فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
133 - 148
حوزههای تخصصی:
انگر استاد فلسفه ی دانشگاه نیویورک پس از چند دهه تدریس و نگارش در حوزه ی فلسفه ی تحلیلی به این نتیجه رسید که دیدگاه های رایج در فلسفه ی تحلیلی و از جمله آثار خود او فاقد محتوایی عینی و جوهری است. انگر ضمن تحلیل و نقد دیدگاه های گذشته ی خود، بر فلسفه ی دیوید لوئیس نیز متمرکز شد تا نشان دهد دیدگاه های فلسفی او نیز یا تهی است و یا به بحث هایی تهی دامن زده است. استدلال اصلی انگر این است که تحلیل مفاهیم مورد علاقه ی فیلسوفان تحلیلی تلاشی بی پایان و بی ثمر بوده و مانعی جدی برای پرداختن به مسائل بنیادین فلسفه (مانند وجود روح و جاودانگی) است. دیدگاه «تکثر جهان ها»، «دفاع از وجود اوصاف» و «ابدگرایی» سه دیدگاه فلسفی لوئیس است که در این مقاله نقد انگر بر آنها بررسی خواهد شد. انگر از بین این سه دیدگاه، تنها دیدگاه «تکثر جهان ها» را دارای محتوایی عینی می داند. اما او این دیدگاه را فاقد دلیل می داند. این مقاله استدلال کرده است که با معیارهای انگر دیدگاه «تکثر جهان ها» نیز نمی تواند محتوایی عینی داشته باشد. علاوه بر آن بخشی از فلسفه ی لوئیس ماهیتی متافیزیکی دارد و شیوه ی استدلال او با ماهیت فلسفه ی تحلیلی ناسازگار است.
طبیعت گزاره و مساله های وحدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
235 - 251
حوزههای تخصصی:
اینجا علیه صورت بندی مساله وحدت گزاره در قالب مساله های ترتیب، ترکیب پذیری و بازشناسی استدلال می کنیم. مساله بازنمایی را، بر خلاف انتظار، دارای سوگیری به نظریه صدق می یابیم و نشان می دهیم که برخی تقریرها از مساله صدق پذیری گزاره ها، به اشتباه در پی تبیین شرایط صدق آنها هستند. همچنین شواهدی علیه امکان طرح مساله کلاسیک وحدت در مورد برخی گزاره های ساختارمند سراغ می کنیم. مساله صدق پذیری را عام ترین پرسش از طبیعت گزاره می یابیم.
ارزیابی برهان حفظ شریعت در اثبات عصمت امامان از منظر متکلمین شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان حفظ شریعت با تقریرهای سه گانه اش یکی از دلیل های عقلی است که متکلمان شیعه از قدیم الایام برای اثبات عصمت و خطاناپذیری امامان از آن بهره جسته اند. در مورد این برهان اشکالات متعددی مطرح شده که مهم ترین آنها، که در این سیاهه به آن پرداخته می شود، به چگونگی حفظ شریعت در دوران غیبت حضرت مهدی بازمی گردد. نگارنده با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، پس از طرح این برهان و تنقیح اشکال، جواب هایی را می آورد که به این اشکال داده شده است. این جواب ها عبارت اند از وجوب ظهور امام در صورت انسداد راه علم، هدایتگری امام به طور غیرمتعارف، برطرف شدن نیاز جامعه به تشریع توسط فقها، و عدم لزوم حفاظت فعلی از شریعت توسط امام. سپس این جواب ها نقد و بررسی می شود. پس از اثبات استواری و استحکام این اشکال و همچنین فراگیری آن نسبت به شرایع سابق، نگارنده اتخاذ دو مبنا را پیشنهاد داده است. نخست، عدم امکان اثبات عصمت انبیاء و اوصیاء از طریق این برهان و در عین حال امکان اعتقاد به عصمت ایشان از جهت مصداقی؛ دوم ضرورت عصمت مگر در مواردی که مصلحت اقتضا کند که البته نتیجه هر دو مبنا با آنچه متکلمان از اثبات عصمت برای پیامبران و جانشینانشان انتظار دارند ناسازگار است.
