فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۲۱ تا ۹۴۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هنر سنتی ایرانی دارای ماهیتی عرفانی-اشراقی است و برای تحلیل و فهم آن در عین سادگی، تکثر و تکرار در آرایه های تزیینی در هنرهای مختلف، باید به صورت درون شناختی به آن نگریست. در جریان سنت گرایی، تعدادی اندیشمند ظهور یافتند. یکی از این افراد برجسته تیتوس بورکهارت است. او فلسفه نمادهای قرون وسطایی و شرقی را بر اساس حکمت خالده بیان و تفسیر نمود. وی هنرهای سنتی را به قدسی و غیر قدسی تقسیم کرد و فرش بافی ذیل هنر سنتی غیر قدسی لحاظ گردید. فرض مقاله حاضر این است که نقوش فرش با آرایه های گیاهی بر اساس نظرات بورکهارت از وجوه مفهوم آرایه و رنگ ، قابل تأویل و بررسی هستند. هدف این پژوهش تحلیل نقوش و نمادهای فرش گلدانی کرمان بازمانده از اواخر قرن 17 م. یعنی دوره صفویان، بر مبنای تفکر سنت گرایی به طور اخص بورکهارت است. طبق نظر وی تنها در پوشش نمادهایی که با طبیعت پیوند دارند ممکن است بتوان ذات حق، یعنی مقصود هنر سنتی را تصویر کرد و رسیدن به این هدف از راه هنر واقع گرایانه امکان پذیر نیست، زیرا حقیقت، عیان و زمینی نیست. این پژوهش به این پرسش ها پاسخ می دهد: فرش گلدانی کرمان دارای چه نمادهای بصری است؟ نقوش و رنگ های آن در سیر تاریخچه نقوشِ چه آثاری قابل رؤیت هستند؟ و چگونه می توان نقوش فرش و بالأخص فرش مورد نظر را از منظر بورکهارت مورد بررسی و تحلیل قرار داد؟ روش این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی با رویکرد تاریخی بوده و جمع آوری اطلاعات به صورت اسنادی است. تحلیل نقوش فرش گلدانی کرمان نشان می دهد که نقوش گیاهی فرش و نماد درخت از ادوار کهن مانند دوره هخامنشی آمده اند، با گذر زمان نقوش دایره به مارپیچ تکامل پیدا کرده و به خطوطی که گل و برگ بر روی آن نشانده می شدند، یعنی ختایی و درنهایت به اسلیمی تبدیل گردیده اند. نقش گلدانی فرش، نماد الهه زمین- مادر یعنی سرچشمه حیات است. رنگ آبی فرش در تمامی هنرهای سنتی ایرانی و اروپایی از طبیعت و آسمان سخن می گوید و نماد ایمان قلبی و الوهیت است. تکثر در آرایه ای گیاهی فرش به این تفکر بازمی گردد که جهان از هماهنگی پی ریزی شده، در عین این حال که تکثر در پدیده ها وجود دارد، درنهایت همگی به ذات مطلق و واحد خداوند برمی گردند و گل های شاه عباسی یا گل لوتوس در باور هندی محمل آفرینش ابتدایی است. بر مبنای دیدگاه بورکهارت، تنها کسی که اشراق درونی داشته باشد توانایی خواندن طبیعت و درنهایت، نمادها را خواهد داشت.
مطالعه تطبیقی ویژگی های فنی و بصری جواهرسازی در جیقه های دوره فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار، موجود در خزانه جواهرات ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جواهرسازی از جمله صنایع ظریفه ای است که در عصر قاجار، مورد توجه ویژه پادشاهان بوده و در زمینه های مختلف، آثار متنوعی داشته است. از آن جمله می توان به جیقه های سلطنتی اشاره کرد که از مهم ترین جواهرات درباری و زینت بخش تاج شاهان به شمار می رفته و به عنوان جواهری معنادار، بیانگر اقتدار، شکوه و قدرت سلطنت حاکمان بوده است. به دلیل جایگاه ویژه جیقه ها و تنوع آن ها در دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه، به نظر می رسد کیفیت فرمی و فنون اجرایی و شیوه های تزئینی مورد استفاده در این آثار، هویت دوگانه ای را از این هنر- صنعت به نمایش می گذارند که مطالعه آن ها می تواند به شناخت بیشتر سنت جواهرسازی عصر قاجار بیانجامد. هدف این پژوهش مطالعه ویژگی های فنی و بصری جواهرسازی در جیقه های منصوب به دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه است. پرسش های پژوهش این است: 1- چه ویژگی های فنی و بصری در جیقه های درباری دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار مشهود است؟ 2- وجوه تشابه و تفارق این ویژگی ها در جیقه های دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه چگونه بوده است؟ روش تحقیق از نظر هدف، توسعه ای و کاربردی و روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است و اطلاعات آن بر اساس منابع کتابخانه ای-اسنادی با تمرکز بر گنجینه جواهرات درباری دوران فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه موجود در خزانه جواهرات ملی کشور ایران گردآوری شده است. نتایج تحقیق بیانگر این هستند که جیقه های دربار فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه، از خصوصیات فنی و بصری مشترکی برخوردار هستند از جمله استفاده از فلزات گران بهایی مانند طلا و نقره که با روش های تزیینی مرصع کاری و میناکاری آراسته شده اند. همچنین، جیقه های درباری در عصر این دو حاکم در کاربرد تناسبات و نقوش انتزاعی و واقع گرایانه با هم تفاوت دارند.
