مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
فردگرایی روش شناختی
حوزه های تخصصی:
اقتصاد مرسوم، با وجود مخالفتهایی که با مباحث فلسفی و روششناسی میکند، مبتنی بر اصول روششناختی مخصوص به خود است. در واقع، همه تلاشهای علمی که در چارچوب این سنت فکری و برای دستیابی به شناخت و معرفت علمی انجام میشود، در قالب روشهای شناخت پذیرفته شده و مورد تأیید آن است، اما، نکتهای که ما را به تأمل وامیدارد، این است که آیا مبانی روششناختی اقتصاد مرسوم، میتواند به تحلیل مبتنی بر واقعیات از پدیدههای اقتصادی منجر شود؟ آیا میتواند اهداف مورد نظر اقتصاددانان مرسوم را تحقق بخشد؟ در پژوهش حاضر، تلاش کردهایم با استفاده از روش تحلیل متنی، به پرسشهای مذکور پاسخ دهیم. بررسی ما در پژوهش حاضر، نشان داد که روششناسی اقتصاد مرسوم در دو سطح متافیزیکی و فنی، ضعفها و کاستیهای اساسی (از جمله تضاد بین معرفتشناسی و روششناسی) دارد، به نحوی که نمیتواند مبنای مناسبی برای هدایت پژوهشهای اقتصادی باشد.
بازسازی روش شناختی نظریه انتخاب عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله، بازسازی روش شناختی نظریه انتخاب عمومی است و روش داوری آن نیز بر استدلال عقلانی استوار است. نظریه انتخاب عمومی به مثابه یک الگوی نظری میان رشته ای به مثابه تحلیل اقتصادی سیاست و مبنای تئوریک اقتصاد سیاسی مدرن، به رغم کارایی قابل قبول در پیش برد پژوهش های علوم سیاسی، از چند منظر مورد نقد قرار گرفته است. این نظریه از نظر روش شناختی مبتنی بر فردگرایی روش شناختی است. مدعای مقاله آن است که مبنای فردگرایی روش شناختی نظریه انتخاب عمومی، به تنهایی از کفایت لازم برای تبیین تصمیمات بازیگران سیاسی برخوردار نیست. این مقاله می کوشد از رهگذر قراردادن نظریه انتخاب عمومی در یک زمینه ساختاری، راهی برای جبران ضعف های روش شناختی این نظریه پیشنهاد کند. بدین منظور تلاش می شود دستگاه نظری تلفیقی که حاصل بازسازی عقلانی نظریه انتخاب عمومی در چارچوب نظریه راهبردی-ارتباطی جسوپ -از رهیافت واقع گرایی انتقادی- است، ارائه شود.
مکانیسم ها و جامعه شناسی (نقش و اهمیت مکانیسم ها در تبیین پدیده های اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهة اخیر، جوش و خروشی روش شناسانه برای احیای مفهوم علّیت، به ویژه درک مکانیسمی از علّیت در علوم اجتماعی میبینیم تا جایی که بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی، با وجود تمام اختلافات عمده در موضوعات مهم نظری و روش شناسی، به طور مشترک، بر تبیین پدیده های اجتماعی از طریق ارجاع به مکانیسم های علّی تأکید فزاینده ای کرده اند. با وجود ادبیات نسبتاً گستردة موجود در خصوص درک مکانیسمی از علّیت، سؤالات متعددی در خصوص معنا و کاربرد مکانیسم های علّی در علوم اجتماعی مطرح هستند. در این مقاله تلاش شده است ضمن کالبدشکافی مفهومی از واژة «مکانیسم» نشان داده شود که چرا دانش پژوهان علوم اجتماعی، به ویژه جامعه شناسان که عهده دار مطالعة پدیده های پهن دامنه و کلان هستند، نیاز مبرمی به مطالعة مکانیسم های علّی دارند. به عبارت دیگر نشان داده شده است که مکانیسم ها چگونه میتوانند برخی مشکلات اساسی و دیرپا را در مطالعات جامعه شناسی، تا حدود زیادی حل کنند. همچنین رابطة درک مکانیسمی از علّیت با فردگرایی روش شناختی در علوم اجتماعی تجزیه و تحلیل شده است.
