فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۴۷۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف:هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر روش کلاس معکوس بر اضطراب ریاضی، انگیزش تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بود. امروزه نقش پایه ای و اهمیت دانش ریاضیات در تاریخ توسعه علوم و حتی سیر تحولات صنعتی و فنی بر همگان آشکار شده است. عاملی که می تواند روند یادگیری ریاضی و عوامل مثبت مرتبط با آن را با اشکال مواجه کند، اضطراب ریاضی است. وجود اضطراب ریاضی، می تواند موجب کاهش انگیزش تحصیلی در دانش آموزان شود. سرزندگی تحصیلی میزان غیبت از مدرسه (به صورت منفی)، انجام تکالیف، اهداف و مقاصد مثبت تحصیلی را که حاکی از اشتیاق به تحصیل است، پیش بینی می کند. با توجه به اینکه تحقیقات مختلف نشان داده که وجود اضطراب ریاضی و نبود انگیزه و سرزندگی تحصیلی آسیب جدی به پیشرفت فرد و ترقی آموزش و پرورش وارد می کند و با توجه به اینکه به نظر می رسد بیشترین آسیب پذیری در دوره نوجوانی و جوانی صورت می گیرد، این ضرورت پیش می آید که به دنبال نظریات علمی نوین و راهکارهای لازم در جهت تقویت خودکارآمدی ریاضی، انگیزش و سرزندگی تحصیلی سهیم باشیم. مواد و روش ها:روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل می دادند. نمونه آماری پژوهش شامل 30 دانش آموز مقطع متوسطه دوم رشته ریاضی بودند که از طریق نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش نیز پرسشنامه های استاندارد اضطراب ریاضی پلیک و پارکر (1982)، انگیزش تحصیلی هارتر (1980) و سرزندگی تحصیلی حسینچاری و دهقانیزاده (1391) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده گردید. یافته ها:یافته های پژوهش نشان داد که روش کلاس معکوس موجب افزایش انگیزش تحصیلی و سرزندگی تحصیلی و نیز کاهش اضطراب ریاضی نسبت به گروه کنترل می شود(P<0.05). نتیجه گیری :با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش، به کارگیری روش کلاس معکوس موجب افزایش انگیزش و سرزندگی تحصیلی و کاهش اضطراب ریاضی می شود. افزایش اطلاعات معلمان در زمینه تدریس معکوس و برگزاری دوره های ضمن خدمت برای معلمان، فراهم کردن اطلاعات تدریس معکوس از توصیه های اصلی این پژوهش است.
شناسایی پاسخ های وانمود دانشجویان در آزمون پنج عامل بزرگ شخصیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۵
87 - 100
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر شناسایی پاسخ های وانمود در آزمون شخصیتی پنج عامل بزرگ بود.
روش: در این مطالعه توصیفی، داده ها با اجرای آزمون های شخصیتی نئو فرم کوتاه به صورت در دسترس در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی (748 نفر) در دو گروه وانمود (366 نفر) و صادقانه (382 نفر) جمع آوری شد. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه گزینش شدند: آزمودنی هایی که صادقانه پاسخ دادند و آزمودنی هایی با پاسخ های وانمود.
یافته ها: یافته ها با بررسی تفاوت ها در میانگین های طبقه، ترکیب گروه های اصلی، نمودارهای آستانه ی انتخاب و احتمالات تأیید گزینه های سؤال توسط طبقه، در بیشتر ابعاد دو طبقه از نمونه ها را به عنوان گروه وانمود و صادقانه شناسایی کرد.
نتیجه گیری: درنهایت می توان گفت که طی 10 سال گذشته، تحقیقات شناسایی پاسخ های وانمود توجه فراوانی در حوزه های ارزیابی به خود جلب کرده اند؛ امّا به نظر می رسد در ارزیابی پاسخ های وانمود، جدای از کاربردهای مختصر در مطالعات شبیه سازی، کمبودی نسبی در مطالعات تجربی وجود دارد که می تواند دقیقاً توضیح دهد چطور باید ناسازگارهای فردی را شناسایی، تشریح و اصلاح کرد. علاوه بر این، علی رغم چند گزارش اولیه در این زمینه، الگوهای ناسازگاری فردی به ندرت در گزارش های رسمی برای بررسی های آموزشی در مقیاس های بزرگ همچون آزمون های استخدامی کشوری و ارزیابی های روان شناختی ارائه می شوند. ازاین رو، می توان از روش های بررسی آماری نظیر نظریه سؤال – پاسخ و تحلیل عاملی در شناسایی پاسخ های انحرافی و وانمود در آزمون های استخدامی یا ارزیابی های روان شناختی با اهداف ویژه استفاده نمود.
نقش واسطه ای خلاقیت هیجانی در رابطه ویژگی های شخصیتی چند فرهنگی با اضطراب زبان انگلیسی در دانش آموزان دو زبانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۵
41 - 56
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه ساختاری بین ویژگی های شخصیتی چندفرهنگی و خلاقیت هیجانی با اضطراب زبان انگلیسی در دانش آموزان دو زبانه انجام شد. روش: جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دوزبانه ترکمن سال سوم متوسطه اول تشکیل دادند که بر اساس روش نمونه گیری در معادلات ساختاری، با توجه به 11 متغیر آشکار در مدل و تخصیص ضریب 20 و با احتساب پرسشنامه های ناقص 225 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه های شخصیت چندفرهنگی ون درزی و همکاران (2013)، خلاقیت هیجانی آوریل (1999)، و مقیاس اضطراب کلاس زبان خارجی هورویتز و همکاران (1986) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با روش معادلات ساختاری مبتنی بر رگرسیون چند متغیری و نرم افزار SPSS8 و Amos24 انجام شد. نتایج: یافته ها نشان داد که ویژگی های شخصیتی چندفرهنگی و خلاقیت هیجانی اثر مستقیم بر اضطراب زبان انگلیسی دارند. همچتین ویژگی های شخصیتی چندفرهنگی با میانجیگری خلاقیت هیجانی اثر غیر مستقیم بر اضطراب زبان انگلیسی دارند. مدل پژوهش نیز تایید شد و 31 درصد از واریانس متغیر اضطراب زبان انگلیسیتوسط متغیرهای پژوهش در سطح معنی داری 05/0 قابل تبیین می باشد. نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش و نقش متغیرهای پژوهش در فراگیری زبان، و ارتباط زبان با عوامل فرهنگی و شناختی–هیجانی، توصیه می شود که اهمیت آنها در مراکز آموزشی و موسسات آموزش زبان مورد تاکید قرارگیرد تا سطح یادگیری زبان افزایش یابد.
