مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مطالعات فرهنگی
حوزه های تخصصی:
مساله اصلی در این مقاله، شناسایی وضعیت آموزش دین در نظام آموزش عالی در دوره معاصر می باشد. بدین لحاظ سعی شده تا ضمن معرفی مراحل سه گانه (آموزش دین برای دینداری، آموزش رفتارهای دینی در جریان توسعه و دین به عنوان عنصر اصلی فرهنگ جدید) تحول آموزشی صورت گرفته در طی زمان بیان شده و به تفکیک سه نوع آموزش دین در نظام آموزش عالی اشاره شود. حوزه جدید مطالعات دینی به عنوان بخشی از مطالعات فرهنگی تلاش دارد تا به آموزش دین روزمره و زیست دینی که متن زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم را تشکیل می دهد و در نظام آموزش عالی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، توجه کند. بدین لحاظ ضرورت توسعه و پردازش به رشته مطالعات دینی در میان مجموعه رشته های علوم اجتماعی برای فهم تجربه دینی مردم دینی ایران همواره احساس می شود. از این منظر است که مطالعه آموزش دین و دین داری می تواند تغییرات صورت گرفته در جامعه ما را تبین و تفسیر نماید.
نظریه های زندگی روزمره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترش وسیع مطالعات فرهنگی در سه دهه اخیر در متن مباحثاتی که میان مدرنیسم و پست مدرنیسم در گرفته، باعث شده است که زندگی روزمره به عنوان مقوله ای در خور اهمیت قلمداد شود. با توسعه مصرف گرایی و تبلیغات که هر دو زندگی روزمره را هدف قرار داده اند، مطالعات نقادانه فلسفی و جامعه شناختی زندگی روزمره، به وظیفه مهم متفکران انتقادی بدل شده است و آنان به طرق مختلف این وظیفه را انجام دادهاند.«رولان باروت» گرفته تا «تئودور آدورنو» و «هانری لفور» و «یورگن هابرماس» هر یک از منظری، زندگی روزمره را موشکافانه بررسی کرده اند اگر وظیفه تفکر انتقادی را دستیابی به امر انضمامی متصور شویم، حرکت از سوژه گرایی دکارتی به زیست - جهان را باید حرکتی در جهت رسیدن به این امر انضمامی بدانیم. این مقاله نشان می دهد که چگونه زندگی روزمره به معضله ای بدل شد که هم از حیث نظری و هم از حیث کنش اجتماعی، باید در بررسی و حل آن کوشید. آرای متفکرانی که برای حل این معضل کوشیده اند مورد بررسی قرار گرفته است و راه های برون رفت از مخمصه های زندگی روزمره در عصر مدرن نیز خاطر نشان شده است
سوژه و قدرت: تحلیل چگونگی شکل گیری ذهنیت در مطالعات فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه سوژه و قدرت یکی از موضوعات محوری در مطالعات فرهنگی است. در سنت مطالعات فرهنگی، حداقل دو نوع نگاه به این رابطه دیده می شود. در رویکرد اول این رابطه جبری و یک سویه است. بر اساس این رویکرد، ذهنیت سوژه ها به نحوی موفق توسط گروه های قدرتمند جامعه شکل می گیرد. اما در رویکرد دوم رابطه یاد شده باز است به طوری که سوژه ها امکان مقاومت در برابر معانی مرجح گفتمان های حاکم را دارند، لذا، باز تولید امری از پیش معین نیست. در این مقاله نشان داده می شود که هر دو رویکرد گرفتار نوعی جزم اندیسی اند. رویکرد اول بازتولید ایدئولوژیک و رویکرد دوم مقاومت سوژه های اجتماعی را امری مسلم پنداشته اند. ادعای این مقاله آن است که هر چند رابطه گفتمان های قدرت و سوژه ها رابطه ای یک سویه نیست اما مفهوم دسترسی گفتمانی، حداقل در شرایط برخی جوامع نظیر جامعه ایرانی بسیار اساسی است. به عبارت دیگر، فارغ از دغدغه های نظری، باید رابطه میان گفتمان های حاکم و سوژه ها را به نحوی مورد آزمون قرار داد.
