۲.
به عقیده کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی، کهن الگوها یا نمونه های ازلی، در ناخودآگاه جمعی همه انسان ها در همه ملل یکسان هستند. تاکنون مطالعات بسیاری بر روی نمادها، شخصیت ها و موقعیت های کهن الگویی در آثار هنری و ادبی انجام گرفته و تعابیر گوناگونی از هریک ارائه شده است. نقد کهن الگویی جزء نظریات نقد ادبی مدرن است که در آن به بررسی کهن الگوهای یک اثر می پردازند و این نمونه ها را -که در ناخودآگاه جمعی شاعر یا نویسنده در اثر نمود یافته – جست وجو و رمزگشایی می کنند. آثار صادق هدایت نیز مستعد این گونه بررسی ها است. چنانچه اثر ماندگار او، بوف کور، بارها و بارها با شیوه نقد روانکاوانه، نمادگرایانه و ... نقد شده است. همچنین داستان های کوتاه او دارای نمادهای متعددی است که هرکدام به طور جداگانه قابل بحث هستند. در این مقاله ابتدا توضیح مختصری درباره نقد کهن الگویی داده می شود، سپس نمادها و موقعیت های کهن الگویی موجود در داستان گجسته دژ، شرح و بسط و در نهایت به بررسی شخصیت های داستان و جایگاه آن ها در نقد کهن الگویی یونگ پرداخته می شود. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی همراه با تفسیرها و نمادشناسی است.
۳.
آلتوسر را می توان یکی از مهم ترین اندیشمندانی دانست که با تلقی های نظری خود، تأثیر بسزایی بر نقد فرهنگی و مطالعات فرهنگی نهاد. ایدئولوژی و صورت بندی آن دال مرکزی اندیشه آلتوسر را تشکیل می دهد که با تمرکز بر این مفهوم می توان به تلقی هایی از نقد فرهنگی آلتوسری دست یافت. این مقاله می کوشد با تشریح نظریه ایدئولوژی آلتوسر و بررسی آن با تعاریف موجود از فرهنگ در حوزه های مطالعات فرهنگی و انسان شناسی، مسئله چیستی نقد فرهنگی در اندیشه آلتوسر را پی گیری کند و درنهایت با توجه با این شیوه از نقد فرهنگی به برخی از مسائل روزمرّه بپردازد. هدف اصلی مقاله دستیابی به میانی نقد فرهنگ در اندیشه آلتوسر است. به گونه ای که با توجه به جعبه ابزاری مفهومی آلتوسر و با استفاده از مفاهیمی همچون استیضاح و فرایند سوژه-سازی بتوانیم امر فرهنگی را درک کرده و ذیل لوای این درک به نقد فرهنگی بیندیشیم.
۴.
پیدایش انگاره های مدرنی چون ادبیات، نقد ادبی و تاریخ به سدة نوزدهم برمی گردد. تحت تأثیر اثبات گرایی و تحول گرایی، رویکرد تاریخی به ادبیات رویکرد علمی به شمار می رفت به نحوی که تاریخ ادبی در دانشگاه ها جایگزین نقد شد. از بدو پیدایش تاریخ ادبی، نخست نقد و سپس نظریة ادبیات، همواره انتقادات بی شماری به این دست مطالعات وارد می کردند تا سرانجام توانستند در نیمة دوم سدة بیستم آن را از میدان بدر کنند. در مقابل، تاریخ ادبی نیز در دوره های گوناگون تحول خود انگاره های متفاوتی را در کانون مطالعاتش قرار می داد تا همچنان در صحنة مطالعات ادبی باقی بماند. نوشتة پیش رو می کوشد مراحل متفاوت این دگرگونی را از سدة نوزدهم به این سو نشان دهد. تا سدة بیستم، تحت تأثیر نظریة گذرایی و شفافیت زبان، نگرشی سببی و جبرگرا به ادبیات در تاریخ ادبی رواج داشت و مؤلف، نیت و بازنمایی انگاره های بنیادین آن بودند. با افزایش روزافزون سلطه و خودکفایی ادبیات، پیوند ادبیات و امر واقع قطع شد، نگرش مارکسیستی به ادبیات به حاشیه رانده شد و ادبیات سرشت زبانی خود را برجسته ساخت. پس از آن که صورت گرایان روس بررسی تحول ادبیات را بر روی ادبیت متمرکز کردند، نوبت به انگاره های نوین دریافت و خوانش رسید. بار دیگر تمایز تاریخ و ادبیات در کانون توجه قرار گرفت و تاریخ از عرصة مطالعات ادبی دور رانده شود، غافل از آنکه تاریخ خود بخشی از ادبیات است.
۵.
