مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
عقلانیت نقاد
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی آرای فلسفی مارتین هایدگر متقدم و متاخر در مورد نسبت علم و فناوری می پردازد. ترتیب کار از این قرار است که ابتدا شرحی کلی از دیدگاه های هایدگر در مورد علم و نسبت آن با فناوری ارایه شده و سپس روایت خاص دان آیدی _ فیلسوف فناوری پساهایدگری_ از فلسفه ی هایدگر عرضه می شود که با گریزی بر مطالعات لین وایت مورخ فناوری همراه است. دست آخر رهیافت هایدگر-آیدی در مورد نسبت علم و فناوری مورد تحلیل قرار گرفته و مقاله با نگاهی نقادانه بر آرای ایشان به پایان می رسد.
جزمیت یا عقلانیتِ رویکرد تجربی ون فراسن؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب رویکرد تجربی از آثار متأخر ون فراسن است که در آن هم بیان جدیدی از تجربه گرایی ارائه می کند و هم به تبیین نسبت آن با علم و دین می پردازد. رویکرد تجربی ون فراسن، که وجه بارز آن نگرشی منفی به متافیزیک است، قرار است در کنار معرفت شناسی جدید وی با عنوان اراده گرایی، که یک رویکرد غیرجزمی به عقلانیت است، دیدگاهی منسجم را نتیجه دهد. هدف مقاله حاضر این است که نشان دهد،این انسجام پایدار نیست؛ زیرا روایت جدیدِ ون فراسن از تجربه گرایی هنوز گرفتار رگه هایی از جزم گرایی است که تلاش برای رهایی از آن، باعث نزدیک شدن وی به رویکرد عقلانیت نقاد می شود، اما در این صورت مواجهه وی را با متافیزیک تحت تأثیر قرار خواهد داد. در پایان، ضمن بیان مواردی از تاریخ علم بر این نکته تأکید خواهد شد که تجربه گرایی نباید هویت خود را با ضدیت با متافیزیک گره بزند.
تعارض دو نگرش در فلسفه تکنولوژی و پژواک آن در فضای فکری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی بنیان های روش شناختی رویارویی دو نحله فکری در باب فلسفه تکنولوژی و پژواک این رویارویی در فضای فکری ایران می پردازد. دو تن از متفکرانی که آرایشان در حوزه عقلانیت نقاد قرار می گیرد عبارت اند از: عبدالکریم سروش و علی پایا . در آن سوی، اندیشمندی که نظریاتش عمدتاً در چهارچوب فلسفه هایدگر قرار می گیرد، رضا داوری اردکانی است. سمت و سوی مقاله حاضر در جهت نقد اندیشه پیروان هایدگر است.
فن سالاری در سیاست گذاریِ علم و تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه در تمام مراحل تهیه چشم انداز و راهبرد و پیاده سازی نیازمند برنامه ریزی و سیاست گذاری و مدیریت است. نشان می دهیم که تقسیم کار و تخصصی شدن علوم در کنار برخی فلسفه ها، نفوذ تهدیدآمیز تکنوکراسی در سیاست گذاری ها را در بر دارد؛ تکنوکراسی در نهایت باعث می شود توسعه در جهت رفاه عموم مردم شکل نگیرد. به همین دلیل برای توسعه و پیشرفتِ مناسب و بومی نیازمند نهادها و رویکردها و زمینه های فلسفی هستیم که بستر مناسبی برای امکان نقد و اصلاح سیاست گذاری ها فراهم کند.