تاثیرات هوش مصنوعی بر ساختارهای اتماعی و ارزش های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربردهای هوش مصنوعی و فناوری های رباتیک یکپارچه شده با هوش مصنوعی شروع به خدمت به بشریت کرده اند. داشتن الگوریتمی که می تواند یاد بگیرد، هوش مصنوعی را از سایر تحولات فناورانه متمایز می کند. توسعه هوش مصنوعی یکی از مهمترین آستانه های پیشرفت از زمان آفرینش بشریت در نظر گرفته شده است. در واقع، پیش بینی نمی شود که در چه مسیری پیشرفت خواهد کرد و چگونه بشریت را تغییر خواهد داد. این تحقیق بر تغییرات اجتماعی و مذهبی که ممکن است از پیشرفت هوش مصنوعی ناشی شود، متمرکز است. تحقیق با آشکار کردن پس زمینه مذهبی و تاریخی توسعه هوش مصنوعی آغاز می شود. توسعه های فناورانه که پایه هوش مصنوعی را تشکیل می دهند و دیدگاه های فلسفی درباره زندگی اجتماعی به اختصار ذکر شده و دیدگاه هایی درباره این موضوع از گذشته تا امروز ارائه می شود. بحث در مورد اینکه آیا هوش مصنوعی همراه است یا دشمن، به طور خلاصه بیان می شود. راه های جدیدی که جامعه می تواند در چارچوب توسعه هوش مصنوعی به خود بگیرد و تغییرات ممکن در ساختار اجتماعی در بخش دوم مورد بحث قرار می گیرند. تلاش شده است برخی اصول که برای تضمین ساختار و نظم اجتماعی باید در نظر گرفته شوند، کاوش شوند. در حین انجام این ارزیابی ها، تلاش شده سهم دین که جزء لاینفک زندگی اجتماعی است، آشکار شود. در بخش آخر تحقیق، برخی پیشنهادها برای جایگاه دین به عنوان میراث بومی و ارزش، در بهره گیری از کاربردهای جدید هوش مصنوعی ارائه شده است.
روابط ساختاری نظریۀ ذهن با رفتار مخاطره آمیز در کودکان دارای کمبود توجه/فزون-کنشی با میانجی گری بدرفتاری روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی روابط ساختاری نظریه ذهن با رفتار مخاطره آمیز در کودکان دارای کمبود توجه/فزون کنشی با میانجی گری بدرفتاری روانشناختی انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کودکان 8 تا 12 سال شهر تهران تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 316 نفر از کودکان دارای کمبود توجه/ فزون کنشی شهر تهران بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه نظریه ذهن (استیرمن، 1999)، بدرفتاری روانشناختی (فیدل، 1989) و مقیاس خطرپذیری (آیبرگ و پینگوس، 1999) استفاده شد. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از تحلیل مسیر با استفاده از AMOS ویراست 24 و SPSS 27 استفاده شد. نتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد که بین نظریه ذهن با بدرفتاری روانشناختی و رفتارهای مخاطره آمیز رابطه منفی وجود دارد (05/0≥P). یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج حاصل از الگوی ساختاری نشان داد که 17 درصد از واریانس بدرفتاری روانشناختی توسط نظریه ذهن و 56 درصد از واریانس رفتار مخاطره آمیز توسط نظریه ذهن و بدرفتاری روانشناختی تبیین می شود. می توان نتیجه گرفت که نقص در نظریه ذهن در تعامل با ادراک بدرفتاری روانشناختی در کودکان کمبود توجه و فزون کنشی می تواند زمینه ساز بروز رفتارهای مخاطره آمیز در کودکان شود. بنابراین رفتارهای مخاطره آمیز و تکانشی در کودکان کمبود توجه و فزون کنشی نیازمند مداخلات روانشناختی مبتنی بر شواهد است.
نگاهی به مسئله تحدید علم از شبهِ علم، از منظر معرفت شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
83 - 109
حوزههای تخصصی:
مسئله بازشناسی علم از شبهِ علم که به مسئله تحدید (demarcation) مشهور است، از جمله مسائل نظری و کاربردی مهم در فلسفه علم است. چالش های پیش روی حل مسئله تحدید به دو دسته چالش های مربوط به تعریف ملاک، و چالش های مربوط به کاربست ملاک تقسیم می شوند. درحالی که غالب مباحث شکل گرفته راجع به مسئله تحدید بر چالش های تعریف ملاک متمرکز شده اند، این مقاله به یکی از چالش های مربوط به کاربست ملاک تحدید می پردازد. «تعیین مرجع صاحب صلاحیت» برای داوری راجع به علمی یا شبهِ علم بودن موارد مظنون به شبهِ علم، از جمله این چالش ها است. با توجه به گوناگونی نمونه های شبهِ علم، بغرنج ترین حالت تمییز علم و شبهِ علم در مواردی مرزی رخ می دهد که در آن ادعاهای مظنون توسط افرادی با اعتبار علمی مطرح می شوند. در این موارد حتی اگر ملاک روشنی برای تمیز علم از شبه علم داشته باشیم، اینکه چطور بر اساس این ملاک باید درباره علمی بودن یا نبودن یک دیدگاه داوری کرد و چه کسی صلاحیت این داوری را دارد، چالشی دشوار است. در معرفت شناسی اجتماعی چنین مواردی مصداقی از مسئله «اختلاف نظر بین متخصصین» به حساب می آیند. در این مقاله تلاش می شود با اتکا بر راهکارهای این مسئله در معرفت شناسی اجتماعی و تکمیل آنها با ایده «تقسیم کار معرفتی» راهکارهایی برای غلبه بر این چالش پیشنهاد شود.
