مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
عاقل
حوزههای تخصصی:
اتحاد عاقل و معقول از دیدگاه ابن سینا
حوزههای تخصصی:
چکیده:
یکى از مباحث اساسى و کلیدى در فلسفه که اثبات و عدم آن نقش بنیادین در پارهاى از مسائل فلسفى دارد، مسئله اتحاد عاقل و معقول است.از دیرباز حتى خیلى پیش از اسلام این مسئله مورد توجه اندیشمندان بوده و دیدگاههاى متفاوتى درباره آن ارائه شده است.در این میان، دیدگاه رئیس فلاسفه مشاء در عالم اسلام به درستى روشن نیست; ایشان از سویى، در کتاب شفاء و اشارات به طور صریح و قاطع به مخالفتبا آن پرداخته است، و از سوى دیگر، در کتاب مبدا و معاد با ارائه بیانى اجمالى و تفصیلى به طور جانبدارانه از نظریه اتحاد عاقل و معقول دفاع کرده آن را اثبات مىکند.اینکه کدام نظریه مورد اعتقاد ابن سینا بوده و این که کدام یک از این دو دیدگاه او مقدم بر دیگرى است و یا آن چه در مبدا و معاد آورده بر اساس ممشاى قوم (مشائین) بوده یا نه مباحثى است که در این مقاله تلاش شده با استمداد از شواهد و قراین تا حدودى به آن پاسخ داده شود.
مبانی نظریه اتحاد عقل و معقول
حوزههای تخصصی:
بررسی تاریخی نظریه اتحاد عاقل و معقول نشان میدهد که این نظریه در حوزه اندیشه اسلامی، نخست در عرفان مطرح شد و پس از آن ملاصدرا آن را در فلسفه صورتبندی کرد. صدرالمتألهین برای نیل به این هدف، برخی از اصول فلسفه خود را به عنوان مقدمه به کار گرفت و به این ترتیب نه تنها اتحاد عاقل و معقول را با دلایل و براهین فلسفی به اثبات رساند، بلکه این نظریه را با دستگاه فلسفی خود متلائم ساخت. نگارنده در این مقاله مقدمات یاد شده را به عنوان مبانی نظریه اتحاد عاقل و معقول مورد بحث قرار داده است. این مقاله گام دوم در جهت بررسی تحلیلی این نظریه است که در پی انتشار مقاله «نگاهی به پیشینه نظریه اتحاد عاقل و معقول» (متین شماره 11 و 12) به نگارش درآمده است.
بازنگری قاعده اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالمتالهین مسئله اتحاد عاقل و معقول را ازجمله پیچیده ترین مباحث فلسفی می داند که تازمان وی برای هیچ یک از فلاسفه پیشین منقع نشده است.وی باتمسک به قاعده تضایف و دلائل دیگر، آن را برهانی کرده است.اصل این مسئله از فرفوریوس اسکندرانی است .ابن سینا درکتاب «شفا»و«اشارات»خود به شدت با آن مخالفت کرده است.بعد از صدرالمتالهین نیز کسانی مانند حاج ملا هادی سبزواری و دیگران استدلالهای صدرالمتالهین را مورد مناقشه قرار داده اند.در این مقاله ضمن تحلیل مفردات مسئله به بررسی براهین و اشکالات وارد برآن پرداخته شده است.
تبیین اختلاف آراء ابن سینا در باب مسئله اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوگانگی دیدگاه ابن سینا در رد یا قبول اتحاد عاقل و معقول در آثار مختلف ابن سینا به چشم می خورد؛ و همین امر باعث اعتقاد برخی به وجود تعارض و ناسازگاری در آراء او شده است. چرا که از سویی، در کتاب شفاء و اشارات به مخالفت با آن می پردازد و از سوی دیگر، در کتاب مبدأ و معاد از نظریه اتحاد عاقل و معقول دفاع و آن را اثبات می کند. این که این تعارض ناشی از چیست و آیا حقیقتاً تعارضی وجود دارد یا خیر، مسئله ای است که در این مقاله تلاش شده است تا با تحلیل برخی شواهد و قرائن حاکی از رد یا اثبات مسئله از سوی ابن سینا، بررسی شود. در نهایت این پژوهش به این نتیجه رسیده است که تعارضی وجود ندارد و علت تفاوت آراء شیخ در رد یا پذیرش اتحاد، به تفاوت دو نوع نگرش ماهوی و وجودی او برمی گردد.