چگونه می توان کارآیی علوم انسانی را افزایش داد؟ بحثی در امکان پذیری و راهکارهای عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف مقاله حاضر بررسی دو مسئله اساسی درباره علوم انسانی است؛ نخست، ارزیابی امکان ارتقای کارآیی این علوم و دوم، در صورت یافتن پاسخی مثبت برای پرسش نخستین، کاوش در راه های عملی ازدیاد بازده علوم انسانی. از آنجا که در مورد چیستی علوم انسانی، ظرفیت ها و اهداف آن دیدگاه های متنوعی در بین صاحب نظران وجود دارد، در بخش اول مقاله به ارزیابی نقادانه برخی از این دیدگاه ها اقدام می شود؛ در بخش دوم، شماری از شیوه های پیشنهادی در بهبودبخشی به قابلیت های علوم انسانی با نگاهی نقادانه ارزیابی خواهد شد؛ در بخش سوم، الگوی مختار نگارنده برای پژوهش در حوزه علوم انسانی معرفی خواهد شد و در بخش چهارم نیز با بهره گیری از مباحثی که در سه بخش نخست ارائه شده است، مسئله امکان ارتقای کارآیی علوم انسانی مورد ارزیابی نقادانه قرار خواهد گرفت و آنگاه در بخش پایانی، به بحث درباره ارائه راهکارهای عملی برای بهبودبخشی کیفیت علوم انسانی در کشور پرداخته می شود.
نقد رویکرد هوسرلی به معرفت از دیدگاه عقلانیت نقاد(مقاله علمی وزارت علوم)
رویکرد پدیدارشناسانه هوسرل با انتقاد از وضع کنونی علم و معرفت از آن تعبیر به بحران می کند. هدف هوسرل این بود تا با ارائه برنامه ای فلسفی راهی برای برون شد از این بحران پیشنهاد کند. اما تلاش برای بازگرداندن فلسفه به جایگاه وحدت بخش قدیم و نجات این علم بحران زده و بخشیدن چهره ای انسانی و معنوی به آن، مستلزم در نظر گرفتن ملاحظاتی درباره عینیت و عقلانیت علم است که غفلت از آن ما را در مسیری قرار می دهد که براساس آموزه های عقلانیت نقاد هم نادرست است و هم نامطلوب. توضیح داده می شود که این آموزه ها متضمن بازنگری در خصوص ذات گرایی و موجه گرایی و توجه به اهمیت و جایگاه صدق در رویکرد پدیدارشناسانه هوسرل است
ارزش اخلاقی صدق:بازسازی دیدگاه کانت از منظر عقلانیت نقاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
45 - 60
حوزه های تخصصی:
هدف علم مسیله مورد مناقشه بین ریالیست ها و مخالفانشان است. ریالیست ها معتقدند هدف علم دستیابی به نظریه هایی است که توصیف و تبیین صادقی از جهان به دست دهند. برای پاسخ به این مسیله که چرا باید هدف فعالیت علمی و معرفتی را چنان که ریالیست ها اصرار دارند رسیدن به صدق قرار دهیم پاسخ های متنوعی داده شده است. این مقاله بر آن است برای این مسیله پاسخی کانتی را در زمینه بحث ریالیسم علمی بازسازی کند. به این منظور نشان داده شده است که آراء کانت در زمینه صدق این ظرفیت را ایجاد می کند که به رغم عدم وجود معیاری برای تشخیص صدق، آن را به مثابه یک ایده تنظیمی و به عنوان یک وظیفه اخلاقی و انسانی بپذیریم. در عین حال می توان با بهره برداری از این ظرفیت در نظریه کانت و با کنار گذاشتن موجه گرایی در معرفت شناسی، پاسخ کانت را بهبود بخشید تا انتخاب صدق به عنوان هدف علم «تصمیمی دلبخواهی» تلقی نشود.
علم و تکنولوژی: تفاوتها، تعاملها، و تبعات آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بین علم و تکنولوژی تمایز مفهومی مهمی وجود دارد، همچنین آنچهاز آن با عنوان ’علم کاربردی‘یاد می شود، از نظر معرفت شناختی مفهومی زائد است؛ این مقوله در ذیل مقوله تکنولوژی می گنجد. در مقاله حاضر درباره زمینه های فلسفی خلط علم و تکنولوژی بحث می کنیم و توضیح می دهیم که یکی دانستن آن دو، نه تنها یک خطای معرفت شناسانه محسوب می شود، بلکه نتایج و تبعات نامطلوب نظری و عملیعدیده ای نیز به بار می آورد که تأثیر خود را در کاوش های معرفتی و نیز سیاست گذاری ها در حوزه علم و تکنولوژی آشکار می سازد.