پروبلماتیک زندگی روزمره در مطالعات فرهنگی و نسبت آن با جامعه ایران
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر، ریشه مفهوم امر روزمره در ادبیات علوم اجتماعی وارسی می شود. هدف نویسنده آن است که دلایل اهمیت زندگی روزمره را در مطالعات فرهنگی نشان دهد. نویسنده ضمن توجه به پروبلماتیک زندگی روزمره غربی در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی به این پرسش می پردازد که این سنت نظری تا چه اندازه برای جوامعی چون ایران می تواند کارا باشد. در این مقاله تاکید می شود که مطالعات فرهنگی ایرانی باید به نحوی متفاوت مسایل زندگی روزمره خود را صورتبندی کند. از این رو به تفاوت هایی از زندگی روزمره ایرانی با جوامع غربی اشاره می شود.
بررسی یک آگهی تلویزیونی از منظر مطالعات فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، پیدایش «مطالعات فرهنگی» تاثیری همه جانبه در پژوهش های مربوط به علوم انسانی باقی گذاشته است، چندان که می توان مدعی شد این روش شناسی نو حتی ادراک ما از موضوع تحقیقات علوم انسانی را نیز دگرگون کرده است. پژوهشگران مطالعات فرهنگی با از میان برداشتن مرزهای معهود میان هنر نخبه گرا و هنر عامه پسند، عرصه های جدیدی را که تا پیش از این جزو حیطه کار محققان علوم انسانی محسوب نمی گردید در کار خود ملحوظ کرده اند. یکی از مهم ترین این حوزه ها، آگهی های تجاری است. در پس ظاهر «خنثی» و «معصوم» آگهی های تجاری تلویزیون، رفتارهایی گفتمانی به نمایش در می آیند که حکم تعریفی تلویحی از واقعیت اجتماعی را دارند و در نهایت نحوه فاعلیت ذهن (سوبژکتیویته) ما را تعیین می کنند. در مقاله حاضر، یک آگهی نمونه از مجموعه آگهی هایی که از تلویزیون ایران پخش می شوند (مربوط به ماشین لباسشویی حایر) با اتخاذ رهیافت میان رشته ای مطالعات فرهنگی و با هدف پرتوافشانی بر سازوکارهایی برساخته شدن هویت جنسیتی زنانه در فرهنگ معاصر ایرانی، تحلیل می شود. به این منظور، ایماژهای زن در این آگهی از منظری فمینیستی و نیز با استناد به برخی مفاهیم روانکاوانه و جامعه شناسانه و نشانه شناسانه بررسی می شوند. بخش پایانی این نوشتار، به جمع بندی بحث در خصوص مطالعات فرهنگی اختصاص دارد.
درآمدی بر کاربرد نشانه شناسی در تحلیل پیام های تبلیغاتی؛ مطالعه موردی آگهی های مطبوعاتی
حوزه های تخصصی:
نظریه نشانه شناسی، یک رویکرد علمی در حوزه مطالعات فرهنگی، ابزاری کارامد را در تحلیل پیام های تبلیغاتی در اختیار پژوهشگران قرار می دهد. تبلیغات در هریک از وجوه آن، از جمله آگهی های تجاری، از فنون متعدد بصری استفاده می کند و بر پایه دانش بصری تلاش دارد متناسب ترین شیوه عرضه پیام توسط فروشنده کالا / خدمات را به کار گیرد. نشانه شناسی افزون بر ارائه فنونی برای قوت بخشیدن به پیام های تبلیغاتی در کشف نظام معنایی ناپیدا یا نظام ارزش های پنهان در تبلیغات نیز کاربرد دارد.این نوشته به کاربردهای نظریه نشانه شناسی در تحلیل پیام های تبلیغاتی توجه دارد و ابعاد فنی و فرهنگی نمونه هایی مختلف را از آگهی های تجاری مکتوب بررسی می کند. تاکید اصلی مقاله بر لزوم شناخت ابعاد و کارکردهای مختلف تبلیغات تجاری از جمله ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن به صورت یک مجموعه و نظام چندوجهی است که می تواند کاربردهای مختلفی برای آگهی دهندگان، تولیدکنندگان پیام های تبلیغاتی، و حتی سیاست گذاران حوزه تبلیغات بازرگانی داشته باشد.مقاله در جهت یافتن پاسخی مناسب برای پرسش اصلی پژوهش، یعنی چگونگی کاربرد نشانه شناسی در تحلیل پیام های تبلیغاتی، با مروری بر پیشینه و دانش نشانه شناسی و مفاهیم اصلی آن، به بازخوانی فرهنگی تصویرهای تبلیغاتی و تاثیر فرهنگ بر تفسیر تصاویر و آگهی ها توجه می کند و با تاکید بر پیام های بصری و فنون ارتباط بصری، برخی رویکردهای نشانه شناختی به آگهی های تبلیغاتی را ارائه می دهد. کارکردهای مختلف آگهی های تجاری و گروه بندی آن ها از مباحثی است که حرکت به سوی چارچوب مبنای این پژوهش، یعنی تحلیل نشانه شناسی ویلیامسن را از آگهی های تجاری تسهیل می کند و تحلیل نمونه های متعددی از آگهی های تجاری را ممکن می سازد.
