مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
معقول
حوزه های تخصصی:
معقولیت و نسبىگرایى
حوزه های تخصصی:
این مقاله یکى از جالبترین براهین مکتب ادینبورا براى نسبىگرایى را بازسازى و سپس مورد ارزیابى نقّادانه قرار داده است. این مکتب براى این منظور نظریه معقولیت طبیعى را طرح مىکند؛ نظریهاى که همه عقاید و دعاوى معرفتى را به طور طبیعى معقول مىشناسد. در صورت توفیق در این کار، تبیین درجه دوّم ما از چگونگى و چرایى اخذ و رفض آن عقاید و دعاوى معرفتى هیچ نیازى به مقولات معقول و نامعقول نخواهد داشت؛ زیرا مطابق این نظریه همه عقاید و نظریهها به طور طبیعى معقول هستند. هدف اصلى مکتب ادینبورا از این نظریهپردازى این است که تمام دعاوى معرفتى را به لحاظ معرفتشناختى، از جهت منزلت معقولیتشان، معادل و همسنگ کند. همچنین بهکارگیرى مفهوم منافع اجتماعى در نظریه به کارگیرى فعالانه اجتماعى طبیعت این مکتب، مورد طرح و نقّادى قرار گرفته است.
اتحاد عاقل و معقول از دیدگاه ابن سینا
حوزه های تخصصی:
چکیده:
یکى از مباحث اساسى و کلیدى در فلسفه که اثبات و عدم آن نقش بنیادین در پارهاى از مسائل فلسفى دارد، مسئله اتحاد عاقل و معقول است.از دیرباز حتى خیلى پیش از اسلام این مسئله مورد توجه اندیشمندان بوده و دیدگاههاى متفاوتى درباره آن ارائه شده است.در این میان، دیدگاه رئیس فلاسفه مشاء در عالم اسلام به درستى روشن نیست; ایشان از سویى، در کتاب شفاء و اشارات به طور صریح و قاطع به مخالفتبا آن پرداخته است، و از سوى دیگر، در کتاب مبدا و معاد با ارائه بیانى اجمالى و تفصیلى به طور جانبدارانه از نظریه اتحاد عاقل و معقول دفاع کرده آن را اثبات مىکند.اینکه کدام نظریه مورد اعتقاد ابن سینا بوده و این که کدام یک از این دو دیدگاه او مقدم بر دیگرى است و یا آن چه در مبدا و معاد آورده بر اساس ممشاى قوم (مشائین) بوده یا نه مباحثى است که در این مقاله تلاش شده با استمداد از شواهد و قراین تا حدودى به آن پاسخ داده شود.
مبانی نظریه اتحاد عقل و معقول
حوزه های تخصصی:
بررسی تاریخی نظریه اتحاد عاقل و معقول نشان میدهد که این نظریه در حوزه اندیشه اسلامی، نخست در عرفان مطرح شد و پس از آن ملاصدرا آن را در فلسفه صورتبندی کرد. صدرالمتألهین برای نیل به این هدف، برخی از اصول فلسفه خود را به عنوان مقدمه به کار گرفت و به این ترتیب نه تنها اتحاد عاقل و معقول را با دلایل و براهین فلسفی به اثبات رساند، بلکه این نظریه را با دستگاه فلسفی خود متلائم ساخت. نگارنده در این مقاله مقدمات یاد شده را به عنوان مبانی نظریه اتحاد عاقل و معقول مورد بحث قرار داده است. این مقاله گام دوم در جهت بررسی تحلیلی این نظریه است که در پی انتشار مقاله «نگاهی به پیشینه نظریه اتحاد عاقل و معقول» (متین شماره 11 و 12) به نگارش درآمده است.
بازنگری قاعده اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتالهین مسئله اتحاد عاقل و معقول را ازجمله پیچیده ترین مباحث فلسفی می داند که تازمان وی برای هیچ یک از فلاسفه پیشین منقع نشده است.وی باتمسک به قاعده تضایف و دلائل دیگر، آن را برهانی کرده است.اصل این مسئله از فرفوریوس اسکندرانی است .ابن سینا درکتاب «شفا»و«اشارات»خود به شدت با آن مخالفت کرده است.بعد از صدرالمتالهین نیز کسانی مانند حاج ملا هادی سبزواری و دیگران استدلالهای صدرالمتالهین را مورد مناقشه قرار داده اند.در این مقاله ضمن تحلیل مفردات مسئله به بررسی براهین و اشکالات وارد برآن پرداخته شده است.
