فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۵٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ویژگی میان رشته ای بودن مطالعات «تمدن پژوهی»، دایرة نگاه به مسائل این حوزه را از حصر در یک یا چند دستة تخصصی خاص بیرون کرده و در گسترة وسیع تری قرار می دهد. این چالش به ویژه در تحلیل اصل مفهوم تمدن بیش از هر جای دیگر خود را نمایان می سازد، چراکه ما با واژه ای چندوجهی روبه رو هستیم که مفاهیم هم عرض دیگری را نیز در جنب خود قرار می دهد؛ مقوله های انسان، فرهنگ، جامعه، تاریخ، و دین، واژگان هم خانوادة مفهوم تمدن به حساب آمده و حل گرة فهم کرانه های ناپیدای این معنا، در گرو فهم پیکرة این خانواده است. از سویی پیراستن حوزة مفهومی هر واژه و از سوی دیگر در هم تنیدن نظام وارة آن ها با یک دیگر تا نسبت تأثیر هر کدام در دیگری آشکار شده و در نهایت به تعریف نظام مندی دست یابیم.
در مقدمه، پس از اشاره به هدف مقاله در تعیین مؤلفه های مفهومی تمدن (به جای تعریف آن) به فرض های سه گانة «عدم تحقق تمدن اسلامی در دنیای معاصر» و «ضرورت ایجاد تمدن نوین اسلامی» و نیز «امکان تحقق تمدن نوین اسلامی» اشاره می شود و سپس در گام نخست و به جهت تحلیل روشمند مسئله، از مدل «مجموعه نگر» یاد می کنیم که مهم ترین ویژگی آن، نگاه به مفاهیم هم تراز به صورت سیستمی است و آن گاه با تحلیل نسبت مفهوم تمدن با چهار واژة دیگر به ارائة برداشتی جدید از تمدن دست خواهیم یافت. بیان امتیازات و مراحل پنج گانة مدل تحلیل، بخش دیگر مقاله را تشکیل می دهد و بر این پایه و با نظر به کاربرد واژة تمدن غربی در دنیای کنونی، نشان داده می شود که مدل مطرح با تحلیل مؤلفه های مورد نظر، علاوه بر رعایت اصل سازگاری درون منطقی، توان تحلیل وضعیت موجود تمدن غالب را نیز داراست و به همین سبب سخن از نمود یک تحلیل جامع می رود. در نهایت بر اساس مفهوم به دست آمده و با القای خصوصیت از معنای تمدن غربی، سعی در رونمایی مؤلفه های مفهومی تمدن خواهد داشت. بدین سان از مؤلفه های هشت گانه سخن به میان می آید: سیطرة فراملی، ارادة جمعی و انسانی؛ عنصر سرزمین و مهد؛ منحصرنبودن به مرزهای جغرافیایی؛ شمولیت در روابط انسانی؛ نفوذ و برتری طلبی؛ تعالی جویی؛ و تأثیر در تحولات تاریخی. دست آخر با تطبیق عناصر تحلیلی فوق، نیم نگاهی نیز به مفهوم تمدن اسلامی می اندازیم
رابطه علم و دین از منظر علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان با پیشرفت روزافزون علوم، با سؤالاتى درباره رابطه این علوم با دین مواجه مى شود. ترابط میان «علم و دین» از جمله مسائلى است که مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. این تحقیق بر آن است که رابطه علم و دین را از نگاه علّامه طباطبائى بررسى نماید و با تتبع در آثار ایشان، مباحثى را که درباره این موضوع مطرح کرده اند، استخراج، تنظیم و سپس توصیف و تحلیل کند. ایشان معتقد است علم و دین روابط متقابلى با هم دارند؛ شکوفایى علم و دانش در تمدن هاى جهان، مرهون تدابیر و تشویق هاى دین است و علم نیز در تحکیم باورهاى دینى سهم بسزایى بر عهده دارد. علّامه با انکار تعارض واقعى میان علم و دین، براى رفع تعارضات ظاهرى پیش آمده، راه حل هایى را ارائه مى کند. ایشان عمده این تعارضات را با تقدم گزاره هاى قطعى بر ظنى و یا از طریق تمایز قلمرو علم و دین، رفع مى نماید و در بسیارى از موارد با تبیین و تفسیر صحیح از آموزه هاى دینى، عدم تعارض واقعى میان علم و دین را نشان مى دهد.