بررسی جامعه شناختی تاثیر سرمایه ی فرهنگی بر مدیریت بدن (مطالعه ی تجربی جوانان شهر گیلان غرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است که به کمک معرفهای کنترل وزن (از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو)، دستکاری پزشکی (جراحی بینی و پلاستیک) و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی (استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از عطر و ادوکلن و دئودورانت زیر بغل، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانمها)، به شاخصی اساسی تبدیل شده است.
سرمایه ی فرهنگی، به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در جامعه شناسی معاصر، از اهمیت خاصی برخوردار است. سرمایه ی فرهنگی به تمرکز و انباشت انواع مختلف کالاهای ملموس فرهنگی و نیز قدرت و توانایی در اختیار گرفتن این کالاها و همچنین، استعداد و ظرفیت فرد در شناخت و کاربرد این وسایل گفته میشود. از نظر بوردیو، سرمایه فرهنگی به سه بعد سرمایه ی فرهنگی درونی شده، سرمایه ی فرهنگی عینی و سرمایه ی فرهنگی نهادینه شده، قابل تفکیک است. در این پژوهش با بهرهگیری از نظریه ی «بوردیو» و «گیدنز» به بررسی تجربی فرضیه ی رابطه ی بین سرمایه ی فرهنگی و مدیریت بدن پرداخته شده است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسشنامه با حجم نمونه ی 402 نفر از جوانان (دختر و پسر) 15-29 ساله ی ساکن در شهر گیلان غرب انجام شد. نمونهها با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. نتایج پژوهش با استفاده از آمارههای توصیفی و استنباطی نشان میدهد که میانگین سرمایه فرهنگی (3.37 از 5) بیشتر از میانگین مدیریت بدن (2.82 از 5) است. این اعداد بیانگر آن است که میزان مدیریت بدن و سرمایه ی فرهنگی در جامعه ی مورد مطالعه در حد متوسط است. مقایسه ی ضرایب همبستگی نشان میدهد که سرمایه ی فرهنگی در بین دختران (335/0) بیش از پسران (298/0) است. همچنین، نتیجه ی رگرسیون خطی چند متغیره ی متغیرهای مستقل با مدیریت بدن (دختران و پسران) نشان میدهد که از میان متغیرهای مستقل (سرمایه ی فرهنگی تجسم یافته، عینیت یافته و نهادینه شده) در مدل رگرسیونی بین پسران، تنها متغیر سرمایه ی فرهنگی عینیت یافته در مدل نهایی باقی مانده است. مقایسه ی بتاها نشان می دهد که میزان تاثیرگذاری متغیر سرمایه ی فرهنگی عینیت یافته (294/0) است، اما در رگرسیون خطی چند متغیره ی دختران، سرمایه ی فرهنگی عینیت یافته و تجسم یافته با ضرایب بتای (202/0 و 164/0)، به ترتیب، قویترین و ضعیفترین رابطه را با متغیر وابسته ی مدیریت بدن دختران نشان می دهد.
مطالعات فرهنگی و مطالعات حافظه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات ساختاری و ارزشی برآمده از چرخش فرهنگی در جوامع معاصر، به موازات رشد، توجه به مقولة حافظه را به دنبال داشته است. حافظة فرهنگی به ابزار مهمی در تولید گفتمان ها و بازنمایی ها و نیز شکل دهی هویت فرهنگی گروه های اجتماعی و ارتباط با بسیاری از نهادها و ساختارهای اجتماعی تبدیل شده است. پیوند حافظه با فرهنگ عامه پسند و نقش صنایع فرهنگی در تولید، بازآفرینی یا تغییر حافظه های فرهنگی اهمیت استراتژیک آن را در سیاست فرهنگ توضیح می دهد. مقالة حاضر در پی تشریح زمینه ها، کارکردها و آثار رواج مطالعات حافظه به عنوان یک سنت آکادمیک بین رشته ای و معرفی رویکردها و نیز روش های عمدة آن به ویژه در سنت مطالعات فرهنگی است. مطالعات حافظه، علاوه بر افزودن دستورکار هایی پراهمیت در مطالعة زندگی روزمره و فرهنگ عامه پسند، سهم زیادی نیز در پیوند علوم انسانی و اجتماعی و درک بهتر از پیچیدگی های فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی دارد.