تحلیل و آسیب شناسی مدیریت بحران سیلاب شهر ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
1 - 16
حوزههای تخصصی:
غالباً مدیریت حوادث سیلاب در کشورهای در حال توسعه واکنش به شرایط غالب فاجعه (پاسخ فوریتی و بهبود) را نشان می دهد. جهت افزایش اثربخشی مدیریت و کاهش خسارات وارده به زندگی و اموال، باید پاسخ واکنشی به اقدام پیشگیرانه تغییر یابد. مدیریت پیشگیرانه در برابر بلایای طبیعی نیازمند مشارکت بیشتر دولت های مختلف، سازمان های غیر دولتی و خصوصی و مشارکت عمومی است که شامل تلاش و زمان بیشتر، تأمین بودجه، تجهیزات، امکانات و منابع انسانی است که منجر به یکپارچه سازی مدیریت حوادث سیلاب برای فعالیت های بلندمدت و کوتاه مدت می شود.هدف این مقاله ، شناسایی وضعیت موجود مدیریت بحران سیلاب شهری ایلام در سه مرحله قبل ،حین و بعد از وقوع می باشد.که بر اساس نظرات خبرگان و کارشناسان امر، مدیریت بحران سیلاب شهری ایلام در سه مرحله مذکور، وضعیت نامطلوبی داشته است. با توجه به نتایج تحلیل داده های به دست آمده از بخش های کمی و کیفی مقاله ؛ می توان نتیجه گرفت طبق نظرات پاسخگویان در هر دو بخش کیفی و کمی وضعیت نظام مدیریت بحران سیلاب شهری ایلام در سه مرحله (قبل از وقوع بحران، حین وقوع بحران و بعد از وقوع بحران) وضعیت نامناسبی دارد. این نتایج نشان دهنده این موضوع است که اقدامات انجام شده در این زمینه اقداماتی مقطعی در هر سه مرحله وقوع بحران سیلاب بوده و وضعیت نظام مدیریت بحران سیلاب شهری ایلام برمبنای الگوهای سنتی استوار است و فاقد الگوی مناسب علمی است. بنابراین نتایج تایید کننده نظریه پشتیبان مقاله (دیدگاه سنتی در مدیریت بحران) می باشد.
کارکرد نقاشی های سوررئالیستی برای دستیابی به ایده های اجرای عروسکی (با مطالعه سه اثر از رنه مگریت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با هم پوشانی هنرها و شکل گرفتن روش ایده به اجرا، راهکارهای متنوعی برای ایده پردازی در اختیار کارگردان قرار گرفته است. ایده پردازی در تئاتر عروسکی می تواند براساس روایت، عروسک و فضا انجام شود. ازآنجاکه به ایده پردازی براساس فضا کمتر پرداخته شده، هدف این پژوهش یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا می توان از طریق فضای نقاشی ها، تئاتر عروسکی خلق کرد. پژوهش حاضر برای رسیدن به پاسخ، نقاشی های رنه مگریت را انتخاب و راه های ایده پردازی برای تئاتر عروسکی براساس نقاشی های سوررئالیستی او را بررسی کرده است. نخست مشخصات جنبش سوررئالیسم و نقاشی سوررئالیستی تبیین شده و پنج عنصر رؤیاگونگی، خیال پردازی، فانتزی، اغراق و هجو به عنوان ویژگی های آن معرفی می شود؛ سپس ویژگی های معنایی تئاتر عروسکی (فانتزی، نمادپردازی، کوچک سازی، بزرگ سازی و ساده سازی) با نمونه ها توضیح داده شده و سه روش ایده پردازی برای تئاتر عروسکی گونه شناسی می شود. در بدنه، پس از معرفی ویژگی های نقاشی های مگریت و نشان دادن هم پوشانیشان با ویژگی های تئاتر عروسکی، سه اثر از مگریت باتوجه به ویژگی های یادشده ایده پردازی می شود. این پژوهش به وسیلهٔ منابع مکتوب و با بررسی آثار مگریت انجام شده و به شیوهٔ تحلیلی و توصیفی ارائه شده است. ایده پردازی براساس فضا علاوه بر اهمیت ماهیت بینارشته ای اش، امکانات گسترده تری برای خلق تئاتر عروسکی ارائه می کند. پژوهش حاضر نشان می دهد که ایده پردازی براساس فضا از طریق هنر نقاشی به ویژه نقاشی سوررئالیستی ممکن است. این امکان به علت مشابهت میان ویژگی های این نقاشی ها با تئاتر عروسکی پدید آمده است. هم نشینی واقعیت و خیال وجه اشتراکی است که می تواند در هر یک از این رسانه های هنری دیده شود.
نگرش پایدار از نتیجه بر رویه؛ تجربه طراحی فضاهای شهری بر اساس مشارکت اجتماعی در شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
21 - 36
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: به دنبال افزایش سریع جمعیت شهرها، مسائل اجتماعی بسیاری در شهرهای بزرگ پدید آمده که منجر به توجه به مفاهیم توسعه پایدار شده است. کلید موفقیت در احیای پایداری اجتماعی فضاهای شهری، حمایت از طرح هایی است که به لحاظ شرایط محلی، بسیج کننده مهارت و دانش محلی است. به علاوه فراوانی و تراکم نامتجانس شهرها، همبستگی، تعامل و توجه افراد نسبت به یکدیگر را کاهش داده است. امروزه تغییر نگاه از تجویزی به مشارکتی و از توجه به راه حل های معمارمحور (متمرکز) به شیوه های حل مسئله با تأکید بر ابتکارات جامعه است. لذا بایستی از نقش تجویزی معمار به معنای سازنده و هدایت کننده کل امور اجتماع به سوی نقشی به عنوان یکی از شرکای مهم اجتماعی گام برداشت.هدف پژوهش: این پژوهش بر آن است تا با استفاده از روش طراحی مشارکتی (شارت) به خلق فضایی شهری بپردازد و از این طریق امکان برقراری تعاملات اجتماعی را تسهیل کند و در راستای پایداری اجتماعی حرکت کند. روش پژوهش: این پژوهش دارای ماهیتی کاربردی است که به منظور آشنایی با ادبیات ناظر بر پژوهش از یک روش ترکیبی مبتنی بر راهبرد کیفی با تکیه بر تحقیقات میدانی براساس مدل «کارگاه طراحی یا شارت» شکل گرفته است.نتیجه گیری: این پژوهش با ارائه مدل فرایند «کارگاه طراحی شارت» از طریق طراحی یک فضای شهری واقع در محدوده خیابان مطهری شمالی شیراز پرداخته است. این فرایند طی یک پیش کارگاه، چهار کارگاه اصلی و یک جلسه میانی و غیررسمی انجام شده و به طراحی فضای مذکور منتهی شده است. نتایج پژوهش، ضرورت وجود پیش کارگاه برای نظم کارگاه های اصلی و ایجاد دستور کار لازم جهت جلوگیری از انحراف جلسه و دور شدن از اهداف اصلی کار را توصیه می کند. حضور طراحان حرفه ای در نقش رهبر در کارگاه با توانایی طراحی و ترسیم به عنوان مهم ترین ارکان اصلی تشکیل جلسات کارگاه، از دیگر دستاوردهای این پژوهش است. ارائه راه حل های تکمیلی جهت اصلاح و بهبود فرایندهای طراحی مشارکتی از نتایج نهایی این پژوهش است.
