فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
109 - 138
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم و حیاتی بشر که در دیدگاه و عمل او تأثیرگذار بوده و وی را مکلف به فراگیری آن می نماید، مسائل مربوط به ضرورت شناخت معارف اعتقادی(اصول دین) است. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی و داده پردازی توصیفی انتقادی، با مراجعه به آرای کلامی مذاهب، به دنبال روش شناخت معارف اعتقادی از طریق پاسخ یابی به این پرسش است که آیا انسان مکلف به شناخت اجتهادی و تحقیقی است یا اینکه با تقلید هم تکلیف از او ساقط می شود؟ در این مسئله حداقل سه نظریه مشاهده می شود؛ عدم کفایت تقلید، جواز تقلید و نظریه تفصیل. تفسیر اول ناظر به مکلف بوده و انسان مستعد را از غیر مستعد تفکیک می کند و تحقیق را مربوط به افراد مستعد می داند و تفسیر دوم، ناظر به متعلق تکلیف است؛ به این معنی که اگر متعلق تکلیف توحید و عدل باشد، تحقیق ضروری است و گرنه تقلید جایز است. به نظر می رسد با توجه به اینکه نظریه تفصیل بدون دلیل است، با تبیین صحیح از مسئله می توان گفت هر کدام از تحقیق و تقلید دارای جایگاه هستند و این گونه نیست که تحقیق و اجتهاد مقدور همه باشد و همچنین این گونه نیست تقلید مطلقاً مذموم باشد و در برخی موارد تقلید مقدمه تحقیق و اجتهاد است.
واکاوی پاسخ علامه طباطبایی از پرسش چگونگی انتزاع مفهوم وجود(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
62 - 74
حوزههای تخصصی:
از آنجا که حقیقت وجود خارجی هرگز به ذهن نمی آید و از سوی دیگر راه معرفت به حقیقت وجود در علم حصولی منحصر به مفهوم وجود می باشد، این پرسش پیش می آید که چگونه ذهن موفق به مفهوم گیری از حقیقت وجود گشته است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی در صدد واکاوی و بیان تفصیلی ابعاد و جوانب و ریشه های پرسش مذکور و پاسخ علامه طباطبایی ره از آن و نیز تجزیه و تحلیل پاسخ مزبور است. بر اساس پاسخ ایشان، ذهن در نخستین مواجهه با چیزی مانند سیاهی قضیه «این سیاهی، این سیاهی است» را تشکیل می دهد و از واقعیت مستقل حکم و اسناد میان موضوع و محمول که خود پدیده ای ذهنی است و فعل ذهن می باشد و نیز واقعیتی دوجانبه؛ یعنی از جهتی ذهنی و از جهتی نمایانگر خارج است، مفهوم گیری می کند و با یک صورت ادراکی؛ یعنی مفهوم «است» از آن، حکایت می نماید و به واسطه وی راهی به خارج از ذهن می یابد، سپس به نسبت و رابطه میان موضوع و محمول با نظر استقلالی نگریسته و مفهومی مستقل برای آن تهیه می نماید که نخست به صورت مقید و مضاف؛ یعنی وجود محمول برای موضوع است و سپس بدون اضافه به موضوع و به صورت مطلق از آن، مورد تصور ذهن قرار می گیرد.
معنای زندگی (بخش نخست)
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
5 - 36
حوزههای تخصصی:
نویسنده، مقاله را با این مقدمه شروع می کند که فرد مسیحی در دوره قرون وسطی معنای زندگی را می دانست. از نظر او خدا جهان را بر اساس طرح عظیمی خلق کرده و در این طرح نقش اصلی بر عهده انسان است. اما در دوره جدید جهان بینی علمی به تدریج مقبولیت عام تری یافت و درستی جهان بینی مسیحی مورد تردید قرار گرفت. در جهان بینی علمی، امور جهان بدون فرض خالق فراطبیعی تبیین بهتری پیدا کردند ولی برخی نتیجه گرفتند که در این جهان بینی زندگی بدون هدف و معنا است. در بخش اول مقاله با عنوان «تبیین جهان» گفته می شود که یک راه برای برون رفت از این نتیجه گیری بدبینانه این است که بپذیریم علم و دین ناسازگار نیستند بلکه مکمل هم هستند و برای این منظور باید قبول کنیم که علم، برخلاف دین، فقط تبیین های موقتی و جزیی ارائه می دهد. نویسنده این نظر را نمی پذیرد و معتقد است که چنین نظری به دو دلیل مطرح شده است: 1. فهم نادرست از تفاوت میان تبیین های غایی و علّی 2. این باور نادرست که تبیین های علمی متضمن تسلسل نامتناهیِ باطل هستند. بنابراین نتیجه می گیرد که تبیین های علمی، واقعی و کامل هستند.
