مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
سوبژکتیویسم
وجودشناسی دکارت و پیروان وی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله وجودشناسی یکی از بنیادی ترین مسائل در نظام فکری هر فیلسوف است که تأثیر آن بر سایر قسمتهای فلسفه غیرقابل انکار است. وجود شناسی دکارت با پذیرش اصل واقعیت آغاز و به تشکیک در وجود، کمال دانستن آن و پذیرش برهان وجودی تکمیل می گردد. اما تأثیر کوژیتو بر سوبژکتیویسم غربی مهم ترین رکن در وجودشناسی اوست. اسپینوزا وجود را در تحقق و تصور بی نیاز از غیر می داند و به تقریری از پانته ایسم نزدیک می گردد. با این همه، واقعیت خارجی مستقل از ذهن در فلسفه اسپینوزا انکار نمی گردد، درحالی که از لوازم کوژیتوی دکارت و نیز نظریه مناد لایب نیتس انکار تحقق جوهر خارجی مستقل از ذهن است.
نسبت اخلاق و دین در فلسفه کانت
حوزه های تخصصی:
اخلاق یا عقل عملی، رویه ای از تفکر کانت است که می توان گفت نوعی نتیجه یا پیامد عقل نظری است؛ کانت در نظریه اخلاقی خود با اتکا به اراده و تکلیف در انسان و اصل اختیار و آزادی او بر آن است تا فاعلیت و غائیت اصول اخلاقی را در خود انسان قرار دهد که در آن، انسان به عنوان فاعل فعل اخلاقی، خودش غایت آن نیز هست. انسان موردنظر کانت که از لحاظ عقل نظری به واسطه محدودیت و ضعف قوای معرفتی خود اجازه ورود به عرصه مابعدالطبیعه را ندارد، با رویه عقل عملی که اراده و تکلیف صفات ممیزه آن است، قادر می شود اصول اساسی اخلاقی را پایه گذارد و حتی خود را تنها غایت فی نفسه آن قرار دهد، از این رو در این مقاله با فرض سوبژکتیویسم کانت در عقل نظری و محدودیت آن در ورود به عرصه مابعدالطبیعه، تلاش میشود ضمن بیان محورهای مهم اخلاق کانتی، نحوه وابستگی دین به اخلاق مورد نظر او و سازگاری یا ناسازگاریهای این دیدگاه با برخی نتایج آن بیّن گردد.
واکاوی مبانی فلسفی غرب در هندسه معرفتی رضا داوری اردکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به موازات ظهور پست مدرنیسم در غرب و فروپاشی آرمان های مدرنیته و عصر روشنگری، متفکران ایرانی نیز در این خصوص نظریه پردازی کردند. یکی از این متفکران تأثیرگذار رضا داوری اردکانی است که با توشه گیری از آرای هایدگر و منابع اسلامی- شیعی به جنگ مدرنیته و تجدد می رود. او با پیروی از سنت پدیدارشناسی، غرب را به مثابه کل یکپارچه معرفی می کند و در این مسیر نقد خود را متوجه کسانی می بیند که حساب علم و تکنیک و ادب غرب را از قهر و سیاست استکباری جدا می کنند. محور نقد داوری نسبت به مدرنیته، انسان محوری یا اومانیسم است ودر ذیل چنین نقدی، شالوده دیگر بنیان های مدرنیته یعنی عقلانیت و علم را درهم می ریزد. داوری بر این نکته تأکید می ورزد که پست مدرنیسم نه دوران پس از مدرنیته بلکه مرحله پایانی و بحران آن است. به همین اعتبار، از نظر او تنها راه خلاصی از تفکر غربی و اومانیستی، تبری جستن از ایدئولوژی های غربی و وانهادن سوبژکتیویسم است. این جستار درپی این است اندیشه های رضا داوری درباره غرب را با نگاهی فلسفی، بازخوانی و واکاوی کند.
