فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
139-123
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به جایگاه علت فاعلی در تبیین وجود موجودات مادی در مقاله ششم از الهیات خواهم پرداخت. تعبیرات ابن سینا در خصوص علت فاعلی حقیقی ما را با دو ابهام مواجه می کند؛ نخست تمایز علت فاعلی، به عنوان یکی از علل، با علت تامه که وجود یک شی مادی را کفایت می کند، و دوم تعبیر او از علت فاعلی به مثابه «علت وجوددهنده». خواهم کوشید مشکلات تفسیری برآمده از این ابهامات را ابتدا روشن سازم و در نهایت به آنها پاسخ گویم. استدلال خواهم کرد که علت فاعلی حقیقی، که برای ابن سینا در این موضع از بحث همان «عقل فعال» است، چیزی جز علت حلول صورت در ماده نیست؛ علیتی که ابن سینا از آن تعبیر به علت ایجاد ترکیب مادی نیز می کند.
طبیعت گزاره و مساله های وحدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
235 - 251
حوزههای تخصصی:
اینجا علیه صورت بندی مساله وحدت گزاره در قالب مساله های ترتیب، ترکیب پذیری و بازشناسی استدلال می کنیم. مساله بازنمایی را، بر خلاف انتظار، دارای سوگیری به نظریه صدق می یابیم و نشان می دهیم که برخی تقریرها از مساله صدق پذیری گزاره ها، به اشتباه در پی تبیین شرایط صدق آنها هستند. همچنین شواهدی علیه امکان طرح مساله کلاسیک وحدت در مورد برخی گزاره های ساختارمند سراغ می کنیم. مساله صدق پذیری را عام ترین پرسش از طبیعت گزاره می یابیم.
امتداد اعتباریات علامه طباطبائی در معنابخشی افعال جوارحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
57 - 76
حوزههای تخصصی:
نقش و تأثیر «اعتباریات» در کنش انسانی، اعم از کنش درونی و بیرونی، غیرقابل انکار است. اما فهم دقیق این مطلب در گرو مراحلی، از جمله تحلیل فلسفی و عقلی حقیقت «اعتباریات» و «کنش انسانی» است. از معدود فیلسوفانی که درصدد تحلیل این دو و رابطه ی آنها برآمده اند، علامه طباطبائی است. هدف این مقاله تبیین و بررسی دیدگاه علامه درباره ی «اعتباریات»، «کنش جوارحی انسانی» و رابطه ی این دو با رویکردی تحلیلی انتقادی است. از نگاه ایشان «اعتباریات» اندیشه های پشت صحنه ی عمل جوارحی است و معنا در فعل جوارحی انسانی موج می زند. در نتیجه، اعتباریات نقش بسزایی در معنابخشی دارند، به ویژه اعتباریات بعدالاجتماع که در این تأثیر نقش پررنگ تری دارند. همچنین کنش انسانی امری صامت و بی رنگ نیست، بلکه تمام معانی اعتباری پشت صحنه ی عمل در فعل سرریز می شود و امتداد می یابد. این معانی اعتباریات انسان است که گاهی اعتباریاتی برگرفته از حقایق است و گاهی تصور بر حقیقی و صحیح بودن آن می شود. از همین جاست که کنش های بیرونی و جوارحی انسانی به حق و باطل تقسیم می شود.
