فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
139-123
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به جایگاه علت فاعلی در تبیین وجود موجودات مادی در مقاله ششم از الهیات خواهم پرداخت. تعبیرات ابن سینا در خصوص علت فاعلی حقیقی ما را با دو ابهام مواجه می کند؛ نخست تمایز علت فاعلی، به عنوان یکی از علل، با علت تامه که وجود یک شی مادی را کفایت می کند، و دوم تعبیر او از علت فاعلی به مثابه «علت وجوددهنده». خواهم کوشید مشکلات تفسیری برآمده از این ابهامات را ابتدا روشن سازم و در نهایت به آنها پاسخ گویم. استدلال خواهم کرد که علت فاعلی حقیقی، که برای ابن سینا در این موضع از بحث همان «عقل فعال» است، چیزی جز علت حلول صورت در ماده نیست؛ علیتی که ابن سینا از آن تعبیر به علت ایجاد ترکیب مادی نیز می کند.
بازخوانی علیت ذهنی از منظر نوخاسته گرایی با تأکید بر مشکل طرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
در دیدگاه «نوخاسته گرایی» امور ذهنی دارای قدرت علّی مستقلی هستند و ازاین رو علیت ذهنی در این دیدگاه پذیرفته می شود. علیت ذهنی ناظر به ارتباط میان امور ذهنی و بدن است و در سطح علیت، میان امور ذهنی بدنی، ذهنی ذهنی و بدنی ذهنی مطرح می شود. در این میان علیت ذهن بدن که در فلسفه ذهن از آن به «علیت رو به پایین» گفته می شود، با چالش های مهمی مواجه است. طرد علّی یکی از اشکالات مهم علیه علیت ذهنی به شمار می آید. بنا بر اشکال طرد علّی، پدیده های فیزیکی (از جمله فعل و انفعالات بدنی) علل فیزیکی دارند و به ساختار عصبی انسان که توسط مغز پایش می شود، منتهی می گردند. در این صورت پدیده فیزیکی به عامل ذهنی نیاز ندارد؛ زیرا لازمه چنین امری پذیرش تعین مضاعف (تداخل علل) است که امری مردود به شمار می رود. اشکال طرد مبتنی بر پذیرش اصل «بستار» علّی فیزیکی است. این مقاله که به روش «توصیفی تحلیلی» صورت گرفته، اصل «بستار» علّی فیزیکی را به مثابه یکی از مقدمات اشکال طرد، نقد کرده و حاصل آن این است که مشکل طرد از مقدمات لازم برای نفی علیت ذهنی برخوردار نیست.
تحلیلی بر خوانش دکتر داوری از مناسبات فلسفۀ اسلامی و عالم معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تامل در باب امکانات و محدودیت های سنت فلسفه اسلامی درعالم معاصر یکی از مضامین محوری جریان های فکری عالم اسلام و به وِیژه ایران امروز است .هر چند عمده آثار دکتر داوری اردکانی به عنوان یکی از فلاسفه معاصر ایران در باب فلسفه و علوم انسانی غرب بوده و اساسا تحصیلات و سوابق آموزشی ایشان در گروه فلسفه غرب دانشگاه تهران است معهذا از زمان دفاع از رساله دکتری با عنوان «حکمت عملی افلاطون و ارسطو و تأثیر آن در فلسفه سیاسی فارابی » در سال 1346 تا زمان انتشار کتاب «گفت و گوهایی با سایه ام » (1402)- بیش از پنج دهه- همواره به وضع فلسفه اسلامی در گفتمان فکری معاصر اندیشیده است. دکتر داوری همه تلاش خود را مصروف این نکته کرده تا از این خوانش شرق شناسانه عبور کند که فلسفه اسلامی را مقلد صِرف سنت فلسفی یونان جلوه دهد د فلسفه در عالم اسلامی به صرف انتقال و ترجمه آثار فیلسوفان سلف پایان نیافت بلکه این رویکرد تاریخی به تفکر یونانی با تفسیر تازه ای که از مبادی شد به پدید آمدن صورت دیگری از فلسفه مجال داد.