ارزیابی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس ابتدایی در سطح شهرستان ارومیه در سال تحصیلی 1403-1402
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ارزیابی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس ابتدایی در سطح شهرستان ارومیه در سال تحصیلی 1403-1402 اجرا شده است. روش کار: پژوهش حاضر نوع کاربردی و به روش رویکرد آمیخته انجام شد. در بخش کیفی از طریق نمونه گیری گلوله برفی با 12 نفر از مدیران مدارس ابتدایی شهر ارومیه، مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و تجزیه و تحلیل آنها از طریق محتوای تحلیل مضمون در راستای شناسایی چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی استان آذربایجان غربی صورت گرفت. در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه ماحصل کار کیفی و بهره گیری از تحلیل سلسله مراتبی از نظر 46 نفر از مدیران مدارس ابتدایی به اولویت بندی موانع پرداخته شده است. نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد عوامل موثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس ابتدایی شامل 5 مفهوم اصلی در قالب 25 مضمون است که مفاهیم اصلی به ترتیب براساس تحلیل سلسله مراتبی عبارتند از: تعلیم و تربیت معلمان، منابع و تجهیزات آموزشی، نقش و عملکرد مدیران، عوامل بیرونی یا برون سازمانی و ساختار سازمانی نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد می توان با در نظر گرفتن اولویت و اهمیت هر کدام از این عوامل موثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس، سطح کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی را بالا برد.
بایسته ها و ضوابط مفهوم شناختی موضوعات در نصوص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
5 - 23
حوزههای تخصصی:
مراجعه بدون چارچوب و غیرروش مند به تراث عظیم آیات و روایات برای به دست آوردن گوهر معناشناسی موضوعات شرعی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. برای فهم نصوص شرعی توجه به بایسته ها و ضوابطی در فرایند مفهوم شناسی ضروری است که در کتب روش شناسی اجتهاد کمتر به آن پرداخته شده است. در این نوشتار در ادامه ده بایسته ازپیش بیان شده که به اختصار به آن اشاره می شود. شش نکته دیگر برای ترسیم نقشه راه متصدی استنباط در مفهوم شناسی موضوعات شرعی شرح داده می شود. ده بایسته پیشین عبارت است از: ضرورت مفهوم شناسی واژه های براینددار؛ رجوع به عرف معیار؛ توجه به فرق تطبیق با تفسیر؛ توجه به بار معنایی هیئات گوناگون؛ بسنده کردن به قدر متیقن در موارد مشکوک؛ توجه به اثرپذیری لغوی از اعتقادها و اجتهادها؛ توجه به فرق داعی استعمال با معنا؛ نسبت واژگان؛ واژگان در آینه شریعت؛ کاربرد اعم؛ و تحقیق میدانی. شش بایسته و ضابطه مطرح شده در این نوشته عبارت است از: توجه به تفاوت موضوعات شرعی اختراعی و تصرفی؛ موضوع شناسی مفاهیم اعتباری شرعی؛ ضرورت فحص جامع عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ فحص قیود موضوع در نصوص شرعی؛ دریافت مناط از عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ و توجه به قرائن در نصوص شرعی. بدیهی است که این شانزده بایسته در کنار هم باید مورد توجه متصدی استنباط قرار گیرد.
