فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۲۱ تا ۳٬۵۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
پایان تاریخ به عنوان ایده دهه پایانی قرن بیستم از اتمام چندین قرن منازعه ایدئولوژیکی سخن به میان اورد. منازعه ای که از عصر روشنگری بین ایدئولوژی های مختلف بشری که ادعای کشف قانونمندی حاکم بر تاریخ داشتند، در گرفته بود. فلسفه نظری یا فلسفه جوهری تاریخ به عنوان یک دانش«هستی شناسانه» به دنبال فهم هستی تاریخ، سیر تحول آن و کشف معانی نهفته در روندها و رویدادهای کلی تاریخ است. فهم هستی شناسانه کمک می کند قانونمندی حاکم بر تاریخ را در صورت وجود کشف کنیم. در فلسفه تاریخ با سه پرسش اساسی غایت تاریخ، محرک تاریخ و منازل حرکت تاریخ مواجه هستیم. با وجود جنجال های نظری زیادی که بعد از طرح پایان تاریخ فوکویاما مطرح شد و کماکان هم ادامه دارد، تاملی انتقادی از منظر پرسش های اصلی فلسفه تاریخ صورت نگرفته است. هدف این پژوهش تاملی انتقادی بر پایان تاریخ فوکویاما از منظر فلسفه تاریخ است، به نظر می رسد با بررسی ایده فوکویاما از زاویه پرسش های سه گانه فوق می توان بسیاری از عناصر و مولفه های نظریه فوکویاما را که با چینش در کنار هم از جهانشمولی لیبرال دموکراسی دفاع می کنند را مورد چالش جدی قرار داد.
غلبه رویکرد مفهومی بر رویکرد وجودشناسانه و پیامدهای تربیتی آن در دوره معاصر (با تأکید بر اندیشه های نیچه و هایدگر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان به واسطه ماهیت دو رگه اش از وجوه وجودی و مفهومی فارغ نیست. با اندیشه های سقراط رگه مفهومی زبان کانون توجه قرارگرفت و رگه وجودی آن مغفول ماند. از نظر هایدگر و نیچه با غفلت از رابطه فوزیس و لوگوس، و فراموش کردن نقش زبان در به ظهور آوردن وجود و ناتوانی آن در همراه شدن با صیرورت هستی، ذاتِ خودپوشاننده رگه وجودی به محاق رفت؛ و با فروکاستِ هستی شناسی به معرفت شناسی توسط کانت بستر لازم برای سیطره زبان مفهومی فراهم آمد. این روند با تحویل ریاضیات به حساب و کارهای افرادی چون فرگه و برنتانو سرعت گرفت و با کارهای راسل، وایتهد و ویتگنشتاینِ ِنخست در شکل دادن به زبان صوری که برای هر نام تنها و تنها یک نامیده داشته باشد وارد مرحله تازه ای شد تا بشر را دچار چنان فقری کند که گشتل را چون تقدیری محتوم بپذیرد. در این عصر عسرت، نیچه و هایدگر راهی می گشایند. آنها با اهتمام به زبان وجودی و احیای تفکر انتولوژیک در مقابل تقدیری که زبان مفهومی و تفکر انتیک برای انسان و جهان مقدر کرده است امکانی فراهم می سازند تا گونه ای دیگر از انسان و شکلی دیگر از عالم، به روشنگاه ظهور بیایند.
تبیین کشف و شهود و تعیین جایگاه و حجیت آن با تکیه بر نظام معرفتی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
123 - 138
حوزههای تخصصی:
کشف و شهود یکی از مهمترین ابزار های کسب معرفت در فلسفه اسلامی می باشد. و همواره یکی از عناصر اصلی حکمت در اسلام به لحاظ روش، اتکا به یافته های شهودی بوده است.<br /> نگارنده در این مقاله تلاش نموده است تا با ایضاح مفهوم کشف و شهود و دستیابی به معنایی روشن از آن، به بیان ویژگی های اصلی آن پرداخته و این ویژگی ها که به نظر می رسد در سه عنوانِ اصلی خطا ناپذیری، شخصی بودن و مشکک بودن خلاصه می شود را شرح و تحلیل نماید؛ سپس به بیان کاربرد ها و تاثیرات شهود بر دستگاه فلسفی صدرایی پرداخته و در این راستا با رجوع به منابع دست اول نسبت به روشن ساختن تاثیر کشف و شهود در این نحله فلسفی اقدام نموده است. و ضمن بیان برخی از انواع و تقسیمات شهود بر اساس ملاک های مختلف و مرسوم در بین حکما و عرفا، به ذکر نکاتی در خصوص انواع شهود بر اساس سعه وجودی مدرِک های گوناگون و عدم حصر عقلیِ تقسیمات شهود پرداخته و کشف و شهود را به تعداد وجودات دارای شهود صاحب انواع متعدد و مختلف می داند و سپس با توجه به دو ویژگی انتقال ناپذیری و تشکیکی بودن شهود، حجیت آن را مورد بررسی قرار می دهد.
