت شده بود با استدلالی نو و متفاوت از استدلال پیشینیان به اثبات مفاد قاعده پرداخته است و علاوه بر ثمراتی که حکمای گذشته برای آن برشمرده-اند عینیت ذات و صفات کمالی را از این قاعده استفاده کرده است . همچنین در این مقاله به برهان های جدیدی که شارحان حکمت متعالیه بر قاعده اقامه کرده اند و پاسخ های آنان از اشکالات براهین قاعده، توجه شده است . .
مسأله بساطت فلک محدّدالجهات و مناقشه قوشچی در آن (با تأکید بر مقصد دوّم از فصل دوّم شرح تجرید الاعتقاد )(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۳ بهار و تابستان۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
133 - 145
استفاده از مفهوم فلک برای تبیین حرکت سیّارات و همچنین مفهوم آن در فلسفه طبیعی به یونان باستان باز می گردد. افلاطون و ارسطو مفاهیم فلسفی و ائودوکسوس و بطلمیوس مفاهیم نجومی آن را تبیین کردند. فلاسفه و ستاره شناسان دوره اسلامی مفهوم فلک را توسعه دادند و مفاهیم فلسفی تازه ای را با استفاده از آن بنا نهادند. دانشمندان اسلامی فلکی را به افلاک بطلمیوسی، که تعداد آنها هشت بود، افزودند و احتمالاً نخستین بار ابن سینا این فلک را با عنوان محدّدالجهات خوانده است. ابن سینا و پیروانش مستقیم و غیرمستقیم به بساطت فلک محدّدالجهات اشاره می کردند و بنای بعضی از مفاهیم فلسفی-کلامی را بر این اعتقاد نهادند. مفهوم بساطت فلک محدّدالجهات را ملّا علی قوشچی، در کتاب شرح تجریدالاعتقاد نقد کرده است. قوشچی در نقدهای خود به نظریات فلسفه طبیعی به همین یک مورد بسنده نکرده است، امّا در این مقاله تنها به استدلال های او در مورد بساطت محدّدالجهات اشاره خواهد شد.
مفهوم وجود، مفهومی مرکب و قابل تعریف است.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه اسلامی، دو گزاره درباره مفهوم/معنای وجود بسیار مشهور است: مفهوم وجود: 1- کلی ترین مفهوم است، 2- بسیط، بدیهی اولی و غیر قابل تعریف است، اما نظریه مختار درباره نفس الامر ما را به این نتیجه می رساند که وجود (وجود خاص یا وجودی که نقیض عدم است)، ذیلِ دو عنوان عام تر از خود قرار می گیرد: 1- واقعیت به معنای اعم (وجود عام)، 2- وجود حقیقی (در مقابل وجود اعتباری). به تعبیر دیگر، وجود خاص، اولا: زیرمجموعه وجود عام است و ثانیا: زیر مجموعه وجود حقیقی است، می توان این دو ترکیب را چنین صورتبندی کرد: (وجود عام + حقیقی بودن = وجود حقیقی) + خصوصیت طاردیتِ عدم = وجود خاص. پس وجود خاص مرکب از سه امر (وجود عام و حقیقی بودن و خصوصیتِ طاردیتِ عدم) است، لذا: 1- وجود، کلی ترین مفهوم نیست، 2- بسیط و بدیهی اولی نیست هرچند بدیهی ثانوی هست، لذا قابل تعریف است. اما وجود عام، که نقیض عدم نیست: 1- کلی ترین مفهوم است، 2- بسیط، بدیهی اولی و غیرقابل تعریف است.
