مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
هانری برگسون
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
25 - 46
حوزههای تخصصی:
ساختمان فلسفه برگسون به دو بخش مجزای حقیقت و مجاز یا روح و ماده منقسم می گردد که در واقع با توسل به قوه شهود هر دو یکی هستند اما با رجوع به هوش، شبح این دوگانگی بصورت سوبژکتیو بر ذهن ما متبادر می گردد. به عقیده برگسون ماهیت ذاتی تمام اشیاء عالم هستی همان دیرند است که تنها با توسل به معرفت شهودی بصورت ابژکتیو قابل ادراک است. اما هوش از درک آن عاجز بوده و لذا دوگانگی روح و ماده را بر ذهن تحمیل می نماید. با توسل به شهود، دیرند در عالم هستی در سیر صعودی، روح را و در سیر نزولی، ماده را می سازد. یعنی هر دوی روح و ماده از یک جوهر واحد به نام دیرند انتشاء می یابند اما در عین حال دو واقعیت ابژکتیو مجزا می باشند. برگسون رابطه نفس و بدن را بصورت تجربی با توسل به نظریه ادراک خویش تبیین می نماید. بدین نحو که ادراک را شامل دو جریان ادراک محض و یادناب می انگارد که بدلیل عدم سنخیت این دو جریان با یکدیگر نقطه ای دو رویه را در این معادله به نام یادمانده-نمود مفروض می گیرد که بدلیل داشتن خصوصیت حسی-نفسانی قادر است میان ادراک محض و یادناب پیوند برقرار سازد. در هر صورت از آنجا که برگسون دغدغه هستی شناختی دارد، لذا تبیین وی از رابطه نفس و بدن به کمک یادمانده-نمودها، از این منظر، نتوانست در حل این معمای پیچیده به توفیقی فراتر از دستاورد دکارت نائل آید.
مفهوم «دیرند» در فلسفه هانری برگسون و تاثیر آن بر روایت در جنبش سینمای هنری اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان از دیدگاه هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی(1859-1941) عبارت است از تجمع، تکامل و استمرار، و استمرار عبارت است از تکامل دائمی زمان گذشته که در آینده فرو می رود. این دیدگاه پاسخ فلسفه ی او به پرسش همیشه گی انسان در رابطه با ذات زمان است که از دل آن مفهوم دیرند هویدا می شود. این مقاله بر آن است تا به تبیین مفهوم دیرند (Duration) در فلسفه ی هانری برگسون بپردازد و از آنجا که فرضیه ی اصلی این مقاله تاثیر مفهوم دیرند، بر جنبش سینمای هنری اروپا، در حوزه ی روایت و ساختار روایی آن است. ازین رو مقاله ی پیش رو در جهت اثبات این فرضیه، پس از تبیین مفهوم دیرند، به بررسی برخی از فیلم های جنبش سینمای هنری اروپا، یعنی فیلم های هیروشیما عشق من 1959- سال گذشته در مارین باد 1961- جاویدان 1963 خواهد پرداخت و ازین طریق نشان می دهد که این فیلم ها با ایجاد چینش های زمانی بدیع و پیچیده، زمان پریشی در روایت و خلق انواع گذشته نگرهای درونی، بیرونی و مرکب به عرضه ی متفاوت از زمان روایی دست یافته اند که با تعریف هانری برگسون از زمان و مفهوم دیرند قابل ترجمان اند، ولذا این مقاله در پی دستیابی به الگویی واحد برای خوانش و واکاوی این نوع روایات زمان محور است.