بررسی پژوهش سملوایز با رویکرد استنتاج بهترین تبیین لیپتون و استنتاج هولمزی بِرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
239 - 269
حوزههای تخصصی:
روش پژوهشی سملوایز در شناسایی علت ابتلا مادران به بیماری تب نفاس، برای چندین دهه مورد توجه فیلسوفان علم قرار گرفته است. برخی از معقولیت روش سملوایز برای مقایسه ی روش شناسی علمی، و برخی از این پژوهش برای توصیف و ارزیابی استنتاج علمی استفاده کرده اند. بااین حال، برغم توجه ویژه به پژوهش سملوایز، هنوز اتفاق نظری برای توصیف روش شناسی وی وجود ندارد. در این مقاله پس از معرفی پژوهش سملوایز به این سوال چالش برانگیز پرداختیم که آیا توصیف استنتاج از طریق بهترین تبیین لیپتون و استنتاج هولمزی بِرد در بازسازی معقول مراحل پژوهش سملوایز از کفایت لازم برخوردار است؟ آیا روش استنتاجی سملوایز در یافتن بهترین تبیین برای علت بیماری تب نفاس، با توصیف لیپتون و بِرد مطابقت دارد؟ نتایج پژوهش حاضر نشان داد، که توصیف لیپتون و بِرد در بازسازی معقول مراحل پژوهش سملوایز از کفایت لازم برخوردار نیست. زیرا توصیف آنها از مراحل پژوهش سملوایز با مستندات تاریخی سازگار نیست. بااین حال، باتوجه به رویکرد شاپباخ، استدلال کردیم که ناکارآمدی یک نمونه موردی، نشان از ناموجه بودن صورت یک استنتاج بطورکلی نخواهد بود. ازاین رو، نتیجه گرفتیم که برغم علاقه ی لیپتون و بِرد، پژوهش سملوایز نمونه ی تاریخی خوبی برای توجیه استنتاج از طریق بهترین تبیین و استنتاج هولمزی نخواهد بود، و در حقیقت مورد سملوایز بدترین نمونه برای بهترین توجیه از آن است.
تصورات شناختی در فلسفه رواقی متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
135 - 159
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر این بوده است تا جایگاه خاص تصورات عقلانی به طورکلی و نوع خاصی از آن ها یعنی تصورات شناختی، در معرفت شناسی رواقیون اولیه، برای دستیابی به شناخت ضروری مورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور، ابتدا طریقه تشکیل تصورات در جزء فائقه، ازحیثِ طبیعی، روشن می گردد. سپس به این موضوع پرداخته می شود که تصورات انسان به عنوانِ موجودی عاقل، به دلیلِ همراه بودن با محتوایی جدایی ناپذیر و البته غیرمادی، دارای تفاوتی رفع ناشدنی با تصورات موجودات غیرعاقل ازجمله کودکان است و بنابراین سخن برخی از مفسران مبنی بر شباهت این تصورات در مرحله اول پیدایش آن ها در نفس صادق نیست. برای این منظور، جایگاه مفاهیم نزد رواقیون و تفاوت رویکرد آن ها با دیگر متفکران باستان، ازجمله اپیکوروس، بررسی می شود. درنهایت، با تکیه بر رویکرد علّی و نقش فنون و ناکافی دانستن توجه به ویژگی های ظاهری، چگونگی تمییز تصورات شناختی از غیرشناختی مورد تحلیل قرار می گیرد.
خبر از معدومات در فلسفه ملاصدرا با نظر به چیستی قضایای غیربتیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
33 - 56
حوزههای تخصصی:
شناخت معدومات و خبر از آنها در عموم نظام های هستی شناسانه و به طور خاص در فلسفه اصالت وجودی ملاصدرا با نظر به اصل مطابقت چالش آفرین است . علاوه بر اینکه خبر ایجابی از معدومات بر اساس قاعده فرعیه مناقشه برانگیز است. به عبارت دیگر خبر از معدومات هم به لحاظ معرفت شناسی، هم از جهت منطقی یعنی عقدالوضع و عقدالحمل و هم به لحاظ هستی شناسی یعنی وجود موضوع یا صفت پذیری، نیازمند تبیین فلسفی است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و مساوقت وجود با شیئیت، چگونه می تواند با حفظ قاعده فرعیه و بر اساس اصل مطابقت از معدومات خبر دهد؟ ملاصدرا با ابتنا بر قدرت خلاقه ذهن و مفهوم سازی آن، به دو طریق درباره خبر از معدومات نظریه پردازی کرده است: الف)اختلاف حملین و ب) قضایای لابتیه. طریق دوم در بیان ملاصدرا با سوالاتی مواجه است از قبیل: 1)چیستی قضایای لابتیه؛ 2)چگونگی عقدالوضع قضایایِ لابتیه؛ 3)ملاک توسع دامنه قضایای لابتیه تا قضایای مربوط به واجب، که در اینجا مورد بحث قرار می گیرند. در این نوشتار به روشی تحلیلی و تفسیری نشان می دهیم اگرچه ملاصدرا در حلّ مشکل اخبار از معدومات به راهکار نفس الامر توجهی نداشته است اما غنای دستگاه صدرایی به واسطه باور به اصالت وجود و علم حضوری نفس در شهود عقلانی و خلاقیّت ذهن در مفهوم سازی می تواند قاعده فرعیه و اصل مطابقت را حفظ کرده و خبر از معدومات را با موفقیت تبیین کند.
