مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
حافظه تاریخی
حوزههای تخصصی:
تحولات ساختاری و ارزشی برآمده از چرخش فرهنگی در جوامع معاصر، به موازات رشد، توجه به مقولة حافظه را به دنبال داشته است. حافظة فرهنگی به ابزار مهمی در تولید گفتمان ها و بازنمایی ها و نیز شکل دهی هویت فرهنگی گروه های اجتماعی و ارتباط با بسیاری از نهادها و ساختارهای اجتماعی تبدیل شده است. پیوند حافظه با فرهنگ عامه پسند و نقش صنایع فرهنگی در تولید، بازآفرینی یا تغییر حافظه های فرهنگی اهمیت استراتژیک آن را در سیاست فرهنگ توضیح می دهد. مقالة حاضر در پی تشریح زمینه ها، کارکردها و آثار رواج مطالعات حافظه به عنوان یک سنت آکادمیک بین رشته ای و معرفی رویکردها و نیز روش های عمدة آن به ویژه در سنت مطالعات فرهنگی است. مطالعات حافظه، علاوه بر افزودن دستورکار هایی پراهمیت در مطالعة زندگی روزمره و فرهنگ عامه پسند، سهم زیادی نیز در پیوند علوم انسانی و اجتماعی و درک بهتر از پیچیدگی های فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی دارد.
طرحواره های حافظه نسلی از جنگ ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظه نسلی از جنگ ایران و عراق به معنای حافظه به اشتراک گذاشته شده توسط افرادی است که تجربه مشترک آنها از جنگ در دوره تاریخی مشابه به دیدگاه هایشان شکل داده است. واقعیت اساسی حافظه نسلی آن است که نسل های مختلف، رویدادهای گذشته را به گونه ای متفاوت تفسیر و یاد می کنند. بدین نحو، واقعه اثرگذاری چون جنگ ایران و عراق می تواند به عنوان نقطه ای کانونی در بازتولید بازنمایی های جمعی از گذشته عمل کند و ذهنیت نسلی را حول درک و معنای مشترک از آن در شرایط کنونی جامعه صورت بندی نماید. برای مفهوم پردازی از حافظه نسلی از جنگ، پس از مرور بر مدل های فردگرایانه و جمع گرایانه از حافظه جمعی و بیان کاستی های روش شناختی آنها، از مدل جدید شناختی برای بررسی مکانیسم های شکل دهنده به حافظه نسلی از جنگ استفاده شد. در این مدل، حافظه جمعی به عنوان یک ساخت معرفتی و به صورت طرحواره های حافظه ای موجود در سطح فرافردی از زندگی اجتماعی، محصول شناختی تعامل اجتماعی افراد مرتبط باهم به لحاظ فرهنگی، در میان ابژه های فرهنگی است. روش شناسی غالب تحقیق، روش کیفی بوده، برای گردآوری داده ها از تکنیک مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل موضوعی استفاده شده است. کاربست روش تحلیل به ما این امکان را داد تا سنخ شناسی ای از ساخت های معرفتی مشترکی که افراد در هر گروه نسلی برای فهم و معنای وقایع و پدیده های مرتبط با جنگ استفاده می کنند، به دست آید. این ساخت های معرفتی مشترک به عنوان طرحواره های حافظه نسلی از جنگ، نمایان گر نحوه بازنمایی جنگ ایران و عراق در میان دو نسل دارای حافظه اتوبیوگرافیک و حافظه تاریخی از جنگ هستند.
نقش شبکه های اجتماعی در حافظه تاریخی جامعه ایرانی (مطالعه موردی شبکه اجتماعی تلگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال نهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۵
93-114
حوزههای تخصصی:
امروزه شبکه های اجتماعی به مهد افکار عمومی و ارتباطات میان فردی جامعه ایرانی تبدیل شده و از همین رو مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته اند. این شبکه ها با تأثیرات اجتماعی متعدد و عمیق، تبدیل به خوراک اطلاعاتی نسل های مختلف جامعه شده و عموم مردم غالب داده های اطلاعاتی خود را صحیح یا نا صحیح از طریق شبکه های اجتماعی دریافت می کنند. پرسشی که در اینجا مطرح می شود آن است که با توجه به میزان اثرگذاری این شبکه ها در میان آحاد جامعه، نقش آنها بر حافظه تاریخی جامعه ایرانی تا چه حد بوده است؟ روش تحقیق در این پژوهش از نظر هدف، توسعه ای کاربردی و از نظر زمان گردآوری داده ها، پیمایشی مقطعی است. همچنین در این تحقیق جامعه آماری تمامی کاربران شبکه اجتماعی تلگرام در کل کشور و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 360 تعیین شده و نمونه ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در انتها نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که از نظر پاسخگویان شبکه های اجتماعی با تمامی شاخص هایی که حافظه تاریخی را سنجش کردند رابطه معناداری دارد.