کاربرد هنر نقاشی در تربیت زیباشناختی و پرورش تفکر خلاق در کودکان از منظر فبک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
33 - 52
حوزههای تخصصی:
فلسفه برای کودکان (p4c) به همت لیپمن بنیان نهاده شد. وی تلاش نمود با طرح فرایندی از فعالیت ها به کمک داستان، تفکر را توسعه دهد. داستان، پایه اصلی تفکر و ارتباط و یکی از ابزارهای پرورش تفکر در فبک هست؛ اما آیا فبک در مورد سایر هنرها ازجمله نقاشی به عنوان ابزار و واسطه ای در فلسفه برای کودکان کارا هست؟ هدف این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی است، بهره گیری از ظرفیت های نهفته در نقاشی از منظر لیپمن به عنوان واسطه ای در تقویت و رشد تفکر کودکان در برنامه فلسفه برای کودکان هست. این ویژگی های نهفته در هنر، لیپمن را بر آن داشت تا در کتاب «رویداد هنری» به ویژگی های هنرها ازجمله نقاشی بپردازد. در این مقاله تلاش شده با استناد به نظرات لیپمن این سوال پاسخ داده شود که نقش نقاشی در پرورش مشرب های فکری با همه اهداف فبک چیست؟ لیپمن، هنر را نوعی رویداد می داند که ماهیت آن معمای ثابت و چالش برانگیزی است. او هنر را یک فرایند هوشمندانه خرد با زندگی می داند و هنر را یک دستگاه واحد می داند که تجزیه وتحلیل آن مفید است. همچنین نقاشی را سبب بروز خلاقیت های فردی و وضوح بخشی به موضوع و چندجانبه گری و پرورش فکر می داند. نتایج تحقیق حاکی است: کودکان از طریق نقاشی کردن، به کار عملی و هنری می پردازند و با گفت وگو حول نقاشی ها و آثار هنرمندان تفکرات و ذهنیات شان بهبود می یابد. نقاشی به عنوان روشی کارآمد می تواند این مسئولیت را به درستی انجام دهد. لذا نقاشی بر بهبود تفکر فلسفی کودکان از نظر لیپمن مؤثر است.اهداف پژوهش:بررسی نقش هنر نقاشی در تربیت زیباشناختی در کودکان از منظر فبک.بررسی نقش هنر نقاشی در پرورش تفکر خلاق در کودکان از منظر فبک.سؤالات پژوهش:هنر نقاشی چه نقشی در تربیت زیباشناختی در کودکان از منظر فبک دارد؟هنر نقاشی چه نقشی در پرورش تفکر خلاق در کودکان از منظر فبک دارد؟ **این نوشتار برگرفته از رساله دکتری حلیمه احمدیوسفی با عنوان «جایگاه هنر نقاشی در آموزش تفکر فلسفی به کودکان بر اساس آرای لیپمن» است که به راهنمایی آقای دکتر سعید ناجی و مشاوره خانم دکتر شهلا اسلامی در گروه گروه فلسفه واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در حال انجام است.