بررسی مفهوم بدن آگاهی از منظر موریس مرلوپونتی و تحلیل آن در آثار سبک امپرسیونیسم: با تکیه برآثار کلود مونه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
7 - 26
حوزههای تخصصی:
مرلوپونتی همچون دیگر فیلسوفان اگزیستانسیالیست بر این باور است که هر انسانی دارای وضعیت، موقعیت و زیسته خاصی در جهان است که این زیسته محصول بودن- در- جهان است و از طرف دیگر انسان از منظر او با بدن آگاهی موقعیت خاص و بودن - در- جهان را تجربه می کند. و بدن موجب می شود که انسان زیسته خویش و هستی خود را بیابد. در این مقاله تلاش بر این است که نگرش مرلوپونتی را درباره دو مفهوم پیشین در آثار و نگرش امپرسیونیست ها و به عنوان نمونه آثار کلود مونه مورد ارزیابی قرار دهیم. آثار مونه بیانگر تجربه بدن آگاهانه مرلوپونتی است که بر اساس زیسته و بودن - در - جهان خاص به تصویرگری موقعیتی می پردازند که آن را ادراک می کند. در واقع این بودن _ در _ جهان به تعبیر مرلوپونتی همان نحوه زیستی است که امپرسیونیست ها آن را برای تصویرگری استفاده می کنند و به سبک نقاشی آنان تبدیل شده است. سوال اصلی مقاله این است که با توجه به اینکه مرلوپونتی معتقد است، ارتباط انسان با عالم خارج مبتنی بر ادراک حسی است و از طرف دیگر هنر به ویژه نقاشی تجلی ادراک حسی است آیا نگرش امپرسیونیست ها و از جمله کلود مونه نیز در ترسیم عالم خارج همچون نگرش مرلوپونتی است یا خیر؟ زیرا کلود مونه نیز در آثار نقاشی خود با بکارگیری نور به نوعی ادراک حسی و بصری خاص از عالم خارج می رسد و این امر مونه را همسو با تفکر مرلوپونتی می سازد.
تحلیل برهان صدیقین از منظر علامه طباطبایی و مقایسه آن با تقریر سینوی از برهان صدیقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
7 - 21
حوزههای تخصصی:
در برهان صدیقین، فیلسوف با مطالعه مطلق واقعیت، درصدد اثبات واجب الوجود است. علامه طباطبائی با توجه به ضرورت ازلی واقعیت عینی و در بستر جریانِ برهان «إن ملازمات»، به وجوب ذاتی آن منتقل گشته است. ابن سینا بر اساس ضرورت ذاتی واقعیت عینی و خارج نبودن آن از دو وضعیت «وجوب» و «امکان»، وجود واجب را تثبیت نموده است. علامه چون برخلاف ابن سینا قایل به ضرورت ازلی واقعیت عینی و وجوب ذاتی آن است، تحقق واجب الوجود را بدیهی دانسته که می توان بر این اساس وجود واجب را به مثابه اولین مسئله فلسفی مطرح نمود. همچنین با توجه به تقریر علامه، واقعیت عینی حقیقتی یگانه بوده و ماسوای آن حقایقی ربطی است که در طول آن حقیقت واحد و به نحو غیر منحاز از آن، واقعیت دار گشته است. این مقاله درصدد است اولاً، تحلیل و توصیفی نوین از برهان صدیقین علامه طباطبائی ارائه دهد و به ارزیابی اشکال وارد شده بر این برهان و برخی تقریر های ناصواب از آن بپردازد. ثانیاً، در بستر سنجش برهان علامه با تقریر سینوی از برهان صدیقین، تبیین نماید که تقریر علامه ویژگی هایی دارد که آن را از سایر تقریرها ممتاز می سازد.