مطالعات فرهنگی دانشگاهی در ایران: دستاوردها، چالش ها و افق ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی انسان شناسی انسان شناسی فرهنگی
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات مدیریت و پژوهش ارتباطات پژوهش در ارتباطات
- حوزههای تخصصی علوم انسانی علوم انسانی و مفاهیم مرتبط تعامل علوم با نهادهای مرتبط(دانشگاه ها، موسسات تحقیقاتی-پژوهشی، بنیاد ها و...) تاثیر و تاثر نظری و عملی میان نهاد دانشگاه و علم و فن آوری
ورود مطالعات فرهنگی به محافل دانشگاهی ایران و اقبال حوزه عمومی به پژوهش ها و مباحث آن، اگر چه هنوز به شکل گیری سنتی روشن و با دستاوردهایی قاطع و تأثیر گذار منتهی نشده است، ایدئولوژی، دستور کار، رویکردها و جهت گیری های معرفت شناختی و روش شناختی آن، فضایی متفاوت برای علوم اجتماعی ایران و پژوهش های مربوط به آن شکل داده است. مطالعات فرهنگی، بیش از رشته های متعارف علوم اجتماعی با نگاهی از پایین به بالا به فرهنگ و جامعه می نگرد. به همین سان، مطالعات فرهنگی از نظر فلسفی، از بیشتر رشته های علوم اجتماعی ماجرا جویانه تر و انتقادی تر عمل کرده است و انتظار می رود بیش از سایر رشته ها برای توده مردم و به زبان آنها سخن بگوید و صدا و قدرت (سوژگی) آنها را در پژوهش های خود انعکاس دهد. مقاله حاضر با اتکا به تجربه آموزشی نگارنده از ده سال فعالیت در گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی و تحلیل اولیه ای از پایان نامه های تکمیل شده دانشجویان فارغ التحصیل این رشته، دستاورد ها و چالش های آکادمیک این سنت آموزشی را مورد بحث قرار می دهد. استدلال نویسنده این است که تنوع روش شناختی و پیوند نزدیک تر میان نظریه و روش و اتکا به طیف گسترده تری از شیوه های تحلیل اطلاعات، علاوه بر ایجاد تغییر و گسست در چرخه معمول پژوهش های متعارف علوم اجتماعی در ایران، دستور کارهای جدیدی را در مطالعه فرهنگ و اجتماع شکل داده و پلی بین علوم انسانی و اجتماعی برقرار کرده است
رشته های دانشگاهی: کارکردها، کژکارکردها و تحولات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ بخش نخست، بررسی نظری رشته های دانشگاهی در جهان است. این بخش، به چیستی رشته های دانشگاهی، چگونگی پیدایی و تکوین آن ها، کارکردهای آغازین و سرانجام، و بحران های ناشی از تحول در کارکردهای رشته های دانشگاهی اختصاص دارد. بخش دوم، به بررسی وضعیت رشته های دانشگاهی در ایران می پردازد. به این منظور، درباره ی زمینه های تاریخی، اجتماعی پیدایی رشته در ایران و شباهت ها و تفاوت های آن با غرب، کارکردهای رشته و سرانجام، چالش های فراروی رشته در ایران بحث شده است. به طور خاص، در این نوشتار، به تحلیل مفهومی نظری رشته در نظام دانشگاه از منظر مطالعات فرهنگی پرداخته ایم. از این رو، از منظر مطالعات فرهنگی و بینش جامعه شناسانه، سؤالاتی درباره ی مفهوم رشته و مسائل مرتبط با آن طرح و تجزیه و تحلیل شده است. نوشتار حاضر با استناد به استدلال جو مورن مبنی بر این که مطالعات فرهنگی بیش از آن که رشته باشد، رویکرد است و به ازای هر رشته، میان رشتگی و مطالعات فرهنگی وجود دارد در نگاه به رشته و میان رشتگی از منظر مطالعات فرهنگی، نظر به این همانی این هردو اصطلاح دارد. بنابراین، گویی از منظر میان رشتگی (مطالعات فرهنگی) به میان رشتگی نگاه می کند و موضوع رشته ی دانشگاهی در جهان و ایران را پی می گیرد.