دستاوردهاى نظریه حرکت جوهرى نفس در حل برخى مشکلات عقلى و نقلى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پذیرش حرکت در جوهر و ذات نفس مى توان براى بسیارى از مشکلات عقلى و نقلى راه حل هاى دقیق تر یا آسان ترى یافت. نحوه حدوث نفس مجرد، کثرت نفوس مجرد، بقاى نفس پس از ترک بدن، و مرگ طبیعى تنها برخى از مواردى هستند که با این نگاه ویژه به نفس، تحلیل و تبیین بهترى مى یابند. در این مقاله کوشیده ایم برخى از نقاط ابهام در موارد مزبور را با بهره گیرى از تصریحات و تلویحات صدرالمتألهین برطرف سازیم و به این ترتیب بخشى از دستاوردهاى آموزه حرکت جوهرى نفس را در حوزه هاى عقلى و نقلى برجسته کنیم.
اصل ترکیب معنا در اندیشه فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اصل ترکیب در معناشناسی، یکی از اصول مهم و مسئله آفرین است. مطابق این اصل، معنای عبارت های مرکب، براساس معنای اجزا و چگونگی ترکیب آن ها به دست می آید. بنابر ادله پیشینی برای این اصل، هر نظام معناشناختی باید تابع این اصل باشد. اگرچه معمول است پیشینه این اصل را به فرگه بازگردانند، جایگاه مهم اندیشمندان مسلمان، فراموش شده است. در این مقاله برآنیم با بررسی چهارچوب مفهومی مناسب برای اصل ترکیب، آن را در آثار فارابی واکاوی کنیم. در میان آثار فارابی اشاراتی ضمنی به ترکیب معنا وجود دارد. براین اساس، با تمایز تقریر معرفت شناختی و معناشناختی از اصل ترکیب و براساس رویکرد عمل گرایانه، سخنان فارابی را بررسی کرده ایم. به نظر می رسد فارابی دستِ کم به برخی تقریرهای اصل ترکیب پایبند است.
مطالعه ی تطبیقی درباره ی دلایل تجرد نفس و بقای آن نزد ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلاسفه از جمله ارسطو و ابن سینا از دیرباز به مسائل مربوط به نفس انسان توجه داشته اند. همواره یکی از پرسش های اساسی نزد آن ها مسأله ی بقای نفس در انسان است. تردیدی نیست که ابن سینا نفس را مجرد دانسته و به تفصیل بر آن استدلال کرده است. اما تعارض سخنان ارسطو در این مقام، همواره موجب اختلاف نظر شارحان شده است، به طوری که گاهی از صورت بودن نفس برای بدن، بر مادیت نفس و از این رو، به مثابه ی دلیلی بر فساد و عدم بقای نفس بعد از مرگ آن استنباط کرده اند. در این بررسی، دلایلی برای رفع تعارض بین تعریف صورت بودن نفس برای بدن و تجرُّد و بقای آن اقامه شده است؛ مثلاً با این که در نظر ارسطو، نفس صورت بدن است و صورت در عین ملازمت با ماده، مفهومی مستقل از آن دارد، اما در برخی مواقع، امکان وجود صورت بدون ماده محتمل بوده و نفس در مقایسه با بدن، اصیل و مستقل دانسته شده است. ازاین رو بر مبنای براهین ضمنی ارسطو و دلایل مصرَّح ابن سینا، استدلال شده است که نفس انسان نمی تواند امری مادی باشد. بنابراین در نظر آن ها، نفس به منزله ی موجودی فی نفسه که ذات آن عقل است، مجرد و باقی است.
مقایسة مبانی و راه حل های ابن سینا و ملاصدرا برای نفی تناسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تناسخ که در اصطلاح رایج فلسفی به معنی انتقال نفس از بدن خود به بدن مادی دیگر در همین دنیا و پس از مرگ افراد است قاطعانه از سوی ابن سینا و ملاصدرا با برهان عقلی رد شده است؛ هر یک از این دو فیلسوف بزرگ با تکیه بر مبانی خود، رابطة ویژة نفس انسان با بدن وی را نشان می دهند و با استناد به آن، تعلق نفس به بدن/ بدن های دیگر را نفی می کنند.
استدلال های شیخ الرئیس در نفی تناسخ بر این مبنا استوار است که نفس از حیث ذات، مجرد و از حیث فعل، مادی است لذا گرچه علت فاعلی و مفیض نفس، عقل مفارق است اما مزاج مستعد و مادة بدنی، زمینه ساز و معد این افاضه است. به علاوه، شیخ معتقد است که رابطة هر نفس با مادة بدنی خود، رابطة لزومیة ذاتیه است و به همین سبب، این نفس برای این بدن، امری بی بدیل است. اما صدرالمتألهین به مبانی نوینی نظیر تشکیک و اشتداد در وجود و حرکت استکمالی جوهری در همة موجودات (ازجمله در نفس و بدن به موازات یک دیگر) قائل است و نفس را در بدو حدوث، جسمانی می داند و معتقد است که ترکیب نفس و بدن ترکیبی اتحادی است. او علاوه بر این که به نقل و تأیید راه حل های شیخ الرئیس می پردازد، از مبانی متعالیه نیز بهره می برد و بدین وسیله، هم تبیین نوینی از بعضی از برهان های رد تناسخ به دست می دهد و هم خود، راه حل و برهان جدیدی برای ابطال تناسخ ارائه می کند که فقط با مبنای متعالیه قابل توضیح است.
