مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
نهیلیسم
حوزه های تخصصی:
داوری درباره نیچه به عنوان منتقد فرهنگ مدرن و آغازگری نو در فرهنگ و اندیشه روزگار جدید، کاری است بس مشکل. ولیکن پرداختن به اسباب نقد اخلاق، فلسفه و فرهنگ دوران گذشته تلاشی است که فریدریش ویلهلم نیچه در قالب فلسفه اراده خویش بدان همت گمارده و بدینسان استلزامات تباهی اراده انسانی و زندگی او را گوشزد کرده است. نیچه در این آغازگری نو، در واکنش به فرهنگ و گفتمان حاکم بر قرون هجده و نوزده میلادی درصدد بازآفرینی نیروهای زندگی (اندیشه و اراده یا عقل و زندگی) در قالب خواست قدرت است تا با تأکید بر خصلت آفرینندگی انسان و آفرینش ارزشهای جدید، انسان مدرن را در جایگاهی قرار دهد که لازمه شناسایی و شناخت اوست. در این مقاله سعی شده تا نشان دهیم کار مهم نیچه در بازنمایی فلسفه ارادهاش، نقد حقیقت و عقلانیت فرهنگ مدرن غربی از زمان سقراط بدینسو از طریق تغییر گفتمان حاکم، و نقد هر نوع اصول فکری عام و بازگشت به عامل اراده و توانایی فرد انسان است.
معنا و پاسخ: (بررسی تطبیقی افراط گرایی اسلامی و نهیلیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ششم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۴ (پیاپی ۵۴)
277 - 301
حوزه های تخصصی:
ساختار ایدئولوژی ناخودآگاه با بحران در نظام ارزشی خود مواجه می شود؛ بی ارزش شدن نظام ارزشی و غیبت معنا از بارزترین این بحران ها است. نقطه آغاز بی ارزش شدن نظام ارزشی و غیبت معنا، بروز دوباره نهیلیسم خفته در تاریخ حیات انسان است. برای غلبه بر نهیلیسم، هر ایدئولوژی با توجه به متن اندیشه خود درصدد پاسخ گویی است؛ اندیشه اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اندیشه اسلامی درگیر با سیطره نهیلیسمی است که نظام معنایی و ارزشی این اندیشه را مانند دیگر اندیشه ها آماج حمله قرار داده است. تکنولوژی و گسترش بدون مرز آگاهی، راه را برای نفوذ نهیلیسم هموار کرده است و اندیشه اسلامی در این بین، مسیر معنابخشی و بازارزش سازی را پی گرفته است. یکی از نمودهای بازارزش سازی و معنادهی نو در اندیشه اسلامی، در جنبش ها و اندیشه های افراطی آشکار شده است که عنوان کلی افراط گرایی اسلامی به آن اطلاق می شود و سازمان ها و گروه هایی چون القاعده، طالبان و داعش نیز نمونه هایی از این افراط گرایی به شمار می رود. وجه بارز این اندیشه ها زبان خشونت است. در واقع با بیانی موجز می توان بیان داشت که افراط گرایی اسلامی، نتیجه منطقی سیطره نهیلیسم نو است. هدف این پژوهش مقایسه افراط گرایی اسلامی و نهیلیسم است که با استفاده از روش مطالعه تطبیقی صورت پذیرفته است.