فراسوی مرزهای اروپا: مفاهیم دیگر ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر فاقد چکیده بوده، مترجم برطبق اصول ویژه نامه ادبیّات تطبیقی چکیده ای بدان افزوده است. باسنت در این فصل از کتاب خود به ادبیّات تطبیقی در آن سوی مرزهای اروپا می پردازد؛ به روند شکل گیری مکتب امریکایی در مقابل مکتب های اروپایی ادبیّات تطبیقی و تأثیری که این مکتب بر مفاهیم ادبیّات تطبیقی می گذارد؛ به تمایز میان آنچه ادبیّات تطبیقی دنیای کهنه و نو نامیده می شود؛ به ادبیّات تطبیقی در دوران پسااستعماری، با توجه به ادبیّات تطبیقی در هند و افریقا و به تمایز رویکردهای اروپایی و غیراروپایی؛ به مکتب های تطبیقی در دهه 1990 و به طور اخص مکتب فرانسوی و مکتب آلمانی؛ به انگاره های اثبات گرا و صورت گرا و انگاره های دیگر خارج از سنّت اروپایی امریکایی؛ به جایگاهی که زبان انگلیسی با افول زبان های باستانیِ لاتینی و یونانی، در مطالعات ادبی، به ویژه در مطالعات تطبیقی پیدا می کند و به اهمیتی که ترجمه از این طریق می یابد؛ دست آخر نیز به تعامل ادبیّات تطبیقی با مطالعات فرهنگی، مشابهت ها و ارتباطات تنگاتنگ میان آنها.
تحلیل هم آیندی: گامی به فراسوی دوآلیسم نظریه/ روش در مطالعات فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مروری بر مباحث روش شناختی موجود در مطالعات فرهنگی مشخص می شود که نوعی دوآلیسم نظریه/ روش همچنان در این مباحث جاری است. تأکید ویژه بر کیفی بودن پژوهش های مطالعات فرهنگی نمی تواند راه کاری بایسته جهت فراروی از این دوآلیسم باشد؛ بنابراین دامن زدن به جدال کمّی/ کیفی که در مباحث روش شناختی مطالعات فرهنگی به ویژه در ایران بسیار دیده شده است، نمی تواند چندان راه گشا باشد. نگارندگان این مقاله با طرح مجادلات دوآلیستی در روش شناسی جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی می کوشند با توجه به سیاست نظریه و روش در مطالعات فرهنگی، روی کردی تحلیلی معرفی کنند که به جای باقی ماندن در سطح مجادلات دوآلیستی، راهی به فراسوی آن بگشایند. این روی کرد که به تحلیل هم آیندی شهره است، در مقاله حاضر به تفصیل معرفی شده، تبارهای مفهومی آن نزد ماکیاولی، مارکس، لنین، گرامشی و آلتوسر مرور، و سپس ملاحظاتی درباره کاربست های آن در مطالعات فرهنگی مطرح شده است. این ملاحظات بیشتر ناظر بر رابطه این فراروی از دوآلیسم
نظریه/ روش با امکان تحقق مطالعات فرهنگی به مثابه دانشی مداخله گر، زمینه مند و دارای حساسیت های تاریخی است.
فرهنگ مردم پسند و سیاست بین المللی (تحلیل بصری برنامة هسته ای ایران در کارتون های سیاسی آمریکا از منظر مطالعات فرهنگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارتون های سیاسی به عنوان شکلی از گفتمان خبری همانند پنجره هایی در دنیای سیاسی عمل می کنند و نقش مهمی در روابط متقابل فرهنگ مردم پسند و سیاست بین المللی دارند. هدف این بررسی تحلیل بصری برنامه هسته ای ایران در کارتون های سیاسی آمریکا از منظر مطالعات فرهنگی است تا سیاست های بین المللی کنونی و فرایندهای سیاسی و شکل گیری موضوع های سیاسی غالب در آمریکا را مفهوم سازی کند. نتایج تحلیل کیفی عمیق نشان داد که فضای گفتمانی حاکم در این کارتون ها، به نحو مؤثری منعکس کننده خط مشی شرق شناسی تعریف شده در فرهنگ عامه پسند و گفتمان حاکم در غرب و به ویژه آمریکاست. امنیت به یک توجیه اساسی برای تبدیل هراس و ترس از دیگری به نام ایران و اسلام صورت بندی شده و هراس صورت بندی شده در این روایت عامه پسند سیاسی، در مفهومی برجسته شده از خطر نهفته انعکاس یافته است. بدین معنی که ایران به عنوان یک کشور اسلامی و انرژی هسته ای آن، خطر و تهدیدی برای امنیت آمریکا و غیرقابل اعتماد است و باید الان سیاست مداخله جویانه را به کار گرفت.
