آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰۲

چکیده

متن

بحث مهدویت یکى از اساسى ترین و زنده ترین مباحثى است که در رهاورد عرفانى بزرگان اهل کشف و شهود مورد توجه ویژه قرار گرفته و از این رو، معارف عمیق درباره آن مطرح کرده اند که بازگو نمودن آن مى تواند گذشته از تغذیه فکرى و علمى و اعتقادى، به قلب ها و جان ها نورانیّت، حرارت، عشق، نشاط، تحرّک، پویایى، ایمان، استحکام، امید و هدایت ببخشد.
از آن جا که درباره حضرت مهدى(علیه السلام) با رویکرد عرفانى کم تر تحقیق شده است، به نظر مى رسد نشان دادن جلوه اى از سیماى پر فروغ آن حضرت در آینه عرفان اسلامى، براى همه تشنگان وادى انتظار، بخصوص نسل نواندیش جوان، مفید، آموزنده و آگاهى بخش باشد.
1. حضرت مهدى و خلافت الهى
یکى از اساسى ترین مسائل در بحث مهدویت «خلافت الهى» است; زیرا مسأله خلافت الهى در زمین که خداى سبحان در قرآن کریم فرمود: «انّى جاعلٌ فى الارضِ خلیفةَ» (بقره: 30) همچون داستان سفینه نوح و یا کشتى موسى و خضر و مانند آن ها نیست که یک قضیه شخصى بوده و سپرى شده باشد، بلکه خلافت الهى یک فیض متصل و فوز مستمر است که از اول با اندیشه دوام و انگیزه استمرار طرح شده; چنان که اصل خلافت از قلمرو نبوّت و رسالت فراتر رفته و به امامت رسیده است.1 به این دلیل، یکى از نکته هایى که در عرفان اسلامى درباره حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه ـ مورد توجه قرار گرفته «خلافت الهى» اوست.
از این رو، برخى از بزرگان اهل معرفت از حضرت مهدى به عنوان خلیفه الهى یاد نموده و گفته اند: «بى تردید، براى خداوند خلیفه اى است که روزى ظهور خواهد کرد، و اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقى بماند، باز هم خداوند آن روز را به اندازه اى طولانى خواهد نمود تا آن خلیفه الهى که از عترت رسول خدا و فرزند فاطمه و همنام پیامبر است، ظهور نماید.»2
یکى دیگر از عرفا در این باره مى گوید: «هرگاه حق سبحانه بر بنده خود تجلّى کند و او را از خویش فانى نماید، لطیفه الهیّه در او پدید مى آید که آن لطیفه گاهى ذاتى و گاهى صفاتى است; اگر ذاتى باشد، آن صورت انسانى است که از او به فرد کامل و غوث جامع یاد مى شود و دایره هستى بر محور او مى گردد و به واسطه او عالم حفظ مى شود و او همان کسى است که از او به مهدى و خاتم تعبیر مى شود و او خلیفه خدا در عالم است.»3
همان گونه که ملاحظه مى شود، در سخنان عرفا، بر عنصر «خلافت الهى» حضرت مهدى(علیه السلام) تکیه گردیده و از او به عنوان خلیفه خداوند در زمین یاد شده است.
2. حضرت مهدى(علیه السلام) و ولایت الهى
گرچه بحث ولایت در عرفان دامنه گسترده اى دارد، اما در این جا تنها به جلوه اى از آن مباحث اشاره مى شود:
یکى از مهم ترین مسائل ولایت این است که «ولى» یکى از نام هاى خداوند است. در قرآن کریم فرمود: «فاللّه هو الولى» (شورى: 9) و بر اساس مبانى عرفان، اسماء الهى هیچ گاه بدون مظهر نیستند.4 پس مظهر اسم «ولى» همواره وجود خواهد داشت. بدین سبب است که ولایت یک حقیقت همیشه زنده و پایان ناپذیر است، به خلاف رسالت و نبوّت که از اسماء الهى نیست و دوره اش با وجود خاتم الانبیا پایان پذیرفته است. عارف نامدار، محى الدین بن عربى در این باره مى گوید: «بدون تردید، ولایت فلک است که احاطه و گستردگى خاصى دارد. به این دلیل، هیچ گاه قطع نمى شود. اما نبوّت تشریعى و رسالت در پیامبر اسلام پایان یافته است.»5
برخى دیگر از بزرگان اهل عرفان درباره ولایت ائمّه اطهار(علیهم السلام)بخصوص حضرت مهدى(علیه السلام) گفته اند: «خداى تعالى دوازده کس را از امّت محمّد برگزیده و مقرّب حضرت خود گردانیده و به ولایت خود مخصوص کرده و اینان را نایبان حضرت محمّد گردانیده، ولى در امّت محمّد(صلى الله علیه وآله)همین دوازده امام کسى بیش نیستند و ولى آخرین، که ولى دوازدهم باشد، خاتم اولیاء است و مهدى صاحب زمان نام اوست.»6
همچنین عارف قاسانى درباره خاتم ولایت بودن حضرت مهدى مى گوید: «خاتم ولایت مهدى است که در آخر زمان مى آید. همه انبیا و اولیا در معارف و حقایق تابع مهدى هستند. او در احکام تابع شرع محمّدى است و باطن او با باطن حضرت محمّد یکى است.»7
در جاى دیگر نیز گفته است: «خاتم ولایت کسى است که صلاح دنیا و آخرت با اوست و با رحلت او از دنیا نظام عالم از هم فرو مى پاشد. او عبارت از مهدى موعود در آخر زمان است.»8
یکى دیگر از بزرگان اهل عرفان مى گوید: «ظهور تمامى ولایت و کمالش به خاتم اولیا خواهد بود; چون کمال حقیقت دایره، در نقطه اخیره به ظهور مى رسد. خاتم اولیا عبارت از امام محمّد مهدى است که موعود حضرت رسالت است و دور عالم به او کامل و تمام مى شود و حقایق اسرار الهى در زمان آن حضرت تمام ظاهر مى شود.»9 عارف عربى نیز از حضرت مهدى به خاتم ولایت یاد نموده و به تفصیل درباره او بحث کرده است.10
پس، معلوم مى شود یکى از مسائلى که در عرفان اسلامى درباره حضرت مهدى مورد توجه قرار گرفته و به تفصیل از جنبه هاى گوناگون درباره آن بحث شده مسأله «ولایت الهى» آن حضرت است. از این رو، از او به عنوان مظهر اسم «ولى» و خاتم ولایت یاد نموده اند.