این مقاله در نظر دارد ضمن توضیح و مقایسة راه حل های منتخب این دو فیلسوف برای نفی تناسخ و روشن کردن نقاط مشترک ایشان، کارکرد مبانی خاص هر یک در این حوزه را روشن کند و نشان دهد که چگونه در مواردی مبانی متفاوت برای برآوردن مقصود واحد، به کار گرفته می شوند
تحلیل دیدگاه ملاصدرا در میزان تأثیر صدق باورهای دینی در نجات انسان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة نجات و رستگاری پیروان ادیان از جمله مسائل بحث برانگیز در حوزة فلسفة دین است. در میان اندیشمندان اسلامی، ملاصدرا از جمله متفکرانی است که نجات و رستگاری را در پرتو عواملی فراتر از حقانیت و صدق ادیان تبیین می کند. نکتة مهم و درخور توجه این است که دیدگاه وی در خصوص مسئلة نجات کاملاً مبتنی بر مبانی معرفت شناسی خاص وی در خصوص «صدق پذیری گزاره های وحیانی» و نیز «امکان دست یابی به صدق» این گزاره هاست. از دیدگاه وی هر چند گزاره های وحیانی از قابلیت اتصاف به صدق و کذب برخوردارند، اما عواملی همچون دست نیافتن به واقعیت و نفس الامر، توصیف ناپذیری برخی از مراتب واقعیت در قالب گزاره های زبانی و نیز همسان نبودن مرتبة ادراکی گوینده و مخاطب در گزاره های وحیانی، امکان دست یابی به صدق این گزاره ها را برای عموم انسان ها با دشواری مواجه می کند. بر همین اساس نیز، به نظر ملاصدرا، نجات در پرتو عوامل دیگری چون عبودیت و بندگی امکان پذیر است.
توحید افعالی در نظام فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظر به گستردگی ابعاد موضوع (توفیق میان عقل و نقل)، محوریت مقاله حاضر تنها توحید افعالی خواهد بود. مسئله اصلی تحقیق جایگاه توحید افعالی در حکمت متعالیه صدرا و براهین عقلی و نقلی وی در این زمینه می باشد. لذا در این جستار، پس از تبیین توحید افعالی، به انحصار هستی بخشی و تأثیر استقلالی در فاعلیت الهی، و نظریه فاعلیت بالتجلی و مجرای فیض بودن عقول و ژرف اندیشی صدرا در باب اختیار آدمی از منظر عقل و نقل به عنوان مبانی توحید افعالی، بیان خواهیم کرد که صدرا با دو برهان ارجاع علیت به تشأن و قاعده بسیط الحقیقه به اثبات آرای خود می پردازد. همچنین، در این تحقیق که به روش توصیفی-استنباطی صورت پذیرفته، شبهات فکری برآمده از برخی اندیشه های کلامی پاسخ درخوری می یابد. ثانیاً به دلیل هم افق شدن مرز های حکمت صدرایی با عرفان نظری، صدرا در حل و فصل مسایل توحید از حکمت سینوی پیشی می گیرد. ثالثاً لوازم توحید افعالی، همچون نظریه وحدت وجود و ارجاع علیت به تشأن، اراده و علم پیشین الهی، مسئله جبر و اختیار در افعال بشر، در پرتو دو حجت عقل و دین تبیین می گردد.
بررسی تبیین های مختلف از کاشفیت علم حصولی در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله این نوشتار، بررسی تبیین های مختلف از کاشفیت علم حصولی است. فیلسوفان مسلمان، علم را به حضوری و حصولی تقسیم کرده اند. حکایت گری و کاشفیت علم حصولی برای فیلسوفان مسلمان، مسلم بوده است. تببین فیلسوفان مسلمان از کاشفیت علم حصولی، مختلف است. آن ها کاشفیت علم حصولی را گاهی با عینیت ماهوی، گاهی با مفهوم ماهیت، گاهی با مطلق مفهوم و گاهی با وجود علم تبیین کرده اند. در این مقاله هریک از این تبیین ها را شرح و بسط داده، ضعف ها و قوت هایشان را بررسی می کنیم. اگرچه تبیین فیلسوفان مسلمان از کاشفیت علم حصولی قوت هایی دارد، ضعف هایشان باید رفع شده و تکمیل شوند.
