نقش اسلام درتکوین و پیروزىانقلاب ایران
آرشیو
چکیده
متن
تحقق انقلاب ایران در سال (1979 م/1357 ش) از تحولات شگرف محسوب مىشود. وقوع این حادثه در سالهاى پایانى قرن بیستم، بسیارى از نظریهپردازان انقلاب را شگفتزده کرد. اکنون علىرغم گذشت دو دهه، هنوز بسیارى از ابعاد آن براى مردم جهان و حتى مسلمانان این مرز و بوم ناشناخته است. آثارى را که درباره این رخداد مهم نگاشته شده است مىتوان در یک نگرش کلى به دو دسته تقسیم کرد:
الف - آثار توصیفى - تاریخى: بخش عمدهاى از آثار مربوط به انقلاب ایران را این آثار تشکیل مىدهد. خاطرات کارگزاران رژیم پیشین و ماموران خارجى از جمله آثار مربوط به این دسته است. این آثار ارزش علمى ندارد، ولى دربردارنده برخى مواد خام و اسنادى مىباشد که در تحلیل انقلاب مفید فایده است.
ب آثار علمى - تحلیلى: در این بخش پدیده انقلاب از زوایاى گوناگون مورد بحث و مطالعه قرار مىگیرد. هر نویسنده بر اساس سابقه و پیشفرضهاى ذهنى خود این پدیده را مورد ارزیابى قرار مىدهد.
در یک رویکرد کلى، آثار مکتوب در این زمینه را مىتوان در چند رده دستهبندى کرد. برخى آثار مربوط به انقلاب به عامل اقتصاد و توسعه، برخى به نقش عوامل روانشناختى، برخى به نقش بیگانگان و برخى به نقش فرهنگ و ایدئولوژى در تکوین انقلاب اشاره کردهاند.
با توجه به آنچه گفته شد، آنچه در این مقام حایز اهمیتبوده و این نبشتار در صدد پاسخ و تبیین آن است پاسخ به این سؤال مىباشد که عامل اصلى پیروزى انقلاب در سال1357 چیست؟ به عبارت دیگر، آیا در میان عواملى که براى تبیین انقلاب اسلامى بیان مىشود، اسلام نقش تعیین کنندهاى داشته است؟
در پاسخ به این سؤال، با توجه به آثار مکتوب در این زمینه، فرضیههاى متعددى مىتوان ذکر کرد. اما فرضیهاى که نگارنده در این مقال در صدد بررسى و بیان آن مىباشد این است که «اسلام در شکلگیرى و تکوین انقلاب نقش اساسى و تعیین کننده داشته است.» منظور از «اسلام» در این مقاله «مکتب تشیع» است که مذهب رسمى جامعه ایران قلمداد مىشود و مشتمل بر جهانبینى و نظام فقهى، حقوقى، سیاسى و اخلاقى خاص خود مىباشد. مقصود از «انقلاب» نیز تعریفى است که استاد شهید مرتضى مطهرىرحمه الله از این واژه ارائه مىدهند. ایشان در تعریف انقلاب آن را «طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظام حاکم موجود براى ایجاد نظمى مطلوب» معرفى مىکنند. (1)
با توجه به آنچه گفته شد، به منظور تبیین فرضیه فوق، بحث را در محورهاى ذیل پى مىگیریم:
الف - سرشت دین و انقلاب
گفتگو پیرامون موضوع این نوشتار مبتنى بر یک سلسله فرضهاست; از جمله پذیرش این مطلب که اسلام با سیاست آمیخته است و این دو یکى هستند. مساله دیگر بحث قلمرو دین است. بحث در این است که سرشت و ماهیت دین سبتبه تغییرات اجتماعى و انقلاب چیستبه دیگر سخن، آیا قلمرو و گستره دین شامل پدیدههایى چون انقلاب نیز مىشود؟ و آیا دین مانع انقلاب استیا برانگیزاننده آن؟
دیدگاههاى متعددى پیرامون این مساله وجود دارد. برخى مذهب را صرفا براى پاسخگویى به نیازهاى روحى و فردى قلمداد مىکنند. بر اساس این پندار، دین یک سلسله تعالیم اخلاقى و پند و اندرز است. در این رویکرد، دین نظامى از باورها و ایدههاى مجزا و فارغ از موقعیتهاى اجتماعى و سیاسى جامعه است. این تلقى بیشتر با آیین تحریف شده مسیحیت و تحولات پس از رنسانس، که منجر به جدایى دین از سیاستشد، منطبق است. اسلام با این نگرش به شدت مخالف مىباشد.
دیدگاه دیگر نسبتبه دین نگرش محافظهکارانه دارد. تحلیل مارکسیستى از دین در این چارچوب قابل ارزیابى است. بر اساس این رویکرد، دین تنها در خدمتبرخى از اقشار جامعه مىباشد. یکى دیگر از دیدگاهها نگرش مثبت و خلاق سبتبه دین است. (2)
بر اساس این رهیافت، دین کارکردهاى مؤثرى از خود در عرصه اجتماع باقى مىگذارد و دربردارنده راهبردهایى به منظور تاثیرگذارى بر همبستگى و یکپارچگى اجتماعى و تنظیم زندگى انسان در عرصه اجتماع است. بر اساس این دیدگاه، مذهب مىتواند میزان خشونت در جریان انقلاب را افزایش دهد. انقلاب فرانسه با هدف جدایى دین از سیاست صورت گرفت. لذا، در تکوین این انقلاب، آیین مسیحیت نقشى نداشت و رهبران این انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سیاسى منع مىکردند، بلکه بر اساس فرهنگ منتج از تحولات پس از عصر نوزایى، مذهب را صرفا در قلمرو مسائل شخصى قلمداد کردند. (3)
همچنین در صدد تبیین این مساله هستیم که انقلاب اسلامى نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ریشه این انقلاب از اسلام است و با هدف احیاى دین و حاکمیت ارزشهاى دینى در عرصه اجتماع شکل گرفت.
ب - خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى
اسلام مبتنى بر یک نظام ارزشى است. در این نظام ارزشى، ویژگىها و مشخصههاى جامعه سیاسى آرمانى عرضه شده است. رهبران دینى بر اساس نظام ارزشى، شیوهها و راهکارهاى عملى دگرگونسازى جامعه در جهت دستیابى به جامعه آرمانى را ارائه مىدهند. اسلام در کارپردازى روشها و شیوهها، در مقایسه با سایر مکاتب، ملاکها و معیارهاى ویژهاى دارد که با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مىباشد. حرکت در چارچوب اسلام و حاکمیت اخلاق و اینکه اسلام استفاده از هر وسیله در جهت دستیابى به هدف را مجاز نمىشمرد، از خطوط کلى حاکم بر این شیوههاست.
قرآن کریم بسیارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص کرده است. تاریخ سراسر مبارزه شیعه نیز الهامبخش جامعه ایرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درک صحیح، دقیق و سازنده از تاریخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فکر و اندیشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرک اصلى ایجاد انقلاب در ایران روح حاکم بر تفکر و جهانبینى اسلامى بود. پیش از ایجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مىدهد. (4) قرآن کریم مىفرماید: مردم و جامعه تغییر نمىکنند، مگر آنکه خود افراد یکایک تغییر و تحول یابند. (5) ازآنجا که در جهت ایجاد انقلاب در اندیشه، باید در جهانبینى و وضعیت روحى جامعه تحول ایجاد شود، از رسالتهاى مهم پیامبران و رهبران الهىعلیهمالسلام دگرگونى فکر و اندیشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضعگیرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحکام منطقى بیشترى برخوردار باشد نقش فعالترى در مواجهه با مشکلات و مصایب ایفا مىکند، روح حقیقى توحید نفى فراعنه و طواغیت را در پى دارد و در رویارویى و مبارزه با شرک و ظلم قدرت مقاومت و پایدارى مىدهد. یکى از نویسندگان خارجى معتقد است که عقاید تشیع بهگونهاى است که عناصر مبارزاتى و نیروى انقلابى به نحو چشمگیرى در آن وجود دارد و مقاومت علیهمقتدرترینظالمهاراتوجیهمىکند. (6)
اعتقاد به حیات اخروى، الهامبخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادتطلبى و رسیدن به فوز عظیم و یا پیروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نیز گویاى سیره رفتارى و گفتارى رهبران دینى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مىرود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعلیهمالسلام در تاریخ پرافتخار تشیع، درس بزرگى براى پیروان آنان در طول تاریخ است. از اینرو، تحولات انقلاب در طول تاریخ پس از عصر غیبت ریشه در قیام عاشورا و موضعگیرى سیاسى - مبارزاتى ائمهعلیهمالسلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاکمیت الهى در جامعه و ایجاد حکومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعیت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منکر نقش مهمى در اتخاذ روشهاى انقلابى در مواجهه با حکام غیردینى دارد. در نظام تربیتى اسلام نیز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغیت وجود دارد. استاد شهید مطهرىرحمه الله معتقد است که نفى روحیه تمکین و سازش و در مقابل، واجد روحیه پرخاشگرى بودن، طرد و انکار از زمینههاى مهم عصیان و مقاومت علیه رژیمهاى ضد دینى به شمار مىرود. (7) شعارهاى آرمانى اسلام از قبیل آزادى، برابرى، برادرى و عدالتخواهى از ملاکهاى مهم نظام تربیتى اسلام است که با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجیرهاى اسارت و بردگى یارى مىدهد.
در یک نگرش کلى کارکردهاى مهم ایدئولوژیک دین از سویى، به چالش طلبیدن وضع موجود جامعه و از سوى دیگر، ترسیم آیندهاى مطلوب و آرمانى و ارائه راهکارهایى براى حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است.
