آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

قرآن کریم کتاب هدایت است و برای تربیت انسان نازل شده و بر این اساس، مهم‏ترین وظیفه پیامبر تعلیم و تربیت بوده است. از این‏رو، زبان قرآن، زبان آموزش و پرورش و زبان هدایت است. قرآن شیوه‏های متفاوتی را به کار گرفته است تا انسان را به کمال روحی و معنوی‏اش برساند. این نوشتار به تبیین گونه‏های زبان قرآن و ارتباط آن با تعلیم و تربیت پرداخته، مفاهیم کلیدی تعلیم و تربیت از قبیل مبادی، مبانی، اصول، روش‏ها و ابعاد تعلیم و تربیت را از قرآن کریم استنباط و ارائه کرده است. نیم‏نگاهی هم به اندیشه شهید مطهّری در این باب شده است. هدف از این مقاله استخراج مبانی و اصول محوری تعلیم و تربیت از زبان قرآن است. روش پژوهشی نیز روش توصیفی، اسنادی و کتابخانه‏ای است.

متن

زبان قرآن یکی از مباحث مهم علوم قرآنی است که نظریات گوناگونی درباره آن ارائه شده است. به نظر می‏رسد مهم‏تر از همه، ارتباط زبان قرآن با حوزه تعلیم و تربیت است که در این زمینه از آن کمتر سخن به میان آمده است. به دلیل آنکه قرآن کریم منبع اصلی نظام اسلامی در همه شئون آن به شمار می‏رود و همه مسلمانان با دید مثبت به آن می‏نگرند و به تمامی گزاره‏های قرآنی باور دارند، بررسی جنبه‏های گوناگون آن در رشته‏های مختلف علوم بشری لازم و ضروری می‏نماید. هرچند برخی از ابعاد زبان قرآن و رابطه آن با دانش‏های ذی‏ربط تا حدّی تبیین شده، ولی بسیاری از اندیشه‏های قرآنی هنوز آن‏گونه که شایسته است، مورد بررسی قرار نگرفته است. به ویژه در باب تعلیم و تربیت، با آنکه قرآن برای پرورش و هدایت انسان نازل شده و مهم‏ترین وظیفه پیامبر هم تعلیم و تربیت است، کاری اساسی صورت نگرفته و لازم است مورد توجه کارشناسان مربوطه قرار گیرد.
 این نوشتار به نوبه خود، درصدد است تا ضمن اشاره به گونه‏های زبان قرآن، به تبیین رابطه آن با حوزه تعلیم و تربیت بپردازد و بعضی از جنبه‏های پنهان آن را آشکار سازد. بر این اساس، مفهوم‏شناسی زبان، زبان قرآن، جنبه‏های گوناگون زبان قرآن، ارتباط زبان قرآن با تعلیم و تربیت و استنباط مفاهیم کلیدی تعلیم و تربیت از قرآن مورد بحث قرار می‏گیرد. به دلیل پرهیز از اطاله سخن در هر مورد، فقط به یک نمونه بسنده شده است. این نوشتار بیشتر بر اندیشه قرآنی شهید مطهّری در باب زبان قرآن و ارتباط آن با تعلیم و تربیت تکیه دارد.
گونه ‏های زبان قرآن
در حوزه بیان قرآن، نمی‏توان از یک نوع زبان سخن گفت، بلکه به جای آن، باید زبان ترکیبی در گفتار قرآن را مطرح کرد و آن را با عنایت به شیوه‏های خاص بیان قرآنی تبیین نمود. در اینجا، لازم است به مهم‏ترین جنبه‏های زبان، که در آیات قرآن تجلّی یافته است، اشاره شود:
1. ظاهر و باطن: زبان قرآن دارای جنبه ظاهر و باطن است؛ ظاهرش برای بیشتر مخاطبان قابل درک است و الفاظ موجود در قرآن عهده‏دار بیان آن هستند. اما باطن قرآن فراتر از الفاظ و کلمات، نیاز به دقت و تأمّل بیشتری دارد و هر کس نمی‏تواند بدان راه یابد، عده خاصی می‏توانند به تأویل‏های قرآن دست یابند که در قرآن از آنان به «راسخان در علم» تعبیر شده است.2 پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدر توصیف قرآن می‏فرماید: «و له ظهر و بطن؛ فظاهره حکمة و باطنه علم، ظاهره انیق و باطنه عمیق»؛3 برای قرآن ظاهری و باطنی است؛ ظاهرش حکمت و باطنش علم است، ظاهرش زیبا و باطنش ژرف و ناپیداست.
2. منطق و استدلال: قرآن در بسیاری از موارد، با زبان استدلال با مخاطبان سخن می‏گوید و مطالبش را از راه برهان و منطق ارائه می‏دهد؛ چنان‏که در باب توحید می‏فرماید: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا.»4 به فرموده شهید مطهّری در اینجا قرآن یک قضیه شرطیه تشکیل داده که عبارت است از: مقدّم (وجود آلهه در زمین و آسمان) و تالی (فساد زمین و آسمان).5 اما نتیجه را به فکر و اندیشه مخاطب واگذار نموده که اگر به عقلش مراجعه کند و درباره آن تأمّل و تدبّر نماید، به یقین، به وحدانیت خدای متعال پی خواهد برد.
3. حقیقت و مجاز: اصل در کلام هر گوینده‏ای، به ویژه خدای متعال، حمل بر حقیقت است؛ ولی در برخی موارد، به دلیل وجود قراین عقلی یا نقلی، اراده معنای مجازی نیز جایز است. در قرآن کریم نیز اراده معنای غیرحقیقی وجود دارد که با نظر به قراین، می‏توان آن را فهمید؛ مانند «وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ»6 به دلیل آنکه اطلاق کلمه «وجه» به معنای حقیقی آن، یعنی «صورت»، بر خدای متعال جایز نیست، از این‏رو، با استفاده از قرینه عقلی، باید واژه «وجه» را به «ذات» معنا کرد و گفت: ذات پروردگار باقی است. سیوطی بر این اساس، آورده است: کلمه «وجه» در خدای متعال، به معنای حقیقی به کار نرفته، بلکه معنای مجازی آن مراد است که ذات پروردگار باشد؛ یعنی ذات حق تعالی باقی است.7
4. تشبیه و استعاره: استفاده از تشبیه و استعاره یکی از جنبه‏های مهم زبان قرآن است که در بسیاری از موارد، مشاهده می‏شود. این کار از محاسن گفتار و یکی از اسباب فصاحت و بلاغت در زبان قرآن به شمار می‏آید. قرآن کریم برای تعلیم مخاطب، در مواردی از این روش گفتاری بهره برده است؛ همچون تشبیه عالمی که به علمش عمل نمی‏کند، به حمار: «کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارا»8 (داستان کسانی که حامل تورات بودند و آن را به کار نبستند.)9
 همچنین استعاره، یعنی ارائه مطلبی از زاویه دید شیئی دیگر،10 در زبان قرآن وجود دارد؛ مانند: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ.»11 به گفته سیوطی واژه «صدع» در لغت، به معنای شکستن شیشه است که در این آیه از باب استعاره، به معنای تبلیغ به کار رفته است. به قرینه آنکه تبلیغ و شکستن شیشه هر دو تأثیرگذارند، ولی تأثیر اولی بیشتر از دومی است، از این‏رو، در مقام تبلیغ، از کلمه «صدع» استفاده کرده است.12
5. احساسات و عواطف: قرآن در بیان مطالب خود، زبان دیگری به نام زبان احساس و عاطفه نیز دارد و مخاطب این زبان دل انسان است که با تلاوت و شنیدن آیات قرآن متأثر می‏گردد؛13 زیرا گزاره‏های دینی و قرآنی افزون بر ارائه معارف، احساسات خاصی در انسان‏های متدیّن پدید می‏آورند که از هیچ واقعیت عینی و واقعی و نفس‏الامری حکایت نمی‏کنند، جز احساسات درونی.14 نمونه‏های فراوانی از تحریک احساسات در افراد مشاهده می‏شود که در اثر قرائت و استماع آیات قرآن، در آنها پدید آمده و موجب تحوّل درونی آنان شده است.