تأثیر نظام مالکیت ارضی بر تحولات علمی و فرهنگی دوره تیموری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۲
113 - 136
حوزه های تخصصی:
تأثیر نظام مالکیت ارضی بر تحولات علمی و فرهنگی دوره تیموری شکوفایی علمی و فرهنگی دوره تیموری که گاهی از آن با عنوان رنسانس تیموری یاد می شود ، نیازمند حمایت های اقتصادی بود ، و نمی توان آن را تنها بر اساس علایق فردی برخی از سلاطین تیموری به علم و دانش تبیین کرد . در مقاله حاضر با رویکرد تاریخ نگارانه عقلانیت نقاد توضیح می دهیم که نظام اقتصادی و مالیاتی و زمین داری دوره تیموری ، که نمونه شاخص آن با نام سیورغال شناخته می شود ، گرچه از طرف حکومت مرکزی متناسب با زیست بوم سیاسی و اجتماعی آن دوره و در راستای اهداف اقتصادی و سیاسی حکام اعمال شد ، ولی تبعات پیش بینی نشده ای داشت که یکی از آن ها ایجاد زمینه مناسبی برای حمایت از نهادهای علمی و فرهنگی آن دوره بود.
نیهیلیسم و تکنولوژی اطلاعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کی یرکگور، در نوشتار عصر حاضر ، مواجهه ای خصمانه علیه مطبوعات دارد؛ زیرا معتقد است مطبوعات زمینه بروز و ظهور نیهیلیسم را فراهم می آورند. دریفوس، این اندیشه کی یرکگور را به دیگر تکنولوژی های اطلاعاتی _ به ویژه اینترنت بسط می دهد. مقاله حاضر نشان می دهد که این نگرش کی یرکگور– دریفوس نتیجه انسان شناسی و تلقی خاصی از معنای زندگی است که نیازمند بررسی های نقادانه بیشتر است. در مقاله حاضر، توضیح می دهیم که هر چند بصیرت های کی یرکگور و دریفوس در شناخت مخاطرات تکنولوژی اطلاعات با اهمیت اند، اما رویکرد آن ها در قبال معنابخشی به زندگی و هویت انسانی، تحلیلی یک جانبه از موقعیت مسئله ارائه می کند و خصوصاً به دلیل اتکای آن به «تعهد غیرمشروط» محل مخاطرات جدیدی است. پیشنهاد نهایی این است که اتخاذ موضع مناسب در قبال تکنولوژی اطلاعات، نیازمند انسان شناسی مناسبی است تا با بهره گیری از حکمت دینی– اخلاقی ظرفیت لازم برای بهره مندی ایمن از تکنولوژی به دور از نیهیلیسم را فراهم کند و در عین حال، با استفاده از مهندسی تدریجی و در فرایندی دموکراتیک، به صورت نهادی آن را کنترل نماید.
