مطالب مرتبط با کلیدواژه

نقاشی صفوی


۱.

تصویر به عنوان محمل اندیشه: تفسیری بر پرسپکتیوهای صحیح و نادرست در آثار محمدزمان

کلیدواژه‌ها: زمان پرسپکتیو نگارگری سنتی نقاشی صفوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۵ تعداد دانلود : ۲۸۵
محمدزمان، نقاش عصر صفوی، در برخی از آثار خود به تقلید از آثار فرنگی و کپی برداری از آن ها پرداخته است. او هم چنین در برخی از آثار اصیل خود که مضمونی سنتی دارند، برخی از شیوه های نقاشی عصر جدید غربی را به کار گرفته است. در میان این شیوه ها، پرسپکتیو اهمیتی بسزا دارد. محمدزمان در آثار تقلیدی خود پرسپکتیو را صحیح به کار گرفته، اما در آثار اصیل او گاه پرسپکتیو به صورت صحیح و گاه نادرست انجام شده است. تا پیش از این، برخی از مفسران (هم چون کریم زاده تبریزی) بر این عقیده بوده اند که کاربرد پرسپکتیو توسط محمدزمان ناشی از نوعی نقصان و عدم آموزش های آکادمیک بوده است. در این مقاله درمقابل این نظر، این تفسیر مطرح می شود که محمدزمان در آثار اصیل خود، نه صرفاً پرسپکتیوهای غلط و صحیح، بلکه پرسشی را در باب نسبت میان نگارگری سنتی ایرانی و نقاشی جدید غربی به ودیعه گذاشته است. از این رو در این مقاله با بررسی چند مورد از آثار اصیل محمدزمان، آن پرسش مورد بحث قرار می گیرد و ادعا می شود که در فقدان مباحث نظری مرتبط با نسبت میان عناصر قدیم و جدید در نقاشی، نتیجه محتوم، استیلای پرسپکتیو غربی بر نقاشی ایرانی بوده است.
۲.

زنان مسلط بر اجتماع در نقاشی های ترکیبی صفوی؛ مطالعه موردی: "زن سوار بر شتر ترکیبی" اواخر سده10 ه.ق/ 16م

تعداد بازدید : ۳۲۹ تعداد دانلود : ۵۴۲
تاریخ اجتماعی رشتهای فرعی در علوم تاریخی است که بر طبقات پایین و گروههای کمتر مورد توجه جامعه و نقش آنها در فرایند تکوینی اجتماع تمرکز دارد و در بسیاری موارد از نظریه های جامعه شناسانه در تحلیل نمونههای تاریخی بهره میگیرد. زنان بهعنوان گروهی فرودست که نقش آنها در تکوین جامعه و گزارشهای تاریخ معمول کمتر مورد توجه قرار گرفته است، یکی از بخشهای تاریخ اجتماعی را به خود اختصاصمیدهند. منابع تاریخ اجتماعی بسیار متنوع است و اسناد هنری نیز یکی از مدارک مهم در این حوزه به شمار میروند. پژوهش حاضر میکوشد تا با بررسی نقاشیهای ترکیبی صفوی و با تمرکز بر نمونه-ای از آنها با عنوان "زن سوار بر شتر ترکیبی" (تصویرگری حدود 1580-1570 م) –بهعنوان یکی از متقدمترین نمونههای برجای مانده از نقاشیهای ترکیبی که زنی را سوار بر اجتماعی از پیکرههای کوچکتر به تصویر میکشد- بااستفاده از نظریه بازتاب مبنی بر انعکاس جامعه در آثار هنری، بازتاب زنان صفوی و نقش آنها را در فرایند تکوینی جامعه تبیین نماید. به این منظور در جمعآوری دادههای تاریخی از روش اسنادی و در تحلیل دادههای تصویری از روش تحلیل محتوای استقرایی بهره خواهد برد. مواردی نظیر بازتاب تسلط زنانی چون "پریخان خانم"، "مهدعلیا" و "سلطانم بیگم" بر اجتماع ناآرام دوران حاکمیت سست و متزلزل محمدخدابنده (همزمان با زمان تصویرگری آثار) که به دگردیسی نقش زنان از پیکرههای فرعی و کوچکتر به پیکرههای اصلی و بزرگ اجتماع میانجامد، از نتایج این تحقیق بهشمارمیرود.
۳.