جاسلامزدایىرژیمگذشتهوواکنشنیروهاىمذهبى
در روند شکلگیرى انقلاب در ایران، اسلامزدایى رژیم گذشته به مثابه یکى از شاخصهاى متمایز کننده آن به شمار مىرود. بر اساس اندیشه شیعى، حکام سیاسى، فاقد مشروعیتحکمرانى مىباشند. با شکلگیرى جنبشها و نهضتهاى اصلاح و احیاى دینى، طى صد سال اخیر، اسلام از موانع عمده در مقابله با استعمار و استبداد به شمار مىرفته است. در عصر حاکمیت پهلوى، این رژیم، که با مساعدت استعمارگر انگلیس روى کار آمده بود، اسلامزدایى و سنتستیزى از اصول ثابتسیاسىاش محسوب مىشد. محورهاى عمده اسلامزدایى رژیم گذشته را مىتوان در موضوعهاى ذیل برشمرد:
1- ملىگرایى
از آنجا که دین در جامعه عامل همبستگى به شمار مىرفت و با امیال رژیم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاکید بر ملىگرایى (ناسیونالیسم)، آرمان دیگرى را که در همبستگى ملى، کارکردهایى مشابه دین اسلام ایفا مىکند جایگزین آن نماید. از اینرو، فلسفه سیاسى آن رژیم بر اساس ملىگرایى استوار گردسده بود. ملىگرایى داراى دو جنبه داشت: از سویى، اسلامزدایى را وجهه همتخود قرار مىداد و از سوى دیگر، به تبلیغ باستانگرایى مىپرداخت. محورهاى مهم باستانگرایى، که در جهت اسلامستیزى مطرح شده است، بر سیاستهاى ذیل استوار بود:
الف اسطورهسازى ملى: تکیه بر پیشینه تاریخى، راهى در جهت کسب مشروعیت رژیم تلقى مىشد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ایرانزمین معرفى مىگردید. (8)
ب برگزارى جشنها و یادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، یادبود هزاره فردوسى با هدف تاکید بر زبان فارسى، ملیت ایرانى و آیین زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل دیانت اسلام مورد تاکید قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشنهاى 2500 ساله با تبلیغات فراوان داخلى و خارجى و با هزینه هنگفت در تخت جمشید برگزار شد که منجر به واکنش شدید حضرت امام خمینىرحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گردید. (9)
ج بازنویسى تاریخ باستان: رژیم گذشته در جهت فراموشى و تحقیر فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنویسى آثار تاریخ باستان اقدام کرد و کوشید تاریخ 2500 ساله بهگونهاى نوشته شود که دوره اسلامى کمرنگ، حقیر و عامل عقبماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاکید بر زبان فارسى و حذف واژههاى عربى: یکى از ابعاد باستانگرایى احیاى زبان فارسى کهن و حذف واژههاى عربى بود. هدف از این اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پیشینه دینى آن بود. این سیاست در بسیارى از کشورهاى اسلامى و از جمله ترکیه اعمال شد، اما در ایران با مقاومت اندیشمندان دینى و مردم مواجه گردید و به شکست انجامید.
2- تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم
القاى شبهه با هدف تضعیف فرهنگ دینى یکى از اقدامات رژیم گذشته بود. رژیم با استخدام نویسندگان، احکام دینى را در قالب مکتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مىگرفت و با انتشار کتابهایى، که توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مىشد، در القاى بىدینى، پوچگرایى و شبهه تلاش داشت. از دیگر اقدامات رژیم، تضعیف اندیشمندان دینى و مراجع بود. نگارش مقاله «رشیدى مطلق» در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله این اقدامات مىباشد. نگارش این مقاله موجب واکنش مردمى و رخداد قیام19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ایران گشت.
جایگزینى قوانین عرفى به جاى قوانین اسلامى در محاکم قضایى، از دیگر اقدامات رژیم در جهت اسلامزدایى بود که از سال 1305 آغاز گردید و تا پیروزى انقلاب تداوم و تعمیق یافت. (10) دامنزدن به فساد و فحشا از دیگر اقدامات رژیم قبل در این جهتبود که با هدف بىتفاوتسازى و انفعال نسل جوان جامعه شکل مىگرفت. (11) تقویت ادیان ساختگى و تحریک اقلیتهاى دینى از دیگر مظاهر اسلامزدایى آن رژیم به شمار مىرفت. گسترش روابط با اسرائیل و حمایت از بهاییان نیز از سیاستهاى مهم آن رژیم بود که موجب اعتراض شدید حضرت امام خمینىقدس سره قرار گرفت.
3- وابستگى و غربزدگى
در حالى که در منابع دینى بر نفى سلطه کفار بر مسلمانان تاکید شده است و در قرآن کریم، مسلمانان از روابطى که منجر به نفوذ و استیلاى کفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شدهاند، (12) رژیم پیشین با حمایت دول استعمارى روى کار آمد. از اینرو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ایران رواج مىداد. تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال1343، که موجب اعتراض گسترده امام خمینىرحمه الله و مردم شد، از نمونههاى مهم این امر به شمار مىرود.
د - رهبرى
رهبرى از دیگر شاخصهاى اسلام در انقلاب ایران محسوب مىشود. رهبرى این انقلاب در شخصیت امام خمینىرحمه الله تبلور یافته بود. رهبرى در حرکت انقلابى، نقش هماهنگکننده اصلى نیروهاى درگیر را ایفا مىکند. در رویکرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلابها دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى آن را از جنبه روانشناختى مورد ارزیابى قرار مىدهند که متاثر از روانکاوى فروید است.
ریمون آرون مردم جامعه را از نظر فکرى به سه دسته کلى تقسیم مىکند:
دسته اول: تولیدکنندگان اندیشه و نظریهپردازان انقلابى;
دسته دوم: انتشاردهندگان آن و کسانى که به اشاعه، ترویج و توزیع اندیشههاى دیگران مىپردازند.
دسته سوم: مصرفکنندگان آن.
رهبر، نظریهپرداز انقلاب است و ویژگىهاى شخصیتى او، قدرتونفوذکلامشازعواملمهمجلبوفادارىمردممىباشد. (13)
ضرورت وجود رهبرى در مبانى اندیشه سیاسى اسلام، امرى انکارناپذیر است. حکومت و پیشوا، هر دو، از ضروریاتىاند که صرفنظر کردن از آن ممکن نیست. از بین بردن موانع استفاده از شیوههاى مشروع (نه تحمیلى و قهرى) و پیشبرد مبارزات در قالب مفاهیم اسلامى براى افراد جامعه قابل درک است. (14)
از ویژگىهاى رهبرى انقلاب ایران آن بود که مبارزه و انقلابش بر پایه دین و معنویتبود و عمل به وظیفه به عنوان یک اصل حاکم اصالت داشت. قدرت رهبرى بر اتکال به خداوند و پذیرش عمیق مردمى استوار بود. پایان دادن به افسانه «جدایى دین از سیاست» از دیگر ویژگىهاى رهبرى بود که مبارزه را به کانون اصلى یعنى شاه معطوف کرد. مخاطبان رهبرى، تودههاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروههاى خاص. امام خمینىقدس سره از روزهاى آغازین انقلاب در سال 1342، آمریکا و اسرائیل را اساس بدبختىهاى جامعه برشمردند و تا پایان نهضتبر آن پافشارى نمودند. در مقایسه با نهضتهاى پیش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتیاز انقلاب سال1357 آن بود که از موضع فقاهت و مرجعیتبرخوردار بود.
رهبر انقلاب و شاگردان فکرى ایشان با ترسیم تصویرى واقعى از دین، نقش مهمى در احیاى فکر دینى و انقلاب ایجاد کردند. رهبرى در جهت ایجاد انقلاب، در جهانبینى و نظام ارزشى حاکم تاثیر مهمى از خود بر جاى گذاشت. بسیارى از مفاهیم دینى، که مورد سوء استفاده رژیم واقع مىشد - وجههاى از دین که پاسخگوى مشکلات عصر و از امعیتبرخوردار بود - مورد بازنگرى واقع گردید و تلقى صحیح و جدیدى از آن ارائه شد. از سوى دیگر، از میان بردن موانع احتمالى، که ممکن است در پیشبرد حرکت انقلابى ایجاد سد کند، از سوى رهبرى کنار زده شد. در این راستا، تمسک به «تقیه» براى کند کردن حرکت انقلابى در سالهاى آغاز نهضت تحریم گردید. از دیگر کارهاى ویژه رهبرى دمیدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
با ارتباطى که رهبرى انقلاب ایران با روحانیت داشت، شبکه وسیعى از نیروهایى که مروج و بیانکننده اندیشه و فکر رهبرى در نقاط گوناگون کشورند، شکل گرفت و به مثابه یک حزب سیاسى در ایران عمل کرد، در حالى که ویژگىهاى ظاهرى حزب را نداشت. تجربه تاریخى یکصد سال گذشته ایران نیز نشانگر نقش اندیشمندان دینى و روحانیت در تحولات اجتماعى است. پیامهاى رهبرى در قالب مفاهیم اسلامى نقش مهمى در بسیج مردمى در طول شکلگیرى انقلاب داشته است. تحلیل محتواى این پیامها و موجى که توسط آن در بین مردم ایجاد مىشد بیانگر ماهیت و محتواى فکرى این انقلاب است. مهمترین هدفى که رهبرى در بسیارى از اعلامیهها بدان پاى مىفشرد اعلاى کلمه حق و استحکام مبانى دینى بود که رژیم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مىکوشید. (15)
با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شکلگیرى نهضت، مشاهده مىکنیم که نخستین مخالفتها از سوى امام خمینىقدس سره، که در آن قید اسلام و سوگند به قرآن کریم حذف شده بود، در اعتراض به لایحه «انجمنهاى ایالتى و ولایتى» آغاز شد. در جریان همهپرسى آن نیز اعتراضات وسیعى از سوى رهبرى آغاز شد که منجر به اعتراضات وسیع مردمدرشهرهاىگوناگونگردید.