رابطه فلسفی علوم انسانی و تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۹
19 - 23
هدف مقاله حاضر این است که از منظری فلسفی رابطه علوم انسانی و تکنولوژی را تا حد امکان روشن کند. علوم انسانی دارای دو وجه است: وجهی که علم است، و وجهی که تکنولوژی است. به واسطه این نقش دوگانه، تعامل علوم انسانی با تکنولوژی پیچیده تر از رابطه علوم طبیعی با تکنولوژی است. رابطه وجه تکنولوژیک علوم انسانی با حیطه های مختلف تکنولوژی هم افزایانه است. ولی این رابطه در خصوص رابطه وجه علمی علوم انسانی با تکنولوژی ها یک رابطه نامتقارن بوده، تأثیر تکنولوژی ها بر وجه علمی علوم انسانی تأثیری ایجابی است. این درحالی است که تأثیر وجه علمی علوم انسانی بر تکنولوژی ها به طور عمده سلبی و نقادانه است؛ نه به این معنا که این وجه علمی خدمتی به تکنولوژی نمی کند، بلکه توضیح می دهیم نحوه درست این تأثیرگذاری چگونه است. این تحلیل در توضیح اینکه چگونه تکنولوژی می تواند در سپهر عقلانیت قرار گیرد، مفید است
صدق نظریه های علمی به چه معناست؟(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
127 - 150
حوزه های تخصصی:
نزد رئالیست ها هدف علم، جست وجوی نظریه هایی است که توصیف- تقریباً- صادقی از جهان پیرامون ما ارائه کنند. اما صحبت از صدق نظریه های علمی، همواره با دشواری هایی روبه روست. در مقاله حاضر با یاری آموزه های منتج از نظریه صدق تارسکی توضیح می دهیم به چه معنا می توان از صدق نظریه های علمی و نسبت آنها با واقعیت سخن گفت. پیشنهاد مقاله این است که نظریه معناشناختی تارسکی درباره صدق در کنار رویکرد غیرموجه گرایانه عقلانیت نقاد در معرفت شناسی می تواند تصویر روشن تری از صدق نظریه ها و استخراج نتایج هستی شناختی از آنها ارائه دهد که مشکلات سابق را برای رئالیست ها نداشته باشد.
تأثیر کروناویروس بر زیست بوم عقلانیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
221-245
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با بهره گیری از نظریه سه جهان پوپر توضیح می دهد که ویروس کرونا چگونه می تواند تأثیری وسیع و گسترده بر زیست بوم عقلانیت بگذارد و به واسطه وجود جهان 3 چگونه ویروس هایی که تهدیدی برای انسان هستند، می توانند تهدیدی برای کل حیات در کره زمین باشند. از طرفی مقاله حاضر ضمن تأکید بر تفاوت مهم معرفت شناختی علم و تکنولوژی توضیح می دهد نقش نقادانه علم به تکنولوژی تا چه اندازه اهمیت دارد و در عین حال می تواند الهام بخش تکنولوژی های پاک و الهام بخش ابداع تکنولوژی هایی برای جلوگیری از بحران های بیشتر داشته باشد. رویکرد درستْ قرار دادن تکنولوژی در سپهر عقلانیت است، اتخاذ رویکردهای غیرعقلانی و فلسفه هایی که علم را به تکنولوژی فرومی کاهند یا آن دو را باهم خلط می کنند، نه تنها نادرست است، بلکه زمینه ساز بحران های بیشتر و عمیق تر نه تنها برای انسان، بلکه برای کل حیات در کره زمین است.
ارزیابی رویکرد ریچارد رورتی به معرفت شناسی بر اساس آموزه های عقلانیت نقّاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد ریچارد رورتی، همواره یک تلقی نادرست از فلسفه وجود داشته است که هدف فلسفه را دستیابی به دانشی جاودان و گرفتار تلاشی مذبوحانه برای رسیدن به هدفی به نام « حقیقت » یا « واقعیت » می شمارد. او با استفاده از استعاره ادراکی «آینه طبیعت» معرفت شناسی بعد از دکارت را حول دو محور مبناگرایی و بازنمودگرایی نقد کرده و رویکرد بدیلی با عنوان «رفتارگرایی معرفت شناختی» ارائه می کند. رورتی هدف خود را نه ارائه راه حل هایی برای مسائل فلسفی، بلکه کنار گذاشتن این گونه از فلسفه ورزی می داند. در مقاله حاضر با تکیه بر آموزه های عقلانیت نقّاد، ضمن نقد رویکرد تاریخ نگارانه رورتی نشان داده می شود که بازسازی او از تاریخ فلسفه یک جانبه است. به علاوه موجّه گرایی رورتی مورد نقد قرار می گیرد. دیدگاه مبناگرایانه و دیدگاه رورتی با وجود تفاوت هایی که با هم دارند هر دو به رویکرد موجّه گرایانه در معرفت شناسی تعلق دارند، به این معنا که معرفت را نیازمند توجیه می انگارند؛ در حالی که - چنان که عقل گرایان نقّاد نشان داده اند - موجّه سازی - چه درونی و چه بیرونی - نه ممکن است و نه لازم. در واقع، او بین معرفت شناسی و روان شناسی خلط کرده و افزون بر این، به دلیل غفلت از معرفت شناسی غیرموجّه گرا، پیشنهاد ایجابی او، یعنی رفتارگرایی معرفت شناسانه ، نیز دچار معضل موجّه گرایانه است.