بازشناسی عملکرد نظیره سازی در نقاشی صفوی سده ی دهم (بررسی رابطه  ی دوسویه  ی میدان و منش با تمرکز بر آثار سلطان محمد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقاشی صفوی سلطان محمد نظیره سازی میدان منش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۴ تعداد دانلود : ۸۷۶
تشکیل دولت صفوی را می توان نقطه  ی عطفی در روابط میان کنشگران عرصه  ی نقاشی ایرانی برشمرد. تا پیش از آمدن بهزاد به تبریز، سلطان محمد سرآمد نقاشان کتابخانه  ی سلطنتی به  شمار می رفت اما ارجحیت نمادینی که شاه  اسماعیل برای بهزاد در نظر گرفت، او را وادار کرد تا به فراخور روابط جدید حاکم بر میدان نقاشی، استراتژی مناسبی را در پیش گیرد. این استراتژی روی آوردن به نظیره سازی بود. پژوهش حاضر ضمن توجه به روابط تاریخی و تحولات اجتماعی مؤثر در نقاشی متقدم صفوی، به مناسبات مابین کنشگرانِ عرصه  ی نقاشی و تأثیر روابط مذکور در عملکرد نهاییِ نقاشان تأکید داشته است. هدف اصلی، شناخت رابطه  ی میان عملکرد نقاشان و نیروهای مؤثر در صحنه  ی نقاشی سده  ی دهم می باشد. ماهیت پژوهش کیفی و تاریخی است و با روش تحلیلی توصیفی به تبیین عملکرد سلطان محمد در جریان تغییرات اجتماعی و سیاسی آن دوران پرداخته است. رویکرد مورد استفاده در تفسیر متنها، عملکردها و نگاره ها، جامعه  شناسی رابطه  گرایانه  ی پی یر بوردیو می باشد. این رویکرد سبب گردید تا دریابیم روابط موجود در میدان نقاشی صفوی به گونه ای بود که کنشگران حاضر در آن براساس منش شخصی شان دست به انتخاب استراتژی مناسب با مقتضیات میدان می زدند و در این راستا از قوانین حاکم بر میدان های موازی (مانند ادبیات) نیز بهره می بردند.
۴.

محمد طاهر نقاش کاشانی: شاعرذوفنون دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۴۲۲ تعداد دانلود : ۲۰۰
یکی از هنرمندان ناشناخته کاشان در عصر صفوی، محمد طاهر نقاش کاشانی است که آثار چندی از خود به یادگار گذاشته است. تذکره نویسان او را شاعری خوانده اند که پیشه اصلی اش نقشبندی منسوجات بوده است. اگرچه پاره ای از اشعار او در برخی منابع ذکر شده و برخی دیگر در جُنگ ها یافت می شوند، تاکنون گردآوری و تصحیح نشده اند. در متون تاریخی و پژوهش های امروزی، پنج تخلص برای او ذکر شده که در این مقاله فقط صحت یکی از آن ها تأیید می شود. از آنجا که او نقاش بوده، برخی محققان نقاشی هایی را به او منسوب کرده اند که در صحت ادعاهایشان جای تردید است. علاوه بر این، کتیبه ای که به خط ثلث بر روی کاشی با امضای او به جا مانده، نشان می دهد که او در خوش نویسی نیز دستی داشته است. از آنجا که تاکنون هیچ تحقیقی در مورد این هنرمند انجام نشده است، در متون مختلف از او به عنوان شاعر، نقشبند دیبا و زربفت، کاشی ساز، خوش نویس، مذهّب، مخترع کاغذ ابری و نقاش سیاه قلم یاد کرده اند. این در حالی است که بررسی ها نشان می دهد که او فقط برخی از این مهارت ها را داشته است. بنابراین مهم ترین سؤال مطرح در این مقاله،شناسایی آثار محمد طاهر نقاش بر اساس کارهای رقم دار او و نیز بررسی و تحلیل ویژگی های آن هاست. در این مقاله که بر اساس روشی تفسیری تاریخی انجام شده،پنج غزل کتابت شده توسط خود هنرمند، فهرستی از غزلیات و دوبیتی های او، و نیز چند طراحی سیاه قلم از او برای اولین بار منتشر می شود. یافته ها نشان می دهد که او یک نقشبند پارچه بوده که ذوق سرشار او در شعر سبب شد تا دکانش محل تجمع شعرای معروف آن زمان باشد. از آثار و مهارت هایی که دیگران به او نسبت داده اند، باید گفت که او نه کاشی ساز بوده و نه مذهّب و کاغذساز؛ و نیز هیچ ردپایی از او در نقاشی های دیواری بقعه سلطان عطابخش یافت نشد.
۵.