3. مهدى(علیه السلام) در عالم; همانند قلب در بدن
نکته دیگر که در رهاورد عرفانى اهل معنا درباره حضرت مهدى(علیه السلام)عنوان شده، آن است که از منظر عرفا، مهدى براى عالم همانند قلب براى انسان است. از این رو، عارف نسفى در این باره مى گوید: «بدان که انسان کامل را اسامى بسیارى است و جمله راست است. انسان کامل را مهدى، امام، خلیفه، قطب، صاحب زمان، جام جهان نما و آیینه گیتى نما گویند. انسان کامل همیشه در عالم باشد و زیاده از یکى نباشد. تمام موجودات همچون یک شخص است و انسان کامل دل آن شخص است و موجودات بى دل نتوان بود. پس انسان کامل همیشه در عالم باشد و چون دل زیاده از یکى نبود، پس انسان کامل در عالم زیاده از یکى نباشد.»11 در کلام این عارف بزرگ، به چند نکته اساسى درباره حضرت مهدى(علیه السلام)اشاره شده است:
الف. چون نظام آفرینش هیچ گاه بدون انسان کامل نمى تواند وجود داشته باشد، پس انسان کامل گاهى در چهره نبى و رسول و زمانى در چهره امام و ولى همواره در عالم وجود دارد.
ب. همان گونه که عالم صغیر (انسان) بدون قلب نمى تواند حیات داشته باشد، عالم کبیر (نظام آفرینش) نیز بدون قلب نمى تواند وجود داشته باشد، و در زمانى که سلسله نبوّت پایان یافته و اداره امور عالم به دست اوصیاى خاتم انبیا است، مهدى موعود(علیه السلام)به عنوان آخرین وصى پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله)، قلب عالم آفرینش بوده و در سایه حیات و وجود او، خون تلاش، حرکت تکاپو به سوى کمال در پهنه نظام عالم و نشئه انسانى جریان دارد.
ج. همان گونه که اگر کسى دو قلب داشته باشد، سالم نیست و نمى تواند به زندگى خویش ادامه دهد، نظام عالم نیز با وجود دو قطب و امام نمى تواند یک نظام سالم داشته و در مسیر حرکت تکاملى خود موفق باشد. از این رو، انسان کامل در عالم بیش از یکى نیست و در عصر ما، حضرت مهدى(علیه السلام)سکّاندار عالم است. یکى از بزرگان اهل عرفان در این باره گفته است: به دلیل آن که عالم هرگز بدون امام نیست، پس مهدى، که قطب، امام و وارث است، تا روز قیامت به طور حتم در عالم وجود دارد.12
4. حضرت مهدى(علیه السلام); واسطه فیض
عرفا معتقدند: حق سبحانه در آینه دل انسان کامل تجلّى مى کند و عکس انوار تجلّیات از آیینه دل او بر عالم مى تابد و همگان با دریافت آن فیض، پدید آمده و حفظ مى گردند و تا انسان کامل در عالم وجود دارد، از تجلیّات ذاتى و رحمت رحمانى و رحیمى حق تعالى براى عالم و پدیده هاى هستى استمداد مى کند و آن ها به واسطه این استمداد و فیضان تجلیّات حق تعالى حفظ مى شوند.13 بنابراین، نظام آفرینش در حدوث و بقا، وامدار وجود پر برکت انسان کامل است، و به واسطه اوست که فیض الهى نصیب عالم و آدم مى شود و از همین روست که در زیارت «جامعه کبیره» درباره اهل بیت(علیهم السلام)که پس از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)مصادیق بارز انسان کامل هستند، آمده: «بِکم فَتح اللّهُ و بِکم یختمُ و بکم ینزّلُ الغیث، و بکم یُمسکُ السّماءَ اَن تَقع علىَ الارضِ و بکم یُنفّسُ الهمَّ و یکشف الضُرّ»14; یعنى عالم با حقیقت وجود شما گشوده شده، و با شما ختم مى گردد; به خاطر شما باران فرو مى ریزد و به واسطه شما آسمان از ریزش باران به زمین باز مى ماند و با توسّل به شما گرفتارى ها و مشکلات برطرف مى شوند.