پژوهش حاضر درباره بررسی میزان و نحوه به کارگیری عوامل انسجامی در کتاب درسی دوره کارشناسی فیزیک(1) دانشگاه پیام نور است. در زبان فارسی پژوهش های متنوعی درباره متون ادبی و داستانی صورت گرفته است، ولی بررسی میزان بهره بری از عوامل انسجامی در متن های آموزشی(مانند: فیزیک، زیست شناسی، ریاضی و....) زمینه ای است که کم تر به آن توجه شده است. در این جستار سعی بر این است که، از طریق روش های علمی آماری و از طریق آزمون فریدمن عوامل انسجام در متن های فیزیک از داده های کیفی به داده-های کمّی تبدیل شود و از این رهگذر باب بررسی های آماری و رایانه ای در سیاق علمی گشوده شود. در این پژوهش از شیوه تحلیل محتوا و شیوه نظری استفاده شده است. مباحثی مانند زبان علم، گفتمان کاوی، انسجام، زبان شناسی آموزشی، کتاب درسی با استفاده از روش نظری و تجزیه و تحلیل متن های فیزیک با الگوی معرفی شده توسط مایکل هالیدی و رقیه حسن مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته اند: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها حاکی از آن است که در نگارش متن های فیزیک از ابزارهای مختلفی برای انسجام بخشیدن به متن استفاده شده و بین سبک و سیاق علمی و نحوه استفاده از ابزارهای انسجامی رابطه ای وجود دارد. از میان این ابزارها، عامل انسجام واژگانی با دو انسجام واژگانی در جمله بیش ترین بسامد وقوع (9/28%) از اساسی ترین عوامل انسجامی در تهیه متون فیزیک (1) دانشگاه پیام نور بوده و عامل انسجامی جانشینی در جملات بدون جانشینی با کم ترین بسامد وقوع (70%) نشان دهنده استفاده کم تر نویسندگان متن فیزیک(1) از این ابزار انسجامی است. در این مقاله ابتدا مقدمه، پایگاه نظری و پیشینه تحقیق بررسی شده و در بخش دوم مباحث مربوط به روش تحقیق فرضیه های تحقیق، جامعه آماری، حجم نمونه و محدودیت های تحقیق عنوان شده است. در بخش سوم مقاله، نتایج تحقیق همراه با جدول ها، نمودارها، تحلیل نتایج و پیشنهاد تحقیق بیان شده است.
۶.
در این مقاله کتاب خطابة ارسطو را بر اساس ارکان خطابة باستان بررسی می کنیم. ارکان خطابه در واقع مفاهیمی هستند که رومیان برای طبقه بندی اجزای خطابه پدید آوردند. ارسطو پیش از رومیان چنین طبقه بندی از اجزای خطابه ندارد، اما می توان مباحث کتاب او را ذیل این ارکان بررسی کرد. این بررسی نشان می دهد که ارسطو اجزای خطابه را چگونه در کتاب خود تعریف کرده و چه ویژگی هایی برای هر کدام ذکر کرده است. ارکان خطابة باستان عبارتند از: ابداع، ترتیب، سبک، حافظه و بیان. ارسطو به صورت پراکنده مباحثی دربارة هر کدام از این رکن ها در کتاب خود آورده است، در این مقاله مباحث ارسطو به صورت مدون ذیل هر کدام از این رکن ها بررسی می شود. چنین تحقیقی کمک می کند تا درک بهتری نسبت به دیدگاه های ارسطو دربارة خطابه پیدا کنیم.
۷.
نقد ادبی، تفسیر و ارزیابی اثر ادبی است که دیدگاه ها و اصول مکاتب ادبی را تشریح و تبیین می کند و بر جریان ادبی معاصر خود تأثیر می گذارد. نقد ادبی بر تئوری ادبیات، تاریخ ادبیات، فلسفه و زیباشناسی تکیه و با سایر علوم همچون تاریخ، سیاست، زبان شناسی، کتاب شناسی، رابطه ای تنگاتنگ دارد. نقد ادبی، دانشی است برای بررسی ویژگی ها و تفسیر نقاط قوت و ضعف یک اثر ادبی و تحلیل و ارزیابی آن در کنار تشریح جوانب پیچیده آثار ادبی و روشی برای سنجش اعتبار آن. نقد ادبی می تواند به شکل یک گفتمان نظری بر اساس نظریه ادبی باشد یا نقد عملی که به صورت مفصل و گزارش گونه در باب یک اثر ادبی است. نقد ادبی یک اثر، گاه با یادداشت ها و نوشته های گزارش گونه و اغلب روزنامه وار در زمان پدیدار شدن اثر شکل می گیرد و در مواردی با دیدگاه ها یا نظرهایی در مورد ارزشمندی یا سطحی، آن همراه است. این مهم در روسیه که مهد آثار ادبی شایان توجهی است نیز، پیشینه ای طولانی دارد که بر روند نقد ادبی در جهان سایه گسترده است و از جوانب و شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره متأثر و خود بر وقایع زمانه، تأثیرگذار بوده است. نگارنده بر آن است با توجه به اهمیت نقد ادبی در روسیه و تأثیرگذاری آن بر نقد ادبی جهان به پیشینه آن در روسیه پرداخته شود. تنظیم این نوشتار بر اساس روش توصیفی-تحلیلی است.
۸.
در مقالة حاضر ابتدا به اجمال، به ویژگی های مکتب ادبی رئالیسم پرداخته شده است؛ از جمله این که رئالیسم روسی، پدیده ای مختص ادبیات عصر طلایی روسیه است و نویسندگان ایرانی تحت تأثیر این مکتب ادبی، آثار جاودانی به مقتضای زمان خود خلق کرده اند. سپس با بررسی ویژگی های رئالیسم روسی و نیز استفاده از دستاوردهای نویسندگان بزرگ آن کشور، دیدگاه نویسنده مقاله دربارة مسائل مختلف اجتماعی دوران خویش بیان می شود.
۹.