نقاشی ایرانی، رسانه چندمنظوره حکومتی (مورد مطالعه: نگاره باغی دوره صفویه)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقاشی صفوی نگاره های باغی قدرت رسانه فرهنگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۴۳ تعداد دانلود : ۲۸۸
بیان مسئله: نگاره های باغی به عنوان یک رسانه چندساحتی، ساختار اجتماعی و روابط قدرت صفویان را پوشش داده است. چالش علمی پژوهش حاضر شناسایی ایدئولوژی دولت صفویان در لایه های متنی پنهان نگاره های باغی، مؤلفه های مرتبط با نمادگرایی و فرهنگ ایرانی در بطن جامعه صفوی است. در پژوهش حاضر تلاش بر آن است به سؤالات زیر پاسخ داده شود: مناسبات اجتماعی دوره صفوی در متن نگاره های باغی بازگو کننده چه مؤلفه ها و عناصر نمادینی هستند؟ چگونه ایدئولوژی و نگرش هنرمندان صفوی در نگاره های باغی مصور گشته است؟ هدف: این پژوهش در پی بررسی و شناخت ارتباط بین متون نگاره های مرتبط با مضمون باغ ایرانی در گستره ساختارهای اجتماعی فرهنگی دوره صفوی است. روش پژوهش : تحقیق حاضر از نوع پژوهش های کیفی و به روش توصیفی- تحلیلی است. شیوه گردآوری داده ها از نوع کتابخانه ای است. یافته ها: تعاملات، مناسبات اجتماعی و دینی از طریق سلطه فرهنگی نمادین در جهت پیشبرد اهداف و مشروعیت بخشی به ایدئولوژی صفویان صورت پذیرفته است. هنرمندان نگارگر در لایه های متنی نگاره های باغی به مؤلفه های فرهنگی و دینی که نشان دهنده مناسبات، آداب و رسوم ملی، ضیافت های درباری و مذهب تشیع است پرداخته اند. وقایع و رخ دادهای سیاسی و اجتماعی به صورت روایت های اسطوره ای و مذهبی در متن نگاره ها بازنمایی شده اند. هنر تصویرسازی چندمنظوره و متحرک در نگاره ها به رسانه ای پرقدرت و متمرکز در خدمت نظام سازمان یافته دربار صفوی قرار گرفته است، این حوزه هنری جایگاه برتر شاه و ساختار طبقات اجتماعی حکومت صفویان را در قالب تصاویر پویا و متحرک مصور ساخته است. تنوع در ساختار طراحی باغ ها و فضاهای جمعی از مهمترین دستاوردهای هنرمندان در بیان نگرش، هنر و دانش باغسازی صفویان می باشد این نگاره ها به آگاهی و دقت نگارگران درباری در بیان مؤلفه های هویتی و انتقال پیام های اثرگذار به مخاطبان خود پرداخته اند.
۶.

