مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
بارت
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۷ شماره ۵
حوزه های تخصصی:
یکی از زیباترین داستانهای هفت پیکر نظامی، داستان پادشاه سیاه پوش است. این داستان به دلیل ویژگیهایی که دارد زمینه را برای بازخوانی مجدد از منظر نظریه های ادبی معاصر از جمله ساختارگرایی مهیا می سازد. ازآنجاکه ساختارگرایی در ادبیات، از خود نظام ادبیات به عنوان مرجع بیرونی آثاری که بررسی میکند، استفاده میکند، جایگاه ارزشمندی در مطالعات ادبی دارد. مقالة حاضر به بررسی ساختار داستان پادشاه سیاهپوش از منظر رمزگانهای بارت میپردازد. این رمزگانها عبارت است از رمزگان معناشناسانه، رمزگان فرهنگی، رمزگان هرمونتیک، رمزگان نمادین و رمزگان اعتباری. در رمزگان کنش روایی از نظریات گرماس بهره جسته ایم. این مقاله می کوشد شاهدهای عینی و ملموسی از داستان پادشاه سیاهپوش بر اساس رمزگانهای بارت ارائه کند، برای مثال در سطح ظاهری رمزگان معناشناسانه از حرص آدمی سخن به میان می آید، اما در سطح استعاری از میوة ممنوعه، معراج و نظایر آن گفتگو میشود. داستان پادشاه سیاه پوش عجیب ترین داستان هفت گنبد نظامی است و بیش از همة آنها دارای ظرفیت قرائتهای ادبی نوین است. این داستان همچنین در میان داستانهای دیگر قدیمی ایران بی نظیر یا دست کم نادر است.
نشانه شناسی لایه ای رمزگان ها در داستان قرآنی خلقت آدم(ع) با تأکید بر کشف الاسرار میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماجرای خلقت آدم(ع) ، از جمله داستان های قرآنی است که در متون تفسیری و بویژه تفسیرهای عرفانی، با ظرایف خاصی همراه می باشد. در این میان، کشف الاسرار میبدی با زبانی نمادین و تصویری، به تفسیر عرفانی این داستان می پردازد. روایت میبدی از این ماجرا، در نوبه ثالثه کشف الاسرار، لایه های درونی و دلالت های معنایی فراوانی دارد. نظر به تعدد سطوح رمزگانی در این داستان، این پژوهش به رمزگان شناسی این متن نظر داشته است. در بررسی رمزگان های یک متن، تقسیم بندی ها و نظریه های مختلفی مطرح است و این پژوهش بر اساس الگوی پنج گانه بارت انجام شده است. با توجه به ویژگی های این الگو، همچون روایت محور بودن، توجه به رمزگان های فرهنگی و ایدئولوژیکی که در متون تفسیری عرفانی جایگاه ویژه ای دارد پژوهش حاضر این الگو را اساس بررسی رمزگان ها قرار داد. محدوده این پژوهش نیز تفسیر آیات سی ام تا سی و هشتم سوره بقره در نوبه ثالثه کشف الاسرار بوده است. نتایج این بررسی، نشان می دهد در داستان خلقت آدم(ع) به روایت میبدی انواع رمزگان های هرمنوتیکی، کنشی، معنایی، نمادین و فرهنگی درخور تشخیص است. برخی از این رمزگان ها از نصّ صریح قرآن هم برداشت می شود و برخی، شاخ و برگی است که میبدی به این داستان می دهد. از بین انواع مذکور ، رمزگان هرمنوتیکی و کنشی، بیش ترین نقش را در پیشبرد فرایند داستان ایفا می کنند.