عندلیب گلشن اسرار، حافظ شیرازى، تمام معارف زیارت «جامعه کبیره» را در این کلام نغز جمع نموده و خطاب به اهل بیت(علیهم السلام) گفته است:
از رهگذر خاک سر کوى شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
و در عصر کنونى، وجود مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) قبله دل ها و واسطه فیض الهى بر عالم و آدم است. لذا در دعاى نورانى «ندبه» از او به «سبب اتصال آسمان و زمین» یاد شده و چنین آمده است: «اینَ السببُ المتصلُ بینَ الارضِ و السماءِ»15 و در دعاى «عدیله» نیز درباره آن حضرت آمده: «ثُم الحُجة الخلَف القائم المُنتظرُ المهدىُّ المرجى الّذى ببقائِه بَقیتِ الدُّنیا و بیُمنِهُ رزق الورى و بوجودِهُ ثبتتِ الارضُ و السّماءُ»16; یعنى پس از یازده امام ـ که یاد شد ـ امام و حجت دوازهم قائم منتظر مهدى است که امیدها به اوست و به واسطه او دنیا باقى و برقرار مى باشد و به برکت وجود او مردم روزى دریافت مى کنند و در سایه وجود او آسمان و زمین بر قرارند.
همه این حقایق در رهاورد عرفانى بزرگان اهل معنا به طور مستقیم درباره حضرت مهدى(علیه السلام) عنوان شده اند. از آن میان عارف نامدار محى الدین بن عربى مى گوید: «پس مهدى رحمت است; همان طور که پیامبر رحمت بود; چنان که خداوند فرمود: ما تو را نفرستادیم، مگر آن که رحمت براى عالمیان باشى، و مهدى چون کاملا بر اساس مشى و سیره پیامبر، رفتار مى کند، لذا دچار اشتباه نمى شود، پس به طور یقین رحمت عالمیان است.»17
و عارف نسفى نیز گفته است: «هر دو طرف جوهر اول را در این عالم دو مظهر مى باید که باشد. مظهر این طرف، که نامش «نبوّت» است، خاتم انبیا است و مظهر آن طرف، که نامش «ولایت» است، صاحب الزمان است که اسامى بسیار دارد; چنان که جوهر اول اسامى بسیار دارد... البته بیرون خواهد آمد [= ظهور خواهد کرد ]احوال وى بیش از این خواهد بود که به نوشتن آید.»18
در رساله منسوب به عارف عربى نیز درباره حضرت مهدى(علیه السلام) چنین آمده است: «والسلامُ على المحاذى للمرآة المصطفویةِ، المتحققِ بالاسرارِ المرتضویه، فیّاض الحقائق بِوجودهِ، قَسّام الدقائقِ بشهودِه، ابى القاسم محمد بن الحسن»19; سلام بر مهدى که حقیقت ذات شریف او محاذى آینه وجود مصطفوى، و متحقق به اسرار مرتضوى است. از این رو، افاضه و بخشایش حقایق به واسطه وجود او، و تقسیم دقایق با شهود او انجام مى شود.
در راستاى همین دیدگاه، عارف حماسه آفرین قرن، حضرت امام خمینى(قدس سره) در نغزى زیبا گفته است:
مهدى امام منتظر، نوباوه خیرالبشر خلق دو عالم سر به سر، بر خوان احسانش نگین
ذاتش به امر دادگر، شد منبع فیض بشر خیل ملائک سر به سر در بند الطافش رهین
حبّش سفینه نوح آمد در مَثَل، لیکن اگر مهرش نبودى نوح را مى بود با طوفان قرین
نوح و خلیل و بوالبشر، ادریس و داود و پسر از آب فیضش مستمر از کان علمش مستعین
موسى به دست دارد عصا، دربانى اش را منتظر آماده بهتر اقتدا، عیسى به چرخ چارمین
آب عطا، فیض عمیم، سحر سخن، کنز نعیم کان کرم، عبدالکریم، پشت و پناه مسلمین20
از آنچه بیان شد، این نکته معلوم گردید که یکى از بهترین تجلیّات رخ مهدى(علیه السلام) در آینه عرفان، واسطه فیض بودن آن حضرت است که به تفصیل درباره آن بحث شده است.