تحلیل فلسفی مبدئیت توحید برای فضایل اخلاقی و ارائه تعریف و الگویی جدید از فضایل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی در این مقاله آن است که مبدأ اصلی فضایل اخلاقی چیست؟ در پاسخ به این پرسش، در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر مبانی فلسفی و ضمن تبیین معنای توحید، مبدئیت آ ن برای فضایل اخلاقی اثبات شده و این نتیجه به دست آمده که اساس ارزش ها و فضایل به رابطه انسان با خدا بازمی گردد؛ بدین ترتیب آنچه موجب ارزش اخلاقی برای همه صفات اکتسابی و رفتارهای اختیاری انسان در عرصه های گوناگون بینشی، گرایشی و رفتاری می شود، توحید است و ما از این امر، به منشأ بودن توحید برای فضایل اخلاقی تعبیر می کنیم. توحید کامل مستلزم آن است که در مرحله اعتقاد، انسان هیچ کس را شریک خداوند قرار ندهد؛ در سطح گرایش، به هیچ کس و هیچ چیز جز او گرایش استقلالی نداشته باشد و در عمل نیز، فقط مستقلاً از دستورهای خداوند پیروی کند. در واقع توحید در سطح بینش منشأ ایمان، در سطح گرایش منشأ تقوا و در سطح رفتار منشأ عبودیت است و این سه فضیلت مطلق هستند و شرط فضیلت بودن دیگر فضایل این است که مصداقی از این سه فضیلت باشند.
سهروردی و قیاس تک مقدمه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهروردی ادّعا می کند که قیاس تک مقدمه ای نمی تواند وجود داشته باشد، و بر این مدّعا دلیلی اقامه می کند. مسئله جستار کنونی تبارشناسی تاریخی آن مدّعا، و ارزیابی منطقیِ این دلیل است. فرضیه ما این است که از نظر تاریخی، نزاع بر سر امکان یا امتناع استدلال تک مقدمه ای به رواقیان بازمی گردد: خروسیپوس رهبر مخالفان بود؛ و آنتی پاتر تراسوسی پیشوای موافقان. این نزاع رواقی به دست اسکندر افرودیسی وارد منطق مشائی گردید و با نظریه قیاس ارسطو درآمیخت و، در نتیجه، مسئله رواقیِ « استدلال تک مقدمه ای» با مسئله ارسطوییِ « قیاس تک مقدمه ای» خلط شد. ابن سینا واسطه انتقال این مسئله از اسکندر به سهروردی است. دلیل سهروردی، اگر ناظر به امتناع استدلال تک مقدمه ای باشد، بی شک، نادرست است؛ ولی اگر ناظر به امتناع قیاس تک مقدمه ای باشد، می تواند بهره ای از صحت داشته باشد.
Aristotle's Rationalism :A Reply to Barnes(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
5 - 20
حوزههای تخصصی:
Aristotle is more concerned with sensory perception and experience than philosophers before him, treating it as a kind of knowledge. It seems that the role he assigns to senses in knowledge acquisition does not qualify him as an Empiricist, although it does for some commentators. Now we should see if there is sufficient ground for the attribution of Rationalism to him. Now can we attribute Rationalism to him? And if yes, then in what sense and to what extent is he a Rationalist? To answer the question, I begin by considering components of Rationalism (and those of Empiricism, for that matter), that is, innate ideas and intuition, and then discuss Aristotle’s position regarding these components given his various works, particularly the last chapter of his Posterior Analytics and with the focus on nous. Since there have been different interpretations of this chapter of Posterior Analytics, I deal with exegeses by commentators such as Jonathan Barnes and their claims as they concern my claim in this paper.
