مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
خطاناپذیری
منبع:
ذهن ۱۳۸۴ شماره ۲۴
حوزه های تخصصی:
لورنس بونجور اکنون استاد فلسفه در دانشگاه واشنگتن است. او که با دفاع از انسجامگرایی به حوزة معرفتشناسی وارد شد، اکنون به نوعی مبناگرایی سنتی نزدیک شده است که براساس آن توجیه باورهای تجربی در نهایت مبتنی بر باورهای پایه است. نوشتار زیر ترجمة متن سخنرانی بونجور است که در فبریة 1991 در دانشگاه نوتردام ارائه شد. بونجور در این سخنرانی نخست به دلایل خود برای کنار گذاشتن انسجامگرایی اشاره میکند و سپس تلاش میکند ضمن بسط دیدگاهی مبناگرایانه در باب توجیه، یکی از مهمترین اشکالات به مبناگرایی سنتی را پاسخ دهد.
عصمت فعلی انبیای الهی در کتب ادیان بزرگ الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرایش انسان معاصر به معیارهای عقلانی، زمینه بازنگری و بازفهمی در برخی اصول عقاید را فراهم کرده و در نتیجه، فهم وی را نسبت به آنها تصحیح یا دقیق و عمیق تر کرده است. یکی از این اصول که نقشی کلیدی و ویژه در مطالعات و سازماندهی معارف ادیان الهی دارد، موضوع «عصمت فعلی انبیای الهی» است. این موضوع در کتب ادیان به یک نحو بیان نشده است. بنابراین، با توجه به نقش کلیدی و زیر بنایی این مقوله در مهندسی عقاید دینی، این تحقیق در دو بخش تهیه شده است: در بخش اول به ارایه توصیفی این مفهوم در کتب معتبر شریعت «زردشتیان»، «یهودیت» (تورات کتبی و تلمود)، «مسیحیت» (کتاب مقدس) و «اسلام» (قرآن مجید) پرداخته و در بخش دوم به نقد و بررسی و مقایسه آن می پردازد و در نهایت زمینه لازم را در جهت تصحیح و داوری فراهم می آورد.
بررسی استدلال های مدافعان خطاناپذیری کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب مقدس از همان ابتدای مسیحیت جایگاهی رفیع و بیهمتا در دیانت مسیحیان داشت و برای بسیاری از مؤمنان مسیحی هنوز این جایگاه را حفظ کرده است. اما پس از رنسانس، به تدریج تحقیق دربارة کتاب مقدس، نویسندگان آن، شیوة نگارشی آن و حتی خطاها و تناقضات آن گسترش یافت؛ تا حدی که پس از عصر روشنگری، کتاب مقدس در زیر تیغ نقادان همچون دیگر آثار بازمانده از روزگار باستان، حلاجی و واشکافی میشد. در نتیجة این نقادیها، جایگاه کتاب مقدس متزلزل شد و حجیت آن به بحران گرفتار شد. از سویی مسیحیانِ معتقد در برابر این موج انتقادی، به مقابله پرداخته اند و استدلال هایی در دفاع از خطاناپذیری کتاب مقدس اقامه کرده اند و از سوی دیگر نقادان به نقد کتاب مقدس و حتی استدلال های مدافعان این کتاب پرداخته اند. مقالة حاضر چهار استدلال از مهم ترین دلایل مسیحیان در اثبات خطاناپذیری کتاب مقدس را تبیین و نیز بررسی میکند.
تحلیل انتقادی مقایسه عصمت امام و خطاناپذیری پاپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به جانشین معصوم در مذهب شیعه و خطاناپذیری پاپ در مذهب کاتولیک از اصول بنیادین اعتقادی هر دو مذهب است؛ به گونه ای که منکران آن خارج از مذهب قلمداد میگردند. برخلاف این اشتراک، این موضوع در دو مذهب ازنظر ماهیت موضوع، جایگاه، وظایف، شرایط امام، نقش امام/ پاپ، ادله اثباتی آن در کتاب الله، سنت و عقل، اعتبار ادله و هم چنین طریقه نصب آنها با یکدیگر متفاوت است. مقاله حاضر درصدد آن است که با تبیین ساختار موضوع و موارد الحاقی به آن، به بررسی و نقد و سپس مقایسه آن دو بپردازد تا زمینه گفتگوی بیشتری برای مباحث و تحقیقات بعدی فراهم آید.