فاجعه کشتار مدرسه فیضیه در سال 1342 و قیام 15 خرداد، که منجر به شهادت صدها تن شد، نتیجه واکنش رهبرى در قبال سیاستهاى ضد اسلامى رژیم بود. شهادت فرزند امام راحلرحمه الله در سال1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مىرود که در نهایت، منجر به سقوط رژیم شاه در سال1357 گردید.
ه- نقش مساجد
نقشى که مساجد در جریان انقلاب ایفا کردند یکى دیگر از مشخصههاى اسلام در تکوین انقلاب به شمار مىرود. مساجد یکى از کانونهاى مهم تجمع و تبادل پیامهاى انقلاب و تعمیق جریان انقلاب محسوب مىشدند. در رویکرد نظرى، سازماندهى و تشکل از عناصرى است که برخى از نظریهپردازان انقلاب بر آن تاکید کردهاند. از منظر اینان، بدون یک چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروههاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحیر به سر خواهند برد. چارلز تیلى، از جمله نظریهپردازان انقلاب، معتقد است که انقلابها بر اساس گسیختگى اجتماعى به وجود نیامدهاند. وى بر نقش سازماندهى در ایجاد انقلاب تاکید بسیارى دارد. (16)
سازمان باید قادر باشد که ارتباط منظمى میان انقلابیان با یکدیگر، انقلابیان با توده مردم و این دو با رهبرى ایجاد کند. رسالت دیگر سازمان، اطلاعرسانى و ابلاغ پیامهایى است که دسترسى بهنگام به آنها، نقش مهمى در برنامهریزى و هدایت توده مردم دارد. به هر میزان که رهبر از کمیت و کیفیت نیروهاى انقلابى و وسعت و دامنه اقدامات آنان و از بازتاب رژیم نیز اطلاعات کافى داشته باشد، دقیقتر عمل خواهد کرد و ضریب خطاى کمترى خواهد داشت.
در تکوین انقلاب اسلامى، نهادهایى چون مساجد نقش سازماندهى نیروهاى درگیر با رژیم را ایفا مىکردند. مساجد، که یکى از تجلیات فرهنگ اسلامى محسوب مىشوند، در بقاى اولیه آنها در صدر اسلام نیز، علاوه بر آنکه به مثابه کانونى براى عبادات محسوب مىشدند، مرکز فعالیتهاى اجتماعى نیز به حساب مىآمدند. از سوى دیگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نیز مساجد از اولین کانونهایى بودهاند که مورد تخریب و هتک حرمت قرار گرفتهاند. (17) مسجد در طول تاریخ اسلام از همان آغاز، کانون عبادت، آموزش، پایگاه قضایى و داورى منازعات، کانونى براى ارتباط جمعى و تبادل اخبار و پایگاه جهاد و حرکتهاى انقلابى بوده است.
با رواج خرافهها و تغییر در مفاهیم دینى و به دنبال افول تمدن اسلامى، کارکردهاى مسجد نیز دچار دگرگونى شد. البته تحولات فرهنگى پس از عصر نوزایى در غرب نیز منجر به دینستیزى در عرصه اجتماع گردید. مسجد در چند قرن اخیر، صرفا کانونى در جهت عبادت تلقى مىشده است. نهضت احیاگرى حضرت امام خمینىرحمه الله، که موجب احیاى مفاهیم، نمادها و تحلیلهاى اسلامى بود، موجب تحول در کارکرد دین و ایفاى همان نقشهاى اولیهاى گردید که مسجد داشت. امام راحلقدس سره در این زمینه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکتهاى اسلامى بوده است. از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مىشده است و از مسجد قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام (حرکت مىکرده است) و همیشه در صدر اسلام، مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبشها بوده است.» (18)
از دیدگاه رهبرى، مساجد به منزله سنگرند که باید از آنجا به دشمن شبیخون زد، (19) محلى براى انقلاب فردى; یعنى مرکز تجمعى براى نمازهاى جماعت، که نمایشى از وحدت و همدلى مؤمنان است، (21) و محلى براى تبادل اخبار جامعه و تعمیق بینش سیاسى - فرهنگى و مذهبى مردم. امام امترحمه الله در این زمینه در سال1357 در پیامى اعلام مىکنند که گویندگان در مساجد وظیفه دارند مصایب رژیم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوى به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه کنند. (22)
امروزه در جهان اسلام مساجد محل تجمع انقلابیان است. از اینرو، رژیمهاى حاکم بر کشورهایى نظیر مصر، الجزایر و سایر کشورها مىکوشند مساجد را تحت کنترل خود درآورند و سخنرانان مساجد را از طریق دولت منصوب نمایند. نتیجه آن که نقشى که مساجد در شعلهور ساختن و گرم نگهداشتن انقلاب تا پیروزى آن به عهده داشتند و تعرضى که رژیم به برخى مساجد داشت، که منجر به تعطیلى و بستن برخى حسینیهها و مساجد و آتشزدن بعضى از آنها گردید، نشاندهنده ماهیت انقلاب و به عبارت دیگر، نقش اسلام در تکوین و شکلگیرى انقلاب است. در سالهاى پیش از انقلاب، برخى از مساجد به دلیل برخوردارى از سخنرانان انقلابى و حضور انقلابیان در آنها، از شهرت ویژهاى برخوردار بودند. در شهرها و مراکز استانها مساجد خاصى کانون اصلى و مرکز تجمع انقلابیان بود و مساجد کوچکتر نقش پایگاههاى نیمه فعال را ایفا مىکرد.
و نمادهاى اسلامى
نمادهاى اسلامى نشانه همبستگى جامعه محسوب مىشوند. تاسوعا، عاشورا و اعیاد اسلامى از جمله این نمادها هستند. رژیم پیشین مىخواست روزهایى چون جشن تاجگذارى را به عنوان جایگزین معرفى کند و این نمادها را، که ریشه در اسلام و فرهنگ ایران داشت، کمرنگ جلوه دهد و از بین ببرد. نمادهاى اسلامى از دیگر شاخصهایى است که بیانگر نقش اسلام در تکوین انقلاب است. بزرگترین اعتراضات مردمى در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراى حسینى شکل گرفته است. قیام 15 خرداد نیز مصادف با ایام عاشورا بود. در سال1357، بیش از دو میلیون نفر در تهران در راهپیمایى این روز شرکت کردند که موجب شگفتى ناظران خارجى شد. (23)
برگزارى مراسم یادبود براى شهدا از دیگر نمادهاى دینى است که موجب تداوم حرکت انقلاب شد. این کار از سال1356 شروع گردید. یک نویسنده خارجى در این زمینه مىنویسد: «برگزارى مراسم چهلم از بهترین نمونههاى استفاده از سنتهاى شیعى در جهت اهداف سیاسى بود.» (24)
حضرت امام خمینىرحمه الله با توجه به نقشى که محرم و صفر در تکوین و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنتهاى آن تاکید فراوانى داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مىشمردند. (25) حمید عنایت نیز در این زمینه مىنویسد: «امام خمینى شاید بیش از هر متاله شیعه، که داراى منزلتى قابل قیاس با وى باشد، خاطره کربلا را با احساس جارى از ضرورت سیاسى به کار گرفت.» (26)
به این ترتیب، مىتوان نتیجه گرفت که نقطه آغاز انقلاب، موقعیتها و ایامى بود که در آن انقلاب شتاب فزایندهاى به خود مىگرفت. ایام و موقعیتهاى مذهبى متعلق به اسلام نظیر تاسوعا، عاشورا و اربعین امام حسینعلیهالسلام از این قبیل بود.
ح - روحیه شهادتطلبى و ایثار
اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حق و حقیقت، پیروان خود را به جهاد با جان و مال دعوت مىکند. پایدارى در جهاد گاه منجر به پیروزى و گاه منجر به مرگ مىگردد که در فرهنگ اسلامى، از آن به «شهادت» تعبیر مىشود. تاریخ اسلام سرشار از قیام شیعیان در جهتحاکمیتخود و دفاع از آن بوده است. در سایه مکتب حیاتبخش اسلام، مرگ و کشته شدن، که همواره امرى دردناک تلقى مىشد، رهیافتى خوشایند گردید و شهادت فوزى عظیم تلقى گردید.
در طول جریان انقلاب، آثار مهمى درباره «جهاد» و «شهید» به منصه ظهور رسید; از جمله آنها مىتوان از کتاب شهید مطهرىرحمه الله در این باره یاد کرد، در حالى که پیش از این، در این زمینه کمتر اثرى مىتوان یافت. این امر نشانگر تاثیر نهضت احیاگر امام خمینىرحمه الله و دیگر اندیشمندان اسلامى است. انقلاب اسلامى ترجمان بسیارى از آیات و روایات، بخصوص در زمینه «شهادت» و «جهاد»، است. از سوى دیگر، تحلیل محتواى پیامهاى رهبرى درباره شهید و شهادتطلبى، خود، انگیزه و محرک تداوم حرکت انقلابى است. وصیتنامه شهداى انقلاب و دعوت آنان از مردم براى حفظ تداوم انقلاب نیز از عوامل مؤثر در حرکتزایى و تداوم انقلاب بود. این وصیتنامهها، که زبان قلب و روح شهداى انقلاب بودند، از اسلام مایه مىگرفت; از شهادتین آغاز مىشد و مؤمنان را به ثبات عقیده و پیروى از رهبرى در جهت احیاى اسلام دعوت مىکرد.