نقش قاعده «بسیط الحقیقه» در اثبات توحید صفاتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
149 - 173
حوزه های تخصصی:
ذات الهی به دلیل وجوب وجود، دارای همه اوصاف کمالی است و هر صفتی که از کمالات وجودی به شمار آید، به صورت مطلق درباره خداوند صدق می کند. حال این پرسش مطرح می شود که رابطه این اوصاف کمالی با ذات الهی چیست؟ هدف از این مقاله تبیین توحید صفاتی بر اساس قاعده «بسیط الحقیقه» است. در تحقیق حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی، نقش قاعده بسیط الحقیقه در اثبات توحید صفاتی بررسی شده است. ملاصدرا بر اساس قاعده بسیط الحقیقه تمام صفات کمال را برای ذات خداوند به صورت عینیّت با ذات اثبات می کند. استدلال وی در اثبات عینیّت صفات الهی با وجود خداوند از راه بساطت وجود واجب و تنزه از انواع ترکیب ماهوی است؛ همچنین بر اساس این قاعده، واجب تعالی دارای تمام صفات کمالی به نحو اتم و اقوی است. ملاصدرا در بحث از رابطه صفات واجب تعالی با ذات، قول به تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی را پذیرفته است. تبیین نحوه اتصاف ذات الهی به صفات فعل و جمع میان تشبیه و تنزیه، از دیگر نتایج قاعده «بسیط الحقیقه» در موضوع توحید صفاتی است.
عقل بسیط انسانی در نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار با بررسی معانی «عقل بسیط» در نگاه ملاصدرا، معنای خاص آن در رابطه با نفس انسانی آشکار میگردد. وحدت و بساطت از جمله ویژگیهای عقل بسیط انسانی نزد ملاصدرا است و حصول اجمالی صور معقول نزد عقل بسیط، وصف خاصی است که آن را از سایر مراتب ادراکی متمایز میسازد. عقل بسیط انسانی، عنوانیست که برای مرتبه «عقل مستفاد» وضع شده است تا اولاً ویژگیهای خاص این مرتبه یعنی بساطت و وحدت را روشن سازد، ثانیاً هماهنگی وجودی عقل مستفاد با «عقل فعال» را که مبدا افاضه صور معقول است و عقل مستفاد با آن اتحاد پیدا میکند، برجسته سازد. ملاصدرا از اصطلاح عقل بسیط در تبیین فرآیند نزول وحی نیز استفاده میکند و نزول قرآن را حاصل اتحاد عقل بسیط نفس انسانی با عقل فعال یا «روح القدس» میداند. با این اتحاد، «قلم الهی» یا همان عقل فعال، صور معقول را در لوح نفس ناطقه نبی نقش میکند.
خلاقیت نفس و مبانی انسان شناختی آن در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعقیده ملاصدرا، نفس ناطقه بگونه یی آفریده شده که بمحض علم و اراده میتواند مراد خود را بعنوان شأنی از شئون خویش محقق سازد، ولی این توانایی در نشئات مختلف وجودی نفس و با توجه به مرتبه نفوس، دارای مراتب شدید و ضعیف است. در حکمت متعالیه حیطه خلاقیت نفس، به دو حوزه درون و بیرون تقسیم میشود. مراد از درون، عوالم غیبی نفس و مراد از بیرون، عوالم طبیعت و ماوراء طبیعت است. مصداق بارز خلاقیت در درون، ایجاد صور ذهنی و از مصادیق خلاقیت در بیرون، معجزات و کرامات انبیا و اولیا است. برخی از مبانی انسان شناختی خلاقیت در حکمت متعالیه که در این مقاله بتفصیل مورد بررسی قرار میگیرد، عبارتند از: تجرد نفس، تجرد قوه خیال، فاعل علمی بودن، جامعیت (بساطت) نفس و مَثَل اعلا بودن آن. بر اساس این ویژگیها، نفس انسان بعنوان موجودی ملکوتی که خلیفه و مظهر تام و تمام خدای متعال است، علاوه بر خلاقیتهای درونی، در صورتیکه در علم و عمل به مجردات تام تشبه یابد، میتواند هرچه را در صفحه تصور او به تجلی علمی موجود شده، تحت سیطره اراده خود درآورد و با اراده خود موجود ذهنی را کسوت وجود خارجی بپوشاند.