نظریه سنجش پذیری گزاره های عرفانی و نقد سه نظریه رقیب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از شاخه های فلسفه عرفان، فلسفه عرفان نظری است و از مسائل فلسفه عرفان نظری، منطق و میزان عرفان نظری است. اساس این منطق نیز بر سنجش پذیری گزاره های عرفانی است که بر پایه «لکل علم میزان» و «لکل حکم معیار» تکیه دارد تا راه نقد و سنجش گزاره ها را برای شناخت صدق و خطایشان هموار سازد. اما در برابر نظریه سنجش پذیری، سه نظریه رقیب خطاناپذیری، معیارناپذیری و توصیف ناپذیری وجود دارند. در نظریه خطاناپذیری، بر خطاناپذیری وجدانیات عرفانی؛ در نظریه معیارناپذیری، بر فهم ناپذیری؛ و در نظریه توصیف ناپذیری، بر معنادار، منطق ناپذیری و عدم واقع نمایی و بی معنایی گزاره های عرفانی تأکید شده است. این سه نظریه، راه سنجش گزاره های عرفانی را منسد، و بنیان منطق عرفان نظری را سست و اعتبار سنجش را برای یافتن صدق و خطای گزاره های عرفانی، از بین می برند. بر این اساس، تحقیق حاضر در صدد تبیین سنجش پذیری و نقد سه نظریه رقیب است تا بنیان منطق عرفان نظری را استوار سازد
تحلیل و نقد تبیین دکارتی ِلاک درباره ی این باور و ارائه ی تبیینی بدیل مبتنی بر آموزه ی ویتگنشتاین متأخر «هر فردی در آگاهی از خودش خطاناپذیر است»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ما بر این باوریم که: «آگاهی فرد نسبت به خودش خطاناپذیر است»، در حالی که آگاهی او نسبت به سایر چیزها و یا حتی آگاهی سایر افراد نسبت به او را خطاناپذیر نمی دانیم. چگونه می توان چنین عدمِ تقارنی را تبیین کرد؟ متداول ترین پاسخ، معمولاً مبتنی بر تبیین دکارتیِ لاک است. ما ابتدا، این تبیین را به چهار فرضیه فرو می کاهیم و سپس با آشکار ساختن تبعات معناشناسانه، معرفت شناسانه و هستی شناسانه ی این فرضیه ها نشان خواهیم داد که چرا می توان (و یا باید) به دنبال تبیینی بدیل باشیم. در پایان نیز با اتکای بر آراء ویتگنشتاین متأخر، تبیین بدیلی را ارائه خواهیم کرد که بر اساس آن، باور به خطاناپذیری فرد در آگاهی از خودش، صرفاً به یک پیش فرض زبان شناسانه برمی گردد که ما را برای تفسیر کلام یکدیگر آماده می سازد.
بررسی تطبیقی خطاناپذیری و حجیت متون مقدس ادیان ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانشمندان ادیان ابراهیمی، به دو موضوع «خطاناپذیری» و «حجیت» متون مقدس خویش توجه داشته اند. یکی از دلایل این توجه متن محور بودن اسلام، یهودیت و مسیحیت است. وقتی یک مسلمان، یهودی و مسیحی بداند که کتاب مقدسش خطا و اشتباهی ندارد، یا به گونه ای اطمینان یابد که خطاها و اشتباهات احتمالی کتابش، به اعتبار آن صدمه نمی زند، اندیشه ها و اعمالش را مستند به آن می کند و با آرامش زندگی دینی خویش را ادامه می دهد.
خطاناپذیری قرآن کریم نزد مسلمانان و هر اندیشمند منصفی قطعی است؛ زیرا از سندی متواتر برخوردار است. تحدی می کند و فاقد اختلاف درونی است. قطعی بودن خطاناپذیری قرآن، مسلم بودن حجیت آن را به دنبال دارد.
یهودیان عهد عتیق را مقدس و آسمانی می شمارند. البته تلقی آنان از تقدس عهد عتیق، با تلقی ما مسلمانان از تقدس قرآن کریم متفاوت است. آنان بر این باورند که نویسندگان بشری عهد عتیق، هنگام نگارش این کتاب ها، از عنایت و توجه خدا برخوردار بوده اند و این کتاب ها حجتند و می توان بر آنها اعتماد کرد.