کاربرد نوروشهرسازی در طراحی شهری: ارزیابی تأثیرات پیچیدگی بصری بر پاسخ های عصب شناختی عابران پیاده
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
243 - 268
حوزههای تخصصی:
رشد شتابان شهرها در غیاب ضوابط کنترلی مؤثر، پاسخگویی شهرها به نیازهای شناختی و فیزیولوژیکی شهروندان را با بحران مواجه نموده است. نوروشهرسازی به عنوان رویکردی نوظهور، با ادغام شهرسازی، روان شناسی محیطی و عصب شناسی، به تحلیل بازخوردهای عصبی مغز نسبت به محیط های شهری می پردازد تا تعامل مثبت انسان و محیط بازسازی شود. در این میان پیچیدگی بصری بعنوان عاملی که عدم تعادل در آن مستقیما با فیزیولوژی انسان در ارتباط است، در چارچوب این رویکرد می تواند از منظری جدید مورد مطالعه قرارگیرد. پژوهش حاضر پس از بررسی مفهوم پیچیدگی بصری در طراحی شهری، به طیف بهینه پیچیدگی بصری پرداخته و به معرفی امکانات نوروشهرسازی در بررسی این فاکتور محیطی می پردازد. مطالعات اخیر در حوزه نوروشهرسازی نشان داده اند که رابطه میان وحدت و تنوع در محیط های شهری را می توان از طریق تحلیل سرعت پردازش عصبی داده های بصری بررسی کرد. شواهد تجربی حاکی از آن است که امواج بتا با میزان پیچیدگی فرم های فراکتال ارتباط مستقیم دارند؛ داده های حاصل از الکتروانسفالوگرافی (EEG) نشان می دهند که این ابزار می تواند به عنوان راهکاری مؤثر برای بررسی تجربیات شناختی مرتبط با وحدت و تنوع و همچنین سرعت پردازش عصبی به کار رود. علاوه بر این، نوسانات فرکانس تتا در نواحی پیشانی و بالای پیشانی با عملکردهای شناختی نظیر حافظه کاری، حافظه اپیزودیک و جهتیابی ارتباط معناداری دارند. افزایش دامنه فعالیت سیگنال های EEG اغلب بیانگر کاهش نمایانی عناصر محیطی است، در حالی که کاهش دامنه این سیگنال ها به افزایش نمایانی این عناصر اشاره دارد. در نهایت، محدودیت های فنی ابزارهای نقشه برداری عصبی در محیط های واقعی، از جمله حساسیت به نویزهای محیطی و حرکت، به عنوان چالش های اصلی شناسایی شده اند. به همین دلیل، استفاده از محیط های واقعیت مجازی (VR) به عنوان ابزاری نوین برای کنترل متغیرهای محیطی و کاهش اثر محدودیت های فنی پیشنهاد می شود. این رویکرد امکان دستکاری سیستماتیک متغیرهای مرتبط با پیچیدگی بصری و بهبود دقت در ثبت داده های عصبی را فراهم می آورد.
چهارچوب گونه شناسی کارکردی معماری دست کند ایران بر پایه مدل میراث جهانی ایکوموس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
27 - 45
حوزههای تخصصی:
فقدان گونه شناسی جامع کاربری ها درزمینه میراث دست کند ضرورت انجام چنین تحقیقی را آشکار می سازد. در این راستا با تحلیل و بررسی های انجام شده این نتیجه حاصل شد که دسته بندی های موجود اغلب محدود و با ابهامات و سردرگمی های فراوان روبه رو هستند. هدف این تحقیق دستیابی به چهارچوبی برای گونه بندی کارکردی معماری دست کند در ایران است. روش تحقیق حاضر تحلیلی-مقایسه ای و پیمایشی است که براساس بررسی اسنادی و کتابخانه ای شامل اسناد مرتبط با میراث جهانی، دسته بندی های موجود میراث دست کند در ایران و جهان و همچنین مطالعات میدانی در ایران صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهند که با توجه به گستردگی جغرافیایی و پیشینه غنی کشور، تنوع آثار دست کند ایران به لحاظ کارکردی تفاوت زیادی با کارکردهای آثار ساخته ندارد و می توان بخش عمده این کاربری ها را در دست کندها جست وجو نمود. همچنین با بررسی های انجام شده در تقسیم بندی های موجود لزوم تنظیم دسته بندی که کلیات آن بر پایه چهارچوب شناخته شده بین المللی و نیز با انواع دست کند در ایران مطابقت داشته باشد، محرز شد. ازاین روی به منظور یکپارچه سازی و استفاده از ادبیات مشترک جهانی، مدل دسته بندی میراث جهانی ایکوموس به عنوان پایه انتخاب شد. در ادامه برای پرهیز از پراکندگی و تداخل موضوعات در دسته بندی و درعین حال همه شمولی آن، مواردی که کلی و در تقسیم بندی های موجود هم جنس نبودند و هم پوشانی زیادی در بین انواع مختلف ایجاد می کردند، از مدل حذف شدند و نهایت با تبعیت از اصطلاحات و تقسیم بندی انجام شده جهانی و نمونه های شناسایی شده دست کند در ایران، چهارچوبی برای کاربری آثار دست کند حاصل شد.
سنجش و ارزیابی ائتلاف های منطقه ای محرک رشد و گسترش فضایی منطقه کلانشهری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۲
87 - 109
حوزههای تخصصی:
درحال حاضر، برنامه ریزان شهری و منطقه ای کشورهای درحال توسعه درکنترل پراکنده رویی با چالش های عدیده ای مواجه هستند. کلانشهرها و مناطق کلانشهری، محیط هایی پیچیده، متنوع و محل انباشت ثروت و سرمایه در مقیاس ملی هستند، و همین ویژگی امکان شکل گیری شبکه های فساد با هدف دستیابی به سود و منفعت بیشتر در این مناطق را افزایش می دهد. درچنین شرایطی، فهم فرایند شکل گیری این شبکه ها و سنجش و ارزیابی ساختارهای محرک فرایندهای غیررسمی امری ضروری است. این پژوهش به دنبال سنجش و ارزیابی ائتلاف های منطقه ای محرک رشد و گسترش فضایی فزاینده منطقه کلانشهری تهران و شناسایی عاملین کلیدی آن است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است و برای گردآوری داده های میدانی از پرسش نامه ای با امتیازدهی طیف لیکرت استفاده شده که شامل 252 نفر در ساختارهای ائتلافی منطقه است. نتایج نشان می دهد بخش خصوصی در مقایسه با 2 بخش دیگر رژیم ائتلاف، نقش تأثیرگذارتری در شبکه تصرف اراضی منطقه کلانشهری تهران دارد. کم ترین سهم نیز در هر سه حوزه قدرت، اعمال نفوذ و منفعت مربوط به مردم به ترتیب با نمره میانگین وزنی 2.09، 1.92 و 2.58 است. سنجش و ارزیابی اثرات ساختارهای سازمانی-نهادی، نشان از نقش بی بدیل نهادهای کمیسیونی در فرایند تصرفات اراضی منطقه دارد. درنهایت شناسایی ذی نفعان، بیانگر ترکیبی از حضور هر 3 دسته ساختارهای سازمانی-نهادی در بین ذی نفعان اصلی و ثانویه است.