نظریه اعجاز شبکه معارفی و تشریعی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
83 - 116
حوزههای تخصصی:
یکی از وجوه مهم اعجاز قرآن «اعجاز تشریعی» است. قرآن پژوهان در طول سالیانی دراز کوشیده اند این وجه را تبیین و چهره ای معقول و بعضاً برهانی و پذیرفتنی از آن ارائه کنند؛ لیکن عده ای بر پایه برخی خلل وارد شده در مقدمات، دامنه و یا در گستره و کارکرد این استدلال ها و تبیین ها، با القای شبهاتی به رویارویی این وجه از وجوه اعجاز برخاسته اند. در این بین نگارنده در این مقال بر پایه این باور که می توان اعجاز تشریعی را به مرحله تازه و میدان جدیدی وارد کرد که هم برخی شبهات مرتفع شود و هم بر کارکرد آن افزوده گردد، به تبیین تازه ای از این وجه اعجاز روی آورده است. دیدگاه نگارنده فضای جدیدی را می گشاید که می توان آن را مرحله کامل تری از اعجاز تشریعی قلمداد کرد. فرضیه پژوهش در این دیدگاه که با عنوان «اعجاز شبکه معارفی و تشریعی» ارائه شده، امکان ترسیم شبکه ای هماهنگ و جامع از معارف و تشریعات الهی است که فرازمانی، فرامکانی و ابدی بوده و همه ابعاد زندگی انسان را تا پایان حیات بشری به صورت کلان تحت کنترل دارد و به تعبیری مدیریت می کند. تدوین و تشریع چنین شبکه ای از توان جن و انس خارج بوده و همین، وجه اعجاز آن را تشکیل می دهد.
حکیم سبزواری و نقد برهان صدرالمتألّهین بر حرکت جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
97 - 119
حوزههای تخصصی:
یکی از براهین صدرالمتألّهین برای اثبات حرکت جوهری برهان از طریق تلازم میان طبیعت و آثار و حرکات آن است. حکیم سبزواری با این برهان به مخالفت برخاسته، و آن را صرفاً دلیلی الزامی و جدلی، مطابق با مبانی اشراقی، و ناسازگار با مبانی صدرالمتألّهین دانسته است. اشکالات حکیم سبزواری نشان می دهد که این برهان با تقریری که صدرالمتألّهین از آن به دست داده است تمام نیست. شهید مطهّری کوشیده است با بازسازی و تقریر جدید این برهان، آن را به برهانی تامّ تبدیل کند. این بازسازی گرچه دارای ابهاماتی است و با تقریر صدرالمتألّهین کاملاً همخوان نیست بحث علمیِ مربوط به برهان یادشده را ارتقا و روشنی بیشتر بخشیده است (به ویژه اگر بر اساس علّیّت تحلیلی بازخوانی شود). امّا اوّلاً پیشرفتِ حاصل شده نشان دهنده نادرستیِ تأمّلات و اشکالات حکیم سبزواری در مورد تقریر صدرالمتألّهین نیست و ثانیاً آنچه گشوده شدنِ افق جدید و ارتقای این بحث را باعث شده تأمّلات و چندوچون های حکیم سبزواری بوده است.
Our confrontation with tragedy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۸
59-74
حوزههای تخصصی:
This article attempts to illustrate our confrontation with tragedy in contemporary situation, That is why we are discussing this here in seven issues (Feeding the Ancients with Our Own Blood/ Philosophy’s Tragedy and the Dangerous Perhaps/Knowing and Not Knowing: How Oedipus Brings Down Fate/ Rage, Grief, and War/ Gorgias: Tragedy Is a Deception That Leaves the Deceived Wiser/Than the Nondeceived/Justice as Conflict (for Polytheism)/Tragedy as a Dialectical Mode of Experience). Finally, this article seeks to show that tragedy is a way of experience in our life today.