علم حضوری و فراروی از سوبژکتیویسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم حضوری نظریه خاصی در باب علم است که در فلسفه اسلامی و بخصوص در فلسفه صدرایی بخوبی پرورده شده و آثار معرفتشناختی آن آشکار گشته است. علم حضوری بدون اصالت وجود قابل دفاع نیست. براساس فلسفه صدرایی علم عین وجود است نه چیزی عارض یا اضافه بر آن. از اینرو، مراتب مختلف وجود دارای مراتب خاصی از علم و آگاهی هستند. در این میان، انسان علاوه بر وجود خود بر قوای نفسانی و معلومات خود نیز علم حضوری دارد. از آنجا که علم حضوری آغازگاه علم انسان است و پس از آن است که مفهوم سازی و علم حصولی شروع میشود، از اینرو بمدد این نظریه میتوان نقص و خطای اصلی ایده آلیسم، سولیپسیسم، شکاکیت و نهایتاً سوبژکتیویسم را آشکار کرد و از آنها فراتر رفت.
در این مقاله سعی میشود ضمن معرفی اجمالی نظریه علم حضوری، بر توانایی آن در فراروی از اقسام مختلف سوبژکتیویسم استدلال شود.
سوژه در تراکتاتوس با توجه به تفسیر دیوید پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوبژکتیویسم یکی از بنیادی ترین زیرساخت های فلسفه جدید است. در فلسفه جدید، جایگاه سوژه در منظومه معرفت بشری رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. سوژه در برخی نگرش های فلسفی جدید نه تنها معیار معرفت تلقی می شود بلکه شأن هستی بخشی نیز پیدا می کند. سوژه است که به غیر خود تعین می بخشد و موجودیت غیر سوژه مبتنی بر ابژه بودن آن برای سوژه می گردد. این نوشتار به تبیین جایگاه سوژه در منظومه معرفتی ویتگنشتاین متقدم می پردازد. به نظر می رسد همان گونه که کانت برای توجیه معرفت از من استعلایی بهره می گیرد، ویتگنشتاین برای توجیه تصویرگری پای سوژه متافیزیکی را به میان می کشد. هر زبانی می بایست از منظری فهمیده شود که نمی تواند در آن زبان ذکر و مشخص شود. سوژه یا «خود»، به مثابه این منظر نگریسته می شود. با توجه به تفاسیر مختلف و گاه متناقضی که از فلسفه متقدم ویتگنشتاین ارائه می شود، این بحث با توجه به تفسیر دیوید پیرس، یکی از مترجمان و شارحان بزرگ و پرآوازه تراکتاتوس، سامان می گیرد.
تحلیلی از مبانی فلسفی نظریة بسط تجربة نبوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های کلامی عمدتاً در مبانی فلسفی پیشین ریشه دارند و برای نقد آن ها می توان ریشه های آن ها را کاوید و نقد کرد. از این رو در این مقاله، ریشه های فلسفی نظریة بسط تجربة نبوی بررسی و تحلیل شده است تا زمینة نقد نظریة مزبور فراهم تر شود.
در این تحلیل، از مبانی فلسفی عبدالکریم سروش در طرح نظریة بسط تجربة نبوی پرده برداشته شده و نشان داده شده که نظریة یادشده بسیار وامدار رویکرد سوبژکتیویستی کانت و پوپر، بازی های زبانی ویتگنشتاین و هرمنوتیک فلسفی گادامر است
تجزیه وتحلیل گفتمان هایدگری سیداحمدفردید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به موازات طرح پست مدرنیزم در غرب، اندیشمندان مشهور و نافذی همچو سید احمد فردید با مطرح ساختن غرب به مثابه نمادانانیت و نفس اماره، باب منظومه فکری نوظهوری را در ایران گشودند. فردید از منظری شرقی به غرب نگاه می کند و غرب را به مثابه یک کل یکپارچه نفی می کندولی هاید گر از موضع یک متفکر غربی غرب رانقد می کند. فردید ذات انگار است و برای غرب یک ماهیت و ذات قائل است. از نظر فردید غرب از یونان آغاز می شود و غربزده شدن مثل صاعقه ای است که همه چیز را می سوزاند. از منظر این فیلسوف غرب ستیز، غرب زدگی یک نوع زئوس زدگی است که در قرآن طاغوت نامیده شده است. فردید که همسخن با هایدگر است در پی آن است که جهان