این مقاله به بحث پیرامون خصوصیّت ها و ویژگی های نقد و ارزیابی متون باستان شناختی ازیک سو و قابلیّت ها و مبناهای بهره گیری از «بینش باستان شناختی» در نقد و سنجش متون رویکردهای انسانی و جریانات اثرگذار نظم های گوناگون دانایی ازسوی دیگر اختصاص دارد. فرآیند تبدیل برجای مانده های باستانی به مادّه و متن باستان شناختی مورد بررسی قرار گرفته و الگوهای این «فرآیندها» به مثابه مبنایی برای بحث از شیوه و رویة باستان شناسی متن باستان شناختی بهره برداری شده است. پرسش های اصلی مقاله عبارتنداز: این که چه نسبتی میان بینش باستان شناختی به مثابة ابزاری برای نقد با متون علوم انسانی برقراراست؟ باستان شناسی به مثابة یک رویکرد، تا چه میزان بخشی از بدنة علوم انسانی دیگر است و در کجاها از آنها فاصله می گیرد؟ جایگاه باستان شناسی در اندیشه های فلسفی چه بوده و چه شاخصه هایی داشته و دارد؟ ضرورت پرداختن به این پرسش ها ازیک سو ماهیت خاص باستان شناسی است که همزمان بخشی از رویکردهای علوم انسانی بوده و درعین حال ورای آنها گام برمی دارد و از سوی دیگر، بهره های قابل توجهی است که در فلسفه از باستان شناسی به مثابه یک روش تحلیل متون به عمل آمده و عبارت «باستان شناسی فلسفی» را در بطن خود پرورانده است. اهمیت پرداختن به این موضوع در آن است که می تواند مقدمه ای باشد بر تشخیص جایگاه واقعی باستان شناسی در نسبت با دیگر علوم انسانی و آگاهی یافتن نسبت به آن نوع مؤلفه هایی که امکان سربرآوردن بینش باستان شناختی را در عرصه های گوناگون علوم انسانی فراهم می سازد. در این مقاله بحث شده است که باستان شناسی فلسفی چیزی جدای از باستان شناسی نیست و لزومی ندارد آن را با عبارت «دیرین شناسی» به فارسی برگرداند. نتایج حاصل از این مقاله عبارتند از: اینکه باستان شناسی هرچند به طورکل بخشی از علوم انسانی به شمار می آید، اما از جنبه هایی مهم صرفاً یک علم انسانی نیست، بلکه مادّیتی منحصربه فرد را موضوع خود می سازد که امکان برآمدن بینشی اساسی تر از هر علم انسانی را بدان می بخشد. همچنین هرمنوتیک، به مثابه مبنای هرگونه فهم مستخرج از رویکردهای انسانی، اساس بینش باستان شناختی است و آن را به عنوان روشی برای فهم مادّیت و بافت های زیرین (به یک معنا آرخه ها)ی گفتارها و گفتمان های علوم انسانی توانمند می سازد. باستان شناسی به مثابه رویکرد نقد متون سه ویژگی دارد؛ نخست اینکه، میان متن (محتواها و گزاره ها و احکام معنادار آن) و مادّه (محصول بودن آن و فرآیند شکل گیری، توزیع و مصرف متن) در رفت وبرگشتی مداوم است؛ دوم اینکه، بافت/ سیاق متن را به مثابه کلِّ هرمنوتیک، مبنا و آرخة وجوب بخش به وجود مجموعه ای از مفاهیم و احکام همنشین با هم در سازه و ساختار متن درنظر می گیرد و مؤلف را نیز به مثابه بخشی جدایی ناپذیر از این فرآیند زایش متن از بافت موردتوجّه قرارمی دهد؛ در نهایت و سوم اینکه، فرآیندهایی مادّی را در شکل گیری و تراوش مفاهیم و معناها درون متن و همراه با آن مؤثر برمی شمارد و به جستجوی آن فرآیندها برمی آید.
۱۰.
یکی از فعالیت هایی که فیلسوفان انجام می دهند، انتقاد است. قضاوت در خصوص قضایا مستلزم بررسی و ارزیابی دقیق آنهاست، چرا که نقادی باید ارتقاء اثر و ارزشمندی محتوی را به دنبال داشته باشد، در این صورت است که این عمل فلسفی می تواند آثار تربیتی پدید آورد و در جامعه روشنگری ایجاد کند، اما تحقق چنین هدفی نیازمند آن است که فعالیت فلسفی نقد بر مبادی صحیحی استوار باشد تا پیامدهای فردی و اجتماعی تربیتی را به همراه آورد. بدین منظور ضرورت دارد ابتدا از فلسفه نقد آگاه شد، در این راستا این مقاله بر آن است ذیل سه محور چیستی، چرایی و چگونگی به تبیین این فلسفه بپردازد. در قسمت چیستی؛ ماهیت نقد در قسمت چرایی؛ اهداف نقد و در محور چگونگی؛ اصول نقد ذیل دو محور نقدکننده و نقد شونده مورد نظرگرفته است. برخی از مهم ترین اهداف عبارتند از: هدایت و تعالی، تقویت توانمندی تحلیل و پرسش گری، توسعه فرهنگ گفت وگو و گسترش اندیشه ورزی و برخی از اصول مربوط به نقد کننده و نقد شونده عبارتند از: اعلمیت، مستند بودن، مستدل بودن، وضوح، توجه به بافت و زمینه اثر، شنونده خوب بودن، انعطاف پذیری، سعه صدر و آمادگی پذیرش نقد.
۱۱.