تحلیل زمان های درهم رونده در عکس های یادمانی از منظر آراء برگسون و فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعامل مخاطبین با عکس های یادمانی همواره با مفهوم یادمان سازی سوژه ی از دست رفته همراه است که عملاً درهم رفتن زمان های گذشته و حضور در زمان حاضر را با فقدان و سوگواری در برابر این عکس ها پر رنگ می سازد. عکس های یادمانی انواعی از عکس های مرتبط با متوفیان و ازدست رفتگان است که در انواع گوناگون خلق شده و با تداعی تجربیات زیست شده ی افراد در کنار بازماندگان، یاد آن ها را در اذهان زنده نگاه می دارد. دربرخی از انواع عکس های یادمانی مانند عکس شیء ها، تجربه ی ادراکی منحصربه فردی میان تصویرِ شخص غائب ( از زمان گذشته) و شئ یادمانده (در زمان حال) ایجاد می شود. بدین معنی که برای مخاطب خاص در برابر این عکس ها، زمان گذشته با زمان حال در تداوم و پیوستگی است و موجب فهمِ معنایی متفاوت ازحضور در لحظه ی اکنون گردیده و انگاره ای ذهن آشنای زمان خطی معمول را متحول می سازد. هانری برگسون فیلسوف فرانسوی قرن بیستم زمان را به عنوان امری متحول شونده و پیوسته تفسیر می کند و برای این ویژگی اصطلاحی به کار می برد: «دیرند». پرسش اصلی اما آن است که آیا عکس های یادمانی می تواند با چنین مفهومی از زمان از منظر برگسون، و نیز مفهوم سوگواری که زیگموند فروید در برابر فقدان عزیز از دست رفته مطرح ساخته، هم جهت باشند؟ در این تحقیق به روشی تحلیلی و براساس آراء هانری برگسون (در مسئله ی تعریف زمان های درهم شونده) و زیگموند فروید (در فرایند سوگ)، برخی از انواع عکس های یادمانی را مورد مطالعه قرار داده است. نتیجه آن که عکس های یادمانی، علاوه بر عملکردی بت واره گون در فرآیند سوگواری، نوعی زمان بندی تحول پذیر و مفهومی را نیز دارا هستند که سبب تحول در ادراکِ تجربه ی زیست شده ی فرد به واسطه ی تفسیر دیرند در مفهوم زمان می شود.
هستی، زمان و سینما: بررسی تأثیر هانری برگسون بر فلسفه سینمایی ژیل دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژیل دلوز در فلسفه سینمایی خود عمیقاً وامدار تفکر برگسون و مفاهیمی چون دیرند و خیرخواست حیاتی است. اما، آنچه توسل دلوز به برگسون را مسئله برانگیز می کند، مخالفت آشکار برگسون با سینماست. به باور او، سینما حرکت را که جریانی پیوسته است در عکس هایی منقطع و غیرواقعی جعل می کند. برگسون این شکل از بازسازی حرکت را به دلیل ایجاد ادراک کاذب، «توهم سینماتوگرافیک» می خواند و آن را به برداشت کمّی از حرکت/زمان نسبت می دهد. با این همه، بخش زیادی از تلاش دلوز صرف اثبات این مسئله می شود که فلسفه برگسون نه تنها مخالفتی با سینما ندارد، بلکه حتی در جهت هستی شناسی سینماست. در این مقاله با استناد به منابع معتبر و به شیوه تحلیلی، قابلیت های سینمایی فلسفه برگسون و تفاسیر دلوزی آن را بررسی و تلاش می کنیم تا نسبت تفکر برگسون و سینما را از خلال دیدگاه دلوز تشریح کنیم و نشان دهیم که چگونه اصول تفکر برگسونی توانست راه را برای فلسفه سینمایی دلوز هموار سازد. هدف این پژوهش، هم بیان تفسیری نو از برگسون و شرح چگونگی کاربرد مفاهیم وی در کتاب های سینمایی دلوز است و هم نشان دادن اینکه اساساً سینما چگونه از بنیاد با زمان/ حرکت و جهان/ فلسفه گره خورده است و با ایده جهان به مثابه دیرند پیوندی ناگسستنی دارد.