موضع مکتب رواقی در خصوص «مرگ»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
297 - 312
حوزههای تخصصی:
مکتب رواقی در میان مکاتب دوره یونانی مآبی از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده و به مدتِ بیش از پانصد سال ذیل همین عنوان در حیات یونانی و رومی تأثیرگذار بوده است. در میان آموزه های این مکتب آموزه موسوم به «صیانت ذات» به عنوان اوّلین حُکم طبیعتِ هر موجودی، مورد تأکید ویژه قرار گرفته است: اساسی ترین غریزه و میل هر موجود زنده ای این است که با هماهنگی با طبیعت در مسیر حفظ خویشتن قدم بردارد. بر همین اساس، حیات فضیلت مندانه برای آدمی همانا «زیستن بر وفق طبیعت» است. از سوی دیگر، اقدام به کاری که دست کم در نگاه عُرفی می توان آن را خودکشی نامید در میان فیلسوفان رواقی امری رایج بوده است، تعداد معتنابهی از آن ها با اراده و اقدام خویش به حیات خود پایان داده اند. آیا گام برداشتن در مسیر مرگ خویش با آموزه صیانت ذات منافات ندارد؟ رواقی ها در عین حال که سعی می کنند از ثنویت افلاطونی محسوس و معقول احتراز جویند حقیقت آدمی و بلکه حقیقتِ طبیعت را همان عقل (لوگوس) می شمارند و به بقای عقل آدمی معتقدند. آن ها هر گونه اقدام به خودکشی را که ریشه در عواطف و انفعالات داشته باشد محکوم می کنند، چنانکه هر گونه کوشش انفعال آمیز برای حفظ جان به هر قیمتی را نیز محکوم می کنند. در نظر رواقی ها مرگِ حکیمِ آرمانی عین انطباق با طبیعت و با عقل است، اعم از اینکه به اصطلاح به نحو طبیعی رخ دهد یا با اراده خودش؛ چراکه برای چنین فردی اراده و طبیعت و عقل بر یکدیگر منطبق اند؛ اما ازآنجاکه آن ها هیچ کس، حتی رهبرانشان، را مصداق حکیم مطلق نشمرده اند، در واقع هیچ گونه اقدام به خودکشی را نمی توان مورد تأیید کامل آنها شمرد. از سوی دیگر، آمادگی برای مرگ در مکتب رواقی را باید از عناصر قوام بخشِ حیات آرام و پویای فردی و مدنیِ مورد توصیه آن ها شمرد: آرام از حیث روحی و پویا از حیث عملی.
چالش های «دموکراسی» در کاوش های «هگل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هگل، با بررسیِ «انقلاب فرانسه» و پیامدهای ناگوار آن، دموکراسی را گونه ای از زمام داری توده ای می دانست که نه تنها حقوق اساسی افراد و خصوصا «اقلیت ها» پاس داشته نمی شود، بلکه آزادی نیز از طریق آن محقق نمی شود و به همین دلیل نیز فاقد عقلانیت است. ازهمین رو، او حق رأی همگانی را نیز مردود می شمارد. چراکه دموکراسی نقش نمایندگی در حیات سیاسی را تا حد امکان فرو می کاهد و حتی تمایل به لغو آن دارد، لذا در چنین وضعیتی فرد نمی تواند نماینده ای داشته باشد و با استیلای رأی همگانی، رأی فرد آن قدر بی اهمیت و ناچیز می شود که بی میلی و بی علاقگی گسترش می یابد و پیامد آن چیزی جز «جباریت اکثریت» نخواهد بود. درنتیجه، مردم نیز به تبع آن برای کسب منافع مادی و پی جویی امیال و انگیزه های آنی خویش رأی خواهند داد. در این مقاله، دیدگاه نقادانه هگل به دموکراسی و چالش های آن و راهکار وی برای شیوه زمام داری مطلوب مورد واکاوی قرار می گیرد.