جست وجوی صلح ساختاری گالتونگ در نظام فکری صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
77 - 94
حوزههای تخصصی:
«عدالت» و «صلح» از بنیادی ترین آرمانهای مکاتب مختلف الهی و بشری بوده است. مفهوم صلح، مستقیما در حکمت متعالیه مطرح نشده اما به اتکا زیربناهای نظری حکمت متعالیه، می توان ادعا کرد که ظرفیت ارائه ی مبانی نظری مهمی برای صلح پژوهی در آن وجود دارد. این مقاله سعی می کند با بهره گیری از چارچوب مفهومی یکی از صلح پژوهان معاصر، یوهان گالتونگ، برخی مبانی «صلح» را از فلسفه ی صدرالمتألهین استخراج کند. گالتونگ خشونت را در قالب یک مثلث به سه دسته ی مهم مستقیم، ساختاری و فرهنگی تقسیم می کند. «خشونت ساختاری» به ساختارهایی اطلاق می شود که با ایجاد تبعیض و استثمار (بی عدالتی) موانعی را در راه رشد و رسیدن به کمال مطلوب بخشی از اجتماع ایجاد می کند. به تناظر، صدرالمتألهین نیز در آثار خود، «عدالت» را به مثابه ی یک مفهوم بنیادی مطرح کرده است. او با تکیه بر عدالت تکوینی الهی، مسیر عالم را رو به کمال می داند و معتقد است انسان هم در تطابق با عالم هستی، باید از عدالت در قوا و خُلقیات بهره مند باشد تا به کمال خود برسد. این عدالت درونی شامل تعدیل قوای نفس و کسب فضایل و دفع رذایل اخلاقی است که ریشه های درونی ظلم و خشونت را از بین می برد. در بُعد اجتماعی هم صدرا راهکار ایجاد عدالت را شریعت می داند و نشان می دهد که در صورت وجود بی عدالتی، جامعه به سوی فساد و خون ریزی خواهد رفت و از رسیدن به کمال بازخواهد ماند.
بایدها و نبایدهای بازنویسی حکایت هایی از ادبیات فارسی کلاسیک، بر پایه برنامه فبک (مطالعه موردی: مجموعه داستانی مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدود دو دهه است که برنامه فبک وارد نظام آموزشی ما شده است؛ و تلاش هایی در جهت اجرا و بومی سازی این برنامه صورت گرفته است. در همین راستا، جمعی از نویسندگان و پژوهشگران به بازنویسی متون کلاسیک فارسی، به شیوه داستان های فبک، پرداخته اند. در این میان، آن چه بیش از پیش اهمیت می یابد، نقد آثار منتشرشده و آسیب شناسی این جریان نوپا است. پژوهش حاضر، کوششی است در راستای پاسخ بدین پرسش که آیا در این داستان ها معیارهای فبک رعایت می شود؟ هدف از انجام این پژوهش، بررسی پایبندی نویسندگان، به معیارهای داستانی فبک است. بدین منظور، مجموعه مثنوی مولوی و فلسفه برای کودکان، بر اساس مؤلفه های داستان های فبک، شامل: مقبولیت ادبی، مقبولیت فلسفی و مقبولیت روان شناختی با روش توصیفی- تحلیلی، نقد و بررسی شده است. طبق یافته های پژوهش، اشکال عمده این بازنویسی ها، فقدان مؤلفه های تفکر فلسفی همچون: ماهیت مسئله ساز و پرسش برانگیز متن، کندوکاوپذیری و الگوی گفت وگوی استدلالی است. در بُعد ادبی، ضعف تألیف، عدم درج توصیفات داستانی و همچنین ضعف منطقی در پیرنگ، سبب کاهش مقبولیت ادبی داستان ها شده است. به علاوه، به علّت ناتوانی داستان ها در ایجاد همذات پنداری و سکوی پرش بودن و نیز عدم تناسب محتوای برخی داستان ها با روحیات و نیازهای مخاطب، در این مجموعه مقبولیت روان شناختی دیده نمی شود.