دوگانه فرد/جامعه در اندیشه دورکیم: دوگانهای کاذب یا واقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی دوگانه فرد/جامعه در آثار امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی است. به عبارت دیگر آنچه این مقاله دنبال می کند همان پروبلماتیکی است که وی در مقدمة نخستین اثر جامعه شناختی اش یعنی تقسیم کار با عنوان بررسی رابطه فرد وجامعه بیان می دارد. در این مقاله تلاش می شود که نشان دهیم تحلیل دورکیم در مورد رابطه فرد/ جامعه ورای این دوگانه می رود. دورکیم با تاکید بر مفهوم فردگرایی اخلاقی و گزاره های اخلاقی کانت، اولاً بر ذات گرایی پیش از خود در آثار اسپنسر، کنت، اقتصاد دانان فایده گرا و روانشناسان حمله میکند و ثانیاً تلاش میکند مفهومی از فردگرایی را بسط و توسعه دهد که نه در تقابل با جامعه بلکه در درون جامعه معنادار است. بدین ترتیب با توجه به این که جامعه از نظر دورکیم یک هستی اخلاقی است تلاش می شود که تلقی ای از فردگرایی ارایه شود که نه بر فرد خودمختار استوار باشد و نه بر فرد اقتصادی، بلکه در عوض بر فردگرایی اخلاقی موجود در جامعه بنا نهاده شده باشد. دورکیم درنهایت نیروی اجتماعی موثر دربسط فردگرایی اخلاقی را درجامعه مدرن، تربیت یا همان آموزش وپرورش می داند.
آیا مدل های اقتصاد کلان نیازمند بازسازی هستند؟ تحلیلی روش شناختی از ارتباط میان اقتصاد کلان و اقتصاد رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مدل های اقتصاد کلان» بر اساس تبیین های خاصی به مطالعه روابط میان متغیرهای کلان اقتصادی می پردازند. از طرفی دیگر «اقتصاد رفتاری» با تمرکز بر رفتار عوامل اقتصادی، در پی دستیابی به نظریاتی با قدرت تبیین و پیش بینی بالاتر است. در این مقاله ابتدا در پی درک چگونگی ارتباط این دو حوزه مهم از مطالعات علم اقتصاد خواهیم بود. دیگر هدف این مقاله درک لزوم بهره گیری اقتصاد کلان از اقتصاد رفتاری با تأکید بر برخی ملاحظات روش شناسی علم اقتصاد است. این مطالعه به روش توصیفی-مروری و با مراجعه به مطالعات موجود در اقتصاد کلان و اقتصاد رفتاری صورت یافته است. این مقاله ضمن ارائه دیدی جدید به افرادی که با اقتصاد کلان سنتی آشنایی دارند، به نحوه تأثیرگذاری مطالعات اقتصاد رفتاری بر برخی موضوعات مهم در اقتصاد کلان پرداخته است. مبتنی بر یافته های این مطالعه، به دلایلی از جمله «تبیین مناسب تر متغیرها و اعطای قدرت پیش بینی بالاتر»، «لزوم انعطاف بخشی به روش پژوهش» و «تأثیرگذاری رفتارهای غیرمتعارف بر پیامدهای کلان اقتصادی»، مدل های اقتصاد کلان باید توجه بیشتری به مطالعات اقتصاد رفتاری داشته باشند؛ البته، این همه به معنای تقلیل یافتن نقش مدل های متعارف اقتصاد کلان نخواهد بود.