بررسی نسبت دیدگاه اخلاقی ابن سینا با واقع گرایی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی نسبت دیدگاه اخلاقی ابن سینا با واقع گرایی اخلاقی است، اما ازآنجاکه در تفسیر دیدگاه اخلاقی ابن سینا، اختلاف نظر وجود دارد، در این مقاله سعی بر آن است که ابتدا با روشی توصیفی تحلیلی دیدگاه اخلاقی ابن سینا تبیین گردد و سپس نسبت آن با واقع گرایی اخلاقی بیان شود. نتیجه تحقیق این است که علی رغم اینکه ابن سینا قضایای اخلاقی را بدیهی نمی داند، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که آنها را اخباری و قابل صدق و کذب هم نداند. اما اینکه ایشان قضایای اخلاقی را از اقسام مشهورات ذکر کرده، منافاتی با واقع گرایی ندارد؛ زیرا مقصود ایشان که می گوید احکام اخلاقی پایه ای جز شهرت ندارند، این است که اساس معرفتی احکام اخلاقی شهرت است. بنابراین، به نظر می رسد سخن ابن سینا ناظر به مقام اثبات است و نه ثبوت. بر این اساس، تفسیر مرحوم مظفر و محقق اصفهانی، که سخن ابن سینا را ناظر به مقام ثبوت می دانند، صحیح نیست.
ابن سینا و گودل:«عدم برهان بر امتناع» یا «برهان بر عدم امتناع»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق فرامنطق تصمیم پذیری (گودل و...)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
گودل امکان فرضیه تعمیم یافته پیوستار را از رهگذر برهان بر عدم امتناعِ آن ثابت می کند؛ این در حالی است که بر پایه سخن ابن سینا در بند ما قبل آخرِ اشارات، عدم برهان بر امتناعِ چیزی برای اثبات امکان آن بسنده است. اکنون شایسته است بپرسیم که آیا کار گودل بیهوده است، یا سخن ابن سینا نادرست؟ پاسخ این جستار گزینه سوم است: هیچ کدام. «امکان» در فلسفه اسلامی دست کم هشت معنا دارد:1 امکان عام؛ 2 امکان خاص؛ 3 امکان اخص؛ 4 امکان استقبالی؛ 5 امکان استعدادی؛ 6 امکان وقوعی؛ 7 امکان فقری؛ 8 احتمال. در سخن ابن سینا امکان به معنای احتمال است که امری ذهنی، انفسی، و سوبژکتیو است، و از این رو به چیزی بیش از عدم برهان بر امتناع نیاز ندارد؛ امّا امکان در کلام گودل امری عینی، آفاقی، و اُبژکتیو است که نیازمند برهان بر عدم امتناع است. بنابراین، نه کار گودل بیهوده است و نه سخن ابن سینا نادرست.
هنر دینی از منظر علامه جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آیت الله جوادی آملی، به هنر دینی توجه خاص نموده و شاخص ها و مبانی آن را بیان کرده اند. این مقاله ضمن بیان تعریف و تفسیر علامه جوادی آملی از هنر دینی، شاخص های هنر دینی را در منظومه فکری ایشان تبیین می کند. این شاخص ها درحقیقت، از دیدگاه اصیل حکمت متعالیه ملاصدرا متأثرند. منزلت رفیع عقل و عالم معقول در خلق اثر هنری، توجه به نقش قوه خیال همچون کارگاه خلق اثر هنری، اهمیت دادن به رسالت های اخلاقی هنر و هنرمند، موهبت دانستن هنر برای ارتقای کمالات انسانی و همچنین کارکردها و ویژگی های معرفتی هنر از مهم ترین شاخص ها و مباحث هنر دینی از منظر علامه جوادی آملی است. استاد جوادی آملی با اشاره به دو بخش انگیزه و اندیشه در وجود انسان، جهان آرایی را رسالت هنر دینی معرفی می کنند؛ ایشان با طرح نظریه تقلید از خلقت، خروجی حتمی فرآیند خلق اثر هنری را هنر دینی می دانند.