پیش بینی عملکرد شغلی بر اساس تعارض کار-خانواده، توانمندسازی روانشناختی، هوش هیجانی، مسئولیت پذیری و حس انسجام در کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از این پژوهش پیش بینی عملکرد شغلی بر اساس تعارض کار-خانواده، توانمندسازی روانشناختی، هوش هیجانی، مسئولیت پذیری و حس انسجام در کارکنان بود.روش بررسی: جامعه آماری کلیه کارکنان شاغل در اداره بنادر و دریانوردی بوشهر و شرکت توسعه خدمات دریایی و بندری سینا در سال 1399 به تعداد 1700 نفر بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. حجم نمونه 400 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه عملکرد شغلی پاترسون (1992)، تعارض کار-خانواده کارلسون و همکاران (2000)، حس انسجام فلنسبرگ-مدسن و همکاران (2006)، پرسشنامه توانمندسازی روانشناختی اسپریتزر و میشرا (1997)، مسئولیت پذیری اجتماعی کارول (1991) و هوش هیجانی شات و همکاران (1998) پاسخ دادند. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد که بین تعارض کار-خانواده با عملکرد شغلی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (01/0>P). بین حس انسجام، توانمندسازی روانشناختی، مسئولیت پذیری و هوش هیجانی با عملکرد شغلی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (01/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 1/51 درصد واریانس عملکرد شغلی به وسیله تعارض کار-خانواده، حس انسجام، توانمندسازی روانشناختی، مسئولیت پذیری و هوش هیجانی تبیین می شود.نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که تعارض کار-خانواده، حس انسجام، توانمندسازی روانشناختی، مسئولیت پذیری و هوش هیجانی نقش مهمی در پیش بینی عملکرد شغلی کارکنان دارند.
شناسایی موانع اجرای بهینه آموزش کارکنان در شرکت ملی گاز ایران: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توسعه حرفه ای کارکنان سازمان از مسیر اجرای بهینه هر یک از بخش های اصلی فرایند آموزش آنان (بهبود نظام مند و مستمر دانش، نگرش و مهارت های مرتبط با شغل) به ویژه در محیط پویا و رقابتی کنونی، نقش عمده ای در تحقق اهداف سازمان ایفا می کند. عوامل متعددی نیز در اجرای بهینه هر یک از بخش های اصلی آموزش های کارکنان دخیل هستند. لذا، با توجه به اهمیت و نقش فزاینده اجرای بهینه هر یک از بخش های اصلی آموزش کارکنان سازمان به عنوان یکی از راهبرد های اساسی توسعه حرفه ای آنان، هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی موانع اجرای بهینه آموزش کارکنان در شرکت ملی گاز ایران از دریچه نظرات کارکنان به عنوان مجریان اصلی فرایند مذکور و ارائه راهکارهایی به منظور بهبود وضعیت موجود بود. پژوهش حاضر از منظر هدف و ماهیت، کاربردی است که به بهبود وضعیت عملکرد سازمان ذی ربط منجر می شود و از منظر نحوه گردآوری داده ها با استفاده از رویکرد پژوهش کیفی و روش گروه های کانونی انجام شده است. میدان پژوهش شرکت ملی گاز ایران بود و شرکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی از بین کارکنان واحد آموزش و تجهیز نیروی انسانی انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از فن مصاحبه کانونی انجام شد و در چهارمین مصاحبه کانونی (شامل 20 نفر) به سطح اشباع داده ها رسید. جهت اعتباردهی به یافته های پژوهش از ملاک های قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال، قابلیت تأیید، قابلیت اطمینان و توافق بین دو کدگذار (توافق درون موضوعی) استفاده شد. به منظور تحلیل داده های به دست آمده از مصاحبه های پژوهش، از روش تحلیل مضمون استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون، به شناسایی 171 گزاره مفهومی، 22 مضمون پایه و 5 مضمون اصلی منتج گردید. مضامین اصلی شامل موانع فردی، موانع سازمانی، موانع آموزشی، موانع مدیریتی و موانع محیطی است. با توجه به یافته های پژوهش، توجه به موانع شناسایی شده به منظور اجرای بهینه آموزش کارکنان در شرکت ملی گاز ایران ضرورت دارد؛ لذا در پایان راهکارهایی به منظور کاهش تأثیر موانع بر اجرای بهینه آموزش کارکنان و بهبود آن ارائه شده است.