پسامدرنیسم و بارت دو درآمد، یک پرونده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این بررسی تطبیقی نه چندان مرور شباهت های دو کتاب بر اساس دیدگاه توصیفی و پیشاتحلیلیِ معمول، بل بیش تر درآمدی است بر نوعی رویکرد آسیب شناسانه به ترجمه هایی که در ربع قرن اخیر از آثار پسامدرن در کشور ما انجام گرفته اند. منشأ پژوهش نه بی خبری از نظریه های مدرن دریافت (réception) است، نه بی توجهی به نقش معمارگونه خواننده در ساخت متن. نه غفلت از دیدگاه والتر بنیامین در خصوص سترون بودن ارجاع به مخاطب در بررسی جایگاه و ارزش یک اثر یا مجموعه ای از آثار، نه نیز بیگانگی با نظریه های ادبی فلسفی مربوط به سکوت و مخاطب گریزی نوشتار که اندیشه اروپایی، از افلاطون تا موریس بلانشو، هر بار به طریقی در تبیین آن ها کوشیده است و ماحصل نهایی شان چیزی نتواند بود جز دیدگاهی پیشاپیش ضد بارتی، ناظر بر مرگ خواننده ای که بارت تولد او را در گرو مرگ مؤلف می دانست. جستار حاضر، در عین باور به همه نگره های بالا، خود را به این اصل پای بند می شمارد که برترین اندیشه ها، در شرایط مشخص، ممکن است ناکافی یا حتی یک سره ناکارآمد جلوه کنند و باید با توجه به نیازهای روز مورد بازنگری قرار گیرند و یا موقتاً معلق گردند. نظریه های آلمانی مربوط به ترجمه با نمایندگانی چون گوته، شلایرماخر، پان ویتز و بنیامین نیز از این امر مستثنی نیستند: طنین انداز کردن عنصر بیگانه در زبان خویش، به منزلة فصل مشترک این نظریه ها و به مثابه اصلی که پیشاپیش از نگره های فرانسویِ قائل به سکوت ادبیات خبر می دهد، همواره نیازمند تفسیرهای مناسب و متناسب با زمان مکانِ ترجمه است. نقد حاضر در آرزوی دست یابی به چنین تفسیرهایی است. در عین حال، این نقد با توجه به موضوع، کمیت، و روش خود هیچ داعیه ای نمی تواند داشته باشد مگر اشاره به ضرورت برخی بررسی های تاریخی، آماری، و مخاطب شناختی در رابطه با استقبال ایرانیان از آثار پسامدرن و ارائه فرضیه هایی که صحت و سقم شان باید از طریق همین بررسی ها اثبات شود. باری نقدِ استوار بر فرضیه های هنوز اثبات نشده همواره محکوم است به نوعی تعلیق، نوعی نوسان میان حال و آینده. و البته محکوم به تردید و بی اطمینانیِ ابدی نسبت به ارزش و فایده خویش. آن نوسان و این تردید، اما، شاید دست کم دو معنا از معانی متعدد «بحران» باشند: بحرانی که در ذات نقد ثبت است و نه فقط از بلندپروازی او برای «ترسیم مرزهای سرزمین حقیقت»، بل نیز از بدگمانی ای می زاید که خود او را هدف می گیرد.
تحلیل نمایه و تطبیق آن با براعت استهلال در ""خسرو و شیرین"" و ""لیلی و مجنون"" نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح نمایه را نخستین بار رولان بارت فرانسوی در نیمه دوم سده بیستم میلادی وارد حوزه روایت شناسی کرد. از نگاه بارت ساختارگرا، نمایه یکی از انواع کارکردها در متن روایی است. این گونه، هرچند از نظر کنشی ضعیف است، برای تقویت فضا و رنگ و روانشناسی شخصیت ها، واحد بسیار ضروری و تکمیلی روایت است. نمایه با این که از دل ادبیات داستانی مدرن غرب باز نموده شده، در ادبیات کلاسیک فارسی نیز وجود داشته است. نمایه گاه با صنعت بدیعی براعت استهلال مطابقت دارد که نمونه های فراوانی از آن را می توان در متون داستانی کلاسیک فارسی مشاهده کرد. نظامی نیز در منظومه های خسرو و شیرین و لیلی و مجنون از نمایه چه در قالب براعت استهلال و چه غیر از آن، هوشمندانه استفاده کرده است.در این دو منظومه، عناصر براعت استهلال و نمایه با موضوع و فضای داستان کاملاً هم خوانی دارد.
کارکردهای روایی در شعر طاهره صفّارزاده بر اساس نظریّه روایت شناسی بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعتباربخشی به واقعیّت و استغراق در عینیّت، با همه خصوصیّات فیزیکی و باطنی آن – که با نیما آغاز شده بود – در ادامه حرکت شعر نو، تأثیر به سزایی بر جای گذاشت و شاعر امروز دریافت که روایت می تواند اجزای ناهمساز را در کلّیتی معنادار گردآورد و امکان نظام بخشی به عناصر پراکنده را به دست دهد و زمان تقویمی را به زمان هستی شناسانه بدل کند. در این مقاله، بر اساس روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا و مقایسه، اشعار طاهره صفّارزاده، با توجّه به نظریّه رولان بارت، از دیدگاه ساختارگرایی بررسی می شود و کارکردهای روایی، در این اشعار مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. مسائلی که در این پژوهش مطرح می شوند عبارت اند از: میزان گرایش این شاعر به بیان روایی، بروز اندیشه و ارتباط منطقی و حرکت سیاّل شاعر، میان روایت و جامعه، ایجاد ارتباط میان اندیشه و روایت و ایجاد حرکت در ذهن مخاطب با تکیه بر اصل دینامیک بودن روایت، تجانس و ارتباط نگرش و زبان شاعر با نوع زندگی زنانه، و جهت خاصّ روایت در اشعار.