بررسی دیدگاه هسکر به مثابل پاسخ نوخاسته گرایان جوهری به مسئلۀ آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
173 - 185
حوزههای تخصصی:
آگاهی یکی از چالش های اصلی فلسفه ذهن در دوره معاصر است. به عبارتی مسئله بزرگ فلسفی در گفتمان معاصر این است که آگاهی چگونه ممکن است و مغز چگونه سبب آن می شود و این تحت عنوان «مسئله سخت» و فقدان توضیح در خصوص آن «گسست تبیینی» نامیده شده است. هسکر برای پاسخ به مسائل حوزه آگاهی نظریه نوخاستگی جوهر ذهنی را ارائه کرده است. از نظر او آگاهی جوهری ذهنی است که از ماده طی فرایندی پیچیده، نوخاسته و ایجاد می شود. اما آیا این نظریه می تواند مشکلات نظریات پیشین در حوزه آگاهی را مرتفع کند؟ در این نوشتار ابتدا مبانی فکری پیروان نوخاسته گرایی جوهری مورد تدقیق و بررسی قرار می گیرد و سپس مبتنی بر تحلیل و بررسی ماهیت آگاهی چالش های آگاهی و پاسخ های ارائه شده مشخص می شود که هرچند هسکر و پیروان نظریه نوخاسته گرایی جوهری با قبول شهود «من» تلاش علمی مؤثری برای حل وفصل برخی چالش ها کرده اند، تعارض های ناشی از شهود «من» و فیزیکالیسم را کماکان نتوانسته اند مرتفع کنند. مسائلی همچون علت نوخاستگی، دوگانه تعین پذیری و تبیین ناپذیری، رابطه تحویل ناپذیری با تقلیل علّی و تعلیق قوانین، تعارض با اصل طرد و بستار و استقلال یا وابستگی جوهر ذهنی به ماده مسائلی است که نظریه جوهر ذهنی نوخاسته را با مشکلات و چالش های متعدد مواجه ساخته است.
بازخوانی انتقادی دیدگاه ابن حزم در مسئله ی علیت فاعلی خداوند بر اساس مبانی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
85 - 108
حوزههای تخصصی:
ابن حزم متکلم سرشناسی است که توجه امروزه اندیشمندان مسلمان در جهان عرب به دیدگاه های او، بازخوانی تحلیلی دیدگاه های وی را ضروری می کند. او خداوند را علت عالم نمی داند، زیرا از طرفی معتقد است که اسمای الهی توقیفی است و از طرف دیگر علیت خداوند را مستلزم امور محالی از قبیل سلب اراده از خداوند، محدودیت قدرت و فعل الهی، منفعل بودن حق تعالی، ازلی بودن عالم و وجود بالقوه عالم در ذات خداوند می داند. ابن حزم غالب آرای خود در این مسئله را در انتقادات خویش بر کندی – بدون اینکه شخص کندی موضوعیت داشته باشد - ابراز می کند و ضمن تکفیر وی، اصل علیت را از خداوند نفی می کند. در مقابل، ملاصدرا – که بر اساس مبانی او دیدگاه ابن حزم مورد نقد قرار می گیرد - نه تنها اسمای الهی را توقیفی نمی داند، بلکه هر صفت کمالی و وجودی را بعد از اسقاط اضافات برای حق تعالی اثبات می کند. مبانی فکری ملاصدرا دیدگاه های ابن حزم را کاملاً انکار می کند و علیت را موجب سلب اراده از خداوند یا محدودیت قدرت او نمی داند. انفعال علت از معلول تنها در عالم مادی و آن هم از جهتی غیر از جهت اثرگذاری علت معقول است. این مقاله در جمع آوری مطالب به شیوه ی اسنادی و در پردازش داده ها از شیوه ی توصیفی و با تحلیل منطقی و عقلانی آن ها به نگارش درآمده است.