ارایه مدل چابکی سازمانی مدارس بر اساس مدیریت دانش در مدارس مقطع متوسطه شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: چابکی مدارس نشان دهنده ی پاسخگویی آنها در هنگام مواجهه با تغییرات داخلی و خارجی است . هدف از این پژوهش ارایه مدل چابکی سازمانی مدارس بر اساس مدیریت دانش در مدارس مقطع متوسطه شهر تهران می باشد.روش شناسی پژوهش: روش پژوهش آمیخته(کیفی- کمی)است. در بخش کیفی رویکرد تحلیل مضمون به روش استقرایی بکار می رود. مشارکت کنندگان در بخش کیفی شامل 15نفر از اساتید عضو هیات علمی دانشگاه و در بخش کمی 381 نفر از مدیران، معاونان وکارشناسان مناطق آموزش و پرورش شهر تهران به عنوان نمونه تعیین شد. روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای است. در این پژوهش، روش گردآوری داده ها در بخش کیفی ؛ مطالعه کتابخانه ای و مصاحبه و در بخش کمی استفاده از پرسشنامه محقق ساخته دربرگیرنده ابعاد چابکی سازمانی برمبنای یافته های مرحله کیفی و اجرای پرسشنامه مدیریت دانش پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش ادام و همکاران (2022) بود جهت تحلیل داده ها در بخش کیفی برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون با رویکرد استقرایی و نرم افزار maxqda استفاده شد و در بخش کمی از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد.یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده از تحلیل مصاحبه ها 4مقوله اصلی بعد راهبردی ،بعد مدیریتی،بعد فناورانه و بعد شایستگی منابع انسانیشناسایی شدند. و در بخش کمی برازش مدل چابکی سازمانی مدارس بر اساس مدیریت دانش را تایید نمود. بحث و نتیجه گیری: با توجه به شناسایی تأثیر مثبت مدیریت دانش بر چابکی سازمانی ، به نظر می رسد می توان با افزایش و تقویت مدیریت دانش، زمینه را برای بهبود چابکی سازمانی فراهم کرد.
طراحی الگوی حکمرانی دیجیتالی آموزش و پرورش: یک مطالعه سنتز پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۱
55 - 83
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی حکمرانی دیجیتالی آموزش وپرورش انجام شده است. روش پژوهش حاضر کیفی و ازنظر هدف، بنیادی است که از روش سنتزپژوهی Sandelowski and Barroso (2007) استفاده کرده است. جامعه پژوهش حاضر را اسناد و مدارک علمی (مقالات، پایان نامه ها، رساله ها، کتب و گزارش های کاری) قابل دسترس در پایگاه های علمی معتبر داخلی و خارجی در بازه زمانی 2015 تا 2023 تشکیل داده است که از میان آن ها تعداد 30 سند علمی به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و تحلیل شدند. برای تحلیل یافته ها، ابتدا کدها از متن استخراج و سپس مقوله ها شکل گرفتند. درنهایت، الگوی حکمرانی دیجیتالی آموزش وپرورش طراحی شد. برای اعتبار یافته های پژوهش از روش روایی توصیفی و تفسیری (فرایند ساخت یافته نگارش و ثبت یافته ها و ابزار حیاتی Glynn (2006)) و برای سنجش پایایی کدها، از روش توافق بین دو کدگذار استفاده و 48/81 محاسبه شد. نتایج حاکی از طراحی مدل در 13 مقوله برای حکمرانی دیجیتالی آموزش وپرورش شد که شامل رویکرد حکمرانی دیجیتالی، زیرساخت ها و فناوری های سخت دیجیتالی، پلتفرم ها و فناوری های نرم دیجیتالی، برنامه درسی و محتوایی دیجیتالی، کنشگران حکمرانی دیجیتالی و همچنین شایستگی های حکمرانی دیجیتالی، فرایندها و رویه های حکمرانی، خط مشی گذاری، هنجارها، قوانین و مقررات و تنظیم گری دیجیتالی، گره ها و نقاط اتصال عناصر و عوامل، پایش و نظارت دیجیتالی و درنهایت بافتار زمینه ای حکمرانی دیجیتالی آموزش وپرورش بوده است. می توان نتیجه گرفت حکمرانی به عنوان یک علم در ادغام با فناوری دیجیتال، حکمرانی دیجیتالی آموزش وپرورش را به عنوان راه حلی مناسب برای نظام مسائل کنونی آموزش وپرورش معرفی می کند.
ارائه مدلی جهت عملیاتی سازی محتوای آموزش کشاورزی در برنامه درسی دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر ارائه الگویی جهت عملیاتی سازی محتوای آموزش کشاورزی دربرنامه درسی دانشگاهی می باشد. پژوهش حاضر بر حسب هدف یک تحقیق کاربردی است و از نظر نوع داده، یک پژوهش آمیخته،با رویکرد اکتشافی میباشد.جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل 15 نفر ازخبرگان دانشکده های کشاورزی دانشگاه تهران و آزاد علوم و تحقیقات تهران در سال 1401بوده که از بین آنها و به روش هدفمند 12 نفر به روش نمونه گیری غیر احتمالی ، انتخاب شدند. در بخش کمی نیز جامعه آماری پژوهش شامل 200 نفر از مدیران و کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی بوده(70 مدیر و 130 کارشناس)، جهت تعیین نمونه آماری از روش نمونه گیری تصادفی و جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده و نمونه آماری 132 نفر تعیین گردید. به منظور شناسایی عوامل از آمار استنباطی(ضریب مسیر و آماره t) و نرم افزار ,نسخه 21SPSS و Lisrel استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که محتوای آموزش کشاورزی در برنامه درسی دانشگاهی، اهداف، مقاصد، رسالت ها و نیز ویژگی های خاص خود را دارد و بیانگر این حقیقت است که این محتوا، مفهومی پیچیده و چندبعدی است که تحت تأثیر یک سری محورها است.