بازتاب قلندران صفوی در نگاره "شتر ترکیبی همراه با ساربان"(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقاشی صفوی نقاشی ترکیبی صفوی پیکره در پیکره شتر ترکیبی تاریخ اجتماعی صفویه نظریه بازتاب قلندر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۵۴
نگاره "شتر ترکیبی همراه با ساربان" که امروزه در موزه متروپولیتن نگهداری می شود، از آثار نقاشی ترکیبی ایران و متعلق به ربع سوم قرن 10/16 است. مسئله اصلی در این پژوهش به حضور پیکره های انسانی کوچک تر با شاخصه های ظاهری متفاوت –که یکی از آنها در توصیفات موزه متروپولیتن راهبی بودایی معرفی شده است- و تفاسیر اجتماعی مرتبط با آنها معطوف است. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد تا با استفاده از رویکرد تاریخ اجتماعی و نظریه بازتاب، بر مبنای اسناد و با روش توصیفی تحلیلی به مسئله چیستی هویت پیکره های انسانی متمایز کوچک تر و چرایی حضور آنها در نگاره یادشده و به بیان دیگر، برخی زمینه های اجتماعی مرتبط با طبقات اجتماعی پایین تر که با تصویرگری این اثر در ارتباط هستند، پاسخ دهد. در این راستا، از مهم ترین دستاوردهای این پژوهش، تعیین هویت پیکره های انسانی کوچک تر متمایز به عنوان قلندران صفوی است. ضمن آن که، حالات، ادوات و سایر ویژگی های پیکره های یادشده در هماهنگی با حالات قلندران (مانند خفته بودن در روز با پوستینی بر دوش) آیین های آنان (مانند جریده کشی و سقّایی)، جایگاهشان نزد علما و حکما و فرجام برخی قلندران شورشی صفوی است.
۷.

نقاشی خودآگاه در عصر صفوی (نمونهٔ مطالعاتی: آثار صادقی بیگ کتابدار)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ن‍ق‍اش‍ی ای‍ران‍ی نقاشی صفوی خودآگاهی صادقی بیگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲ تعداد دانلود : ۱۸
در تاریخ نقاشی ایرانی نقاط عطفی وجود دارد که در آن ها تحولات شایان توجهی در نقاشی ایرانی پدید آمده و اغلب در سایهٔ تاریخ تحولات سیاسی، یا مطالعات توصیفی و زیبایی شناسانه  واکاوی شده اند. حال آن که توجه به مفاهیم سوبژکتیو دخیل در خلق آثار هنری و رویکردهای میان رشته ای می تواند درک تحولات این بستر را به نحو بهتری فراهم کند. در این پژوهش که حول یکی از نقاط عطف نقاشی ایرانی یعنی دورهٔ صفوی انجام شده، با تمرکز بر مفهوم خودآگاهی سعی بر آن بود که فرضیه خودآگاهی به مثابه یکی از دلایل تحول نقاشی صفوی و شکل گیری ژانرهای تصویری نو در این دوره به عنوان یکی از ثمرات آن مورد آزمایش و بررسی قرار گیرد. به همین منظور صادقی بیگ کتابدار، یکی از پیشروترین هنرمندان دورهٔ صفوی، به عنوان نمونهٔ مطالعاتی این نوشتار انتخاب شد تا با راهبردی کیفی و با روش تحقیق توصیفی، تاریخ نگارانه و موردپژوهی مطالعه شود. پرسش این مطالعه عبارت بود از این که صادقی بیگ به عنوان یکی از متفاوت ترین و شاخص ترین هنرمندان دورهٔ صفوی در زمینهٔ خلق آثار بصری، خودآگاهی خویش نسبت به کنش هنرمندانه اش را چگونه تبیین می کرد؟ که درنهایت به این نتیجه رهنمون شد که صادقی بیگ از راه های مختلفی چون تغییر سجع رقم، شیوهٔ ارائه آن، شرح نویسی بر آثار و درگیرکردن مخاطب با اثر، بهره گیری از سبک واقع گرایانه به خاطر تأثیرگذاری عمیقش در فرهنگ ایرانی، واردکردن موضوعات انسانی، فانی و آن چه در فرهنگ سنتی در سمت مقابل الهیات قرار می گرفت، و با کسب جایگاه حامی هنری که به دربار و بزرگان تعلق داشت، خودآگاهی نسبت به هنر و هنرمندی خویش را نشان می داد.