ارزیابی ملاک های معرفت شناختی تمایز امر ذهنی و امر فیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
59 - 78
حوزههای تخصصی:
پرسش از چیستی ذهن، ملاک ذهن مندی و تمایز امور ذهنی از امور غیرذهنی، از آغازگاه های فلسفه ذهن است. دسته ای از ملاک های تمایز امور ذهنی ملاک های معرفت شناختی است. این مقاله ملاک های معرفت مستقیم، دسترسی ممتاز خصوصی و خطاناپذیری و شفافیت را بررسی کرده است. به این ملاک ها اشکال هایی گرفته اند که نتیجه آنها جامع یا مانع نبودن آنها و ناکارآمدی شان در تمییز ذهنی از غیرذهنی است. به مدد تقسیم معرفت به «حصولی» و «حضوری» در فلسفه اسلامی، این ملاک ها بازتفسیر شده اند و بر این اساس، به اشکال های مزبور پاسخ گفته شده، به ویژه بر این نکته تأکید گردیده که معرفت حضوری به حالات ذهنی خطاناپذیر است و خطاهایی که در بازشناسی دقیق حالت ذهنی معمولاً روی می دهد، به حوزه بازنمایی های حصولی و مفهومی آنها مربوط است و بنابراین ملاک های معرفتی را نقض نمی کند. البته در نهایت، باید گفت: به نظر می رسد این گونه دسترسی های معرفتی مختص امور ذهنی نیست و بر این اساس، هرچند از برخی اشکالات و نقض ها برکنار است، ملاک های کاملی برای ذهن مندی و تمییز امر ذهنی از امر غیرذهنی به دست نمی دهد.
بررسی مفهوم «مبهم» در فلسفه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
39 - 56
حوزههای تخصصی:
تحقق مفهوم کلی و نحوه ارزیابی آن از مسائلی است که ملاصدرا به آن پرداخته است. مشهور است، او درک جزئی را ناشی از قیّومیّت نفس و درک کلی را ناشی از نوعی اتحاد با عقل فعال میداند اما براساس تعریف از کلی در منطق و تفاوت آن با تعریف ارائه شده در فلسفه، نوع دیگری از مفاهیم قابل کشف است که مبانی و آثار آن مغفول است. صدرالمتالهین روشهای متعددی اعم از اتحاد با عقل فعال یا مشاهده رب النوع جهت درک کلی بیان نموده و ضمن تایید تجرید مفاهیم جزئی برای درک کلی آن را در برخی آثار نقد نموده است. در این نوشتار ضمن جمع بندی این روشها، با توجه به انواع کلی و جزئی و تاثیر قوای نفس در شکل گیری آنها، به بررسی وجودی و مبانیِ این نوع متفاوت از کلی به عنوان مفهوم مبهم پرداختیم. مفهوم مبهم از دخالت قوه متصرفه در مفاهیم جزئی و برداشتن قیود تعیین کننده بدستآمده و خاصیت فلسفیِ کلی بودن را دارا نیست؛ از اینرو پس از ارزیابی معرفتی، کاربردها و روشهای متفاوت ارزیابی آن بیان شده است.
بررسی راه حل گرکو برای «مسئله زباله» در معرفت شناسی گواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۰)
127 - 148
حوزههای تخصصی:
ارسطو با پیش کشیدن بحث مغالطات تلاش داشت منبع معرفتِ عقل استدلالی را از خطاهای احتمالی به دور دارد. به گونه ای مشابه، گرکو با پیش کشیدن مسئله زباله در واقع قصد دارد چارچوب اعتمادپذیرِ منبع معرفتِ گواهی را تعیین کند. او برای این منظور تلاش می کند مسئله زباله را همچون «مسئله عمومیت» به حساب آورد. در این صورت، پارامترهای مربوط -که دغدغه های/تکالیف عملیِ شکل دهنده جامعه معرفتیْ آنها را مشخص می سازند- اعتمادپذیری را با تنگ کردن کانال های انتقال تضمین می کنند. ما با رویکردی تحلیلی و انتقادی و نگاهی جامع نگر به معرفت شناسی گواهیِ گرکو به طور کلی کاستی هایی را در دیدگاه او شناسایی می کنیم. به این ترتیب، نشان می دهیم که می توان صورت بندی دقیق تری از مسئله پیش نهاد. اگر دو اشکال راهیابی بخت به معرفت و تا اندازه ای فرد-محور بودن راه حل را رفع شدنی بدانیم، از دو اشکال دیگر نمی توان چشم پوشید: نخست این که گرکو تبیینی از این که چگونه به میان آمدن دغدغه های عملی نتایج درستی را به بار می آورد ارائه نمی دهد؛ دوم این که این گونه نیست که تکالیف عملی و پارامترهای مربوط همیشه معلوم باشند.