چارچوب دوسویه میان منظر فرهنگی و بازآفرینی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازآفرینی شهری، یکی از تدابیر توسعه شهری است که به دلیل ابعاد و اصول منعطف خود، اغلب با رویکردی خاص همراه شده و سمت وسویی مشخص یافته که در آن بنیان های نظری استوارتر و اقدامات اجرایی عملیاتی تر گردیده است. امروزه، گسترش شهرها علاوه بر تغییر فضای کالبدی، بر وجوه دیگری ازجمله فرهنگ و محیط زیست تأثیرگذار بوده و شکاف عمیقی میان انسان و بستر طبیعی او به وجود آورده است. منظرفرهنگی به واسطه تبیین ارزش های برآمده از تعامل انسان و محیط، اسلوب مؤثری ارائه می دهد که در آن بنیان های بازآفرینی بر ارزش ها متمرکز شده و از طرف دیگر توان اجرایی بازآفرینی نیز در خدمت تجدید حیات مناظر به کار گرفته شود.
هدف این پژوهش دستیابی به چارچوبی دوسویه به منظور تعامل میان منظرفرهنگی و بازآفرینی شهری است که با روش مطالعه کیفی و تحلیلی و با تأمل بر مفاهیم منظرفرهنگی و بازآفرینی انجام شده است. این پژوهش درانتها به مؤلفه ارزش های نخستین و ارزش های درگذر زمان از مفهوم منظرفرهنگی و دو مؤلفه ابعاد و اصول برآمده از مطالعات بازآفرینی شهری دست می یابد که درنهایت این چهار مؤلفه، چارچوبی دوسویه ارائه می دهد که از یک سو موجب ارتقاء بن مایه های مفهومی بازآفرینی شده و از سوی دیگر باعث تحقق عملیاتی حفاظت و توسعه ارزش ها گردیده که درنهایت سبب همگرایی بنیان های نظری و عملی میان منظرفرهنگی و بازآفرینی می شود.
انگاره پردازی «قلمرو فیلم پیمایی» شهری: تدوین الگوی مفهومی آفرینش مکان به مثابه مقصد گردشگری فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گردشگری فیلم به عنوان شاخه ای از گردشگری فرهنگی در حال ظهور است که ارتباط آن با محیط های شهری، پالایش و بازنمایی مطلوب محیط توسط سازمان های مدیریت مقصد و بازآفرینی فضاهای شهری نیازمند بررسی و تحلیل است. مقاله حاضر، پژوهشی است نظری با هدف بازخوانی و انگاره پردازی مفاهیمی که با وجود پیشینه ای چند دهه ای، تاکنون در حوزه ادبیات شهرسازی، طراحی شهری و گردشگری شهری کمتر مورد مداقّه بوده است. در این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای انجام شده است، ارتباط میان زمینه گردشگری فیلم و طراحی شهری، و آن گاه بازآفرینی پهنه های فرهنگی-تاریخی مورد واکاوی قرار می گیرد. در این فرآیند، مفاهیم فضا و قلمرو همگانی، با همراهی نظریه مرحله آینه ای لاکان، و سه گانه فضایی لوفور، چارچوب مطالعه و تحلیل نقش سینما در شکل گیری تصاویر ذهنی از شهر و تجربه مقصد گردشگری را پایه ریزی می نماید. یافته های این پژوهش نشان می دهد که جهان دیالکتیکی تکوین یافته در ذهن و تصوّر گردشگر فیلم می تواند در هم آفرینی فضای شهری نقش داشته باشد. برونداد این بازخوانی، در قالب نموداری مفهومی ارائه می شود که در آن آفرینش قلمرو فیلم پیمایی به مثابه نوعی از مکان که حلقه واسط میان اصالت و مصرف مقصد گردشگری فیلم است، مطرح می گردد. این پژوهش، با تکیه بر سه گانه های فضایی وارسی شده، بالقوّگی های طراحی شهری را در ارتباط با توسعه مقصد گردشگری فیلم شناسایی می کند، و می تواند در رفع شکاف موجود میان حوزه مطالعات گردشگری فرهنگی، فیلم و طراحی شهری راهگشا باشد.
تحلیل تحقق رخداد در نمایشنامه های فعل و فرشته تاریخ، از منظر «آلن بدیو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
89 - 109
حوزههای تخصصی:
آلن بدیو به عنوان یکی از اصلی ترین مباحثش به موضوع رخداد محال پرداخته و شرایطی برای تحققش برشمرده است؛ ازجمله: مکان رخدادی، سوژه و عملکردش که منجر به تبدیل رخداد به حقیقت یا توهم می شود. از نظر او سوژه از قبل وجود ندارد یا به بیان دیگر، این هویت زمانی به شخص داده می شود که رخدادهای به وقوع پیوسته را به مثابه حقیقت بپذیرد و باورش کند. در این پژوهش با رویکردی توصیفی - تحلیلی و جمع آوری داده های کتابخانه ای ابتدا جنبه های مختلف نظریه آلن بدیو در ارتباط با مفهوم رخداد و تحقق رخداد بررسی می شود در ارتباط با مفهوم رخداد و تحقق رخداد بررسی می شود و سپس در تحلیل متن نمایشنامه های فعل و فرشته تاریخ ، برای پی بردن به چگونگی روند وقوع رخداد از ابتدا تا انتها، به این سؤالات پاسخ داده شده است که رخداد محال با استفاده از چه عناصر و امکاناتی به وقوع پیوسته و چه تأثیری بر شخصیت ها گذاشته است؟ از نتیجه این مقاله چنین برمی آید که علاوه بر بازی با زمان و مکان، درگیرکردن خیال، دگرگو ن کردن چارچوب روایت برای تحقق این رخدادها، رویکرد بدیو نسبت به رخداد می تواند با معرفی نگاهی تازه به موقعیتی تکراری و خلق ایده هایی ناب به نویسندگان، بر ادبیات نمایشی و پیشرفتش کمک کند.