تأملی درباره پیش داوری های مشکوک و پنهان در معرفت شناسیِ دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
59 - 84
حوزههای تخصصی:
ما در این مقاله دو هدف را پیگیری می کنیم: شرح دقیقِ معرفت شناسیِ دکارت و شرحِ برخی پیش داوری های پنهان و مشکوک در معرفت شناسیِ او. منظور دکارت از فکر اموری هستند که ما از آن ها آگاهیِ بی واسطه داریم. تصور از نظر دکارت محتوایِ یک فکر است. مهم ترین تصور از نظر دکارت تصورات فطری هستند. تصورات فطری از نظر او تصوراتی هستند که اگر "منِ" اندیشنده به خوبی درباره آن ها تأمل کند، هیچ شکی درباره آن ها پیدا نمی کند. دکارت به دو نوع شناخت قائل بود: استنتاج و تجربه. استنتاج از نظر دکارت، زنجیره ای از استدلال هاست که همگی از شناخت ضروری برخوردار هستند. این زنجیره درنهایت از یقینی ترین امر که در فلسفه دکارت شهود است سرچشمه می گیرد. شهود به نظر او از تصورات فطری به دست می آید. حقیقت به نظر دکارت عبارت است از حکم کردن به تصوری است که وضوح و تمایز کامل دارد. در مقابل آن خطا عبارت است از حکم کردن به تصوری که وضوح و تمایز کامل ندارد. مهم ترین یقینی که به نظر دکارت شهودی است و بر هیچ پیش داوری ای استوار نیست، اصل کوگیتوست. اصل کوگیتویی که دکارت در کتاب تأملات بیان می کند چنین است: من می اندیشم، پس هستم. به نظر نگارندگان این مقاله اصل کوگیتو که به منزله میوه معرفت شناسیِ دکارت است، حداقل بر چهار پیش داوریِ پنهان و مشکوک استوار است: حافظه، زبان، عقلانیتِ به دور از جنون و ناخودآگاهِ پنهان.
تحلیل جایگاه فلسفی عقلانیت به منظور تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
199 - 248
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه عقلانیت در نظریه های فیلسوفان و تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر از این منظر انجام شد. این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی است و با استفاده از روش گرندد تئوری با رویکرد تطبیقی تحلیلی انجام پذیرفت. حوزه پژوهش شامل تمامی اسناد علمی در حوزه فلسفه و دین بود که نظرات فلاسفه در حوزه عقلانیت و مفاهیم مرتبط با فریضه دینی امر به معروف و نهی از منکر در آنها قابل استخراج بود. ابزار گرداوری اطلاعات شامل فیش برداری مرتبط با مفهوم عقلانیت و امر به معروف و نهی از منکر بود. در مرحله نخست از متون مرتبط با موضوع، جملات مرتبط با هدف اصلی پژوهش انتخاب و کدگذاری شدند. مفهوم عقلانیت در 340 کد از دیدگاه 93 فیلسوف و اندیشمند تدوین گردید. در مرحله دوم از میان این کدهای باز، محقق 153 کد انتخابی را با عنوان «عقل، عاقل و عاقلانه» برگزید. در مرحله سوم مقوله های انتخابی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر با کدهای انتخابی مرحله دوم مورد مطالعه و تطبیق قرار گرفتند و بر اساس همسویی و ناهمسویی با نظرات فلاسفه در جدول طبقه بندی گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پیشنهادی استراوس و کوربین استفاده گردید. نتایج نشان داد مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر از جمله کفایت تشخیص عقلی، امر و نهی کردن، وظیفه حاکمیت، احساس مسئولیت، وظیفه انسانی، تغییر و پیشرفت، وجوب شرعی، خیر بشریت، حفظ امنیت، تعامل مردم و دولت، ساختار دولتی، پیروی از قانون و ... با نظرات فیلسوفان همسویی داشته و آنها را عقلانی تشخیص داده اند. همچنین مفهوم امر به معروف و نهی از منکر در چهار مقوله قانون، دین، سیاست و پیشرفت آسیب شناسی شد. فروکاهی، تفکیک جنسیتی و امتیازی کردن از جمله آسیب ها بودند.