تاریخ نگاری عقلانیت نقاد: موردکاوی نهاد های علمی و فرهنگی دوره تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۱
55 - 79
حوزه های تخصصی:
در رویکرد عقلانیتِ نقاد، نهاد های علمی به مثابه فنّاوری های اجتماعی در نظر گرفته می شوند. عقلانیت نقاد ظرفیت های مناسبی برای تحلیل نهاد ها و بررسی ابعاد اجتماعی آنها و منطق تحول آنها در اختیار ما قرار می دهد. تاریخ نگاری عقلانیت نقاد نیز مستلزم بررسی مسائل تاریخی از طریق شناخت «موقعیت مسائل» است. در مقاله حاضر با عنایت به آموزه های عقلانیت نقاد درخصوص فنّاوری ها و همچنین در پرتو ملاحظات تاریخ نگارانه این رویکرد، به بررسی وضعیت نهاد های علمی و فرهنگی دوره تیموری می پردازیم. گزارش های تاریخی نشان دهنده حمایت تیموریان از نهاد های علمی و فرهنگی در دوره مذکور است. آموزه های عقلانیت نقاد درخصوص فنّاوری های اجتماعی (یعنی نهادها) و ملاحظات تاریخ نگارانه این رویکرد، ما را به سمت این فرضیه هدایت می کند که حمایت از علم و فرهنگ در این دوره با توجه به شرایط سیاسی و مذهبی و خصوصاً صف بندی های فرقه ای قابل فهم است و صرفاً نتیجه علاقه شخصی حاکمان به علم و فرهنگ نیست.
آیا علوم انسانی را می توان به مثابه تکنولوژی فهم کرد؟ معرفی و ارزیابی کتاب علوم انسانی به مثابه تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
در سال های اخیر موضوعاتی مانند مطالعات فلسفی، تاریخی، جامعه شناختی درباره علم، علوم انسانی و تکنولوژی و نقش آنها در فرایند توسعه و پیشرفت کشور با استقبال بسیاری همراه شده است. بحث فلسفی درباره نسبت علم و تکنولوژی و به خصوص علوم انسانی و سیاست گذاری ها، برنامه ها و نهادها، به عنوان تکنولوژی های نرم/ انسانی/اجتماعی می تواند ما را در چگونگی سیاستگذاری و برنامه ریزی بهینه علمی و فناوری در عالم انسانی و اجتماعی یاری دهد. کتاب «علوم انسانی به مثابه تکنولوژی» می کوشد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا علوم انسانی را می توان به مثابه تکنولوژی فهم کرد؟ و از این فهم در سیاستگذاری علوم انسانی و تکنولوژی های انسانی و اجتماعی بهره برد؟ و این بحث را با انجام مطالعاتی موردی در عرصه فناوری های اطلاعاتی و فقه، با بهره گیری از رویکرد عقلانیت نقاد به شکل ملموسی شرح و بسط می دهد. در این مقاله پس از معرفی کتاب، ملاحظاتی انتقادی در ارتباط با برخی از مدعیات اصلی کتاب مطرح می گردد؛ به ویژه این دیدگاه که فقه را باید به مثابه تکنولوژی فهم کرد. در پایان پیشنهاداتی برای اصلاح و تکمیل این کتاب و تبدیل آن، به یک کتاب درسی ارائه می شود.