راهکارهای صدرالمتالهین در تلفیق عقل و وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل و وحی دو مقوله یی هستند که همواره مورد توجه متفکران و اندیشمندان بوده اند و شاید از مهمترین کارهایی که در کارنامه صدرالمتالهین میتوان به ثبت رسانید مسئله تلفیقی است که وی میان عقل و وحی به انجام رسانده است. بازشناسایی روش وی در این امر مهم، مشعل فروزانی است برای بسیاری از رهپویان طریق حقیقت. آنچه در این مقال مورد بررسی قرار گرفته است دو راهکار مهمی است که این حکیم متأله در پیش گرفته است؛ راهکار اول تبیین مسئله تأویل و معادل دانستن آن با تفسیر استکمالی و راهکار دوم بازیافت احکام عقلی از احکام وهمی و خیالی که هر دو روش در ساختار تفکر صدرایی نقش بسزایی داشته و سبب تلفیق بین شریعت و عقل و عرفان شده است.
معقولات ثانی در اندیشه حکما(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دانش های حسی و جزئی، گرچه ارزشمندند، ارزش علوم به معقولات، و هویت و کمال انسان به معرفت عقلانی است.
انسان در فرایند تکامل و تعالی خود با حرکت جوهری، وادی حقایق جزئیِ محسوس و متخیل را پیموده و گرد و غبار مادیت و جزئیت را از ساحت قوهٴ تفکر خود شسته، به بارگاه ملکهٴ عقل و حقایق کلی و معقولات اولی بار می یابد و با این تمهید و ارتقای وجودی به نقطهٴ آغازین حقیقت انسانی خود، یعنی عقل بالفعل و ادراک حقایق و معقولات ثانوی و غیراولی هستی دست می یابد.
در علوم تجربی ورود به وادی علم، در گرو معقولات است و در علوم تجریدی نیز دانش ها در گرو معقولات ثانوی هستند. علم منطق که میزان درست اندیشیدن است، با معقولات ثانی منطقی تأمین می شود و فلسفه نیز که علم هستی شناسی و احکام وجود است، با معقولات ثانی فلسفی تحقق می یابد.
از این رو شناخت حقیقت و نحوهٴ وجود معقول ثانی، از دو منظر معرفت شناسی و هستی شناسی، اهمیت و ضرورت دارد. در این نوشتار به این موضوع مهم در گذر اندیشهٴ حکمای اسلامی پرداخته می شود و در آن، مبادی تصوری بحث و اقسام معقولات ثانی، جایگاه طرح بحث معقولات ثانی در فلسفه، آرای حکمای مشرب های فلسفیِ مشّاء، اشراق و حکمت متعالیه دربارهٴ معقولات ثانی و نظر متوسط و نهایی مرحوم صدرالمتألهین، و در پایان تحلیلی تحقیقی از منظر حکمت متعالیه درباره نحوهٴ وجود معقولات ثانی فلسفی ارائه می شود.
حکمت و حکیمان در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
حکمت موهبتی الهی است که خدای سبحان آن را به هر کسی که بخواهد اعطا می کند. حقیقت حکمت، معرفت متقن و برهانی و عمل صائب و درست است که اگر کسی از آن بهره مند شود، به خیر کثیر دست می یابد. از آنجایی که اعطای حکمت از سوی خداوند گزاف نیست، افرادی می توانند از آن برخوردار شوند که زمینه های آن را در خود فراهم نمایند. از این رو انسان هایی چون انبیا و اولیای الهی و کسانی که رهرو راه آنها باشند، این شایستگی دریافت حکمت را پیدا می کنند.
تبیین اختلاف آراء ابن سینا در باب مسئله اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوگانگی دیدگاه ابن سینا در رد یا قبول اتحاد عاقل و معقول در آثار مختلف ابن سینا به چشم می خورد؛ و همین امر باعث اعتقاد برخی به وجود تعارض و ناسازگاری در آراء او شده است. چرا که از سویی، در کتاب شفاء و اشارات به مخالفت با آن می پردازد و از سوی دیگر، در کتاب مبدأ و معاد از نظریه اتحاد عاقل و معقول دفاع و آن را اثبات می کند. این که این تعارض ناشی از چیست و آیا حقیقتاً تعارضی وجود دارد یا خیر، مسئله ای است که در این مقاله تلاش شده است تا با تحلیل برخی شواهد و قرائن حاکی از رد یا اثبات مسئله از سوی ابن سینا، بررسی شود. در نهایت این پژوهش به این نتیجه رسیده است که تعارضی وجود ندارد و علت تفاوت آراء شیخ در رد یا پذیرش اتحاد، به تفاوت دو نوع نگرش ماهوی و وجودی او برمی گردد.