نقش فردگرایی روش شناختی در ساخت نظریه در دانش اقتصاد(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه پردازی در دانش اقتصاد مبتنی بر پیش فرض هایی روش شناختی صورت می گیرد که دانستن این پیش فرض ها نظریه پرداز را نسبت به استحکام نظریه ای که به دنبال آن است آگاه تر می سازد. از جمله این پیش فرض ها، فردگرایی روش شناختی است که بر پیش فرض معرفت شناختیِ «تحویل» بنا شده است. تفکر اجتماعی متعارف در اولین تحویل، جامعه را از عناصر فرامادی می زداید؛ در تحویل دوم جامعه را صرفاً بشری می داند و آن را از عناصر غیر بشری پالایش می کند و در تحویل سوم این عناصر بشری را دارای خصوصیات مشترک و مساوی می داند و انسان نوعی نماینده را ترسیم می کند؛ نهایتاً در چهارمین تحویل با جمع جبری انسان های یکسان، نظریه اجتماعی را تولید می کند. تحویل سوم و چهارم، فردگرایی روش شناختی را در نظریه پردازی اجتماعی نمایان می سازد. در نوشتار حاضر پس از طرح نقش تحویل انگاری در ایجاد فردگرایی روش شناختی به نحوه ورود این پیش فرض روش شناختی به عرصه نظریه پردازی در دانش اقتصاد پراخته شده و تلاش شده است سازوکار تأثیرگذاری فردگرایی روش شناختی در ساخت نظریات اقتصادی روشن شود. مطابق با نتایج این پژوهش، فردگرایی روش شناختی در سه ساحت «انسان در مقام تعریف»، «انسان در مقام باور» و «انسان در مقام رفتار» به نظریه پردازی درباره انسان نوعی اقتصادی پرداخته است
بررسی مبانی فردگرایی روش شناختی و نقد فردگرایی روش شناختی در نظریه انتخاب عقلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه انتخاب عقلایی در توضیح رفتار اقتصادی افراد، براساس فردگرایی روش شناختی تبیین می شود که مبتنی بر وجود حقیقی برای افراد مستقل و مشابه است. تحلیل زمینه ها و علل منطقی تمایل اقتصاددانان به روش شناسی فردگرا و بررسی انتقادی انتخاب فرد به عنوان واحد تحلیل در نظریات انتخاب و رفتار، دغدغه ی این مقاله است. طبق یافته های تحقیق، مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی چون فردگرایی، تحویل گرایی و تسمیه گرایی، در گرایش به فردگرایی روشی موثر است. عمده مبانی مطرح شده باطل است و مبانی صحیح نیز به دلیل اشکالات آتی، از تصحیح فردگرایی روش شناختی ناتوان است. اشکالاتی چون عدم ملاحظه منشأ و آثار واقعی جامعه و نهادهای اجتماعی، عدم توجه به جامعه گرایی روان شناختی در انتخاب ها و رفتار افراد، عدم تحلیل جامعه در قالب یک کل مرکب، عدم قابلیت و به صرفه نبودن تحویل نهادهای اجتماعی به افراد و ناسازگاری فردگرایی روش شناختی با مؤلفه های انتخاب عقلایی، مفاهیم اجتماعی دانش اقتصاد و تحلیل های کوتاه مدت اقتصادی، از جمله نقدهای وارد به فردگرایی روش شناختی است که برخی صرفا ناظر به نظریه انتخاب عقلایی و برخی شامل همه نظریات مطرح در دانش اقتصاد یا علوم اجتماعی است.
استخراج روش شناسی شناخت پدیده ها با حل مسئله کارگزار و ساختار در اقتصاد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد اسلامی سال بیست و یکم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۳
165 - 195
حوزه های تخصصی:
استخراج روش شناسی صحیح تحقق پدیده های اجتماعی - اقتصادی به کشف واقعیت و پیش بینی پدیده های آتی و سیاستگذاری جهت خلق پدیده های مطلوب و حذف پدیده های نامطلوب کمک بسزایی می کند. فردگرایی و جمع گرایی روش شناختی به عنوان دو روش شناسی عمده در این زمینه مطرح اند که مکاتب مختلف معمولاً متناسب با دیدگاه خود یکی از این دو را برای خود برمی گزینند. ازآنجاکه در پژوهش هایی استخراج این مسئله از مجرای پاسخ به مسئله کارگزار - ساختار و نوع رابطه میان آنها می گذرد، پژوهش حاضر در صدد برآمده از این طریق به روش شناسی اقتصاد اسلامی برسد . تحقیق در نهایت با موشکافی در مورد انواع ساختار و معرفی ساختار نرم و بحث در مورد ماهیت آن، با بررسی فردگرایی روش شناختی، جمع گرایی روش شناختی و امکان وجود شقّ سوم به این نتیجه رسیده که روش شناسی شناخت پدیده ها در اقتصاد اسلامی فردگراست. شایان گفتن است تحقیق حاضر به روش اسنادی و کتابخانه ای و با مراجعه به آثار اندیشمندان و قرآن کریم به عنوان اصلی ترین منبع دینی درصدد پاسخ به این مسئله برآمده است.