به لحاظ تاریخى، نمونه بارز شهادتطلبى را مىتوان در زندگى و شهادت مظلومانه امام حسینعلیهالسلام، پیشواى سوم شیعیان، یافت. بسیارى از حرکتهاى انقلابى و جنبشها و نهضتهاى اسلامى ملهم از قیام عاشوراست. در طول انقلاب، شهادت برخى از انقلابیان موجى از تحرک و قیام ایجاد مىکرد. شهادت فرزند امام خمینىرحمه الله در سال1356 یکى از همین موارد است. یکى از کارگزاران رژیم پیشین نیز در تحلیل انقلاب اسلامى به عنصر شهادتطلبى اشاره کرده است. وى مىنویسد: «توجه به آمیختهاى که از مذهب و نیروى جوانان در ایران به وجود آمده سر اصلى سقوط شاه را مکشوف مىکند. در این میان، اگر کسى به اهمیت نقش شهادتطلبى در مذهب شیعه نیز آگاهى داشته باشد حتما به خوبى مىداند که در این مذهب، اگر کسى کشته شود قدرتش از کسى که او را کشته استبه مراتب افزونتر خواهد بود.» (27)
روند حوادث سالهاى انقلاب نشان مىدهد که رهبرى انقلاب در مواضع متعدد بر شهادت، صبر، استقامت و اعتقاد به اصل «احدىالحسنیین» تاکید مىکنند. بر اساس اصل انجام تکلیف الهى، امام امترحمه الله اعلام کردند که ما تکلیف الهى خود را ادا مىکنیم و به احدىالحسنیین نایل خواهیم شد.
ط - شعارهاى انقلاب
شعارها همواره برخاسته از باورها و آرمانهاى والاى جامعه است. در یک جمعبندى و تجزیه و تحلیل، مىتوان گفت: شعارهایى که در طول درگیرى با رژیم ارائه مىشد حکایت از ماهیت فکرى انقلاب داشت. انقلابیان با شعار نان، سکس و رفاه به میدان نیامدند، بلکه دلنگرانى و دلمشغولى آنان فرهنگ دین اسلام بود. قریب به اتفاق شعارهاى انقلابیان طى سالهاى شکلگیرى انقلاب برخاسته از اسلام و مهمترین خواسته آنها ایجاد حکومت اسلامى و احیاى دین بود.
یک تحلیل آمارى که از دیوار نوشتههاى سال1357 تهیه شده است، نشان مىدهد که از مجموع1077 مورد، بیش از 90 درصد شعارها در حمله به رژیم پیشین و کارگزاران آن، حمایت از امام، تایید اسلام، حکومت اسلامى، شهداى اسلام و تلاش در جهت وحدت مردم براى تداوم مبارزه است. از 10 درصد بقیه، 8/5 درصد شعارهاى متفرقه است که محور خاصى ندارد و با این وصف، از سویى، در جهت تخریب رژیم است. (28)
نتیجهگیرى
انقلاب ایران از دیدگاههاى متفاوتى مورد ارزیابى قرار گرفته است. در این مقاله، درصدد تبیین نقش اسلام و فرهنگ دینى برآمدیم. یکى از مسائل مهم در شکلگیرى انقلاب ایران آن است که انقلاب ایران بر اساس اراده ملت مسلمان که دلنگران فرهنگ اسلام بودند، ایجاد شد. به قول یکى از نظریهپردازان انقلاب، انقلاب ایران ساخته شد، چنین نبود که برخى القا مىکنند که انقلاب ایران همچون سایر انقلابها حرکتى بود که در یک مقطع تاریخى به سراغ جامعه آمد و در این رهگذر، شعار صدور انقلاب امرى پوچ و بىمعنى است و اصولا به عنوان یک الگو قابل توصیه به دیگر ملل مسلمان نیست. البته این سخن ناشى از حاکمیت نگرش ساختارگرایى جامعهشناختى است که بر برخى نظریهپردازان مسلط است. بر اساس این نگرش و به قول یکى از آنان، انقلابها مىآیند و مىروند. (29) انقلاب اسلامى استثنایى بر این قاعده است، چنانچه نویسنده مزبور نیز اعتراف مىکند که در ایران، انقلاب بهگونهاى بىنظیر ساخته شد. اینکه ماهیت این انقلاب فرهنگى است و اسلام در آن نقش تعیینکننده دارد موجب نفى عوامل دیگر نمىشود، ولى فرهنگ دینى عاملى اساسى بود و عوامل دیگر ضمیمهاى، حاشیهاى و فرعى. براى تبیین این نظریه شش شاخص مطرح ساختیم: اسلامزدایى، رهبرى، نقش مساجد، نمادهاى دینى، روحیه ایثار و شهادتطلبى و شعارهاى انقلاب که هر یک با توجه به دادههاى تاریخى، نشانگر نقش اسلام در ایجاد این تحول تاریخى است.
اینک جاى این شبهه وجود دارد که اگر اسلام عامل انقلاب است چرا با وجود نورافشانى آن، در طى چهارده قرن گذشته در ایران، انقلابى صورت نپذیرفته است؟ پاسخ این سؤال را بهگونههاى مختلفى مىتوان بیان کرد: از سویى، پس از زوال تمدن اسلامى، شاهد نضج جنبش اصلاح دینى هستیم. در ایران، طى دهههاى سى به بعد، اسلام تجدید حیات یافت. جامعه ایرانى پس از محک زدن حرکتهاى انقلابى در دهههاى پیش و آشنایى عمیق با ملىگرایى غربى و اجتماعگرایى (سوسیالیسم) شرقى به هویت اصلى خود بازگشت. در این راستا، فرهیختگانى در جامعه ایران ظهور کردند; از جمله مرحوم علامه طباطبائىرحمه الله و پس از وى، شاگردان ایشان و حضرت امام خمینىرحمه الله که نقاب از چهره فرهنگ رایج در جامعه برگرفتند. تحلیلهاى نادرست از مفاهیم دینى طرد شد و بر جنبههایى از اسلام تاکید گردید که تحرکآفرین و انقلابزا بود. بنابراین، جامعه پس از پشتسر گذاشتن یک دوره تعارض فرهنگى، که حاصل برخورد با فرهنگ غرب و غربزدگان بود، منتهى به بحران «هویت» گردید. ارائه چهره صحیح اسلام موجب شد که این بحران منتهى به بازگشتبه فرهنگ دینى گردد و این فرهنگ دینى عصاره اصلى ایجاد حرکت در ایران شد.
نکته دیگرى که در ایجاد انقلاب نباید از آن غفلت کرد این است که جامعه دینى ایران به دنبال حضور استعمار غرب و استبداد داخلى، طى سده اخیر، هرگاه فرصتیافته و زمینه را مهیا دیده به صحنه آمده است; جنگهاى ایران و روسیه در عصر قاجاریه تا قضیه گریبایدوف، نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت، نهضت جنگل، قیام خیابانى، واقعه مسجد گوهرشاد، نهضت ملى شدن نفت و قیام سال 1342 همه نشانگر نقش دین در حرکتآفرینى اجتماعى است.
نکته پایانى این که در تکوین هر انقلاب، مجموعه عواملى به طور منظم دخیلاند که فقدان یکى از آنها علىرغم وجود عوامل دیگر، منتهى به عدم شکلگیرى و یا شکست انقلاب مىگردد. این عوامل را در این مقاله بر مبناى نظرى، چهار عنصر برشمردیم: ایدئولوژى یا دین اسلام، رهبرى، سازماندهى و تودههاى مردم. فقدان یکى از این عوامل، که در این نبشتار با خمیرمایه اسلام مورد بررسى قرار گرفت، ممکن بود منجر به عدم شکلگیرى و یا شکست انقلاب گردد.
پىنوشتها
1- مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، قم، صدرا، بىتا، ص29
2- ر. ک. به: پروس لینکلن، مذهب و انقلاب، ترجمه حمید عضدانلو، «اطلاعات سیاسى اقتصادى»، ش87-88 (دى وبهمن 1374)، ص23
3- ر. ک. به: م. محمدى، انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى روسیه و فرانسه، تهران، سعید، بىتا، ص327
4- ر. ک. به: سید محمدباقر صدر، سنتهاى تاریخى در قرآن/ جلالالدین فارسى، فلسفه انقلاب اسلامى، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 350/ محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372، ص242
5- «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم» (رعد: 11)
6- Theda skocpul, Reihter state and shiؤ Islam in the Iranianrevolution, theory and society, vol. 11, 1982, pp. 265
7- مرتضى مطهرى، همان، ص 55
8) حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، اطلاعات، 1368، ص57 و ص72
9- سید حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، تهران، راه امام، 1365، ص 18
10- ر. ک. به: محمدحسن رجبى، زندگى سیاسى امام خمینى، تهران، قبله، 1374، ج 4، ص36
11- براى آگاهى بیشتر ر. ک. به: فخر روحانى، اهرمها، سقوط شاه و پیروزى انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1370، ص137
12- در این زمینه آیات بسیارى در قرآن کریم وجود دارد; از جمله، آیه نفى سبیل (لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا)
13- شجاع احمدوند، فرایند بسیجسیاسى در انقلاب اسلامى، «انقلاب اسلامى و ریشههاى آن» (مجموعه مقالات)، تهران ، نهاد نمایندگى ولى فقیه، 1374، ص72
14- استاد محمدتقى مصباح، 1370
15- سید حمید روحانى، همان، ج 1، ص417
16- شجاع احمدوند، همان، ص 75
17- عباس سعید رضوانى، بینش اسلامى و پدیدههاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368، ص 35
18- حضرت امام خمینى (ره)، صحیفه نور، ج 18، ص276
19- پیشین، ج 1 ، ص 148 ، ص 190 و ج 15 ، ص 158
20- پیشین، ج 12 ، ص217
21- پیشین، ج 12، ص149 و ج9، ص136
22- پیشین، ج 2، ص 84
23- کلر برید و پیر بلانشر، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى، تهران، سحاب، 1358، ص 41
24- نیکى. ار. کدى. ریشههاى انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران، قلم،1369، ص243
25- حضرت امام خمینى(ره)، پیشین، ج 15، ص 204
26- حمید عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، تهران، خوارزمى، 1361، ص 245
27- فریدون هویدا، اسرار سقوط شاه، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات، 1371، ج 1، ص 110
28- مهدى محسنیانراد، بررسى دیوارنوشتههاى دوران انقلاب، «فصلنامه رسانه»، ش 4 (زمستان1369)، ص 24
-Theda skocpul, Ibid. P. 265 29
الف - آثار توصیفى - تاریخى: بخش عمدهاى از آثار مربوط به انقلاب ایران را این آثار تشکیل مىدهد. خاطرات کارگزاران رژیم پیشین و ماموران خارجى از جمله آثار مربوط به این دسته است. این آثار ارزش علمى ندارد، ولى دربردارنده برخى مواد خام و اسنادى مىباشد که در تحلیل انقلاب مفید فایده است.