از چنگال متافیز یک غربی و سوبژکتیویسم مترتب بر آن خلاصی یابد تا دوره پس فردا سراغ انسان آید. دوره خدای زمانی باقی و خدای پریروز و پس فردا نه خدای دیروز و امروز و فردا. دوره پریروز یعنی زمانی که اینک در آن نیستیم و از سوبژکتیویسم به هستی شناسی گذر کرده ایم. دیروز وامروزو فردا هم زمانی است که موجود جای وجود را گرفته است که فردید از آن تعبیر به دوره دیوزدگی می کند. مراد و منظور فردید از طرح دوره پریروز به معنی خیزش و خیز گرفتن به پریروز و دورخیز به پس فردا است. هایدگر نیز که فردید متأثر از آراء او هست سراسر تاریخ متا فیزیک 2500 ساله غرب را مورد تأمل قرار می دهد و می کوشد وجود را جایگزین موجود نماید. لازمه گذر از موجود به وجود، چنگ زدن به زبانی غیر از زبان متافیزیک است.دراین مقاله این نکته مورد بحث وفحص قرارمیگیردکه احمدفردیدباسازه شکنی ازاندیشه مارتین هایدگروبرگرفتن عناصری چون مخالفت باسوبژکتیویسم ومتافیزیک غرب ازاندیشه هایدگر، با توشه گیری ازمبانی اسلامی وعرفانی،متن بندی جدیدی راارائه می نمایدکه لب لباب آن نقدغرب به مثابه یک کل یکپارچه می باشد. کلیدواژه:تکنولوژی،سوبژکتیویسم،فردید،هایدگر
جعل معنا از نگاه سارتر و نقد و بررسی آن بر اساس مبانی شناخت گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جعل و کشف معنا دو دیدگاه بنیادین در معنای زندگی هستند که هر کدام موافقان و مخالفانی را به خود اختصاص داده اند. سارتر با تبیین وجودِ فی نفسه و وجودِ لنفسه، و همچنین مفاهیمی همچون امکان ناضرور، آزادی و فردیت، ابتدا جهان را از هر معنایی تهی می کند و سپس برای استعلای خویش و همچنین عدم انفعال، در پی جعل معناست. بنابراین، در این حوزه، سارتر را می توان یک ناشناخت گرا و سوبژکتیویست خواند و از این رو انتقادات مربوط به این دو نحله به سارتر نیز تعلق می گیرد. برای نمونه، سارتر با سوبژکتیو دانستن معنا امکان هر گونه داوری معرفتی را درباره صدق و کذب دیدگاه اخذشده از بین می برد. در عین حال، به نظر می رسد، با توجه به مبانی معرفتی ناشناخت گرایان و سوبژکتیویست ها، می توان از قوت این نقد کاست. همان طور که می دانیم، تأکیدِ سارتر و سایر اگزیستانسیالیست ها بر جعل و یا کشف معنا شدیداً وابسته به فرد و ساختار سوبژکتیو اوست. بنابراین به نظر می آید با توجه به بنیان های فلسفی سارتر، نقدهای مبتنی بر شناخت گرایی بر سارتر وارد نباشد.
مطالعه تطبیقی آثار انسان شناختی سوبژکتیویسم و وجود تعلقی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
با تأمل در فلسفه ملاصدرا می توان دریافت که انسان موجودی است دارای استعدادهای نامحدود که با به فعلیت رسیدن در این عالم معنا پیدا می کند و چون به عنوان موجودی محدود تعلق وجودی به وجود لایتناهی دارد، تلاش می کند وجود خود را تحقق و معنا بخشد. لذا باتوجه به وجود تعلقی انسان و نقش عالم در معنا بخشی به وجود او، می توان به نسبت انسان با عالم و حرکت به سوی حق تعالی که غایت همه حرکت های اوست، پی برد. اما وقتی دکارت «من» را در جایگاه «سوژه» و عالم را به عنوان«ابژه» در برابر آن بنا نهاد، «سوبژکتیویسم» و تقابل بین انسان با عالم به عنوان یکی از مهم ترین آثار آن در فلسفه غرب پدید آمد. در این مقاله هدف تبیین نسبت انسان و عالم است با التفات به حیثیت وجود تعلقی او در فلسفه صدرایی در مقابل ثنویت انسان و عالم که از آثار اجتناب ناپذیر «سوبژکتیویسم» است و بالاخره رسیدن به اینکه تعلق و وابستگی انسان به خداوند در حرکت جوهری و به تبع آن فقر جوهری است که انسان صدرایی را از سوبژکتیویسم و هر نوع تفکر خودبنیادی امتیاز می بخشد.