نقش قوه خیال در پدیده وحی از دیدگاه فارابی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی فیلسوفان اسلامی ازجمله فارابی و ملاصدرا با اعتقاد به وحی قدسی و الهی، به تبیین فلسفی وحی پرداخته اند. در تبیین فلسفی وحی، حقایق وحیانی به دو دسته حقایق کلی و حقایق جزئی قابل تقسیم است. حقایق کلی وحی توسط قوه ناطقه نبی و حقایق جزئی توسط قوه خیال وی دریافت می شود. هر دو فیلسوف در تبیین وحی بر نقش مهم قوه خیال در دریافت حقایق وحیانی تأکید کرده اند. همچنین از نظر آنها قوه خیال قادر است حقایق کلی وحی را نیز از طریق تبدیل به صور حسی و خیالی ادراک کند. همچنین هردو منشأ حقایق کلی وحی را عقل فعال می دانند، اما در مورد منشأ حقایق جزئی وحی با هم اختلاف دارند. از نظر فارابی، منشأ حقایق جزئی وحی همانند حقایق کلی وحی، عقل فعال است؛ اما از نظر ملاصدرا منشأ حقایق جزئی وحی عالم خیال است. بنابراین با نظر به اهمیت قوه خیال در پدیده وحی، نگارنده در پی مقایسه دیدگاه دو فیلسوف مسلمان در این خصوص می باشد.
بررسی رابطة خیر و شرّ با اصالت وجود از منظر ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئلة خیر و شر یکی از بحث های عمیق فلسفه و کلام است که در دوران های مختلف تاریخ تفکر، مورد نقد و بررسی قرار گرفته و ذهن اندیشمندانی را به خود معطوف داشته است. در این میان، فلاسفة اسلامی، به ویژه حکمای صدرایی، با نگاهی عقلی و مستدل، رنج ها و شرور مطرح در جهان هستی را مورد مطالعه قرار داده و به تبیین حقیقت و ماهیت آن پرداخته اند. صدر المتألهین در پاسخ به مسئلة شر بر سه مبنای اساسی اصالت وجود، عدمی بودن شرّ و نظام احسن تکیه می کنند. از آنجا که عدمی بودن شرّ از جمله مبانی است که دارای منتقدان جدی در فلسفة غرب و حتی از سوی برخی اندیشمندان اسلامی است. این مقاله در صدد است تا با تبیین رابطة خیر و شر با اصالت وجود از منظر ملاصدرا و برخی از پیروان حکمت متعالیه، مانند حکیم سبزواری و جوادی آملی، دلیل متقن و مستدلی به اشکال آنها درباره عدمی بودن شرور ارائه دهد. ازاین رو، سعی شد تا با استفاده از منابع اصلی حکمت متعالیه از اسفار اربعه، شواهد الربوبیه و مشاعر ... و با سبکی نو به ارزیابی ضمنی مبنای عدمی بودن شرور از نگاه ملاصدرا - با توجه به برهان عقلی و رابطه خیر وشر با اصالت وجود - پرداخته شود.
تفکر و امر احاطه کننده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سنت تفکر متافیزیکی، اندیشیدن و معرفت حاصل صرف فعالیت های منطقی و ذهنی بشر است و درستی نتیجه ناشی از کاربرد درست قوای ذهنی و اِعمال صحیح اصول، قواعد و روش های مناسب شناخت، همچون اصول و قواعد منطق یا روش های تجربی. در روزگار ما پرسش هایی چون «نظریه چیست؟» یا «تفکر چیست؟» یادآور رشته های تخصصی ای چون فلسفه علم یا معرفت شناسی است. در زمانه ما جریان های گوناگون فلسفی، به ویژه فلسفه های علم و پژوهش های معرفت شناختی در همین سنت تفکر متافیزیکی است که به تأمل و پژوهش درباره تفکر، نظریه و شناخت می پردازند. اما این مقاله درصدد است با وارد کردن معنا و مفهوم امر احاطه کننده در تأمل بر سرشت تفکر و نظریه، دریافتی غیر اومانیستی و غیر بشرمحور و لذا غیر متافیزیکی از معرفت ارائه دهد. این مقاله می کوشد امری مشاهده ناپذیر، ناملموس و نامحسوس را پیش بکشد و واکاود که آن را نمی توان نه با فاعل شناسا (سوبژه) و نه با متعلَّق شناسایی (ابژه) یکی دانست لیکن احاطه کننده هر دو، بنیاد تفکر، شرط استعلایی شناخت و تعیین کننده درستی و نادرستی معرفت بشری است، و در همان حال نه از فاعل تفکر جداست و نه از موضوع شناخت. ما در روزگاری زندگی می کنیم که به دلیل سیطره تفکر متافیزیکی، حضور امر احاطه کننده از اندیشه هایمان، از جمله از فهم سرشت تفکر و چیستی نظریه رخت بربسته است.