بنیان های نشانه شناختی «هم سازه» و «ناسازه» در اندیشه رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رولان بارت در دوره دوم اندیشگری خود اساساً متوجه نقدِ امر بدیهی است. او معتقد است که آن چه خود را به مثابه امر طبیعی، جهانشمول و بدیهی وانمود می کند، در حقیقت محصولِ فراشد طبیعی سازی است؛ فراشدی که به واسطه آن امرِ ایدئولوژیک در نهایت خود را به صورت امر بدیهی نشان می دهد. بر این اساس، محصول نهاییِ فراشد طبیعی سازی، به زعم بارت، هم سازه ای است که امر بدیهی از طریق آن متبلور می شود. در نتیجه، بارت در راستای نقدِ امر بدیهی و نیز افشای تلویحات ایدئولوژیکِ هم سازه، برابرنهادی را تحت عنوان ناسازه مطرح می کند. ناسازه به مثابه سلاحی علیه فریب کاریِ زبان به شمار می رود که با اتکاء بدان می توان به خوانش متفاوتی از متن روی آورد. با این همه، بارت هرگز تبیینِ روشنی از سازِکار نشانه شناختی هم سازه و ناسازه به دست نمی دهد. به همین سبب، ممکن است تصور شود که چرخش نظری بارت متضمنِ نفی آموزه های پیشین او در باب نشانه است. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد ضمنِ بررسی مبانی نشانه شناختی هم سازه و ناسازه، عواقب و نتایجِ منطقی این تلقی را بررسی کند. در پایان مشخص می شود که رویکردِ بارتِ دوم اساساً متأثر از نقد روابطِ سلسله مراتبی حاکم بر معانی صریح و معانی ضمنی است.
بازنمایی اسطوره اتوپیا در سینمای معاصر هالیوود (نشانهشناسی فیلم های «آواتار»، «بهشت» و «سرزمین فردا»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال سوم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۲
130-166
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش شناخت نحوه بازنمایی و برساخت اسطوره اتوپیا در تولیدات سینمای هالیوودی مرتبط است. روش به کار گرفته شده در آن نیز روش نشانه شناسی است. در این پژوهش از میان تمام فیلم های با موضوع آرمان شهر در هزاره جدید، سه فیلم تأثیرگذار که هرکدام نوعی خاصی از آرمان شهر محسوب می شوند، به عنوان نمونه انتخاب شدند و مورد تحلیل قرار گرفتند. هر یک از این فیلم ها معنای منسجم و یکسان را در قالب متن و زمینه ها و عناصر بصری متفاوت در لوای نوعی خاصی از اتوپیا مطرح کردند. مثلاً اتحاد و نفی فردگرایی در فیلم آواتار در یک نسبت همنشینی با قبیله، طبیعت و روح حاکم بر طبیعت نشانه گذاری شده است که در آن آرمان شهر، زندگی طبیعی همراه با اتحاد مردم و مسئولیت پذیری و رابط صمیمی به تصویر کشیده شده است. آرمان شهر به تصویر کشیده شده در فیلم بهشت نیز به آرمان شهر کارل مارکس و جامعه کمونیستی می پردازد که در آن انقلاب طبقه کارگر درنهایت باعث برچیده شدن تضاد طبقاتی و یکسان شدن افراد در قبال دسترسی به منابع و رفع تبعیض می شود؛ فیلم سرزمین فردا نیز نمودی از آرمان شهری است که اتین کابه به تصویر می کشد و نشان از تفریحگاه هایی دارد که دیزنی لند برای سرگرمی مردم و جذب مخاطبان به سمت هالیوود در نظر گرفته است.