بررسی تحلیلی سوبژکتیویسم و پیامدهای آن در توسعه مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوبژکتیویسم گوهر و ذات مدرنیته است، توسعه مدرن عقلانیت خود را که از مهم ترین شاخصه های آن می باشد بر مبنای معرفت شناسی سوبژکتیویسم قرار داده که مبتنی بر اصالت سوژه است. بر این اساس یگانه موجود حقیقی، انسان است و دیگر موجودات تمثیل و وجود ذهنی، قائم به سوژه و اصول تعریف شده در نزد او هستند و در نتیجه عقل ابزاری و خودبنیاد انسان که پایین ترین مرتبه عقل انسانی است جانشین عقل دینی و وحی می شود. عدم توجه به مراتب بالاتر عقل, داشتن درک واضح تر از بدن, عدم تبیین چگونگی نیل به وجود از معرفت و تقدم درک هستی خود نسبت به حالات ذهنی مهم ترین نقدهایی است که برذات سوبژکتیویسم وارد شده است. از جهت پیامدها نیز می توان گفت بحران عقلانیت و رشد فزاینده عقلانیت ابزاریِ سکولار و در نتیجه رواج پوچ گرایی، انکار مرجعیت وحی و در نتیجه اعطای حق قانون گذاری به انسان، تغییر معیار ارزش ها و بحران ارزش های اخلاقی، دوری انسان از هویت فطری و خدابنیاد و محروم گشتن از درک حقیقت و در نهایت دور شدن از مسیر سعادت واقعی و همه جانبه در اثر بسط شئون مختلف سوژه ریشه در اندیشه سوبژکتیویسم دارد.
نسبت سنجی اندیشه متقدم و متأخر ویتگنشتاین با طرح معرفت شناختی سوبژکتیویسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
91 - 116
حوزه های تخصصی:
سوبژکتیویسم به مثابه یک طرح معرفت شناختی، از مؤلفات بنیادین تفکر مدرن شناخته می شود. این طرح با کوژیتوی دکارتی و تلقی انسان به عنوان «جوهر اندیشنده» پایه گذاری شد و با فلسفه استعلایی کانت و اعطای نقش خودبنیادی به بشر در عمل شناخت اهمیتی بی مانند در معارف بشری دوران جدید یافت. اما با آغاز قرن بیستم و تغییرات پارادایمیکی که در فلسفه رخ داد، اندیشه هایی پدیدار شد که طرح سوبژکتیویسم، این بنیاد مستحکم تفکر مدرن را با چالش های جدی مواجه کرد. در این میان، ویتگنشتاین یکی از فیلسوفانی است که در فلسفه خود بیش ترین کوشش ها را در جهت گذار از این طرح به انجام رسانده است. این نوشتار می کوشد ضمن نسبت سنجی فلسفه متقدم و متأخر ویتگنشتاین با سوبژکتیویسم مدرن، نشان دهد که کوشش های ویتگنشتاین در هر دوره، تا چه حد در گذار از طرح سوبژکتیویسم کامیاب بوده است. بر همین اساس، بخش نخست مقاله با خوانش استعلایی از رساله منطقی- فلسفی نشان خواهد داد که ویتگنشتاین در عین تلاش برای کنار گذاشتن طرح سوبژکتیویسم هم چنان پای بند روش سوبژکتیویستی، کانت است و بخش دوم نیز ضمن اشاره به روش بدیع ویتگنشتاین در پرداختن به مسائل فلسفی، چگونگی گذار از سوبژکتیویسم را در اندیشه متأخر او واکاوی خواهد کرد.