اعتدال مدنی در قلمرو جامعه و سیاست(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دستگاه فلسفی فلاسفه اسلامی بحث از اعتدال در قلمرو جامعه و سیاست و دولت را نه تنها یکی از قلمروهای اعتدال دانسته، بلکه تحصیل آن را دغدغه اساسی آنان می داند. آنان در نظم دنیوی و زندگی مدنی و سیاسی، با توجه به مبانی نظری خود، به رشد و توسعه همگون و همه جانبه می اندیشند و آن را برای برقراری اعتدال در زندگی مدنی و حیات سیاسی با انعکاس اعتدالِ عالم تکوین در حیات سیاسی دنبال می کنند. از نظر آنان هرگاه جامعه و سیاست و دولت در توازن و تعادل به سر بَرَند، در جهت رشد و کمال و سعادت خود می باشند. پرسش آن است که اعتدال مدنی در قلمرو جامعه، دولت و حکومت از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است و مبادی و اسباب تحقق آن چه می باشند؟ ادعا آن است که اعتدال مدنی به معنای حاکمیت علم مدنی و تدبیرِ برخاسته از حاکمیت حکمت و شریعت بر نظام تدبیر و نظام تصمیم گیری دولت و حاکمیت توازن و تعادل میان گروه ها و اصناف جامعه و برخورداری عادلانه آنها از مواهب عام دنیوی و از امکانات و فرصت ها می باشد و رهبری حکیمانه، عدالت، همسانی اصناف و گروه ها و تعدیل خیرات عامه از اسباب آن می باشند.
پیآمد و نتیجه رویکرد اعتدالی به جامعه و سیاست و دولت، آن است که خردمندان و اهل تدبیر در رأس تصمیم گیری نظام سیاسی قرار می گیرند و عهده دار تدبیر جامعه می شوند تا افراد در قابلیت های مختلف سیاسی اجتماعی و نهادها به طور متوازن به رشد و شکوفایی استعدادها و توانمندی های خود برسند و جامعه هم شاهد تکثر های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی باشد و هم متکثرات در درون یک وحدت تألیفی به سر بَرَند و از هرگونه کثرت گرایی که وحدت کلی جامعه و نظام سیاسی را بر هم می زند، خودداری گردد.
نقش مدیریت شهری در ترویج سبک زندگی اسلامی- ایرانی شهروندان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش مدیریت شهری در ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی انجام شده است و به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که آیا بین نقش مدیریت شهری در ترویج سبک زندگی اسلامی ایرانی در وضعیت مطلوب و موجود تفاوتی وجود دارد یا خیر. روش پژوهش، توصیفی و از نوع پیمایشی است که در آن سبک زندگی اسلامی در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، در دو وضعیت مطلوب و موجود، توسط پرسشنامه محقق ساخته )در منطقه پنج شهرداری تهران( مورد بررسی قرارگرفته است. یافته های پژوهش نشان داد بین وضعیت مطلوب و موجود، اختلاف معناداری وجود دارد. در بعد اجتماعی بیشترین نقش در وضعیت موجود در مؤلفه «نشاط اجتماعی»، در بعد فرهنگی در مؤلفه «اوقات فراغت» و در بعد اقتصادی در مؤلفه «حفظ محیط زیست و توسعه پایدار» می باشد. همچنین، یافته های پژوهش در وضعیت مطلوب، نقش برجسته مدیریت شهری در کلیه مؤلفه های سبک زندگی اسلامی را تأیید می کند.