کارل بارت و مسئله نجات امت های غیرمسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
45 - 64
حوزه های تخصصی:
کارل بارت متأله نوارتدوکسی مسیحی، یکی از تأثیرگذارترین الهی دانان مسیحی سده بیستم میلادی است. رهیافت الهیاتی بارت یکی از سه سنت حوزه الهیات جدید مسیحی و معیاری برای آن به شمار می آید. وی را در مسیحیت انحصارگرا دانسته اند و الهیات او را میانه سنت پلورالیستی جان هیک و شمول گرایی کارل رانر قرار داده اند. از مباحث الهیات مسیحی، در بحث نجات شناسی بر انحصارگرایی بارت تأکید شده است. مقاله حاضر با روش تحلیل محتوا به بررسی دیدگاه بارت در باب نجات شناسی پرداخته و نشان داده است که وی گرچه به دلیل تأکید بر مسیح به مثابه راه نجات و تأکید آشکار به نجات باورمندان مسیحی انحصارگرا شمرده شده است، اما او در بخش هایی از آثارش به طور قاطع نجات را از آن تمامی نوع بشر دانسته و در نجات شناسی دیدگاهی شمول گرا را به نمایش می گذارد. او معتقد است که تمامی انسان ها بنا بر امکان وجودی شان و بر مبنای وجود عیسی مسیح مشمول رحمت و نجات الهی اند.
تحلیل داستان سارای از دیدگاه نشانه شناسی بارت
حوزه های تخصصی:
داستان سارای یکی از افسانه های معروف آذربایجان است که در آن قهرمان داستان با تکیه بر نیروی عشق، تدبیر شجاعانه ای اندیشید که همین اراده او را در زمره اسطوره های معروف آذربایجان قرار داد. اسطوره شناسی بخشی از دانش گسترده نشانه شناسی است که هدف آن یافتن اندیشه نهفته در اساطیر و شالوده فرهنگ یعنی باورها، ارزش ها و روحیات هر قوم است. پژوهش حاضر با استفاده از نظریه نشانه شناسی بارت (1392) و شیوه تحلیلی – استنباطی، اسطوره سارای را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و به نتایجی دست یافته است. براساس یافته های پژوهش، تأمل در عناصر اسطوره ای نهفته در لایه های زیرین این داستان همانند وفاداری، شهامت، پاکدامنی و آزادگی قهرمان آنکه در پایان داستان با سپردن جسم خویش به آرپاچای خود را جاودانه کرد، راز ماندگاری اسطوره سارای بوده و مبین فرهنگ و روحیات مردم این منطقه است و نشان می دهد که چطور برخی باورها در داستان تقویت شده و متعالی جلوه داده می شوند و چگونه برخی باورها تضعیف می گردند.
بازنمایی ستاره ورزشی در تبلیغات بازرگانی تلویزیونی (نشانه شناسی تبلیغات شامپو «کلیر» و روغن موتور «کاسپین»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه نشانه ها سراسر زندگی انسان ها را در برگرفته اند. تبلیغات نیز نظامی از نشانه هاست که در همه ساعات شبانه روز، ذهن و چشم افراد را تسخیر کرده است. دراین بین افراد معروف، گاه دستاوردی می شوند برای افزایش میزان نفوذ تبلیغات در اذهان عمومی. در این راستا هدف مقاله پیش رو ارائه نوعی اسطوره شناسی و اسطوره زدایی از واقعیت پنهان پشت متن تبلیغات است. در این مطالعه در قالب نظریه نشانه شناسی و تحلیل اسطوره بارت، دو آگهی مورد تحلیل قرارگرفته تا معنای ضمنی و مرتبه دوم پیام و متن مشخص گردد. از میان آگهی های بی شماری که در سراسر جهان و با حضور اسطوره های ورزشی تهیه می شوند این مقاله به نشانه شناسی تبلیغ شامپوی «کلیر» با حضور کریستیانو رونالدو و تبلیغ «روغن موتور کاسپین» با حضور «جواد نکونام» پرداخته تا تأثیر حضور این افراد بر عملکرد تبلیغ نشان داده شود. درنهایت این تحقیق به این نتیجه رسید که این اسطوره ها به بازنمایی واقعیت پرداخته و شرایط را آرمانی تر از چیزی که هست نشان داده و بدین وسیله مخاطبان زیادی برای خود فراهم می کنند.