درنگی در نقد هیدگر بر مفهوم سوژه در متافیزیک کانت و هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابر تفسیر هیدگر «سوبژکتیویسم» بنیاد متافیزیک است که از افلاطون آغاز می شود و با دکارت شتاب افزون تری یافته و تا هگل و نیچه استمرار پیدا می کند، هیدگر در تفسیری که از کانت و هوسرل ارائه می دهد معتقد است نه تنها ایشان راه دیگری غیر از آن چه از بدو ظهور مابعدالطبیعه در افلاطون و در ادامه با ارسطو و پس از آن در دورة قرون وسطی و نیز در دورة جدید با تفکر دکارتی استمرار یافته، نشان نداده است بلکه خود کانت مساهمت زیادی در بسط متافیزیک سوژه داشته است. این مقاله کوشیده است از رهگذر شواهدی ادعای هیدگر را مورد ارزیابی قرار دهد و با تمایز میان سنت متافیزیکی و استعلایی نشان دهد که تفسیر هیدگر از فلسفۀ کانت و هوسرل، قابل مناقشه و محل گفتگوست.
وجه هرمنوتیک زبان در اندیشه هایدگر و امکان گذار از طرح سوبژکتویستی شناخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هایدگر از جمله فیلسوفانی است که در فلسفه خود بیش ترین کوشش ها را در جهت گذار از طرح معرفت شناختی سوبژکتیویسم به انجام رسانده است. او مساعی خود در باب این مسئله را از وجوه گوناگونی پی گیری کرده است. این مقاله اما به طور خاص درصدد است تا چگونگی گذار هایدگر از سوبژکتیویسم را از منظر «زبان» و در اندیشه متقدم و متأخر او بررسی کند. از همین رو، نخست مؤلفه های اصلی طرح سوبژکتیویستی شناخت را بررسی و تحلیل خواهیم کرد؛ سپس به کمک بصیرت هایی که هایدگر در آثار خود در مورد زبان به دست داده است، هم چون در نظر گرفتن زبان به عنوان یک اگزیستنسیال برای دازاین، بازتعریف مفاهیمی چون حقیقت به مثابه ناپوشیدگی و لوگوس به مثابه گفتار، و هم چنین تاکید بر نسبت میان زبان و وجود که به نحو تاریخی تعین می یابد، می کوشیم مدعای خود را موجه سازیم. مدعا آن است که طرح معرفت شناختی سوبژکتیویسم که شناخت را صرفاً بر اساس فعالیت محض سوبژکتیویته تبیین می کند و از وجه هرمنوتیک زبان و نقش آن در گشایش، انکشاف و شناخت پذیر کردن موجودات غفلت می ورزد نمی تواند تصویری درست از نحوه دسترسی انسان به جهان به دست دهد.
بررسی تطبیقی «هویت استعلایی انسان» در اندیشه هیدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
213 - 229
حوزه های تخصصی:
آرای هیدگر و ملاصدرا در باب «هویت استعلایی انسان» را می توان از جهاتی مورد بررسی تطبیقی قرار داد. در این تطبیق، قرابت ها و تمایزهایی به دست می آید. وجوه قرابت از این قرارند: نخست، هر دو قائل به معنایی واحد از استعلا در بستر وجود هستند و به تأثیرگذاری یک جانبه وجود در تحقق استعلای انسان اذعان دارند؛ دوم، به اهمیت استعلا در تعریف انسان اعتقاد داشته و هویت انسان را قائم به استعلا تلقی می کنند؛ وانگهی، هر دو به استمرار دائمی استعلای آدمی تصریح دارد. جهات تمایز نیز به این شرح است: نخست، مبنای آن ها درباره استعلا متفاوت است؛ زیرا آغاز استعلا در هیدگر با نقد سوبژکتیویسم دکارت است و به این عقیده نائل می شود که انسان تنها موجودی است که اشیا را در گشودگی اش درمی یابد؛ اما آغاز استعلا در اندیشه ملاصدرا با تبیین عین الربطی موجودات به وجود حقیقی ترسیم شده و بر این عقیده استوار است که انکشاف هستی در انسان، بر مدار حرکت جوهری، اراده و فیض وجود حقیقی رخ می دهد؛ دوم، هیدگر با نظام هستی شناسانه ای که ترسیم کرده، به خوداتکاییِ دازاین در امر استعلا اعتقاد دارد، اما در اندیشه ملاصدرا اهتمام به الوهیت و در پرتو آن، تمسک علمی و عملی به جوانب آن از اهمیت بنیادین برخوردار است.