ب آثار علمى - تحلیلى: در این بخش پدیده انقلاب از زوایاى گوناگون مورد بحث و مطالعه قرار مىگیرد. هر نویسنده بر اساس سابقه و پیشفرضهاى ذهنى خود این پدیده را مورد ارزیابى قرار مىدهد.
در یک رویکرد کلى، آثار مکتوب در این زمینه را مىتوان در چند رده دستهبندى کرد. برخى آثار مربوط به انقلاب به عامل اقتصاد و توسعه، برخى به نقش عوامل روانشناختى، برخى به نقش بیگانگان و برخى به نقش فرهنگ و ایدئولوژى در تکوین انقلاب اشاره کردهاند.
با توجه به آنچه گفته شد، آنچه در این مقام حایز اهمیتبوده و این نبشتار در صدد پاسخ و تبیین آن است پاسخ به این سؤال مىباشد که عامل اصلى پیروزى انقلاب در سال1357 چیست؟ به عبارت دیگر، آیا در میان عواملى که براى تبیین انقلاب اسلامى بیان مىشود، اسلام نقش تعیین کنندهاى داشته است؟
در پاسخ به این سؤال، با توجه به آثار مکتوب در این زمینه، فرضیههاى متعددى مىتوان ذکر کرد. اما فرضیهاى که نگارنده در این مقال در صدد بررسى و بیان آن مىباشد این است که «اسلام در شکلگیرى و تکوین انقلاب نقش اساسى و تعیین کننده داشته است.» منظور از «اسلام» در این مقاله «مکتب تشیع» است که مذهب رسمى جامعه ایران قلمداد مىشود و مشتمل بر جهانبینى و نظام فقهى، حقوقى، سیاسى و اخلاقى خاص خود مىباشد. مقصود از «انقلاب» نیز تعریفى است که استاد شهید مرتضى مطهرىرحمه الله از این واژه ارائه مىدهند. ایشان در تعریف انقلاب آن را «طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظام حاکم موجود براى ایجاد نظمى مطلوب» معرفى مىکنند. (1)
با توجه به آنچه گفته شد، به منظور تبیین فرضیه فوق، بحث را در محورهاى ذیل پى مىگیریم:
الف - سرشت دین و انقلاب
گفتگو پیرامون موضوع این نوشتار مبتنى بر یک سلسله فرضهاست; از جمله پذیرش این مطلب که اسلام با سیاست آمیخته است و این دو یکى هستند. مساله دیگر بحث قلمرو دین است. بحث در این است که سرشت و ماهیت دین سبتبه تغییرات اجتماعى و انقلاب چیستبه دیگر سخن، آیا قلمرو و گستره دین شامل پدیدههایى چون انقلاب نیز مىشود؟ و آیا دین مانع انقلاب استیا برانگیزاننده آن؟
دیدگاههاى متعددى پیرامون این مساله وجود دارد. برخى مذهب را صرفا براى پاسخگویى به نیازهاى روحى و فردى قلمداد مىکنند. بر اساس این پندار، دین یک سلسله تعالیم اخلاقى و پند و اندرز است. در این رویکرد، دین نظامى از باورها و ایدههاى مجزا و فارغ از موقعیتهاى اجتماعى و سیاسى جامعه است. این تلقى بیشتر با آیین تحریف شده مسیحیت و تحولات پس از رنسانس، که منجر به جدایى دین از سیاستشد، منطبق است. اسلام با این نگرش به شدت مخالف مىباشد.
دیدگاه دیگر نسبتبه دین نگرش محافظهکارانه دارد. تحلیل مارکسیستى از دین در این چارچوب قابل ارزیابى است. بر اساس این رویکرد، دین تنها در خدمتبرخى از اقشار جامعه مىباشد. یکى دیگر از دیدگاهها نگرش مثبت و خلاق سبتبه دین است. (2)
بر اساس این رهیافت، دین کارکردهاى مؤثرى از خود در عرصه اجتماع باقى مىگذارد و دربردارنده راهبردهایى به منظور تاثیرگذارى بر همبستگى و یکپارچگى اجتماعى و تنظیم زندگى انسان در عرصه اجتماع است. بر اساس این دیدگاه، مذهب مىتواند میزان خشونت در جریان انقلاب را افزایش دهد. انقلاب فرانسه با هدف جدایى دین از سیاست صورت گرفت. لذا، در تکوین این انقلاب، آیین مسیحیت نقشى نداشت و رهبران این انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سیاسى منع مىکردند، بلکه بر اساس فرهنگ منتج از تحولات پس از عصر نوزایى، مذهب را صرفا در قلمرو مسائل شخصى قلمداد کردند. (3)
همچنین در صدد تبیین این مساله هستیم که انقلاب اسلامى نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ریشه این انقلاب از اسلام است و با هدف احیاى دین و حاکمیت ارزشهاى دینى در عرصه اجتماع شکل گرفت.
ب - خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى
اسلام مبتنى بر یک نظام ارزشى است. در این نظام ارزشى، ویژگىها و مشخصههاى جامعه سیاسى آرمانى عرضه شده است. رهبران دینى بر اساس نظام ارزشى، شیوهها و راهکارهاى عملى دگرگونسازى جامعه در جهت دستیابى به جامعه آرمانى را ارائه مىدهند. اسلام در کارپردازى روشها و شیوهها، در مقایسه با سایر مکاتب، ملاکها و معیارهاى ویژهاى دارد که با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مىباشد. حرکت در چارچوب اسلام و حاکمیت اخلاق و اینکه اسلام استفاده از هر وسیله در جهت دستیابى به هدف را مجاز نمىشمرد، از خطوط کلى حاکم بر این شیوههاست.
قرآن کریم بسیارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص کرده است. تاریخ سراسر مبارزه شیعه نیز الهامبخش جامعه ایرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درک صحیح، دقیق و سازنده از تاریخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فکر و اندیشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرک اصلى ایجاد انقلاب در ایران روح حاکم بر تفکر و جهانبینى اسلامى بود. پیش از ایجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مىدهد. (4) قرآن کریم مىفرماید: مردم و جامعه تغییر نمىکنند، مگر آنکه خود افراد یکایک تغییر و تحول یابند. (5) ازآنجا که در جهت ایجاد انقلاب در اندیشه، باید در جهانبینى و وضعیت روحى جامعه تحول ایجاد شود، از رسالتهاى مهم پیامبران و رهبران الهىعلیهمالسلام دگرگونى فکر و اندیشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضعگیرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحکام منطقى بیشترى برخوردار باشد نقش فعالترى در مواجهه با مشکلات و مصایب ایفا مىکند، روح حقیقى توحید نفى فراعنه و طواغیت را در پى دارد و در رویارویى و مبارزه با شرک و ظلم قدرت مقاومت و پایدارى مىدهد. یکى از نویسندگان خارجى معتقد است که عقاید تشیع بهگونهاى است که عناصر مبارزاتى و نیروى انقلابى به نحو چشمگیرى در آن وجود دارد و مقاومت علیهمقتدرترینظالمهاراتوجیهمىکند. (6)
اعتقاد به حیات اخروى، الهامبخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادتطلبى و رسیدن به فوز عظیم و یا پیروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نیز گویاى سیره رفتارى و گفتارى رهبران دینى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مىرود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعلیهمالسلام در تاریخ پرافتخار تشیع، درس بزرگى براى پیروان آنان در طول تاریخ است. از اینرو، تحولات انقلاب در طول تاریخ پس از عصر غیبت ریشه در قیام عاشورا و موضعگیرى سیاسى - مبارزاتى ائمهعلیهمالسلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاکمیت الهى در جامعه و ایجاد حکومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعیت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منکر نقش مهمى در اتخاذ روشهاى انقلابى در مواجهه با حکام غیردینى دارد. در نظام تربیتى اسلام نیز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغیت وجود دارد. استاد شهید مطهرىرحمه الله معتقد است که نفى روحیه تمکین و سازش و در مقابل، واجد روحیه پرخاشگرى بودن، طرد و انکار از زمینههاى مهم عصیان و مقاومت علیه رژیمهاى ضد دینى به شمار مىرود. (7) شعارهاى آرمانى اسلام از قبیل آزادى، برابرى، برادرى و عدالتخواهى از ملاکهاى مهم نظام تربیتى اسلام است که با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجیرهاى اسارت و بردگى یارى مىدهد.
در یک نگرش کلى کارکردهاى مهم ایدئولوژیک دین از سویى، به چالش طلبیدن وضع موجود جامعه و از سوى دیگر، ترسیم آیندهاى مطلوب و آرمانى و ارائه راهکارهایى براى حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است.