اهمیت فزاینده تاریخ فلسفه دین برای فلسفه دین: نمونه نگاه هگل به رابطه ایمان و عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توماس لویس تلاش می کند نشان دهد که چرا تاریخ برای فلسفه دین اهمیت دارد. وی استدلال می کند که فهم اینکه چهره های اثرگذار در تاریخ مدرن فلسفه دین چگونه تلاش می کرده اند مفهوم دین را متحول کنند، هم اهمیت مطالعات تاریخی برای فلسفه دین را نشان می دهد و هم محوریت فلسفه دین را در مجموعه مطالعات دینی نمایان می سازد. وی تلاش می کند نمایان سازد که چگونه نشان داده شدن مسیرهای پیموده (ن )شده در فلسفه دین با مطالعه تاریخ فلسفه می تواند به پیشبرد فلسفه دین کمک کند. در این نوشته، نشان خواهیم داد که چگونه می توان استدلال لویس را به اهمیت مطالعه سنت های مختلف فکری در فلسفه دین نیز گسترش داد. با استفاده از صورت بندی ای که رابرت نویل از «فلسفه مقایسه ای هنجاری» می کند، از سویی، و پیاده سازی آن از باب نمونه بر نگاه هگل به رابطه ایمان و عقل، از سوی دیگر، تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که نه تنها مطالعه تاریخ فلسفه دین در یک سنت می تواند به پیشبرد فلسفه دین در آن سنت کمک کند، بلکه مطالعه تاریخ فلسفه دین در سنت های مختلف فلسفی نیز می تواند برای پیشرفت در مواجهه با مسائل فلسفه دین الهام بخش باشد.
بررسی انتقادی کثرت گرایی غایت محور در مورد منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس کثرت گرایی بیل و رستال، هر سه نظام منطق کلاسیک، ربط و شهودی درست هستند. در این نوع از کثرت گرایی، منطق علمی هنجاری دانسته می شود؛ به این معنا که شخص با قبول صدق مقدمات یک استدلالِ معتبر ملزم به قبول نتیجه ی آن نیز خواهد بود. برخی از فلاسفه و منطق دانان با ارائه ی استدلال هایی تحت عنوان «استدلال فروپاشی» تلاش کرده اند ناسازگاری قبول توأمان رویکرد کثرت گرایی بیل و رستال و هنجارمندی منطق را نشان دهند. بااین حال، بلک ترنر و راسل با ارائه ی کثرت گرایی غایت محور تقریری از کثرت گرایی پیشنهاد کرده اند که مبتنی بر هنجارمندی منطق نبوده و از جانب استدلال فروپاشی تهدید نمی شود. در مقاله ی حاضر، با بررسی کثرت گرایی غایت محورمشخص کرده ایم که صرف ادعای هنجاری نبودن منطق کافی نبوده و لازم است بلک ترنر و راسل استدلالی قوی در جهت اثبات این ادعای خود ارائه دهند؛ همچنینتلاش کرده ایم نسخه ای را از استدلال فروپاشی پریست ارائه دهیم که همچنان بتواند علیه کثرت گرایی غایت محور به کار رود
غرض؛ عامل انسجام سوره های قرآن (نقدی بر نظریه وحدت موضوعی سوره ها )(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
199 - 226
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با گرته برداری از دانش های مرتبط، در پی تبیین شواهدی است تا نقش یگانه غرض را در انسجام بخشی سوره ها تأیید نماید؛ بدین صورت که عامل تکوین متن از لحاظ نظریه های ادبی معاصر، وجود غرض است. از نظر علم نحو نیز تکوین کلام وابسته به فایده و هدف می باشد. همچنین تکوین سیاق مشروط به وجود غرضی کلان در پس متن است و در علم بلاغت هم تصریح شده است که اتصاف کلام به بلاغت مشروط به وجود غرض ثانوی (غیر از معنای ظاهری الفاظ) است. به علاوه در مباحث روش تحقیق ثابت شده است که انسجام متون تحقیقی، در صورت تعیین مسئله و هدف، محقق شده و متون موضوع محور سودمند نخواهند بود. در فلسفه علوم نیز گفته می شود عامل وحدت و تمایز علوم از یکدیگر، دست کم در علوم ارتباطی، غرض آن علم است. در این مقاله همچنین اشاره می شود که موضوع سوره، توانایی انسجام بخشی به سوره را ندارد؛ چراکه در روش تحقیق گفته می شود متون موضوع محور ازهم گسیخته و غیرمنسجم اند. در فلسفه علوم نیز ثابت شده است که نمی توان به وسیله موضوع، علوم را از یکدیگر متمایز نمود. به علاوه در مقام عمل نیز مشخص شده است ارائه موضوعی که جامع تمامی مسائل سوره و مانع از مسائل دیگر سوره ها باشد، ناممکن است و درنهایت محققان نیز تعریفی از وحدت موضوعی ارائه داده اند که عملاً بازگشت به وحدت غرضی دارد.