سه مرتبه تقدم و تاخر بر مبنای سه سیر فلسفی بالماهیه، بالحقیقه وبالحق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
179-202
حوزههای تخصصی:
بعد از پذیرش تحقق سه سیر فلسفی (یعنی اصالت ماهیت، اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی) در حکمتِ صدرایی، به دلایل و قراینِ مختلفی می توان نشان داد که مبحثِ «تقدم و تاخر» از لازمه های سه سیرِ یاد شده تبعیت کرده است؛ تقدم و تاخر بالتجوهر یا همان بالماهیه متناسب با سیر اول، تقدم و تاخرِ بالحقیقه متناسب با سیر دوم و تقدم و تاخر بالحق متناسب با سیر سوم است. به ویژه اگر مبحثِ علیت را شاخصِ اصلیِ تحول در سیرهای یاد شده بدانیم، به دلیلِ تفاوتِ تفسیر علیت بر اساسِ سه سیر، تقدم و تاخرهای مبتنی بر رابطه ی علیت (نظیرِ بالطبع، بالعلیه، بالماهیه)، در نهایت بر مبنای اصالتِ ماهیت مطرح شده اند و در نتیجه در اصالتِ وجودِ تشکیکی جایی برای طرح نیافته اند و به نوعی با تقدم بالحقیقه جایگزین شده اند. برای تقدمِ بالحقیقه والمجاز غالبا تقدم وجود بر ماهیت را مثال می زنند؛ ما برای تقدم و تاخر امورِ مشکک که بر سیر دوم و بر اصالتِ وجود و مشکک بودنِ آن مبتنی هستند تقدم و تاخر بالحقیقه و الرقیقه را پیشنهاد می دهیم؛ در مورد تقدم و تاخر بالحق، هم از تعبیرِ مراتب یعنی ناظر به مرتبه ی دوم و هم از تعبیر شئون و ظهورات یعنی ناظر به مرتبه ی سوم سخن گفته شده است؛ در حالی که بنا به دلایلِ مختلف، تعبیرِ دوم صحیح تر و با اصولِ مرتبه ی سوم یعنی اصالت وجود وحدت شخصی مناسب تر است.
تحلیل جایگاه فلسفی عقلانیت به منظور تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
199 - 248
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه عقلانیت در نظریه های فیلسوفان و تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر از این منظر انجام شد. این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی است و با استفاده از روش گرندد تئوری با رویکرد تطبیقی تحلیلی انجام پذیرفت. حوزه پژوهش شامل تمامی اسناد علمی در حوزه فلسفه و دین بود که نظرات فلاسفه در حوزه عقلانیت و مفاهیم مرتبط با فریضه دینی امر به معروف و نهی از منکر در آنها قابل استخراج بود. ابزار گرداوری اطلاعات شامل فیش برداری مرتبط با مفهوم عقلانیت و امر به معروف و نهی از منکر بود. در مرحله نخست از متون مرتبط با موضوع، جملات مرتبط با هدف اصلی پژوهش انتخاب و کدگذاری شدند. مفهوم عقلانیت در 340 کد از دیدگاه 93 فیلسوف و اندیشمند تدوین گردید. در مرحله دوم از میان این کدهای باز، محقق 153 کد انتخابی را با عنوان «عقل، عاقل و عاقلانه» برگزید. در مرحله سوم مقوله های انتخابی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر با کدهای انتخابی مرحله دوم مورد مطالعه و تطبیق قرار گرفتند و بر اساس همسویی و ناهمسویی با نظرات فلاسفه در جدول طبقه بندی گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پیشنهادی استراوس و کوربین استفاده گردید. نتایج نشان داد مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر از جمله کفایت تشخیص عقلی، امر و نهی کردن، وظیفه حاکمیت، احساس مسئولیت، وظیفه انسانی، تغییر و پیشرفت، وجوب شرعی، خیر بشریت، حفظ امنیت، تعامل مردم و دولت، ساختار دولتی، پیروی از قانون و ... با نظرات فیلسوفان همسویی داشته و آنها را عقلانی تشخیص داده اند. همچنین مفهوم امر به معروف و نهی از منکر در چهار مقوله قانون، دین، سیاست و پیشرفت آسیب شناسی شد. فروکاهی، تفکیک جنسیتی و امتیازی کردن از جمله آسیب ها بودند.
تحلیل مجموعه داستان «قصّه های مجید» هوشنگ مرادی کرمانی براساس برنامه آموزشی فبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فبک برنامه ای آموزشی است که متیو لیپمن (Matthew Lipman) در نیمه دوم قرن بیستم آن را پایه گذاری کرد. هدف از برنامه آموزشی فبک پرورش قدرت تفکر و استدلال در کودکان است. بهترین روش و عنصر برای آموزش تفکر در این برنامه آموزشی، استفاده از داستان است. داستان با فضاسازی های متعدد و متفاوتی که فراهم می کند به کودک این امکان را می دهد که از طریق هم ذات پنداری و قرینه سازی فعالانه، با قهرمانان داستان همراه شود و خود را به جای آن ها بگذارد و درگیر چالش ها شود. این پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی و با مطالعه کتابخانه ای انجام شده است، غنای فلسفی، ادبی و روان شناختی داستان های «عاشق کتاب»، «ناف بچه» و «ماهی» از مجموعه داستان «قصّه های مجید» هوشنگ مرادی کرمانی براساس برنامه آموزشی فبک بررسی شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که هر سه داستان غنای بالایی را در هر سه شاخص دارند، اگرچه ضعف هایی در آن ها دیده می شود که با اصلاح و بازنویسی آن، ظرفیت و توانشِ استفاده از این داستان ها در برنامه آموزشی فبک وجود خواهد داشت.