فردگرایی روش شناختی در تاریخ فرهنگی و منظومه فکری فلسفی ارنست گامبریج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردگرایی روش شناختی در تاریخ فرهنگی و منظومه فکری ارنست گامبریج یعقوب خزائی[1] چکیده در تاریخ تفکر، متفکران در دو دسته از یکدیگر قابل تفکیک اند. نخست، دسته ای که تفکراتی خلاق و نظریاتی بدیع در حوزه هایی از انسانیات مطرح کرده اند. دوم، افرادی که در بسط و اشاعه نظریات و تفکرات گروه نخست کوشیده اند. پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که آیا نظریه گامبریج در تاریخ فرهنگی، ایده نو و اصیلی را واجد بوده است؟ مدعای مقاله حاضر این است که زیرساخت تفکر و روش گامبریج، راسلی پوپری است و او با پیروی از فردگراییِ روش شناختیِ پوپری، به پارادایم مقابل آن یعنی، کل گرایی روش شناختی یورش برده و تمام نظریه های همبسته با کل گرایی از جمله نظریه هگل و تاریخ فرهنگی متناظر با آن و «اصل ضرورت علی» را ردّ کرده است. از این رو، به نظر می رسد که ارنست گامبریج در شمار متفکران دسته نخست قرار نمی گیرد. او بیشتر مورخی است که اندیشه همفکرانش راسل و پوپر را بسط و گسترش داده است. این در حالی است که برخی از اندیشه ورزان نیمه دوم قرن بیستم میلادی، از دوگانه روش شناختی کل گرایی و فردگرایی روش شناختی عبور کردند و با دیالکتیکی از این دو، در بررسی مسائل علوم اجتماعی به جامعیت بیشتری دست یافتند. دستاورد مقاله حاضر این است که گامبریج در تاریخ فرهنگی مورد نظرش، با دسته بندی آدمیان به نوع پست تر و عالی تر، در همان دامی فرو غلتید که رژیم توتالیتر هیلتری که به شدت آماج انتقاد گامبریج است در آن فرو افتاده بود. این نوع نگرش به تاریخ فرهنگی، نوع دیگری از همان توتالیتاریسمی است که گامبریج مدعی مبارزه با آن است. در واقع، گامبریج هم به گونه ای دیگر و با خودآگاهی کمتری، منادی توتالیتاریسم و نوعی قوم کشی است. واژه های کلیدی: ارنست گامبریج، تاریخ فرهنگی، فردگرایی روش شناختی، هگل، راسل، پوپر [1]. عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران (نویسنده مسئول) khazaei@HUM.ikiu.ac.ir تاریخ دریافت: 19/7/1400- تاریخ تأیید 28/10/1400
اقتصاد ارتدکس مطالعه ای در معنا، مفهوم و ویژگی های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اقتصادی دوره ۴۶ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴ (پیاپی ۹۷)
175 - 205
حوزه های تخصصی:
اقتصاد، علمی است که در آن سنت های فکری متعددی ظهور، تعالی و افول کرده اند. سنت هایی که هر یک داعیه ی نظریه ی اقتصادی را در سر پرورانده اند. در میان سنت های فکری مختلف، در پی انقلاب مارژینالیستی، سنتی ظهور یافت که توسط وبلن اقتصاد نئوکلاسیک نام گرفت و بعدها از آن با عنوان اقتصاد ارتدکس یاد شد.
در کنار واژه ی ارتدکس، واژه دیگری نیز استفاده می شود که تا حدودی ابهام آور بوده و یکی از اهداف اصلی این مقاله برطرف کردن همین ابهام است. واژه ی مورد نظر، "جریان اصلی " می باشد. در این مقاله سعی شده است ضمن مطالعه در معنا و مفهوم ارتدکس اقتصادی نشان داده شود که آیا تفاوتی بین ارتدکس و جریان اصلی وجود دارد یا خیر. در حقیقت، بحث و سهم اصلی ما در این مقاله طرح اشکالی در برابر دیدگاه اقتصاددانانی هم چون لاوسون است که سعی دارند نشان دهند اقتصاد ارتدکس دیگر رویکرد بی رمقی است و ارجاع به آن چندان منطقی به نظر نمی رسد. در مقابل این ایده ما نشان می دهیم که، به رغم وجود و پیدایش نحله های فکری مختلف در اقتصاد جریان اصلی، هم چنان باید پذیرفت که جریان اصلی خیلی متفاوت از اقتصاد ارتدکس و یا نئوکلاسیک نیست. این موضوع ما را به این نتیجه مهم رهنمون می شود که علاوه بر ویژگی مورد نظر لاوسون، که همان تأکید بر ریاضیات در اقتصاد جریان اصلی می باشد، ویژگی های دیگری نیز وجود دارد که این جریان هم چنان پایبندی خود را به آن ها حفظ کرده است. برای مثال، ویژگی های هم چون فردگرایی روش شناختی، یا اعتقاد عملی به تعادل جویی و رفتار مبتنی بر بهینه سازی از جمله ویژگی های هستند که اقتصاد جریان اصلی پایبندی خود را به آن حفظ کرده است. یافته های این مقاله از یک جهت دیگر نیز مهم و حائز اهمیت است، چرا که به ما کمک می کند تا بتوانیم خط مرزی نسبتاً مناسب تری بین ارتدکس و هترودکس ترسیم کنیم، گرچه ترسیم خط دقیق بین آن ها عملاً غیرممکن است.