نوخاستگی نفس و بدن (مغز/ ذهن) از دیدگاه ملاصدرا و مایکل گزنیگا، بنیان گذار علوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
53 - 82
حوزههای تخصصی:
انسان همواره در طول تاریخ زوایای وجودی خود را از ابعاد و طرق مختلف بررسی و کاوش کرده است. مسئله تعامل نفس و بدن از جمله مسائلی است که با پیشرفت علوم مختلفی چون علوم شناختی از حوزه فلسفه وارد علوم تجربی شده است. ملاصدرا این موضوع را به صورت ابتکاری با طرح مسئله حدوث جسمانی نفس بر مبنای اصول تشکیک وجود و حرکت جوهری پاسخ داده است. مایکل گزنیگا نیز به عنوان متخصص علوم اعصاب شناختی (Cognitive neuroscience) در صدد است با مطالعه مغز و ساختار آن در قالب دیدگاه نوخاسته گرایی به سؤال چگونگی تعامل مغز/ ذهن پاسخ دهد. در این نوشتار ابتدا دیدگاه نوخاسته گرایی بیان شده سپس سعی شده خوانشی از دیدگاه ملاصدرا در قالب نظریه نوخاسته گرایی ارائه شود و با دیدگاه نوخاسته گرایانه گزنیگا مقایسه گردد و در نهایت پس از مقایسه و تحلیل به ارزیابی دیدگاه آنان می پردازد.
دو روایت از تکوین مفهوم هنرهای زیبا: ارزیابی مجدد کریستلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
361-388
حوزههای تخصصی:
پُل اسکار کریستلر در سال های 1951 و 1952 این نظر را مطرح کرد که آنچه به عنوان هنرهای زیبا می شناسیم، تا پیش از قرن هژدهم وجود نداشته است. این نظر در اندک زمانی مورد موافقت عمومی بسیاری از نظریه پردازان قرار گرفت و بعدتر برخی از دیگر نویسندگان همچون لری شاینر نظر او را بسط دادند. با این حال، برخی از نویسندگان نیز با نظر او موافق نبودند و برای مثال این نظر را مطرح کردند که مفهوم «هنرهای تقلیدی» نزد فلاسفه یونانی معادل هنرهای زیبای دوره مدرن است. از میان این منتقدان می توان به یانگ – مترجم انگلیسی کتاب شارل باتو- اشاره کرد. این مقاله نخست این دو روایت را مختصرا شرح می دهد، سپس با ذکر برخی از ملاحظات، از نظر کریستلر دفاع می کند. این دفاع از دو جنبه مطرح می شود: یکی توجه به ماهیت هنر در عصر جدید و دیگری اشاره ای به مفهوم هنرهای زیبا در ایران و سهیم شدن ما با غرب در مفهوم جدید هنرهای زیبا.
نوخاستگی زبان و جوهریت ذهن/ نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۰
67 - 95
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر موج فکری جدیدی در نظریه پردازی های فلسفی-علمی با غلبه بر ماده انگاری فروکاهش گرا و حتی فیزیکالیسم غیرفروکاهش گرا به نام نوخاسته گرایی ایجاد شده است. نوخاسته گرایی، دیدگاهی تکامل گرایانه، سیستمی و سلسله مراتبی است و بر اساس آن، کل واجد ویژگی ها و خصوصیاتی می گردد که اجزا فاقد آن هستند. نوخاسته گرایی طیف های متعددی دارد که رایج ترین آن در مسائل ذهن و بدن، نوخاسته گرایی ویژگی هاست. در این نگاه پدیده هایی- همچون ادراک، آگاهی، اراده، زبان- گرچه غیرقابل فروکاهش به اجزای بدن و سیستم شبکه ای اعصاب محسوب می شوند، ولی چیزی جز ویژگی هایی نوخاسته از کل سیستم فیزیکی و عصبی بدن نیستند و وجود جوهر ذهن/ نفس نفی می شود. در این مقاله با طرح این نگاه به زبان، با روشی تطبیقی تحلیلی، انتقادی و میان رشته ای (علمی-فلسفی) به نوخاستگی جوهر ذهن/ نفس از راه زبان (نوخاسته گرایی جوهری) پرداخته شد. از راه مطالعه زبان ثابت شد، گر چه نظریه نوخاسته گرایی از نظریه های رقیب –یعنی فطری گرایی و تعامل گرایی اجتماعی- مقبولیت بیشتری دارد، ولی نوخاسته گرایی ویژگی ها نیز خلأ تبیینی دارد؛ چراکه در سیر تکاملی و سیستمی، در سطحی فراتر از فیزیک و تعاملات سیستمی عصبی موجودی خودآیین نوخاسته می شود که فعالانه، آگاهانه و از روی قصد و اراده از زبان بهره می گیرد.