5. حضرت مهدى(علیه السلام) و عدالت جهانى
عدالت از عمومى ترین و شورانگیزترین مسأله هاست که در بحث مهدویت مطرح است و گذشته از متون دینى و مباحث کلامى و اعتقادى، در عرفان نیز مورد توجه ویژه قرارگرفته و درباره آن حقایق ظریفى طرح و تبیین شده است که دراین جا به اختصار در دو محور طرح و بررسى مى شود:
الف. عدالت اجتماعى و رفاه اقتصادى
تأمین عدالت اجتماعى و پدید آمدن رفاه اقتصادى در زمان ظهور دولت کریمه حضرت مهدى یکى دیگر از معارف مهدویت در عرفان اسلامى است که در رهاورد عرفانى بزرگان اهل معرفت عنوان شده. عارف بزرگ، سعدالدین حموى، با اشاره به اوصاف و کمالات وجودى حضرت مهدى(علیه السلام) درباره عدالت گسترى و ایجاد رفاه اقتصادى براى مردم در زمان حضرتش گفته است: «صاحب زمان، که علم به کمال دارد، تمامیت روى زمین را در حکم خود آورد و به عدل آراسته گرداند، کفر و ظلم را به یک بار از زمین بردارد و تمامت گنج هاى روى زمین بر وى ظاهر گردد، هرچند صفت وى کنم، از هزار یکى نگفته ام.»2120ـ امام خمینى، دیوان شعر، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378، قصیده بهاریه، ص 26.21
برخى دیگر از بزرگان اهل عرفان نیز گفته اند: «در ایام حکومت مهدى، مردم در سایه عدالت زندگى مى کنند، روزگار سرسبز و پرطراوتى است. رزق و روزى در آن فراوان مى شود و مردم در کمال امنیت به عبادت خداى رحمان مى پردازند. مهدى کسى است که صاحب مقام محمّدى بوده و صاحب اعتدال، و در اوج تمام کمالات قرار دارد، و دولت او به مدت چهل سال طول مى کشد که این عدد مراتب هستى است.»22
عارف نامدار، محى الدین بن عربى نیز در این باره مباحث مفیدى مطرح نموده و از آن میان به موضوع «عدالت اجتماعى» و «رفاه اقتصادى» در زمان ظهور آن حضرت اشاره نموده و گفته است: «هرگاه حضرت مهدى(علیه السلام) که خلیفه خداوند در زمین است، ظهور کند، زمین را پر از عدالت مى کند، در حالى که از جور و ستم پر شده است. او عدل را در میان جامعه پدید آورده، عدالت اقتصادى را اجرا مى کند، از نظر رفاه اقتصادى وضع به گونه اى مى شود که وقتى شخصى به حضور او مى آید و عرض مى کند یا مهدى از امکانات مالى که در اختیار توست به من کمک نما، حضرت مهدى به اندازه اى به او کمک مى کند که به زحمت آن را با خود مى برد.» 23
عارف شبسترى نیز در کلام نغزى به عدالت اجتماعى در زمان حضرت مهدى(علیه السلام)اشاره نموده و گفته است:
چو مهدى باشد آن جا عدل گستر براندازد زعالم جور یکسر
یکایک صورتش پیداست بر جاى از آن مى ماند او آن روز بر پاى
نماند در میانه هیچ دعو که صورت ها یکى گردد به معنا.24
از آنچه بیان شد، معلوم گردید که یکى از اهداف ظهور حضرت مهدى، که در عرفان اسلامى مورد توجه قرار گرفته، این است که با ظهور آن حضرت، عدالت در همه شؤون زندگى بشر به اجرا گذاشته مى شود و همگان در استفاده از مواهب طبیعت و نعمت هاى الهى به طور عادلانه بهره مند مى شوند و آنچه در بیان عرفا آمده تنها جلوه اى از برکات دولت کریمه حضرت مهدى است که در متون دینى و روایات بدان اشاره شده.
از آن میان، حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) ذیل آیه مبارکه «وَ اعلموا انَّ اللّه یُحىِ الارضَ بَعدَ موتِها» (حدید: 17) فرمود: «یُحییها اللّهُ بالقائِم ـ علیه السلام ـ فیعدلُ فیها فَیُحىِ الارضَ بِالعدلِ بعدَ موتِها بالظُلمِ»25; خداوند زمین را به وسیله قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله)زنده مى کند، پس عدل در آن پدید مى آید و زمین به واسطه عدل، پس از مرگ آن به وسیله ظلم دوباره زنده مى شود.
ب. اصلاح فکر و تأمین عدالت فرهنگى
گرچه برداشت عمومى از تأمین عدالت در زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)معمولا اجراى عدالت اجتماعى و اصلاح امور اقتصادى و توزیع عادلانه ثروت هاى عمومى است، اما حقیقت آن است که با ظهور آن مصلح کل، عدالت و اصلاح در تمام شؤون هستى و نظام آفرینش پدید مى آید، پیشه و اندیشه بشرى اصلاح مى شود و عقل انسان در هر دو بُعد علمى و عملى تکمیل مى شود. این مسأله گذشته از روایات اهل بیت در رهاورد عرفانى اهل عرفان نیز مورد توجه قرار گرفته و درباره آن معارف ارزشمندى مطرح کرده اند.