 موسوی همدانی مترجم تفسیر المیزان می‏نویسد: وقتی در تفسیر قرآن به آیات رحمت یا غضب و یا توبه برمی‏خوردیم، ایشان (علّامه طباطبائی) دگرگون می‏شد و در مواقعی، سرشک از دیدگانش جاری می‏گردید. در یکی از روزهای زمستانی که زیر کرسی نشسته بودیم، من تفسیر فارسی را می‏خواندم و ایشان عربی را. بحث در باب «توبه» و رحمت پروردگار بود. تأثّر ایشان در این موقع، به حدی بود که نتوانست به گریستن بی‏صدا اکتفا کند و با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن و اشک ریختن و سرش را پشت کرسی کرد و به‏گریه‏ادامه داد.15
6. قصه و تمثیل: بیان مطالب عمیق دینی و عقلی یا علمی در قالب مثل‏های معروف و قابل فهم برای مخاطبان از دیگر جنبه‏های زبان قرآن است که به وفور در آن به کار رفته.16 خداوند خطاب به پیامبر می‏فرماید: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛17 این داستان‏ها را برای آنان بازگو کن، شاید بیندیشند و بیدار شوند. در باب تمثیل هم می‏فرماید: «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ»؛18 ما برای مردم در این قرآن از هرگونه مثال و مطلبی بیان کردیم.
5. رمز و اشاره: بیان محتوای عمیق دینی به شیوه رمز و اشاره در قالب سلسله الفاظی که حاکی از معانی دیگری هستند و باید از آن کلمات و رموز عبور کرد و به معناهای محکی و واقعی دست یافت.19 طرف‏داران رمزی بودن زبان قرآن با نگرش‏های گوناگونی در این زمینه، بر این امر اتفاق‏نظر دارند که معنای ظاهری آیات قرآن مراد جدّی خداوند نیست و آن الفاظ و عبارات رموزی حاکی از معانی دیگری هستند. از این‏رو، آنان به تغییر و تأویل معناهای ظاهری قرآن دست می‏زنند.20
7. عرف خاص: هرچند قرآن به زبانی قابل فهم برای همه مردم سخن می‏گوید، ولی در تبیین مفاهیم و ارائه مطالب، زبان خاص خود را دارد که دارای اصطلاحات و روشی ویژه در فهم و تفسیر آیات است.21 به نظر علّامه طباطبائی زبان قرآن زبان عرف خاص است که عبارت از روش قرآن به قرآن و شیوه فهم و تفسیر آیات با استفاده از آیات دیگر است؛ چراکه قرآن بیانگر همه چیز است.22 پس چگونه بیان‏کننده خود نباشد؟!23
8. جدل: «جدل» به معنای بحث و گفت‏وگو به منظور غلبه بر طرف مقابل،24 و در اصطلاح، سخن گفتن با مسلّمات عند الخصم، در قرآن به کار رفته است. داستان حضرت ابراهیم علیه‏السلام و گفت‏وگوی او با بت‏پرستان25 و شیوه بیان ایشان نمونه‏ای از جدال احسن است که در قرآن کریم آمده و خداوند به استفاده از آن دستور داده است.26 بر این اساس، یکی از جنبه‏های زبان قرآن شیوه جدال و گفت‏وگو به نوعی است که بتوان با استفاده از مقبولات خصم، بر او غلبه یافت و وی را قانع و تسلیم حق کرد.
9. تعلیم: زبان قرآن زبان تعلیم و آموزش معارف الهی به انسان است. از این‏رو، به نخستین انسان، یعنی حضرت آدم علیه‏السلامعلم اسرار آفرینش و نام‏گذاری موجودات را آموخت.27 تکرار فراوان مشتقّات واژه «علم» در آیات متعدد قرآن، گواه بر آن است که مهم‏ترین جنبه زبان قرآن زبان تعلیم و یاد دادن و یاد گرفتن است. وظیفه مهم پیامبر تلاوت آیات و تعلیم کتاب خدا به مردم و وظیفه مردم نیز فراگرفتن معارف قرآن از آن حضرت بوده است.28
10. تربیت: پرورش انسان مهم‏ترین جنبه زبانی قرآن است که به شیوه‏های گوناگون به اجرای آن پرداخته و در حقیقت، می‏توان گفت: هدف اصلی قرآن تربیت افراد بشر بوده است. هرچند قرآن کریم در زمینه‏های گوناگون علوم انسانی سخن گفته است، ولی نمی‏توان پذیرفت که زبان قرآن زبان اقتصاد، روان‏شناسی، حقوق یا جامعه‏شناسی است؛ اما می‏توان به این امر اذعان کرد که زبان قرآن زبان تربیت است و قرآن برای پرورش انسان‏ها نازل شده؛ زیرا همه آیات قرآن دارای پیام تربیتی است.
زبان قرآن در اندیشه شهید مطهّری
شهید مطهّری در جلد اول کتاب آشنایی با قرآن، بحثی را با عنوان «شناخت زبان قرآن» مطرح کرده و به تفصیل درباره آن سخن گفته است. به نظر ایشان، قرآن با زبان‏های گوناگون سخن می‏گوید؛ چراکه مخاطب قرآن بشر است و او جنبه‏های گوناگون دارد و در جهت تربیت او، باید متناسب با ویژگی‏های وی سخن گفت.29
 به فرموده شهید مطهّری، گاه مخاطب قرآن عقل انسان است و اینجا با زبان منطق و استدلال سخن می‏گوید؛30 چنان‏که بسیاری از آیات قرآن مکرّر به تفکر، تعقّل، تدبّر، تأمّل و امثال آن دعوت می‏کنند و و این دسته از آیات ناظر به رشد فکر و اندیشه انسان هستند. دعوت به تفکر در خلقت زمین و آسمان در همین زمینه قابل تفسیر است: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ»؛31 مسلّما در آفرینش آسمان‏ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه‏های روشنی برای خردمندان است.