سه مرتبه تقدم و تاخر بر مبنای سه سیر فلسفی بالماهیه، بالحقیقه وبالحق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
179-202
حوزههای تخصصی:
بعد از پذیرش تحقق سه سیر فلسفی (یعنی اصالت ماهیت، اصالت وجود وحدت تشکیکی و اصالت وجود وحدت شخصی) در حکمتِ صدرایی، به دلایل و قراینِ مختلفی می توان نشان داد که مبحثِ «تقدم و تاخر» از لازمه های سه سیرِ یاد شده تبعیت کرده است؛ تقدم و تاخر بالتجوهر یا همان بالماهیه متناسب با سیر اول، تقدم و تاخرِ بالحقیقه متناسب با سیر دوم و تقدم و تاخر بالحق متناسب با سیر سوم است. به ویژه اگر مبحثِ علیت را شاخصِ اصلیِ تحول در سیرهای یاد شده بدانیم، به دلیلِ تفاوتِ تفسیر علیت بر اساسِ سه سیر، تقدم و تاخرهای مبتنی بر رابطه ی علیت (نظیرِ بالطبع، بالعلیه، بالماهیه)، در نهایت بر مبنای اصالتِ ماهیت مطرح شده اند و در نتیجه در اصالتِ وجودِ تشکیکی جایی برای طرح نیافته اند و به نوعی با تقدم بالحقیقه جایگزین شده اند. برای تقدمِ بالحقیقه والمجاز غالبا تقدم وجود بر ماهیت را مثال می زنند؛ ما برای تقدم و تاخر امورِ مشکک که بر سیر دوم و بر اصالتِ وجود و مشکک بودنِ آن مبتنی هستند تقدم و تاخر بالحقیقه و الرقیقه را پیشنهاد می دهیم؛ در مورد تقدم و تاخر بالحق، هم از تعبیرِ مراتب یعنی ناظر به مرتبه ی دوم و هم از تعبیر شئون و ظهورات یعنی ناظر به مرتبه ی سوم سخن گفته شده است؛ در حالی که بنا به دلایلِ مختلف، تعبیرِ دوم صحیح تر و با اصولِ مرتبه ی سوم یعنی اصالت وجود وحدت شخصی مناسب تر است.
حضور قیومی خدا در جهان از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
33 - 42
حوزههای تخصصی:
یکی از صفات الهی صفت حاضر بودن خدا در جهان است. حضور خدا را به معانی مختلفی می توان فهمید. یکی از این معانی حضور قیومی خدا به معنای فاعلیت عام وی نسبت به جهان است. طبق این معنا خدا علت موجده و مبقیه جهان هستی است. ابن سینا به علت فاعلی از میان علل اربعه جایگاه ویژه ای می بخشد و معنای علیت فاعلی را از علیت تحریکی به علیت هستی بخش ترقی می دهد. او با دو تقریر، که بی ارتباط با یک دیگر نیستند، به تبیین علیت فاعلی خدا نسبت به جهان اقدام می کند. این دو تبیین را می توان «وجودبخشی خدا به ماهیات» و «وجوب بخشی خدا به ماهیات» نام نهاد. در این مقاله، با مراجعه به آثار ابن سینا به روش کتابخانه ای و استفاده از روش تحلیلی در مقام نگارش، پس از توضیح این دو تبیین، رابطه آن ها نیز توضیح داده شده و نهایتاً با توجه به ساختار طبقاتی مخلوقات از نظر ابن سینا نوعی حضور قیومی تشکیکی و دارای مراتب از نظام فلسفی او به دست آمده است.