تکنولوژی: عقلانیت و نقدپذیری در برابر رویکرد موجه گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۴
43 - 72
حوزه های تخصصی:
هر رویکرد فلسفی و عقلانی مناسب به تکنولوژی باید بتواند موضع خود را نسبت به حد و حدود نقدپذیری روشن کند. به رغم اینکه حفظ آموزه نقدپذیری به نظر ساده می آید، بسیاری از نظام های فلسفی با اتخاذ رویکردهای موجه گرا یا ذات گرا در معرفت شناسی زمینه فلسفی لازم برای نقدپذیری تمام عیار را نابود می کنند. توضیح می دهیم حفظ آموزه نقدپذیری تمام عیار با اتخاذ یک معرفت شناسی غیر موجه گرا و تفکیک قضایا از معیارها میسر است و عدم رعایت این آموزه ها به نتایج نامطلوبی می انجامد.
تأمّلی در ترویج علم در حیطه عمومی: نقد و بررسی کتاب علم، جامعه، توسعه: مقالاتی در باب ترویج علم در حیطه عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
ترویج علم در حیطه عمومی موضوع مهمی است که کمتر به آن توجه می شود و کتاب علم، جامعه، توسعه: مقالاتی در باب ترویج علم در حیطه عمومی، نوشته علی پایا از دو منظر تاریخی و فلسفی به آن می پردازد. این مقاله با هدف معرفی اجمالی و ارزیابی کتاب مزبور نوشته شده است. کتاب با استفاده از رویکرد عقلانیّت نقّاد، تلاش دارد نگاه عمومی به علم را تصحیح کند و همچنین در چیستی و ضرورت ترویج علم کاوش نماید. به رغم کارآیی عقلانیت نقّاد در جهت تنویر افکار عمومی نسبت به ابطال پذیری گزاره های علمی، اما اتّخاذ این رویکرد به تنهایی، کتاب را از توجّه به عوامل اجتماعی و اقتصادی که ممکن است در پس ترویج علم وجود داشته باشد و باعث شود نگاه به ترویج علم، نگاه ابزاری باشد، باز داشته است. ضمیمه شدن رویکردهایی که توجّه به زمینه هایی که علم در آن تولید و ترویج می شود، می توانست جلو این کاستی را بگیرد. در مقاله هم چنین چند نکته درباره مسائل شکلی کتاب ارائه شده و سپس چند پیشنهاد جهت ارتقای محتوای کتاب نیز مطرح شده است که عبارت اند از درنظرگرفتن نقش عامل جنگ در ترویج علم، توجه به نقش تاریخی بازرگانان ایرانی و بیگانگانی که به ایران تردّد داشتند، شرح و بسط بیش تر فرصت ها و چالش های شبکه های اجتماعی در ترویج علم و بالاخره توجه به نخستین بانوی ایرانی که مؤلف یک کتاب درسی در ایران بود. جمع بندی مقاله اینست که کتاب مورد نقد، اثر فاخر و ارزشمندی است، ولی توجه به نکات ذکر شده می تواند باعث ارتقای آن باشد._x000D_
Public understanding, an important subject that is less discussed in the available literature, is under scrutiny by the book entitled Science, Society, Development: Papers on Public Understanding from both Historical and Philosophical Perspectives. Using critical rationalism as its main analytical approach, the book attempts to make a correction on the notion of science in the public perspective and also about the definition and necessity of public understanding. Despite the success of critical rationalism in enlightening the public about science, this approach alone is unable in clarifying non-scientific motivations such as political and economic interests behind propagating science. To prevent this shortcoming, we could consider besides critical rationalism some other approaches which help us and the public detect non-scientific motivations and to distinguish between genuine attempts and those who look at science as a means. This paper also discusses some formative points and suggests four complementary additions to the book. Overall, the book is an in-depth and valuable attempt on this subject.