کمال در زیبایی شناسی ابن سینا و نقد رویکردهای رایج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخنان مستقیم ابن سینا در مورد زیبایی (جمال) را می توان در چند سطر جمع کرد؛ اما مهم تر از جمع آوری این سخنان، کشف مفهوم کلمات و روابطی است که او در جملات خود مطرح کرده است. یکی از مفاهیم پرکاربرد و مهم در مسئله زیبایی یا جمال در اندیشه ابن سینا «کمال» است. برخی از پژوهشگران در تحلیل کمال مدرَک در محسوسات، کمال مورد نظر ابن سینا را «کمال ثانی» به عنوان «شیء آن گونه که باید باشد» دانسته اند، در حالی که اگرچه ممکن است این سخن صحیح باشد، اثبات این ادعا از عبارت فوق صحیح نیست. بر همین اساس، در این پژوهش تلاش شده است با روش توصیفی تحلیلی، ضمن نقد رویکرد رایج در مورد رابطه کمال و جمال محسوسات، چگونگی این ارتباط با استناد به عبارات او بررسی و تحلیل شود. یافته های این پژوهش با تأکید بر رابطه عمیق کمال و جمال، نشان می دهد که با توجه به تفاوت کمال در موجودات، زیبایی ابن سینا را باید به زیبایی محسوس و غیر محسوس (مجرد) تقسیم کرد. در حقیقت، زیبایی در این دو دسته از موجودات با توجه به نوع کمال مورد نظر در آن ها متفاوت خواهد بود، به این گونه که زیبایی در غیر محسوسات، ذاتی و در محسوسات جزء عوارض آن ها است؛ بنا بر این کمال در نوع اول، کمال اولی و در نوع دوم کمال ثانی است.
مفهوم متافیزیکی فرارویدادگی و زندگی پس از مرگ (در تأثیر فرارویدادگی حالات ذهنی بر حالات مغزی عصب شناختی بر مسئله امکان زندگی پس از مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
121 - 140
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاشی است در جهت تحلیل مفهوم فرارویدادگیِ نفس بر بدن (یا حالات مغزی عصب شناختی) و بررسی تأثیر اذعان به چنین رابطه ای میان نفس و بدن بر مسئله زندگی پس از مرگ. مدعای این مقاله این است که مفهوم فرارویدادگی (که اجمالاً به معنای تأکید بر هم تغییری، وابستگی هستی شناختی و بی طرفی نسبت به تحویل پذیری است)، فاقد توان تبیینی کافی برای صورت بندی فیزیکالیستی مسئله رابطه نفس و بدن است. از این روی، حداکثر می تواند شاخصه هایی را در توصیف رابطه آن ها در اختیار نهد. شاخصه هایی که از یک سو با نسخه هایی از زندگی پس از مرگ که مبتنی بر دوگانه انگاری افلاطونی دکارتی باشند، ناسازگاری دارد و از سوی دیگر، صرفاً دلالت فیزیکالیستی نداشته و افزون بر نسخه هایی از زندگی پس از مرگ که با فیزیکالیسم سازگارند، با نسخه های یگانه باورانه و البته غیرفیزیکالیستی و غیرتحویلی نیز سازگارند.