میدان بهارستان و تحقق فضای مدنی (خوانشی نقادانه از سویه فضامند اولین انقلاب مدرن شهری ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
40 - 53
حوزههای تخصصی:
همسو با دیگر مظاهر تمدنی، شهر ایرانی در اثر مواجهه با مدرنیته، به افقی تازه از زیست خود گام نهاده و در کنار تحول کالبدی و پیدایش فضاهای معماری و شهری با پیکره بندی جدید، تجربه نوینی از بُعد اجتماعی فضا را از سر می گذراند. میدان بهارستان نمونه قابل تأملی از این صورت بندی جدید فضایی است که در انتهای عصر قاجار خارج از نظم مسلط بدل به کانون کنشگری اجتماعی و آزادی خواهی مشروطه طلبان می شود. این مطالعه در بستر پارادایم انتقادی به دنبال خوانش عوامل و نیروهایی است که میدان بهارستان را در فضا-زمان تاریخی تهران عصر مشروطه، به عنوان فضای مدنی در نظم نوین شهری مطرح ساخته اند، و سعی دارد برخلاف تحلیل های یک سویه کالبدی و یا معنایی، زوایای مسکوت مانده این تجربه را از طریق روایت فضای اجتماعی آن، صدادار نماید. فضای مدنی، به عنوان لایه نهایی عمومیت فضای شهری، نوعی فضای زیسته است که با تسلط جامعه بر آن، بدل به بستر گفتمانی و کنش اجتماعی-سیاسی شهروندان شده و به سان بدن آزادی خواه جامعه از طریق حمایت نهادهای آن حیات خود را بازمی یابد. بر مبنای خوانش این پژوهش، میدان بهارستان در عصر مشروطه، به پشتوانه استقلال شهری و جدایی از شبکه منسجم فضاهای عمومی، ایجاد بستر گفتمانی از طریق حضور نهاد نوپا مجلس و انجمن ها و کانون های وابسته به آن، کثرت و تنوع حاصل از شکل گیری جامعه مدرن، و همچنین مطالبه و دادخواهی به واسطه شکل گیری دوگانه دولت-ملت، به تصرف مشروطه خواهان درآمده و ضمن ایجاد انقطاعی بنیادین در نظم سنتی حاکم، زیست اجتماعی شهر را وارد حیاتی سراسر نوپدید کرده و تجربه جدیدی از مکان مندی در فضای عمومی شهری را به همراه آورده است.
ساختار زمانی روایت در آثار نمایشی بهرام بیضایی و اکبر رادی (مطالعه موردی نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای ساختار زمان در نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی می پردازد. ژار ژنت به منظور شناخت ساختار زمان در روایت، عناصر نظم، تداوم و بسامد را مورد تحلیل قرار می دهد تا انواع گذشته/آینده نگری، زمان پریشی و شتاب های زمانی با ضرباهنگ های متفاوت در روایت مشخص شود. همچنین نظریه پردازانی چون فلودرنیک، ریمون-کنان و چتمن به بسط آرای وی در روایت های داستانی و نمایشی پرداخته اند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این است که بیضایی و رادی در قیاس با یکدیگر ساختار زمانی روایت را در متن نمایشی چطور به رشته تحریر درآورده اند؟ هدف نیز مطالعه قیاس مند زمان روایت در متون این دو نویسنده از منظر ساختاری با تکیه بر آرای ژرار ژنت و دیگر نظریه پردازان این حوزه است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و داده ها از طریق اسنادی با مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها مؤکد این نکته اند که گذشته نگری و تخطی زمانی به گونه ای مبرز جریان روایی نمایشنامه و ساختار زمانی آن را دستخوش تغییر ساخته اند و در کنار آن تداوم و بسامد زمانی نیز دخیل بوده اند. درنتیجه نمایشنامه ها از لحاظ ارتباط حوادث با دیگر عناصر روایی مانند شخصیت ها، مضمون، پیرنگ و غیره قالبی نزدیک به سنت نمایشی ایرانی پیدا می کنند که در افرا به لحاظ شیوه روایت داستانی چشمگیرتر است. حال آنکه در خانمچه و مهتابی شکستگی های زمانی در ساختار روایت ارتباط بیشتری با جنبه های نمایشی پیدا می کند.
مطالع تحلیلی تزیینات گره چینی منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
۲۱-۱۲
حوزههای تخصصی:
هندسه در معماری به عنوان یک ابزار برای ایجاد تنوع و حرکت در طراحی ها استفاده می شود. منابر چوبی یکی از عناصر ویژه آثار دوران اسلامی ایران است که خلاقیت ها، نوآوری ها و زیبایی های هنر کار با چوب را به نمایش می گذارند. مسجد جامع اصفهان با داشتن چندین منبر چوبی که در دوران متفاوتی ساخته شده دارای ارزش ویژه ای در مطالعه تزیینات منبرهای تاریخی است. از این جمله می توان به منبر محراب الجایتو اشاره کرد که در شبستان الجایتو مسجد جامع اصفهان قرار دارد. در پژوهش پیش رو نویسندگان سعی در تحلیل ساختار تزیینات چوبی این منبر دارند. سؤالات این پژوهش عبارتند از: 1. تزیینات گره چینی منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان دارای چه شاخصه و ویژگی هایی است؟ 2. منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان دارای چه نوآوری هایی براساس ویژگی های فنی و هنری است؟ اهداف پژوهش شامل تحلیل هندسی، شناخت هندسه گره ها و بررسی ویژگی های فیزیکی و ظاهری منبر محراب الجایتو و نوآوری های آن براساس ویژگی های فنی و هنری این اثر هنری است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، منبر مسجد جامع اصفهان را مطالعه و اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی و میدانی را به صورت کیفی تجزبه و تحلیل کرده است. یافته های این مقاله نشان می دهد منبر مسجد جامع اصفهان با گره های هشت وطبل، ده تند، ده کند و شل و هشت و چهارلنگه تزیین شده است. در انتها، این تزیینات گره چینی به صورت دقیق ترسیم و ارائه شده است. تحلیل هندسی گره های کارشده در منبر مسجد جامع اصفهان نقش مهمی در شناخت تزیینات هندسی دوره تاریخی خود ایفا می کنند. این تحلیل می تواند به درک بهتری از نحوه ساخت و طراحی سازه های چوبی در گذشته بیانجامد و به حفظ تزیینات چوبی تاریخی کمک کند.