چالش تجربه زیبائی شناختی در بستر سوبژکتیویته دکارتی
حوزه های تخصصی:
سوبژکتیویته منتج از کوجیتوی دکارت، بر بستر رخدادهای متنوعی از جمله هنر اومانیستی رنسانس شکل گرفت، این تحول اندیشه ای بدیع و نگرشی شامل عرصه های مختلف فلسفی است. ازمنظر دکارت زیبایی سوبژکتیو است و هر چیزی که سلیقه یا حساسیت ذهنی ما را ارضاء کند، زیبا است؛ این رویکرد پس از دکارت نیز تداوم می یابد و با محوریت یابی ذوق در پنداشت امرزیبا، در آرای متفکرانی همچون: برک، هیوم وکانت بارور می گردد. در این پژوهش با تکیه برماهیت سوبژکتیو تجربه زیباشناسی، بر ساحت انفسی تجربه تاکید می گردد واز این طریق بحث را ازچالش های حاکم بر داوری زیبا شناختی، که عمدتا مبتنی بر لحاظ عناصر عینی و ابژکتیو در قضاوت زیباشناختی است، متوجه ساحت انفسی تجربه و درنهایت محوریت فرد در صدور این داوری ها گرداند. پرسش اصلی این پژوهش در راستای چالشی است که بر ماهیت سوبژکتیویته بر بستر زیبایی شناسی رخ می دهد؛ اینکه چگونه سوبژکتیویته دکارت در دوران معاصر مورد نقد واقع شده است، نقدهایی که منجر به تغیرات مهمی در تفکر و هنر گردیده است. چالش سوبژکتیویته دکارت، زمینه را برای چالش بزررگ سوبژکتیویته در عصر حاضر و محوریت یابی فرد به جای انسان کلی، فراهم می گرداند. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی است که درآن نگارنده به روش مطالعه اسنادی اطلاعات را گردآوری کرده است.
بررسی انتقادی زیرساخت های دکارتی تمدن غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۹۷
5 - 24
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است بنیادهای نظری برآمده از دو مبنای مهم معرفت شناختی و روش شناختی غرب جدید یعنی سوبژکتیویسم و اصالت ریاضیات دکارتی را واکاود و برون دادهای آن دو را در شکل دهی به تمدن مدرن غرب جویا شود. ما حصل تحقیق این است که دو بنیاد یادشده سرانجام سیطره کمیت و استخدام طبیعت و استثمار انسان را در پی آورده و الگوی پیشرفت غربی را به الگوی تصاحب و تزاید قدرت و تکاثر ثروت مبدل ساخته است. بررسی این مبانی و سپس عرضه آنها به منابع و تراث خودی و دریافت پاسخ های متفاوت یا مشترک آنها می تواند ما را در اکتشاف مبانی خودی یاری رساند و وجوه اشتراک و تمایزهای ارزشی- تمدنی ما را آشکار سازد.