تأملی در دلایل مخالفت رورتی با فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
159 - 171
حوزههای تخصصی:
هرچند دغدغه اصلی ریچارد رورتی پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی بود، هیچ گاه از امکانات موجود در دیگر سنت های فکری و حتی ادبی برای بهبود و اصلاح داشته های خود و در صورت امکان گسترش و بسط آن ها غافل نبود. او از غربی و یونانی بودن فلسفه و نیز نفی فلسفه شرقی به طور عام و فلسفه چینی به طور خاص سخن گفته است؛ البته بدون آنکه همچون کانت و هگل نگاه نژادپرستانه و سلسله مراتبی به شرق داشته باشد. در نگاه نخست، رویکرد رورتی درباره تفکر شرق با روح حاکم بر تفکرش ناسازگار می نماید. زیرا از متفکری که درصدد برقراری ارتباط بین دو سنت فلسفی قاره ای و تحلیلی، به رغم تفاوت های بنیادین آن ها، بوده و فراتر از آن از همنشینی فلسفه با ادبیات سخن گفته و همواره توصیه می کرده برای پیشبرد اهداف فلسفی باید از رمان استفاده کرد انتظار می رفت خود را از امکانات فلسفه شرق، که به لحاظ غنای اندیشه ای به مراتب برتر از رمان های مورد نظر اوست، محروم نسازد. رورتی با مطالعه تطبیقی در سنت فلسفی غرب نه تنها مخالفتی نداشت که در برخی از موارد پیشتاز بود. از این رو، در این مقاله بر فلسفه تطبیقی با رویکرد میان فرهنگی تمرکز شده و دلایل مخالفت وی با این نوع خاص از تطبیق مورد ارزیابی قرار گرفته است.
بررسی مفهوم «سلب سلب» نزد مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
115 - 133
حوزههای تخصصی:
«سلبِ سلب» وصفی است که اکهارت برای «ذات خفی الوهیت» برمی گزیند. در این پژوهش، با تحلیل دقیق آثاری که در آن ها اکهارت به مفهوم «سلب سلب» می پردازد، روشن می گردد که اگرچه اکهارت گاهی وصف «احد» را –که برگرفته از نوافلاطونیان است- مترادف با «سلب سلب» قرار می دهد، اما «احد» نزد او تفاوت چشمگیری با «احد» نزد نوافلاطونیان دارد. «احد» در نزد اکهارت علاوه بر اینکه فوق «وجود» و موجودات است، عیناً به مثابه «سلب سلب» در عالم سریان می یابد. درک درست از مفهوم «سلب سلب» می تواند کلید حل بسیاری از تعارضات ظاهری در آثار اکهارت یا تفاسیر متعارض از آثار او باشد. از جمله این تعارضات می توان به مسئله نسبت «وجود» به خداوند اشاره کرد. «سلب سلب» به ما می آموزد که «وجود» نزد اکهارت دو اعتبار دارد که به یک اعتبار اطلاق آن بر خداوند جایز –هرچند نه چندان مطلوب است- و به اعتبار دیگر اطلاق لفظ وجود بر خداوند جز گمراهی و دوری از حقیقت نیست.
مفهوم فلسفی خیر عمومی و معمای بلاک چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خیر عمومی مفهومی فلسفی است که در فلسفه معاصر تابعی از ترفیع شاخصه های حکمرانی قلمداد شده است. مطابق تعریف ارسطو خیر مساوی با انجام کارها به بهترین شکل ممکن است و این مستلزم اولویت دادن به نهادهای بشری، علم و فن آوری و فرایندهای عقلانی در ساختارهای سیاسی است. یعنی حصول به شرایطی که عدالت و آزادی به بهترین شکل ممکن در جامعه محقق می شود. فن آوری بلاک چین در این میان نماد سلطه علوم جدید بر سیاست قلمداد شده است که می تواند خیرعمومی را در سیاست با تکیه بر شفافیت و دقت گسترش دهد و البته واجد آسیب های جدی نیز می باشد. این همان معمای بلاک چین است. بلاک چین دو امکان پیش روی انسان در قبال دولت قرار داده است. یک امکان به توانایی این فن آوری برمی گردد که می تواند اعمال حاکمیتی دولت را ضعیف کند، از مرزهای دولت – ملت عبور کند، کارویژه نظارت دولت ها را به سخره بگیرد و با ابداع رمزارز، مهم ترین ابزار قدرت دولت یعنی پول را از آن سلب کند. و از سوی دیگر می تواند خیر عمومی را به بهترین وجه محقق کند و ایده دولت کمال مطلوب را صورتی عینی بخشد، دولتی که با تکیه بر فن آوری های نوین مهم ترین کارویژه های دولت اعم از پاسخ گویی و خدمات رسانی را به بهترین شکل ممکن ایفا کند و نقطه عطفی در امور سیاسی چون بالابردن شاخصه های بروکراتیک و دموکراتیک باشد. با این توصیف پرسش اصلی مقاله این است نقش فن آوری بلاک چین در تحقق خیر عمومی است. لذا در پاسخ به قابلیت های آن در تحقق خیرعمومی پرداخته می شود. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده است.