فلسفه تحلیلی و نسبت آن با نظریه های ادبی فرمالیسم و ساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش های میان رشته ایِ دهه های اخیر، به نسبت میان فلسفه و نظریه های ادبی توجه فراونی شده است؛ با این حال، ویژگی قاطبه این دست از پژوهش ها، مواجهه ی «کلی» و «نادقیق» با «فلسفه» و «نظریه ادبی» بوده است. در پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی میان رشته ای، نشان داده می شود که می توان «نظریه های ادبی» را به دو قسم از نظریه هایی که در تعامل و دیالکتیک با فلسفه «تحلیلی» و «قاره ای» (اروپایی) هستند، تقسیم کرد. نظریه هایی چون واکنش خواننده، پدیدارشناسی، روان کاوی و...، به واسطه رویکرد تفسیری و ذهنی، گرایش به «فلسفه قاره ای» (اروپایی) دارند؛ حال آنکه نظریه هایی چون فرمالیسم، ساختارگرایی و زیرمجموعه های آن، نظیر روایت شناسی و مردم شناسی ساختارگرا، با فلسفه تحلیلی، قرابت و هم پوشانی دارند. مقاله حاضر نشان خواهد داد که فلسفه تحلیلی، به واسطه عناصری چون انضمامیت، عینی گرایی، آزمایش محوری، تدقیق، تکرارپذیری و نتایج ثابت و فاصله گیری از ذهنیت گرایی و نسبی گرایی، با «فرمالیسم روس» و «ساختارگرایی» هم پوشانی دارد و اصطلاحات کلیدیِ نظریه های فرمالیسم (عنصر غالب) و ساختارگرایی (الگوهای مشترک) با نگرش علمی تحلیلی توماس کوهن و اصطلاحات کلیدی او، پارادایم و علم هنجارین، در قرابت بنیادین است.
راهنمایی بر ارزیابی کمی کیفیت فضاهای باز و عمومی محلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
52 - 70
حوزههای تخصصی:
اهداف: مطالعات گسترده ای در خصوص رابطه فضاهای باز و عمومی محلات از یکسو و مفاهیم اجتماعی ساکنین و نیز فعالیت های فردی و گروهی آن ها انجام شده است. علیرغم تنوع مطالعات، اجماع کاملی در خصوص جنبه های مختلف تحقیق از مبانی تئوری تا ابزارهای سنجش و ارزیابی آن وجود ندارد. پژوهش حاضر تلاش می کند برای مطالعاتی که هدف آن ها بررسی رابطه فضاهای باز و عمومی محلات و شاخص های فردی و اجتماعی ساکنین است، مسیر یا مسیر هایی را معرفی کند.
روش ها: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی اکتشافی بطور مشخص تئوری ها و رویکرد هایی که مطالعات این حوزه می توانند به آن ها اتکا کرده و نیز روش ها، متغیرها و مؤلفه هایی که می توانند برای ارزیابی فضاهای باز و عمومی به کار گرفته شوند را معرفی کرده و قابلیت ها و کاستی های آن ها را بیان می کند.
یافته ها: بررسی ها نشان داد ترکیبی از چند تئوری می تواند مبنای تحقیقاتی باشد که به رابطه ساکنین محلات و فضاهای باز و عمومی می پردازند و همچنین مدل هایی در جهت تفسیر رابطه بین متغیرها معرفی شد. پژوهش، متغیرهای فضاهای باز را در سه دسته تقسیم بندی کرده و شاخص هایی برای سنجش هر یک ارائه و همچنین سه روش برای سنجش این شاخص ها مطرح کرده و نشان داد این سه روش می توانند بصورت منفرد و یا ترکیبی مورد استفاده قرار گیرند.
نتیجه گیری: ارزیابی کمی کیفیت فضاهای باز و عمومی محلات می تواند با روش های متفاوت و در مسیرهای مختلفی انجام شود. انتخاب هر یک از این مسیرها که به تشریح آن ها پرداخته شده بر اساس اهداف و سوالات هر تحقیق صورت می گیرد.