هدف از پژوهش حاضر، پرداختن به اهمیت مهارت تفکر انتقادی و بررسی وضعیت آن در نظام آموزشی کشور است، چراکه پرورش و رشد تفکر انتقادی در شکوفایی استعدادهای یادگیرندگان در جهت کاربست مهارتهای لازم به منظور تولید دانش و تحکیم پایههای علمی در زمینه رشد و توسعه فردی و اجتماعی نقش مهمی را بر عهده دارد و نشانگری مهم در قلمرو تحول علمی به شمار میآید. پژوهش حاضر به روش توصیفی_تحلیلی گردآوری شده که با واکای در ادبیات پژوهش پس از استخراج دادهها، بررسی و دستهبندی فیشهای جمعآوری شده تبیین و تحلیل انتقادی محتوای صورت گرفت و همچنین نگاشته حاضر، درصدد تبیین و پاسخگویی به چهار پرسش؛ چیستی و دیرینهشناسی مفهوم تفکر انتقادی؟ واکاوی جایگاه تفکر انتقادی در اسلام؟ کاوش در اهمیت پرورش تفکر انتقادی در آموزشهای تحصیلی؟ و بررسی وضعیت مهارت تفکر انتقادی در نظام آموزشی فعلی کشور و رهیافتهای عملی جهت ارتقاء مهارت تفکر انتقادی در یادگیرندگان؟ است. براساس یافتههای این پژوهش پیشنهاد میشود؛ بازنگری در روشهای آموزشی با تأکید بر روش های آموزش گروهی، پرسش و پاسخ، فعال از سطح ابتدایی تا عالی، برگزاری کارگاههای آموزشی به منظور آشنایی یاددهندگان و یادگیرندگان با مهارتهای تفکر انتقادی و چگونگی کاربست آن، تغییر و تحول در سر فصلهای کتابهای درسی از سطوح ابتدایی تا عالی با گنجاندن مهارت تفکر انتقادی مورد توجه قرار گیرد.
۱۲.
با افزایش شمار مجلات، نوشته های علمی و رشد فناوری در دهه های اخیر، حجم و سرعت چاپ مطالب علمی به صورت روزافزونی در حال افزایش است. به تبع آن، نیاز به نقد اثربخش مقالات و نقد کارشناسانه مطالب علمی نیز افزایش یافته است. هدف از فرایند نقد اثربخش مقالات یا هم ترازخوانی یک نوشته، اطمینان از دقت و بهبود کیفیت ادبیات چاپ شده به واسطه نقدی سازنده است. فرایند همترازخوانی، با وجود کاستی هایی که دارد، هنوز هم یکی از بهترین ابزارها برای بررسی قابلیت چاپ مطالب علمی است. هدف این مقاله، تهیه رویکردی برای نقد اثربخش مقالات و نظام همترازخوانی مقالات و نوشته ها و معرفی عناصر ویژه ای است که باید در بالا بردن کیفیت نقد اثربخش مقالات و نقد، مدنظر داوران نوشته-های علمی قرار بگیرد. این نوشته، همچنین به موضوعاتی چون؛ انواع همترازخوانی و کاستی های این رویکرد پرداخته است. در انتهای مقاله نیز، چک لیست هایی مفید برای استفاده پژوهشگران و داوران، در جهت ارتقاء سطح نقد یک نوشته، آورده شده است.
۱۳.
متن پژوهی دانشی است که با وجود پیشینه ای دراز، از حدود قرن نوزدهم میلادی به شکلی متمایز و روشمند، به شاخه ای از تحقیقات علوم انسانی تبدیل شد. این دانش که در تمدن اسلامی بیش تر با عنوان تصحیح متن شناخته می شود، در قرن اخیر دچار دگرگونی های روشی و محتوایی ویژه ای شده، که در پاره ای از موارد، به کلی با گذشته خود تفاوت دارد. جرُم مک گَن یکی از متن پژوهان برجسته معاصر است، که دیدگاه های ویژه ای در حوزه متن پژوهی ارائه داده است. مهم ترین نظرات مک گَن که ناظر به ویژگی های اجتماعی و چگونگی تولید متن در بستر جامعه است، در کتاب معروف وی، نقد متن پژوهی مدرن مطرح شده است. ما در این مقاله کوشیده ایم به معرفی، بررسی و نقد این اثر بپردازیم، تا از این رهگذر بتوانیم جایگاه این کتاب را در مواجهه با مهم ترین بنیادهای نظری متن پژوهی تبیین کنیم.
۱۴.
در این مقاله، با تمرکز بر نقدی در شکاف نظریه و عمل در یادگیری دانش عرصه های سازمانی و مدیریتی و در سطح فردی، ضرورت و ریشه های احتمالی موضوع شکاف نظریه و عمل به اختصار مرور می شود و همچنین با تشریح نوعی معرفت شناسی جدید (رویکردهای تفسیری و انتقادی) به تصحیح برخی نواقص اثبات گرایی مخصوصاً جدایی تئوری از عمل می پردازد و در انتهای مقاله، رویکرد هایی نیز درباره این که چگونه بتوان از دانش همین موضوع در عمل مدیریت استفاده کرد، پیشنهاد می شود.
۱۵.
در نوشتار حاضر به بررسی اجمالی نظریه «ریختشناسی پراپ» خواهیم پرداخت. که در دهه 60 و نیمه اول دهه 70 تحت تأثیر موفقیتهای زبانشناسی ساختاری مانند کشف جدیدی مطرح شد. این نظریه بعدها توسط محققان دیگری گسترش یافت. در کشور ما برخی آثار ایرانی به کمک مدل وی مورد بررسی قرار گرفتهاند، اما از آنجا که نظریههای پراپ در ایران تا کنون به صورت مستقیم از زبان اصلی آن بررسی نشدهاند، با کاستیهایی همراه است، بنابراین برآن شدیم تا در این نوشتار به بررسی و توصیف اجمالی ایدههای او به کمک منابع اصلی از زبان روسی بپردازیم. هدف از بررسی حاضر این است که در وهله اول تصوری درباره مطالعات ساختاری در فرهنگ عامه ارائه داده شود که از ارزش نظری قابل توجهی برخوردارند و سپس نشان داده شود که دستاوردهای پراپ چه تأثیری در توسعه سایر نظریههای علوم انسانی پس از خود داشتهاست.
۱۶.