زیست-سیاستِ مدرن: فوکو به کافکا (مطالعه موردی: رمان محاکمه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
73 - 90
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، با مطالعه ای بینارشته ای و تطبیقی، به دنبالِ کشف پیوندی میان رویکرد فوکو به مفهوم قدرت و نگاه کافکا در رمان محاکمه است. نقطه اتصال فوکو و کافکا را می توان در مفهوم زیست-سیاست یافت، جایی که زندگی به موضوع سیاست تبدیل می شود. ظهور زیست-سیاست نقطه افتراق جهان مدرن از جهان سنتی است. در جهانِ پیشامدرن، قدرت در شمایل جلاد و در لحظه مرگ پدیدار می شد. اما قدرت مدرن با مدیریتِ سوژه زنده و آزاد درگیر است. مطالعه موردیِ پژوهش حاضر رمان محاکمه اثر کافکا است. کا. (شخصیت داستان) درگیر همان قدرتِ سراسربینی است که فوکو در آثار خویش ترسیم می کند، قدرتی که نه یک فعل مجرمانه خاص بلکه تمامیتِ زندگیِ مجرم را تعقیب می کند. به همین دلیل است که کا. هیچ گاه به ارتکاب جرم مشخصی متهم نمی شود. درعوض، او ناگزیر است که کل زندگی اش -از کودکی تاکنون- را شرح دهد و به زیرِ نور آورد. به اعتقاد فوکو، هرچه قدرت مدرن بیشتر خود را پنهان می کند، زندگیِ توده ها را بیشتر به روشنا می آورد. در رمان کافکا نیز کا. هیچ گاه به دادگاه دسترسی ندارد و تا پایان هم از چشم او دور می ماند. دادگاه همچون قدرت منتشرِ فوکویی در همه جا پراکنده است و هیچ نقطه ثابتی ندارد. در مقاله حاضر نشان داده شده است که این قدرتِ همه جا حاضر نه یک نیروی الهیاتی بلکه همان زیست-سیاستی است که فوکو از آن سخن می گوید.
جایگاه وجودشناسانه عقل در کتاب العلل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
301 - 312
حوزههای تخصصی:
کتاب العلل به تبیین مبادی و علل اولیه اشیا می پردازد و از خدا و مراتب علل بحث می کند. مساله این نوشتار جایگاه وجودشناسانه عقل در کتاب العلل و چگونگی تبیین آن است. آیا می توان جایگاه غایت شناسانه برای کمال و سعادت انسان در کتاب العلل قائل شد؟ عقل از حیث وجودی، نخستین مخلوق و نزدیک ترین وجود به علت نخستین است و در مراتب هستی در دومین مرتبه پس از علت نخستین است. فاعلیت وجودشناسانه عقل، از دو طریق «تدبیر و حکم» و «خلق و ایجاد» است. عقل بر اشیا حاکم است و آنها را تدبیر می کند و از حیث فاعلیت شناخت شناسانه نیز فاعلیت شناختی آن ایجاد است؛ فعل اندیشیدن همان فعل خلق است. در این نوشتار برآنم که باب های مربوط به عقل را تبیین و تحلیل کنم.
ماهیت؛ حکایت از وجدان یا فقدان؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
253 - 270
حوزههای تخصصی:
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت این گمان را به بار می آورد که ماهیت از حدّ و عدم وجود انتزاع شده و از آن حکایت می کند. بررسی این دیدگاه و نقد آن را می باید در دو مقام پی گرفت: (1) معدومیت ماهیت؛ بنابر تقریری که از اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به دست می آید ماهیت معدوم است. (2) منشأ انتزاع ماهیت؛ اگر واقعیت اشیا به هستی آن هاست، ماهیت چگونه از آن به دست آمده و بر آن دلالت می کند؟ بررسی دو مقام مذکور هم انگاره نفادیتِ ماهیت و حکایت آن از فقدان را کنار خواهد زد و هم نحوه انتزاع ماهیت از واقعیت و چگونگی دلالت آن بر واقعیت را آشکار خواهد ساخت. جستار کنونی سخن را با تفسیر دقیق اعتباریت ماهیت آغاز می کند و معنای عدمیت ماهیت را برپایه آن شرح و بسط می دهد. آنگاه دو دیدگاه مشهور درخصوصِ منشأ انتزاع ماهیت را بر می رسد و دلایل هر دو دیدگاه را طرح و ارزیابی می کند و، در پایان، به این پرسش پاسخ می دهد که ماهیت در نشان دادن واقعیت به چه نحو مأخوذ است، لابشرط یا بشرط لا؟ با بررسی دقیق آشکار خواهد شد که، اولاً، ماهیت حکایت از وجدان و مقدار دارایی اشیا دارد و، ثانیاً، در این حکایت بشرط لا مأخوذ است.