بررسی عوامل هستی شناختی ایجاد آرامش در نگرش لائوتزو و مولانا جلال الدین بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی التفاتی به بن مایه های فکری از جمله هستی شناسی شکاف تحقیقاتی پیرامون مسئله آرامش است نوشتار حاضر با ابتنا بر فرضیه مدخلیّت بن مایه های فکری در بحث آرامش، کاوشی برای یافتن عوامل هستی شناختی ایجاد آرامش در نگرش لائوتزو و مولاناست. این جستار با استمداد از روش تحلیل محتوا و به شیوه مقایسه ای،کوششی برای پرکردن این شکاف تحقیقاتی است. نتایج این تامّل نشانگر هم سویی دو سوی تطبیق در عوامل هستی شناختی آرامش است. این عوامل در نگرش لائوتزو عبارتنداز: وو، یو، فاعلیت تائو و وحدت نیروهای متضاد یین و یانگ، قدرت و لطف تائو، حرکت دورانی و افقی هستی، شن-جن؛ در اندیشه مولانا نیز عبارتنداز: عدم، ربوبیت و فاعلیّت معشوق ازلی به واسطه اسماء متکثر اما واحد جلال و جمال، ظهور قدرت و احسان حق، انسان کامل و نیز حرکات دورانی و افقی هستی و وحدت متضادهای هستی. دستاوردهای این پژوهش، ارائه گر بازتعریف مفهوم آرامش به مفهومی در حاقّ حقیقت وجود است. حقیقت وجود با تمام تجلیّات و مراتبش اصلی ترین عامل ایجاد آرامش است و آرامش به دلیل ساختار ذومراتب عالم، مفهومی ذومراتب و دامنه گستره آن فراتر از عالم محسوسات است. انفکاک ناپذیری و ابتنای عوامل موجد آرامش بر هستی شناسی در دو سوی تطبیق، نمایان گر نقش مهم، اما نادیده گرفته شده بن مایه های فکری در پژوهش ها پیرامون آرامش است.
تبدیل حملی به شرطی نزد منطق دانان سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
107-145
حوزههای تخصصی:
در مقاله دیگری نشان داده ام که ابن سینا گزاره های حملی را «متفاوت» و «نااین همان» اما «هم ارز» با گزاره های شرطی می داند. مسئله این مقاله آن است که منطق دانان مسلمان پس از ابن سینا درباره اینکه گزاره های حملی و شرطی «این همان» هستند یا صرفا «هم ارز»، چه نظراتی داده اند. با بررسی آثار بسیاری از منطق دانان پیرو ابن سینا، این نتایج به دست آمد: (1) سهروردی، فخر رازی، خواجه نصیر و قطب الدین رازی بر خلاف نظر ابن سینا به «این همانی» حملی و شرطی گرویدند؛ (2) خونجی، سمرقندی، میرداماد و ملاصدرا با رد نظریه «این همانی» از نظریه «هم ارزی» ابن سینا دفاع کردند؛ (3) در کنار این مباحث منطقی، ادیبانی مانند سکاکی، و به پیروی از اوتفتازانی، تقریر جدیدی از نظریه «این همانی» میان حملی و شرطی ارائه کردند و مقدم شرطی را بخشی از محمولِ تالی و قیدی از قیود آن دانستند.