 همچنین دعوت به تدبّر در خود قرآن و درک انسجام آن عامل رشد عقل و زمینه پیدایش ایمان به قرآن و اسلام است: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفا کَثِیرا»؛32 آیا درباره قرآن نمی‏اندیشند، و اگر از سوی غیرخدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‏یافتند؟ درک این مطلب که عدم اختلاف در قرآن دلیل وحیانی بودن آن است، با تدبّر و تعقّل قابل حصول است، نه با حس و تجربه و یا هر دلیل دیگر.
 گاه مخاطب قرآن دل انسان است و می‏خواهد با قلب او سخن بگوید و دل وی را متحوّل سازد. شهید مطهّری در این زمینه می‏نویسد: قرآن بجز زبان استدلال، زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست، بلکه دل انسان است و این زبان دوم «زبان احساس» نام دارد.33 منظور از «دل»، احساس بسیار عظیم و عمیقی است که در درون انسان وجود دارد و آن، ارتباط فرد با هستی مطلق است. به فرموده ایشان، زبان دل، یعنی زبان فطرت که یکی از متعالی‏ترین احساسات هر انسانی حس مذهبی و فطرت خداجویی اوست. سروکار قرآن با این حس شریف است و می‏خواهد آن را تسخیر کند. اگر دل انسان تسخیر شد، آن‏گاه نه تنها فکر و مغز او، بلکه سراسر وجودش تحت تأثیر قرار می‏گیرد.34
 بنابراین، در باب تبیین زبان قرآن، نمی‏توان از زبان واحد سخن گفت، بلکه قرآن دارای زبانی است با گونه‏های متفاوت که دو نوع آن در کلام شهید مطهّری مورد تأکید قرار گرفته. بر این اساس، می‏توان گفت: به نظر شهید مطهّری، قرآن دارای زبان ترکیبی است با جنبه‏های گوناگون که به فراخور استعداد مخاطبان سخن می‏گوید تا هیچ‏یک از آنان، اعم از عالم، فیلسوف، متوسط و سطح پایین، از قرآن احساس بی‏نیازی نکنند.35 این زبان اختصاص به نوع خاصی ندارد، بلکه زبانی است با ابعاد گوناگون بیانی که به برخی آنها اشاره شد. تدبّر در آیات و روایات و تفاسیر قدیم و جدید نیز این مطلب را نشان می‏دهد که قرآن در بیان مطالب خود، دارای ابعاد متعدد است و در تبیین معارف الهی از زبان‏ها و شیوه‏های گوناگون بهره برده.
زبان قرآن و تعلیم و تربیت
آیا زبان قرآن ارتباطی با تعلیم و تربیت دارد؟ اگر ارتباط دارد، رابطه آن دو چگونه است؟ آیا می‏توان مباحث کلیدی، مانند مبانی، اصول، اهداف و روش‏های تعلیم و تربیت را از قرآن استخراج کرد؟ آیا قرآن در زمینه ابعاد و مراحل تعلیم و تربیت سخنی دارد؟
 ناگفته پیداست که بررسی همه‏جانبه این موضوع و پاسخ تفصیلی به سؤال‏های یادشده فراتر از ظرفیت این نوشتار است و به فرصتی دیگر موکول می‏گردد، ولی به طور گذرا می‏توان به مسائل مطرح شده اشاره کرد:
 الف. ارتباط زبان قرآن با تعلیم و تربیت
قرآن رابطه عمیقی با دو حوزه تعلیم و تربیت دارد، به گونه‏ای که می‏توان گفت: زبان قرآن، زبان آموختن، یاد گرفتن و پرورش انسان‏هاست. شهید مطهّری می‏فرماید: قرآن را باید به قصد آموختن و تعلیم یافتن مطالعه کرد؛ چراکه یکی از وظایف مهم پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهو زبان قرآن یاد دادن و تعلیم دادن انسان‏هاست و وظیفه اسلامی نیز اقتضا دارد که مردم معارف بلند قرآن را بیاموزند.36 بر این اساس، نخستین آیاتی که بر پیامبر نازل شد، ایشان را به خواندن دستور داد و از «قلم» نام برد که نماد سواد و نوشتن است.37 قرآن کریم به شیوه‏های گوناگون به امر تعلیم پرداخته و درباره آن سخن گفته است؛ گاه از راه بیان ارزش علم و حکمت38 و گاه از طریق بیان برتری صاحبان علم.39
 قرآن بر تربیت نیز تأکید فراوان دارد و از منظر تربیتی می‏توان گفت: قرآن برای پرورش افراد بشر فرود آمده است؛ زیرا همه آیات قرآن دارای پیام تربیتی هستند و آیه‏ای در قرآن وجود ندارد که ناظر به تربیت انسان نباشد. آیات احکام، آیات مربوط به مبدأ و معاد، خانواده و اجتماع، قصه و سرگذشت امّت‏های پیشین، همه دارای جنبه تربیتی هستند و به بعدی از ابعاد تربیت اشاره دارند. از اینجاست که خداوند درباره قرآن می‏فرماید: «هُدی لِلنَّاسِ»؛40 قرآن برای هدایت و تربیت مردم نازل شده است.
 هرچند واژه «تربیت» در قرآن به کار نرفته، و از ریشه آن فقط دو بار به معنای تربیت انسان در تمام قرآن آمده است (یکی به شکل فعل ماضی،41 و دیگری در قالب فعل جحد)،42 ولی واژه‏هایی همچون «هدایت»،43 «تزکیه» و «تطهیر»44 فراوان در قرآن به کار رفته‏اند که بیانگر کاربست قرآن در عرصه تربیت انسانی‏اند. شهید مطهّری بر این باور است که قرآن غذای روح است و بر این اساس، دل انسان را مورد خطاب قرار می‏دهد و می‏خواهد آن را با آیات خود صیقل بزند و تصفیه کند و به هیجان درآورد؛ چنان‏که داستان زندگی پیامبر گواه این امر است؛ زیرا آن حضرت تنها با سلاح قرآن قیام کرد و همین قرآن برای او همه چیز بود و توانست در اندک زمانی، تحوّل عظیمی در جهان ایجاد کند.45
 به نظر می‏رسد قرآن با حوزه تعلیم و تربیت بیش از دیگر رشته‏های علمی (علوم انسانی) ارتباط دارد. گرچه قرآن کریم در موضوعات متعدد علمی سخن گفته و حتی مسائل عقلی صرف، در آن آمده است، ولی نمی‏توان قرآن را به نام یکی از دانش‏ها تعبیر کرد و گفت ـ مثلاً ـ کتاب اقتصاد یا حقوق؛ چراکه شأن قرآن و فلسفه نزول آن اقتضای بیان تفصیلی دانش‏های علمی را ندارد تا پذیرای چنین تعبیراتی باشد. اما تعلیم و تربیت انسان چیزی است که با شأن قرآن همخوانی دارد و شاید بتوان مدعی شد که مهم‏ترین فلسفه نزول قرآن پرورش روحی و معنوی افراد بشر است؛ زیرا فلسفه نزول قرآن نمی‏تواند جدایی از فلسفه بعثت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باشد. خداوند در آیات متعدد قرآن، هدف و فلسفه رسالت پیامبر را تعلیم و تربیت معرفی کرده است.46 بنابراین، ارتباط زبان قرآن با تعلیم و تربیت روشن است و می‏توان ادعا کرد که تمام احکام و دستورات اسلام، مربوط به تعلیم و تربیت انسان است و هدف از تشریع آن پرورش افراد بشر و سوق دادن آنها به کمالات روحی و معنوی، که پیامبر به عنوان مجری این برنامه فرستاده شده‏اند.