از آن میان، عارف عربى در این باره گفته است: «با ظهور حضرت مهدى، مذاهب و مکاتب مختلف از روى زمین برچیده مى شوند و جز دین خالص و حقیقى چیزى باقى نمى ماند و عده اى از افرادى که خود را اهل اجتهاد مى دانند، وقتى مى بینند که مهدى بر خلاف نظریه آن ها حکم مى کند، دشمنى و عداوت مى کنند، اما به ناچار در برابر حکم مهدى سکوت مى نمایند و جرأت مخالفت پیدا نمى کنند.»26
یکى از بارزترین جلوه هاى اصلاح فکرى و تأمین عدالت فرهنگى، احیاى معارف قرآن و دستورات آسمانى است که در زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) به اجرا درمى آید و این مسأله گذشته از متون دینى، در کلمات اهل معرفت نیز مطرح شده است. برخى از عرفاى بزرگ در این باره گفته اند: «در زمان ظهور، روح در کالبد اسلام دمیده و بعد از ذلّت و خوارى عزیز شده و دوباره احیا مى شود و حقیقت دین ظاهر مى گردد و جز دین خالص چیز دیگرى باقى نمى ماند.»27
در این باره، گویاتر از هر کلام، سخن عمیق عارف سترگ و حکیم بزرگ حضرت امام خمینى(قدس سره) است که فرمود: «هریک از انبیا که آمدند، براى اجراى عدالت آمدند، که عدالت را در همه عالم اجرا کنند، لیکن موفق نشدند، حتى رسول ختمى(صلى الله علیه وآله) که براى اصلاح بشر آمده بود، باز در زمان خودشان به آن معنا موفق نشد، اما کسى که عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد مهدى موعود است. او عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، آن هم نه این عدالتى که مردم عادى مى فهمند که فقط قضیه عدالت در زمین براى رفاه مردم باشد، بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت. انسان اگر انحرافى پیدا کند، انحراف عملى، انحراف روحى، انحراف عقلى، برگرداندن این انحراف را به معناى خودش، این ایجاد عدالت است در انسان; اگر اخلاقش اخلاق منحرفى باشد و اگر در عقاید یک انحراف و کجى هایى باشد، وقتى به اعتدال برگردد این ایجاد عدالت است در انسان. فقط براى حضرت مهدى موعود ـ سلام اللّه علیه ـ این قدرت هست که عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد. در تمام نفوسى که هستند، انحرافات در آن ها هست، حتى نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتى هست، ولو خودش نداند; در اخلاق، عقاید، اعمال انحراف است. ایشان (مهدى) مأمورند تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق کند: «یملأُ الارضَ عدلا بعدَ ما مُلئت جوراً.»28
در کلمات این عارف نکته آموز به نکته هاى ظریفى اشاره شده است که روزنه هاى جدیدى درباره ابعاد گسترده حکومت مصلح جهانى حضرت مهدى(علیه السلام) بر روى فرهیختگان اهل تحقیق مى گشاید; چون او معتقد است: عدالتى که در زمان حضرت مهدى به وجود خواهد آمد، اولا همان حقیقت بزرگ الهى است که انگیزه و بخش عظیمى از بعثت انبیا و نزول وحى را پس از توحید و نبوّت شکل مى دهد و سفیران حق در طول تاریخ براى تأمین و اجراى آن از جان مایه گذاشته و اولیاى بزرگ الهى براى تحقق آن شهید شده اند.
ثانیاً عدالتى که در زمان حکومت مصلح موعود پدید خواهد آمد تنها در بُعد اقتصادى و تأمین رفاه زندگى نخواهد بود، بلکه همه شؤون زندگى و هستى عالم و آدم در پرتو وجود او اصلاح شده، تعدیل مى گردند. اخلاق، فرهنگ، اندیشه عقاید و همه امور فکرى، روحى و عقلى بشر که بر اثر افراط و تفریط و تبلیغات مسموم دچار انحراف شده و در حقیقت «جهالت مدرن» را پدید آورده است، با ظهور آن عدل کامل و عقل کل اصلاح شده و به فطرت توحیدى و الهى و انسانى رهنمون مى گردند.
ثالثاً، چه بسا بر اساس باورها و مبانى فکرى و اعتقادى دین شناسان غیرمعصوم، ناآگاهانه افراط و تفریط در اندیشه و اعتقادات دینى و برداشت ناصحیح از آیات و روایات به وجود آمده باشد که در زمان ظهور آن حضرت، باید با عدل و عصمت حضرت مهدى(علیه السلام) اصلاح گردند.