بررسی الهیات طبیعی از دیدگاه بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الهیات طبیعی به طور سنتی نقش حلقة ارتباط بین معرفت زمانه و تعالیم وحیانی را در ادیان ابراهیمی ایفا می کرده است. با این حال، هرگز اعتبار و امکان این الهیات مورد وفاق الهی دان های این ادیان نبوده است. کارل بارت -که بسیاری او را مهم ترین و تأثیرگذارترین الهی دان پروتستان و حتی مسیحی در قرن بیستم می دانند- با هر دستگاه فکری ای که باورهای مسیحی را بر یافته های ذهن و ضمیر بشری مبتنی سازد، به شدت مخالفت می کند. از این رو، می توان او را نماد مخالفت بی امان با الهیات طبیعی در دورة معاصر دانست. در این مقاله تلاش کرده ایم تا نشان دهیم نقد بارت بر الهیات طبیعی، از سویی ریشه در تحلیل او از نقش این الهیات در تاریخ مسیحیت دارد؛ و از سوی دیگر مبتنی است بر قرائتی خاص از برخی آموزه های مسیحی؛ اما اگر از منظری معرفت شناختی بنگریم، به نظر می رسد التزام به لوازم موضع بارت ضد الهیات طبیعی، الهیات وحیانی را نیز با مشکلاتی جدی مواجه خواهد ساخت.
نقد نیچه ای پل تیلیش بر دیالکتیک کارل بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
193-216
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که در کلام مسیحی بحثهای دامنه داری را موجب شده، تبیین نحوه رابطه میان دو قلمرو اگزیستانس (جهان اسفل) و ذات (جهان برتر) است. پاسخ به این مسئله از آن جهت که می تواند راه حلی برای معضل بی معنایی و نهیلیسم ارائه دهد، حائز اهمیت است. معنای از دست رفته جهان باید از راه تعامل میان خدا و جهان اگزیستانس به آن بازگردانده شود و از این رو رابطه دیالکتیکی میان این دو قلمرو ظاهراً از هم جدا افتاده می تواند در عین حال دو کارکرد معنابخشی و نجات را ایفا کند. بر اساس پیشنهاد کارل بارت، فاصله ای که جهان را از قلمرو الهی جدا کرده با تکیه بر عقل و قوای بشری قابل عبور نیست و لاجرم باید خود خدا با اراده مطلقش وارد عمل شده و جهان را نجات دهد. در مقابل پل تیلیش معتقد است که همان نظامی که خلقت را موجب شده، از دل خود امکانات نجات را نیز ارائه می کند و این دو نمی توانند بی ارتباط باشند. بدین ترتیب برای نجات لازم نیست که نظام خلقت نقض شده و معنا از فراسوی جهان به آن افاضه شود. با پذیرش اینکه جهان بطور کامل تهی از معنا نیست می توان از جنبه مثبت به آن «آری» گفت هر چند ضرورت «نه» گفتن به ابهامات و تضادهای جهان هبوط یافته همچنان وجود دارد. در این مقاله ضمن بررسی نظریه بارت و نقدهای تیلیش بر آن، نشان خواهیم داد که تیلیش چگونه ایده «آری گویی» نیچه را برای ارائه دیالکتیکی ایجابی به کار می گیرد.
روند افول نقد نو در فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم آبان ۱۳۹۷ شماره ۸ (پیاپی ۶۰)
167-186
نقد تاریخی حقیقت اثر را در برون متن یا همان انگارة مؤلف می جست . نگاه این رویکرد به مرحلة آفرینش اثر گرایش داشت و نیت مؤلف را تنها معنای قطعی و یگانه حقیقت اثر می انگاشت. ناکارآمدی آن در بررسی برخی از آثار، نبود توجه کافی به متن و بهره گیری از دستاوردهای رشته های گوناگون علوم انسانی در پژوهش های ادبی زمینه را برای پیدایش رویکردهای نو فراهم کردند که هر یک معنایی متفاوت از اثر، معنایی ناخودآگاه و پوشیده بر مؤلف، به دست می داد. نقد نو می بایست در برابر سرزنش ها و خرده گیری های نگرش سنتی و دانشگاهی پایداری می کرد و درستی اش را نشان می داد. بارت در گذار از فقه اللغه به هرمنوتیک و تأویل یا همان گذار از امر مطلق به امر نسبی نقش مهمی داشت. او پس از پیروزی نقد نو در برابر تاریخ ادبی، گام بلندی در راستای حذف کامل مؤلف از گسترة پژوهش های ادبی برداشت و گذار از ساختارگرایی به پساساختارگرایی را شدنی کرد. پیامد مرگ مؤلف نابودی نقد و چیرگی نظریة ادبیات بود و انگاره های نوینی چون متن، نوشتار، کثرت معنا، خواننده، خوانش، پذیرش در کانون توجه جای گرفتند. نوشتة پیش رو می کوشد تا افزون بر بررسی موارد یادشده، به موضوعاتی بپردازد که کمتر بررسی شده اند: تأثیر بَنونیست و فِور بر بارت، خرده گیری های پیکار به نقد نو، رویکرد روانکاوی وجودی دوبروسکی و خاستگاه تقابل میان معنا و دلالت.