سکولاریسم واکنشی در برابر اربابان کلیسا و آموزه های تحریف شده دین مسیحیت بود که در دوران معاصر در پاسخ به مسئله دولت سازی مدرن، به الگوی نظری بدیل در برابر حکومت دینی مطرح شده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ایدة سکولاریسم اسلامی از سوی برخی متفکران ایرانی نیز دنبال شد و حتی مبنای عمل سیاسی نیز قرار گرفت. نظریه سکولاریسم اسلامی تاکنون از جهات بسیاری مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. در جوامع اسلامی از جمله ایران افرادی بدون توجه به ماهیت دین مسیحیت و نیز آنچه در غرب اتفاق افتاده، تلاش کرده اند، دربارة ایجاد یک «جامعه مسلمان سکولار» تئوری پردازی کنند. در اینجا قصد داریم با توجه به تعالیم اسلامی، ضمن نقد نظریه سکولاریسیم اسلامی این پرسش بنیادی را مطرح کنیم که آیا سکولاریسم با توحید -به عنوان بنیادی ترین اصل مورد پذیرش مسلمانان- و البته با تعریفی که قرآن از آن دارد، سازگار است؟ در یک ترکیب پارادوکسیکال است و یک فرد « سکولاریسم اسلامی » نتیجه گیری مقاله اشاره می شود که نمی تواند توأمان مسلمان و سکولار باشد؛ چه، گرایش به سکولاریسم و حذف شریعت اسلام از زندگی، اساساً او را از دایرة توحید خارج می سازد.
۱۷.
هدف پژوهش حاضر نقد و ارزیابی کتابهای درسی پرکاربرد دانشگاهی رشته ارتباطات براساس معیارهای مطلوب کتابهای درسی این رشته ازجمله معیارهای شکلی (ظاهری و ساختاری) و معیارهای محتوایی (نگارشی و محتوایی) است. معیارهایی که براساس نظر استادان و متخصصان علوم ارتباطات تهیه و تدوین گردید. پژوهش از نوع نتایج کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی، کمّی و توصیفی و جمع آوری اطلاعات در آن به شیوه کتابخانه ای بوده و در آن از ابزار پرسشنامه و تحلیل محتوا استفاده شد. جامعه آماری، منابع درسی پرکاربرد معرفی شده از سوی استادان و متخصصان علوم ارتباطات برای سرفصلهای دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد این رشته بود که به صورت پرسشنامه حاوی سه سؤال باز انجام گردید. براساس نتایج حاصل 3 منبع پرکاربرد تألیفی مشخص گردید. جامعه آماری استادان و متخصصان علوم ارتباطات نیز به صورت هدفمند و کسانی که در دسترس بودند از میان اعضاء هیئت علمی دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی، سوره، صداوسیما، دانشگاه آزاد اسلامی واحدهای تهران مرکز، علوم تحقیقات، تهران غرب و تهران شرق انتخاب شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد از لحاظ معیارهای شکلی هیچ کدام از سه کتاب «ارتباطات انسانی 1و2»، «مبانی ارتباطات جمعی» و «جامعه شناسی ارتباطات اصول و مبانی» نتوانستند 70 درصد از امتیاز معیارهای شکلی را کسب کنند. با این حال کتاب «جامعه شناسی ارتباطات اصول و مبانی» با امتیاز 77 از 94،5 در مجموع از دو کتاب دیگر شرایط مطلوب تری دارد. از لحاظ معیارهای محتوایی هیچ کدام از سه کتاب مذکور نتوانستند 70 درصد از امتیاز این بعد از معیارهای محتوایی را کسب کنند. با این حال کتاب «جامعه شناسی ارتباطات اصول و مبانی» با امتیاز 74 از 80،5 در مجموع از دو کتاب دیگر شرایط مطلوب تری دارد. در جمع بندی نهایی کتاب جامعه شناسی ارتباطات اصول و مبانی در مجموع با امتیاز 151 در مقایسه با 70 درصد امتیاز کل معیارهای شکلی و محتوایی یعنی امتیاز 175 از دو کتاب دیگر در شرایط مطلوب تری قرار دارد.
۱۸.
با وجود گسترش امکانات آموزشی برای تدریس در رشته زبان و ادبیات عربی، هنوز هم کتاب از رسمی-ترین منابع اطلاع رسانی به شمار می آید. و نقش اساسی و مهمی در یادگیری مطالب و خصوصاً تاریخ ادبیات دارد. برخورداری از بهره وری در تألیف کتاب های درسی دانشگاهی، نیازمند ارزیابی و نقد مداوم آن ها و تلاش برای رفع نقاط ضعف است. در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، شاخص های ارزیابی شکل ظاهری و محتوایی کتاب «تاریخ الأدب العربی (العصر الجاهلی)» اثر شوقی ضیف، که از منابع اصلی تاریخ ادبیات است، بررسی می شود. در نهایت این مقاله به نقاط ضعف و قوت کتاب شوقی ضیف می رسد. غیر از ضعف هایی مانند حجم غیر متعارف کتاب، کیفیت نامطلوب صفحه آرایی، می توان گفت که شاخصه های ظاهری رعایت شده است، اما در خصوص شاخص های ارزیابی محتوایی، کتاب نیاززمند بازنگری دوباره است. باشد که مؤلفان و ناشران با در نظر گرفتن این موارد به بهره وری بیش تر دانشجویان رشته عربی از این کتاب به عنوان یکی از اصلی ترین منابع مطالعه تاریخ، کمک کند.
۱۹.