طراحی الگوی مفهومی دانشگاه نوآور در ارتباط با جامعه: راهبردی برای مدیریت و توسعه ی دانشگاه های نسل چهارم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با توجه به روند شکل گیری نسل چهارم از دانشگاه ها و تأکید بر پاسخ گویی به نیازهای جامعه ی مدنی و عدم مشخص بودن ویژگی های چنین دانشگاهی به صورت جامع، هدف از پژوهش حاضر، طراحی الگوی مفهومی دانشگاهی نوآور در ارتباط با جامعه مبتنی بر مارپیچ چهارگانه(QH) می باشد. روش شناسی پژوهش: پژوهش از نظر هدف کاربردی است. ابتدا مبتنی بر روش مرور نظام مندِ 37 مقا له علمی–پژوهشی داخلی و خارجی مرتبط با موضوع در سال های1990 تا 2020 و نیز اسناد بالادستی نظام آموزش عالی ایران به روش تحلیل محتوا، ویژگی های دانشگاه نوآور در ارتباط با جامعه احصاء و سپس مبتنی بر روش تحقیق توصیفی-پیمایشی، با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته، اعتباریابی سازه ها و برازش مدل از طریق تحلیل عاملی تاییدی و مدل سازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی(PLS) مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به جامعیت الگوی مفهومی و نیاز به ارزیابی تمامی ابعاد آن(نهادها، فرایند، ستانده ها و تأثیرات) و تاکید بر ارتباط با جامعه ی مدنی، دانش آموختگان و اعضای هیأت علمی فعال در شرکت های مستقر در پارک های علم و فناوری دانشگاهی فعال در دوران همه گیری کرونا به عنوان جامعه ی آماری پژوهش انتخاب شدند و پرسشنامه میان 250 نفر در دو پارک علم و فناوری دانشگاه تهران و جهاد دانشگاهی کرمانشاه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه توزیع گردید. یافته ها: الگوی نهایی با پدیده ی هسته ای نام گذاری شده توسط مؤلفان، با عنوان "دانشگاه نوآور اجتماعی" و با اتخاذ رویکرد سیستمی به دانشگاه به عنوان دانشگاهی باز در 4 مقوله ی خوشه ای شامل نهاده ها، فرایند تعاملات، ستانده ها و تأثیرات با 11 مقوله ی اصلی و 32 مؤلفه به روش کدگذاری طراحی گردید. بارعاملی بالای تمامی گویه ها ( مقادیر بالای 5/0) نشان از سطح معناداری قوی و همستگی زیاد میان متغیرهای قابل مشاهده با متغیرهای پنهان دارد. همچنین برازش مدل در هر چهار خوشه ی مقوله ای با محاسبه ی معیار GOF، در سطح قوی(755/0) تائید شد.
بحث و نتیجه گیری: ویژگی برجسته دانشگاه نسل چهارم، جامعه محوری و تاکید بر پاسخگویی و مسئولیت پذیری در برابر جامعه مدنی در سطح محلی، ملی، جهانی می باشد و مسئولان و مدیران دانشگاهی باید این مهم را در تمامی ابعاد سیستمی دانشگاه اعم از نهاده ها، فرایند تعاملات، ستانده ها و تأثیرات دانشگاه مد نظر قرار دهند.
اعتبارسنجی مدل شایستگی های فرهنگی مدیران آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با ایجاد مدلی به منظور شناسایی، ارتقا و سنجش شایستگی فرهنگی مدیران در دانشگاه های کشور می توان به راهکارهایی برای تقویت این شایستگی ها و در نهایت بهبود عملکرد مراکز و مؤسسات آموزش عالی در ایران دست یافت. هدف از انجام این پژوهش، اعتبار سنجی مدل شایستگی های فرهنگی مدیران آموزش عالی ایران بود. روش شناسی پژوهش:روش پژوهش از نوع آمیخته بود. دربخش کیفی از رویکرد اکتشافی با استراتژی تحلیل مضمون آتراید-استرلینگ از نوع نظام مقوله ای قیاسی و در سطح کمی از روش پیمایشی استفاده شد.حوزه پژوهش در بخش کیفی 24کتاب و 120مقاله (32 مقاله خارجی و 88مقاله داخلی ) بود. داده ها در بخش کیفی از طریق سه مرحله کدگذاری کیفی (پایه، سازماندهنده و فراگیر) تحلیل شدند. از روش پژوهش پیمایشی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بریافته های کیفی استفاده شد.روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصین موضوعی و روایی صوری آن توسط تعدادی از نمونه آماری مدیران آموزش عالی قبل از اجرای نهایی پرسشنامه انجام گرفت.جامعه آماری شامل مدیران آموزش عالی کشور که تعداد آنها در زمان اجرای پژوهش6769 نفر بود و تعداد 369 نفر به عنوان اعضای نمونه آماری و به شیوه نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده های کمی از روش آمارتوصیفی و استنباطی و تحلیل عامل تائیدی (با استفاده از نرم افزاراس پی اس اس 21 و آموس نسخه 26 ) استفاده شد.یافته ها:یافته های پژوهش منجر به شناسایی و تأیید مضامین استخراج شده شایستگی فرهنگی مدیران 182 مضمون پایه بوده که با مضامین فراگیر در حوزه های پنج گانه مهارت فرهنگی(با3مضمون سازماندهنده و 57مضمون پایه)، دانش فرهنگی(با3مضمون سازماندهنده و 33مضمون پایه) ، آگاهی فرهنگی( با3مضمون سازماندهنده و 31مضمون پایه )، تعاملات فرهنگی( با2مضمون سازماندهنده و 36مضمون پایه) و تمایلات فرهنگی( با4مضمون سازماندهنده و 25مضمون پایه) شناسایی گردید. . نتایج نشان داد که الگوی استخراج شده از اعتبار درونی بالایی برخوردار می باشد. بحث و نتیجه گیری:ارائه مدل کاربردی مناسب در انتخاب و انتصاب مدیران آموزش عالی ضروری است تا با آگاهی از عوامل موثر، به شایستگی های فرهنگی مدیران آموزش عالی ایران دست یافت .