زمان آگاهی بیدل دهلوی از منظر نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
177 - 199
حوزههای تخصصی:
زمان در نقد مضمونی یکی از موضوعات اساسی است و از میان منتقدان این حوزه، ژرژ پوله بیش از همه به مؤلفه های زمان و مکان توجه دارد. محور اساسی نقد پوله کاوش و بررسی چگونگی ارتباط با دنیای بیرونی است که با تأکید بر مؤلفه های زمان و مکان صورت می گیرد. تأکید بیدل دهلوی به «زمان» و «صیرورت» و ابعاد معرفت شناسی آن چه در مثنوی ها و چه در غزلیات از مؤلفه های اصلی اندیشه ی اوست. بیدل در غزلیاتِ خود از طریق نمادها، تصاویر و استعارات، فضایی سوررئالیستی خلق می کند و برداشت متفاوت خود از زمان را که مطابق با جهان بینیِ عرفانی اوست ارائه می دهد. این پژوهش در پی آن است که ضمن ترسیم همبسته های مفهومی زمان و شبکه تصویری آن، مبانی فلسفی و عرفانی تلقی بیدل از زمان یعنی اندیشه وحدت وجود و حکمت هندی را نشان دهد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مفاهیم و تصاویر مرتبط با مقوله زمان در غزلیات بیدل دهلوی می پردازد و با رویکرد نقد مضمونی بر محوریت آرای پوله، ادراک بیدل از زمان حال، گذشته و آینده را در آیینه ی تصاویر تکرارشونده بررسی می کند. دست آورد این تحقیق، این است که بیدل بنا به آموزه های حِکمی ِهندی و عرفان اسلامی به مراقبه و مکاشفه و تأمل و شهود بسیار بها می دهد و بسامد بالایِ واژگانی همچون «لحظه، لمحه، دَم و آن»، و دیگر ترکیباتِ مشابه مانند «چشم بر هم زدن»، «طَرفه العین» و «کاغذِ آتش رسیده»، «برق و شرر»، «برگ کاه در مقابلِ آتش، گردش چشم، آهوی رمیده.....» نشان از توجه بیدل به مقوله زمان است.
بررسی و نقد نظریه اخلاقی برگسون و مبانی آن با تأکید بر نقد اخلاق تکلیف محور کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۲ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵
77 - 104
حوزههای تخصصی:
از سرآغاز تفکر فلسفی تا ظهور کانت، قوه عقل نظری، بنیاد قوه عقل عملی لحاظ شده است. از جمله فیلسوفان صاحب نظر و تأثیرگذار غرب در حوزه عقل عملی و اخلاق هانری برگسون فرانسوی است. در نظام فکری برگسون ، با تغییر معنای ادراک به عنوان نخستین ثمره کنش و واکنش، ایماژ انسان با عالم خارج ، عمل و قوه عقل عملی بر نظر ورزیْ تقدم می یابد و نتیجه این چرخش مبنایی ، در اخلاق برگسون نمایان می گردد. با توجه به فضای حاکم بر زمانه برگسون ، این فیلسوف دوره تجدد با دغدغه احیای انسان اخلاقی و ارزشی ، اخلاق خود را در دو ساحت اخلاق اجتماعی با عنوان «اخلاق بسته» و ساحت «اخلاق گشوده بشری» شرح و بسط می دهد. او در اخلاق بسته می کوشد تا علاوه بر اصلاح خطاهای موجود در اخلاق تکلیف کانت ، زمینه را برای شکوفایی و تبلور اخلاقی نو ، در قالب الگو های برجسته به مثابه اسوه های اخلاقی ، فراهم کند. برگسون، عقل خود آیین را به عنوان بنیاد اخلاق نمی پذیرد و در تبیین اخلاق باز ، آن را بر بنیاد عقلانیت تکامل یافته ای بنا می گذارد که در سیر تطوّر خلّاق با پیوند مجدد با حیات ، به شور و شعور رسیده و می تواند راهبر انسان در کسب معرفت حقیقی باشد.