نشانه شناسی تبلیغات در شبکه های ماهوارهای و داخلی(با تاکید بر دیدگاه اسطوره شناسی بارت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر، نشانهشناسی تبلیغات در شبکههای ماهوارهای فارسی زبان و داخلی بر اساس دیدگاه رولان بارت است. تحقیق حاضر با رویکردی کیفی صورت گرفته است و جامعهی هدف پژوهش حاضر، آگهیهای پخش شده از شبکه سه سیما و جم تیوی از کانال ماهوارهای فارسی زبان در دو ماههی اول تابستان 94 بوده که از هر دو شبکه، دو پیام متجانس به روش نمونهگیری هدفمند و غیرتصادفی جهت تحلیل نشانهشناختی انتخاب گردید. پس از جمعآوری تبلیغات بازرگانی در مدت معین، از شبکه 3 سیما تعداد 112 پیام بازرگانی و شبکه جم تی وی 48 پیام جمعآوری و در هشت طبقه موضوعی دستهبندی و مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بود که تبلیغات بررسی شده در هر دو بستر فرهنگی منطبق با دیدگاه بارت از نوع پیامهای مخدوش بودند که دارای معانی ضمنی فراوانی بودند و با استفاده از نشانهها سعی در اسطورهسازی جهت تحریف واقعیت را داشتند. نتایج همچنین حاکی از این بود که، تبلیغات شبکه ماهوارهای نه تنها موازین اخلاقی و فرهنگی موجود در کشور مخاطب را نادیده میگیرند بلکه در کنار تبلیغ کالا، سعی در تحریف فرهنگ و تغییر آن، ایجاد سبکی جدید در زندگی مردم ایران و جایگزینی برای اسطورههای ملی مذهبی ایرانی بودند. در تبلیغات داخلی نیز با وجود رعایت برخی موازین اخلاقی و توجه به بسترهای فرهنگی موجود در جامعه، باز هم تبلیغات در خدمت نظام سرمایهداری عمل کرده و هدف اساسی آن بیشتر صرف تبلیغ و اسطورهسازی بود. به طوری که این رویداد در شبکههای ماهوارهای اخلاق را نیز در خدمت سودآوری و تحریف فرهنگ جامعه هدف قرار داده است.
تحلیل عناصر روایی در وصف های ادبی منظومه یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تالستان ۱۳۹۹شماره ۸۴
33 - 58
حوزه های تخصصی:
شعرا در منظومه های روایی برای خلق روایت جذاب و پر کشش از دو سازه مهم روایت گری و وصف استفاده می کنند. «وصف» ابزاری است که خالق اثر برای برجسته سازی درکلام به کار می برد، اما جنبه بدون زمان متن روایی است. «روایت» بازنمایی یک رخداد یا سلسله ای از رخدادها است. این دو وجه مهم از نظر زمان سخن و داستان در تقابل و مغایرت با یکدیگر قرار می گیرند. بنابراین، باید ارتباط این دو سازه مهم در نظریه های مختلف روایت و روی متون روایی بررسی شود. نظریه پردازانی چون توماشفسکی، بارت و ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایت گری پرداخته اند. در تمام نظریه های روایت، «وصف» جنبه ایستای متن روایی است که با هدف ایجاد متنی تأثیر گذار در روایت به بافت کلام اضافه می شود. در این پژوهش رابطه وصف و روایت گری در منظومه یوسف و زلیخای جامی و با تکیه بر دیدگاه توماشفسکی، بارت و ژنت تحلیل شده است و به این پرسش پاسخ می دهد که در روایت یوسف و زلیخا، وصف های ادبی با روایت گری چه ارتباطی دارد. در این منظومه براساس نظریه توماشفسکی، «وصف» بن مایه آزاد و ایستای متن است و با توجه به نظریه بارت در دسته نمایه های خاص و آگاهانندگان قرار می گیرد. از دیدگاه ژنت، «وصف» موجب ایجاد شتاب منفی در روایت شده و در این منظومه، کارکرد تزیینی و نمادین پیدا می کند. علاوه بر این، گزاره های موجود در «وصف» همگی از نوع گزاره های هستی به حساب می آید.