مقایسه تطبیقی «کمال الدین» و «مکاشفه یوحنا» درباره ویژگی های موعود آخرالزمان با رویکرد ارزیابی نظریه مهدی هراسی جک اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه انطباق نماد ضدمسیح بر منجی اسلامی-شیعی در پی اثبات تعارض کامل دیدگاه اسلام و مسیحیت درباره آخرالزمان است. با توجه به تلاش بسیار صاحبان این نظریه در توسعه این دیدگاه در مسیحیت و اسلام هراسی و شیعه هراسی در جوامع غربی، بررسی این نظریه و تبیین اشکالات آن ضروری است. جهت سنجش این نظریه، کتاب «کمال الدین» از منابع شیعی و کتاب «مکاشفات یوحنا» از منابع مسیحی با روش تحلیل محتوا بررسی شد. یافته های پژوهش نشان می دهد برخلاف ادعای مطرح شده، تمایزات بسیاری میان منجی شیعه و ضدمسیح کتاب مقدس و هم گرایی و هم سویی قابل توجهی میان منجی شیعه و منجی مسیحیت وجود دارد. ازجمله خطاهای روش شناختی این نظریه عدم استناد به روایات معتبر و منابع اصیل شیعی و ارائه گزینشی شواهد موافق و نادیده گرفتن شواهد مخالف است. همچنین این دیدگاه بر اساس تفسیر ظنی از کتاب مقدس شکل گرفته است و به صرف مشابهتی جزئی نمی توان قائل به آن شد.
مبانی هستی شناختی در تفکر نصر و نقش آن در نقد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نصر به نقد بحران حاصل از معرفت شناسی غرب می پردازد و آن را حاصل دوری از سنت و ایجاد فاصله میان هستی و شناخت می داند. او مانند سنت گرایان عدم توجه فلاسفه جدید به عقل شهودی و نادیده گرفتن معرفت قدسی مبتنی بر آن که ریشه در قلب آدمی دارد، قطع ارتباط با عالَم غیب و تنزل عقل به عقل استدلالی را مسبب وضع بحرانی موجود غرب می داند. نصر نقش وجود را در فلاسفه بزرگ اسلامی از ابن سینا تا ملاصدرا مورد کنکاش قرار داده است و با هدفِ نشان دادن قدسی بودن آنها، از توجه به وجود و هم ریشه بودن آن با شناخت، سخن می گوید. حال که معرفت از مضمون قدسی اش خالی شده و رابطه حقیقت یا معرفت تعقلی با امرِقدسی مغفول مانده و عالم سکولار با یاد خدا و حضور امرقدسی بیگانه است، تنها با احیای حکمت و اتصال عقل شهودی با نور عقل کلی که همان نور وحی و قرآن است و نیز التزام عملی انسان به معرفت صادر شده از جانب خداوند، می توان به حقایق اصیل وجود دست یافت.
نقد دیدگاه منکران مشروعیت علم دینی از منظر قرآن (با رویکرد پاسخ به شبهات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
285 - 300
حوزههای تخصصی:
از پیش فرض های اصلی در موضوع علم دینی و اسلامی سازی علوم مشروعیت و جواز تأسیس است که بر پایه آن مطلوبیت و سپس ضرورت مستدل می شود. بنابراین تلاش در جهت اثبات آن اهمیت دارد. در این عرصه برخی از روشنفکران مسلمان، مبتنی بر دلایلی، علم دینی را مشروع و جایز نمی دانند. این مقاله به روش کتابخانه ای بر اساس آموزه های قرآنی و با رویکرد تحلیلی انتقادی به بررسی دیدگاه منکران مشروعیت علم دینی و به صورت ویژه اسلامی سازی علوم در قالب پاسخ به شبهات پرداخته است. شبهات مستخرج از دیدگاه منکران در محورهای علمی و عقلانی نبودن علم دینی، ایدئولوژیک سازی علوم و وابسته بودن آن به حاکمیت، پیچیده بودن شرایط امروزی و کاستی مبانی دینی، متروک شدن اسلامی سازی علوم، تقدس علوم منتسب به اسلام و انسداد باب نقد و ناکارآمد شدن آن، وجود اختلافات گسترده میان صاحب نظران و حیرت در زمینه اسلامی سازی علوم، لغویت علوم انسانی اسلامی یا عدم اقبال به آن، دخالت ناروا در علوم تجربی و ابهام در نحوه تأثیر آموزه های وحیانی بر علوم تجربی بشری قابل دسته بندی است که در این مقاله بر مبنای آموزه های قرآنی و استدلال عقلایی بدان ها پاسخ داده شد. نتیجه آنکه تأسیس علم دینی امری مشروع و مجاز است و عدم فهم صحیح از آن، فرایند تحقق، و کاستی ها یا کوتاهی های صورت گرفته در این زمینه موجب تشکیک در جواز و مشروعیت اصل آن نمی شود.