نقد نیچه ای پل تیلیش بر دیالکتیک کارل بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
193-216
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که در کلام مسیحی بحثهای دامنه داری را موجب شده، تبیین نحوه رابطه میان دو قلمرو اگزیستانس (جهان اسفل) و ذات (جهان برتر) است. پاسخ به این مسئله از آن جهت که می تواند راه حلی برای معضل بی معنایی و نهیلیسم ارائه دهد، حائز اهمیت است. معنای از دست رفته جهان باید از راه تعامل میان خدا و جهان اگزیستانس به آن بازگردانده شود و از این رو رابطه دیالکتیکی میان این دو قلمرو ظاهراً از هم جدا افتاده می تواند در عین حال دو کارکرد معنابخشی و نجات را ایفا کند. بر اساس پیشنهاد کارل بارت، فاصله ای که جهان را از قلمرو الهی جدا کرده با تکیه بر عقل و قوای بشری قابل عبور نیست و لاجرم باید خود خدا با اراده مطلقش وارد عمل شده و جهان را نجات دهد. در مقابل پل تیلیش معتقد است که همان نظامی که خلقت را موجب شده، از دل خود امکانات نجات را نیز ارائه می کند و این دو نمی توانند بی ارتباط باشند. بدین ترتیب برای نجات لازم نیست که نظام خلقت نقض شده و معنا از فراسوی جهان به آن افاضه شود. با پذیرش اینکه جهان بطور کامل تهی از معنا نیست می توان از جنبه مثبت به آن «آری» گفت هر چند ضرورت «نه» گفتن به ابهامات و تضادهای جهان هبوط یافته همچنان وجود دارد. در این مقاله ضمن بررسی نظریه بارت و نقدهای تیلیش بر آن، نشان خواهیم داد که تیلیش چگونه ایده «آری گویی» نیچه را برای ارائه دیالکتیکی ایجابی به کار می گیرد.
مؤلّفه های نهیلیسم در آثار صادق هدایت و زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدبینی به هستی و مناسبات آن، همواره در طول تاریخ بشر مطرح بوده است؛ لیکن رویکرد به آن به صورت یک مکتب فکری رسمی و با نام نهیلیسم از ثمرات مدرنیسم می باشد که به موازات ادامه حیات در آثار فیلسوفان و متفکران در اشعار شعرای زبان فارسی و عربی بازتاب یافته است. از آنجا که یکی از بهترین روش های تبیین یک مسأله، مقایسه آن با نمونه ای هم شأن و هم جنس است، نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، عناصر و مؤلّفه های مشترک نهیلیسم را در آثار صادق هدایت و زکریا تامر به عنوان دو نویسنده پیشتاز در داستان نویسی مدرن ایران و سوریه که به پوچ انگاری گرایش یافته اند مورد کاوش قرار داده، تا برخی از آسیب های مترتّب بر این مکتب فکری مشخص شود و عوامل روی آوردن این دو نویسنده به اندیشه های نهیلیستی مورد بررسی قرار گیرد. یافته ها نشان می دهد که علیرغم تعلّق هدایت و تامر به دو فرهنگ و دو جامعه متفاوت، پوچ انگاری، یأس، بدبینی نسبت به فرد و جامعه، مرگ اندیشی و درون گرایی، بر افکار هر دو مستولی است و آشنایی با آثار متفکران غرب، استبداد و خفقان داخلی از عوامل مشترک و مؤثر در سوق دادن هر دو نویسنده به نهیلیسم بوده است.
پسامدرن دروغین در رمان «منِ او» نوشته رضا امیرخانی
حوزه های تخصصی:
پسامدرن به دلیل بازی های زبانی، چاپی و ویژگی های جذابی که برای نویسنده و مخاطب داشته، خیلی زود مورد اقبال هنرمندان قرار گرفت. در ایران نیز بسیاری از نویسندگان تلاش کردند آثار خود را با قواعد مرتبط با پسامدرن به نگارش درآورند؛ رضا براهنی، منیرو روانی پور، ابوتراب خسروی و... را می توان نویسندگانی دانست که نخستین تجربه پسامدرن را می توان در آثار آن ها مشاهده کرد. اما واقعیت این است که پسامدرن تنها بازی های زبانی و روایت را شامل نمی شود، بلکه پیش از زبان و روایت، در باور و تفکر نمود پیدا می کند. نکته ای که بسیاری از پژوهشگران درباره پسامدرن می نویسند این است: پست مدرنیسم یک مکتب اصول ستیز و چارچوب گریز است. رمان من او، یک اثر تماما مبتنی بر باورهای دینی-عرفانی و با کلیدواژه هایی مانند شهادت، عشق، ایثار و باورهای ارزشمند انسانی است. در میان چهار عنصر اشاره شده، رضا امیرخانی نویسنده کتاب تنها از المان چهارم یعنی بازی با روایت ها و در هم آمیختن زمان و... بهره برده است. پسامدرن پیش از هر چیز در اندیشه و باور اتفاق می افتد و نه در زبان. لذا برخلاف ادعاهای برخی منتقدان ادبی و خود نویسنده، این کتاب به هیچ عنوان از بازی های زبانی فراتر نرفته و اثری پسامدرن نیست. حتی می توان این اثر را پسامدرن تصنعی نامید که تلاش دارد با استفاده از برخی بازی ها، جایگاهی پسامدرنی پیدا کند.