نقد بدون معیار در مطالعات توسعه سیاسی ایران، غالباً به ارزیابی های جانبدارانه و غیرعلمی و در نتیجه تشتت آراء بیشتر میان متفکران منجر شدهاست. معیار قرار گرفتن قواعد روششناختی تا حد زیادی مانع از نقدهای ایدئولوژیک و تعدیل آراء و نظریات شود. این مقاله به معرفی ابزار ارزیابی برای نقد روش شناختی آثار مرتبط با توسعه سیاسی ایران پرداختهاست. ابتدا گونه ای از نقد با عنوان نقد اندازه گیر یا ارزیابانه که با فرایند ارزیابی همخوانی دارد، معرفی شده و پس از آن قواعد روش شناسی علمی و همچنین مؤلفه ها و محورهای اساسی مطالعات توسعه سیاسی ایران مورد بحث قرار گرفتهاست. نهایتاً از ترکیب اصول و محورهای پیشگفته به علاوه مشخصات کتابشناسی آثار، پرسش نامه ارزیابی ساخته شده و روایی صوری آن نیز توسط چند تن از اساتید روش شناس و علوم سیاسی تأیید شدهاست. کاربست این ابزار در ارزیابی مطالعات سیاسی، مانع از نقدهای یکطرفه شده و می تواند ارزش و اعتبار علمی آثار سیاسی را مشخص کند.
۲۰.
نقد مشتمل بر فعالیت های متعدد و متنوعی است که هر یک در جای خود مهم و ارزشمند است. در نقد کنش-هایی از قبیل توصیف، تبیین، تفسیر، تأویل، ارزیابی، قضاوت، تجزیه و تحلیل و حتی در صور آرمانی اش نظریه-پردازی می تواند انجام شود. امروزه اغلب نقدها در همان بدو امر به ارزیابی و داوری می پردازند. در حالی که نقد پدیدارشناسی بر تقدم توصیف بر هر گونه کنش دیگر نقد استوار است. در پژوهش حاضر ما به دنبال طرح یک نقد پدیدارشناسانه نقد هستیم. بنابراین، از تمام کنش های مرتبط با نقد تنها با توصیف سر و کار خواهیم داشت. ما در مقام منتقد در ساحت پدیدارشناسانه کلمه وظیفه آشکارسازی و روشن سازی متن را داریم. از این رو، پرسش اصلی جستار کنونی این است که نقد پدیدارشناختی مشتمل بر چه فعالیت و کنش هایی می-شود و ما با اتخاذ چنین روشی حق ورود و عدم ورود به چه حوزه هایی در نقد را خواهیم داشت؟ بحث در این ساحت دشوار است و به تبع آن فرضیه و به دنبال آن چارچوب نظری نخواهیم داشت و تمام اینها خود در روش پدیدارشناسی مانع توصیف به شمار می آیند.
۲۱.
شیعه در اسلام اثری تحقیقی از علامه طباطبایی تأثیری شگرف در شناساندن مذهب تشیع به غربیان داشتهاست؛ تا پیش از آن اکثر تحقیقات و تألیفات غربیان، در باب تشیع، برگرفته از منابع اهل تسنن بودهاست. در این مقاله سعی بر آن است تا با بهره بردن از روش هرمنوتیک در ترجمه متون فلسفی و دینی ارائه شده توسط شلایرماخر به بررسی و مقابله ترجمه فارسی این اثر که توسط محسن خلیجی انجام گرفته پرداخته شود. برای نیل به این هدف بخش امامت در نظر گرفته شده که در ابتدا با معرفی روش هرمنوتیک و اصول آن در فهم متون به تحلیل و بررسی آن پرداخته میشود. بر اساس بررسیها و ارزیابیهای ارائه شده در دو قسمت فنی و دستوری، روشن میشود که کتاب شیعه در اسلام با موفقیت قابل توجهی از لحاظ سبک نگارشی و انتخاب واژگان معادل ترجمه شده اما نکته قابل ذکر این است که مترجم از قابلیتها و پیشزمینههای ذهنی خود و به طور کلی از ملاحظات هرمنوتیکی در فهم و تفسیر و ترجمهاش بهره چندانی نبرده-است و این عمل مترجم ذهنیتی ورای آنچه نویسنده در نظر داشته به مخاطب غربی ارائه میدهد.
۲۲.
نقد در حوزه علوم انسانی همراه با مسئله شناسی در این حوزه معرفتی در دو حوزه نظر و عمل باید بسط یابد. یکی از مسائل مهم در جامعه ایرانی حوزه علوم انسانی است که به گونه ای با بحران ناکارآمدی مواجه است. علوم انسانی را اگر «بررسی هستن انسان در برون ذات و درون ذاتش به شمار آوریم و اگر بپذیریم که علوم انسانی، معرفت ناظر بر انسان در آئینه ذهن، زبان، رفتار و نهادها و ساختارهای اجتماعی مصنوع اوست» به اهمیت و ضرورت کارسازی این معرفت بر منهج نقد وقوع خواهیم یافت. در این مقاله با ارائه مؤلفه های روش شناسی انتقادی در متون علوم انسانی با تأکید بر آموزش آن به استادان و دانشجویان که مخاطبان اصلی در آموزش و فراگیری هستند، پرداخته شده است. همچنین تأکید این مقاله با محوریت آموزش روش انتقادی در علوم انسانی و آشنایی بر آموزش مبتنی بر مسئله (problem based learning) در تدریس متون علوم انسانی به منظور تأکید فراگیر و ایجاد مهارت در ارائه راه حل برای مشکلات انسانی است که جامعه با آن مواجه است. لازم به ذکر است از روش شناسی تفکر انتقادی که در این مقاله ارائه شده است در سایر رشته های علوم نیز می توان بهره برد.
۲۳.