بررسی انتقادی چیستی دین در نگاه دنیل دنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
5 - 25
حوزههای تخصصی:
چیستی دین، از بنیادی ترین مسائل حوزه فلسفه دین و تعیین کننده رویکرد مکاتب گوناگون در مسائل مختلف دین شناختی چون خاستگاه دین، حقانیت دین، زبان دین، گستره دین، کارکرد دین و... است. دنیل کلمنت دنت _ فیلسوف ذهن فیزیکالیست آمریکایی _ از چهره های شاخص الحاد جدید و چهره ای تاثیرگذار در گسترش دیدگاه طبیعت گرایانه به دین است و این مسأله ضرورت بخش بررسی و ارزیابی دیدگاه وی در این زمینه است. از این رو، مقاله پیش رو، بر آن است تا دیدگاه او را در این زمینه به روش توصیفی _ تحلیلی بررسی کرده و مورد سنجش قرار دهد. نتیجه تحقیق، پدیدارشدن خطاهای گوناگون دنت در توضیح چیستی دین و گرفتارآمدن در دام مغالطاتی همچون مغالطه کنه و وجه، مغالطه مصادره به مطلوب، مغالطه تعمیم نابه جا و همچنین کاستی ها، ناراستی ها و اشکالات گوناگون دیگر است.
رابطه عقل و عشق در اخلاق عشق محور قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
110 - 135
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل برجسته ای که اندیشه حکما و فلاسفه و عرفا را درگیر کرده است، سازگاری و ناسازگاری بین عقل و عشق بوده که برخی بر سازگاری و برخی بر ناسازگاری این دو تأکید کرده اند. بررسی این موضوع، اهمیت ویژه ای در اخلاق عشق محور قرآنی دارد. در این مقاله با روش توصیفی _ تحلیلی بررسی شده است که بین این دو نه تنها ناسازگاری وجود ندارد، بلکه براساس مکتب فلسفه مشاء، اشراق، حکمت متعالیه، عرفان و دیدگاه علامه طباطبایی و برخی شاگردان ایشان، هماهنگی کامل وجود دارد. هدف از این پژوهش، بررسی سازگاری یا ناسازگاری بین عقل و عشق در مکتب اخلاق عشق محور قرآنی است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که اگرچه برخی از مراتب عشق به خاطر عظمت و شرافت، برای عقل درک کردنی نیست اما ستیزی هم در کار نیست و بدون عقل و تعقل، رسیدن به عشق حقیقی و مراتب آن ممکن نیست و عشق حقیقی مولود عقل است؛ چراکه انسان، با عقل می تواند معرفت و شناخت حقیقی نسبت به معشوق حقیقی پیدا کند و به آن گراییده و به سوی آن حرکت کند. از این رو، نه تنها بین این دو تقابل نیست بلکه سازگاری و تعاضد وجود دارد و تا مراتب عقل و پیوندی که بین این مراتب است مشخص نشود، دست یابی به عشق حقیقی و اخلاق بر پایه آن، امکان پذیر نیست و عشق کاذب و اخلاق بر پایه آن دفع نمی شود.