روایت شناسی داستان های کوتاه نادر ابراهیمی و اکرم هنیه (مطالعه موردی: داستان «غیرممکن» و «هزیمة شاطر حسن»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاه روایت شناسانه، با تأکید بر ساختار روایت می کوشد با عبور از رویه یا سطح و ساختار متن، به لایه های درونی آن دست یابد. در حقیقت، نویسنده با ایجاد نوع خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسله ای زنجیروار از «نویسنده، پیام و گیرنده» را به کار می گیرد. در این پژوهش، تلاش شده است تا به روش توصیفی - تحلیلی، از یک سو با استفاده از فرضیة مدل کنشی گریماس، ارتباط میان شخصیّت های داستانی و از سوی دیگر به یاری
روایت شناسی پراپ یعنی فرایند پایدار و ناپایدار، ساختار و مناسبات درونی نشانه های متن دو داستان کوتاه «غیر ممکن» از نادر ابراهیمی، نویسندة ایرانی و «هزیمة شاطر حسن» (شکست شاطر حسن) از اکرم هنیه، نویسندة فلسطینی را مورد بررسی قرار دهد. نتایج نشان از آن دارند که این دو نویسنده با ایجاد نوع خاص روایت و راوی در داستان خود، سلسله ای زنجیروار از نویسنده، پیام و گیرنده را به کار گرفته اند. دو داستان مذکور از طرح بسیار مناسبی برخوردارند؛ چراکه هیچ حادثه ای در آن ها نیست که با کلّیت داستان بی ارتباط و در القای مفهوم کلّی داستان، نقشی نداشته باشد. زاویة دید در آن ها، دانای کلّ است و در طول روایت، صحنه پردازی های مختلف راوی قابل مشاهده اند. علاوه بر آن، به ندرت ممکن است شخصیّت اصلی، حامل کلّ جهان بینی یا اعتقادات یک نویسنده باشد؛ امّا بررسی این دو داستان نشان می دهد که ابراهیمی و هنیه به خوبی توانسته اند خود را تمام و کمال به صورت شخصیّت های اصلی داستان درآورند و به این وسیله، اعتقادات و جهان بینی خویش را در قالب این شخصیّت ها به خواننده ارائه نمایند. از دیگر نکاتی که این دو نویسنده به آن توجّه داشته اند، استفاده از داستان کوتاه برای به تصویر کشیدن اوضاع نابسامان مملکتشان است؛ زیرا در جوامعی که مدام دستخوش ناآرامی و بی ثباتیند، نویسنده بیشتر به نوشتن داستان کوتاه اکتفا می کند تا اوضاع سیاسی- اجتماعی جامعه تقریباً تثبیت یابد.
چالش های انجام مطالعات فرهنگی در ایران و افق های پیش رو(مقاله علمی وزارت علوم)
در این مقاله چالش های انجام مطالعات فرهنگی به عنوان دانشی بین رشته ای نشان داده خواهد شد. در این تحقیق که از طریق مصاحبه گروهی با فارغ التحصیلان و مصاحبه فردی با متخصصان مطالعات فرهنگی انجام شده است، ابتدا تجربه زیسته ذیل دانشی بین رشته ای را بر اساس تجربه دانشجویان آن در سه دانشگاه «علامه طباطبایی»، «علم و فرهنگ» و «دانشگاه تهران» روایت می کند. سپس چالش ها و غفلت های مطالعات فرهنگی در ایران را بر اساس مصاحبه های فردی با متخصصان این رشته شرح می دهد و در نهایت در باب راه های برون رفت و آینده مطالعات فرهنگی بحث کرده و به داوری در باب دیدگاه های استخراج شده از مصاحبه ها می پردازد.