طبقه بندی JEL : B00، B13، B41، B50
نقد کتاب نظری به روان شناسی اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۲)
29-55
هدف این نوشتار نقد کتاب نظری به روا ن شناسی اقتصادی برگرفته از درسنامه دکتر محمدحسین تمدن جهرمی است. در بخش مقاله نخست، تاریخچه روان شناسی گرایی در تاریخ علم مدرن و ارتباط آن با فلسفه و علوم انسانی و اجتماعی بررسی می شود. بدین منظور روان شناسی گرایی در بریتانیا، مطلوبیت گرایی، روان شناسی گرایی در آلمان، مکتب اتریش و سرانجام دیدگاه جان مینارد کینز معرفی می گردد. روان شناسی گرایی در بریتانیا قائل به قوانین جهانشمولی بود که از تجربه انتزاع گردیده و درصدد توضیح رفتار فردی بود که با فردگرایی روش شناختی در هیئت مطلوبیت گرایی و اصل عقلانیت ظاهر شد. اما روان شناسی گرایی در آلمان با رویکردی تاریخی در پی فهم هرمنوتیکی از رفتار انسان و توصیف آن بود. مکتب اتریش تلاش کرد که راه میانه ای بپیماید و با وجود اذعان به اعیان فرهنگی و اجتماعی، هم چنان در کمند فردگرایی روش شناختی باقی ماند. کینز با تأکید بر روحیات حیوانی در فرض رفتار عقلایی انسان تردید کرد و روان شناسی جامعه مبتنی بر عرف را پیش نهاد. در بخش دوم، ابتدا ایده روان شناسی اقتصادی تمدن بررسی می شود و سپس نسبت آن با اندیشه فیلسوفان و اقتصاددانان پیشین بویژه دیدگاه جان مینارد کینز در این باره نقد و گزارش می گردد. این مقاله سراسر از روش توصیفی و تحلیلی بهره می جوید.
معرفی و نقد کتاب روش شناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیت نهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب روش شناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیت نهادی به عنوان کتاب درسی مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشتۀ اقتصاد اسلامی تدوین شده است. نویسندۀ کتاب تلاش کرده با استفاده از مفهوم نهاد، میان احکام شریعت به عنوان اموری اعتباری با واقعیت های اقتصادی ارتباط برقرار کند و نتیجه بگیرد که چون اعتباریات در جوامع اسلامی با سایر جوامع متفاوت است، واقعیت های اجتماعی و اقتصادی مورد مطالعه در علوم اجتماعی و اقتصادی در جوامع اسلامی نیز متفاوت است و درنتیجه، علم اقتصاد اسلامی نیازمند روش شناخت متفاوتی از علم اقتصاد متعارف است. نویسنده فهرستی از نهادهای برگرفته از احکام شریعت و نحوۀ اثرگذاری آن بر واقعیت های اجتماعی را مطرح می کند. اشکال اصلی کتاب در دورشدن از مباحث روش شناسی علم است و تقریباً هیچ بحثی دربارۀ ارزیابی نظریات اقتصاد اسلامی یا ملاک علمی بودن این نظریات مطرح نشده است. بخش زیادی از کتاب به ذکر معرفت های درجۀ یک اقتصاد اسلامی و تفاوت آن ها با اقتصاد نئوکلاسیک پرداخته است. نویسنده از برخی مفاهیم نهادگرایی استفاده کرده است بدون اینکه رابطۀ مبانی و مفروضات و ارزش های این مکتب را با اقتصاد اسلامی روشن ساخته باشد. همچنین در نقد مبانی اقتصاد نئوکلاسیک بر سایر مکاتب اقتصادی از جمله مکتب تاریخی آلمان و اقتصاد رفتاری و نهادگرا تکیه شده است درحالی که انتظار می رفت نویسنده از منظر اقتصاد اسلامی به نقد مکتب نئوکلاسیک بپردازد. پیشنهاد می شود عبارت «روش شناسی» از عنوان کتاب حذف شود و در چاپ بعدی اصلاحات اساسی در محتوای کتاب صورت گیرد.