6. تولد و غیبت حضرت مهدى(علیه السلام)
از جمله مسائلى که گذشته از متون دینى، در عرفان اسلامى درباره آن به تفصیل بحث شده، تولد و غیبت آن حضرت است. عبدالوهاب شعرانى، که یکى از بزرگان اهل معرفت و مورد وثوق شیعه و سنّى است، سخن بسیار ارزشمندى درباره تولد حضرت مهدى(علیه السلام) دارد. او مى گوید: «در طلیعه قیامت است که امید ظهور مهدى مى رود. او که از اولاد امام حسن عسکرى است، در نیمه ماه شعبان سال 255 به دنیا آمده و از عمر شریف او تا این زمان، که سال 958 قمرى است، 706 سال مى گذرد و عارف بزرگ، محى الدین بن عربى درباره او گفته است: بدون تردید مهدى ظهور خواهد نمود و زمین را، که از جور و ستم پر شده، پاک نموده، عدل و داد در آن پدید خواهد آورد. اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقى بماند، خداوند آن روز را به اندازه اى طولانى مى کند که آن خلیفه الهى ظهور کند. مهدى از عترت رسول الله و از فرزندان فاطمه است. جدّ او حسین بن على و پدرش امام حسن عسکرى، فرزند امام على نقى، فرزند امام محمّدتقى، فرزند امام على رضا، فرزند امام موسى کاظم، فرزند امام جفعر صادق، فرزند امام محمدباقر، فرزند امام زین العابدین، فرزند امام حسین، فرزند امام على بن ابى طالب است و همنام حضرت پیامبر اکرم است.»29
در مورد غیبت حضرت مهدى در کلام نغزى که از عارف نکته آموز، عطار نیشابورى، رسیده آمده است:
صد هزاران اولیا روى زمین از خدا خواهند مهدى را یقین
یا الهى، مهدیم از غیب آر تا جهانِ عدل گردد آشکار
مهدى هادى است تاج اتقی بهترینِ خلق، تاجِ اولی
اى ولاى تو معیّن آمده بر دل و جان ها همه روشن شده
اى تو ختم اولیایى این زمان و زهمه معنا، نهانى جان جان
اى تو هم پیدا و پنهان آمده بنده عطارت ثناخوان آمده.30
از این گونه سخنان اهل عرفان به خوبى معلوم مى شود که آن ها نیز همانند باور یقینى و اعتقادى قطعى شیعیان درباره حضرت مهدى(علیه السلام)، اولا معتقدند که آن حضرت فرزند امام حسن عسکرى(علیه السلام) و از اولاد امام حسین و سایر ائمه اطهار(علیهم السلام)بوده و به دنیا آمده و هم اکنون در عالم زندگى مى کند و روزى ظهور نموده، زمین را پر از عدل و داد مى کند.
ثانیاً، عرفا نیز بر آنند که حضرت مهدى(علیه السلام) غیبت در عین حضور دارد. از این رو، در کلام عطّار آمده است: «اى تو هم پیدا و پنهان آمده»; چون آن ها هم مى گویند که برخى از افراد صالح و اولیاى الهى مى توانند به حضور آن حضرت برسند و ایشان را ملاقات کنند. پس از دیدگاه عرفا، حضرت مهدى(علیه السلام)در عین آن که از دیدگان عموم غایب است، عده اى از اولیا مى توانند به محضر آن حضرت شرفیاب شوند.
7. حضرت مهدى(علیه السلام) ذخیره هستى
غیبت حضرت مهدى(علیه السلام) اسرار نهفته فراوانى دارد، بلکه خود از اسرار الهى است; چنان که امام صادق(علیه السلام) در پاسخ شخصى که از سبب غیبت حضرت مهدى سؤال نمود، فرمود: «انّ هذا الامرِ، امرٌ مِن اللّه و سرٌّ من سِرّ اللّه و غیبٌ من غیبِ اللّه، و متى عَلِمنا انّه تعالى حکیمٌ صدقنا بأنّ افعالَه کلَّها حکمةٌ و ان کان وجهُها غَیر منکشف»;31 مسأله غیبت از امور و از اسرار الهى، بلکه سرّ و غیب الهى است و چون ما مى دانیم که خداوند سبحان حکیم است، تصدیق مى کنیم که همه کارهاى او حکمت است، گرچه دلیل آن برکسى معلوم نگردد.