کاربردشناسی زبانی؛ زمینه ها و لوازم آن نزد اندیشمندان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پراگماتیک یا کاربردشناسی مطالعه معنا با توجه به مؤلّف یا گوینده است که به نقش عوامل برون زبانی و موقعیت و شرایط حاکم بر گوینده و مخاطب می پردازد و تحلیل رابطه دوسویه میان معنای درون زبانی و عوامل برون زبانی را به عهده دارد. هدف دانش کاربردشناسی تعیین معنای مراد گوینده یا مؤلّف است. پراگماتیک، کاربرد زبان از جانب انسان ها را یکی از اَشکال رفتار و کُنش اجتماعی می داند و آن را از این حیث مورد مطالعه قرار می دهد. هدف مقاله حاضر، احیای بخشی از میراث علمیِ منطق دوره اسلامی با جُستاری تطبیقی است و فرضیه آن، این است که اندیشمندان مسلمان نه به طور مستقل بلکه در ضمن برخی دیدگاه های منطقی خویش، به زمینه ها و لوازم پراگماتیک توجه نشان داده اند. از این رهگذر، می توان به خوانش دیگری از مباحث اندیشمندان مسلمان بر مبنای پراگماتیک دست یافت. آراء اندیشمندان مسلمان در این باب، در پنج مسأله قابل بحث و تحلیل است: تحلیل پراگماتیکیِ خبر، مشهورات صِرف، دلالت تصدیقی، پارادوکس دروغگو و اِنشاء اِخبارنُما (فعل گفتاری). اندیشمندان مسلمان در هر یک از این مسائل به رهیافت پراگماتیکی نزدیک شده اند. تأکید و تأمّل بیشتر بر این رهیافت، شاید می توانست پراگماتیک را به قامت بحثی مستقل و مبسوط نزد اندیشمندان دوره اسلامی درآوَرد. امروزه اهمیت بحث های زبانی، سودمندیِ اخذ رهیافت تطبیقی در فهم و کاوش مسائل و لزوم بازخوانیِ آراء پیشینیان، ضرورت چنین پژوهش هایی را دوچندان می کند.
درآمدی بر تعریف فلسفه فقه و ساختار مسائل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
543 - 569
حوزههای تخصصی:
مقااله با هدف پاسخ به چیستی تعریف فلسفه فقه و چگونگی دسته بندی مسائل آن نگاشته شده و در بحث تعریف فلسفه فقه، در نهایت به برگزینی آخرین تعریف ارائه شده پرداخته است که در فرایند آخرین بازخوانی نظریه فلسفه فقه وجود دارد؛ از این رو فلسفه فقه با توجه به سه لایه مبانی عام پارادایمی و کلیات فلسفه فقه و مبانی خاص فلسفه آن، دانشی است که در راستای مبانی معین پارادایمی به تحلیل، نقد و پیشنهاد دامنه مفهومی، جایگاه، ساختار و سازوکار دانش فقه می پردازد که در معاضدت با دیگر عرصه های ادراکات اعتباری به فرآوری نظام های مطلوب مرجع خواهد پرداخت و در ضمن نقد تاریخ علم فقه، با نقد پسینی به پردازش مبنای برگزیده فقیه می پردازد و با توجه به ضرورت تعیین دامنه علمی مسائل، برای به کارگیری روش های شناخت و حل مسئله هر حوزه معرفتی، در راستای نظریه و تعریف فلسفه فقه منتخب، به ارائه دسته بندی مسائل فلسفه فقه، در هفت سطح مبانی عام معرفت شناختی، مبانی خاص فلسفه آن علم، مبانی روان شناختی، مبانی جامعه شناختی، مبانی فلسفه زبانی، مبانی تاریخ علم و مبانی روش شناختی پرداخته است. روش تحقیق نیز توصیفی و تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای بود.
تحلیل و بررسی چیستی باور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیر مباحث معرفت شناسی از تعریف سه بخشی افلاطون تا اشکالات گتیه و مباحث معرفت شناسی معاصر، به تدریج از اهمیت باور گذر کرده و بر صدق و بیش از آن بر توجیه متمرکز شده است. این در حالی است که سرنوشت بسیاری از مباحث آن دو مؤلفه، متکی به تحلیل دقیق ماهیت باور است. ازاین رو مسئله اصلی این پژوهش، بررسی چیستی باور و اقسام آن، و نیز توجه به نقش متمایزی است که باورهای متافیزیکی در دستیابی به حقیقت و معرفت دارند. زمینه فلسفی و رویکرد تحلیلی این مقاله، اقسام مختلف باورهای انسان را مدنظر قرار داده است؛ تنوعی که ناشی از مضمون های مختلف باورها و مبتنی بر غایات و کارکردهای متفاوت آنهاست که همه آنها لزوماً صدق و حقیقت را دنبال نمی کنند و این امر، خود گویای تنوع فعل باور در اقسام مختلف آن شده است. در این پژوهش، با توجه به ماهیت ترکیبی باور، متشکل از دو بعد ذهنی و عاطفی، تلاش شده تا نگاه یک سویه دیدگاه های فلسفی و روان شناختی به چالش کشیده شود و با نظر به تنوع باورهای متافیزیکی و نقش بعد عاطفی و داشته های وجودی باورنده بر حقیقت جویی، در کنار سازوارگی شناختی و ذهنی نظام باور، اهمیت موازی این دو بعد نمایان گردد.