مسیحیان نیز مؤلف نهایى کتاب مقدس را خدا می دانند که این عمل را از طریق مؤلفان بشرى به انجام رسانده است. ازاین رو، کتاب مقدس نزد آنان حجت است. اما این حجیت از طریق اثبات خطاناپذیری آن دو متن مقدس به دست نیامده است؛ زیرا عهد عتیق و عهد جدید، از سندی متواتر بهره نمی برند، تحدی نمی کنند و مشتمل بر اختلافات و تناقضات فراوان درونی اند.
بررسی دیدگاه استاد مصباح یزدی و لارنس بونجور در خطاناپذیری باورهای وجدانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۷
7 - 30
حوزه های تخصصی:
مبناگرایان، باورها را به دو دسته پایه و غیرپایه تقسیم می کنند و باور پایه را باوری می دانند که برای توجیه آن نیازی به باور دیگر نیست. در میان باورهای پایه، باورهای وجدانی جایگاه بسیار محکمی دارند و یکی از مبانی معتبر معرفت شناخته شده اند. در حالی که عقل گرایان حداکثری مثل دکارت، باورهای وجدانی را خطاناپذیر می دانند، عقل گرایان معتدل مانند لارنس بونجور، امکان وقوع خطا را در وجدانیات می پذیرند. بونجور در تبیین چگونگی توجیه باورهای وجدانی، نظریه «آگاهی سازنده» را ارایه می کند. آگاهی سازنده از نظر او، حالتی غیرمفهومی است که با فرایند توصیفی به باور وجدانی تبدیل می شود. در میان فیلسوفان مسلمان معاصر، آیت الله مصباح یزدی توجیه باورهای وجدانی را به دلیل انتساب مستقیم آنها به علم، حضوری می داند و به خطاناپذیری آنها معتقد است. این نوشتار با رویکردی تحلیلی سعی دارد تا دیدگاه آیت الله مصباح یزدی، از مبناگرایان مسلمان و بونجور، از مبناگرایان غربی را درباره خطاپذیری یا خطاناپذیری وجدانیات تبیین کند و از این راه بر اساس فلسفه اسلامی، ایرادهای عمده ای را که در میان فلاسفه غرب بر خطاپذیری باورهای وجدانی مطرح شده است، پاسخ دهد
بررسی تطبیقی خطاناپذیری حاکم دینی در مذهب کاتولیک و شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاتولیک و شیعه، هر دو خواهان منزه بودن حاکم دینی از خطا بوده و مسیرهایی را برای این امر، ترسیم کرده اند. کاتولیک بر اساس مصوبة شورای واتیکان اول، تصمیم بر خطاناپذیری پاپ گرفته و در نتیجه، قائل به عصمت آن شده است. از سوی دیگر، در اندیشة شیعه، حاکم دینی دارای صفت «عصمت یا خطاناپذیری» نیست، بلکه با برشماری شرایطی دقیق و نظارتی عمیق، امکان رخ دادن خطا در وی وجود ندارد. هدف این پژوهش، مقایسة دو مسیر منتخب از سوی کاتولیک و شیعه برای عملکرد بدون خطا در حاکم دینی است. بنابراین، ابتدا مسیر کاتولیک و شیعه بررسی و سپس تحلیلی بر این مسیرها ارائه می گردد. مهم ترین یافتة این پژوهش جایگاه حاکم دینی در اندیشة شیعه و کاتولیک است. ویژگی های حاکم دینی در شیعه، منهای عصمت، به گونه ای ترسیم شده است که امکان خطا در آن وجود ندارد، و حال آنکه در کاتولیک، با تصویب خطاناپذیری برای پاپ، امکان خطا در او وجود دارد.