تحلیل قرائت تأویلی و تاریخی محمد آرکون از نص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
237 - 272
حوزههای تخصصی:
محمد آرکون، دانشمند معاصر الجزایری، دیدگاه های خاصی پیرامون قرآن کریم دارد. بسیاری از قرآن پژوهان، متفکران اسلام و عرب، اندیشه ها و آثار او را موردبررسی قرار داده اند. یکی از موضوعاتی که وی مفصل به آن پرداخته، مباحث مربوط به زبان قرآن است. آرکون در مباحث زبانی قرآن، بر اسطوره ای بودن آن تأکید دارد. وی اسطوره را تعبیری مجازی و نمادین می داند که پذیرای اطلاق و تکثر معناست. او متن دینی را با اندیشه نواعتزالی و نقدگرایانه تحلیل کرده است. آرکون متن قرآنی را نخست به مثابه متن زبانی، تابع روش زبان شناسی قرار داده و پس از آن با توجه به جنبه های تاریخی، مورد تفکیک قرار داده است. در باور وی ازآنجاکه وحی در شرایط و بستر تاریخی ویژه ای گردآوری و ثبت شده است، پس باید آن را در معرض نقد تاریخی قرار داد و در چنین نقدی توجه به فاصله زمانی تلفظ آیات در زمان پیامبر (ص) و کتابت آن در زمان خلیفه سوم پر اهمیت است. بر پایه چنین استدلالی، وی به متن قرآن به عنوان یک متن وحیانی و الهی نمی نگرد، بلکه آن را متن بشری می داند که تاریخمند است. همچنین آرکون قرآن را نصی می داند که به روی همه معانی باز است و هیچ تفسیر و تأویلی نمی تواند آن را به روی دیگر معانی ببندد و یا معنایی نهایی باشد. با توجه به شبهاتی که در ارتباط با ویژگی ها و ماهیت زبان قرآن مطرح شده، تحلیل ریشه ای این موضوع ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش رویکردهای آرکون پیرامون زبان قرآن در چهار محورِ اسطوره انگاری قرآن، هرمونتیک فلسفی، نگاه ناسوتی به وحی و تطبیق خصوصیات عهدین بر قرآن کریم، بیان می شود. در ادامه نیز به شیوه تحلیل محتوا به تبیین قرائت تأویلی و تاریخی آرکون از نص دینی پرداخته شده است.
رویکرد فردگرایی نهادی به تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۲)
109 - 134
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در جستجوی ارایه یک روش شناسی مناسب برای بررسی ابعاد اجتماعی و اخلاقی تکنولوژی است. این مقاله استدلال می کند، از آنجا که تکنولوژی ها درون سیستم های اجتماعی-تکنیکی عمل می کنند، بنابراین تحت تأثیر مصنوعات، عاملانِ انسانی، ارزش ها، هنجارها، رویه ها و نهادها قرار دارند. به این اعتبار، توضیح ابعاد اجتماعی و اخلاقی تکنولوژی نیازمند یک روش شناسی است که بتواند تعامل بین مصنوعات، نهادها و عامل های انسانی را نیز شامل شود. این توضیح ناگزیر باید مؤلفه حیث التفاتیِ هستی شناسی تکنولوژی را در نظر بگیرد. بر این اساس، مقاله حاضر، فردگرایی نهادی را که بر اهمیت عاملیت فردی در چارچوب های نهادی تأکید می ورزد، به عنوان رویکردی مناسب پیشنهاد می کند. علاوه بر این، در این تحقیق، پیامدهای فلسفیِ پذیرش این روش شناسی، از جمله تأثیر آن بر مسئولیت اخلاقی، بررسی می شود. این مقاله نتیجه می گیرد که هرچند همچنان مسئولیت اخلاقی بر دوش افراد است، رویکردی متعادل به اخلاق تکنولوژی نباید از تأثیر نهادها بر کنش افراد غفلت کند، و آموزش اخلاقی را باید هم در سطح افراد و هم در سطح نهادهای درگیر در تکنولوژی ترویج کند.