واکاوی مفهوم خاطره انگیزی در تداوم دلبستگی مکانی در بازار تاریخی تبریز
حوزههای تخصصی:
مفهوم دلبستگی به مکان به همراه ویژگیهای طراحانه محیط به عنوان یک اصل اساسی در رضایتمندی مکانی، حفاظت خودانگیخته و علاقه به بازدید مجدد محیط، از مفاهیم کلیدی خاطرهساز میان انسان و مکان، در ارزشآفرینی و تقویت ادراک بصری بافتهای تاریخی شهری است. لیکن امروزه، جایگاه ویژه این موضوع و ابعاد ماهوی آن با در نظر گرفتن تمایلات توسعه شهرها به سوی کالبدی شدن؛ به خوبی مورد کاوش قرار نگرفته و سبب گشته آنچه فضای شهری عرضه میدارد؛ با آنچه شهروند در رشتههای خاطرهای و هویتی خویش، طلب می کند در تعارض قرار گیرد. در نوشتار حاضر که برآمده از پژوهشی است مستقل، به منظور تبیین تأثیر هویت مکانی خاطرات جمعی در ارتقای حس دلبستگی و تداوم رشتههای خاطرهای یکی از ساختارهای هویتبخش شهری تبریز یعنی بازار تاریخی آن، به برخی از خلأهای علمی و معرفتی موجود در این زمینه با طرح دو پرسش پاسخ داده شده است: 1 مؤلفه های چیستی و چگونگی فرآیند شکلگیری دلبستگی مکانی در ادراک بصری محیط کدام میباشند؟ 2 خاطرهانگیزی و انباشت رشتههای خاطرهای مکان چگونه بر ارتباط شهر و شهروندان و تبلور افراشتهای معنایی مکان اثر می گذارد؟ برای نیل به پاسخ پرسشها، این مقاله با رویکرد پدیدارشناختی و با کاربست روش مورد پژوهی، به ارائه مفاهیمی چون حس تعلق، هویت، مکان و خاطره پرداخته و نقش آنها را بر کیفیت ادراک شهروندان از فضای شهری، در چهارچوب نظام معماری ایرانی تبیین نموده است. نتایج پژوهش نش ان میدهد؛ ویژگی ناملموس و هویت نهفته میراث معماری بازار تاریخی تبریز در ارتباط با بستر فرهنگی شهر، با ایجاد تعلق خاطر و تجسد آن در یک رشته خاطرهای، مبدل به الگوی ذهنی در بازشناخت مکان و خوانایی محیط شده و موجد حس دلبستگی مخاطب با محیط آن، گشته است.
اسلام معاصر، در میانه دیپلماسی احیاء تراثی و رویکرد تمدنی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۳
80 - 102
تمدن اسلامی، یکی از دیرینه ترین تمدن های بشری است که توانسته با گذرزمان، بر عمق خود بیفزاید و همواره به عنوان رکنی تاثیرگذار در تمدن بشری، ایفای نقش کند. در پیشینه شناسی و تجزیه و تحلیل اجزای این تمدن، دو نوع نگاه می تواند مورد توجه باشد. نگاه اول، رویکرد احیاء تراثی؛ به این صورت که تلاش کنیم تا تمدن را مبتنی بر متون متقدم و یکان یکان گزارش های دینی یا متون دینی، تحلیل کنیم. رویکرد دوم، رویکرد بر اساس حافظه تمدنی است. حافظه تمدنی، صرفا در قالب گزارش های تاریخ موصوف به خبرواحد، قابل توصیف نیست. بخش اعظمی از میراث تمدنی اسلامی در قالب هایی فراتر از گفتمان مبتنی بر اخبار آحاد قابل مستندسازی است. بسنده کردن به میراث مکتوب به عنوان تنها بخش میراث تمدنی باید به توجه بایسته به حافظه تمدنی ارتقاء یابد. رویکرد احیاء تراثی نسبت به معارف دین تا حدود زیادی متاثر از روش فقهی و به تبع آن نوعی اخباری گری است. بدون آن که بخواهیم جایگاه روش نقل روایی را در دوران معاصر تنزل دهیم، اما نباید از آن، به عنوان یک روش به اقتضای دوره متقدم نیز غفلت کرد.