حاکمیت هوش مصنوعی از دیدگاه پدیدارشناسی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
83 - 110
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار تلاش شده با رویکرد تفسیری و چارچوب نظری جان مارو، حاکمیت هوش مصنوعی بر اساس دیدگاه پدیدارشناسان سیاسی تبیین شود. بنابر سوال اصلی، چگونه پدیدارشناسی سیاسی بینش هایی درباره مفهوم حاکمیت هوش مصنوعی ارائه می دهد؟ بنابر فرضیه، پدیدارشناسی حاکمیت هوش مصنوعی را دارای عقلانیت ابزاری ریاضی و پوزیتیویستی می داند. سیستم های ریاضی که به زیست جهان شکل می دهند باعث شکل گیری حاکمیت سیاسی هوش مصنوعی شده است. نتایج پژوهش نیز نشان می دهد پدیدارشناسان سیاسی در فرایند شکل گیری حاکمیت هوش مصنوعی به سیستم های ریاضی اشاره می کنند، سیستم های رسمی-ریاضی که جهان ریاضی را پدید می آورد موجب ریاضی سازی و دیجیتال سازی زیست جهان و افق سیاسی آن می شود و در نهایت حاکمیت هوش مصنوعی پدید می آید. معتقدند حاکمیت هوش مصنوعی موجب قاب بندی انسان و ریاضی سازی وجود و معنای آن می شود که حقیقت و حقوق انسانی را مطابق با فضای مصنوعی ریاضی ایجاد می کند. این فرایند با توسعه فلسفی هستی و آزادی انسان همراه نیست و به نوعی فراموش کردن زیست جهان و در تضاد با معنای انسانی پدیدارشناسی است. این فرایند را موجب تضعیف فضیلت های باستانی و تحریف کنش سیاسی به معنای فضای سیاسی دولت شهری می دانند و ضمن اتخاذ بینش کیهانی و ضد مدرنیسم، عمدتاً وابستگی خود را به فضیلت ها و حقوق و قانون طبیعی نظام های سیاسی پیشامدرن بر ضد نظام های مدرن جهان ریاضی نشان می دهند.
ایدئالیسم استعلایی کانت به مثابه ی شرط امکان علم اجتماعی پوزیتیویستی دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی پوزیتیویستی امیل دورکیم در بستر ایدئالیسم استعلایی کانت امکان ظهور پیدا می کند، در حالی که در جامعه ی علمی ما به طور متداول و به اشتباه پوزیتیویسم دورکیم را امتداد آمپریسیسم تلقی می نمایند. از یک طرف دورکیم منتقد آمپریسیسم و یا روایت های پوزیتیویسم انگلیسی است و از طرف دیگر در پوزیتیویسم دورکیم موضوع علم جامعه شناسی که همان واقعیت اجتماعی است ذیل مفهوم «بازنمایی جمعی» صورت بندی می گردد. مفهوم «بازنمایی»صرفا در پرتو انقلاب کوپرنیکی و در بستر ایدئالیسم استعلایی کانت امکان طرح می یابد و دورکیم متاثر از فیلسوف نوکانتی قرن نوزدهم فرانسه یعنی «رنوویه» مفهوم بازنمایی را بنیاد معرفت جامعه شناختی تلقی می کند. بنابراین پوزیتیویسم دورکیم تاکید صرف بر رویکرد تجربی نیست، بلکه تاکید بر تجربه در بستر فرآیند وضع (position) در معنای کانتی است و ابژه ی جامعه شناسی دورکیم در فرآیند وضع به معنای کانتی عینیت پیدا می کند.