 ب. چگونگی ارتباط زبان قرآن با تعلیم و تربیت
پس از تبیین رابطه زبان قرآن با تعلیم و تربیت، لازم است چگونگی ارتباط آن دو روشن شود و معلوم گردد که چه نوع رابطه‏ای میان آن دو برقرار است. پیش از پرداختن به موضوع، توجه به این نکته ضروری می‏نماید که وقتی در باب ارتباط زبان قرآن با تعلیم و تربیت بحث می‏شود، منظور تعلیم و تربیت اسلامی است که بیشتر به پرورش جنبه معنوی انسان توجه دارد، نه دانش آموزش و پرورش رایج در دانشگاه‏ها؛ زیرا دانش تعلیم و تربیت، یعنی علوم تربیتی ـ با رشته‏های گوناگونی که دارد ـ بسیار وسیع است و تعلیم و تربیت اسلامی می‏تواند یکی از گرایش‏های آن باشد. از این‏رو، در این نوشتار، درصدد تعیین نوع رابطه زبان قرآن با تعلیم و تربیت اسلامی هستیم.
 در زمینه چگونگی ارتباط زبان قرآن با تعلیم و تربیت و اینکه چه نوع رابطه‏ای میان آن دو وجود دارد، از چند جهت می‏توان سخن گفت: تعامل زبان قرآن با تعلیم و تربیت در جهت پرورش استعدادهای نهفته در درون انسان؛ هماهنگی آن دو در رشد روحی و معنوی انسان؛ مساعدت قرآن به تعلیم و تربیت در استنباط عناصر اصلی آن مانند مبادی عام، مبانی، اهداف، اصول و شیوه‏های آموزش و پرورش؛ تأثیر برجسته زبان قرآن در فرایند تعلیم و تربیت در گذشته و حال و آینده؛ برنامه‏ریزی تعلیم و تربیت بر اساس محوریت قرآن برای آینده نظام آموزشی و تربیتی جامعه؛ جهت‏دهی قرآن به تعلیم و تربیت به لحاظ محتوا و غنابخشی آن؛ توجه قرآن به ابعاد تعلیم و تربیت همچون بعد دینی، اخلاقی، عبادی، عاطفی، اجتماعی و امثال آن، و سرانجام، قرآن به عنوان پشتوانه فکری و منبع اصلی استخراج مفاهیم کلیدی تعلیم و تربیت اسلامی.
 آنچه مسلّم است اینکه قرآن کریم یکی از منابع مهم و اصلی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی به شمار می‏آید و همه فرقه‏های مسلمان بر صحّت، سلامت و حجّیت آن اتفاق‏نظر دارند. دقت در سوره‏ها و آیات قرآن به خوبی روشن می‏سازد که زبان قرآن، زبان آموختن و پرورش انسان است. از این‏رو، قرآن درباره علم و تعلیم و عالمان و نیز تزکیه نفوس، تقوا، عبادت و دعا، تشویق و تنبیه و مطالبی از این قبیل، فراوان سخن گفته و همگان را به فراگیری و تحصیل آن دعوت کرده است. روشن است که تعلیم و تربیت اسلامی جز تبیین مفاهیم در این زمینه و ارائه راه‏کارهایی برای تحصیل ارزش‏های دینی در قالب این مفاهیم، چیز دیگری نمی‏تواند باشد.
 ج. استنباط مفاهیم کلیدی تعلیم و تربیت از قرآن
نظر به ارتباط عمیق زبان قرآن با تعلیم و تربیت اسلامی، می‏توان گفت: قرآن کریم مهم‏ترین منبع استنباط عناصر اصلی نظام آموزش و پرورش است و مفاهیم کلیدی حوزه تعلیم و تربیت را باید از آن استخراج کرد. البته این کار نیازمند مطالعات دقیق و کارشناسانه در حوزه علوم قرآن و رشته تعلیم و تربیت است تا بتوان گام‏های مؤثرتری در این زمینه برداشت. در ادامه، برخی مفاهیم اساسی تعلیم و تربیت اسلامی ارائه می‏شوند:
1. مبادی عام تعلیم و تربیت: منظور از «مبادی عام» در باب تعلیم و تربیت، مفاهیم کلی در باب هستی‏شناسی و یا انسان‏شناسی است که فراتر از حوزه آموزش و پرورش، دیگر رشته‏های علمی را نیز شامل می‏شود. این مبادی زمینه استنباط مبانی و اصول دانش خاص علمی را فراهم می‏سازند. برای نمونه، در اینجا به یکی از مبادی تعلیم و تربیت، که مربوط به انسان‏شناختی است و قرآن نیز بدان تأکید ورزیده است، اشاره می‏شود:
 فطرت انسانی: یکی از مبادی عام تعلیم و تربیت اسلامی، که هم جنبه انسان‏شناختی دارد و هم در متون دینی فراوان بر آن تأکید شده، فطرت انسانی است. واژه «فطرت» بر وزن «فِعلَه» در لغت، از «فَطَرَ» به معنای خلق و ابداع و اختراع بدون سابقه آمده و با این هیأت، فقط یک بار در قرآن در خصوص انسان به کار رفته است. چون شکل «فعله» بر نوع خاصی از فعل دلالت دارد، «فطرت» هم بر گونه مخصوصی از خلقت انسان دلالت می‏کند؛ یعنی انسان به نوع ویژه‏ای آفریده شده است.47 بنابراین، انسان آفرینش خاصی دارد که آفرینش وی بر «فطرت اللّه» است. فطرت اللّه یک اصطلاح قرآنی است، به معنای قدرت فطری و ذاتی انسان بر شناخت و ایمانی که با آب و گل خمیره وجودش سرشته شده و نیازی به آموختن و یادگیری ندارد.48
 بر این اساس، فطرت انسانی، که در نوع بشر وجود دارد، از مبادی تعلیم و تربیت انسان است و از میان ویژگی‏های فطری او، می‏توان برخی را مبنای آموزش و پرورش وی قرار داد و اصولی را از آن انتزاع کرد. همچنین فرایند تعلیم و تربیت را باید به گونه‏ای برنامه‏ریزی نمود که در جهت پرورش همان ویژگی اجرا گردد.