نقد پسااستعماری رمانِ «روزگار تفنگ» از حبیب خدادادزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد پسااستعماری در مقام یکی از رویکردهای ادبیات تطبیقی و مطالعات فرهنگی، بازخوردهای استعمار را در متون ادبی تحلیل می کند. در این نوع نقد فرهنگی، پژوهشگر در اندیشة بازخوانی و واسازی گفتمان استعمار است و به همین جهت با دو مقولة استعمارگر و استعمارزده پیوند می خورد. بی تردید، نقد پسااستعماری از آن رو که به دوگانه هایی نظیر «من» و «دیگری» یا استعمارگر و استعمارشده می پردازد، یکی از قلمروهای مطالعاتی ادبیات تطبیقی تلقّی می شود. از نگاه این نوع نقد، نویسندگان متناسب با رویکردها و جهت گیری موافق یا مخالف استعمار، برخی از ابعاد آن را در متن ادبی به تصویر می کشند. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریّات پسااستعماری، رمان «روزگار تفنگ» از حبیب خدادادزاده را نقد کرده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که نویسندگان استعمارْزُدا اغلب پادگفتمان ها و مکانیزم هایی نظیر بومی گرایی، برجسته سازی مقاومت استعمارشده یا «من» در برابر گفتمان استعمارگر یا «دیگری»، تأکید بر برتری نظام اخلاقی استعمارشده، از آنِ خود کردن دارایی استعمارگر و وارونه سازی معادلة مالک و تملّک شده، ابژه سازی و شیء واره کردن «دیگری»، و نیز اِعمال نفوذهای فرهنگی شرقی در غربی را ارائه داده، به ساخت شکنی گفتمان غرب دربارة شرق، بازتعریف تاریخ استعمارشده از چشم انداز خود، و در نهایت به بازیابی هویت خود می پردازند. همچنین بنا به این پژوهش، نویسندگان می توانند با روی آوری به چنین متونی، برخی از پیامدها یا بازخوردهای منفی استعمار را زدوده، در حیات بخشیدن به سنت های فرهنگی و ملی یا تقویت آنها به ایفای نقش بپردازند.
نقد ادبی و نقش آن در مطالعات فرهنگی
نقد ادبی، رویکردی میان رشته ای است که هدف آن، تفسیر و ارزیابی متون است و زمینه های خوانش جدیدی از متون آثار ادبی را فراهم می کند. در سال های اخیر بسیار مورد توجه محققان و نویسندگان قرار گرفته است. مطالعات فرهنگی هم رویکردی جدید در نقد ادبی به شمار می آید، که مجموعه آثار گوناگونی با جهت گیری های متفاوت و معطوف به تحلیل انتقادی اشکال و فرایندهای فرهنگی در چارچوب علوم انسانی و علوم اجتماعی را دربر می گیرد. میخائیل باختین فیلسوف و متفکر روسی می گوید: «متن تنها در ارتباط با متن دیگر زنده است و تنها در نقطه تماس این متنهاست که نوری شروع به درخشیدن می کند که هم روبه رو و هم پشت سر را روشن می کند و متن را به گفتمان پیوند می دهد. «از همین رو در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی برآن هستیم، با مطالعه نقد ادبی در ادبیات و تکیه بر فرهنگ به نقش و جایگاه آن در مطالعات فرهنگی پرداخته شود.
مقایسه تطبیقی روزنامه نگاری زرد و شبکه های اجتماعی مجازی
حوزه های تخصصی:
روزنامه نگاری زرد از ابتدای شکل گیری این مفهوم تا به امروز دلالت های متفاوتی به خود گرفته است. هر چند در ابتدا به علت نوع محتوای آن و مسائلی که مطرح می کرد دلالتی اقتصادی داشت، اما بعدها به حوزه سیاست نیز کشانده شد و متفکران نظریه انتقادی معتقد بودند که مطالبی که این روزنامه ها تولید می کنند، عمدتا باعث تحمق توده های مردم شده و آنها را از مسائل مهم سیاسی منحرف می کند. بعدها و در دهه های ۹۰ میلادی دلالت آن به سمت موضوعات اخلاقی پیش رفت و بیشتر از منظر اخلاقی به نقد آنها پرداختند. اما تنها در پایان قرن بیستم بود که مطالعات فرهنگی نگاه متفاوتی به این سبک از روزنامه نگاری ارائه کرد. از این منظر نشریات زرد گاها می تواند به شکل بسیار تأثیرگذاری با زندگی روزمره افراد پیوند خورده و حوزه هایی که نشریات وزین نمی توانند به آن بپردازند را با زبانی مردمی تر با آنها در میان گذاشته و مطرح می کند. بر همین اساس من در این مقاله سعی شده است با بررسی نشریه خانواده سبز به نقد دیدگاه های انتقادی از نشریات زرد پرداخته و از منظر مطالعات فرهنگی به آن پرداخته شود. همچنین سعی نموده با بررسی وضعیت شبکه های اجتماعی مجازی، پیوند نزدیکی بین روزنامه نگاری زرد و شبکه های اجتماعی مجازی برقرار ساخته و نشان دهد که چگونه نفس برقراری ارتباط بر نوع محتوای اشتراکی در این شبکه ها پیشی گرفته است.