ملاصدرا و مسئله مقامات انسان در قوس نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
191 - 211
حوزههای تخصصی:
هرچند دست یابی به نظر قطعی ملاصدرا در حوزه انسان شناسی دشوار است و گاه باید از میان متشابهات گفتاری به محکمات دیدگاه وی دست یافت، اما تردیدی نیست که وی برای انسان چه در قوس نزول و چه در قوس صعود، مقامات و شئون متناظری را قائل شده است. با این تفاوت که قوس نزول آن، جنبه هستی شناختی دارد و قوس صعود آن، جنبه معرفت شناختی. لکن هدف این مقاله تنها کشف دیدگاه قطعی وی در خصوص «مقامات انسان در قوس نزول» است. از این رو در گام نخست تلاش شده است تا ضمن یک بحث مبنایی، توضیحی پیرامون تفاوت «تجلّی» با «تجافی» بیان شده و سپس درک درستی از مراتب تجلّی حضرت حق از منظر ملاصدرا حاصل شود. یافته های این نوشتار گواه بر این واقعیت است که ملاصدرا با توجه به مبانی ای همچون «وحدت وجود»، «بساطت وجود» و «حضور و ظهور المجمل مفصلا»، نه تنها ساحت های چهارگانه ای برای هستی واحد صمدی در قوس نزول قائل شده است، بلکه متناظر با آن، برای نوع انسان (یا انسان کبیر) به عنوان نمودی از نمودها و تجلّیّات حضرت حق، به چهار شأن «انسان لاهوتی»، «انسان جبروتی»، «انسان ملکوتی» و «انسان ملکی» دست یافته است و نفس جزئی هر شخص و بدن جزئی او را به ترتیب مربوط به دو ساحت «انسان ملکوتی» و «انسان ملکی» انسان کبیر دانسته است.
معیار ثبوتی صدق قضایا در رئالیسم انتقادی با تأکید بر دیدگاه آندرو سایر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
48 - 78
حوزههای تخصصی:
چگونگی ادراکات ذهنی و بازنمود عالم واقع در ذهن، پرسشی معرفت شناختی است که ذهن اندیشمندان زیادی را به خود مشغول داشته است. بر محور پاسخ به این پرسش، دو جریان عمده شکل گرفت که یکی بر تناظر جزء به جزء ذهن و عین همچون بازتاب تصویر بر آینه اصرار دارد و جریان دوم، معرفت بشری را سراسر برساخته ذهن می داند که راهی به عالم عین ندارد. در این میان برخی، ادراکات ذهنی را محصول تعامل و تفاعل ذهن و واقعیت خارجی می دانند. رئالیسم انتقادی اگرچه جهان خارج را مستقل از ذهن فاعل شناسا مفروض می گیرد، اما ادراک جهان خارج را مساوی با جهان بیرونی نمی داند. بر این اساس واکاوی نقادانه معرفت خود از جهان را لازمه دست یابی به معرفتی معتبر می داند. این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که موضع رئالیسم انتقادی درباره ماهیت صدق یا معرفت معتبر چیست تا از خلال پاسخ به این پرسش، خلأهای محتمل در این مکتب تبیین گردد. درنهایت ضمن پذیرش برخی دعاوی رئالیسم انتقادی با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، نشان می دهد توافق بین الاذهانی و کفایت عملی به عنوان جایگزین مسئله صدق خالی از اشکال نیست.
The Mathematical Basis of the Phenomenal World(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
161 - 188
حوزههای تخصصی:
In the Critique of Pure Reason Immanuel Kant said that cognition (objective perception) is acquired in the unity of sensibility (the receptivity of the mind to receive empirical representations of things, which yields intuitions) and the understanding (in which concepts – general representations of things – arise), and is mediated by the imagination. Here, it is shown that numbers, either pure or denominate, are cognized in the synthesis of intuition and mathematical concept, and that the phenomenal world of the cognizer is shaped accordingly. Any number can be related to any other number through a general mathematical formula conceived by the cognizer for the purpose. The judgment of the cognizer is manifest in the specifics of the mathematical relationship established between the two numbers in cognition. If the cognized number is the numerical value of a physical constant then in the (consistent) phenomenal world it will always have been of the value found in cognition, which explains why the universe seems to be fine-tuned for life. If the cognized number is the numerical value of a physical variable, then the number will be subject to change in accordance with physical laws. Symmetry is a recurrent feature of the phenomenology. A mathematical formula conceived by the cognizer may also relate, one to one, the numerical values of quantities in one set with the numerical values of quantities of different dimensionality in another set, which suggests that physical laws are human inventions and that causality is a pure concept of the understanding.