2. مبانی تعلیم و تربیت: واژه «مبنا» در لغت، به معانی بنیاد، شالوده، محلّ بنای چیزی و امثال آن آمده است49 که پایه و اساس چیز دیگری قرار می‏گیرد. در باب اندیشه و نظر، که مهم‏تر از امور مادی و فیزیکی است، محورهای بنیادین و اساسی که نظریات فرعی بر آن مبتنی است، مبانی نظری و فکری محسوب می‏شود. «مبنا» در حقیقت عبارت از همان هست‏ها و واقعیت‏هایی است که در حوزه هستی‏شناسی و انسان‏شناسی بررسی می‏شود و زیربنای نظریات علمی قرار می‏گیرد و بر اساس آن، اصول و قواعد فرعی استنباط می‏گردند. برای نمونه، حجّیت خبر واحد در بحث اصول، اگر مبنای کسی باشد، در مسائل فقهی بر اساس آن فتوا خواهد داد.
 در حوزه تعلیم و تربیت نیز همین مفهوم از «مبنا» موردنظر است و بر این اساس، اندیشه‏های بنیادین، کلی و ثابت انسان در حوزه تعلیم و تربیت، که برخاسته از دیدگاه‏های هستی‏شناسی و انسان‏شناختی او هستند، مبانی آموزشی و تربیتی وی را تشکیل می‏دهند. به عبارت دیگر، مبنای تعلیم و تربیت، مفهوم توصیفی از هست‏ها و واقعیت‏هایی است که منشأ انتزاع اصول تعلیم و تربیت قرار می‏گیرد. از این‏رو، مبانی تعلیم و تربیت با نظر به اندیشه‏ها و حوزه مطالعاتی انسان نسبت به مبادی عام آموزش و پرورش، متعدد است. اگر نظریه‏پرداز در باب تعلیم و تربیت، فطرت الهی برای انسان قایل باشد، مبانی، اصول و روش‏هایی ارائه خواهد داد که با خواست فطری فراگیر و متربّی متناسب باشد.
 بنابراین، نمی‏توان در باب تعلیم و تربیت، از مبنایی واحد سخن گفت، بلکه تعلیم و تربیت دارای مبانی متعددی خواهد بود که می‏توان آنها را به مبانی فلسفی، علمی، انسان‏شناسی، روان‏شناختی، جامعه‏شناختی، دین‏شناختی و امثال آن تقسیم کرد و هر کدام را در حوزه مطالعاتی خاص خود مورد بررسی قرار داد.50 در اینجا، بر اساس فطرت الهی داشتن انسان، که از مبادی عام تعلیم و تربیت در نظر گرفته شد، به مبنای متناسب با آن اشاره می‏شود:
 حقیقت ‏جویی: شهید مطهّری «حقیقت‏جویی» را از مهم‏ترین فطریات انسان دانسته، آن را جزو نخستین گرایش‏های مقدّس آدمی به شمار می‏آورد. به نظر ایشان، حقیقت‏جویی از مقوله دانایی به معنای دریافت واقعیت هستی است، آن‏گونه که هست. گرایش به کشف واقعیت‏های هستی و درک حقایق اشیا آنچنان‏که هستند، در نوع بشر وجود دارد.51 انگیزه حقیقت‏طلبی در نفس انسان به صورت یک نیروی فطری در باطن فرد قرار دارد و وی را به جست‏وجو و کشف حقایق وامی‏دارد.52 این عطش درونی موجب می‏شود انسان برای کسب علم و دانش، رنج‏ها، خطرها و دوری‏ها را تحمّل نماید، به کشورهای گوناگون سفر کند و مدارج بالای علمی را به دست آورد.
 توجه به این نکته لازم است که حقیقت‏جویی جزئی از مجموعه عظیمی از فطریات انسان است که می‏توان آن را به عنوان پایه و اساس تعلیم و تربیت وی برگزید و بر مبنای آن، برنامه‏ریزی کرد. طبیعی است که اجرای فرایند تعلیم و تربیت بر اساس این مبنا، متفاوت از اجرای آن بر پایه عدم پذیرش فطرت حقیقت‏جویی انسان است. بر این مبنا، وظیفه تعلیم و تربیت شکوفاسازی و هدایت این گرایش ذاتی به شیوه درست و مناسب است؛ زیرا بیشتر مردم در اثر انحراف از مسیر فطرت، نتوانسته‏اند حق را تشخیص داده، به آن عمل نمایند.
 پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرمایند: «کُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ علَی الفِطرة و ابَواهُ یُهَوِّدَانَهُ و یُنَصِّرانَهُ و یُمَجِّسَانَهُ»؛53 هر نوزادی با فطرت خدایی به دنیا می‏آید، ولی پدر و مادر هستند که او را به کیش یهودیت، نصرانیت و مجوسیت می‏کشانند. تعلیم و تربیت نادرست فطرت انسانی را مکدّر می‏سازد و جلوی رشد و ترقّی آن را می‏گیرد و متربّی را به مسیری سوق می‏دهد که خود برای او تعیین کرده است. اهمیت و نقش تربیت در جهت‏دهی نیروی حقیقت‏جوی انسان از این روایت نبوی به خوبی استفاده می‏شود. بنابراین، یکی از مبانی تعلیم و تربیت اسلامی فطرت حقیقت‏جوی انسان است که بر اساس آن باید فرایند آموزش و پرورش طراحی و اجرا گردد.
3. اصول تعلیم و تربیت: «اصل» در لغت، به معنای ریشه، بُن، منبع، منشأ، بنیان و امثال آن آمده است.54 راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن می‏نویسد: اصل هر چیز ریشه و پایه آن است.55 در قرآن نیز «اصل» به همین معنا به کار رفته است: «أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاء»؛56 ریشه آن (درخت) ثابت (در زمین) و شاخه آن در آسمان است.
 «اصل» در اصطلاح نیز قریب به همین معنا به کار می‏رود که عبارت است از: قواعد و معیارهای کلی به دست آمده از مبانی هر علم که راه و روش اجرای تحقیق و ترویج آن علم را تعیین می‏کند؛ بدین معنا که اصول موردنظر در تمام مراحل تصمیم‏گیری، برنامه‏ریزی، انتقال و هرگونه فعالیت علمی ـ کاربردی مربوط به حوزه خاص علمی مورد توجه قرار گیرد و از آن عدول نشود.