شناسایی مؤلفه های برنامه درسی مبتنی بر سواد زیست محیطی دانش آموزان دوره متوسطه اول شهرستان ورامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: برنامه درسی زیست محیطی، وسیله ای جهت اجرای آموزه های زیست محیطی است تا از این راه، دانش آموزان بتوانند مفاهیم زیست محیطی خود را توسعه دهند و از طریق این ادراک بتوانند با زندگی روزمره خود، ارتباط برقرار کنند. دانش آموزان باید نشان دهند که از مفاهیم کلیدی محیط زیست چه دانشی دارند، چه مهارت هایی به دست آورده اند و چگونه و با چه نگرشی با مسائل زیست محیطی رو به رو می شوند. هدف این پژوهش شناسایی مؤلفه های برنامه درسی مبتنی بر افزایش سواد زیست محیطی در مدارس مقطع متوسطه اول بود
روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نوع آمیخته (کیفی-کمی) بود. مرحله کیفی پژوهش براساس روش داده بنیاد و از روش گراندد تئوری و گلیزر اشترواس انجام شد. جامعه آماری بخش کیفی 10 نفر از خبرگان و اساتید عضو هیات علمی دانشگاه با تحصیلات دکتری در رشته برنامه ریزی درسی و رشته محیط زیست با روش نمونه گیری نظری تا رسیدن به اشباع ،با انجام مصاحبه نیم ساختار یافته مجموعه ای از مضامین اولیه طی فرآیند کدگذاری باز گردآوری شدند و از دل آنها مقوله هایی استخراج گردید؛ سپس در مرحله کدگذاری محوری و انتخابی، پیوند میان این مقوله ها ذیل عناوین شرایط علی، پدیده محوری، راهبردها ، بستر، شرایط مداخله گر و پیامدهای آن در قالب پارادایم کدگذاری تعیین شد. جامعه آماری بخش کمی کلیه معلمان و کارشناسان مقطع متوسطه اول شهرستان ورامین سال تحصیلی 1400-1399 بوده ( 569 نفر)و براساس فرمول کوکران 229 نفر نمونه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار تحقیق در بخش کیفی مصاحبه نیم ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود که با مرور مبانی نظری و نیز نتایج مصاحبه ها تدوین شده است.
یافته ها: نتایج پژوهش حاضر منجر به شناسایی یک مقوله اصلی و 14 مقوله فرعی شد که در قالب مدل پاردایمی شامل برنامه درسی مبتنی بر افزایش سواد زیست محیطی به عنوان مقوله اصلی ، عناصر برنامه ریزی درسی به عنوان شرایط علی (هدف برنامه درسی ، محتوای برنامه درسی،فرایند یاددهی یادگیری برنامه درسی و ارزشیابی برنامه درسی)، عوامل زمینه ای (آموزش معلمان و فرهنگ سازی)، شرایط مداخله گر (سیاست گذاری آموزش محیط زیست، بودجه بندی مساله محیط زیست در کتب درسی، میزان نگرش و آکاهی معلمان درباره موضوعات زیست محیطی، ارزشیابی مسائل زیست محیطی) ، راهبردها (برنامه ریزی استراتژیک، غنی سازی زیر ساخت) و پیامدها (بهینه سازی فرهنگ،بهینه سازی تصمیم گیری و بهبود عملکرد زیست محیطی) قرار گرفت.
بحث و نتیجه گیری: به نظر میرسد توجه به برنامه درسی منتنی بر سواد زیست محیطی دانش آموزان می تواند درافزایش انگیزه و علاقمندی دانش آموزان نسبت به محیط زیست موثر باشد.
واکاوی تجارب زیسته مدیران مدارس از مدیریت و رهبری آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجارب زیسته مدیران مدارس از پدیده مدیریت و رهبری آموزشی با نظر به نقش ها و مسئولیت های آنان در مدرسه انجام شده است.روش شناسی پژوهش: در این مطالعه از روش پژوهش پدیدارشناسی از نوع توصیفی استفاده شد. شرکت کنندگان این پژوهش را مدیران مدارس نواحی یک، سه، چهار و منطقه تبادکان مشهد در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند که با روش نمونه گیری هدفمند و معیارهایی مانند تجربه مدیریتی بالاتر از 15 سال، جنسیت (زن و مرد)، دخترانه و پسرانه بودن مدرسه و در هر دو مقطع ابتدایی و متوسطه، 28 نفر از مدیران مدارس جهت توصیف نقش ها و مسئولیت های آنان در مدرسه از نگاه و زبان خودشان به عنوان مطلعان کلیدی انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساخت یافته و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. همچنین به منظور تامین اعتبار نتایج از سه تکنیک اعتباریابی توسط اعضا، مقایسه تحلیلی و بازبینی خارجی بهره گرفته شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده های کیفی نشان داد رهبری آموزشی (برنامه ریزی و هدف گذاری آموزشی، دغدغه بهبود یادگیری دانش آموزان، حضور مستمر مدیر، نظارت و ارزیابی آموزش و یادگیری و یادگیری حرفه ای معلمان)، ارتباطات مدرسه (ارتباط با خارج از مدرسه، ارتباط بین مدرسه ای)، فرهنگ حمایتی مدرسه (حمایت دانش آموزان، حمایت معلمان و ایجاد جو صمیمی)، فرهنگ مشارکتی مدرسه (مشارکت جویی والدین، تصمیم-گیری مشارکتی در مدرسه) و مدیریت امور اداری و اجرایی ( امور مالی، آماده سازی مدرسه در تابستان، اختیارات سازمانی) مهم ترین نقش ها و مسئولیت های مدیران موردمطالعه را در پدیده مدیریت و رهبری آموزشی معرفی می کنند.بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد نقش ها و مسئولیت های مدیران در مطالعات اخیر در بطن الگو های رهبری آموزشی، رهبری مبتنی بر یادگیری، رهبری توزیعی، رهبری تحولی، رهبری اخلاقی، رهبری مدیریتی، رهبری بین فردی و رهبری مشارکتی مورد توجه قرارگرفته اند.