از طبیعت تا معماری فناورانه؛ چارچوبی معرفت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
253-286
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بازخوانی انتقادی روند تاریخی نوآوری در معماری، روایت رایج از «معمار قهرمان» را به چالش می کشد و نشان می دهد که نوآوری های معماری و سازه ای مدرن، نه زاده نبوغ فردی، بلکه نتیجه تداوم سنتی معرفتی، فلسفی و تجربی در تعامل با طبیعت بوده اند. با تکیه بر تحلیل سه مرحله ای—از تقلید شهودی تا انتزاع تحلیلی و نهایتاً تعامل متقابل—مطالعه حاضر نشان می دهد که طبیعت، نه تنها الهام بخش زیباشناختی، بلکه شریک روشی و شناختی در فرآیند طراحی بوده است. در این چارچوب، مدل های فیزیکی کوچک مقیاس به عنوان ابزارهای تولید دانش و آزمایش فرم، جایگاهی کلیدی در معماری قرن بیستم یافتند. مقاله با بررسی معماری چهره های برجسته معماری فناورانه، روند شکل گیری زبان سازه ای مدرن را بر بستری فلسفی و میان رشته ای بازمی خواند و در نهایت، نوآوری را نه به مثابه گسستی قهرمانانه، بلکه به عنوان امتدادی جمعی در میراث فرهنگی معماری تبیین می کند.
توسعه نسب اربعه ارسطویی، مبتنی بر مجموعه مرجع و معیار خوش ساختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبحث مفاهیم و تصورات در منطق کلاسیک کمتر مورد توجه قرار گرفته است، این در حالی است که این بخش از دانش منطق به دلیل آنکه زیرساخت مباحث گزاره ها است بسیار مهم است. نسب اربعه یکی از این مباحث است که زیرساخت مباحث برهان و انتاج قیاسات اقترانی حملی را فراهم می آورد. این نوع از قیاس محور و نیز از اهداف اصلی منطق کلاسیک ارسطویی است. در این مبحث رابطه مفاهیم و نیز نقیض آنها مورد بررسی قرار می گیرد؛ اما محاسبه و دستیابی به نسبت مفاهیم از ناحیه نقیض ها به خود مفاهیم دچار دشواری و ابهاماتی می گردد. این پژوهش دو مفهوم «تام» و «ناقص» را برای نسبت های عموم و خصوص من وجه و تباین معرفی می کند. این مفاهیم موجب گسترش نسب اربعه به نسب سته شده و مسئله مزبور را حل می کند. همچنین این پیشنهاد را با ملاک ویژه و نوین خوش ساختی نظامات معرفتی که در پژوهش دیگری از نویسنده پژوهیده شده است مورد ارزیابی قرار دهد. نتیجه این ارزیابی ارتقاء کمیت و کیفیت جدول نسب اربعه ارسطویی به در تبدیل به نسب سته است.
معناشناسی شناختی مغفرت براساس نظریه پیش نمونه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۹
143 - 180
حوزههای تخصصی:
معناشناسی شناختی مغفرت در قرآن در حقیقت به معنای مفهوم سازی های خداوند از این واژه است. برای شناخت این مفهوم سازی ها می توان از قواعد معناشناسی شناختی بهره برد. یکی از این قواعد پیش نمونه است. بر اساس نظریه پیش نمونه افراد و معانی مختلف یک واژه در نشانگر بودن واژه در یک سطح نیستند. برخی از معانی نسبت به سایر افراد و معانی برای واژه نماینده ترند. آیات در مورد پیش نمونه مغفرت در قرآن به دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته آیاتی هستند که مؤلفه های تقابل با عذاب و نوعی اجر را در پیش نمونه خود دارند، یعنی عملی یا امری وجودی که در تقابل با عذاب است و نوعی پاداش به شمار می-رود. این دسته تقریباٌ بیشتر آیات را در بر می گیرند. دسته دوم آیاتی هستند که در مقابل گناهی از انسان واژه مغفرت را بکار برده اند. این آیات علاوه بر معنای پیشین شامل معانی عفو و اعراض نیز هستند. اما در مفهوم مغفرت مؤلفه های رحمت، شکر، ستر، تکفیر، تغطیه و اصلاح قابل اثبات نیستند. بنابراین در پیش نمونه مغفرت قرار نمی گیرند.