هدف از ارائه این مقاله، بررسی چالش ها و راهبردهای اخلاق نقد متون علمی در علوم انسانی است. روش مطالعه در این مقاله به صورت مروری و کتابخانه ای است. پرهیز از نقد سخنگو به جای نقد سخن و احتراز از مغالطه انگیزه و انگیخته از شرایط نخستین نقد بی طرفانه است. یکی از مهم ترین عوامل نقد بی طرفانه، توجه به اصل تقدم فهم بر نقد است. شتاب زدگی در مقام نقد، مانع فهم ناقد از سخن مورد انتقاد می شود و اصرار جزم گرایانه بر نقد سبب فهم نادرست آن می شود. یکی از اصول اخلاق حرفه ای در پژوهش اصل تقدم فهم بر نقد است، زیرا شتاب زدگی و نقد عاری از فهم، دو عارضه غیراخلاقی دارد: عارضه اول سوق دادن فرد به سوی باورهای ناسنجیده است و دومین عارضه، تعدی به حقوق صاحب دیدگاه مورد نقد است. نقد شتاب زده و بدون فهم دقیق، به تخطئه پرداختن غیر اخلاقی است. ناقد باید در زمینه مورد نقد، دارای تخصص، بینش و اطلاعات روزآمد باشد. هر ادعای منتقد یا باید پشتوانه ای از منابع مستند داشته باشد، یا با استدلال های منطقی و علمی او همراه شود. به بیان دیگر، عمل نقد در واقع، کاری علمی و در صورت لزوم، پژوهشی است. از اخلاق نقد و صلاحیت اخلاقی ناقد، آن ویژگی ها و خصلت های اخلاقی و رفتاری ناقد است که بر کیفیت نقد او و دیگران و یا بر آزادی و سلامت فضای نقد اثر می گذارد.
۲۴.
نقّادی و نقدپذیری در جامعه اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. انتقاد صحیح موجب شناخت نقاط قوّت و ضعف می شود و از این طریق به پیشرفت و اصلاح امور می انجامد. همراه این مسأله اخلاق نقد و ارزیابی از جمله نیازهایی است که امروزه بدان محتاجیم. در این مقاله با بررسی این نوع از اخلاق در کلام امیرالمومنین(ع) می توان به مهم ترین اصول اخلاق کاربردی در این حوزه دست یافت.
۲۵.
دو ملت ایران و هند از دیرباز به علت بودن از یک خانواده نژادی، فکری و زبانی هر دو از یک منبع و مخزن فولکلوری تغذیه و تقویت شده اند. چنان چه داستان های پنچ تنترا از هندوستان به ایران آورده شده و از این طریق به گنجینه ادبیات ایران بهای خاصی بخشیده است. اگرچه پنچ تنترا در ادبیات عامه جهان و ایران شناخته شده اما داستان های حکمت آمیز «کتا سرت ساگر» منتظر برزویه طبیبی است برای آشنائی و یادآوری اثری سترگ که در ردیف مها بهارت و راماین به عنوان گنجینه گرانقدر ادبی هند به شمار می آید. این اثر مشتمل بر هفصد هزار قطعه در قرن سوم و چهارم میلادی سروده شده است که در قرن نهم هجری نخستین بار به دستور پادشاه کشمیر سلطان زین العابدین به زبان فارسی درآمد و همزمان توسط عبدالقادر بدایونی مؤلف مشهور «منتخب التواریخ» همراه با اضافاتی تکمیل شد. اکنون اگرچه این اثر از سوی خاور شناسان با استقبال جدی و گسترده روبرو شده و از طرف یونسکو در مجموعه آثار بزرگ جهان چاپ و منتشر شده است، اما این اثر با ارزش که در ردیف کلیله و دمنه قرار دارد تاکنون در دسترس فارسی زبانان قرار نگرفته است .فارسی دانان هند این اثر را به زبان فارسی نامتعارفی تر جمه کرده اند، اگرچه در سال 1977 تصحیح می شود، اما همچنان نامأنوس باقی می ماند. در این پژوهش به نقد و بررسی تحلیلی ترجمه این اثر و ویژگی های حکمت خاص و اهمیت آن پرداخته می شود.
۲۶.
نقد تربیتی می تواند همانند نقد هنری باشد، همان طور که منتقدان هنری با استفاده از چارچوب ها و تجربیات معین، به نقد آثار هنری دست می زنند، منتقد تربیتی هم می تواند پدیده های تربیتی و مسائل برنامه درسی را مورد انتقاد قرار دهد. نقد تربیتی مبتنی بر خبرگی آموزشی و انتقاد تربیتی است. خبرگی در واقع نوعی عمل خصوصی و شخصی درک کردن است. هنگامی که فرد خبره در کسوت منتقد در می آید. این عمل (درک) شخص را به شکل قابل فهم برای عموم بیان می کند. در این معنا، نقد عبارت است از بازسازی آن تجربه ای که منتقد داشته است در قالب یک نوشتار انتقادی بیان می شود. نتایج نشان می دهد که نقد تربیتی که مبتنی بر خبرگی و انتقاد باشد، می تواند بسیاری از کیفیت های ناآشکار و در عین حال ارزشمند تربیتی را آشکار سازد.
۲۷.