 در حوزه تعلیم و تربیت نیز منظور از «اصل» یک سلسله بایدها و نبایدهای کلی و حاکم بر روند آموزش و پرورش است که نحوه اجرای فعالیت‏های آموزشی و تربیتی را معیّن می‏کند. این قواعد بر اساس مبانی و متناسب با ظرفیت‏های وجودی انسان، انتخاب و برای دست‏یابی به اهداف موردنظر، به کار گرفته می‏شوند که مهم‏ترین کارکرد آن، تعیین روش‏های تربیتی است.57 بنابراین، اصول تعلیم و تربیت از ویژگی‏های چندی برخوردارند: اولاً، اصل یک امر انتزاعی است، نه عینی و با توجه به مبانی تعلیم و تربیت انتزاع می‏شود. ثانیا، اصل ماهیت هنجاری دارد؛ بدین معنا که اصول تربیت متضمّن ارزش‏گذاری متناسب با مبنای پذیرفته شده در تعلیم و تربیت و هدف‏های موردنظر است. ثالثا، اصل بر تعیین روش‏ها حاکم است و به انتخاب شیوه‏ای متناسب با اهداف و مبانی تربیتی کمک می‏کند.58 در اینجا به مهم‏ترین اصل برآمده از مبنای یادشده اشاره می‏شود:
 اصل «هماهنگی تربیت با فطرت حقیقت‏ جویی انسان»: با توجه به مبانی تعلیماتی که پیش از گفته شد، اولین اصلی که به نظر می‏رسد رعایت آن در حوزه تعلیم و تربیت مهم است، هماهنگ بودن فرایند تربیت با فطرت انسانی است. مربّی باید تدبیری بیندیشد که تمام فعالیت‏های آموزشی و تربیتی وی با فطرت فراگیر و متربّی و خواست‏های ذاتی او مطابقت داشته باشد؛ زیرا تربیت در اندیشه شهید مطهّری یعنی رشد استعدادهای واقعی و درونی فرد که یکی از توانایی‏های او حسّ حقیقت‏طلبی است و آن را باید به وسیله آموزش و پرورش صحیح تقویت کرد، نه اینکه آن را سرکوب نمود و از بین برد.59 بر این اساس، تعلیم و تربیت باید هماهنگ و همسو با ویژگی حقیقت‏خواهی شاگردان باشد و حقایق نظام هستی را آن‏گونه که هستند به آنها ارائه دهد و زمینه عمل به آنچه را از آفریدگار جهان به عنوان حلال و حرام صادر شده است در آنان فراهم آورد.
 پیامبران الهی علیهم‏السلام در اصل، برای شکوفاسازی و پرورش دادن همان فطریات بشر در دو بخش شناخت‏ها و گرایش‏ها آمده‏اند و هر کدام برای تحقق آن، تلاش‏های فراوانی انجام داده‏اند. حضرت علی علیه‏السلام در این زمینه می‏فرمایند: خداوند پیامبران خود را مبعوث نمود و هرچندگاه متناسب با خواسته‏های انسان‏ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند.60 مهم‏ترین فلسفه بعثت انبیا در طول تاریخ تعلیم و تربیت انسان‏ها این بوده است که مردم را به سویی هدایت کنند که به خواست‏های فطری خود پاسخ گویند. به فرموده شهید مطهّری، دین خواست فطری آدمی است و چیزی در دین اسلام وجود ندارد که بر خلاف اقتضای فطری انسان باشد.61 خواسته‏ات و آنچه را فطرت الهی بدان می‏خواند، مورد توجه قرار داده، به آن عمل کنند؛ زیرا کمالی را که نبوّت برای انسان جلب می‏کند، از فطرت بیگانه نبوده و حقیقت نبوّت چیزی خارج از انسانیت و کمال او نیست، بلکه در راستای کمال انسانی حرکت می‏کند. از این‏رو، اثری که از نبوّت برای انسان حاصل می‏شود کمال فطری اوست که در نهاد وی ذخیره شده.62 بنابراین، هماهنگی تربیت با فطرت حقیقت‏جویی انسان از اصول مهم تعلیم و تربیت اسلامی است و باید روش‏هایی برگزید که متناسب با این اصل باشند.
4. روش‏های تعلیم و تربیت: واژه «روش» در منابع واژه‏شناسی به معنای راه، طرز، طریقه، سبک و امثال آن آمده63 و در اصطلاح نیز به معانی گوناگونی به کار رفته است. «روش» در لسان کارشناسان امور تربیتی عبارت است از: دستورالعمل‏های جزئی و شیوه‏های رفتاری مبتنی بر مبانی و اصول تربیتی که نحوه رفتار معلم و مربّی را در اجرای فرایند تربیت معیّن می‏کند.64 در این نوشتار، منظور از «روش» نوعی رفتار و عملکرد نظام‏یافته و هدفمند است که آموزگار و مربّی در اجرای فرایند تعلیم و تربیت در پیش می‏گیرد و بر اساس آن فعالیت‏های تربیتی خود را در جهت نیل به هدفی مشخص دنبال می‏کند. به عبارت دیگر، «روش» در باب تربیت، طریقه و شیوه‏ای است که میان اصل و هدف امتداد دارد و مربّی بر محور آن، رفتارش را تنظیم می‏کند و فرایند تربیت را به سامان می‏رساند. البته روش‏های تعلیم و تربیت قابل تغییر و تحوّل هستند و مربّی می‏تواند از میان روش‏های متعدد، بهترین شیوه را انتخاب کند. «روش» امتدادی است میان اصول و اهداف که یاددهنده و تربیت‏کننده را در رسیدن به هدف موردنظر یاری می‏رساند.
 زبان قرآن حاوی روش‏های گوناگونی در باب تعلیم و تربیت است که در جهت شکوفایی و رشد فطرت آدمی به کار رفته است؛ چراکه به نظر شهید مطهّری، زبان قرآن زبان فطرت است و با دل انسان سخن می‏گوید و می‏خواهد او را از درون متحوّل سازد. بدین منظور، از روش‏های متعددی استفاده کرده است که می‏توان آنها را به روش‏های شناختی، عاطفی و رفتاری تقسیم کرد. این روش‏ها از آیات قرآن قابل استنباط هستند و پیامبران علیهم‏السلامدر تعلیم و تربیت امّت‏ها از آنها استفاده کرده‏اند. روش انذار و تبشیر، پند و اندرز، احترام و تکریم، تشویق و تنبیه، منطق و استدلال، مجادله و گفت‏وگو، قصه و داستان و نظایر آن شیوه‏هایی هستند که در قرآن کریم به کار رفته‏اند. از جمله روش‏های متناسب برای بیدارسازی فطرت انسان، روش «موعظه» است که همه انبیا از آن استفاده برده و به پند و اندرز مردم پرداخته‏اند:
 روش موعظه: «موعظه» به معنای بازداشتن همراه با ترساندن است؛ چنان‏که راغب اصفهانی می‏نویسد: «الموعظة هو زجرٌ مقترنٌ بالتخویف»؛65 موعظه منع همراه با ترسانیدن است. علّامه طباطبائی می‏فرماید: موعظه بیانی است که نفس شنونده را نرم و قلب او را به رقّت درمی‏آورد.66 بر این اساس، موعظه با دل انسان سروکار دارد و مربّی با این روش می‏تواند دل متربّی را بیدار سازد و فطرت وی را شکوفا سازد. حضرت علی علیه‏السلام در نامه معروف خود به امام حسن مجتبی علیه‏السلاممی‏فرمایند: «احی قلبک بالموعظه»؛67 دلت را با موعظه زنده کن.