نگاهی به مبناگرایی سنتی در فلسفه غرب؛از یقین دکارت تا خطاناپذیری بونجور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم بهار ۱۳۹۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
82 - 101
حوزه های تخصصی:
دکارت، به عنوان یکی از نمایندگان برجسته مبناگرایی سنتی، برای دستیابی به یقین، شک عام دستوری را نقطه آغاز قرار می دهد و بر اساس آن، در نخستین گام به وجود خود یقین می کند و از این طریق، معرفت به خدا و جهان را تبیین می کند. او در مسیر فکری خود تلاش می کند از اعتبار حواس که احتمال خطا دارند، بکاهد و ارزش بیشتری به شهود ذهنی دهد. دکارت وضوح و تمایز را ملاک حقیقت می داند و مصونیت از هر شک ممکن را معیاری برای یقین به شمار می آورد. بونجور که از معرفت شناسان معاصر است، در دفاع از مبناگرایی سنتی، با بیان انتقاداتی بر دکارت، می کوشد تا نظریه یقین دکارت را از نقدها بپیراید و به معیاری جدید برای خطاناپذیری باورها برسد. نظریه «آگاهی سازنده» بونجور راهی در تبیین باور خطاناپذیر می باشد. آگاهی سازنده یک مرحله هوشیاری غیر مفهومی است که با فرایند توصیفی می توان آن را به باور مفهومی تبدیل کرد. از این منظر، دیدگاه بونجور با اندیشه علم حضوری در فلسفه اسلامی قابل مقایسه است، با این تفاوت که از دیدگاه بونجور، در باورهای برآمده از آگاهی غیر مفهومی احتمال خطا وجود دارد، ولی توجه به آن معقول نمی نماید.
ملاحظاتی بر نظریه ارجاع بدیهیات تصدیقی به علم حضوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدیهیات به عنوان زیرساخت معرفت فلسفی و بلکه همه معارف بشری از گذشته دارای ارزش بسزایی بوده است و لیکن به دلایل مختلفی به چرایی آن جز در مطاوی کلمات فلاسفه پرداخته نشده است. در تبیین و توجیه اعتبار و خطاناپذیری بدیهیات مبانی مختلفی مطرح شده است. یکی از این مبانی ارجاع بدیهیات به علوم حضوری و استفاده از خاصیت خطاناپذیری این علم برای تضمین صحت بدیهیات می باشد. آیت الله مصباح را می توان مبدع و یا نخستین مقرر این نظریه دانست. ایشان از شش بدیهی رایج تنها وجدانیات و اولیات را واجد شرایط بداهت می دانند و به دلیل اینکه علم حصولی و حس را مناشیء وقوع خطا می دانند، تلاش می کنند تا ارتباط وجدانیات و اولیات را با آنها قطع نمایند تا راه ورود خطا به بدیهیات مسدود شود و آن گاه برای تضمین صدق و بداهت بدیهیات آنها را با علم حضوری که سرچشمه ضمانت صحت است، پیوند می دهند. اما این نظریه به نظر می رسد با مشکلاتی روبرو است. نوشتار مذکور درصدد است تا با تبیین نظر ایشان و برشمردن ویژگی های علم حضوری ملاحظات وارد بر این نظریه را بررسی کند.
«وجدان خویشتن» و خطاناپذیری آن از منظر فیلسوفان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
215 - 236
حوزه های تخصصی:
«خودآگاهی» یکی از مصادیق علم حضوری است. دو پرسش مهم معرفت شناختی در مورد این مصداق وجود دارد: اول این که آیا ما واقعیتی به نام «من» را وجدان می کنیم؟ دوم این که آیا این وجدان، خطاناپذیر است و واقعیت «من» را آن گونه که هست نشان می دهد یا ممکن است «وجدان من» مغایر «من عینی» باشد. دو نکته نوآورانه اساسی در پاسخ به این دو مسئله وجود دارد که در مقاله پیشِ رو مدنظر قرار گرفته است. اول این که فیلسوفان مسلمان برای شناخت «من» سلسله مراتب قائل اند، به طوری که در این سلسله، ابتدایی ترین و بنیادی ترین چیزی که درباره «من» وجدان می شود، همانا «درک کنندگی خویشتن» است. این رویکرد نقش مهمی در پاسخ به منکران وجدان «من خودآگاه» دارد. دوم این که از نگاه ایشان، یگانه روش بحث درباره بنیادی ترین سطح شناخت «من» (درک کنندگی من) همانا توصیف وجدان خویشتن به کمک عقل توصیفی است. در چهارچوب این دو نکته می توان گفت که اولاً وجدان «من درک کننده» وجود دارد و ثانیاً فیلسوف مسلمان به عنوان یک مبناگرای عمیق، این وجدان را به مثابه یک «واقعیت» در نظر می گیرد و به سبب یگانگی وجدان و واقعیت، حکم به امتناع تخلف «معرفت وجدانی به من» از «واقعیت من» می کند. ضمناً یگانه دانستن «معرفت وجدانی به من» و «واقعیت من» ناشی از یک اعتبار صرف نیست، بلکه متکی به محتوای «وجدان من» (درک کنندگی من) است.