دیالکتیک هنر و طبیعت: تجربه ی زیبایی شناختی نزد آدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
33 - 60
حوزههای تخصصی:
بنا بر نظریه ی زیبایی شناختی آدورنو، تجربه ی زیبایی شناختی تجربه ی منحصر به فرد و متفاوتی است که، بر خلاف تجربه ی مسلط درون کلیت اجتماعی، مبتنی بر سلطه نیست و سوژه به طور ابزاری با ابژه مرتبط نمی شود بلکه در آن جذب یا با آن ادغام می شود. آدورنو نخستین کسی نیست که تجربه ی زیبایی شناختی را این گونه توصیف می کند. با این حال، آنچه در اندیشه ی او جدید است این است که این قابلیتِ جذب شدگی و گشودگی در برابر ابژه را همچون یک حالت یا رفتار اصیلِ سرکوب شده در رابطه ی سوژه با طبیعت توضیح می دهد و این گونه آن را بدل به مقوله ای انتقادی می کند. هدف این مقاله آن است که با توضیح و مستدل ساختن این ایده ی محوری نشان دهد که چگونه آدورنو از طریق صورت بندی رابطه ای دیالکتیکی میان هنر و طبیعت موفق می شود به نحوی خاص فرمالیسم زیبایی شناختی را به نقد اجتماعی و تاریخی پیوند زند و در عین حفظِ ایده ی خودآیینی، تجربه ی زیبایی شناختی را از چیزی هم پایه ی بازی یا سرگرمی بدل به تجربه ای خطیر و انتقادی سازد.
اصلاحیه دی بلو بر راه حل اسمیت برای پارادوکس های اثبات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پارادوکس های اثبات وضعیت هایی هستند که شواهد آماری به سود محکومیت خوانده یا متهم اند، اما محکومیت او صرفاً براساس این شواهد، خلاف شهود به نظر می رسد. رویکرد غالب در مواجهه با پارادوکس های اثبات، تلاش برای بازشناسایی شواهد آماری صرف از سایر ادله اثبات محکومیت است. اسمیت حمایت عرفی را به عنوان ملاکی برای تمایز یادشده معرفی می کند. در سوی دیگر، دی بلو پس از اصلاح این ملاک، استدلال می کند عدم دسترسی به فاسخ های جرح کننده در شواهد آماری صرف، وجه تمایز میان آنها و سایر ادله اثباتی است. در این پژوهش با بهره گیری از آموزه های پولاک استدلال می کنیم در شواهد آماری صرف همچنان می توان به فاسخ های جرح کننده دسترسی داشت. همچنین، با تمرکز بر یکی از نمونه های پارادوکس های اثبات و بر پایه استدلال های پولاک که در بازشناسایی مغالطه نرخ پایه نمود کمی می یابند، نشان می دهیم فاسخ جرح کننده چگونه می تواند اثرگذار باشد. بدین ترتیب به نظر می رسد استدلال دی بلو محل تردید باشد.
نقد و بررسی اخلاق علم بنیادِ سم هریس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
68 - 88
حوزههای تخصصی:
سم هریس به عنوان یکی از سردمداران خداناباوری جدید، در باب رابطه علم و اخلاق، به ایده اخلاقِ علم بنیاد باور دارد. در این راستا، وی نخست به کمک شهودات عرفی می کوشد باور به نسبیت و غیرواقعی بودنِ اخلاق را رد کند و در گام بعد، براساس رویکرد فیزیکالیستی خود، با تعریفی ویژه از اخلاق و تأکید بر دو عنصر بهزیستی و آگاهی و همچنین گره زدن بهزیستی به آگاهی، زمینه را برای ورود مغز به عنوان مرکز آگاهی آماده می کند. این کار برای هریس افزون بر فراهم کردن مبنای دیگری برای عینیت ارزش ها، توجیهی برای ورود انحصاری علم به حوزه ارزش ها ارائه می کند؛ چراکه شناخت مغز، تنها در گستره علم و به ویژه دانش عصب شناسی است. این گونه است که هریس به ضرورت تأسیس اخلاق علمی می رسد. اما اخلاق علم بنیاد با اشکال های فراوانی از جمله ناسازگاری شهود و اخلاقِ علم بنیاد، نسبیت گرایی اخلاقی، جبرگرایی، نادرستی رویکرد فیزیکالیستی در باب شناخت انسان روبه رو است. افزون بر از اینها، طرحِ نظام اخلاقی بر پایه علم، آرمان شهری است که نه تنها هریس، بلکه هیچ فرد و مکتب دیگری به آن نخواهد رسید.