ضرورت تقسیم بندی جدید از معقولات بر اساس مبانی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه ملاصدرا طبق اصالت وجود و حرکت جوهری، معقولات اولی مابازای خارجی و مستقل از ذهن ندارند و ازآنجا که طبق تشکیک وجود؛موجودات صرفا دارای نسبت طولی با هم میتوانند باشند(نه نسبت هم عرض). ماهیت هر موجود مختص به همان موجود خواهد شد و ضمنا امری انتزاعی از مرتبه ی همان موجود. پس دیگر بعنوان حقیقتی خارجی و مشترک میان جزئیات نمی تواند لحاظ گردد. از همین رو معقول اولی در فلسفه صدرایی غیر قابل طرح می شود و به تبع آن معقول ثانی نیز بعنوان متضایف معقول اولی امکان طرح نخواهد داشت. علاوه بر این نشان داده شده در فلسفه صدرایی اصولا ملاک معقولیت مفاهیم نیز تغییر می کند و "تجرد" نیست بلکه "عومیت" است. ضمنا سنخ جدیدی از معقولات بعنوان کلیات پیشینی ذهن؛ بازشناسی شده اند که در هیچیک از اقسام معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی قابل گنجانده شدن نیستند. از همین رو ضروری است؛مبتنی بر اصول حکمت متعالیه طرحی نو جهت تقسیم بندی معقولات در انداخته شود. در این مقاله نشان داده شده، می توان معقولات را به سه دسته انتزاعی و پیشینی و قراردادی در فلسفه ملاصدرا تقسیم نمود.
اتحاد عاقل و معقول در منظر ابن سینا و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۵
123 - 148
حوزه های تخصصی:
«اتحاد عاقل و معقول» از معدود مسائلی است، که با مخالفت و موافقت دو فیلسوف بزرگ مواجه شده است.بوعلی به عنوان منکر اصلی و صدرالمتألهین به عنوان موافق جدی. بوعلی در «شفاء» و «اشارات» ،«اتحاد عقل و عاقل» را ردّ می نماید ولی در «مبدأ و معاد» برای آن برهان می آورد. این تفاوت رویه بوعلی، نزد فیلسوفان بعد محل سؤال بوده است. صدرالمتألهین برای «اتحاد» سه معنا ذکر می نماید و می فرماید «اتحاد عاقل و معقول» به دو معنای اول به همان برهان بوعلی به هیچ وجه قابل اثبات نیست، ولی معنای سوم اتحاد نه تنها ممکن بلکه تحقق علم در تمام مراتب متوقف بر آنست.صدرا میگوید بوعلی معنای سوم از اتحاد را تنها در مبدأ و معاد پذیرفته است و آنگاه در بدست آوردن دیدگاه اصلی بوعلی تردید نموده است.اما حقیقت آنست که بوعلی هرگز متناقص سخن نگفته است.اینگونه نیست که در «شفاء» و «اشارات» دیدگاه واقعی خود را اظهار کرده و در «مبدأ و معاد» طبق مذاق فیلسوفان مشاء سخن گفته باشد. فهم دیدگاه اصلی بوعلی تنها در سایه فهم دقیق از منظومه فکری وی محقق است همان مسیری که ما پیمودهایم و نشان داده ایم معنای سوم اتحاد باور همیشگی بوعلی است و اساساً اختلافی میان بوعلی و ملاصدرا وجود ندارد.
لوازم وجودشناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی نظریه اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اتحاد عاقل و معقول یکی از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است. سابقه این اصل در فلسفه اسلامی به ترجمه کتاب اثولوجیا بازمیگردد و صدرالمتألهین آن را بمدد اصول فلسفی خود همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری نفس تبیین کرده است. ملاصدرا حصول علم برای نفس را مانند پیدایش صورتهای جسمانی برای ماده میداند؛ نفس با صور علمی خود متحد میگردد، آنچنانکه ماده و صورت با یکدیگر متحدند. او با اثبات اتحاد عاقل و معقول، نظریه جدیدی در وجودشناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی عرضه کرد و از این رهگذر برای معضلات و پرسشهای فراروی فیلسوفان مسلمان، پاسخهای جدیدی فراهم آورد. در پرتو این اصل است که وی تبیین فلسفی نوینی از مسائلی چون استکمال و اشتداد وجودی نفس، تجسم اعمال، عقل بسیط، تجرد فوق عقلی نفس، اتحاد نفس با عقل فعال و مسائل مربوط به وجود ذهنی ارائه میدهد.