ارزیابی جایگاه معرفت شناختی یقین در اندیشه ویتگنشتاین، از منظر عقلانیت نقاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
670 - 705
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین در معرفت شناسی خود به «یقین» معتقد است ولی آن را نه از جنس معرفت بلکه فقط زیربنای آن می داند. در اندیشه او معرفت در بازی های زبانی عمومی خلاصه می شود، و بازی های زبانی بر یقینیاتی تردیدناپذیر بنا می شوند. به نظر ویتگنشتاین شکاکیت بی معناست و اگر یقینی وجود نداشته باشد حتی شک کردن هم معنایی ندارد. از دید او شک [نسبی] و شناخت مقوله های معرفتی و شک مطلق و یقین مقوله های غیرمعرفتی اند. دسته اول معنادار و صدق و کذب پذیر و دسته دوم بی معنا و صدق و کذب ناپذیرند. در این نوشتار به طور عمده به دو موضوع پرداخته شده است: 1- تبیین جایگاه یقین از نظر ویتگنشتاین در مقایسه با مقولاتی مانند شک و شناخت 2- ارزیابی نقادانه رویکرد ویتگنشتاین در حوزه یقین از منظر عقلانیت نقاد. استدلال اصلی مقاله آن است که: 1-ویتگنشتاین گرچه یقین را بی معنا می داند و از نظام معرفتی خود خارج می کند ولی در عوض جایگاه ویژه تری برای آن قائل می شود و آن را عینی و به عنوان زیربنا و بستر شکل گیری کل معارف بشر معرفی می کند 2- تلاش ویتگنشتاین در نشان دادن عینیت یقین مورد نظرش به دلیل برتر نشاندن معنا از حقیقت در تکاپوهای معرفتی و تکیه به شماری تعاریف که کفایت شان محل تامل است، قرین توفیق نبوده است.
نگاهی نقادانه بر «بازی زبانی شک» و «یقین» در فلسفه ویتگنشتاین دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین دوم هر نوع شناختی را در قالب بازی های زبانی مطرح می کند. او در عین حال معتقد است که هیچ بازی زبانی ای بدون وجود یقین امکان پذیر نیست. یقین امری است بیرون از بازی های زبانی، اما قوام هر نوع بازی زبانی متکی بدان است. حتی شک کردن از نظر او در قالب یک بازی زبانی شکل می گیرد که آن نیز مستلزم یقین و دارای قواعد خاص خود است. در نظر ویتگنشتاین یقین، و نیز شک مطلق و همچنین شناخت مطلق بی معناست. اما شک نسبی، یا به بیان خود او شک معقول، واجد معناست و می تواند یک بازی زبانی پدید آورد. این نوع بازی زبانی، همچون بازی های زبانی دیگر، مبتنی بر چیزی است که ویتگنشتاین آن را "جهان-تصویر" یا نظام "گزاره های لولایی" می نامد. "گزاره های لولایی" در نظر ویتگنشتاین بر اساس تجربه های زیسته آدمیان و توافق جمعی ایشان بر سر آن ها به وجود می آیند. "لولا"ها به این اعتبار عینی اند، ولی هرچند او با عنوان "گزاره" از آن ها یاد می کند، از جنس گزاره در معنای معمول این اصطلاح نیستند: از آن ها در ارائه دلایل و استدلالات استفاده نمی شود؛ بلکه در گفتمان های راجع به علت ها (و معلول های شان) به کار می روند. در این نوشتار اولا به ویژگی های شک نسبی و قواعد بازی زبانی شک و نیز به ویژگی های یقین و نظام "گزاره های لولایی" پرداخته شده است و ثانیا با طرح برخی ناسازگاری های درونی در استدلالات ویتگنشتاین و نیز نشان دادن کاستی هایی در دیدگاه او از منظر عقلانیت نقاد، رویکرد او مورد نقد قرار گرفته است.