«آزادی» به مثابه مسئله ای فلسفی و الهیاتی در اندیشه مری دیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
111 - 128
حوزههای تخصصی:
مری دیلی الهی دان و فیلسوف قرن بیستم است که در آخرین تطور اندیشه ای خود، به نحو رادیکال الهیات مسیحی و نظام های مبتنی بر آن را محدودکننده زنان و مشروعیت بخش به سلطه مردان قلمداد کرده است. او معتقد است که این الهیات در آموزه ها، نمادها و نهاد خود یعنی کلیسا، سلسله مراتبی عمل کرده و با تبدیل زنان به دیگری، آنها و تجربیات و آگاهی هایشان را انکار و منحرف نموده است. خدای پدر، مسیح، هبوط، کلیسا و اخلاق مذکرمحور، اموری هستند که دیلی به مثابه پایه های جنسیت نگری الهیات از آنها عبور می کند. او خدا را از مقوله فعل می داند و آن را «هست-ن» نام می گذارد و به جای ایده تجسد مردانه از خدا، «ظهور ثانی»، یعنی شهود پویای وجود را به عنوان طریق ارتباط خدا با موجودات بیان کرده، «هبوط» را به جای خروج از تعالی، به معنای ورود به آن قلمداد می کند. فضای جدید از منظر او، کیهان خواهری است که از طریق «زن -شدن» محقق می شود. زن-شدن عبارت از تحقق هستا-یی زنان از طریق مشارکت با هست-ن است و دارای دو لبه فردیت و مشارکت است. وجه جمعی زن-شدن یا همان خواهری به دلیل شمول دایره هست-ن است که در نتیجه آن، موجودات متناهی با امری مشارکت فعال دارند که همگی در آن شریک اند و این سبب تحقق مشارکت جمعی هستی شناسانه کیهانی می شود. انقلاب زنان، اختصاصی به زنان ندارد؛ زیرا به دنبال دوجنسیتی شدن انسان و عبور از دوگانه های جنسیتی است، اما این زنان اند که با شهود وجود، آن را آغاز کرده، این بصیرت را به نحوی دریافت می کنند که به دیگران نیز سرایت می دهند. ازآنجاکه زنان بیگانگانِ همیشگی نظام الهیاتی بوده اند، نسبت به مردانی که تحت این ظلم نبوده اند، شرایط متفاوتی دارند و براین اساس، «برابری» راهکار کافی برای سفر به سوی دوجنسیتی شدن نیست. پرتکرارترین واژه در ادبیات دیلی، «آزادی» است. از نظر او، آزادی امری سیاسی، جنسی یا اجتماعی صرف نیست. او آزادی را به معنای انسان شدن و مشارکت در وجود و آن را در ارتباط با غایت و سعادت مطرح می کند. براین اساس، آزادی در نگاه او مسئله ای فلسفی و الهیاتی است.
بررسی مفاهیم آزادی وعدالت اجتماعی در نهج البلاغه و لیبرالیسم در رهیافت تحلیل گفتمان انتقادی
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱)
43 - 61
حوزههای تخصصی:
رویدادها به مثابه گفتمان، نظام اندیشه ای و دستگاهزبانی را تولید می کنند که مفاهیم در درون آن سامانه زبانی معنادار می شوند. براین اساس نظام زبانی بازنمونی ازپیوند عناصرزبانی بامؤلفه های غیرزبانی وانعکاس دهنده بافتار است. مفاهیم آزادی و عدالت اجتماعی درگستره زیست اجتماعی درتوالی زمانی ازاهمیت ویژه ای برخوردار بوده ونوع روایت یا برداشت ازآنها نیز همبسته به قرارداشتن درنظام گفتمانی خاص است که درآن سامانه تکون یافتند. البته هرنظام گفتمانی دردستگاه زبانی ویژه دارای دال مرکزی است و مقوله بندی ها نیز برپایه آن صورت می گیرد. پژوهش حاضر باشیوه توصیفی وتحلیل گفتمان انتقادی به عنوان نظریه میان رشته ای در زبان شناسی به دنبال صورت بندی برداشت ها ازاین مفاهیم و چگونگی ارتباط میان آنها درگفتمان نهج البلاغه و لیبرالیسم است. ناهمسانی مواجهه بااین مفاهیم به دلیل دال مرکزی، روایتگرها و موقعیت ها درگفتمان ها از یافته های این پژوهش است. براین اساس گفتمان لیبرالیسم به مثابه متن ازجهت تقدمی، رأی به اولویت آزادی داده اما نهج البلاغه همکنشی، باهم آیی این مفاهیم درعرصه اجتماعی را روا دانسته است.