اقتباس و برگرفتگی بینارشته ای فتوکلاژ «شهادت» اثر شریفی از نگاره «خودکشیِ شیرین» خمسه نظامی 1505.م از منظر ترامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
165 - 181
حوزههای تخصصی:
فتوکلاژ «شهادت» اثر سودی شریفی، تجلی گاه هنر غرب در بستر هنر ایران است. این اثر برگرفته از نگاره «خودکشی شیرین» خمسه نظامی سال 886ه.ق است. شریفی در دوره پساساختارگرائی و دوران فراموشی نقاشی ایران اعصار گذشته، با انتخاب و تغییر برخی نظام های نشانه ای خاص در پیش متن، اثری اقتباسی خلق نموده است. مسئله، علت تغییر نشانه ها و استفاده هنرمند از آن هاست که منتهی به معنای متفاوت در اثر اقتباسی شده است. هدف، دستیابی و تشخیص نوع دگرگونی ها در بیش متن شریفی است. این پژوهش در تلاش است تا به دو سوال پاسخ دهد: 1. در این فرایند برگرفتگی، چه نظام های نشانه ای در آن تغییر یا حذف یافته که منجر به تغییر معنا شده است؟ 2. دو اثر چه تفاوت هایی با هم دارند؟ بررسی این اثر به همراه پیش متن های موجود می تواند خلاء مطالعاتی در این زمینه را پر نماید. این پژوهش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی بوده و دو اثر مد نظر را با رویکرد ترامتنیت ژرار ژنت بررسی نموده است. روش گردآوری اطلاعات به دو صورت کتابخانه ای (فیش برداری) و مصاحبه به هنرمند است. بر اساس نتایج بدست آمده و با بهره گیری از نظام های نشانه ای، دوگانگی معنا در اثر شریفی مشاهده شد. در این اثر، نوعی قرینه سازی برای موضوعات ادبی قرون گذشته ایران با اتفاقات معاصر دیده می شود. یعنی «خودکشی شیرین» نظامی با ارج گذاری به مسئله شهادت در جنگ ایران و عراق و مجسمه پیه ِتای میکلانژ و مرگ مسیح، قرینه و مقابل هم، انگاشته شده است. تغییرات حاصل شده برای این چرخش از اسلام به مسیحیت و بالعکس، جنسیت و سرشت نگاره را تغییر داده است. مهمترین تغییرات ایجادشده در گونه غالب جایگشت است چراکه بدون جانشینیِ برخی عناصر، خلق جدید نیز در اثر شریفی صورت نمی گرفت. تغییر مرکزی در اثر اقتباسی شریفی در عنوان آن است یعنی تغییر خودکشی به شهادت. وی با جابجایی انتقادی، اثری متن محور با توجه به ریشه های تاریخی، اجتماعی و هنری به زبانی پارودیک خلق نموده است.
تأثیر توسعه غیرمکان مند بر منظر فرهنگی روستا؛ تخریب میراث، ارزش ها و هویت (نمونه موردی: روستاهای شهرستان کوهدشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۷
62 - 67
حوزههای تخصصی:
منظر فرهنگی به عنوان زیرسیستمی از منظر متأثر از توسعه روستایی به عنوان جریانی در جهت پیشرفت روستا است. در سال های اخیر روستاهای شهرستان کوهدشت لرستان، به عنوان روستاهایی در مواجهه با دوگانه شهر و روستا، مورد آسیب طرح های توسعه استعمارگر که با وعده عمران روستا اتخاذ اما سبب نابودی هویت روستا شده، قرار گرفته است.این مقاله به بررسی سه روستای خسروآباد، پای آستان و ابوالوفا در شهرستان کوهدشت استان لرستان از طریق مشاهده میدانی پرداخته است. به نظر می رسد طرح های توسعه بدون توجه به منظر فرهنگی روستا و یا صرفاً توجه ابژکتیو به صورت فرهنگ ها، دست به اقداماتی با توهم عمران زده اند اما به مرور زمان میراث، ارزش ها و هویت مردمان را تغییر داده یا تخریب کرده اند. در جهت حفاظت از منظر فرهنگی روستا به عنوان یکی از اقسام توسعه، لازم است تا طرح های توسعه، مکان مند و با درنظرگیری تنوع و تفاوت فرهنگ ها برنامه ریزی و اقدامات متناسب با هر سرزمین اتخاذ شوند.
بررسی تأثیر درک ابعاد کالبدی فضاهای باز بر تعاملات اجتماعی با نقش میانجی طبیعت و کیفیت مبلمان (مورد مطالعه: دبیرستان دخترانه سمیه س تهران)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر درک ابعاد کالبدی فضاهای باز بر تعاملات اجتماعی دانش آموزان در دبیرستان های دخترانه، با تمرکز بر نقش میانجی طبیعت و کیفیت مبلمان می پردازد. فضاهای باز در مدارس نقشی حیاتی در رشد و توسعه همه جانبه دانش آموزان ایفا می کنند، اما تأثیر دقیق ابعاد کالبدی این فضاها بر تعاملات اجتماعی، به ویژه در دبیرستان های دخترانه، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف اصلی این مطالعه، درک چگونگی تأثیرگذاری ابعاد کالبدی فضاهای باز بر تعاملات اجتماعی دانش آموزان و بررسی نقش میانجی عناصر طبیعی و کیفیت مبلمان در این رابطه است. این پژوهش با استفاده از روش مطالعه موردی و با تمرکز بر دبیرستان دخترانه سمیه (س) تهران انجام شده است. داده ها از طریق پرسشنامه، مشاهدات میدانی و مصاحبه های نیمه ساختاریافته با دانش آموزان و کادر آموزشی جمع آوری شده و با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد که درک مناسب از ابعاد کالبدی فضاهای باز، تأثیر مثبت و معناداری بر تعاملات اجتماعی دانش آموزان دارد. همچنین، حضور عناصر طبیعی و کیفیت مطلوب مبلمان به عنوان عوامل میانجی، این تأثیر را تقویت می کنند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که طراحی هوشمندانه فضاهای باز با توجه به ابعاد کالبدی، همراه با افزودن عناصر طبیعی و مبلمان با کیفیت، می تواند به طور قابل توجهی تعاملات اجتماعی و تجربیات یادگیری دانش آموزان را بهبود بخشد. این مطالعه پیشنهاداتی عملی برای طراحان، مدیران مدارس و سیاست گذاران آموزشی ارائه می دهد تا با بهره گیری از این یافته ها، محیط های آموزشی مطلوب تری برای دانش آموزان دختر فراهم آورند. این پژوهش همچنین بر اهمیت توجه به نیازهای خاص دانش آموزان دختر در طراحی فضاهای آموزشی تأکید می کند و زمینه را برای تحقیقات بیشتر در این حوزه فراهم می آورد.