مبانی فلسفی آموزشی حِکمی مبتنی بر فرا عقلانیت برای تحقق انسان حکیم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
85 - 132
حوزههای تخصصی:
طراحی آموزشی حِکمی ( حکمت بنیان ) مدل سازی شد . این مدل طراحی آموزشی پژوهش محور ، برای طراح آموزش شرایطی فراهم می کند تا مطابق با ابعاد یادگیری مطلوب، مفروضات ، عادات و الگوهای ذهنی خود را در هر طراحی آموزشی مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد و به خلق مدل یادگیری متناسب با موقعیت و شرایط مطلوب بپردازد مدل طراحی آموزشی حِکمی ابتدا از تبیین و تفسیر انسان مطلوب شروع و با تبیین و تفسیر انسان محقق ادامه می یابد. هر مرحله مبتنی بر متدهای پژوهشی کیفی با کاوش در منابعی که می تواند انسان مطلوب و انسان محقق را تبیین نماید، اجرا می گردد و سپس برای تبیین و تفسیر تغییر انسان محقق به انسان مطلوب عناصر طراحی آموزشی با طرح سوال از مطلوبیت ها و قیاس آن با انسان محقق ، تغییر انسان محقق از انسان محقق مطلوب استنطاق و استنتاج می شود و در نهایت ابعاد طراحی آموزشی حکمی سازماندهی می گردد. انسان مطلوب در این بررسی انسان حکیم تبیین گردید و عناصر طراحی آموزشی شامل تببین وتفسیر ابعاد یادگیری حکیمانه( حکمت آموزی)، اهداف یادگیری حکیمانه، تولید محتوا، نقش و تبحرمعلم( حکمت ورز) و شاگرد( حکمت آموز)حکیم، تدریس( حکمت ورزی)، سنجش و ارزشیابی حکیمانه برای رسیدن به انسان حکیم طراحی گردید. این پژوهش اولین تلاش برای طراحی آموزشی مبتنی بر یک رویکر بومی است و در حد یک نظریه جدید نگاه متفاوت به ابعاد یادگیری دارد چرا که مبتنی بر ابعاد حکمت، فرا عقلانیت که تلفیق عرفان و فلسفه استدلالی است،طراحی شد و عناصر طراحی آموزشی نیز برای تحقق چنین ابعادی از یادگیری نسبت به تمام پارادایم ها و رویکردها ی موجود کاملا متفاوت طراحی شد.
تحلیل جایگاه فلسفی عقلانیت به منظور تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
199 - 248
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه عقلانیت در نظریه های فیلسوفان و تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر از این منظر انجام شد. این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی است و با استفاده از روش گرندد تئوری با رویکرد تطبیقی تحلیلی انجام پذیرفت. حوزه پژوهش شامل تمامی اسناد علمی در حوزه فلسفه و دین بود که نظرات فلاسفه در حوزه عقلانیت و مفاهیم مرتبط با فریضه دینی امر به معروف و نهی از منکر در آنها قابل استخراج بود. ابزار گرداوری اطلاعات شامل فیش برداری مرتبط با مفهوم عقلانیت و امر به معروف و نهی از منکر بود. در مرحله نخست از متون مرتبط با موضوع، جملات مرتبط با هدف اصلی پژوهش انتخاب و کدگذاری شدند. مفهوم عقلانیت در 340 کد از دیدگاه 93 فیلسوف و اندیشمند تدوین گردید. در مرحله دوم از میان این کدهای باز، محقق 153 کد انتخابی را با عنوان «عقل، عاقل و عاقلانه» برگزید. در مرحله سوم مقوله های انتخابی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر با کدهای انتخابی مرحله دوم مورد مطالعه و تطبیق قرار گرفتند و بر اساس همسویی و ناهمسویی با نظرات فلاسفه در جدول طبقه بندی گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پیشنهادی استراوس و کوربین استفاده گردید. نتایج نشان داد مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر از جمله کفایت تشخیص عقلی، امر و نهی کردن، وظیفه حاکمیت، احساس مسئولیت، وظیفه انسانی، تغییر و پیشرفت، وجوب شرعی، خیر بشریت، حفظ امنیت، تعامل مردم و دولت، ساختار دولتی، پیروی از قانون و ... با نظرات فیلسوفان همسویی داشته و آنها را عقلانی تشخیص داده اند. همچنین مفهوم امر به معروف و نهی از منکر در چهار مقوله قانون، دین، سیاست و پیشرفت آسیب شناسی شد. فروکاهی، تفکیک جنسیتی و امتیازی کردن از جمله آسیب ها بودند.