شناسایی عوامل مؤثر بر خودکارامدی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: خودکارامدی پژوهشی به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر افزایش سطح پژوهشهای علمی دانشجویان تحصیلات تکمیلی، در میان این دانشجویان پایین است. بنابر این، هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل مؤثر بر خودکارامدی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی بود که به روش دلفی در سه دور اجرا شد. جامعه آماری پژوهش، تمامی خبرگان حوزه موضوعی پژوهش با سابقه کار پژوهشی در دانشگاهها و پژوهشگاههای مختلف بودند. ابزار پژوهش، پرسشنامه دلفی بود. خبرگان پنل دلفی به روش هدفمند انتخاب شدند و در نهایت، 31 نفر از خبرگان برای شرکت در پنل دلفی همکاری کردند. برای تجزیه و تحلیل داده های حاصل از پرسشنامه های دلفی، شاخصهای توصیفی، آزمون دوجمله ای و ضریب هماهنگی کندال محاسبه شد. یافته ها: بر اساس نتایج، سه دسته عوامل ذیل به عنوان عوامل مؤثر بر خودکارامدی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی شناسایی شدند: عوامل فردی(شامل مقطع تحصیلی، خودارزیابی، اضطراب، نگرش به پژوهش، مهارتهای پژوهش، آشنایی با روشهای آماری و مهارتهای نرم افزارهای آماری، تجارب پژوهشی، رشته تحصیلی، وضعیت سکونت(بومی- غیر بومی)، علاقه به پژوهش، موفقیت طلبی، باورهای خودکارامدی)؛ محیط پژوهشی(شامل امکانات پژوهشی محل تحصیل، جوّ پژوهشی محل تحصیل، میزان دسترسی به منابع پژوهشی، تشویق پژوهش)؛ عوامل آموزشی(شامل نقش استاد، نحوه ارائه درس روش پژوهش، برگزاری کارگاههای روش پژوهش). نتیجه گیری: این پژوهش با شناسایی عوامل مؤثر بر خودکارامدی پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی، می تواند به دست اندرکاران آموزش و پژوهش و دانشجویان در راستای افزایش و ارتقای خودکارامدی پژوهشی کمک کند و در نهایت، سطح پژوهش و تمایل به پژوهش را در آنان افزایش دهد.
اثربخشی کلاس درس معکوس مبتنی بر بارشناختی بر یادگیری خود تنظیم دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۵
101 - 113
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه کسب مهارت های لازم برای یادگیری خودتنظیم یکی از اهداف برنامه های آموزشی به شمار می آید و تبدیل "یاددهی" به "یادگیری" امری ضروری تلقی می شود؛ بنابراین محیط های آموزشی باید به طورجدی بر اهمیت کسب این مهارت ها تأکید نمایند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی کلاس درس معکوس مبتنی بر بار شناختی بر یادگیری خودتنظیم دانشجویان انجام گرفت.روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دختر کارشناسی رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان چابهار در نیمسال اول سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 402 نفر بودند. انتخاب نمونه موردنیاز پژوهش به صورت هدفمند از میان دانشجویانی که واحد درسی پژوهش و توسعه حرفه ای را اخذ کرده بودند انجام شد و با روش قرعه کشی در گروه های آزمایش و کنترل (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه یادگیری خودتنظیم Pintrich and De Groot (1990) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته ها: یافته ها نشان داد بین میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری یادگیری خودتنظیم در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. بدین معنی که آموزش به شیوه کلاس درس معکوس مبتنی بر بار شناختی تأثیر مثبتی بر یادگیری خودتنظیم دانشجویان داشته است (05/0 p<). با توجه به یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت کلاس درس معکوس مبتنی بر بار شناختی می تواند در افزایش یادگیری خودتنظیم دانشجویان مؤثر باشد.نتیجه گیری: درنتیجه به کار بردن این شیوه آموزشی در دانشگاه ها می تواند کلاس های درس را فراگیرمحور کند و دانشجویان را ترغیب نماید تا در یادگیری خود فعال باشند.