رسانه های نوین در برابر رسانه های جریان اصلی: عامل یا تشدیدکننده ضعف؟ بررسی اثرات فناوری های نوین بر مصرف رسانه های جریان اصلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بعد از انقلاب ارتباطات و اطلاعات و ظهور رسانه های نوین، انحصار رسانه های جریان اصلی از دست رفت و مخاطبان و بهره گیران از رسانه ها با ابزارهای متنوع تری برای برقراری ارتباط با جامعه روبه رو شدند. به نظر می رسد که رسانه های نوین رسانه های جریان اصلی را به حاشیه رانده اند یا دست کم قدرت آنها را کاهش داده اند. پژوهش حاضر، قصد دارد بررسی کند که تاثیر رسانه های نوین بر مصرف رسانه های جریان اصلی ایران چگونه بوده است. به همین منظور، محقق با استفاده از روش گراندد تئوری دست به مصاحبه عمیق با نخبگان زده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که رسانه های جریان اصلی نه به صرف دلیل ظهور رسانه های نوین تضعیف شده اند بلکه این رسانه ها در مسیر ضعف قرار داشته اند و رسانه های نوین این ضعف را تشدید کرده اند. مهم ترین نکته ای که تعداد چشمگیری از مصاحبه شوندگان به آن ها اشاره کردند، این بود که رسانه های نوین به خودی خود باعث نشدند که این اتفاق رخ بدهد و تنها نقش تشدیدکننده را بازی کرده اند. بااین حال، اغلب مصاحبه شوندگان معتقد بودند که به دلیل کاستی های رسانه های نوین، روزنامه نگاری حرفه ای از بین نخواهد رفت بلکه رسانه های ابزاری وابسته به بازیگران خارج از رسانه ها حیات خود را حفظ خواهند کرد و رسانه های مستقل به شکلی ضعیف تر از گذشته باقی خواهند ماند. اما درنهایت، کارکردهای روزنامه نگاری به عنوان یک خدمت عمومی با اختلال مواجه خواهد شد.
نقش قرآن کریم در حافظه تاریخی تمدنی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متون دینی تاریخی و حدیثی و به صورت ویژه قرآن کریم، یکی از مؤلفه های هویت بخش «حافظه تاریخی» فرهنگ و تمدن اسلامی است. رویکرد رایج به این متون، متأثر از دستگاه فقهی و توجه صرف به مقام بیان گزارش است؛ حال آنکه یک متن دینی می تواند در فرا مقام بیان خود، از قالب «خبر واحد»(واحد خبری) خارج شود و از مؤلفه های حافظه تاریخی قلمداد گردد. از سویی دیگر، در پیشینه شناسی و تجزیه وتحلیل فرهنگ و تمدن اسلامی، دو نوع نگاه می تواند موردتوجه باشد. نگاه اول، رویکرد تجزیه ای؛ به این صورت که تلاش کنیم تا تمدن را مبتنی بر یکان گزارش های دینی اعم از قرآن و روایات، تحلیل کنیم. رویکرد دوم، رویکرد بر اساس حافظه تاریخی است. آنچه مهم است آن است که حافظه تاریخی، صرفاً در قالب گزارش های تاریخی موصوف به «خبر واحد»، قابل توصیف نیست. بخش اعظمی از میراث تمدنی اسلامی در قالب هایی فراتر از گفتمان مبتنی بر اخبار آحاد قابل مستندسازی است. بسنده کردن به میراث مکتوب به عنوان تنها بخش میراث تمدنی باید به توجه بایسته به حافظه تمدنی ارتقاء یابد.