معقول ثانی فلسفی ازدیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
93 - 102
حوزه های تخصصی:
معقولات که از نوع مفاهیم کلی هستند بر سه دسته تقسیم می شوند : معقول اول ، معقول ثانی منطقی و معقول ثانی فلسفی .پژوهش پیش رو با روشی تحلیلی و توصیفی در آراء علامه طباطبایی به این نتیجه رهنمون شد که ایشان معقول ثانی فلسفی را به مفاهیمی که عروض آنها ذهنی و اتصافشان خارجی تعریف کرده اند و نقش علم حضوری را در دست یابی به آن بر جسته می شمارند .علامه طباطبایی مفاهیمی ؛ چون وجود ، عدم وجوب وامکان و... را از این قبیل می دانند .ایشان برخی از مفاهیم را به صراحت از معقولات ثانیه بر شمر ده اند ؛ولی بر خی مفاهیم را هر چندتصریح به معقول ثانی بودن آن نکرده اند یا حتی تصریح به معقول اول بودن کرده اند ؛اما با توجه به مبانی ایشان می توان از این دسته به حساب آورد. از دیدگاه علامه طباطبایی معقول ثانی فلسفی ویژگی های متعددی دارد .مهمترین ویزگی این دسته از مفاهیم انتزاع از یافته های علم حضوری می باشد
موضوع له حقیقی الفاظ قرآنی با محوریت دیدگاه علّامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۸
119 - 142
حوزه های تخصصی:
بسیاری از معارف دینی و دستورات زندگی در دین اسلام، از قرآن کریم به عنوان ثقل اکبر به دست می آید از این رو شناخت آموزه های قرآن از صدر اسلام تاکنون با عنوان «تفسیر قرآن» کانون توجه مسلمانان به ویژه اندیشمندان علوم قرآنی بوده و هست؛ اولین گام برای رسیدن به این هدف شناخت موضوع له و معانی حقیقی الفاظ و عبارات قرآنی است، با توجه به جایگاه علمی علّامه طباطبائی در جامعه تفسیری پی بردن به دیدگاه های ایشان در این رابطه اهمیت دارد از این رو این مقاله به دنبال دیدگاه های ایشان پیرامون «موضوع له حقیقی الفاظ قرآن» بود؛ روش پژوهش، توصیفی تحلیلی و داده های پژوهش علاوه بر کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن» در اکثر مواقع کتب تفسیری، لغوی، اصولی و بلاغی بود؛ یافته های پژوهش این شد که علّامه طباطبائی قائل به دیدگاه «روح معنا» با تقریر «حقیقی بودن معقول و محسوس» هستند و مؤیدات دیدگاه ایشان تغییر و تحول مصادیق در طول زمان، تشکیک در مصادیق و مصادیق ظاهری و باطنی است.
زیباشناسی تمثیل و تحلیل ساختاری ادبیات تمثیلی مولانا بر مبنای نظریه فلسفی صورتهای مثالی
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱
57 - 74
حوزه های تخصصی:
نظریه فلسفی جهان مثالی که پیش از نظریه عالم مُثُلی افلاطون در اندیشه های زرتشت و حکمت خسروانی ریشه داشته است، در اندیشه حکیمان و عرفای مسلمان چون مولانا نیز بسیار تأثیرگذار بوده است. این نظریه در زیباشناسی هنری رویکرد خاصی را پدید می آورد که بر پایه صدور معقول در محسوس و و نزول از وحدت به کثرت مبتنی است و شکلی از ادبیات تمثیلی یا رمزی را به وجود می آورد که ساختی دوگانه به اثر می بخشد. در این ساختار تمثیل جانشین مجازی معقول در صورت محسوس است. این تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، یک پدیدارشناسی سه بعدی به تمثیل می دهد: روساخت روایی، استعاره مثالی (نمونه وار) بین صورت و حقیقت (وجه شبه تمثیل) و ژرف ساخت فکری (معنا) یا ممثل فلسفی. این ساختار در پیوند میان نمادگرایی و مطلوب گرایی متبلور می شود. در آثار مولانا- به خصوص مثنوی - پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار روایی قصه های مثنوی می توان تحلیل کرد. در این جستار، ضمن بررسی سیر تحول نظریه فلسفی جهان مثالی در ارتباط با نمادگرایی و ادبیات تمثیلی و بررسی بنیادهای زیباشناسی تمثیل در ارتباط با این نظریه، به تحلیل ساختاری نمودهای فکری و ادبی این نظریه در جهان بینی و ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی می پردازیم.