افق های پوزیتیویستی در تاریخ نگاری ایرانی - اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
127 - 149
حوزههای تخصصی:
تاریخنگاری پوزیتیویستی یکی از انواع تاریخنگاری های مدرن است که در سده نوزدهم میلادی تحث تأثیر گسترش اندیشه پوزیتیویسم پدید آمد. اصالت دادن به تجربه و مشاهده، تفکیک گزاره های عینی از داوری های ارزشی، تلاش برای نگارش تاریخ آنگونه که روی داده، سندگرایی و تکیه بر منابع اصلی از مهمترین مفروضات این نوع تاریخنگاری است. در واقع از نظرگاه پوزیتیویست ها مورخ گزارش گری دقیق و امین است که با استناد به اسناد و شواهد معتبر بیشتر به دنبال کشف گذشته است تا بازسازی آن. به دیگر سخن، جهان عینی بیرونی (تاریخ در معنای رویدادهای گذشته) منتظر کشف واقع گرایانه از جانب مورخ است. با این وصف، این مقاله بدون آنکه بخواهد مفهومی مدرن را بر معرفتی پیشامدرن تحمیل کند، در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که آیا در سنت تاریخنگاری ایرانی اسلامی نشانه ها و نمونه هایی از تاریخنگاری مبتنی بر این مفروضات وجود دارد؟ بر مبنای یافته های تحقیق برخی از مورخان بزرگ مسلمان نظیر بیرونی، مسکویه، مقدسی، یعقوبی، مسعودی، حمزه اصفهانی و ...، در تاریخنگاری خود معتقد به مبانی و روش هایی بوده اند که در سده های نوزدهم و بیستم میلادی همان مبانی و روش ها مورد قبول و تأکید مورخان پوزیتیویست بوده است.
آموزش تفکر انتقادی و جایگاه باورهای معرفت شناختی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
111 - 130
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مروری تحلیلی بر تعریف تفکر انتقادی و اهمیت آموزش آن، مفهوم باورهای معرفت شناختی و نقش آن ها در تفکر انتقادی بود.روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی بود. به این منظور، مقالات مرتبط با متغیرهای پژوهش جستجو و بررسی شد. یافته ها نشان داد تفکر انتقادی یک اصطلاح پیچیده و چندوجهی است که آن را توانایی تجزیه و تحلیل مؤثر اطلاعات و قضاوت می دانند، همچنین باورهای معرفت شناختی به عنوان باورهای افراد در مورد چیستی دانش، چگونگی کسب آن، قطعیت و حدود آن تعریف شده است. بخش دیگری از نتایج نشان داد که فعالیت های یادگیری دانش آموز محور به رشد تفکر انتقادی دانش آموزان کمک می کند و آموزش آن باید به عنوان بخشی جدایی ناپذیر آموزش و یادگیری مورد توجه قرار گیرد. همچنین باورهای معرفت شناختی و تفکر انتقادی با هم مرتبط هستند و باورهای معرفت شناختی پیش نیاز مهمی برای تفکر انتقادی بوده و نقش مهمی در رشد آن دارند. نتایج به دست آمده، بینش هایی را برای دست اندرکاران آموزش و پرورش در ادغام باورهای معرفت شناختی و تفکر انتقادی در برنامه های آموزشی دانش آموزان و استفاده از رویکردهای دانش آموز محور ارائه می دهد.
بررسی مفهوم «سلب سلب» نزد مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
115 - 133
حوزههای تخصصی:
«سلبِ سلب» وصفی است که اکهارت برای «ذات خفی الوهیت» برمی گزیند. در این پژوهش، با تحلیل دقیق آثاری که در آن ها اکهارت به مفهوم «سلب سلب» می پردازد، روشن می گردد که اگرچه اکهارت گاهی وصف «احد» را –که برگرفته از نوافلاطونیان است- مترادف با «سلب سلب» قرار می دهد، اما «احد» نزد او تفاوت چشمگیری با «احد» نزد نوافلاطونیان دارد. «احد» در نزد اکهارت علاوه بر اینکه فوق «وجود» و موجودات است، عیناً به مثابه «سلب سلب» در عالم سریان می یابد. درک درست از مفهوم «سلب سلب» می تواند کلید حل بسیاری از تعارضات ظاهری در آثار اکهارت یا تفاسیر متعارض از آثار او باشد. از جمله این تعارضات می توان به مسئله نسبت «وجود» به خداوند اشاره کرد. «سلب سلب» به ما می آموزد که «وجود» نزد اکهارت دو اعتبار دارد که به یک اعتبار اطلاق آن بر خداوند جایز –هرچند نه چندان مطلوب است- و به اعتبار دیگر اطلاق لفظ وجود بر خداوند جز گمراهی و دوری از حقیقت نیست.