نقد نشانه شناسانه آثار فیلیپ استارک از دیدگاه بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به واسطه نقد متون، می توان به شناخت و آگاهی بیش تر نسبت به موضوعِ موردبررسی، دست یافت. به این ترتیب از میان انواع نقد، نقد نشانه شناسانه و از میان نظریات نشانه شناسان مختلف، نظریات بارت انتخاب شده است. بارت ادامه دیدگاه سوسور را در نشانه شناسی پیش گرفت و دیدگاه یک معنایی سوسور را ارتقا داد. او سه سطح معنایی دلالت صریح، دلالت ضمنی و اسطوره را برای نشانه تعریف کرد. با توجه به پیش گرفتنِ شیوه پست مدرن و تلاش برای استفاده از کنایه و استعاره در محصولات توسط طراحان گوناگون، بعضی از طراحان در این میان به شهرت بیش تری نسبت به سایرین دست یافته و آثار آنان بیش تر موردتوجه قرار گرفت. از میان این طراحان فیلیپ استارک به عنوان طراح ش اخص انتخاب شده است. س ؤالی که در این پژوه ش مورد کاوش قرار گرفته این است که چه ویژگی نشانه شناسانه ای در آثار فیلیپ استارک، طراح فرانسوی، باعث ایجاد تمایز میان آنها با سایر محصولات شده و آنها را در دنیای طراحی شاخص کرده است؟ به این ترتیب، این مقاله کوششی است برای نقد، بررسی و تحلیل بخشی از آثار استارک، بر اساس این نظر که به روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی انجام گرفته و جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و اسنادی بوده است. بخشی از آثار این طراح انتخاب و از دیدگاه نشانه شناسی بارت مورد تحلیل قرار گرفتند؛ با توجه به بررسی های صورت گرفته مشاهده شد که آثار استارک تلاشی هستند برای خلق موقعیت جدید برای کاربر و فعال سازی ذهن او برای خلاقیت و تجربیات جدید که برای نیل به این هدف، او از جابه جا کردن سطوح معنایی مدنظر بارت در نشانه شناسی بهره گرفته است.
رویکردی تحلیلی به اسطوره شناسی رولان بارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحلیل و تغییر دیدگاه محتوایی رولان بارت، اندیشمند فرانسوی معاصر پیرامون اسطوره می پردازد. بارت توانسته است از اسطوره به معنای افسانه، عبور کرده و از آن به مثابه سازوکاری برای برساختن جهان اجتماعی استفاده کند. بارت، با استناد به قواعد زبان شناسی و نظام مفهومی سوسور و نیز با اقتباس از نشانگان جمعی دورکیم، به این نتیجه رسید که اسطوره به نمادهای لفظی و مکتوب منحصر نمی شود؛ بلکه هر چیزی در عالم انسانی، بالقوه می تواند به اسطوره بدل شود. مهم ترین نکته الهام گرفته از سوسور، دلالت فرهنگی اجتماعی نمادها و نشانه ها در مقابل دلالت زبان شناختی(دال و مدلولی) نمادها (دلالت اولیه) است. از دید سوسور، دال های اسطوره ای، دارای دو جنبه مختلف اند: شکل و معنا. مهم ترین سازوکار اسطوره پردازی «تفوق شکل بر معنا» است. بارت، از همین موضوع، به «تبدیل امور اجتماعی تاریخی به امور طبیعی» انتقال یافته است. از نظر وی، با تفوق شکل، جنبه اساسی نشانه، که مربوط به معنای آن است، دچار تحریف می شود و هویت زمانی و مکانی، معنای نشانه ناپدید می گردد. در این صورت، ما با موجودی فرازمان و فرامکان مواجه می شویم. در این مرحله، بورژوازی توانسته با تصرف در این نشانه تهی شده از معنای اصلی، معنای موردنظرش را که همان جنبه شکلی دال است برجسته کند.
آماتوریسم به مثابه کنشی اخلاقی و سیاسی در موسیقی: نگاهی به تحلیل نشانه شناختی موسیقی در آثار رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی مسئله تحلیل نشانه شناختی موسیقی از منظر رولان بارت می پردازد. تحلیل نشانه شناختی موسیقی به این دشواری بر می خورد که موسیقی نظامی نشانه ای نیست. دلالت، که مسئله اصلی نشانه شناسی است در موسیقی غایب است. بررسی بارت از موسیقی دست آوردهای مهمی برای موسیقی و نشانه شناسی دارد، زیرا از طرفی این رویکرد به تحلیل بدیعی از موسیقی منجر می شود و از طرف دیگر توان نشانه شناسی را در بررسی تولیدات هنری را گسترش می دهد. اما هرچند بارت نشانه شناس است، چیزی به عنوان نشانه شناسی موسیقی به شکل مجزا در آثار او وجود ندارد. این پژوهش تلاش می کند با توجه به تفکر رولان بارت و بحث های او درباره موسیقی، عناصر اصلی نوعی نشانه شناسی موسیقی مبتنی بر تفکر بارت را توضیح دهد. ما برای بررسی این مسئله از شاخه های مختلف علوم انسانی هم چون فلسفه، روانکاوی و علوم اجتماعی یاری گرفته ایم همچنین این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای با رویکرد توصیفی تحلیلی نگاشته شده است. بارت برای بررسی موسیقی از دو مفهوم آماتوریسم و نا به هنگام استفاده می کند که در این مقاله شرح داده می شوند. از خلال این بررسی ها پژوهش حاضر سعی دارد مسئله جدایی بین هنر مدرن و جامعه را بازاندیشی کند. با برجسته کردن مسئله بدن از طریق تحلیل موسیقی می توان با کمک تفکر بارت راه برون رفتی از این جدایی یافت که نه به معنی بازگشت به گذشته باشد و نه پافشاری بر منطق مدرن.