اما صاحب نظران و دین پژوهان بر اساس وظیفه علمى، که کشف حقایق و معارف الهى است، هر کدام به نوبه خود و بر اساس مبانى فکرى خویش نکاتى درباره اسرار غیبت حضرت مهدى مطرح کرده اند که از آن میان، عارف حماسه آفرین و مصلح بزرگ قرن، حضرت امام خمینى، در این باره گفته است: «قضیه غیبت حضرت مهدى موعود، یک قضیه مهمى است که به ما مسائلى مى فهماند; من جمله این که براى یک همچو کار بزرگى که در تمام دنیا عدالت به معناى واقعى اجرا شود، در تمام بشر نبود کسى، الاّ مهدى موعود ـ سلام اللّه علیه ـ که خداى متعال او را ذخیره کرده است براى بشر. هریک از انبیا آمد که اجراى عدالت در همه عالم بکنند، لکن موفق نشدند... اگر مهدى هم مثل سایر اولیا به جوار رحمت حق مى رفتند، دیگر در بشر کسى نبود که این عدالت را [اجرا ]بکند. این یک موجودى است که ذخیره شده براى یک همچو مطلبى.»32
در کلام این بزرگ مرد الهى و عرفانى به طور کلى بر این نکته تأکید شده است که حضرت مهدى(علیه السلام)به عنوان ذخیره الهى در گنجینه غیبت نگاه دارى مى شود تا بر اساس حکمت بالغه حق سبحانه در روز مقرّر، براى نجات بشر و پدید آوردن عدالت در تمام شؤون وجودى عالم و آدم ظهور نماید و به آرزوهاى تمام سفراى الهى در طول تاریخ، که شکوفایى درخت توحید و عدالت بوده است جامه عمل بپوشاند و بشر را در مسیر حق و به سوى کمال مطلق رهنمون شود. این از آن روست که بر اساس دیدگاه عرفا، حضرت مهدى(علیه السلام)رحمت عام الهى است; وقتى ظهور نماید اختلاف کثرت در سایه احکام وحدت از میان برمى خیزد; چنان که برخى از بزرگان اهل معرفت در این باره گفته اند: «چنان که به مظهریت اسم "الرحمن" خاتم انبیا رحمةٌ للعالمین گشت، خاتم اولیا نیز مظهر رحمت عام، که رحمت رحمان است، گشت و سعادت دو جهان در مشایعت آن حضرت منحصر شود و اصول هر یک اساس قرار گیرد و اختلاف کثرت به حکم ظهور احکام وحدت از ما بین برخیزد; چنان که شیخ سعدالدین حموى فرمود: «لن یخرجَ المهدىُ حتى یُسمَع مِن شراکِ فِعله اسرار توحیدِ»; مهدى ظهور نمى کند تا آن که حتى از بندهاى کفن او اسرار توحید شنیده شود.»33
مراد سعدالدین حموى آن است که چون حضرت مهدى(علیه السلام) آخرین حلقه سلسله منادیان توحید وظیفه همه انبیا و اولیا و عصاره عالم است، براى روزى ذخیره شده که بر اساس پیشرفت فکر زمینه پذیرش توحید در همگان به گونه اى به وجود بیاید که از همه پدیده هاى عالم ذکر توحید شنیده شود. در برخى از منابع دینى نیز از حضرت مهدى(علیه السلام)به ذخیره الهى یاد شده است; آن جا که فرمود: «... ذخیّرک اللّهُ لنُصرة الدین و اعزاز المؤمنین»34
در راستاى این مسأله که حضرت مهدى ذخیره عالم براى به وجود آوردن مدینه فاضله الهى و انسانى است که روزى تحقق خواهد یافت، برخى از بزرگان نکته ظریفى اظهار نموده و گفته اند: بشر از روزى که در بسیط زمین سکنى گزیده، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت به تمام معناست و به امید رسیدن به چنین روزى قدم برمى دارد و اگر این خواسته تحقق خارجى نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمى بست; چنان که اگر غذایى نبود، گرسنگى نبود و اگر آبى نبود، تشنگى تحقق نمى یافت و اگر تناسلى نبود، تمایل جنسى تصور نمى شد از این رو، به حکم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در برخواهد داشت که در آن روز جامعه بشر پر از عدل و داد شده، با صلح و صفا همزیستى نمایند و افراد انسانى غرق در فضیلت و کمال شوند و رهبرى چنین جامعه اى به دست منجى جهان مهدى موعود(علیه السلام) خواهد بود.35
جلوه اى از سیماى کارگزاران دولت مهدى(علیه السلام)
یکى از مسائل دیگرى که در عرفان اسلامى مطرح، و رهاورد عرفانى بزرگان اهل معرفت درباره حضرت مهدى(علیه السلام) است، مسأله یاران و کارگزاران دولت کریمه آن حضرت مى باشد. صاحب فتوحات مکیّه در این کتاب یک باب را به طور مستقل بدین مسأله اختصاص داده و به طور مبسوط درباره آن بحث کرده و از جمله گفته است: افراد با معرفت و کسانى که حقایق را از راه کشف و شهود و با علم و معرفت الهى به دست مى آورند، با او [مهدى ]بیعت مى کنند... یاران و کارگزاران دولت و حکومت مهدى، مردان الهى هستند که دعوت او را پذیرفته و او را یارى کرده و دستورات او بر پا مى دارند... و کارهاى دشوار اداره جامعه را بر عهده مى گیرند و به او بر اساس تکلیف الهى خود، کمک مى کنند... یاران مهدى بر مشرب اصحاب پیامبر هستند که بر عهد خود وفا مى کنند، و آن ها از مردم عجم اند و هیچ فرد عربى میان آن ها نیست، لکن به غیر از زبان عربى سخن نمى گویند.36
همچنین گفته است: «سعادتمندترین مردم به مهدى اهل کوفه هستند.»37
جناب شیخ بهائى پس از نقل فرازهایى از کلام آن عارف بزرگ درباره حضرت مهدى(علیه السلام) و یارانش مى گوید: «با دیده بصیرت به کلام او بنگرید و با دست بلند آن را بگیرید. شاید به هدف او آگاهى پیدا کنید.»38
و. حسن ختام
حسن ختام این مقاله دو فراز نکته آموز است:
الف. عندلیب گلشن اسرار، حافظ شیرازى، در سخن نغزى درباره ظهور حضرت مهدى موعود(علیه السلام) گفته است:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزى گلستان غم مخور
اى دل غم دیده، حالت به شود، دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
هان مشو نومید، چون واقف نه اى از سرّ غیب باشد اندر پرده بازى هاى پنهان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله مى داند خداى حال گردان غم مخور39
ب. ما نیز با همه لب تشنگان وادى انتظار، و منتظران رؤیت خورشید، هم صدا شده به خداى سبحان عرض مى کنیم:
«اللّهم اِنّا نَرغبُ الیکَ فى دولة کریمة تُعِزُّ بها الاسلامَ و اَهله و تُذلُّ بها النفاقَ و اَهله و تَجعلُنا فیها مِن الدعاةِ الى طاعتک والقادة الى سبیلک و ترزقُنا بِها کرامةَ الدُّنیا و الآخرةِ.»40
پى نوشت ها
1ـ عبدالله جوادى آملى، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1380، ج 3، ص 28.