جاسلامزدایىرژیمگذشتهوواکنشنیروهاىمذهبى
در روند شکلگیرى انقلاب در ایران، اسلامزدایى رژیم گذشته به مثابه یکى از شاخصهاى متمایز کننده آن به شمار مىرود. بر اساس اندیشه شیعى، حکام سیاسى، فاقد مشروعیتحکمرانى مىباشند. با شکلگیرى جنبشها و نهضتهاى اصلاح و احیاى دینى، طى صد سال اخیر، اسلام از موانع عمده در مقابله با استعمار و استبداد به شمار مىرفته است. در عصر حاکمیت پهلوى، این رژیم، که با مساعدت استعمارگر انگلیس روى کار آمده بود، اسلامزدایى و سنتستیزى از اصول ثابتسیاسىاش محسوب مىشد. محورهاى عمده اسلامزدایى رژیم گذشته را مىتوان در موضوعهاى ذیل برشمرد:
1- ملىگرایى
از آنجا که دین در جامعه عامل همبستگى به شمار مىرفت و با امیال رژیم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاکید بر ملىگرایى (ناسیونالیسم)، آرمان دیگرى را که در همبستگى ملى، کارکردهایى مشابه دین اسلام ایفا مىکند جایگزین آن نماید. از اینرو، فلسفه سیاسى آن رژیم بر اساس ملىگرایى استوار گردسده بود. ملىگرایى داراى دو جنبه داشت: از سویى، اسلامزدایى را وجهه همتخود قرار مىداد و از سوى دیگر، به تبلیغ باستانگرایى مىپرداخت. محورهاى مهم باستانگرایى، که در جهت اسلامستیزى مطرح شده است، بر سیاستهاى ذیل استوار بود:
الف اسطورهسازى ملى: تکیه بر پیشینه تاریخى، راهى در جهت کسب مشروعیت رژیم تلقى مىشد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ایرانزمین معرفى مىگردید. (8)
ب برگزارى جشنها و یادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، یادبود هزاره فردوسى با هدف تاکید بر زبان فارسى، ملیت ایرانى و آیین زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل دیانت اسلام مورد تاکید قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشنهاى 2500 ساله با تبلیغات فراوان داخلى و خارجى و با هزینه هنگفت در تخت جمشید برگزار شد که منجر به واکنش شدید حضرت امام خمینىرحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گردید. (9)
ج بازنویسى تاریخ باستان: رژیم گذشته در جهت فراموشى و تحقیر فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنویسى آثار تاریخ باستان اقدام کرد و کوشید تاریخ 2500 ساله بهگونهاى نوشته شود که دوره اسلامى کمرنگ، حقیر و عامل عقبماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاکید بر زبان فارسى و حذف واژههاى عربى: یکى از ابعاد باستانگرایى احیاى زبان فارسى کهن و حذف واژههاى عربى بود. هدف از این اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پیشینه دینى آن بود. این سیاست در بسیارى از کشورهاى اسلامى و از جمله ترکیه اعمال شد، اما در ایران با مقاومت اندیشمندان دینى و مردم مواجه گردید و به شکست انجامید.
2- تخریب عقاید و تضعیف ایمان مردم
القاى شبهه با هدف تضعیف فرهنگ دینى یکى از اقدامات رژیم گذشته بود. رژیم با استخدام نویسندگان، احکام دینى را در قالب مکتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مىگرفت و با انتشار کتابهایى، که توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مىشد، در القاى بىدینى، پوچگرایى و شبهه تلاش داشت. از دیگر اقدامات رژیم، تضعیف اندیشمندان دینى و مراجع بود. نگارش مقاله «رشیدى مطلق» در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله این اقدامات مىباشد. نگارش این مقاله موجب واکنش مردمى و رخداد قیام19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ایران گشت.
جایگزینى قوانین عرفى به جاى قوانین اسلامى در محاکم قضایى، از دیگر اقدامات رژیم در جهت اسلامزدایى بود که از سال 1305 آغاز گردید و تا پیروزى انقلاب تداوم و تعمیق یافت. (10) دامنزدن به فساد و فحشا از دیگر اقدامات رژیم قبل در این جهتبود که با هدف بىتفاوتسازى و انفعال نسل جوان جامعه شکل مىگرفت. (11) تقویت ادیان ساختگى و تحریک اقلیتهاى دینى از دیگر مظاهر اسلامزدایى آن رژیم به شمار مىرفت. گسترش روابط با اسرائیل و حمایت از بهاییان نیز از سیاستهاى مهم آن رژیم بود که موجب اعتراض شدید حضرت امام خمینىقدس سره قرار گرفت.
3- وابستگى و غربزدگى
در حالى که در منابع دینى بر نفى سلطه کفار بر مسلمانان تاکید شده است و در قرآن کریم، مسلمانان از روابطى که منجر به نفوذ و استیلاى کفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شدهاند، (12) رژیم پیشین با حمایت دول استعمارى روى کار آمد. از اینرو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ایران رواج مىداد. تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال1343، که موجب اعتراض گسترده امام خمینىرحمه الله و مردم شد، از نمونههاى مهم این امر به شمار مىرود.
د - رهبرى
رهبرى از دیگر شاخصهاى اسلام در انقلاب ایران محسوب مىشود. رهبرى این انقلاب در شخصیت امام خمینىرحمه الله تبلور یافته بود. رهبرى در حرکت انقلابى، نقش هماهنگکننده اصلى نیروهاى درگیر را ایفا مىکند. در رویکرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلابها دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى آن را از جنبه روانشناختى مورد ارزیابى قرار مىدهند که متاثر از روانکاوى فروید است.
ریمون آرون مردم جامعه را از نظر فکرى به سه دسته کلى تقسیم مىکند:
دسته اول: تولیدکنندگان اندیشه و نظریهپردازان انقلابى;
دسته دوم: انتشاردهندگان آن و کسانى که به اشاعه، ترویج و توزیع اندیشههاى دیگران مىپردازند.
دسته سوم: مصرفکنندگان آن.
رهبر، نظریهپرداز انقلاب است و ویژگىهاى شخصیتى او، قدرتونفوذکلامشازعواملمهمجلبوفادارىمردممىباشد. (13)
ضرورت وجود رهبرى در مبانى اندیشه سیاسى اسلام، امرى انکارناپذیر است. حکومت و پیشوا، هر دو، از ضروریاتىاند که صرفنظر کردن از آن ممکن نیست. از بین بردن موانع استفاده از شیوههاى مشروع (نه تحمیلى و قهرى) و پیشبرد مبارزات در قالب مفاهیم اسلامى براى افراد جامعه قابل درک است. (14)
از ویژگىهاى رهبرى انقلاب ایران آن بود که مبارزه و انقلابش بر پایه دین و معنویتبود و عمل به وظیفه به عنوان یک اصل حاکم اصالت داشت. قدرت رهبرى بر اتکال به خداوند و پذیرش عمیق مردمى استوار بود. پایان دادن به افسانه «جدایى دین از سیاست» از دیگر ویژگىهاى رهبرى بود که مبارزه را به کانون اصلى یعنى شاه معطوف کرد. مخاطبان رهبرى، تودههاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروههاى خاص. امام خمینىقدس سره از روزهاى آغازین انقلاب در سال 1342، آمریکا و اسرائیل را اساس بدبختىهاى جامعه برشمردند و تا پایان نهضتبر آن پافشارى نمودند. در مقایسه با نهضتهاى پیش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتیاز انقلاب سال1357 آن بود که از موضع فقاهت و مرجعیتبرخوردار بود.
رهبر انقلاب و شاگردان فکرى ایشان با ترسیم تصویرى واقعى از دین، نقش مهمى در احیاى فکر دینى و انقلاب ایجاد کردند. رهبرى در جهت ایجاد انقلاب، در جهانبینى و نظام ارزشى حاکم تاثیر مهمى از خود بر جاى گذاشت. بسیارى از مفاهیم دینى، که مورد سوء استفاده رژیم واقع مىشد - وجههاى از دین که پاسخگوى مشکلات عصر و از امعیتبرخوردار بود - مورد بازنگرى واقع گردید و تلقى صحیح و جدیدى از آن ارائه شد. از سوى دیگر، از میان بردن موانع احتمالى، که ممکن است در پیشبرد حرکت انقلابى ایجاد سد کند، از سوى رهبرى کنار زده شد. در این راستا، تمسک به «تقیه» براى کند کردن حرکت انقلابى در سالهاى آغاز نهضت تحریم گردید. از دیگر کارهاى ویژه رهبرى دمیدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
با ارتباطى که رهبرى انقلاب ایران با روحانیت داشت، شبکه وسیعى از نیروهایى که مروج و بیانکننده اندیشه و فکر رهبرى در نقاط گوناگون کشورند، شکل گرفت و به مثابه یک حزب سیاسى در ایران عمل کرد، در حالى که ویژگىهاى ظاهرى حزب را نداشت. تجربه تاریخى یکصد سال گذشته ایران نیز نشانگر نقش اندیشمندان دینى و روحانیت در تحولات اجتماعى است. پیامهاى رهبرى در قالب مفاهیم اسلامى نقش مهمى در بسیج مردمى در طول شکلگیرى انقلاب داشته است. تحلیل محتواى این پیامها و موجى که توسط آن در بین مردم ایجاد مىشد بیانگر ماهیت و محتواى فکرى این انقلاب است. مهمترین هدفى که رهبرى در بسیارى از اعلامیهها بدان پاى مىفشرد اعلاى کلمه حق و استحکام مبانى دینى بود که رژیم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مىکوشید. (15)
با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شکلگیرى نهضت، مشاهده مىکنیم که نخستین مخالفتها از سوى امام خمینىقدس سره، که در آن قید اسلام و سوگند به قرآن کریم حذف شده بود، در اعتراض به لایحه «انجمنهاى ایالتى و ولایتى» آغاز شد. در جریان همهپرسى آن نیز اعتراضات وسیعى از سوى رهبرى آغاز شد که منجر به اعتراضات وسیع مردمدرشهرهاىگوناگونگردید.
فاجعه کشتار مدرسه فیضیه در سال 1342 و قیام 15 خرداد، که منجر به شهادت صدها تن شد، نتیجه واکنش رهبرى در قبال سیاستهاى ضد اسلامى رژیم بود. شهادت فرزند امام راحلرحمه الله در سال1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مىرود که در نهایت، منجر به سقوط رژیم شاه در سال1357 گردید.