مفهوم شناسی صقع ربوبی در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
55 - 69
حوزههای تخصصی:
اصطلاح صقع ربوبی در مکتب ابن عربی نقش بسیارحساسی در شکل دهی به کل ساختار هستی شناختی عرفانی دارد و فهم دقیق جایگاه و ویژگی آن، مبنایی برای فهم دیگر مراتب هستی است. صدرالمتالهین برای نخستین بار این سازه مفهومی را به کار برد و در ادامه، دیگر مفسران به پیروی از او، از این واژه استفاده کردند تا اینکه این واژه از زمان ملاصدرا تا حال حاضر از اصطلاحات مستقر در عرفان اسلامی قرار گرفته است. این مقاله بر آن است تا با دو روش توشیهیکو ایزوتسو به بررسی و تحلیل معنایی این اصطلاح در مکتب ابن عربی بپردازد. روش نخست، یافتن اصطلاحات مترادف یا معادل با صقع ربوبی است و روش دوم، بهره گیری از شیوه شبکه معنایی که ترکیب و تقارن الفاظی است که در شبکه معنایی صقع ربوبی قرار می گیرند. علم الهی، عماء و اسماء از جمله واژه های مترادف با صقع ربوبی هستند و واژگان نفس رحمانی، عماء، تعین نخست و احدیت از جمله مفاهیمی هستند که ترکیب آنها یک شبکه معنایی صقع ربوبی را پدید می آورند. از دیگر یافته های این مقاله ترسیم صیرورت اندیشه ابن عربی در ساحت اندیشه های فکری دیگر عالمان اسلام است.
موضوع علم اصول در سنجه قاعده منطقی «موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
223 - 242
حوزههای تخصصی:
قاعده «موضوع کل علم ما یُبحث فیه عن عوارضه الذاتیه»، ازجمله قواعدی است که منطق دانان در منطق بیان کرده و در بحث موضوع علم و نیز عرض ذاتی با تفصیل بیشتری به آن پرداخته و آن را در سایر علوم، مانند فلسفه و طب و... به کار برده اند. سخن در این است که آیا این قاعده شامل همه علوم، ازجمله علم اصول می شود؟ مسلّم این است که با پیشرفت و گستردگی علوم، شاخه هایی از دانش به وجود آمده که در گستره این قاعده گنجانده نمی شوند و در آن ها از مباحثی سخن گفته می شود که به تعبیر منطقی، از عوارض ذاتیِ موضوع آن علم خارج هستند. یکی از این علوم، علم اصول فقه است. علمای این علم در بحث موضوع آن، برحسب این قاعده دچار تشتت رأی شده و نظریات متفاوتی از این قبیل ارائه داده اند: دادن وحدت مسائل به هدف آن، نفی عرض ذاتی بودن مسائل علم و قرائت جدیدی از عرض ذاتی. در این نوشتار به بیان منشأ این تشتت آرا می پردازیم و معتقدیم که عدم التفات در گستره این قاعده و مباحث مربوط به این قاعده که منطق دانان بیان کرده اند، زحمت اصولیان در توجیه نظر خویش را مضاعف کرده است.
تحلیل و بررسی ماهیت عیسی مسیح(ع) از منظر فرقه های یکتاپرست صدر مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
85 - 104
حوزههای تخصصی:
با بررسی منابع مسیحی و گروه های صدر مسیحیت می توان مدعی شد که مسیحیت از آغاز، دین توحیدی بوده است که ریشه های یکتاپرستی آن را می توان از میان آن گروه ها مشاهده کرد. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی درصدد تحلیل و شناسایی گروه های یکتاپرست صدر مسیحیت و همچنین مسیح شناسی از منظر آنهاست. یافته های پژوهش حاضر گویای این مطلب است که فرقه های یکتاپرست صدر مسیحیت، حضرت عیسی(ع) را صرفاً یک انسان و پیامبر خداوند معرفی میکردند و در اعتقادات آنها خبری از تثلیث نبود. آنان ضمن التزام به شریعت موسوی، حضرت عیسی(ع) را مخلوق خدا می دانستند و با تعالیم پولس مخالف بودند و به توحیدِ به دور از تثلیث اعتقاد داشتند. روشن است که مهم ترین دلیل بر صحت اعتقادات یکتاپرستان صدر مسیحیت در مورد عدم الوهیت و ماهیت حضرت عیسی(ع)، مهر تأیید عقل بر باورهای آنان است؛ زیرا عقل به هیچ وجه نمی پذیرد که خدا جسم انسانی به خود گیرد یا اینکه انسانی دارای الوهیت باشد.