2ـ محى الدین بن عربى، فتوحات مکیّه، بیروت، دار صادر، ج 3، باب 366، ص 327.
3ـ عبدالکریم جیلى، الانسان الکامل فى معرفة الاواخروالاوایل، چ پانزدهم، مصر، مکتبة مصطفى البابى الحلبى، ص 72.
4ـ امام خمینى، تعلیقة على الفصوص الحکم، مؤسسه پاسدار اسلام، 1410ق، ص 26.
5ـ محى الدین بن عربى، شرح قیصرى بر فصوص الحکم، چاپ سنگى، قم، نشر بیدار، فص عزیزى، ص 308.
6ـ عزیزالدین نسفى، انسان کامل، رساله «نبوّت و ولایت»، چ چهارم، تهران، کتابخانه ظهورى، 1377، فصل 6، ص 320.
7ـ عبدالرزاق قاسانى، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، 1370، فص شیثى، ص 42.
8ـ همو، اصطلاحات صوفیه، چ دوم، قم، بیدار، 1370، باب خاء، ص 158.
9ـ محمد فیاض لاهیجى، مفاتیح الاعجاز فى شرح گلشن راز، سعدى،1371، ص 315.
10ـ فتوحات مکیّه، ج 3، باب 366.
11ـ انسان کامل، مقدّمه فصل 2، ص 75.
12ـ سید حیدر آملى، نص النصوص فى شرح فصوص الحکم، نشر طوس، 1367، ج 1، ص 255.
13ـ عبدالرحمن جامى، نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص، نشر مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1370، ص 89.
14ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، زیارت «جامعه کبیره».
15ـ همان، دعاى «ندبه».
16ـ همان، دعاى «عدیله».
17ـ فتوحات مکیّه، ج 3، باب 366، ص 332.
18ـ عزیزالدین نسفى، مقصد اقصى، باب 5، ص 245.
19ـ محى الدین بن عربى،مناقب،شرح سیدصالح خلخالى،ص133.
20ـ امام خمینى، دیوان شعر، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378، قصیده بهاریه، ص 26.
21ـ به نقل از: انسان کامل، رساله «نبوّت و ولایت» و «وحى و الهام»، فصل 6، ص 32.
22ـ الانسان الکامل فى معرفة الاواخر و الاوایل، ج 2، باب 61، ص 84.
23ـ فتوحات مکیّه، ج 3، باب 366، ص 327.
24ـ محمود شبسترى، کنزالحقائق، ص 58.
25ـ ینابیع المودة،نشر دارالکتب العراقیه، 1380 ق، باب 71، ص 429.
26ـ فتوحات مکیّه، ج 3، باب 366، ص 327 و 336
27ـ فتوحات مکیّه، ج 3، باب 366، ص 327.
28ـ امام خمینى، صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378، ج 12، ص 208.
29ـ عبدالوهّاب شعرانى، الیواقیت و الجواهر، ج 2، مبحث 5، ص 422.
30ـ ینابیع المودّة، ص 472، باب 87 به نقل از: فریدالدین عطّار نیشابورى، مظهر العجائب، مقدمه فتح الله خان شیبانى، چاپ سنگى، تهران، 1323.
31ـ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمت، دارالحدیث، 1380، ج 2، باب 44، ص 235.
32ـ صحیفه نور، ج 12، ص 208.
33ـ مفاتیح الاعجاز فى شرح گلشن راز، ص 317.
34ـ مفاتیح الجنان، زیارت «صاحب الامر».
35ـ سیدمحمدحسین طباطبائى، شیعه دراسلام، قم، انتشارات اسلامى، 1373، ص 221.
36ـ فتوحات مکیّه، ج 3، باب 367، ص 328.
37ـ همان، ص 366.
38ـ شیخ بهائى (محمدبن حسین عاملى)، کتاب الاربعین، نشر مکتبه صابرى، 1337ش، حدیث 36، ص 221.
39ـ حافظ شیرازى، دیوان، ص 172.
40ـ مفاتیح الجنان، دعاى «افتتاح».

تبلیغات