ه- نقش مساجد
نقشى که مساجد در جریان انقلاب ایفا کردند یکى دیگر از مشخصههاى اسلام در تکوین انقلاب به شمار مىرود. مساجد یکى از کانونهاى مهم تجمع و تبادل پیامهاى انقلاب و تعمیق جریان انقلاب محسوب مىشدند. در رویکرد نظرى، سازماندهى و تشکل از عناصرى است که برخى از نظریهپردازان انقلاب بر آن تاکید کردهاند. از منظر اینان، بدون یک چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروههاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحیر به سر خواهند برد. چارلز تیلى، از جمله نظریهپردازان انقلاب، معتقد است که انقلابها بر اساس گسیختگى اجتماعى به وجود نیامدهاند. وى بر نقش سازماندهى در ایجاد انقلاب تاکید بسیارى دارد. (16)
سازمان باید قادر باشد که ارتباط منظمى میان انقلابیان با یکدیگر، انقلابیان با توده مردم و این دو با رهبرى ایجاد کند. رسالت دیگر سازمان، اطلاعرسانى و ابلاغ پیامهایى است که دسترسى بهنگام به آنها، نقش مهمى در برنامهریزى و هدایت توده مردم دارد. به هر میزان که رهبر از کمیت و کیفیت نیروهاى انقلابى و وسعت و دامنه اقدامات آنان و از بازتاب رژیم نیز اطلاعات کافى داشته باشد، دقیقتر عمل خواهد کرد و ضریب خطاى کمترى خواهد داشت.
در تکوین انقلاب اسلامى، نهادهایى چون مساجد نقش سازماندهى نیروهاى درگیر با رژیم را ایفا مىکردند. مساجد، که یکى از تجلیات فرهنگ اسلامى محسوب مىشوند، در بقاى اولیه آنها در صدر اسلام نیز، علاوه بر آنکه به مثابه کانونى براى عبادات محسوب مىشدند، مرکز فعالیتهاى اجتماعى نیز به حساب مىآمدند. از سوى دیگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نیز مساجد از اولین کانونهایى بودهاند که مورد تخریب و هتک حرمت قرار گرفتهاند. (17) مسجد در طول تاریخ اسلام از همان آغاز، کانون عبادت، آموزش، پایگاه قضایى و داورى منازعات، کانونى براى ارتباط جمعى و تبادل اخبار و پایگاه جهاد و حرکتهاى انقلابى بوده است.
با رواج خرافهها و تغییر در مفاهیم دینى و به دنبال افول تمدن اسلامى، کارکردهاى مسجد نیز دچار دگرگونى شد. البته تحولات فرهنگى پس از عصر نوزایى در غرب نیز منجر به دینستیزى در عرصه اجتماع گردید. مسجد در چند قرن اخیر، صرفا کانونى در جهت عبادت تلقى مىشده است. نهضت احیاگرى حضرت امام خمینىرحمه الله، که موجب احیاى مفاهیم، نمادها و تحلیلهاى اسلامى بود، موجب تحول در کارکرد دین و ایفاى همان نقشهاى اولیهاى گردید که مسجد داشت. امام راحلقدس سره در این زمینه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکتهاى اسلامى بوده است. از مسجد تبلیغات اسلامى شروع مىشده است و از مسجد قواى اسلامى براى سرکوبى کفار و وارد کردن آنها در زیر بیرق اسلام (حرکت مىکرده است) و همیشه در صدر اسلام، مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبشها بوده است.» (18)
از دیدگاه رهبرى، مساجد به منزله سنگرند که باید از آنجا به دشمن شبیخون زد، (19) محلى براى انقلاب فردى; یعنى مرکز تجمعى براى نمازهاى جماعت، که نمایشى از وحدت و همدلى مؤمنان است، (21) و محلى براى تبادل اخبار جامعه و تعمیق بینش سیاسى - فرهنگى و مذهبى مردم. امام امترحمه الله در این زمینه در سال1357 در پیامى اعلام مىکنند که گویندگان در مساجد وظیفه دارند مصایب رژیم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوى به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه کنند. (22)
امروزه در جهان اسلام مساجد محل تجمع انقلابیان است. از اینرو، رژیمهاى حاکم بر کشورهایى نظیر مصر، الجزایر و سایر کشورها مىکوشند مساجد را تحت کنترل خود درآورند و سخنرانان مساجد را از طریق دولت منصوب نمایند. نتیجه آن که نقشى که مساجد در شعلهور ساختن و گرم نگهداشتن انقلاب تا پیروزى آن به عهده داشتند و تعرضى که رژیم به برخى مساجد داشت، که منجر به تعطیلى و بستن برخى حسینیهها و مساجد و آتشزدن بعضى از آنها گردید، نشاندهنده ماهیت انقلاب و به عبارت دیگر، نقش اسلام در تکوین و شکلگیرى انقلاب است. در سالهاى پیش از انقلاب، برخى از مساجد به دلیل برخوردارى از سخنرانان انقلابى و حضور انقلابیان در آنها، از شهرت ویژهاى برخوردار بودند. در شهرها و مراکز استانها مساجد خاصى کانون اصلى و مرکز تجمع انقلابیان بود و مساجد کوچکتر نقش پایگاههاى نیمه فعال را ایفا مىکرد.
و نمادهاى اسلامى
نمادهاى اسلامى نشانه همبستگى جامعه محسوب مىشوند. تاسوعا، عاشورا و اعیاد اسلامى از جمله این نمادها هستند. رژیم پیشین مىخواست روزهایى چون جشن تاجگذارى را به عنوان جایگزین معرفى کند و این نمادها را، که ریشه در اسلام و فرهنگ ایران داشت، کمرنگ جلوه دهد و از بین ببرد. نمادهاى اسلامى از دیگر شاخصهایى است که بیانگر نقش اسلام در تکوین انقلاب است. بزرگترین اعتراضات مردمى در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراى حسینى شکل گرفته است. قیام 15 خرداد نیز مصادف با ایام عاشورا بود. در سال1357، بیش از دو میلیون نفر در تهران در راهپیمایى این روز شرکت کردند که موجب شگفتى ناظران خارجى شد. (23)
برگزارى مراسم یادبود براى شهدا از دیگر نمادهاى دینى است که موجب تداوم حرکت انقلاب شد. این کار از سال1356 شروع گردید. یک نویسنده خارجى در این زمینه مىنویسد: «برگزارى مراسم چهلم از بهترین نمونههاى استفاده از سنتهاى شیعى در جهت اهداف سیاسى بود.» (24)
حضرت امام خمینىرحمه الله با توجه به نقشى که محرم و صفر در تکوین و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنتهاى آن تاکید فراوانى داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مىشمردند. (25) حمید عنایت نیز در این زمینه مىنویسد: «امام خمینى شاید بیش از هر متاله شیعه، که داراى منزلتى قابل قیاس با وى باشد، خاطره کربلا را با احساس جارى از ضرورت سیاسى به کار گرفت.» (26)
به این ترتیب، مىتوان نتیجه گرفت که نقطه آغاز انقلاب، موقعیتها و ایامى بود که در آن انقلاب شتاب فزایندهاى به خود مىگرفت. ایام و موقعیتهاى مذهبى متعلق به اسلام نظیر تاسوعا، عاشورا و اربعین امام حسینعلیهالسلام از این قبیل بود.
ح - روحیه شهادتطلبى و ایثار
اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حق و حقیقت، پیروان خود را به جهاد با جان و مال دعوت مىکند. پایدارى در جهاد گاه منجر به پیروزى و گاه منجر به مرگ مىگردد که در فرهنگ اسلامى، از آن به «شهادت» تعبیر مىشود. تاریخ اسلام سرشار از قیام شیعیان در جهتحاکمیتخود و دفاع از آن بوده است. در سایه مکتب حیاتبخش اسلام، مرگ و کشته شدن، که همواره امرى دردناک تلقى مىشد، رهیافتى خوشایند گردید و شهادت فوزى عظیم تلقى گردید.
در طول جریان انقلاب، آثار مهمى درباره «جهاد» و «شهید» به منصه ظهور رسید; از جمله آنها مىتوان از کتاب شهید مطهرىرحمه الله در این باره یاد کرد، در حالى که پیش از این، در این زمینه کمتر اثرى مىتوان یافت. این امر نشانگر تاثیر نهضت احیاگر امام خمینىرحمه الله و دیگر اندیشمندان اسلامى است. انقلاب اسلامى ترجمان بسیارى از آیات و روایات، بخصوص در زمینه «شهادت» و «جهاد»، است. از سوى دیگر، تحلیل محتواى پیامهاى رهبرى درباره شهید و شهادتطلبى، خود، انگیزه و محرک تداوم حرکت انقلابى است. وصیتنامه شهداى انقلاب و دعوت آنان از مردم براى حفظ تداوم انقلاب نیز از عوامل مؤثر در حرکتزایى و تداوم انقلاب بود. این وصیتنامهها، که زبان قلب و روح شهداى انقلاب بودند، از اسلام مایه مىگرفت; از شهادتین آغاز مىشد و مؤمنان را به ثبات عقیده و پیروى از رهبرى در جهت احیاى اسلام دعوت مىکرد.