Comparing Martin Heidegger’s and Jalal Āl-e-Ahmad’s Views on Technology(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
249 - 260
حوزههای تخصصی:
The present study aimed to compare Heidegger’s and Āl-e-Ahmad’s views on technology; first, the close relationship between subjectivism and modern technology was analyzed based on Heidegger, and subsequently, it was pointed out that Heidegger’s approach towards technology is a critical confrontation based on engagement/disengagement dialectics. Then Jalal Āl-e-Ahmad’s view on technology was analyzed, emphasizing that, unlike Heidegger, with a philosophical, ontological, and anticipatory approach to modern technology, Āl-e-Ahmad took a selective and voluntarist approach towards modern technology by adopting a political and social stance. Āl-e-Ahmad, like Promethean and leading intellectuals and reformers, believed that a Westoxificated society is a society that has not yet achieved technology and is technologically dependent on the West. Therefore, to deal with Westoxification, it should become a technological power by adopting a will-based approach-- a machine must be built and owned; however, at the same time, one should not be got caught by the machine because it is a means and not a goal. Unlike Āl-e-Ahmad, Heidegger considered technology not a mere tool but a kind of ontology and way of thinking that affects all humans’ areas and affairs, so it is not easy to escape modern technology’s grip.
نسبت سلوک و شهود در عرفانِ ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹
۱۶۸-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
در نسبت میان سلوک و شهود، دو جهتِ کلّی نقش ایفا می کند : ۱) سلوک صحیح سببِ شهودِ صادق و اتصال به منبع شهود الهی ست 2) کیفیتِ شهود نیز متأثر از چگونگیِ سلوک است. این دو سویه اصلی در نظریه تناسب سلوک و شهود گرچه مدّعیِ توضیح تمامِ دلایلِ صدق شهود یا نشان دهنده چراییِ همه ویژگی های شهودی نیست، امّا به میزانی که تبیین شده در مواردی مشخّص می توان تناسبِ روشنی میان ویژگی های سلوکی و شهودی برقرار کرد که در عرفانِ ابن عربی در مواردِ متعدّدی نشان داده شده است. تناسبِ سلوکِ مدرسی و شهودِ تفصیلی و معرفت محور، سلوکِ رازوَرز و معطوف به علمِ حروف و اعداد و شهودِ جهانِ مبتنی بر اعداد و حروف، سلوک اسباب محور و جهانِ مبتنی بر نظامِ اسمائی، مقاماتِ هستی شناسانه در سلوک و هستی شناسیِ درجاتی و تفصیلی و درنهایت برجستگیِ علم در صفات انسان کامل نیز با سلوک معرفت محور ابن عربی متناسب است و درواقع معرفت شهودی را متناسب با سلوکِ انسان در نمونه مورد پژوهش به تصویر می کشد.
راهبردهای زایندگی قوای ادراکی با رویکرد مبانی فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
23 - 39
حوزههای تخصصی:
تولید علم متناسب با ارزش های اسلامی، در دستیابی به تعالی و تثبیت عزت و استقلال ملی نقش بسزایی دارد. از علل زمینه ساز تولید علم، دستیابی به راهبردهای آموزش فعال (در مقابل آموزش منفعل و تقلیدی و حافظه محور) است. با تحلیل بحث «ادراک» در فلسفه صدرایی به این نتیجه می رسیم که ادراک در این فلسفه دارای دو ساحت روحی- جسمی است و منشأ ادراک نفس مجرّد است. آنچه هدف مذکور را در زمینه حکمت اسلامی تأمین می کند در این مقاله به «زایندگی قوای ادراکی» نام گذاری شده است. این مقاله با تبیین مبانی زایندگی قوای ادراکی و راهبردهای متناظر به این مسئله پرداخته است. روش پژوهش «توصیفی- تحلیلی» و منابع آن اسنادی- کتابخانه ای است. مهم ترین یافته های پژوهش راهبردهای حکمت صدرایی در جهت ادراک زاینده است. توجه به نظام دانایی در رویکرد ملاصدرا، مدیریت نفس و ظرفیت های علم قلبی و تقویت و تربیت (طهارت) قوه خیال از مهم ترین راهبردهاست. رویکرد مقاله بدیع، کاربردی و قابل توسعه است و در جهت اهداف نظام علمی کشور و هدایت های رهبر معظم انقلاب اسلامی ارزیابی می شود.