اتحاد عاقل و معقول از نظرگاه علامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از اتحاد عاقل و معقول یکی از مطالب مهم فلسفه است که در میان نخستین قائلان به اتحاد عاقل و معقول می توان از فرفوریوس و ارسطو نام برد که میان مشائین رواج یافته است. اما در میان فیلسوفان مسلمان نخستین کسانی که مساله اتحاد عاقل و معقول را مطرح نمودند کندی و فارابی را می توان نام برد، اما ابن سینا در این بحث دیدگاه خاصی دارد. پس از شیخ الرئیس که در مسأله اتحاد عاقل و معقول همه جز صدرالمتألهین با او هم عقیده بوده اند و حکمت متعالیه دوره جدیدی برای این بحث است.
صدرالمتالهین در اثبات عاقل و معقول به تقریر برهان تضایف می پردازد. علامه رفیعی برهان را به گونه ای تحلیل کرده که به ادعای ایشان مراد صدرالمتألهین نیز چیزی جز تحلیل علامه نبوده است اما تفسیر علامه از برهان صدرالمتألهین خود شکلی دارد که کمتر در آثار دیگر شارحان حکمت متعالیه دیده می شود که باید گفت که این نظرگاه خاص علامه رفیعی است.
اتحاد عاقل و معقول در منظر ابن سینا و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
123 - 148
حوزههای تخصصی:
«اتحاد عاقل و معقول» از معدود مسائلی است، که با مخالفت و موافقت دو فیلسوف بزرگ مواجه شده است.بوعلی به عنوان منکر اصلی و صدرالمتألهین به عنوان موافق جدی. بوعلی در «شفاء» و «اشارات» ،«اتحاد عقل و عاقل» را ردّ می نماید ولی در «مبدأ و معاد» برای آن برهان می آورد. این تفاوت رویه بوعلی، نزد فیلسوفان بعد محل سؤال بوده است. صدرالمتألهین برای «اتحاد» سه معنا ذکر می نماید و می فرماید «اتحاد عاقل و معقول» به دو معنای اول به همان برهان بوعلی به هیچ وجه قابل اثبات نیست، ولی معنای سوم اتحاد نه تنها ممکن بلکه تحقق علم در تمام مراتب متوقف بر آنست.صدرا میگوید بوعلی معنای سوم از اتحاد را تنها در مبدأ و معاد پذیرفته است و آنگاه در بدست آوردن دیدگاه اصلی بوعلی تردید نموده است.اما حقیقت آنست که بوعلی هرگز متناقص سخن نگفته است.اینگونه نیست که در «شفاء» و «اشارات» دیدگاه واقعی خود را اظهار کرده و در «مبدأ و معاد» طبق مذاق فیلسوفان مشاء سخن گفته باشد. فهم دیدگاه اصلی بوعلی تنها در سایه فهم دقیق از منظومه فکری وی محقق است همان مسیری که ما پیمودهایم و نشان داده ایم معنای سوم اتحاد باور همیشگی بوعلی است و اساساً اختلافی میان بوعلی و ملاصدرا وجود ندارد.
آثار به کارگیری عقل در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه «عقل» و مشتقات آن در نهج البلاغه در موارد متعدد به کار رفته است. امام علی(ع) بسیار به بهره گیری از عقل و تعقل در امور مختلف توصیه می کند. هرچند امام در صدد ارائه آثار به کار گیری عقل نبوده است، اما از بررسی موارد استعمال این واژه و مشتقاتش، می توان به آثار آن از دیدگاه امام علی(ع) پی برد. این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی، به استخراج آثار مثبت به کار گیری عقل می پردازد و این آثار را در چهار دسته ارائه می نماید: 1) در ارتباط انسان با خدا؛ یعنی موهبتهای الهی، و ثمراتی که به واسطه تعقل درباره خداوند و دستوراتش نصیب انسان می شود. 2) در ارتباط انسان با خود؛ یعنی مواردی که باعث بهره مندی از زندگی دنیا و آماده شدن برای آخرت می شود. 3) در ارتباط انسان با دیگران؛ یعنی مواردی که باعث تعامل بهتر در زندگی اجتماعی می شود. 4) در ارتباط انسان با طبیعت و جهان؛ یعنی مواردی که باعث تعامل بهتر با طبیعت و جهان می شود. برخی از این آثار، به صورت مستقیم در نهج البلاغه بیان و برخی دیگر به صورت غیرمستقیم و از فحوای کلام امام استخراج شده اند.