نقد ادبی، رویکردی میان رشته ای است که هدف آن، تفسیر و ارزیابی متون است و زمینه های خوانش جدیدی از متون آثار ادبی را فراهم می کند. در سال های اخیر بسیار مورد توجه محققان و نویسندگان قرار گرفته است. مطالعات فرهنگی هم رویکردی جدید در نقد ادبی به شمار می آید، که مجموعه آثار گوناگونی با جهت گیری های متفاوت و معطوف به تحلیل انتقادی اشکال و فرایندهای فرهنگی در چارچوب علوم انسانی و علوم اجتماعی را دربر می گیرد. میخائیل باختین فیلسوف و متفکر روسی می گوید: «متن تنها در ارتباط با متن دیگر زنده است و تنها در نقطه تماس این متنهاست که نوری شروع به درخشیدن می کند که هم روبه رو و هم پشت سر را روشن می کند و متن را به گفتمان پیوند می دهد. «از همین رو در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی برآن هستیم، با مطالعه نقد ادبی در ادبیات و تکیه بر فرهنگ به نقش و جایگاه آن در مطالعات فرهنگی پرداخته شود.
۲۸.
نقد در رابطه با شناخت درست امور مربوط به انسان پدیده بسیار مهمی است. رعایت معیارهای نقد، به نقاد کمک می کند تا فکر و اندیشه خود را درست به کار گیرد و تحولی وسیع و عمیق در او به وجود آورد و بتواند در برخورد با مسائل جدید راه کارهای مناسبی بیابد. در این جستار، از طریق پژوهش کیفی و بررسی آراء و پیشینه تحقیق، هدف، اهمیت و ضرورت نقد را روشن کرده ایم. یافته های این تحقیق نشان می دهد که شناخت هدف، ماهیت و به کارگیری نقد، قادر است که توانایی خلاقیت فرد به نحو مطلوبی افزایش دهد و تربیت به معنای تحول و توانایی در حل مسائل فرا رو را به وجود آورد. در این پژوهش نقد دارای ماهیتی است که قضاوت محققانه، مستدل، مستند و مبتنی بر انصاف و عدالت در آن صورت می گیرد و این قضاوت های مکرر بر فرد تأثیر تربیتی مثبت می گذارد. فهم و عمل نقادانه نوعی خودسازی است، که در این پژوهش به آن پرداخته شده است. از این رو، این پژوهش بر شناخت هدف، اهمیت و ضرورت نقد بر تربیت را تأکید دارد.
۲۹.
تفکر انتقادی، از جمله مباحثی است که طی سال های اخیر برای رویارویی با دنیای معرفتی متکثر و انفجار اطلاعاتی مورد توجه قرار گرفته است. متخصصان امر، تفکر انتقادی را در دو بعد مهارت ها و تمایلات مورد بررسی قرار می دهند. مفهوم تمایل شامل یک نگرش انتقادی و تعهد برای فعالیت بر پایه این نگرش است و همپای مهارت های تفکر انتقادی در نظر گرفته می شود. پژوهش حاضر در پی بررسی بعد تمایلات و سنجش میزان گرایش به تفکر انتقادی در بین دانشجویان است که با استفاده از روش کمّی پیمایش و با ابزار پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری مطالعه حاضر 10380 نفر است که این تعداد را دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه های الزهراء (س)، امام صادق (ع) و شهید بهشتی که از مجموع دانشگاه های دولتی تهران انتخاب شده اند، تشکیل می دهند. تعداد نمونه تحقیق با روش کوکران و370 نفر تعیین شده است که از طریق نمونه گیری متناسب با حجم انتخاب شده-اند. نتایج نشان می دهد که 3/20 درصد از دانشجویان در سطح بالاو 52 درصد در سطح متوسطی از گرایش به تفکر انتقادی قرار دارند. همچنین خرده مقیاس های کنجکاوی، ذهن باز و تحلیل گرایی بیش ترین میانگین و خرده مقیاس بلوغ در قضاوت کم ترین میانگین را در بین دانشجویان کسب کرده اند. همچنین میانگین گرایش به تفکر انتقادی در بین زن و مرد و همچنین بین رشته های تحصیلی علوم انسانی، علوم پایه و فنی – مهندسی در نمونه مورد مطالعه تفاوت معناداری با هم ندارد.
۳۰.
نقدادبی، فعالیّتی روشمند برای درک متن ادبی و ابزاری است که فهم جنبه های زیباشناسانه متن ادبی را افزونی می بخشد. یکی از چالش های آموزشی در تدریس متون معاصر، این است که دانشجویان به درکِ درست جنبه های زیبای متون معاصر نمی توانند دست یابند. ریشه این مشکل را می توان تاحدی در شیوه تدریس سنتی نقدِادبی که غالباً نقدی برون متنی و نظری است جُست. در این شیوه برای شناخت اصول مکاتب نوین نقدی، چون: ساختارگرایی، نشانه شناسی جایگاه چندانی دیده نمی شود و فقط به بیان تعاریفی کلّی از اصول و نظریه های نقدِ نوین، به صورت تئوری اکتفا می شود و دیگر نقد علمی و کاربردی در این واحد درسی جایگاهی ندارد و این امر امکان نقد و فهم درست متون ادبی را تقلیل می دهد، زیرا دانشجو اشز شیوه های درستِ نقد یک اثر ادبی آگاهی کافی ندارد و حتی گاه به نقد نادرست می پردازد. این موضوع بدین معناست که بی-توجهی به شیوه های صحیح در آموزش نقد ادبی نوین در درک و فهم متون منجر به عدم دست یافتن به خوانش درست و در نتیجه دشوار شدن متون می شود. بنابراین آموزش نقد باید طوری باشد تا از متن معرفت ارائه شود. این پژوهش با تکیه بر روش تحلیلی توصیفی به منظور حل این مشکل، به منابع جدید در حوزه نقد توجه کرده و بیشتر به نقد عملی اصولِ مکاتب نوین نقدی بر روی متون مختلف ادبی پرداخته است تا دانشجو بتواند به درک درستی از مبانی یافت شده در نقد ادبی نوین دست یابد که این امر به پرورش ذوق هنری و قابل فهم شدن متون ادبی می انجامد.