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر انتخاب مدیران مدارس با استفاده از روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۵
24 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف: انتخاب مدیران به گونه ای که بتوانند رسالت ها و مأموریت های نظام های آموزشی را محقق نماید، یکی از مسئله ها و چالش های جدی و استراتژیک آموزش وپرورش است. ازاین رو، شناخت عوامل مؤثر و دخیل در انتخاب مدیران مدارس به دلیل شایسته گزینی و شایسته گماری آن ها ضرورت دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر انتخاب مدیران مدارس انجام گرفت.روش: این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته بود که در سال 1402 با استفاده از روش فراترکیب و تحلیل مضمون انجام گرفت. ازنظر هدف، کاربردی - توسعه ای و ازنظر روش توصیفی – پیمایشی بوده است. در مرحله اول با جستجو در پایگاه های مختلف علمی تعداد 357 منبع اولیه در بازه زمانی 2000 تا 2023 که به کلیدواژه های پژوهش اشاره شده بود، استخراج گردید. سپس با در نظر گرفتن معیارهای موردنظر تعداد 34 مقاله و 7 نفر خبره با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند معیار انتخاب گردید. روایی داده ها با بهره گیری از آزمون کاپا 79 درصد به دست آمد. در ادامه با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون و نرم افزار مکس کیودا، منابع منتخب مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.یافته ها: یافته ها نشان از 93 مضمون پایه، 78 مضمون سازمان دهنده و 13 مضمون فراگیر (صلاحیت ها؛ مهارت ها؛ رهبری؛ بومی گرایی؛ ذی نفعان؛ قدرت؛ مدیریت مشارکتی؛ تجربه؛ حرفه گرایی؛ معنویت گرایی؛ تعهد سازمانی؛ پاسخگویی؛ شبکه سازی) دارد. به منظور اولویت بندی عوامل ازنظر درجه اهمیت، با بهره گیری از نظرات 7 نفر از خبرگان دانشگاه شهید چمران اهواز و اداره کل آموزش وپرورش استان خوزستان و با استفاده از نرم افزار SPSS (رتبه بندی فریدمن) عوامل یادشده رتبه بندی شدند.نتیجه گیری: نتایج نشان داد عوامل "شبکه سازی" "صلاحیت و شایستگی محوری" و "ذینفعان" به ترتیب از بیش ترین درجه اهمیت برخوردارند؛ بنابراین برنامه ریزان و سیاست گذاران آموزش وپرورش بایستی در انتخاب و انتصاب مدیران مدارس علاوه بر عوامل دیگر به سه عامل دارای اهمیت توجه ویژه ای داشته باشند.
بررسی محتوایی رساله های مدیریت و خط مشی گذاری فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: تاکنون رساله های متعددی در حوزه مدیریت و خط مشی گذاری فرهنگی در کشور انجام شده که هرکدام از آنها سعی داشته اند تا از زاویه ای متفاوت به این موضوع مهم بپردازند. بر همین اساس، پژوهش حاضر سعی کرد تا با بررسی محتوایی رساله های انجام شده در حوزه مدیریت و خط مشی گذاری فرهنگی به روش فراترکیب، تحلیلی جامع از یافته های این رساله ها ارائه دهد. روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توسعه ای است و با مرور کلیه رساله های مرتبط با موضوع پژوهش در دانشگاههای منتخب که رشته های مرتبط را داشته اند، تعداد 50 رساله به عنوان نمونه پژوهش، انتخاب و با بهره برداری از روش فراترکیب(رویکرد هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو) بررسی محتوایی انجام شده است. یافته ها و نتایج: بر اساس تحلیل انجام شده، مقولات اصلی استخراج شده شامل بستر اجرای خط مشی فرهنگی، چالش های خط مشی گذاری فرهنگی، اصول مفهومی در خط مشی گذاری فرهنگی، مؤلفه های فرهنگی در خط مشی گذاری فرهنگی، الگوهای خط مشی گذاری فرهنگی و در نهایت، کاربردهای خط مشی گذاری فرهنگی می باشند.
تأثیر خرد سازمانی بر اعتماد بین فردی اعضای هیئت علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس با نقش میانجی هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف کلی پژوهش تأثیر خرد سازمانی بر اعتماد بین فردی اعضای هیئت علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس با نقش میانجی هوش هیجانی آن ها بود.روش شناسی: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه اعضای هیئت علمی دانشگاه های آزاد اسلامی استان فارس به تعداد 1811 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی-خوشه ای و از طریق فرمول کوکران و جدول مورگان، تعداد 317 نفر به-عنوان حجم نمونه انتخاب گردید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های استاندارد خرد سازمانی براون و گرین (2006)، اعتماد بین فردی مک آلیستر (1998) و هوش هیجانی مایر و سالوی (1995) استفاده شد. که روایی پرسشنامه ها مورد تایید بود و توسط روایی محتوا و سازه مورد بررسی قرار گرفت و برای بررسی پایایی از پایایی ترکیبی و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. پس از توزیع پرسشنامه ها و جمع آوری داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری و توسط نرم افزارهای Spss و Smart Pls3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نشان داد که خرد سازمانی بر اعتماد بین فردی (0.46) تاثیر دارد؛ خرد سازمانی بر هوش هیجانی (0.79) تأثیر دارد؛ هوش هیجانی بر اعتماد بین فردی (0.33) تأثیر دارد؛ در تأثیر خرد سازمانی بر اعتماد بین فردی متغیر هوش هیجانی نقش میانجی دارد (0.70).بحث و نتیجه گیری: هوش هیجانی، اثر خرد سازمانی بر اعتماد بین فردی را تقویت می کند
تصویرسازمانی درک شده دانشگاه و رابطه آن با هویّت، شهرت و تعهد سازمانی کارکنان و اعضای هیئت علمی: مطالعه موردی دانشگاه کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۱
113 - 151
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی وضعیت تصویرسازمانی دانشگاه کردستان از دیدگاه ذی نفعان و ارتباط آن با متغیرهای هویت، شهرت و تعهد سازمانی می پردازد. عوامل مختلفی چون رفتار کارکنان، خدمات و نام سازمان به تشکیل هویت سازمانی کمک کرده و باعث ایجاد تصویری کلی از آن در ذهن افراد می شوند. پژوهش از نوع توصیفی همبستگی است و جامعه آماری شامل ۴۰۰ عضو هیئت علمی و ۵۰۰ کارمند دانشگاه کردستان بوده است. درنهایت، ۲۸۹ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل چهار پرسشنامه با روایی و پایایی مناسب است. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان می دهد که تصویر دانشگاه تأثیر مستقیم و معناداری بر شهرت (با 623/0 β=)، تعهد سازمانی (با 411/0 β=) و احساس هویت (با 220/0 β=) دارد. همچنین، اثر شهرت بر تعهد سازمانی و احساس هویت نیز معنادار است. نقش غیرمستقیم شهرت در ارتباط بین تصویرسازمانی و احساس هویت، و همچنین در ارتباط تصویرسازمانی با تعهد سازمانی تأیید شده است. نتایج این تحقیق اهمیت ارزیابی و ایجاد تصویرسازمانی در دانشگاه ها را نشان می دهد و تأکید می کند که متغیرهای شهرت و هویت سازمانی درک شده می توانند به عنوان میانجی برای افزایش تعهد سازمانی کارکنان و اعضای هیئت علمی عمل کنند، حتی در صورت وجود تصویرسازمانی نامطلوب.