 روش موعظه از شیوه‏هایی است که به صراحت در قرآن مجید به عنوان یکی از روش‏های دعوت به حق و از شیوه‏های تعلیمی و تربیتی همه انبیا و به ویژه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ذکر شده است. قرآن کریم می‏فرماید: «ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»؛68 با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. در جای دیگر، خداوند به پیامبر خود دستور می‏دهد که درتعلیم‏وتربیت‏مردم، از شیوه «موعظه» استفاده کند: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَادَی»؛69 بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز می‏دهم و آن اینکه دونفردونفر یا یک‏نفر یک‏نفر برای خدا قیام کنید.
 به هر صورت، روش موعظه یاپند و اندرز از روش‏های قرآنی در تعلیم و تربیت انسان است که در تعالیم انبیا وجود داشته و پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز از آن استفاده کرده‏اند. این روش در رشد و شکوفاسازی فطرت انسانی نقش اساسی دارد. یک موعظه تأثیرگذار می‏تواند دلی را بیدار و غافلی را هدایت کند. نمونه‏های فراوانی از این‏گونه موارد در سیره معصومان علیهم‏السلام و دیگر رهبران دینی وجود دارند که افراد آلوده به گناه در اثر سخنان این بزرگواران، بلافاصله متحوّل گشته و هدایت یافته‏اند.
5. ابعاد تعلیم و تربیت: منظور از ابعاد «تعلیم و تربیت»، جنبه‏های گوناگون آن نسبت به متعلّم و متربّی است که اگر بخواهیم هر یک از جنبه‏های جسمانی و روحانی او را پرورش دهیم ـ چنان‏که مفهوم تعلیم و تربیت نیز از آن اقتضا می‏کند ـ ابعاد گوناگونی نظیر بعد دینی، اخلاقی، عاطفی، عقلانی و امثال آن پدید می‏آیند که توجه به همه آنها لازم است. به دلیل آنکه پرورش انسان در دو بعد مادی و معنوی، هم نیازمند برنامه‏ریزی دقیق و علمی است و هم محتوای متناسب با ابعاد تعلیم و تربیت را می‏طلبد، از این‏رو، باید در این دو زمینه تلاش کرد تا به اهداف مطلوب آموزشی و تربیتی نایل آمد. برنامه‏ریزی وظیفه کارشناسان تعلیم و تربیت است و محتوای آموزشی و تربیتی لازم در قرآن کریم وجود دارد که باید مورد استفاده کارشناسان قرار گیرد.
 قرآن در زمینه تعلیم و تربیت و در مورد همه ابعاد آن سخن فراوانی برای گفتن دارد که شرح و بیان آن در این گفتار نمی‏گنجد و تنها به یک بعد، که به نظر می‏رسد از همه ابعاد مهم‏تر است، اشاره می‏گردد؛ تعلیم و تربیت عبادی که به فرموده قرآن، تمام پیامبران در حقیقت، برای اجرای آن آمده‏اند: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ»؛70 ما در هر امّتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید.
 تعلیم و تربیت عبادی: آموزش و پرورش فرایند عامی است که یک شاخه آن می‏تواند به تقویت جنبه عبادت و پرستش فراگیران بپردازد. شهید مطهّری پرستش را با عشق واقعی همراه و از آن جدایی‏ناپذیر می‏داند؛ چراکه این هر دو ریشه در فطرت انسان دارند.71 عشق چیزی مافوق محبت است که انسان را از حال عادی خارج می‏کند، خواب و خوراک را از او می‏گیرد و توجه او را به چیزی متمرکز می‏کند و آن معشوق است تا آنجا که خودش را فانی در او می‏بیند و همه را فدای معشوق می‏کند. عشق پرستش در برابر معشوق را آسان می‏نماید و اینجاست که عاشق عبادت و کرنش در مقابل او را افتخار خودمی‏شماردوسعی‏می‏کندرضایت‏وی‏رابه‏دست‏آورد.72
 وظیفه تعلیم و تربیت آن است که گرایش فطری انسان به عبادت را در او تقویت نماید و آن را در مسیر صحیح، که همان پرستش خدای متعال است، هدایت کند. مجریان تعلیم و تربیت باید به گونه‏ای برنامه‏ریزی کنند که در بخش آموزش، مفاهیم مربوط به عبادت خدا و صفات معبود و شرایط عبادت را برای دانش‏پژوهان تبیین، و در بخش تربیت، انگیزه عبادت را در آنها ایجاد و تقویت نمایند تا با عشق و رغبت قلبی به عبادت بپردازند؛ چراکه به فرموده رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بهترین انسان‏ها کسانی هستند که عاشقانه عبادت می‏کنند.73 زبان قرآن زبان عبادت و پرستش است و انسان را به نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، و نهی از منکر دعوت می‏کند. از منظر قرآن، آفرینش انسان برای عبادت است؛ در این زمینه می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»؛74 جن و انس را نیافریدم، مگر برای اینکه عبادتم کنند. عبادت اجزا و شرایطی دارد که باید از طریق تعلیم و تربیت به فراگیران آموزش داده شود و در عمل نیز به اجرا درآیند.
حاصل سخن
با توجه به آنچه ذکر شد، می‏توان گفت: زبان قرآن بیشترین پیوند را با تعلیم و تربیت دارد و در سراسر فرایند آموزش و پرورش، امکان بهره‏گیری از معارف قرآن وجود دارد. انجام این امر به همّت کارشناسان تعلیم و تربیت بستگی دارد که تا چه حد بتوانند در این حوزه به فعالیت بپردازند. عملیاتی کردن مفاهیم قرآن در عرصه تعلیم و تربیت نیازمند تلاش کارشناسانه در دو قلمرو نظریه و عمل است؛ یعنی هم در بخش نظریه، باید نظریه‏پردازی شود و مفاهیم اساسی تعلیم و تربیت ـ که به نمونه‏ای از آنها در این نوشتار اشاره شد ـ از قرآن کریم استخراج گردند و هم در زمینه کاربرد و استفاده عملی از معارف قرآن، در نظام آموزش و پرورش روش‏های مفید و مؤثری ارائه گردد.