ملاصدرا و مسئله مقامات انسان در قوس نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
191 - 211
حوزههای تخصصی:
هرچند دست یابی به نظر قطعی ملاصدرا در حوزه انسان شناسی دشوار است و گاه باید از میان متشابهات گفتاری به محکمات دیدگاه وی دست یافت، اما تردیدی نیست که وی برای انسان چه در قوس نزول و چه در قوس صعود، مقامات و شئون متناظری را قائل شده است. با این تفاوت که قوس نزول آن، جنبه هستی شناختی دارد و قوس صعود آن، جنبه معرفت شناختی. لکن هدف این مقاله تنها کشف دیدگاه قطعی وی در خصوص «مقامات انسان در قوس نزول» است. از این رو در گام نخست تلاش شده است تا ضمن یک بحث مبنایی، توضیحی پیرامون تفاوت «تجلّی» با «تجافی» بیان شده و سپس درک درستی از مراتب تجلّی حضرت حق از منظر ملاصدرا حاصل شود. یافته های این نوشتار گواه بر این واقعیت است که ملاصدرا با توجه به مبانی ای همچون «وحدت وجود»، «بساطت وجود» و «حضور و ظهور المجمل مفصلا»، نه تنها ساحت های چهارگانه ای برای هستی واحد صمدی در قوس نزول قائل شده است، بلکه متناظر با آن، برای نوع انسان (یا انسان کبیر) به عنوان نمودی از نمودها و تجلّیّات حضرت حق، به چهار شأن «انسان لاهوتی»، «انسان جبروتی»، «انسان ملکوتی» و «انسان ملکی» دست یافته است و نفس جزئی هر شخص و بدن جزئی او را به ترتیب مربوط به دو ساحت «انسان ملکوتی» و «انسان ملکی» انسان کبیر دانسته است.
چالش های «دموکراسی» در کاوش های «هگل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هگل، با بررسیِ «انقلاب فرانسه» و پیامدهای ناگوار آن، دموکراسی را گونه ای از زمام داری توده ای می دانست که نه تنها حقوق اساسی افراد و خصوصا «اقلیت ها» پاس داشته نمی شود، بلکه آزادی نیز از طریق آن محقق نمی شود و به همین دلیل نیز فاقد عقلانیت است. ازهمین رو، او حق رأی همگانی را نیز مردود می شمارد. چراکه دموکراسی نقش نمایندگی در حیات سیاسی را تا حد امکان فرو می کاهد و حتی تمایل به لغو آن دارد، لذا در چنین وضعیتی فرد نمی تواند نماینده ای داشته باشد و با استیلای رأی همگانی، رأی فرد آن قدر بی اهمیت و ناچیز می شود که بی میلی و بی علاقگی گسترش می یابد و پیامد آن چیزی جز «جباریت اکثریت» نخواهد بود. درنتیجه، مردم نیز به تبع آن برای کسب منافع مادی و پی جویی امیال و انگیزه های آنی خویش رأی خواهند داد. در این مقاله، دیدگاه نقادانه هگل به دموکراسی و چالش های آن و راهکار وی برای شیوه زمام داری مطلوب مورد واکاوی قرار می گیرد.
شناخت بدنمند از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
253 - 264
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه فیلسوفان اسلامی بخصوص مشائیان، شناخت فعل نفس است نه بدن. برخلاف روند معمول فلسفی که ادراک را امری منفک از بدن می داند این مقاله به روش تحلیلی توصیفی، امکان و چگونگی تاثیر بدن بر شناخت را در بستر آموزه های فلسفی و طبی ابن سینا بررسی می کند. علیرغم دیدگاه ابن سینا در عدم عینیت نفس و بدن (دوئالیسم) و اینکه نفس فاعل اصلی شناخت معرفی شده است، باتوجه به نظرگاه وی در نحوه رابطه نفس و بدن، شناخت بدنمند این چنین تعریف می شود که در تمام مراتب ادراک، هرگونه تفاوت یا تغییر در بدنها منجر به تغییر در نفس و بالتبع تفاوت در شناخت آنها از معلوم واحد خواهد شد. با این وجود، شناخت بدنمند در نظام سینوی تفاوت ژرف و مهمی با دیدگاه فیزیکالیسم دارد و آن، مبدالمبادی بودن « نفس» در پیدایش ادراک است.