به لحاظ تاریخى، نمونه بارز شهادتطلبى را مىتوان در زندگى و شهادت مظلومانه امام حسینعلیهالسلام، پیشواى سوم شیعیان، یافت. بسیارى از حرکتهاى انقلابى و جنبشها و نهضتهاى اسلامى ملهم از قیام عاشوراست. در طول انقلاب، شهادت برخى از انقلابیان موجى از تحرک و قیام ایجاد مىکرد. شهادت فرزند امام خمینىرحمه الله در سال1356 یکى از همین موارد است. یکى از کارگزاران رژیم پیشین نیز در تحلیل انقلاب اسلامى به عنصر شهادتطلبى اشاره کرده است. وى مىنویسد: «توجه به آمیختهاى که از مذهب و نیروى جوانان در ایران به وجود آمده سر اصلى سقوط شاه را مکشوف مىکند. در این میان، اگر کسى به اهمیت نقش شهادتطلبى در مذهب شیعه نیز آگاهى داشته باشد حتما به خوبى مىداند که در این مذهب، اگر کسى کشته شود قدرتش از کسى که او را کشته استبه مراتب افزونتر خواهد بود.» (27)
روند حوادث سالهاى انقلاب نشان مىدهد که رهبرى انقلاب در مواضع متعدد بر شهادت، صبر، استقامت و اعتقاد به اصل «احدىالحسنیین» تاکید مىکنند. بر اساس اصل انجام تکلیف الهى، امام امترحمه الله اعلام کردند که ما تکلیف الهى خود را ادا مىکنیم و به احدىالحسنیین نایل خواهیم شد.
ط - شعارهاى انقلاب
شعارها همواره برخاسته از باورها و آرمانهاى والاى جامعه است. در یک جمعبندى و تجزیه و تحلیل، مىتوان گفت: شعارهایى که در طول درگیرى با رژیم ارائه مىشد حکایت از ماهیت فکرى انقلاب داشت. انقلابیان با شعار نان، سکس و رفاه به میدان نیامدند، بلکه دلنگرانى و دلمشغولى آنان فرهنگ دین اسلام بود. قریب به اتفاق شعارهاى انقلابیان طى سالهاى شکلگیرى انقلاب برخاسته از اسلام و مهمترین خواسته آنها ایجاد حکومت اسلامى و احیاى دین بود.
یک تحلیل آمارى که از دیوار نوشتههاى سال1357 تهیه شده است، نشان مىدهد که از مجموع1077 مورد، بیش از 90 درصد شعارها در حمله به رژیم پیشین و کارگزاران آن، حمایت از امام، تایید اسلام، حکومت اسلامى، شهداى اسلام و تلاش در جهت وحدت مردم براى تداوم مبارزه است. از 10 درصد بقیه، 8/5 درصد شعارهاى متفرقه است که محور خاصى ندارد و با این وصف، از سویى، در جهت تخریب رژیم است. (28)
نتیجهگیرى
انقلاب ایران از دیدگاههاى متفاوتى مورد ارزیابى قرار گرفته است. در این مقاله، درصدد تبیین نقش اسلام و فرهنگ دینى برآمدیم. یکى از مسائل مهم در شکلگیرى انقلاب ایران آن است که انقلاب ایران بر اساس اراده ملت مسلمان که دلنگران فرهنگ اسلام بودند، ایجاد شد. به قول یکى از نظریهپردازان انقلاب، انقلاب ایران ساخته شد، چنین نبود که برخى القا مىکنند که انقلاب ایران همچون سایر انقلابها حرکتى بود که در یک مقطع تاریخى به سراغ جامعه آمد و در این رهگذر، شعار صدور انقلاب امرى پوچ و بىمعنى است و اصولا به عنوان یک الگو قابل توصیه به دیگر ملل مسلمان نیست. البته این سخن ناشى از حاکمیت نگرش ساختارگرایى جامعهشناختى است که بر برخى نظریهپردازان مسلط است. بر اساس این نگرش و به قول یکى از آنان، انقلابها مىآیند و مىروند. (29) انقلاب اسلامى استثنایى بر این قاعده است، چنانچه نویسنده مزبور نیز اعتراف مىکند که در ایران، انقلاب بهگونهاى بىنظیر ساخته شد. اینکه ماهیت این انقلاب فرهنگى است و اسلام در آن نقش تعیینکننده دارد موجب نفى عوامل دیگر نمىشود، ولى فرهنگ دینى عاملى اساسى بود و عوامل دیگر ضمیمهاى، حاشیهاى و فرعى. براى تبیین این نظریه شش شاخص مطرح ساختیم: اسلامزدایى، رهبرى، نقش مساجد، نمادهاى دینى، روحیه ایثار و شهادتطلبى و شعارهاى انقلاب که هر یک با توجه به دادههاى تاریخى، نشانگر نقش اسلام در ایجاد این تحول تاریخى است.
اینک جاى این شبهه وجود دارد که اگر اسلام عامل انقلاب است چرا با وجود نورافشانى آن، در طى چهارده قرن گذشته در ایران، انقلابى صورت نپذیرفته است؟ پاسخ این سؤال را بهگونههاى مختلفى مىتوان بیان کرد: از سویى، پس از زوال تمدن اسلامى، شاهد نضج جنبش اصلاح دینى هستیم. در ایران، طى دهههاى سى به بعد، اسلام تجدید حیات یافت. جامعه ایرانى پس از محک زدن حرکتهاى انقلابى در دهههاى پیش و آشنایى عمیق با ملىگرایى غربى و اجتماعگرایى (سوسیالیسم) شرقى به هویت اصلى خود بازگشت. در این راستا، فرهیختگانى در جامعه ایران ظهور کردند; از جمله مرحوم علامه طباطبائىرحمه الله و پس از وى، شاگردان ایشان و حضرت امام خمینىرحمه الله که نقاب از چهره فرهنگ رایج در جامعه برگرفتند. تحلیلهاى نادرست از مفاهیم دینى طرد شد و بر جنبههایى از اسلام تاکید گردید که تحرکآفرین و انقلابزا بود. بنابراین، جامعه پس از پشتسر گذاشتن یک دوره تعارض فرهنگى، که حاصل برخورد با فرهنگ غرب و غربزدگان بود، منتهى به بحران «هویت» گردید. ارائه چهره صحیح اسلام موجب شد که این بحران منتهى به بازگشتبه فرهنگ دینى گردد و این فرهنگ دینى عصاره اصلى ایجاد حرکت در ایران شد.
نکته دیگرى که در ایجاد انقلاب نباید از آن غفلت کرد این است که جامعه دینى ایران به دنبال حضور استعمار غرب و استبداد داخلى، طى سده اخیر، هرگاه فرصتیافته و زمینه را مهیا دیده به صحنه آمده است; جنگهاى ایران و روسیه در عصر قاجاریه تا قضیه گریبایدوف، نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت، نهضت جنگل، قیام خیابانى، واقعه مسجد گوهرشاد، نهضت ملى شدن نفت و قیام سال 1342 همه نشانگر نقش دین در حرکتآفرینى اجتماعى است.
نکته پایانى این که در تکوین هر انقلاب، مجموعه عواملى به طور منظم دخیلاند که فقدان یکى از آنها علىرغم وجود عوامل دیگر، منتهى به عدم شکلگیرى و یا شکست انقلاب مىگردد. این عوامل را در این مقاله بر مبناى نظرى، چهار عنصر برشمردیم: ایدئولوژى یا دین اسلام، رهبرى، سازماندهى و تودههاى مردم. فقدان یکى از این عوامل، که در این نبشتار با خمیرمایه اسلام مورد بررسى قرار گرفت، ممکن بود منجر به عدم شکلگیرى و یا شکست انقلاب گردد.
پىنوشتها
1- مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، قم، صدرا، بىتا، ص29
2- ر. ک. به: پروس لینکلن، مذهب و انقلاب، ترجمه حمید عضدانلو، «اطلاعات سیاسى اقتصادى»، ش87-88 (دى وبهمن 1374)، ص23
3- ر. ک. به: م. محمدى، انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلابهاى روسیه و فرانسه، تهران، سعید، بىتا، ص327
4- ر. ک. به: سید محمدباقر صدر، سنتهاى تاریخى در قرآن/ جلالالدین فارسى، فلسفه انقلاب اسلامى، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 350/ محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ، سازمان تبلیغات اسلامى، 1372، ص242
5- «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم» (رعد: 11)
6- Theda skocpul, Reihter state and shiؤ Islam in the Iranianrevolution, theory and society, vol. 11, 1982, pp. 265
7- مرتضى مطهرى، همان، ص 55
8) حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، اطلاعات، 1368، ص57 و ص72
9- سید حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، تهران، راه امام، 1365، ص 18
10- ر. ک. به: محمدحسن رجبى، زندگى سیاسى امام خمینى، تهران، قبله، 1374، ج 4، ص36
11- براى آگاهى بیشتر ر. ک. به: فخر روحانى، اهرمها، سقوط شاه و پیروزى انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1370، ص137
12- در این زمینه آیات بسیارى در قرآن کریم وجود دارد; از جمله، آیه نفى سبیل (لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا)
13- شجاع احمدوند، فرایند بسیجسیاسى در انقلاب اسلامى، «انقلاب اسلامى و ریشههاى آن» (مجموعه مقالات)، تهران ، نهاد نمایندگى ولى فقیه، 1374، ص72
14- استاد محمدتقى مصباح، 1370
15- سید حمید روحانى، همان، ج 1، ص417
16- شجاع احمدوند، همان، ص 75
17- عباس سعید رضوانى، بینش اسلامى و پدیدههاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368، ص 35
18- حضرت امام خمینى (ره)، صحیفه نور، ج 18، ص276
19- پیشین، ج 1 ، ص 148 ، ص 190 و ج 15 ، ص 158
20- پیشین، ج 12 ، ص217
21- پیشین، ج 12، ص149 و ج9، ص136
22- پیشین، ج 2، ص 84
23- کلر برید و پیر بلانشر، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى، تهران، سحاب، 1358، ص 41
24- نیکى. ار. کدى. ریشههاى انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهى، تهران، قلم،1369، ص243
25- حضرت امام خمینى(ره)، پیشین، ج 15، ص 204
26- حمید عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، تهران، خوارزمى، 1361، ص 245
27- فریدون هویدا، اسرار سقوط شاه، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات، 1371، ج 1، ص 110
28- مهدى محسنیانراد، بررسى دیوارنوشتههاى دوران انقلاب، «فصلنامه رسانه»، ش 4 (زمستان1369)، ص 24
-Theda skocpul, Ibid. P. 265 29