 قرآن کریم در زمینه‏های گوناگون تعلیم و تربیت کاربرد دارد و می‏توان مفاهیم کلیدی رایج در این دانش را به خوبی از آیات قرآن استنباط کرد. مبانی، اهداف، اصول و روش‏ها، که عمده عناصر فنی در باب آموزش و پرورش به عنوان یک رشته علمی، به ویژه در قلمرو اسلام به شمار می‏آیند، به آسانی از قرآن و روایات اسلامی به دست می‏آیند. از این‏رو، به همه کارشناسان تعلیم و تربیت و اندیشمندان علوم قرآنی پیشنهاد می‏شود در این وادی گام بردارند و با توجه به نیاز جامعه به تربیت قرآنی، پژوهش‏های ماندگار و سودمندی ارائه دهند.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانش‏آموخته حوزه علمیه و دانشجوى دکترى قرآن و علوم.
2ـ «و ما یعلم تأویله ألا اللّه و الراسخون فى العلم» آل‏عمران: 7؛ تفسیر آنها (آیات متشابه) را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند.
3ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، بى‏تا، ج 1، ص 12.
4ـ انبیاء: 22.
5ـ مرتضى مطهّرى، آشنایى با قرآن، 1372، ج 1، ص 50.
6ـ الرحمن: 27.
7ـ جلال‏الدین سیوطى، الاتقان فى علوم‏القرآن، 1363، ج 2، ص 123.
8ـ جمعه: 5.
9ـ همان، ج 2، ص 141.
10ـ دان آرا استیور، فلسفه زبان دینى، 1384، ص 232.
11ـ حجر: 94.
12ـ جلال‏الدین سیوطى، الاتقان، ج 2، ص 18.
13ـ مرتضى مطهّرى، آشنایى با زبان قرآن، ج 1، ص 35.
14ـ همان، ج 1، ص 161.
15ـ غلامرضا گلى‏زواره، جرعه‏هاى جان‏بخش، 1380، ص 226ـ227، به نقل از: وقف میراث جاویدان1، ص 25.
16ـ ابوالفضل ساجدى، زبان دین و قرآن، 1383، ص 227.
17ـ اعراف: 176.
18ـ زمر: 27.
19ـ همان، ص 471.
20ـ همان، ص 359.
21ـ محمّدعلى رضایى، کلاس درس.
22ـ نحل: 89.
23ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 11.
24ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ‏القرآن، 1426، واژه «جدل»، ص 189.
25ـ انعام: 77.
26ـ نحل: 125.
27ـ بقره: 21.
28ـ جمعه: 2.
29ـ مرتضى مطهّرى، آشنایى با قرآن، ص 23.
30ـ همان، ج 1، ص 35.
31ـ آل‏عمران: 190.
32ـ نساء: 82.
33ـ همان.
34ـ همان، ج 1، ص 36.
35ـ عبداللّه جوادى آملى، تفسیر تسنیم، 1378، ج 1، ص 32.
36ـ مرتضى مطهّرى، آشنایى با قرآن، ج 1، ص 35.
37ـ علق: 1 و 4.
38ـ بقره: 273.
39ـ مجادله: 11.
40ـ بقره: 185.
41ـ «ربّ إرحَمهُما کما ربَّیانى صغیرا» اسراء: 24؛ پروردگارا! همان‏گونه که آنها (پدر و مادر) مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان گردان.
42ـ «ألم نُرَبِّک فِینا وَلِیدا» شعراء: 18؛ آیا ما تو را (اى موسى) در کودکى در میان خودمان پرورش ندادیم؟
43ـ اسراء: 9.
44ـ توبه: 103.
45ـ مرتضى مطهّرى، آشنایى با قرآن، ص 40ـ41.
46ـ جمعه: 2.
47ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، 1370، ج 3، ص 455.
48ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 7، ص 267.
49ـ نک. على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، 1338، ج 12، واژه «مبنى» / سید مصطفى حسینى، معارف معاریف، 1376، ج 9، ص 69.
50ـ شهاب‏الدین مشایخى، «اصول تربیت از دیدگاه اسلام»، حوزه و دانشگاه 32، ص 51ـ53.
51ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 3، ص 492.
52ـ محمّدتقى مصباح، مجموعه آثار، 1384، ص 50.
53ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، 1413، ج 2، ص 16 / احمدبن حسین بیهقى، سنن بیهقى، بى‏تا، ج 6، ص 202.
54ـ آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربى ـ فارسى، 1381، واژه «اصل»، ص 12.
55ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، واژه «اصل»، ص 78.
56ـ ابراهیم: 24.
57ـ شهاب‏الدین مشایخى، «اصول تربیت از دیدگاه اسلام»، حوزه و دانشگاه 32، ص 52.
58ـ همان، ص 53.
59ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 3، ص 454ـ455.
60ـ نهج‏البلاغه، خ 1، ص 35.
61ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 3، ص 468.
62ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 2، ص 227.
63ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، واژه «روش».
64ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، 1380، ج 3، ص 64.
65ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ذیل واژه «وعظ».
66ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 12، ص 372.
67ـ نهج‏البلاغه، ن 33.
68ـ نحل: 125.
69ـ سباء: 46.
70ـ نحل: 36.
71ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 3، ص 501.
72ـ همان، ص 507.
73ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ب «العبادة»، ص 88.
74ـ ذاریات: 56.
--------------------------------------------------------------------------------
 منابع
ـ آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، نی، 1381.
ـ استیور، دل آرا، فلسفه زبان دینی، ترجمه ابوالفضل ساجدی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384.
ـ اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، قم، منشورات طلیعه‏النور، 1426.
ـ باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، مدرسه، 1380، ج 3.
ـ بیهقی، احمدبن حسین، سنن بیهقی، بیروت،دارالمعرفة،بی‏تا،ج 6.
ـ جوادی آملی، عبداللّه، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1378، ج 1.
ـ حسینی، سیدمصطفی، معارف معاریف، قم، بی‏نا، 1376، ج 9.
ـ دهخدا، علی‏اکبر، لغت‏نامه، تهران، سیروس، 1338.
ـ ساجدی، ابوالفضل، زبان دین و قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1383.
ـ سیوطی، جلال‏الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه مهدی حائری قزوینی، تهران، امیرکبیر، 1363، ج 2.
ـ طباطبائی،سیدمحمّدحسین،المیزان،قم،جامعه‏مدرسین،بی‏تا،ج1.
ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، بیروت، دارالاضواء، 1413.
ـ گلی‏زواره، غلامرضا، جرعه‏های جان‏بخش، قم، حضور، 1380، چ سوم، به نقل از: وقف میراث جاویدان 1.
ـ مشایخی، شهاب‏الدین، «اصول تربیت از دیدگاه اسلام»، حوزه و دانشگاه 32 (پاییز 1381)، ص 50ـ68.
ـ مصباح، محمّدتقی، مجموعه آثار، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384.
ـ مطهّری، مرتضی، آشنایی با قرآن، قم، صدرا،1372،چ‏هشتم، ج 1.
ـ ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1370، ج 3.

تبلیغات