نقش رهبری هوشمند در تاب آوری سازمانی با میانجی گری دانش آفرینی سازمانی (مطالعه موردی معلمان مقطع متوسطه دوم استان چهارمحال و بختیاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف پژوهش بررسی نقش رهبری هوشمند در تاب آوری سازمانی با میانجی گری دانش آفرینی سازمانی از دیدگاه معلمان استان چهارمحال و بختیاری بود.روش شناسی پژوهش: جامعه پژوهش کلیه معلمان مقطع متوسطه دوم استان چهارمحال و بختیاری، که تعداد آنان برابر با 2687 نفر بود. جهت تعیین حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی بر مبنای فرمول کوکران در سطح آلفای 005/0 به تعداد 337 نفر تعیین شد. روش پژوهش کمی از نوع مطالعات همبستگی و رویکرد مدل سازی معادله ساختاری کوواریانس محور است. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های رهبری هوشمند براساس مدل سیدانمانلاکا (2008)، دانش آفرینی سازمانی بر اساس مدل نوناکاو تاکوچی (2006)، تاب آوری سازمانی از پرایاگ و همکاران (2018) استفاده شد. پایایی و روایی پرسشنامه ها با تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی مرتبه دوم بررسی شد، مقادیر پایایی پرسشنامه ها به ترتیب رهبری هوشمند (95/0)، تاب آوری سازمانی (93/0)، دانش آفرینی سازمانی (94/0) بود. جهت تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری از نرم افزار Amos23 و Spss v 21 استفاده شد.یافته ها: نشان داد بین رهبری هوشمند و تاب آوری سازمانی (48/0) رابطه مثبت و معنادار است. ضریب همبستگی بین رهبری هوشمند و دانش آفرینی سازمانی (43/0)که این رابطه مثبت و معنادار است. بین دانش آفرینی سازمانی و تاب آوری سازمانی( 75/0) در سطح 001/0 رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. رهبری هوشمند بر تاب آوری سازمانی معلمان از طریق دانش آفرینی سازمانی با اثرکل و ضریب 39/0 در سطح 001/0 p= و با اثر غیر مستقیم و ضریب (32/0) در سطح 001/0 =p تاثیر دارد. بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان بین رهبری هوشمند و تاب آوری سازمانی با میانجی گری دانش آفرینی سازمانی معلمان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. لذا با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد زیر به مسئولین آموزش و پرورش ارائه می شود. مدیران، به واگذاری مسئولیت و توانمندسازی کارکنان بپردازند. زمینه ای فراهم شود که معلمان در انتخاب و تعیین هدف ها مشارکت کنند.
طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه آموزشی نیروی انسانی آموزش و پرورش استان قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: اعتباربخشی به عنوان ابزار تضمین کیفیت و عاملی برای ارزیابی برنامه های سازمان آموزش و پرورش معرفی شده است. با اینحال، هنوز مدلی برای اعتباربخشی برنامه های آموزشی این سازمان وجود ندارد. بر این اساس مدل سازی معادلات ساختاری اعتباربخشی برنامه آموزشی نیروی انسانی آموزش و پرورش استان قزوین مورد پژوهش قرار گرفته است. روش شناسی پژوهش: این تحقیق کاربردی، از نظر گردآوری اطلاعات پیمایشی و از نظر زمان مقطعی می باشد. جامعه آماری تحقیق، 16689 نفر نیروی انسانی آموزش و پرورش استان قزوین بر اساس داده های سامانه LTMS بود. حجم نمونه با بهره گیری از جدول کرجسی و مورگان 300 نفر برآورد و با روش تصادفی طبقه ای انتخاب شد. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته برگرفته از بخش کیفی استفاده شد. در ادامه از آزمون های تحلیل عاملی تأییدی و آزمون فریدمن به منظور تجزیه و تحلیل داده ها در محیط نرم افزارهای spss و smartpls استفاده گردید.یافته ها: براساس نتایج آزمون تحلیل عاملی تأییدی، الگوی اعتباربخشی برنامه آموزش نیروی انسانی آموزش و پرورش استان قزوین دارای ابعاد منابع انسانی، عوامل زمینه ای، سازمانی، به صرفه بودن و عملکرد و همچنین مؤلفه و شاخص ویژه هر بعد است. همچنین براساس نتایج آزمون فریدمن، تفاوت معنی داری بین رتبه های ابعاد و مؤلفه های سازنده این الگو وجود دارد.بحث و نتیجه گیری: الگوی ارائه شده از برازش و اعتبار مناسبی برخوردار است و می توان از آن جهت ارزیابی برنامه آموزش نیروی انسانی آموزش و پرورش استان قزوین استفاده کرد. با اینحال عدم ارتباط دوسویه ابعاد الگو، نشان دهنده عدم انعطاف پذیری و اصلاح مؤلفه های این برنامه است