استعمار پنهان و گسترش پدیده نهیلیسم در کشورهای هدف: مطالعه موردی انگلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
پس از کهن نظام پادشاهی، شاید آنچه یادآور نام کشور انگلستان باشد، استعمار است. در اینکه نام کشور انگلستان با پدیده استعمار در طول تاریخ گره خورده است، تردیدی نیست؛ اما آنچه در دوران کنونی مهم می نماید، تغییر شیوه استعمار و پدید آمدن اصطلاحی نو به نام پسااستعمار در سیاست های خارجی کشور انگلستان در برابر دیگر کشورهای هدف است. به زعم نویسنده، کشور انگلستان در مسیر استعماری خود از شاخص نوین ایجاد بحران معنا در بافت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... جوامع هدف خود استفاده می کند؛ این بحران معنا در پی خود، نهیلیسم خفته در بافت جامعه را بیدار می کند و با آشکارشدن شکافی ژرف میان خواسته ها و داشته های افراد جامعه، آن ها را در شرایط ضعف بیش از حد قرار می دهد؛ در چنین شرایطی، جامعه استعمارزده، بیش از پیش آماده تسلیم شدن و رساندن بیشترین سود به کشور استعمارگر است. کشور انگلستان این شیوه را نه از راه آشکار مانند سده های پیشین، بلکه با نفوذی پنهان و آرام انجام می دهد تا راه برای نیل به اهداف استعماری خود را همیشه هموار نگاه دارد. در این پژوهش، داده ها با روش اسنادی گردآوری شده است؛ روش تحلیل داده ها روش جامعه شناسی تاریخی است و چارچوب نظری پژوهش را نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و اندیشه های پست مدرن شکل داده است.
پدیدارشناسی اعتباریات و نیهیلیسم اعتباری سایبر براساس آرای علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
27 - 56
حوزه های تخصصی:
علامه نظریه اعتباریات را در تحلیل پدیده های مختلفی از قبیل معرفت، زبان دین، ارتباط ظاهر با باطن دین به کار گرفته است. به نظر علامه، زبان دین اعتباری است؛ یعنی مجموعه ای از اعتباریات زبان دین را در بخش معارف تشکیل می دهد که به حقایق بر می گردند.بحث از اعتباری مقابل حقیقی در آثار مرحوم علامه طباطبایی به دو صورت گوناگون مطرح شده است: (۱) بحث معرفت شناختی و بحث هستی شناختی. افزون بر این دو از پدیدارشناسی اعتباریات نیز می توان سخن گفت. مراد از «پدیدارشناسی اعتباریات» بررسی چگونگی ظهور روابط انسان با عالم و اشیاء دیگر در قالب امور اعتباری است. نسبت انسان با اشیاء دیگر بر چهار نوع است: حقیقی حقیقی؛ حقیقی اعتباری؛ اعتباری حقیقی؛ اعتباری اعتباری. این سنخ اخیر، رابطه اعتباری با چیزی است که انسان آن را بدون برگشتن به حقیقت و صرفاً بر اساس ارتباط با اعتباریات بی اساس دیگر می پذیرد. این گونه اعتباریات را «اعتباریات پوچ» نامیدیم. یکی از مهم ترین گونه های نیهیلیسم که در فضای سایبر به چشم می خورد نیهیلیسم اعتباری است و صورت های مختلفی از آن در این فضا به چشم می خورد. تکنولوژی و فضای مجازی با خود انبوهی از اعتباریات پوچ را به همراه آورده است و آدمی را در سیاهچال نیهیلیسم اعتباری گرفتار کرده است. راه دست شستن از آنها تنها بازگشت به اعتباریات حقیقی است؛ اعتباریاتی که ریشه در حقیقت دارند. رابطه وجودی که بشر جدید با فضای سایبر و تکنولوژی پیدا کرده، جایگزین رابطه با امر قدسی و خدا شده است.