نقد رویکردهای روش شناختی فردگرا و جمع گرا به نوظهوری اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه خرد-کلان از مهم ترین موضوعات در مطالعات اجتماعی به معنای عام آن است. این که پدیده کلان چگونه از اجزا و پدیده های خرد حاصل می شود و قوانین پدیده های کلان چه نسبتی با قوانین ذی ربط پدیده های خرد دارد، به مسئله نوظهوری اجتماعی در همه شاخه های علوم اجتماعی مربوط می شود. هیچ پژوهش اجتماعی بدون پیش فرضی صریح یا ضمنی در پاسخ به این مسئله امکان پذیر نیست. نوظهوری اجتماعی به دو نوع قوی و ضعیف تقسیم می شود و رویکردهای روش شناختی در تأمین شرایط هر یک، ایستارهای متفاوتی دارند. نوظهوری مستلزم مطالعات میان رشته ای است و تحقیق درباره پدیدار نوظهور، استفاده از رشته های متفاوت را ضرورت می بخشد. در این مقاله تلاش می شود که با روش تحلیلی و میان رشته ای و با بهره جستن از مفاهیم فلسفه ذهن، روان شناسی و عصب زیست شناسی، نخست شرایط نوظهوری اجتماعی تبیین گردد و سپس ایستار رویکردهای روش شناختی فردگرا و جمع گرا اعم از تقلیل گرا و ناتقلیل گرا در تأمین این شرایط، نقد و ارزیابی شود. به این منظور، پس از تعریف مفاهیم نوظهوری اجتماعیِ قوی و ضعیف، در تبیین شرایط نوظهوری قوی از مفاهیم برگرفته از فلسفه ذهن هم چون تحقق چندگانه و انفصال فاحش بهره می گیریم. در تأمین شرایط نوظهوری قوی، رویکرد نوظهوری فردگرا با چالش علیت روبه پایین و تقلیل ناپذیری، و رویکرد نوظهوری جمع گرا با چالش شیء انگاری روبرو است.
نقد فردگرایی روش شناختی در اقتصاد نئوکلاسیک از دیدگاه رئالیسم انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۱۶
103 - 119
حوزه های تخصصی:
سیطره مکتب اقتصادی نئوکلاسیک بر برنامه های آموزشی و پژوهشی رشته اقتصاد در دانشکده های جهان و ایران، اهمیت نقد و تحلیل مبانی فلسفی آن را دوچندان می کند. در وارسی فلسفه اقتصاد نئوکلاسیک، آموزه فردگرایی روش شناختی از جایگاه برجسته ای برخوردار است؛ زیرا در هستی شناسی ضمنی اقتصاد نئوکلاسیک و بنابر مغالطه معرفتی نهفته در رویکرد پوزیتیویستیِ آن، ویژگی های هستی شناختی به امور روش شناختی فروکاسته می شود. ازاین رو، تحلیل فردگرایی روش شناختی، مدخل مطالعه فلسفه اقتصاد نئوکلاسیک به شمار می رود. این مقاله می کوشد فردگرایی روش شناختی را از دیدگاه واقع گرایی انتقادی با روش تحلیلی نقد و ارزیابی کند. این نقد و تحلیل ازآن رو از منظر واقع گرایی انتقادی انجام می شود که با پوزیتیویسم در نگاه رئالیستی به جهان اشتراک دارد. نقد واقع گرایی انتقادی از فردگرایی روش شناختی اقتصاد نئوکلاسیک بر تحلیل مفاهیم فرمالیسم، قیاس گرایی، اتمیسم اجتماعی، انسداد و تقلیل گرایی استوار است. واقع گرایی انتقادی بر این باور است که علم اقتصاد نئوکلاسیک به دلیل مفروضات غیرواقعی فردگرایی روش شناختی، به علمی انتزاعی و قیاسی همچون ریاضیات تبدیل شده که توان توضیحی اندکی دارد.