ساخت گشایی و هستی زدایی از سوژه و هویت جنسیتی: دوبوار و باتلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
131 - 146
حوزه های تخصصی:
دوبوار و باتلر از برجسته ترین متفکرانی هستند که بر ضرورت خوانشی مجدد از سوژه و هویت جنسیتی تأکید کرده اند . تلاش آنها در یافتن معنای سوبژکتیویسم با ضرورت ساخت گشایی معانی جنس و جنسیت همراه بوده است. بر همین اساس، با محورقراردادن مفهومِ شدن (دوبوار) و اجراگری (باتلر) به جست وجوی تغییر ذهنیت جنسیتی (دوبوار) و تکثر هویت جنسیتی (باتلر) پرداخته اند . باتلر در آغاز با نظرهای مشترکی با دوبوار شروع کرده است و وام دار برخی از مهم ترین مفاهیم اندیشه وی است؛ اما تفاسیر و نتایج اندیشه اش گسترده تر و متفاوت تر از دوبوار است. دوبوار با تبیین ماهیت برساخت گرایانه هویت جنسیتی، تغییر ذهنیت را به قصدِ پایان دادن به تقابل های دوگانه مردانه زنانه ارائه کرده است. باتلر با اذعان به ماهیت فرهنگیِ هویت جنسیتیْ اَشکال مختلف قدرت و تقابل های دوگانه آن را افشا کرده و تکثر هویت جنسیتی را به قصدِ پایان دادن به ایدئولوژی جنسیت مطرح کرده است. به زعمِ باتلرْ اگرچه نگرش های برساخت گرایانه دوبوار در حوزه هویت جنسیتی و شکل گیری سوژه زن تأثیر بسزایی را در تدوین آرای وی داشته است، درنهایتْ نگرش وی درباره هویت جنسیتی تقلیل گرایانه است و در همان چهارچوب دوگانه انگاری نفس بدن دکارت ارائه شده است.
تضعیف خدای متافیزیکی در عقلانیت سوژه مدرن از منظر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هایدگر متأخر، با واکاوی تاریخ تفکر مغرب زمین، فلسفه دوره مدرن را به مثابه تداوم سنت متافیزیک یونانی، و نه گسستی از آن، تبیین کرده و سوبژکتیویسم دکارتی را برآمده از هستی - خداشناسی (یا انتو-تئولوژی) یونان، خاصه افلاطون و ارسطو، تفسیر می کند. رشد خودآگاهی سوژه عقلانی به خویشتن، به مثابه بسط منطقی و ضروری عقلانیت یونانی (یا همان متافیزیک)، منجر به این می شود که دکارت هستی را به عنوان تصورشدگی نزد فاعل شناسا تفسیر کند. در این صورت، تصورشدگی، به مثابه هستی هستندگان، وامدار سوژه انسانی خواهد بود و در نتیجه فاعل شناسا را در جایگاه بنیاد هستندگان قرار می دهد. با این وصف، انسان، در مقام سوژه، پس از این می تواند جایگاهی را اشغال کند که پیش از این، و در متافیزیک و الهیات فلسفی، متعلق به خداوند بوده است. همین تصاحب جایگاه خداوند به وسیله سوژه انسانی است که منجر به افول اعتبار او به مثابه بنیاد هستندگان می شود و تردیدهایی ملازم با وجود یا معناداری او را از پی می آورد.
تحلیل مبانی هستی شناختی بحران زیست محیطی معاصر و شروط امکان غلبه بر آن بر اساس تفکر مارتین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
113 - 134
حوزه های تخصصی:
زندگی انسان به گونه ای اجتناب ناپذیر با محیط زیست و طبیعت پیوند خورده است؛ انسان بر زمین اقامت دارد و بنابراین وابستگی و تعلق او به زمین و موجودات دیگر پیش فرض همه نسبت های دیگر او محسوب می شود. اما عمدتاً این نسبت به تدریج به صورت نادیده گرفتن یک طرف؛ یعنی محیط زیست و بهره وری از آن در جهت خواستِ طرف دیگر، انسان، درآمده است. این نسبت، نسبتی مبتنی بر تفکر سوژه-ابژه و دیگر بودگی محیط زیست است. ادامه این وضعیت به حیات زمین و همه موجودات آن آسیب جدی خواهد رساند. هیدگر که تاریخ تمدن غرب را تاریخ غفلت از وجود می داند، ریشه های عمیق نسبت کنونی بشر با طبیعت و در نتیجه بحران زیست محیطی را در تلقی خاصی از موجودات می داند که بر اساس آن موجودات به متعلقات صرف شناسایی بشری، جهت تسلط بر آنها تنزل یافته اند. هیدگر چنین نسبتی با موجودات و کل طبیعت را نسبتی سوبژکتیو دانسته و می کوشد با طرح مسأله وجود و در-جهان-بودن و هم جواری آدمی با موجودات و سکنی گزیدن او در زمین براساس دوستی و نفی دوگانه انگاری، تقابل انسان با طبیعت را منتفی سازد.