مواجهه تکنولوژی با کودکی: تحلیل نشانه شناختی نقش آفرینی کودکان در تبلیغات تلویزیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۱
325 - 362
حوزه های تخصصی:
تلویزیون به عنوان یکی از مهم ترین درگاه های رسانه ای، روزانه پیام های زیادی به صورت آشکار و پنهان به مخاطب منتقل می کند. در این میان، کودکان یکی از مهم ترین مخاطبین برنامه های تلویزیونی، به خصوص ژانر تبلیغاتی هستند؛ آنان به دلیل فراغت کافی زمان بیشتری را در مقابل تلویزیون می گذارنند و روزانه اطلاعات زیادی از طریق تلویزیون و برنامه های تبلیغی آن به ذهن کودکان که هنوز ظرفیت تحلیلی و انتقادی منسجمی ندارند، وارد می شود و رفتارهای اقتصادی و مصرفی آنان و والدینشان را متأثر می سازد؛ از این رو، مطالعه حاضر درصدد بررسی نشانه شناختی حضور کودکان در تبلیغات تلویزیونی است. این پژوهش با رویکرد کیفی نشانه شناختی به بررسی یازده تبلیغ تلویزیونی که نقش اصلی آن را کودک به عهده داشته، پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داد که کودکان در متن این تبلیغات، در موقعیتی منفعلانه و بی قدرت در برابر نیروی قدرتمند تکنولوژی، قرار می گیرند. ماحصل این تقابل میان دو سویه بی قدرت و قدرتمند، انضباط بدن های کودکان، تسلیم و یک دست شدگی آنان به واسطه کنترل و نظم القا شده ازسوی رسانه ها با تأکید به ظرفیت ماورایی محصولات تکنولوژیک است. در این تبلیغات آن چه مشهود است، صورت های تمرین و تربیت کودک برای ورود زود هنگام به دوران بزرگ سالی است؛ به گونه ای که او بیاموزد از ویژگی های کودکی فاصله گرفته و به واسطه قدرت ماورایی تکنولوژی به سوی دنیای بزرگ سالی گام بردارد و به این ترتیب از ناتوانی ها یا شیطنت های زندگی کودکانه که می تواند برای والدین مسأله آفرینی کند، فاصله بگیرد.
نشانه شناسی نظام پوشاک در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
107 - 136
حوزه های تخصصی:
نظام پوشاک از نظام های بسیار مهم است که در متون ادبی حضور چشمگیری دارد. مولوی از جمله شاعرانی است که توانسته است نظام نشانه های زبانی پوشاک را به نشانه های ادبی تبدیل کند. او با کاربرد واژگان و نشانه های روزمره پوشاک، نشانه های تازه ای را در متن حکایت خلق می کند. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل نشانه های پوشاک در حکایت هایی از مثنوی با رویکرد نشانه شناسی بارت به ویژه نظریه هم سازه و ناسازه بپردازد. در این نظریه، بارت معنا و مفهوم نشانه را به معنای صریح، محدود نکرده و تلاش می کند که الگویی را طراحی کند تا در کنار معنای صریح به معنای ضمنی نشانه ها دست یابد. بررسی تحلیلی این نظریه در حکایت هایی از مثنوی نشان می دهد که مولانا نشانه ها را در معنای قراردادی آن ها به کار نمی گیرد، بلکه با خلق نشانه های جدید و همچنین تفسیر و تأویل حکایت ها به خوانشی نو از نشانه های اولیه دست می یابد که این نشانه ها با کل نظام نشانه ای مثنوی در پیوند است.