صدور و بسط هستی از عقل تا عاقل: بررسی دیدگاه صدرالدین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۳
167 - 183
حوزههای تخصصی:
فیض مقدس (عالم عین) که در دو قوس نزولی و صعودی گسترده است، از عقل آغاز می شود و در نقطه عطف دو قوس، به هیولا می رسد. آنگاه قوس صعودی آغاز، و به عاقل منتهی می شود. انسان، محور این گستره است. او در آغاز، عقل، اما در پایان عاقل است و عقل و عاقل از جهتی عین هم و از جهتی دیگر غیر هم اند. به این معنا که عقل فقط مرتبه ای از انسان کامل است، اما عاقل همان انسان کامل و مظهر اسم جامع الله است که بر دو قوس نزولی و صعودی احاطه وجودی دارد. صدرالدین شیرازی چگونگی بسط فیض را تبیین کرده است. در مقاله حاضر می کوشیم دقایق سخنان صدرا در این زمینه را بررسی کنیم.
اعتبارسنجی مبنایی حکم عدم قصاص قاتلِ عاقل در قتل مجنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگر شخصی عاقل، مجنونی را عمداً به قتل برساند، قصاص نمی شود. این حکم در ماده 301 قانون مجازات اسلامی تصریح شده است. مستند این حکم، روایتی است مشهور به صحیحه ابا بصیر که بر اساس آن امام صادق7 در پاسخ به پرسش ابا بصیر می فرماید: کشتن مجنون توسط عاقل با قصاص همراه نخواهد بود. ایشان سپس قاعده «لا قود لمن لا یقاد منه» را مطرح فرموده اند. این روایت اگرچه به جهت برخورداری از سندی معتبر به صحیحه ملقب شده، لیکن خبر واحدی است که اگر بر روایات معارض، قرآن کریم و عقل عرضه شود، می تواند با چالش هایی گاه جدی همراه شود. بنابر تصریح قرآن کریم، قصاص برای بقاء وحفظ حیات است و مجازاتی برای پیشگیری از قتل های بعدی است، که با عدم قصاص قاتل مجنون، این هدف عملاً نادیده گرفته می شود. از طرفی دیگر قاعده «لا قود» در مصادیق مشابه و در عمل در احکام فقها رعایت نشده است. پژوهش حاضر با هدف تبیین بیشتر و نقادانه تر این حکم و پاسخ به شبهاتی که پیرامون آن وجود دارد، با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و با استفاده از ابزارهای فقه الحدیثی به صورت توصیفی تحلیلی و با رویکردی انتقادی به بررسی سندی و متنی روایت مورد استناد فقها و همچنین تحلیل محتوایی این حکم پرداخته است؛ چالش های آن با روح قرآن کریم و عرف عقلا را ذکر کرده و در پی طرح این دیدگاه است که در صورت عدم گذشت ولیّ دم، قصاص عاقلِ قاتل در قتل مجنون، به عدالت، فلسفه قصاص و عرف عقلا نزدیک تر است.
تفسیر ایدئالیستی از معرفت شناسی حکمت متعالیه بر پایه فاعلیت ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
107 - 134
حوزههای تخصصی:
نگارندگان در این مقاله معتقدند در فلسفه صدرا مرجعیت عالم خارج شأنیت معرفتی خود را در مقام بالعرض از دست می دهد و صرفاً نقش تلنگری را ایفا می کند تا عاقل، معقولی را که از سنخ خویش است -یعنی معقول بالذات- از روی عین خارجی انشا کند و از طریق آن، به عالم علم پیدا کند. ساحت معرفتی در اختیار معقول بالذات که واقعیت علم است، قرار می گیرد و عالم خارج با استفاده از تعیناتی که عاقل در وعای ذهن ایجاد می کند، شناخته می شود و حیث مطابقت عین و ذهن و حلول صورت و نقش بستن آن بر نفس زیر سؤال می رود. نگارندگان در این مجال می کوشند با کمک گرفتن از معرفت شناسی کانتی -که در آن حیث ذهن در تکوین معرفت نقش محوری را به عهده دارد- تفسیری ایدئالیستی از اندیشه ملاصدرا ارائه دهند. اگر عاقل در اندیشه صدرا به لحاظ معرفتی مقدم بر عالم خارج قرار بگیرد و عالم خارج تنها از طریق تعینات عقل شناخته شود، دیگر حالت تطابق مستقیم عین و ذهن و مرجعیت عین خارجی نسبت به نفس، منتفی خواهد شد. رویکرد صدرالمتألهین به عالم بُردار معرفتی سنتی جهان اسلام را زیر و رو می کند؛ چراکه بردار با صدرا از معقول به واقع حرکت می کند نه بر عکس. اصالت از آن عاقل است و عین تنها شأن معرفتی خود را از آن وام می گیرد.